7120 50- و اللّه ما فجعنى من الموت وارد كرهته و لا طالع انكرته، و ما كنت
الّا كغارب ورد أو طالب وجد. 6 241به خدا سوگند از مراحل مرگ چيزى نبود كه ناگهان بر من وارد شود، و آن را
خوش نداشته باشم، و نه سرزدهاى كه آن را نشناسم، و نبودم در اين باره مگر همانند
مسافرى كه در آيد، يا جويندهاى كه خواسته خود را جسته باشد.
7121 51- و اللّه لئن ابيت على حسك السّعدان مسهّدا، و اجرّ فى الاغلال مصفّدا،
أحبّ الىّ من أن القى اللّه و رسوله ظالما لبعض العباد، أو غاصبا لشيء من الحطام،
و كيف أظلم لنفس يسرع الى البلى قفولها و يطول فى الثّرى حلولها. 6 249 به خدا
سوگند اگر شب را بر روى خارهاى سه پهلو بيدار به سر برم، و در غل و زنجيرها بسته و
كشيده شوم، نزد من محبوبتر است از اين كه خدا و رسول او را در حالى ديدار كنم كه
به بعضى از بندگان خدا ستم كرده، يا چيز بىارزشى از دنيا را غصب نموده باشم، چگونه
به كسى ستم كنم آن هم بخاطر بدنى كه تار و پودش به سرعت به سوى كهنگى مىرود، و
مدتهاى طولانى در ميان خاكها مىماند.
7122 52- و لقد علم المستحفظون من أصحاب رسول
اللّه صلّى اللّه عليه و آله أنّنى لم أردّ على اللّه سبحانه و لا على رسوله ساعة
قطّ، و لقد واسيته بنفسى فى المواطن الّتى تنكص فيها الأبطال و تتأخّر عنها
الأقدام، نجدة أكرمنى اللّه بها، و لقد بذلت فى طاعته صلوات اللّه عليه و آله جهدى
و جاهدت أعداءه بكلّ طاقتى و وقيته بنفسى، و لقد أفضى الىّ من علمه بما لم يفض به
الى أحد غيرى. 6 250 اصحاب و ياران رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله كه حافظان و
نگهداران اسرار اويند بخوبى مىدانند كه من حتى يك لحظه به معارضه و مخالفت با خدا
و رسول او برنخاستم، بلكه در صحنههاى ترسناكى كه شجاعان و دلاوران گامهاشان
مىلرزيد، و قدمها از رفتن باز مىايستاد با جان خويش با آن حضرت مواسات كردم، و
اين شجاعتى است كه خداوند مرا بدان گرامى داشته است، و هر آينه در راه اطاعت و فرمانبردارى آن بزرگوار از كوشش خود فروگذار نكردم، و با تمام توان خود
با دشمنانش پيكار كردم، و با جان خويش از او نگهدارى كردم، و از علم خويش بهرهام
فرمود آنچه را به احدى غير از من بهره نداد.
7123 53- و لقد قبض رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و انّ رأسه على صدرى، و
لقد سالت نفسه فى كفّى فأمررتها على وجهى، و لقد وليت غسله صلّى اللّه عليه و آله و
الملائكة أعوانى، فضجّت الدّار و الأفنية، ملأ يهبط و ملأ يعرج، و ما فارقت سمعى
هينمة منهم، يصلّون عليه حتّى و اريناه صلوات اللّه عليه فى ضريحه فمن ذا أحقّ به
منّى حيّا و ميّتا 6 252 و به راستى كه رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله قبض روح
گرديد در حالى كه سرش بر سينه من بود، و جانش در دست من جريان پيدا كرد و من آن را
به چهرهام كشيدم، من متصدّى غسل آن حضرت گشته و فرشتگان كمكم بودند، گويى در و
ديوار خانه ضجّه مىزدند، گروهى از فرشتگان بر زمين فرود مىآمدند و گروهى بر آسمان
مىرفتند، گوش من از صداى آهسته آنان كه بر آن حضرت نماز مىخواندند خالى نمىشد،
تا آن گاه كه او را در ضريح خود به خاك سپرديم، پس چه كسى از من سزاوارتر است به آن
حضرت در زمان حيات و پس از مرگ آن بزرگوار.
7124 54- و الّذى فلق الحبّة و برأ
النّسمة لو لا حضور الحاضر و قيام الحجّة بوجود النّاصر، و ما أخذ اللّه سبحانه على
العلماء أن لا يقارّوا على كظّة ظالم و لا سغب مظلوم، لألقيت حبلها على غاربها، و
لسقيت آخرها بكأس أوّلها، و لألفيتم دنياكم هذه عندى أزهد من عفطة عنز. 6 256 سوگند
به آن خدايى كه دانه را شكافت و انسان را آفريد، اگر نه اين بود كه گردم را گرفتند،
و حجت با وجود ياور بر من تمام شد، و اگر نبود آن عهد و پيمانى كه خداوند از
دانشمندان (هر جامعه) گرفته است كه در برابر شكمخوارى ستمگران، و گرسنگى ستمديدگان
سكوت نكنند، من مهار شتر خلافت را رها مىكردم و صرف نظر مىنمودم، و پايان آن را با جام آغازش
سيراب مىكردم (و آن زمان) مىدانستيد و مىديديد كه دنياى شما (با همه زرق و برقش)
نزد من بىارزشتر است از آب بينى بز ماده.
