201-همانجا. يعنى همين كه خدا مى تواند زمين را
كوچك كند و تخم مرغ را بزرگ ، دليل قدرت اوست و ديگر لزوم ندارد براى اثبات قدرت او
به امر ناشدنى توسل جست . (م ).
202-همانجا.
203-كافى 1/79.
204-نحل /125.
205-بقره /255.
206-توحيد /139.
207-توحيد /67.
208-توحيد /400.
209-زمر /67.
210-صحيح مسلم 4/203. سنن ابوداود 1/231.
211-مراد امام عليه السلام آن است كه : خداى
متعال از هر وصفى از اوصاف كمال كه اكثر آفريدگان پندارند منزه است ، زيرا آفريدگان
او را با آنچه در حق خودشان كمال شمرده مى شود وصف مى كنند، و حال آنكه خداى متعال
از اوصاف كمال آنان منزه است همان گونه كه از اوصاف نقصشان منزه مى باشد، و هر صفتى
كه آفريدگان او را بدان وصف مى كنند از آنچه به حس در مى آيد يا به تصور خيال مى
آيد يا وهم بدان سبقت مى گيرد يا به ضمير آدمى خطور مى كند يا انديشه به آن قضاوت
مى نمايد خداوند از آنها و از نظير آنها منزه است ، و اگر رخصت و اذن اطلاق اين
گونه صفات بر خداوند داده نشده بود اطلاق اكثر آنها روا نبود. ((پس
منزه است پروردگار تو - صاحب عزت - از آنچه آنان وصف مى كنند، و سلام بر رسولان
خدا، و سپاس پروردگار جهانيان راست )). (مؤلف رحمة الله )
212-توحيد /80.
213-كافى ، ج 1، ص 91، توحيد، ص 283.
214-توحيد /44.
215-مرحوم ملاصدرا ((قدرة
)) را ((فدرة )) خوانده و بنابر
تفسير ايشان معنا چنين مى شود: ((خداوند جزئى ندارد كه بدان
وسيله از اشياء جدا و اشيا نيز از او جدا و ممتاز گردند چنانكه در اشيائى كه در
تمام حقيقت يا بعض حقيقت با هم اشتراك دارند جزئى اختصاصى هست كه آنها را از يكديگر
ممتاز مى سازد، زيرا در حقيقت ، خداوند با هيچ چيز وجه اشتراكى ندارد تا وجه
امتيازى داشته باشد)). اين معنا از جهت تفريعى كه در جمله بعد
مى آيد و نيز از جهت عدم خصوصيت قدرت براى حصول امتياز خدا از اشياء، قريب تر و
صحيح تر به نظر مى رسد. (حاشيه توحيد /41.)
216-كافى 1/134. توحيد /41.
217-كافى 1/136.
218-((نهج البلاغة
)) خطبه 1.
219-يعنى اطلاق الفاظ ((منذ،
قد، لولا)) بر آلات ، مانع قديم و ازلى و كامل بودن آنهاست ،
زيرا ((منذ)) براى ابتداى زمان و
((قد)) براى بيان نزديكى ماضى به حال است و
((لولا)) جز بر چيز ناقص اطلاق نمى شود چنانكه گفته مى
شود: چه خوب بود اين اگر فلان چيز را داشت . (مؤلف رحمة الله )
220-نهج البلاغة ، خطبه 184.
221-نهج البلاغة ، خطبه 63.
222-
دوست نزديكتر از من به من است
|
وينت عجب كه من از وى دورم
|
223-نهج البلاغة ، خطبه 193.
224-نهج البلاغة ، خطبه 183.
225-نهج البلاغة ، خطبه 49.
226-نهج البلاغة ، خطبه 107.
227-نهج البلاغه خطبه 150.
228-نهج البلاغه خطبه 177. و در خطى : تجب القلوب
، و در چاپى : توجل ، و لفظ فوق مطابق مصدر است .
229-در نسخه كتاب ((مؤ من لا
بعباده )) است و مؤلف اين جمله را در ص 148 اين گونه بيان كرده
: ((خداوند به همه امور از معدوم و موجود، نهايت درجه از تصديق
و ايمان را دارد (بدون آنكه در اين ايمان به بندگانش وابسته باشد)))
اما در نسخه توحيد
((بعبادة )) است ، يعنى مؤ من است اما نه
با عبادت . (م )
230-توحيد /305.
