بخش دهم ١٠
شروط برآوردن حاجت مؤمن
درباره ي اسكندر ذوالقرنين نقل مي كنند كه اگر روزي نمي توانست براي جامعه و مردم
كاري انجام دهد، بسيار نگران و ناراحت مي شد. پس اگر مي خواهيد دنيا و آخرتتان
اصلاح شده و به مقام بلندي دست يابيد و بالاخره اگر مي خواهيد خداوند به اين صدا
ندايتان دهد كه
«يا اَيَّتُّها النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعي اِلي رَبِّكَ راضيةً مَرضيَّة»
(فجر / ٢٨ و ٢٧)
«اي صاحب نفس مطمئنه و اي كسي كه من از تو و تو نيز از من راضي هستي، به نزدم بيا.»
گره از كار مسلمانان بگشايد. كاري بكنيد كه عمر شما وقف ديگران شده و ملكه اي پيدا
كنيد كه بطور خودكار و ناخودآگاه شما را وادار به خدمت براي ديگري نمايد.
البته لازمه ي خدمت به ديگران دو شرط است كه اين بحث پيرامون آنها مي باشد. يعني
برآوردن حاجت مسلمان اهميت بسيار داشته و اگر دل يك مسلمان را بدست آوريد، دل امام
زمان عليه السلام و پيامبر صلي الله عليه و آله و بالاخره خشنودي خدا را بدست آورده
ايد. اما دو شرط را در اين كار بايد مراعات نماييد.
حفظ آبروي اشخاص
شرط اول در كاري كه براي مؤمن انجام مي شود اينست كه منّتي بر شخص نگذاشته و بر وي
تكبر نشود.
همچنين بايد نهايت سعي در حفظ آبروي شخص بشود. وقتي براي كسي كاري انجام مي دهيد
حتي به نزديكترين افراد خود نگوييد. زيرا اگر خداي نكرده آن فرد كوچك شده و ذره اي
از آبرويش به خطر بيفتد ديگر نه تنها ثواب هفتاد حج و عمره را نمي بريد، بلكه گناهي
نيز مرتكب خواهيد شد. گناهي كه در حد كفر و جنگ با خداي بزرگ مي باشد.
ريا، گناهي بزرگ
شرط دوم در خدمت به مسلمان اينست كه در انجام كار ريا و تظاهر در كار نباشد. اگر
گرهي از كار كسي گشوديد، اما آن را به رخ وي كشيده و يا براي مطرح شدن در جامعه آن
را بيان كرديد، كار شما نه تنها ارزشي نداشته، بلكه مرتكب گناه شده ايد. چنانچه
قرآن شريف مي فرمايد: تو نا مسلماني و واي بر و نامسلمان. به عبارت ديگر گره گشودن
از كار افراد بالاترين عبادات بوده، بطوري كه امام حسن عليه السلام فرموده اند از
يك سال اعتكاف د مسجد و از روزه گرفتن و عبادت شبانه روزي بالاتر است. اما اگر رنگ
ريا و تظاهر بگيرد، ارزشي نداشته و به گناهي بزرگ و در حد كفر تبديل مي شود. دو شرط
فوق الذكر را قرآن شريف در يك آيه بيان كرده و مي فرمايد:
«يا اَيُّهَا الّذينَ امَنوا لا تُبْطِلُوا صَدَقاتِكُمْ بِالْمَنِّ وَ اْلاَذي
كَالّذي يُنْفِقُ مالَهُ رئاءَ النّاس وَ لا يُؤْمِنُ بِاللهِ وَ الْيَوْمِ
اْلاخِرِ» (بقره / ٢٦۴)
وقتي صدقه مي دهيد و يا خدمتي به كسي مي كنيد، بر وي منت نگذاشته و اذيتش نكنيد.
همچنين وقتي يك كار اجتماعي يا خدمتي انجام مي دهيد، مواظب باشيد تا ريا شما را فرا
نگيرد. سپس مي فرمايد: اگر منت گذاشته يا ريا به خرج داديد، مرتكب گناهي در سر حد
كفر شده ايد و در اين صورت فاقد ايمان به خدا و روز جزا هستيد.