7125 55- يا دنيا يا دنيا اليك عنّى، ابى تعرّضت أم الىّ تشوّقت، لا حان حينك،
غرّى غيرى لا حاجة لى فيك قد طلّقتك ثلاثا لا رجعة لى فيها، فعيشك قصير و خطرك يسير
و أملك حقير، آه من قلّة الزّاد و طول الطّريق و بعد السّفر و عظم المورد. 6 461 اى
دنيا اى دنيا از من دور شو (و فاصله بگير) آيا خود را به من عرضه مىكنى يا
مىخواهى مرا به شوق آورى هرگز آن زمان فرا نرسد ديگرى را فريب ده، مرا در تو نيازى
نيست، من تو را سه طلاقه كردهام كه در آن رجوعى نيست، زندگى تو كوتاه، موقعيّت تو
اندك، و آرزوى تو كوچك و پست، آه از كمى توشه و طولانى بودن راه، و دورى سفر.
7126
56- انّى لعلى جادّة الحقّ و إنّهم لعلى مزلّة الباطل. 3 43 به راستى كه من در
شاهراه حق هستم و آنها در لغزشگاه باطل.
باب العمر
7127 1- لا تفن عمرك في الملاهي فتخرج من الدّنيا بلا أمل. 6 314 تباه مكن عمر
خود را در بازيها و بازيچهها كه بيرون روى از دنيا بدون اميدى (به آخرت).
7128 2- العمر تفنيه اللّحظات. 1 92 عمر را لحظات زندگى فانى سازد.
7129 3- السّاعات تنهب الاعمار. 1 94 ساعتها به غارت و يغما برند عمرها را.
7130 4- العمر انفاس معدّدة. 1 144 عمر نفسهايى چند است كه شمرده شده.
7131 5- السّاعات تنقّص الاعمار. 1 267 ساعتها كوتاه كنند عمرها را.
7132 6- السّاعات تخترم الاعمار و تدنى من البوار. 2 115 ساعتها از جاى بركند
عمرها را و نزديك گرداند به هلاكت و مرگ.
7133 7- العمر الّذى اعذر اللّه سبحانه فيه الى ابن آدم و انذر السّتّون. 2 104
عمرى كه خداى سبحان پسر آدم (آدميزاده) را در آن معذور دارد و بيم آن را داده است
شصت سال است (كه پس از آن عذرى نيست).
7134 8- العمر الّذى يبلغ الرّجل فيه الاشدّ الاربعون. 2 104 عمرى كه مرد در آن
مدت، به سنّ قوّت خود مىرسد چهل سال است.
7135 9- احفظ عمرك من التّضييع له فى غير العبادة و الطّاعات. 2 224 نگه دار
عمر خود را از تباه ساختن آن در غير از عبادتها و فرمانبرداريهاى خداوند.
7136 10- احذروا ضياع الاعمار فيما لا يبقى لكم ففائتها لا يعود. 2 282
بپرهيزيد از ضايع شدن عمرها در آنچه براى شما باقى نماند كه آنچه از عمر رفته باز
نمىگردد.
7137 11- انّ عمرك مهر سعادتك ان انفذته فى طاعة ربّك. 2 499 به راستى كه عمر
تو كابين سعادت و خوشبختى تو است اگر آن را صرف كنى در فرمانبردارى پروردگار خويش.
7138 12- انّ انفاسك اجزاء عمرك فلا تفنها الّا فى طاعة تزلفك. 2 499 به راستى
كه نفسهاى تو اجزاى عمر تو هستند پس فانى مكن آن را مگر در اطاعتى كه تو را به خدا
نزديك كند.
7139 13- انّ عمرك وقتك الّذى انت فيه. 2 500 به راستى كه عمر (مفيد) تو همان زمانى است كه تو در آن هستى.
7140 14-
انّ عمرك عدد انفاسك و عليها رقيب يحصيها. 2 500 به راستى كه عمر تو به شماره و عدد نفسهاى تو است، و بر آنها نگهبانى است كه
آنها را مىشمارد.
7141 15- انّ اللّيل و النّهار مسرعان فى هدم الاعمار. 2 507 به راستى كه شب و
روز شتابان مىروند به سوى ويران كردن عمرها.
7142 16- انّ ماضى عمرك اجل و آتيه
امل و الوقت عمل. 2 507 به راستى كه گذشته عمر زمانى است كه بسر آمده، و آينده آن
نيز فقط اميدى است (كه معلوم نيست بدان برسى) و هم اكنون وقت عمل است.
7143 17- انّ غاية تنقصها اللّحظة و تهدمها السّاعة لحريّة بقصر المدّة. 2 523 به راستى سرانجام زندگى كه بكاهد آن را چشم بر هم زدن و لحظات اندك، و
ويران كند آن را ساعت (مرگ) سزاوار است به كوتاهى مدت. (يعنى حتما كوتاه خواهد
بود).
7144 18- انّ غائبا يحدوه الجديدان اللّيل و النّهار لحرىّ بسرعة الاوبة. 2 524 به راستى آن مرگ يا قيامت دور از نظرى كه گذشت شب و روز آن را به پيش
مىراند، شايسته آمدن سريع است.