231-توحيد /309.
232-ترجمه مطابق لفظ مصدر است .
233-روضه كافى / 31، خطبه طالوتيه .
234-توحيد /69. و برخى از توضيحات را از
پاورقيهاى آن استفاده كرديم .
235-اين جمله تعبير ديگرى از اين جمله است كه :
يا من يعطى من لم يساءله و من لم يعرفه تحننا منه و رحمة : ((اى
كه از روى لطف و رحمت خويش به آن كه از تو درخواست ننموده بلكه هنوز تو را نشناخته
است عطاء و بخشش مى كنى )) (م ).
236-بقره /32.
237-شعراء / 97 - 98.
238-زمر / 67.
239-غيب پوشيده در اينجا مقام ذات واجب تعالى است
كه هيچ كس حتى راسخان در علم نيز بدان در دسترسى ندارند. (حاشيه توحيد صدوق )، و از
اين رو توضيح معلوم مى شود كه استدلال به اين جمله براى نفى علم غيب امامان عليهم
السلام درست نيست .(م )
240-شرح نهج البلاغة ابن ميثم بحرانى ، 2/336.
241-((جامع الصغير))
1/132.
242-((كافى ))
1/92.
243-((كافى ))
1/92.
244-نجم /42.
245-((كافى ))
1/92.
246-كافى 1/93.
247-فتوحات مكيه ، باب 63، 1/304.
248-يعنى بر حقيقتى از حقايق موجود در خارج دلالت
مى كند، زيرا دلالت همان گونه كه با الفاظ صورت مى گيرد با خود ذوات هم صورت مى
گيرد، بدون هيچ فرقى . (مؤلف - ره )
249-كافى 1/113.
250-زيرا براى عقل صحيح است كه اسم را به تنهايى
با قطع نظر از تقييدش - كه همان اعتبار اتصاف ذاتش به صفت موجود در مسمى است - در
نظر بگيرد. (مؤلف - ره )
251-يعنى دو عبادت صورت گرفته است ، يكى عبادت
چيزى (موجود خارجى ) و ديگر عبادت غير چيز (مفهومى كه وجود خارجى ندارد) و در اينجا
اشتراك در خود عبادت واقع شده است . (مؤلف - ره )
252-مراد امام عليه السلام از نان و آب و...
مفاهيم آنهاست و از ماءكول و نظائرش اعيان خارجى آنها. (مؤلف - ره )
253-كافى 1/114. توحيد /220.
254-يعنى بدون اعتقاد جزمى به وجود او، يا با
توهمى كه از مفهوم لفظ دارد، يعنى صورت و هميه اى را كه از مفهوم لفظ در ذهنش حاصل
شده بپرستد (نه حقيقت خارجى او را). (مؤلف - ره )
255-توحيد ص 220، كافى 1/87.
256-توحيد ص 220، كافى 1/87.
257-معناى احصاء در صفحات آينده خواهد آمد.
258-توحيد / 194. و در آن بعد از ((الله
)) ((اله )) وارد است ، و ممكن است
((اله ))
نسخه بدل ((الله )) باشد زيرا با بودن هر
دو، صد عدد كامل مى شود (مصحح ). و محشى توحيد گويد: در نسخه توحيد و بحار صد عدد
كامل است ، و ظاهرا ((رائى )) زايد باشد
چنانكه در يك نسخه آن را بدل ((رؤ وف ))
آورده است ، يا اينكه لفظ ((الله )) خارج
از اين اعداد بوده و به عنوان مسمايى كه اين اسامى بر او جارى است بوده باشد. (م )
259-توحيد /195.
260-صحيح مسلم 17/5، الدر المنثور 3/148.
261-سنن ابى داود كتاب لباس ، باب ما جاء فى
الكبر، 4/59.
262-توحيد صدوق /195.
263-سنن ابن ماجه ، كتاب طهارت ، 1/101.
264-غزالى در كتاب المقصد الاسنى ، باب 4، ص 21.
265-المقصد الاسنى /24.
266-المقصد الاسنى ص 25.
267-((صحيح بخارى
)) 5/53، ((صحيح مسلم )) 15/13.
268-تفسير قمى /26.
269-صحيح بخارى 9/165: ان رحمتى سبقت غضبى .