«وَ لا يُؤْمِنْ بِاللهِ وَ الْيَوْمِ اْلاخِرِ» (بقره / ٢٦۴)
متأسفانه همواره ريا و تكبر كه وسوسه شيطان مي باشد، ثواب بزرگي را از ما مي گيرد.
در واقع شيطان در امور حساس فعاليت بيشتري دارد. في المثل اگر بتواند به مسجد
الحرام بيايد كه معمولاً هم مي تواند، آنجا فعاليت بيشتري دارد. در ماه مبارك رمضان
اگر شما خود را از غل و زنجير شيطان رهانيده باشيد، فعاليتهاي او افزايش مي يابد.
در شب اگر شده شما را خواب نمايد گرفتارتان مي سازد. بنابراين در مورد برآوردن
حاجتي از يك مسلمان از آنجا كه افضل اعمال و بالاترين تمام اعمال است، حساستر بوده
و تا بتواند آن را خراب مي كند. بهترين راه نيز براي خراب كردن اين عمل منت گذاشتن،
آبروي شخص را ريختن، تظاهر و ريا خود را به رخ ديگران كشيدن مي باشد.
رسم ائمه طاهرين عليهم السلام
رسم ائمه طاهرين عليهم السلام در رعايت شرط اول اين بوده كه در حد امكان بطور غير
مستقيم خدمت نموده و اگر هم بطور مستقيم خدمتي انجام مي دادند تا مي شده چشم در چشم
كار نمي كردند. زيرا خدمت غير مستقيم آبروي فرد را بيشتر حفظ نموده و او را كوچك
نمي كند. به انضمام اينكه در چنين خدمتي چون رو در رو نيست منتي هم در كار نخواهد
بود. لذا ائمه طاهرين و اهلبيت عليهم السلام رسمشان خدمت غير مستقيم بوده و به
عنوان مثال شبها بطور ناشناس آذوقه به دوش گرفته و ميان فقراء پخش مي كردند.
درباره ي امام حسين عليه السلام مي گويند زخمهاي بدن ابي عبدالله را شماره كردند و
علامتي را به گرده ايشان مشاهده نمودند. امام سجاد عليه السلام فرمودند: اين علامت
طنابي است كه با آن كيسه هاي آذوقه را بر دوش گرفته و شبها به در خانه فقرا و ضعفاء
مي رساندند. در روايت ديگري معلي بن خنيس مي گويد: در دل شب مي رفتم كه ديدم كسي بر
زمين خورده، جلو رفته و مشاهده كردم كه امام صادق عليه السلام هستند كه بقچه اي از
نان بر دوش داشته و نانهاي آن پخش زمين شده است. پس نانها را جمع كرده و گفتم: يابن
رسول الله اجازه بدهيد من بياورم. فرمود:نه، خودم بايد ببرم. خنيس مي گويد: همراه
امام صادق عليه السلام رفتم و ديدم كه حتي به خانه اهل تسنن نيز سر زده و نان پخش
مي كنند. گفتم: يابن رسول الله اين فرد كه شيعه نيست. فرمودند: اگر شيعه بود غذاي
خود را به او مي دادم، بايد به مسلمان رسيد، بايد به بنده خدا رسيد، هر كه گرسنه
باشد بايد او را سير كرد.
رواياتي مانند روايت فوق درباره همه ي ائمه از جمله موسي بن جعفر عليه السلام، امام
سجاد عليه السلام، حضرت رضا عليه السلام و... آمده و از نظر تاريخ شيعه و سني مسلم
است كه ايشان نيمه شبها به فقرا رسيدگي مي نمودند. مانند اينكه شيعه و سني هر دو مي
نويسند: وقتي اميرالمؤمنين سلام الله عليه بر اثر ضربه شمشير بر فرق مباركش به
شهادت رسيد فقراي كوفه فهميدند كه سرپرستشان علي عليه السلام بوده و تا آن شب به
اين امر آگاه نبودند.
همچنين اگر امكان ارائه خدمت بطور غير مستقيم براي ائمه عليهم السلام نبود، ايشان
سعي مي كردند كه كار رو در رو صورت نگيرد. مثلاً از پشت در كالاي مورد نياز را به
فرد مي دادند. درباره امام دوم دارد كه وقتي فقير چيزي از امام حسن عليه السلام مي
خواست، ايشان قبل از اينكه او وارد خانه شده و چشمش در چشم حضرت بيفتد پول را از
لاي درب مي دادند و عذرخواهي نيز مي كردند.