7145 19- انّ من كان مطيّته اللّيل و النّهار فانّه يسار به و ان كان واقفا، و
يقطع المسافة و ان كان مقيما وادعا. 2 563 به راستى كسى كه مركبش شب و روز باشد دائما او را به پيش مىبرند اگر چه
ايستاده باشد، و همواره قطع مسافت كند اگر چه در استراحت و آرامش باشد.
7146 20- انّ اوقاتك اجزاء عمرك فلا تنفذ لك وقتا الّا فيما ينجيك. 2 607 به
راستى كه وقتهاى زندگى تو اجزاى عمر تو است، پس مواظب باش وقتى از اوقات خود را از
دست ندهى مگر در آنچه تو را نجات دهد.
7147 21- انّ اللّيل و النّهار يعملان فيك فاعمل فيهما، و يأخذان منك فخذ
منهما. 2 667 به راستى كه شب و روز در تو كار مىكنند (و از عمرت مىكاهند) پس تو
نيز در آنها براى خود كار كن، و از تو برگيرند تو نيز از آنها برگير.
7148 22- رحم اللّه امرء علم انّ نفسه خطاه الى اجله، فبادر عمله و قصّر امله.
4 44 خدا رحمت كند كسى را كه بداند نفسهاى او گامهايى است كه به سوى مرگ بر
مىدارد، پس شتاب كند در عمل، و كوتاه كند آرزويش را.
7149 23- كلّ معدود منتقص.
4 528 هر معدودى (كه به شماره در آيد) نقصان پذير است.
7150 24- كيف يفرح بعمر تنقصه السّاعات. 4 561 چگونه شادمانى شود به عمرى كه
ساعتها آن را كم مىكند (و هر ساعتى كه مىگذرد قسمتى از آن را مىكاهد).
7151 25- ليس شيء اعزّ من الكبريت الاحمر الّا ما بقى من عمر المؤمن.
5 90 چيزى عزيزتر و كميابتر از كبريت احمر نيست مگر باقيمانده عمر انسان مؤمن.
7152 26- من افنى عمره فى غير ما ينجيه فقد اضاع مطلبه. 5 315 كسى كه عمر خود
را سپرى كند در غير از چيزى كه او را نجات و رستگارى دهد آرمان و هدف خود را ضايع
كرده.
7153 27- من عطف عليه اللّيل و النّهار أبلياه. 5 456 كسى كه شب و روز بر او
بگذرد، او را كهنه كنند.
7154 28- من عطف عليه اللّيل و النّهار ادّباه و أبلياه، و الى المنايا ادنياه.
5 471 كسى كه شب و روز بر او بگذرند او را ادب كنند، و كهنهاش سازند، و به مرگ
نزديكش كنند.
7155 29- ما انقضت ساعة من دهرك الّا بقطعة من عمرك. 6 82 هيچ ساعتى از روزگار
تو نگذرد جز به وسيله بخشى از عمر تو.
7156 30- ما اسرع السّاعات فى الايّام و اسرع الايّام فى الشّهور و اسرع
الشّهور فى السّنة و اسرع السّنة فى العمر. 6 91 چه سريع و شتابان است ساعتها در
روزها، و سريع است روزها در ماهها، و سريع است ماهها در سال، و چه سريع و شتابان
است سال در عمر انسانى.
7157 31- لا بقاء للاعمار مع تعاقب اللّيل و النّهار. 6 396 با پى در پى آمدن
شب و روز دوامى براى عمرها نيست.
7158 32- لا يعرف قدر ما بقى من عمره الّا نبىّ او صدّيق. 6 406 قدر و ارزش
باقيمانده عمر خود را نمىشناسد مگر پيامبرى يا صدّيقى.
باب التعمق (باريك بينى)
7159 1- من تعمّق لم ينب الى الحقّ. 5 381 كسى كه در باره خداى تعالى تعمّق كند به سوى حق بازنگردد (و به جايى نرسد
بلكه متحيّر و سرگردان شود).
باب العمل (كار كردن)
7160 1- العلم بلا عمل وبال. 2 8 علم بدون عمل وبال و خسران است.
7161 2- العمل الصّالح افضل الزّادين. 2 22 عمل شايسته برترين زاد و توشه از دو توشه زندگى است.
7162 3- العالم من شهدت بصحّة اقواله افعاله. 2 31 عالم و دانشمند (واقعى) كسى
است كه كارهايش گواهى به درستى گفتارش دهد.
7163 4- الدّاعى بلا عمل كالقوس بلا وتر. 2 55 دعا كننده بدون عمل (يعنى كسى
كه صرفا با زبان دعا كند و دست به اقدام عملى نزند) همچون كمان بىزه است (كه كارى
از آن ساخته نيست).
7164 5- المؤمن بعمله. 1 61 مؤمن به عمل خود مؤمن است (نه به زبان فقط).
7165 6- العلم بالعمل. 1 62 علم و دانش با عمل (علم) است (نه به درس خواندن
تنها).
7166 7- العمل عنوان الطّويّة. 1 80 عمل دليل و نشانه درون و مكنون خاطر است.
7167 8- العمل شعار المؤمن. 1 112 عمل شعار و جامه زيرين مؤمن است.
7168 9- العمل اكمل خلف. 1 130 عمل كاملترين باقيمانده انسان است.
7169 10- العمل رفيق الموقن. 1 240 عمل رفيق و دوست انسانى است كه داراى يقين
است.
7170 11- المرء لا يصحبه الّا العمل. 1 246 چيزى جز عمل همراه انسان نخواهد بود.