270-
تو و طوبى و ما و قامت يار
|
فكر هر كس به قدر همت اوست
|
271-از امام صادق عليه السلام اين گونه وارد شده
و نيز فرموده است : ((مؤ من كسى است كه مسلمانان او را در
اموال و جانهاى خود امين دانند)). و در حديث نبوى صلى اللهعليه
و آله است : ((هر كه به خدا و روز قيامت ايمان دارد بايد
همسايه اش از آزار او ايمنباشد))، شارح اسماء (غزالى ) در
اينجا اين حديث نبوى ( ايمن باشد) را آورده ولى ما بهجاى آن حديث فوق (= ايمن سازد)
را آورديم زيرا با اين مطلب مورد بحث سازگارتر استچنانكه پوشيده نيست . (مؤلف - ره
)، و نيز به صحيح بخارى 8/12 مراجعه شود.
272-صحيح بخارى 8/127. صحيح مسلم 15/49.
273-توحيد /306.
274-بحار 16/366 نزديك به اين مضمون .
275-صحيح بخارى 3/167 با اندكى اختلاف .
276-صافات /22.
277-صحيح بخارى 3/155 و 3/135: الخازن الامين ...
صحيح مسلم 7/111.
278-فتح /1.
279-فاطر /2.
280-فجر /27-30.
281-نجم /39-40.
282-انفطار /13-14.
283-لطيف به دو معناست : يكى عالم به دقايق اشياء
و نيز به موجودات بسيار دقيق و ريز كه از ادراك بشر خارج است . و ديگر لطف و نرمى و
رفق كننده به بندگان . خداى متعال لطيف است به هر دو معنا. بهره بنده از اين اسم آن
است كه اولا علم به دقايق اشياء و اشياى دقيقه پيدا كند، و نيز نسبت به بندگان خدا
رفق و نرمى به خرج داده ، با آنان راه درشتى نپويد. (م )
284-نحل /61.
285-حاقه /24.
286-
خود شكر چون كنم كه همه نعمت توام
|
نعمت چگونه شكر كند بر زبان خويش
|
287-((سنن ابو داود))
4/255.
288-اشاره به آيه 4 از سوره زخرف .
289-اين حديث شريف با اسم عظيم مناسبت دارد نه
كبير. (م )
290-رك : بحارالانوار، كتاب السماء و العالم ،
باب سحاب ، و نيز 16/372.
291-نساء /85.
292-به نظر مى رسد اتصاف به اسماء الهيه بدين
معناست كه بنده همان صفت را كه خدا با بنده دارد بنده نيز با بندگان ديگر داشته
باشد نه با خدا، يا حداقل در بيشتر صفات چنين است . مثلا اگر خداوند حسيب و كفايت
كننده بندگان است ، بنده حسيب كسى است كه در حد خود امور ديگران را كفايت نمايد نه
اينكه خدا را كفايت كننده بداند. در موارد گذشته و آينده نيز اين ايراد به چشم مى
خورد. (م )
293-مائده /54.
294-صحيح مسلم 15/4.
295-ضحى /10.
296-صحيح بخارى 3/201.
297-به تعبير ديگر: حكمت ، علم مطابق با واقعيت
است ، و به دو قسم نظرى و عملى تقسيم مى شود. معلومى كه در خارج واقع است و وجود او
ربطى به عمل انسان ندارد و افضل آن ها وجود مقدس حق تعالى است ، علم به آن حكمت
نظرى است (علم به آنچه كه هست ). و معلومى كه واقعيتى در خارج ندارد بلكه عمل انسان
آن را مى سازد، علم به آن حكمت عملى است (علم به آنچه كه بايد و يا نبايد باشد)
مانند قوانين و مقررات شرع و اخلاق و مانند اينها. (م )
298-اختصاص / 343.
299-مسند احمد 4/124.
300-كافى 2/141. اختصاص /342.
301-جامع الصغير 2/97.
302-جامع الصغير 2/89: القناعة مال لاينفد.
303-جامع الصغير 2/49.
304-صحيح بخارى 6/20: رب اغفر...
305-بقره /257.
306-محمد صلى الله عليه و آله /11.
307-مجادله /21.
308-شرح اصول كافى صدرالمتاءلهين رحمة الله ، باب
النسبة ، ص 245.
309-سجده /13.
310-انبياء /101.
311-مرحوم استاد شهيد مطهرى در پاورقى صفحات اول
كتاب شرح مختصر منظومه چاپ همين مؤ سسه ، مطلب فوق را به خوبى شرح داده اند، مراجعه
شود.