درباره امام هشتم آمده: حضرت رضا عليه السلام در جلسه اي نشسته بودند كه فقيري
سئوال كرد. حضرت امر كردند كه همه بروند. راوي مي گويد: سپس حضرت رضا عليه السلام
فقير را به در خانه خود برده و او را در بيرون نگه داشتند. سپس پول زيادي را از لاي
درب به وي دادند تا چشمشان در وقت صدقه دادن به فقير نيفتد. از حضرت رضا عليه
السلام سئوال كردند چرا بدينگونه عمل كرديد؟ فرمود: زيرا وقتي خدمتي به كسي مي كنيد
يا چيزي به او مي دهيد، وي سبك شده و اگر چشم در چشم او باشد، خجالت مي كشد و
آبرويش مي ريزد و من اين كار را كردم تا آن فقير سبك نشود.
امام حسين عليه السلام و مرد گرفتار
فردي به خدمت امام حسين عليه السلام آمده و عرض كرد يابن رسول الله من گرفتار هستم
و هيچ چيز جز آبرويم ندارم كه با آن گرفتاري خود را رفع نمايمم فكر كردم آبروي خود
را به چه كسي بفروشم و ديدم غير از شما حيف است آن را نزد كسي ديگر ببرم. حال مي
خواهم آبرويم را به شما بفروشم تا گرفتاريم رفع شود. آقا امام حسين عليه السلام به
فردي كه مسئول مخارج بود فرمودند چه مقدار پول داريم؟ او گفت: دوازده هزار درهم.
فرمودند: همه آنرا به اين فرد بده. پس دوازده هزار درهم را آوردند و خود امام حسين
عليه السلام آن را به فرد گرفتار دادند. البته در اين مورد نيز در بعضي از تواريخ
آمده كه امام پول را از پشت در به او دادند.فرد گرفتار دو سه بيت شعر خوانده و آقا
امام حسين عليه السلام با ابياتي خطاب به وي فرمودند: من خجالت مي كشم كه بيش از
اين ندارم. اين پول را بگير، اما آن دُرّ گرانبها را نفروش. پول را بگير، مثل اينكه
از من نگرفته باشي، يعني آبرويت ريخته نشود.
آري، رسم اهلبيت عليهم السلام اين بوده كه كسي را كوچك نكنند و بر كسي منت نگذارند.
زيرا اگر منت در كار بيايد نه تنها ديگر ثوابي ندارد، بلكه ممكن است آه فرد نيازمند
آتشي بنيان كن شده و نكبت و ذلت دنيا و آتش جهنم را براي انسان فراهم كند.
اخلاق مرد در خانه
درباره ي مطلب مورد بحث روايات عجيبي از رفتار در خانه در دست است. به عنوان مثال
مرد اگر براي رفاه و آسايش همسر و فرزندان خود كار كند، ثواب زيادي مانند حج و عمره
و حتي بالاتر از آن مي برد، زيرا در اين مورد مي فرمايد:
«الكاد لعياله كالمجاهد في سبيل الله»
كسي كه كار كند و زحمت بكشد براي اينكه همسر و فرزندانش در رفاه باشند مثل اين است
كه در خط مقدم جبهه خدمت مي كند. در روايت مي خوانيم:
«بات الكاد لعياله بات مغفوراً له»
اگر كسي به خاطر رفاه همسر و فرزندانش در طي روز به دنبال كسب بوده و به همين دليل
خسته شده باشد و هنگام خواب با اين خستگي به خواب رود تمام گناهانش آمرزيده مي شود.
اما به شرط اينكه بر سر افراد خانواده اش منت نگذارد. مانند اينكه شب آقا به خانه
مي آيد و به جاي خوش اخلاقي و گفت و شنود با همسر و فرزندانش نق مي زند. مثلاً مي
گويد: من چقدر براي شما زحمت بكشم، يا امروز بخاطر شما پدرم درآمد و يا خداي ناكرده
به فحش و كتك كاري بپردازد كه در صورت اخير ديگر مسلمان و شيعه نيست. همين كه نق
بزند و منت بر سر همسر و فرزندانش بگذارد، همسرش را كوچك كند، جوانش را كوچك كند،
پسر پانزده ساله يا دختر شانزده ساله اش را خجالت زده كند، نه فقط جهاد در راه خدا
نكرده، بلكه گناهي بزرگ مرتكب شده است.