7171 12- المحسن من صدّق اقواله أفعاله. 1 297 نيكوكار كسى است كه كردارهاى او
گفتارش را تصديق كند.
7172 13- العلم كثير و العمل قليل. 1 321 علم و دانش بسيار است ولى عمل كم است.
7173 14- الاعمال فى الدّنيا تجارة الآخرة. 1 345 عملها در دنيا كالاى تجارت
آخرت است.
7174 15- العلم كلّه حجّة الّا ما عمل به. 1 368 علم و دانش همهاش حجّت است مگر آنچه بدان عمل شده (و ما بقى مورد احتجاج
و بازخواست قرار گيرد).
7175 16- العامل بالعلم كالسّائر على الطّريق الواضح. 1 396 كسى كه به علم خود
عمل كند، مانند كسى است كه در راه روشن راه مىرود.
7176 17- التّارك للعمل غير موقن بالثّواب عليه. 1 398 كسى كه عمل را ترك كند،
يقين به ثواب و پاداش بر عمل خويش ندارد (و گرنه عمل را ترك نمىكرد).
7177 18- شتّان بين عمل تذهب لذّته و تبقى تبعته، و بين عمل تذهب مئونته و تبقى
مثوبته. 4 180 چه دور است فاصله ميان عملى كه لذت آن رفته و پى آمد آن به جاى
مانده، و ميان آن عملى كه رنجش رفته و پاداش نيكش بجاى مانده.
7178 19- طوبى لمن بادر صالح العمل قبل أن تنقطع أسبابه. 4 243 خوشا به حال كسى
كه مبادرت كند به عمل شايسته پيش از آنكه اسباب آن بريده شده و از دست برود.
7179 20- طوبى لمن قدّم خالصا و عمل صالحا و اكتسب مذخورا و اجتنب محذورا. 4
245 خوشا به حال كسى كه پيش فرستد عمل خالصى و كار شايستهاى انجام دهد و
اندوختهاى كسب كند، و از آنچه دستور دورى آن را دادهاند، دورى كند.
7180 21- يقبح بالرّجل أن يقصر عمله عن علمه، و يعجز فعله عن قوله. 6 493 براى مرد زشتتر است كه كوتاه آيد عمل او از علمش و ناتوان باشد كارش از
گفتارش.
7181 22- العمل ورع راجح. 1 147 عمل پارسايى و ورعى است غالب.
7182 23- أفضل العمل ما أريد به وجه اللّه. 2 391 بهترين عمل آن است كه بخاطر
خداوند انجام شود.
7183 24- اعمال العباد فى الدّنيا نصب اعينهم فى الآخرة. 2 71 عملهاى بندگان كه
در دنيا انجام دهند برابر ديدگان آنها است در روز قيامت.
7184 25- الشّرف عند اللّه سبحانه بحسن الاعمال لا بحسن الاقوال. 2 81 شرافت در پيشگاه خداى سبحان به نيكويى عمل است نه به نيكويى گفتار.
7185 26- العلم مقرون بالعمل فمن علم عمل. 2 87 علم (حقيقى) مقرون و بسته است
به عمل، و هر كس بداند عمل كند.
7186 27- العلم يهتف بالعمل فان اجابه و الّا ارتحل. 2 87 علم و دانش آواز
مىدهد و صدا مىزند عمل را، پس اگر پاسخش داد و گرنه كوچ مىكند و مىرود.
7187 28- العاقل يجتهد فى عمله و يقصّر من امله. 2 92 آدم عاقل در عمل خود
مىكوشد و آرزوى خود را كوتاه مىكند.
7188 29- العمل بالعلم من تمام النّعمة. 2 121 عمل كردن به علم و دانش از كمال نعمت الهى است.
7189 30- النّاس فى الدّنيا عاملان: عامل فى الدّنيا للدّنيا قد شغلته دنياه عن
آخرته، يخشى على من يخلّف الفقر و يأمنه على نفسه، فيفنى عمره فى منفعة غيره، و
عامل فى الدّنيا لما بعدها فجاءه الّذى له بغير عمل فأحرز الحظّين معا و ملك
الدّارين جميعا. 2 149 مردمى كه در دنيا كار مىكنند دو گروه هستند: يكى آنكه كار مىكند در دنيا
براى دنيا و سرگرم ساخته او را دنيا از آخرتش، مىترسد بر بازماندگان خود از فقر و
تنگدستى و ايمن است از تنگدستى خويش، چنين كسى تباه مىكند عمر خود را براى سود
رساندن به ديگرى، و ديگر آنكه كار مىكند در دنيا براى عالم پس از آن، كه در اين
صورت آنچه مقدّر او است بدون كار و تلاش به وى مىرسد، و اين كسى است كه به هر دو
بهره (دنيا و آخرت رسيده) و مالك هر دو خانه (دنيا و آخرت) شده است.
7190 31- القرين النّاصح هو العمل الصّالح. 2 153 قرين و همراه خيرخواه، همان
عمل شايسته است.
7191 32- اعمل تدّخر. 2 170 عمل نيك كن و اندوخته بگذار.
7192 33- اعمل بالعلم تدرك غنما. 2 177 عمل كن به علم تا غنيمت يابى.
7193 34- اجعل رفيقك عملك و عدوّك املك. 2 182 رفيق خويش را عمل، و دشمنت را
آرزوى خود قرار ده.