312-جامع الصغير 1/134.
313-اسراء /70.
314-و نيز جامع است به معناى گردآورنده مردم در
قيامت ، چنانكه در آيه 9 از سوره آل عمران آمده .(م )
315-يعنى عالم با عمل و پرهيزكار باشد. (م )
316-طه /50.
317-اعلى /3.
318-غافر /16.
319-ر.ك : بحارالانوار، 58/36.
320-كافى 1/144.
321-اسراء /44.
322-كافى 1/139.
323-توحيد /222.
324-احقاف /31.
325-الرحمن /29.
326-نمل /62.
327-مؤ من ، 50.
328-توحيد، 219.
329-افعال خداوند به دو معناست : يكى فعل به
معناى معقول است يعنى آفريده هاى خدا، كه در آن بحث از صادر اول و كيفيت آفرينش
آسمانها و زمين و ساير مخلوقات به ميان مى آيد. و ديگر فعل به همان معناى مصدرى است
يعنى كارهايى كه خداوند نسبت به بندگان روا مى دارد يا نمى دارد، كه در آن از حكمت
الهى و قضا و قدر و بداء و عدل و... بحث مى شود. (م )
330-حلية الاولياء 7/318. و در كافى 1/21 آمده :
ان الله عزوجل خلق العقل و هو اول ما خلق من الروحانيين .
331-سنن ابوداود 4/226. تفسير قمى /536.
332-علق /3 - 5.
333-معانى الاخبار /30.
334-ر. ك : كمال الدين /255.
335-نباء /38.
336-شورى /52.
337-بصائر الدرجات ، صص 455، 462، 461، 457 و
462.
338-كمال الدين /255.
339-معانى الاخبار /108.
340-الدرالمنثور، 4/200.
341-بحارالانوار 25/22.
342-اعلى / 1.
343-الرحمن / 78.
344-زمر / 67.
345-فتح / 10.
346-ذاريات / 47.
347-يس / 71.
348-صحيح مسلم 1/13 و نيز ر. ك : سنن ابن ماجه
1/71 و تخريج احاديث الاحياء 1/101.
349-ر. ك : ذيل احياء العلوم 1/101.
350-توحيد / 179
351-به ص 223 به بعد مراجعه شود.
352-توحيد / 67.
353-بحار الانوار 15/30.
354-كافى 1/21.
355-كافى 1/28. محاسن /192 با اندكى اختلاف .
356-كافى 1/26. محاسن 192 با اندكى اختلاف .
357-توحيد / 67. روضه كافى / 92 با اندكى اختلاف
.
358-نهج البلاغه / خطبه 1.
359-مرحوم فيض پس از نقل خطبه ، شرحى در لغات آن
از مرحوم ابن ميثم بحرانى آورده كه ما ضمن ترجمه از آن استفاده كرده و از تكرار آن
خوددارى نموديم .
360-فصلت /11.
361-نظير اين حديث در ((تفسير
قمى )) از امام صادق عليه السلام آمده است .
362-ر.ك : تفسير فخرى رازى 6/144.
363-ر.ك : بحار 57/29 باب حدوث عالم .
364-ر.ك : تفسير فخر رازى 4/57.
365-ر.ك : ملل و نحل شهرستانى 2/66.
366-اين حديث در ص 225 گذشت .
367-رعد /17.
368-قمر /50.
369-شرح نهج البلاغه ابن ميثم 1/133 - 146.
370-هود /7.
371-توحيد /320.
372-توحيد / 325
373-بقره / 255
374-توحيد / 327
375-توحيد / 327
376-توحيد / 327
377-معانى الاخبار / 29
378-حجر / 21
379-روضة الواعظين / 59
380-توبه / 129
381-طه / 5.
382-انبياء /22.
383-مائده /64.
384-اسراء /85.
385-اعراف / 180.
386-يوسف /106.
387-توحيد /321.
388-توحيد /278. خصال /401.
389-اين سخن از كلام صدوق رحمة الله در پايان
حديث منقول در كتاب ((خصال )) گرفته شده
است .
390-براى شرح بيشتر حجب به بحار 58/39 - 47
مراجعه شود.
391-حجر /21.
392-ر.ك : ص 203.
393-زخرف /4.
394-حجر /21.
395-انعام /59.
396-هود /6.
397-حديد /22.
398-رعد /38.
399-حجر /9.
400-بروج /22.