بنابراين متوجه مي گرديم كه ابتدا كار براي رفاه همسر و فرزندان ثواب زيادي داشته و
حتي مثل اينست كه فرد در مقابل پيغمبر صلي الله عليه و آله در خون خود غوطه ور
باشد. اما بعد متوجه مي شويم كه با يك منت و يا تندي و سرد كردن محيط خانه اين ثواب
از بين مي رود١.
به عنوان مثال خانم از صبح تا شب خانه داري و بچه داري كرده و حالا مهياي آمدن
شوهرش مي باشد، روشن است كه آرزو دارد او را با نشاط و تبسم ببيند و اسلام نيز
اينچنين سفارش كرده است، اما گاه شوهر خستگي و گرفتاري كار را به خانه آورده و
تلافي مشكلات بيرون را بر سر همسر و فرزندان خويش در مي آورد. محيط خانه را سرد
نموده، نشاط را از بچه ها مي گيرد و ضربه اي به روح همسرش مي زند. چنين فردي بايد
بداند كه گناه بزرگي مرتكب شده و دچار فشار قبر و آتش جهنم مي گردد، وصف محشر از
روي زبانش مي گذرد. حتي در بعضي موارد از نظر فلسفه اسلامي، عرفان اسلامي، قرآن و
روايات، گناه هويت انسان را بتدريج تغيير داده و فرضاً او را به صورت سگ در مي
آورد.
وظيفه ي خانم خانه
از طرف ديگر خانم خانه نيز بايد بداند كه زحمات وي ثواب زيادي دارد. در روايات مي
خوانيم كه اگر خانم سفره اي بيندازد و جمع كند، يعني غذائي بپزد و ظرفي بشويد،
ثوابي بالاتر از حج و عمره و آزاد كردن بنده و شركت در خط مقدم جبهه دارد. زني خدمت
پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله رسيد و گفت: يا رسول الله، از طرف ساير زنان
پيغامي دارم. پيغمبر صلي الله عليه و آله فرمودند: چيست؟ گفت: يا رسول الله، چرا
بعضي از ثوابها براي مردهاست؟ چرا شما فرموديد كه زن به جهاد نرود، پيامبر صلي الله
عليه و آله تبسم كرده و فرمودند: بارك الله به اين پيغام و بعد فرمودند: به همه ي
زنان عالم اين پيغام من برسد كه "جهاد زن در شوهر داري اوست".
اي زن، اگر براي شوهرت مهيا شوي ثواب خط مقدم جبهه را داري. اگر يك زن خانه دار،
شوهردار و بچه دار باشي هر كدام از اين سه، ثواب خط مقدم جبهه را دارد. در روايات
مي خوانيم اگر در نصف شب بچه بيدار شده و خانم براي شير دادن به او بدخواب شود
ثوابي به اندازه ي آزاد كردن يك بنده از اولاد اسماعيل را در راه خدا دارد و
نپنداريد كه آزاد كردن بنده ثواب كوچكي دارد. قرآن شريف مي فرمايد اگر انساني را كه
در شرف مرگ است نجات داده و آزاد كنيد مانند اين است كه جهان را آزاد كرده باشيد و
يكي از مصاديق اين امر آزاد كردن بنده است. پس ثواب يك خانم خانه دار بسيار زياد
است. اما به شرطي كه نق نزند و براي خدماتش حتي بر فرزند خود منت نگذارد. پروردگار
عالم همه موجودات حتي مورچه اي را دوست دارد. لذا اگر مادر به كودك يك ساله اي كه
چيزي نمي فهمد و نصف شب بلند شده و شير مي خواهد نق بزند نه تنها ثوابي نبرده، بلكه
گناهي در سر حد كفر مرتكب شده است.