7194 35- اعمل عمل من يعلم انّ اللّه مجازيه بإساءته و احسانه. 2 194 همانند
كسى عمل كن كه مىداند خداى تعالى او را به بدى و خوبىاش كيفر دهد.
7195 36- اعملوا بالعلم تسعدوا. 2 239 عمل كنيد به علم تا نيكبخت شويد.
7196 37- اعملوا اذا علمتم. 2 239 هرگاه دانستيد عمل كنيد.
7197 38- اعملوا و العمل ينفع و الدّعاء يسمع و التّوبة ترفع. 2 256 عمل كنيد
در اين زمانى كه عمل سود دهد، و دعا شنيده (و مستجاب) گردد، و توبه بالا رود (و
پذيرفته شود).
7198 39- اعملوا ليوم تذخر له الذّخائر و تبلى فيه السّرائر. 2 269 عمل كنيد
براى روزى كه براى آن اندوخته كنند، و پنهانها در آن روز آشكار گردد.
7199 40- ايّاك و كلّ عمل ينفّر عنك حرّا او يذلّ لك قدرا او يجلب عليك شرّا او
تحمل به الى القيامة وزرا. 2 316 زنهار بپرهيز از هر كار و عملى كه آزادهاى را از تو برماند، يا قدر و
منزلتى را از تو خوار گرداند، يا به زيان تو شرّى را به سويت جلب كند، يا به خاطر
آن براى روز قيامت گناه سنگينى را بردارى.
7200 41- الا فاعملوا و الالسن مطلقة و الابدان صحيحة و الاعضاء لدنة و المنقلب
فسيح و المجال عريض، قبل ازهاق الفوت و حلول الموت فحقّقوا عليكم حلوله و لا تنتظروا قدومه. 2 342 آگاه باشيد، و عمل كنيد در حالى
كه زبانها باز است و بدنها سالم، و اعضاى بدن نرم، و بازگشتگاه فراخ، و مجال وسيع
است، پيش از آنكه زمان بگذرد، و مرگ در رسد، پس رسيدن آن را براى خود مسلّم و قطعى
بدانيد، و به انتظار آمدنش نباشيد (بلكه پيش از آنكه بيايد خود را آماده كنيد).
7201 42- انفع العلم ما عمل به. 2 386 سودمندترين علم و دانش آن است كه بدان
عمل شود.
7202 43- انفع الذّخائر صالح الاعمال. 2 403 سودمندترين اندوختهها كارهاى شايسته است.
7203 44- اقرب النّاس من الانبياء اعملهم بما امروا به. 2 410 نزديكترين مردم
به پيامبران كسى است كه به دستورهاى آنان بهتر عمل كند.
7204 45- احسن العلم ما كان مع العمل. 2 420 بهترين علم آن است كه همراه با عمل باشد.
7205 46- اشرف العلم ما ظهر فى الجوارح و الاركان. 2 422 شريفترين علمها آن
است كه در اعضا و جوارح بدن آشكار شود.
7206 47- اسعد النّاس بالخير العامل به. 2 453 نيكبختترين مردم به كار خير آن كسى است كه بدان عمل كند.
7207 48- احسن المقال ما صدّقه حسن الفعال. 2 463 بهترين گفتار آن است كه
كردارهاى نيك آن را تصديق كند.
7208 49- انّ اللّه سبحانه اذا اراد بعبد خيرا وفّقه لانفاذ اجله فى احسن عمله،
و رزقه مبادرة مهله في طاعته قبل الفوت. 2 567 به راستى كه خداى سبحان هر گاه خير و
خوبى بندهاى را بخواهد او را موفق دارد به اين كه عمر خود را در بهترين عمل خود به كار گيرد و پيشى گرفتن مهلت او را در
طاعت قبل از مرگ روزى فرمايد.
7209 50- ان احببت ان تكون اسعد النّاس بما علمت فاعمل. 3 6 اگر دوست دارى كه
نيكبختترين مردم باشى بدانچه مىدانى، پس به آن عمل كن.
7210 51- ان كنتم عاملين فاعملوا لما ينجيكم يوم العرض. 3 20 اگر به راستى مرد
عمل هستيد، پس عمل كنيد براى آنچه شما را در روز قيامت نجات بخشد.
7211 52- انّك لن يغنى عنك بعد الموت الّا صالح عمل قدّمته فتزوّد من صالح
العمل. 3 58 به راستى كه تو را بىنياز نسازد پس از مرگ مگر عمل شايستهاى كه از
پيش فرستادهاى، (پس هر چه مىتوانى) توشه برگير از عمل شايسته.
7212 53- انّكم باعمالكم مجازون و بها مرتهنون. 3 59 به راستى كه شما پاداش
عملهاى خود را دريافت كرده و در گرو آنها هستيد.
7213 54- انّك لن تحمل الى الآخرة عملا انفع لك من الصّبر و الرّضا و الخوف و
الرّجاء. 3 58 به راستى كه تو برندارى براى آخرت عملى را كه پر سودتر باشد از صبر و
خوشنودى و بيم و اميد.
7214 55- انّكم الى العمل بما علمتم احوج منكم الى تعلّم ما لم تكونوا تعلمون.
3 60 به راستى كه شما به عمل كردن بدانچه دانستهايد نيازمندتر هستيد تا به ياد
گرفتن آنچه را نمىدانيد.