البته آقايان بايد از خانمها بسيار متشكر و ممنون باشند، زيرا كار خانه بسيار مشكل
است. يك خانم هم بايد شوهر داري، هم بچه داري و هم خانه داري بكند. يعني به كارهاي
بچه و خانه برسد و زماني كه شوهر از راه مي رسد نيز مهيا و متزين بوده و غذا آماده
باشد. به خاطر همين است كه اين كار ثواب خط مقدم جبهه را دارد. اما همين خانم اگر
هنگام آمدن شوهر بي نشاط بوده و مهيا نباشد، يا صداي نق و غرش بلند شود كه مثلاً
بچه هايت مرا اذيت مي كنند، ثوابي نخواهد برد. البته در اينجا منظور زن فحاش يا
زبان هرز نيست، چرا كه چنين زني اصلاً مسلمان و شيعه نمي باشد، بلكه منظور زني است
كه غر مي زند.
پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله فرمود: در شب معراج زنهايي را ديدم كه به زبان در
جهنم آويزان هستند و جبرئيل به من گفت اين زن، كسي است كه به شوهرش نق مي زده و در
مقابل شوهر بي نشاط و ترش رو بوده است.
عقوبت دنيوي زخم زبان
گذشته از مطالب فوق، اخلاق بد، ترش رويي و زخم زبان زدن در خانه كيفر دنيوي نيز
داشته و در كار انسان گره مي اندازد. مثلاً بايد ترسيد از زخم زباني كه ممكن است به
يكباره باعث فلج شدن انسان شود. فرد سكته مي كند و با خرج كردن دهها هزار تومان
شفاي كامل نيافته و نصف بدنش فلج مي شود. حال چنين فردي محتاج همسري خواهد شد كه هر
روز با وي بدزباني و بداخلاقي مي كرده است و اسلام اين هشدار را به ما مي دهد كه
بدزباني كيفر دنيوي هم دارد.
در تاريخ مي خوانيم زن و شوهري مشغول صرف ناهار بودند كه فقيري به در خانه شان مي
آيد. مرد بداخلاقي كرده و نه تنها چيزي به او نمي دهد، بلكه جلو رفته و مي گويد:
حالا موقع گدايي است؟ فقير آهي مي كشد و مي رود. اما خدا نكند كه زير دست انسان آه
بكشد. يك سال طول نكشيد كه زندگي آن فرد به هم خورد، بطوري كه كسبش از بين رفته،
خانه اش را فروخت و مجبور شد همسر خود را طلاق بدهد. از طرف ديگر همسر وي دوباره
ازدواج كرده و به سر زندگي خود رفت. روزي زن با شوهر دومش نشسته بودند كه گدايي در
را به صدا درآورد. شوهر به زن گفت: ما وضعمان خوب است و اين غذا را فردا هم مي
توانيم بخوريم، پس غذا را به اين فقير بده. زن ظرف غذا را برداشته و به در خانه
رفت. اما ناگاه با شوهر اولش كه به گدايي بينوا مبدل گشته بود روبرو شده و بسيار
متأثر گشت. وقتي به درون برگشت، شوهر از وي علت ناراحتي اش را پرسيد و زن ماجرا را
بيان نمود. در اينجا رنگ چهره مرد تغيير كرده و گفت به خدا قسم آن گداي اولي من
بودم.
ماجراي فوق بيانگر اين نكته است كه يك زخم زبان مي تواند زندگي فرد را به هم بريزد
و اين امر چه از نظر قرآن و روايات اهلبيت عليهم السلام و چه از نظر تجربه ثابت شده
است.
رعايت احترام جوانان در خانه
امام باقر سلام الله عليه مي فرمايد: اگر حجي بجا بياورم برايم بهتر از آزاد كردن
هفتاد بنده است. بعد مي فرمودند: اگر خانه اي را اداره كنم برايم بهتر از بجا آوردن
هفتاد حج مي باشد. حال فردي را در نظر بگيريد كه سرپرستي خانه اي را ساليان سال
بعده گرفته و جواناني را بار آورده است. معمولاً انسان در تربيت و بزرگ كردن اولاد
پير مي شود. بزرگ كردن دختر و پسر امر بسيار مشكلي است. اما با اين حال اگر دختر و
پسر را به سن بلوغ رساند و يك زخم زبان به آنها زد، مثلاً گفت: من چقدر خون جگر
خوردم تا تو را به اينجا رساندم و يا به دختر گفت اين همه زحمت برايت كشيده ام و
حالا چقدر بايد جهيزيه تهيه كنم، تمام زحماتش به هدر رفته علاوه بر آن گناهي در سر
حد كفر نيز مرتكب شده است.