7215 56- انّكم الى اعراب الاعمال احوج منكم الى اعراب الاقوال. 3 61 به راستى
كه شما به اعراب گذارى و تصحيح عملها نيازمندتريد تا به اعراب گذارى و تصحيح
گفتارها.
7216 57- انّكم الى اكتساب صالح الاعمال احوج منكم الى مكاسب الاموال. 3 62 به راستى كه شما به كسب كردن (و به دست آوردن) عملهاى شايسته
نيازمندتريد تا به كسب كردن اموال.
7217 58- انّكم ان اغتنمتم صالح الاعمال نلتم من الآخرة نهاية الآمال. 3 66 به
راستى كه شما اگر عملهاى شايسته را غنيمت بشماريد، به نهايت آرمانهاى خود در آخرت
مىرسيد.
7218 59- انّما زهّد النّاس فى طلب العلم، كثرة ما يرون من قلّة من عمل بما
علم. 3 86 جز اين نيست كه آنچه مردم را در تحصيل و طلب علم بىرغبت كرده آن است كه
بسيار مىبينند كه عمل كنندگان به علم اندكند (و همين سبب بىرغبتى آنها در تحصيل
علم شده).
7219 60- آفة العلم ترك العمل به. 3 107 آفت علم عمل نكردن بدان است.
7220 61- اذا احسنت القول فاحسن العمل، لتجمع بذلك بين مزيّة اللّسان و فضيلة
الاحسان. 3 179 هر گاه گفتار خود را نيكو كردى كردار خود را نيز نيكو كن تا
بدينوسيله گرد آورى ميان مزيّت و برترى زبان و فضيلت و برترى احسان.
7221 62- اذا رمتم الانتفاع بالعلم فاعملوا به و اكثروا الفكر فى معانيه تعه
القلوب. 3 187 هرگاه خواستيد سودمند گرديد به علم و دانش، عمل كنيد بدان، و بسيار
انديشه كنيد در معناهاى آن، تا در نتيجه دلها آن را حفظ كند و نگه دارد.
7222 63- بحسن العمل تجنى ثمرة العلم لا بحسن القول. 3 228 به عمل نيكو است كه
ميوه علم و دانش چيده شود نه به گفتار نيكو.
7223 64- بالاعمال الصّالحات ترفع الدّرجات. 3 229 به وسيله كارهاى شايسته است
كه درجهها و مرتبهها بالا رود.
7224 65- بالصّالحات يستدلّ على حسن الايمان. 3 224 به وسيله كارهاى شايسته
راهنمايى شود بر نيكويى ايمان.
7225 66- بادروا العمل و اكذبوا الامل و لاحظوا الاجل. 3 241 به علم و كار
مبادرت ورزيد، و آرزو را دروغ بدانيد، و مرگ را ملاحظه كنيد (كه ناگهان در رسد).
7226 67- بادروا العمل و خافوا بغتة الاجل تدركوا افضل الامل. 3 242 شتاب كنيد
به سوى عمل، و بترسيد از ناگهان رسيدن مرگ، تا در نتيجه برسيد به برترين آرمان خويش
(كه سعادت جاويدان است).
7227 68- بادروا بالعمل عمرا ناكسا. 3 243 پيشى گيريد به عمل، به عمر نگونسار و سرافكنده (يعنى تا به آن زمان از عمر
نگونسار نرسيدهايد شتاب كنيد).
7228 69- بادروا بالعمل مرضا حابسا و موتا خالسا. 3 243 شتاب كنيد به عمل،
بيمارى بازدارنده، و مرگ رباينده را (يعنى تا بيمارى آن چنانى و مرگ اين چنينى
نرسيده به سوى عمل بشتابيد).
7229 70- بادروا صالح الاعمال و الخناق مهمل و الرّوح مرسل. 3 249 بشتابيد به
عملهاى شايسته، در حالى كه گلوى شما (از فشار مرگ) رها است، و جان شما آزاد است (و
تا آن حالت نرسيده به سوى عمل بشتابيد).
7230 71- بركة العمر فى حسن العمل. 3 262 بركت عمر در عمل نيكو است.
7231 72- تمام العلم استعماله. 3 276 تمامى علم و كمال آن، در به كار گرفتن آن
است.
7232 73- تصفية العمل اشدّ من العمل. 3 278 تصفيه و پاك كردن عمل، سختتر از خود عمل است.
7233 74- تمام العلم العمل بموجبه. 3 280 تمامى علم و كمال آن در عمل كردن به لوازم آن است.
7234 75- تارك العمل بالعلم غير واثق بثواب العمل. 3 290 كسى كه عمل به علم را
واگذارد، چنان است كه اطمينانى به پاداش عمل ندارد.
7235 76- ثمرة العمل الاجر عليه. 3 329 ميوه عمل پاداش آن است.
7236 77- ثمرة العقل العمل للنّجاة. 3 329 ميوه عقل، عمل كردن براى رستگارى و نجات است.
7237 78- ثمرة العمل الصّالح كاصله. 3 333 ميوه عمل شايسته همچون اصل و ريشه آن شايسته است.
7238 79- ثمرة العمل السّيّىء كاصله. 3 333 ميوه كار بد همچون اصل و ريشه آن بد است.
7239 80- ثمن الجنّة العمل الصّالح. 3 349 بهاى بهشت، عمل شايسته است.
7240 81- ثقّلوا موازينكم بالعمل الصّالح. 3 350 ترازوهاى عمل خود را با عمل
شايسته سنگين كنيد.
7241 82- ثواب العمل ثمرة العمل. 3 353 پاداش عمل ميوه عمل است.
7242 83- جماع الخير فى العمل بما يبقى و الاستهانة بما يفنى. 3 360 مجموعه خير
و نيكى در كار كردن به آنچه به جاى ماند، و خوار شمردن آنچه فانى شود، خواهد بود.
7243 84- ثواب عملك افضل من عملك. 3 346 پاداش عمل و كار تو، بهتر از خود عمل است.
7244 85- جمال العالم عمله بعلمه. 3 363 زيبايى عالم و دانشمند عمل كردن او است
به علم و دانش خود.
7245 86- حسن العمل خير ذخر و افضل عدّة. 3 394 عمل نيكو بهترين اندوخته و
برترين توشه آماده است.
7246 87- خير الاعمال ما اصلح الدّين. 3 424 بهترين عملها آن است كه دين را اصلاح كند.
7247 88- خير عملك ما اصلحت به يومك، و شرّه ما استفسدت به قومك. 3 434 بهترين
عمل تو آن است كه وضع امروزت را اصلاح كنى، و بدترين آن چيزى است كه به وسيله آن
فساد و تباهى قوم و مردم خود را بخواهى.
7248 89- خذ من صالح العمل و خالل خير خليل، فانّ للمرء ما اكتسب و هو فى
الآخرة مع من احبّ. 3 464 عمل شايسته را برگير، و بهترين دوست را بگير، كه براى
انسان خواهد بود آنچه را كسب كرده و در آخرت نيز با كسى خواهد بود كه او را دوست
مىداشته.
7249 90- شكر المؤمن يظهر فى عمله. 4 159 شكر و سپاس مؤمن در عمل و كردار او آشكار شود.
7250 91- شكر العالم على علمه، عمله به و بذله لمستحقّه. 4 160 سپاسگزارى عالم
بر علم و دانشش، عمل كردن او است به آن علم، و بخشيدن آن به كسى كه شايسته آن است.
7251 92- شرّ العمل ما افسدت به معادك. 4 167 بدترين عملها آن است كه معاد و آخرت
خود را بدان تباه كنى.
7252 93- شرّ العلم علم لا يعمل به. 4 170 بدترين علمها علمى است كه بدان عمل نشود.
7253 94- صلاح المعاد بحسن العمل. 4 195 صلاح و شايستگى معاد و آخرت به نيكويى عمل است.
7254 95- طلب الجنّة بلا عمل حمق. 4 250 طلب كردن بهشت بدون عمل حماقت و نادانى است.
7255 96- عليك بصالح العمل فانّه الزّاد الى الجنّة. 4 289 بر تو باد به عمل
شايسته كه توشه بهشت همان است.
7256 97- عليك بادمان العمل فى النّشاط و الكسل. 4 291 بر تو باد مداومت عمل در
خوشحالى و بى حالى.
7257 98- على العالم ان يعمل بما علم ثمّ يطلب تعلّم ما لم يعلم. 4 317 بر عالم
(لازم) است كه (نخست) عمل كند بدانچه مىداند، و سپس بجويد ياد گرفتن آنچه را
نمىداند.
7258 99- عجبت لمن يعلم انّ للاعمال جزاء، كيف لا يحسن عمله. 4 342 در شگفتم از
كسى كه مىداند عملها را كيفرى است چگونه عمل خود را نيكو نمىكند.
7259 100- علم المؤمن فى عمله. 4 350 علم و دانش مؤمن در عمل او است.
7260 101- علم بلا عمل كشجر بلا ثمر. 4 350 علم بى عمل همچون درخت بى ثمر و بى ميوه است.
7261 102- علم بلا عمل كقوس بلا وتر. 4 350 علم بى عمل همچون كمان بىزه است.
7262 103- علم بلا عمل حجّة للّه على العبد. 4 351 علم بى عمل حجّت و دليلى است
براى خدا نسبت به بندهاش (كه خداى تعالى به وسيله آن بر بنده خود احتجاج كند).
7263 104- غاية العلم حسن العمل. 4 370 نهايت علم، عمل نيكو است.
7264 105- فى كلّ وقت عمل. 4 396 در هر وقتى (از اوقات) عملى است (كه انسان
مىتواند در آن وقت عملى انجام دهد و وقت خود را بيهوده نگذراند).
7265 106- فى الدّنيا عمل و لا حساب. 4 402 در دنيا عمل است و حسابى نيست.
7266 107- ربّ آمر غير مؤتمر. 4 78 بسا دستور دهندهاى كه خود دستور نپذيرد (و
به دستورش عمل نكند).
7267 108- زكاة العلم بذله لمستحقّه و اجهاد النّفس فى
العمل به. 4 106 زكات علم عطا كردن آن است به كسى كه شايسته آن است، و به تلاش
واداشتن نفس است در عمل كردن به آن.
7268 109- كن عاملا بالخير ناهيا عن الشّرّ منكرا شيمة الغدر. 4 607 عمل كننده
باش به كار خير، و بازدارنده باش از كار بد، و انكار كننده باش خوى بى وفايى را.
7269 110- قليل العلم مع العمل خير من كثيره بلا عمل. 4 506 كمى از علم توأم با
عمل، بهتر است از بسيار آن كه عمل با آن نباشد.