البته اگر فردي از رفتار فوق الذكر توبه نمايد، يعني به راستي پشيمان شده و دل
شكسته را بدست آورد، پرونده سياهش معدوم مي شود. به عبارت ديگر با توبه ي فرد،
اعمالي كه حبط شده باز مي گردد و ثوابهايي از قبيل هفتاد حج و عمره نصيبش خواهد شد.
«فَاولئِكَ يَبَدّلُ اللهُ سَيّئاتِهِمْ حَسَناتٍ» (فرقان / ٧٠)
آنها كه سوراخ دعا را گم كرده اند!
در مثنوي آمده است فردي وقتي استنشاق مي كرد دعايي كه براي مستراح وارد شده مي
خواند و وقتي كه به مستراح مي رفت دعاي كه براي استنشاق وارد شده مي خواند. مثنوي
مي گويد اين فرد سوراخ دعا را گم كرده است. متأسفانه بسياري از خانمها و آقايان نيز
به اين وضع دچار شده و به اصطلاح سوراخ دعا را گم كرده اند. به عنوان مثال
خويشاوندان آقا گرسنه و در حداقل رفاه مي باشند، اما وي براي غير خرج و مخارج نموده
و فرضاً مهماني چندين هزار توماني مي دهد. يا فردي كه از فرط مطالعه هرگز به وضع
فرزندان خود رسيدگي ننموده، به طوري كه فرزندانش گمراه شده اند.
همچنين خانم بايد شوهرداري كند، اما گاه برخي بجاي شوهرداري به گرفتن روزه مستحبي و
عبادت از اول شب تا صبح مي پردازند، بطوري كه به شوهرداري آنها لطمه مي خورد. اين
افراد بايد بدانند كه زن اگر شوهردار باشد نفسهايش د بستر از اول شب تا صبح خود
عبادت است. لذا در روايات مي خوانيم زني خدمت پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله آمده
و گفت: يا رسول الله، براي اينكه شوهر دوستم بدارد جادو كردم. پيغمبر (ص) فرمود:
واي بر تو كه گناه بسيار بزرگي مرتكب شده اي، تو عرش خدا را به لرزه درآورده و
درياها را سياه كردي. زن در حاليكه بسيار جا خورده بود، رفت. بعد از مدتي خبر
آوردند كه رهباني شده و حتي سرش را تراشيده و شبانه روز در حال عبادت است. حضرت
فرمودند: اين زن با صورت به آتش جهنم مي افتد.
از روايت فوق مي فهميم كه توبه ي آن زن شوهرداري، خانه داري و بچه داري بوده است.
پيغمبر اكرم (ص) مي فرمايد: خانم اگر مي خواهي شوهرت تو را دوست بدارد احتياجي به
جادو نيست، اگر آنطور كه اسلام مي گويد شوهر داري كني در دل او جا باز خواهي كرد.
اما متأسفانه بعضي از زنان از طرفي به جادو و امثالهم چسبيده اند و از طرف ديگر به
عبادت فراوان و هر ساعت از اين جلسه به آن جلسه رفتن مي پردازند. اينان متأسفانه
همانهايي هستند كه سوراخ دعا را گم كرده اند. در حاليكه به جاي اين اعمال بايد ديد
زن براي چه و مرد براي چه ساخته شده است.
سهل و امتناع قرآن
به قول علماي فصاحت و بلاغت، سهل و امتناع قرآن در اين است كه اعمال در عين مشكل
بودن، آسان هستند و در عين آسان بودن مشكل مي باشند. شوهر داري و زن داري نيز به
همين گونه است. يعني در عين مشكل بودن، آسان و در عين آسان بودن، مشكل هستند. پس
همه مواظب باشند كه در خانه منت بر كسي نگذارند. مخصوصاً خدمات خود را به رخ دختران
و پسرانتان نكشيد و خانمها نيز نشاط خود را براي شوهرانشان حفظ نموده و خستگي خود
را از امور خانه داري به رخ او نكشند.