7270 111- قد سمّى اللّه سبحانه آثاركم و علم اعمالكم و كتب آجالكم. 4 486 خداى
سبحان به دقّت آثار شما را ثبت كرده، و عملهاى شما را دانسته و عمرهاى شما را نوشته
است.
7271 112- فضيلة العلم العمل به. 4 427 فضيلت و برترى علم، به عمل كردن آن است.
7272 113- فالارواح مرتهنة بثقل اعبائها، موقنة بغيب انبائها، لا تستزاد من صالح عملها، و لا تستعتب من سيّىء زللها. 4 443 (در قيامت) ارواح در
گرو اعمال خويشند، و در آنجا به اسرار نهانى يقين حاصل كنند، نه بر كارهاى شايسته
آنها چيزى افزوده شود، و نه از كارهاى زشتشان مىتوانند توبه كنند.
7273 114- من
حسن عمله بلغ من اللّه امله. 5 376 كسى كه عملش نيكو باشد به آرمان خويش از خداى
تعالى رسيده است.
7274 115- من لم يعمل بالعلم كان حجّة عليه و وبالا. 5 410 كسى كه به علم (خود)
عمل نكند، آن علم حجّتى به زيان او و بارى بر دوش او خواهد بود.
7275 116- من كمال العلم العمل بما يقتضيه. 6 11 از كمال علم، عمل كردن به
مقتضاى آن است.
7276 117- من المروّة العمل للّه فوق الطّاقة. 6 19 از مردانگى است عمل كردن
براى خداوند بيش از توان و طاقت.
7277 118- ما علم من لم يعمل بعلمه. 6 61 ندانسته است (و عالم نيست) كسى كه به علم خود عمل نكند.
7278 119- ما احسن من اساء عمله. 6 62 نيكى نكرده است هر كس كه عمل خود را بد
كرده است.
7279 120- ما زكا العلم بمثل العمل به. 6 73 پاكيزه نگردد علم به چيزى مانند عمل بدان.
7280 121- ملاك العلم العمل به. 6 117 ملاك و معيار علم عمل به آن است.
7281 122- نعم الزّاد حسن العمل. 6 160 نيكويى عمل توشه خوبى است.
7282 123- لا تكن ممّن يرجو الآخرة بغير عمل، و يسوّف التّوبة بطول الامل، يقول
فى الدّنيا بقول الزّاهدين، و يعمل فيها بعمل الرّاغبين. 6 332 مباش از كسانى كه
بدون عمل اميد به آخرت دارد و به تأخير مىاندازد توبه را به خاطر درازى آرزو، سخن
مىگويد در باره دنيا به گفته زاهدان (و مذمّت دنيا كند) ولى عمل كند در باره آن
همانند عمل علاقهمندان به آن.
7283 124- لا تجارة كالعمل الصّالح. 6 364 تجارتى همچون عمل صالح (و كار شايسته) نيست.
7284 125- لا ذخر أنفع من صالح العمل. 6 378 اندوختهاى سودمندتر از عمل شايسته نيست.
7285 126- لا ثواب لمن لا عمل له. 6 400 كسى كه عمل ندارد پاداش ندارد.
7286
127- لا يتمّ حسن القول الّا بحسن العمل. 6 405 گفتار نيك كامل نشود مگر با عمل
نيك.
7287 128- لا ينفع قول بغير عمل. 6 405 گفتارى كه عمل با آن نباشد سودى ندهد.
7288 129- لا يستغنى عامل عن الاستزادة من عمل صالح. 6 426 هيچ عمل كنندهاى از
افزودن عمل شايسته بىنياز نيست.
7289 130- لا يستغنى المرء الى حين مفارقة روحه جسده، عن صالح العمل. 6 416
انسان تا آن هنگامى كه روح از بدنش جدا شود از عمل شايسته بىنياز نيست.
7290 131- لا يترك العمل بالعلم الّا من شكّ فى الثّواب عليه. 6 423 وانگذارد
عمل به علم را مگر كسى كه در پاداش و ثواب آن شك دارد.
7291 132- لا يعمل بالعلم الّا من ايقن بفضل الاجر فيه. 6 424 عمل نكند به علم
مگر كسى كه يقين دارد به فضيلت پاداش در آن عمل.
7292 133- لا خير فى عمل الّا مع اليقين و الورع. 6 436 خيرى در عمل نيست مگر
با داشتن يقين و پارسايى.
7293 134- من احسن العمل حسنت له المكافاة. 5 277 كسى كه نيكو عمل كند جبران و
پاداش آن نيكو خواهد بود.
7294 135- من نصح فى العمل نصحته المجازاة. 5 277 كسى كه در عمل خالص باشد
پاداش او نيز خالص و پاك خواهد بود.
7295 136- من عمل باوامر اللّه احرز الاجر. 5 281 كسى كه به دستورات خداوند عمل
كند اجر و پاداش آن را فراهم كرده.
7296 137- من انف من عمله اضطرّه ذلك الى عمل خير منه. 5 333 كسى كه عمل خود را
خوش ندارد و آن را لايق خود نداند اين حالت او را به عملى بهتر از آن وادارد.
7297 138- ليكن اوثق الذّخائر عندك العمل الصّالح. 5 51 مطمئنترين اندوختهها
نزد تو بايد عمل شايسته باشد.