قساوت دشمن درباره ي امام سجاد عليه السلام
روز يازدهم در صحنه كربلا روز عجيب و سختي بود. روزي كه به زينب عليها سلام بيش از
عاشورا سخت گذشت. در اين روز مي خواهند اهلبيت را حركت داده و زينب مظلومه را اسير
و به كوفه ببرند. يعني به شهري كه اين خاندان ساليان گذشته در آن حكومت مي كرده
اند. واي به روزي كه انسان قسي شود. چه، از نظر قرآن از هر عقرب و مار و اژدهايي
گزنده تر و از هر سگي درنده تر خواهد شد. از همين رو مي بينيم اولاد پيامبر صلي
الله عليه و آله را در حاليكه به سختي داغديده اند به جاي تلطف و رأفت در كجاوه هاي
بي روپوش قرار داده و براي امام سجاد عليه السلام نيز شتري بي جهاز و روپوش آوردند.
لازم به توضيح است كه كجاوه بي روپوش علامت ذلت بوده و همچنين سواري بر روي شتر بي
جهاز براي انسان سالم كاري دشوار است، چه رسد به امام سجاد عليه السلام كه با حال
بيمار بر روي شتر نشسته بودند.
روز يازدهم با روضه امام سجاد عليه السلام گريه كنيد. انشاءالله با اشكها و ناله
هاي شما آتش جنگ تحميلي نفع مسلمين خاموش شود. همچنين اميد است حضرت زهرا عليهاسلام
در اين جلسات باشند تا با عرض عذرخواهي از محضر ايشان سادات و بخصوص خانمهاي آنها
كه عاطفه ي بيشتري دارند به مصيبت حضرت سجاد بپردازيم. امام سجاد به زمين افتادند.
دوباره آقا را سورا شتر كرده، ولي باز ايشان از آن بالا بر زمين افتادند. به راستي
خدا نكند كه آدمي قسي بشود. دشمن با ديدن اين صحنه مي توانست امام سجاد را نيز در
كجاوه بي روپوش و در كنار عمه اش بنشاند، تا شايد از ايشان پرستاري شود. اما وقتي
ديدند آقا قادر به سوار شدند بر شتر نمي باشند غل جامعه آوردند. اين وسيله غل عجيبي
است كه تمامي بدن را فرا مي گيرد. يعني آهن از گردن شروع مي شود و سپس دستها و پاها
را مي بندند. غل را به گردن آقا گذاشته و پاهاي ايشان را به شكلي به شتر بستند كه
وقتي حيوان بلند شد و ايستاد غل ها بر پيكر آقا نهايت فشار را آورد، بطوري كه وقتي
روز دوازدهم به كوفه رسيدند و غل را تكان دادند، خون از گردن آقا سرازير شده و اين
علامت تا آخر عمر با ايشان بود.
آغاز مبارزه زينب سلام الله عليها پس از عاشورا
پس از اينكه امام سجاد عليه السلام را با آن وضع سوار شتر كردند نوبت به حضرت زينب
سلام الله عليها رسيد حال نامحرم آمده تا زينب را سوار كند. لذا زينب مظلومه فرمود:
شما كنار برويد، ما خودمان يكديگر را سوار مي كنيم و همراه با ام كلثوم زنان و
كودكان را به وضع عجيبي سوار كردند. در واقع زينب از همان لحظه از نظر رواني به
مبارزه با بني اميه پرداخت. كجاوه اي را تصور نماييد كه هر طرف آن يك داغديده با
بچه اي يتيم در دامن نشسته است. زينب، همه و حتي ام كلثوم را سوار كرد. حالا نوبت
به خود زينب (س) رسيده اما ديگر كسي نيست كه ايشان را سوار كند.
از مقاتل فهميده مي شود كه فاطمه دختر سه ساله امام حسين عليه السلام همراه زينب
است، دشمن گوشواره هاي فاطمه را از گوشش كنده و سبب بيهوشي او شده بود و از آنجا كه
در آن اطراف آب پيدا نمي شده، زينب (س) با اشك چشم او را بهوش مي آورد. اما نكته اي
كه در اينجا قابل ذكر مي باشد و بخصوص خواهران مسلمان بايد به آن دقت كنند اين است
كه اين دختر سه ساله وقتي چشم باز مي كند به عمه اش نم گويد تازيانه ام زدند، يا
گوشواره ام را كندند، بلكه مي گويد: عمه جان چادرم را بردند، و اين نشان دهنده ي
شعور والاي او مي باشد.