* اطاعت از خدا مىكند
عقل چون از نور و روح آفريده شده، همگرايى با قوانين و دستورات خداوند متعال
دارد لذا ديندارى نشانهى عقل و خرد انسان است و امام على عليهالسلام مىفرمايد:
انسانِ مؤمنِ به خدا، تا عقل نداشته باشد، ايمان ندارد: ما آمَنَ المُؤمِنُ حَتّى
عَقَلَ(1). در اين روايت، آداب ظاهرى دين و انجام امور مذهبى، شرط ايمان محسوب نشده بلكه عقل و آگاهى را پايه و اساس آن
دانستهاست.
در قرآن، غير از خدا را عبادت و اطاعتكردن، كارِ جاهلان محسوب شده و
مىفرمايد:«قُل اَفَغَيرَاللّهِ تَأمُرونّي اَعبُدُ اَيُّهَاالجاهِلون»:(2)
اى ناآگاهان! بگو آيا به من دستور مىدهيد غير از خدا را عبادت كنم!
و آنجا كه قوم موسى از او تقاشاى خداى ديگرى مىكردند، آنان را ناآگاه معرّفى
مىكند:«قالوا يا موسَى اجعَل لَنا اِلها كَما لَهُم الِهَةٌ قالَ اِنَّكُم قَومٌ
تَجهَلون»:(3) به موسى گفتند: «براى ما خدايى قرار بده، همچنانكه براى
آنان خدايانى است» موسى گفت: «همانا شما گروهى ناآگاه هستيد.» امام على عليهالسلام
نيز فرمانبردارى از خداوند متعال را با عقل انسان رابطهى مستقيمى وجود دارد يعنى
هر چه انسان دانايى و آگاهىاش بيشتر، اطاعتش از فرامين خداوند بيشتر است و هر چه
از آگاهىِ كمترى برخوردار باشد، به همان اندازه عمل به دستورات خداوند، از طرف او
كمتر است: على قَدرِ العقلِ تَكونُ الطّاعَة.(4)
پيامبراكرم صلىاللهعليهوآله عاقلترين مردم را كسى مىداند كه خدا را بشناسد
و او را اطاعت كند؛ دشمنش را بشناسد و از آن فرمان نبرد و به محل اقامتش (عالم پس از مرگ) آگاه باشد و آنجا را آباد كند و بداند كه زود از اين
دنيا كوچ مىكند، پس زاد و توشهاى براى آن فراهم آورد:
اَلا اِنَّ اَعقَلَ النّاسِ عبدٌ:
عَرَفَ ربَّه فَاَطاعَه
و عَرَفَ عَدُوَّه فَعَصاه
و عَرَفَ اقامَته فَاَصلَحَها
و عَرَفَ سُرعَةَ رَحيلِهِ فَتَزَوَّدَ
لَها.(5)
انسان گرايش به قرب خداوند متعال دارد و تلاشش بر اين است تا هر چه بيشتر، به
كمال مطلق برسد امّا در ميانهى راه، بر اثر عدم شناخت به وسايل ديگرى متوسّل
مىشود، كه نهتنها او را به هدف نمىرساند بلكه از راه باز مىدارد لذا عقل، عامل
بسيار مهمّى در كسب اين منزلت و مقام دارد و بهتر است بگوييم جز با عقل، نمىتوان
به اين مقام رسيد. امام على عليهالسلام در اين باره مىفرمايد: اَعقَلُ النّاسِ
اَقرَبُهُم مِنَ اللّه.يا مىفرمايد: اَعقَلُكُم اَطوَعُكُم(6):
عاقلترين شما مطيعترين شماست.
اطاعت عارفانه و آگاهانه از فرامين خداوند متعال، براساس عقل و درايت است لذا
آنچه ارزش به حساب مىآيد، صِرف عمل انسان نيست بلكه عمل همراه با عقل و بينش صحيح
است و خداوند متعال، از هر كس به اندازهى عقلش انتظار دارد. امام محمد باقر
عليهالسلام مىفرمايد: انَّما يُداقُّ اللّهُ العِبادَ فِىالحِسابِ يَومَ
القيامَةِ على قَدرِ ما آتاهُم مِنَ العقولِ فِى الدُّنيا(7): روز قيامت، خداوند به اندازهى عقلى كه در دنيا به هركس
داده در حسابرسى او دقّت بهعمل مىآورد.
* خود را جاى ديگران قرار مىهد
يكى از امور بسيار مهمّ و عالى از كمالات انسانى، همين نكته مىباشد كه هرچه
براى خود مىخواهد، براى ديگران نيز همان را بپسندد؛ نه اينكه «مرگ خوب است امّا
براى همسايه». اگر انسان خوبىها را براى خويشتن برگزيند و براى غير خود، همان را
نخواهد، نمىتواند ادّعاى خردمندى نمايد زيرا اينگونه بودن چيزى جز «خودخواهى»
نيست و با عقل سليم سازگارى ندارد. هرچه خداوند متعال و جانشينان به حقّ او در زمين
از ما مىخواهند، يك امر عقلانى درست و نيكوست و از آنچه برحذر مىدارند،امرى غير
عاقلانهاست. امام على عليهالسلام به امام حسن عليهالسلام مىفرمايد: فَإِنَّهُ
لَمْ يَأْمُرْكَ إِلاّ بِحَسَنٍ وَ لَمْ يَنْهَكَ إِلاّ عَنْ قَبِيحٍ:خداوند به تو
دستور نداده مگر به نيكى و تو را نهى نكرده مگر از زشتى.
عقل انسان حكم مىكند از امور قبيح بايد دورى كرد. كسى كه از كار زشت دست بردار
نباشد،نه تنها بايد در عقل او شكّ كرد كه بايد گفت بهرهاى از عقل ندارد.
وقتىاميرالمؤمنين عليهالسلام از فرزندش مىخواهد اينگونه باشد،دعوت به مسير
عقل و پرهيز از حركت در طريق جهل است. اگر ما به همين نكات توجه داشته باشيم، تمام
امور دنيا و آخرت ما حل شدنىاست.
يَا بُنَيَّ اجْعَلْ نَفْسَكَ مِيزَاناً فِيمَا بَيْنَكَ وَ بَيْنَ غَيْرِكَ
فَأَحْبِبْ لِغَيْرِكَ مَا تُحِبُّ لِنَفْسِكَ وَ اكْرَهْ لَهُ مَا تَكْرَهُ لَهَا وَ لا تَظْلِمْ كَمَا لا
تُحِبُّ أَنْ تُظْلَمَ وَ أَحْسِنْ كَمَا تُحِبُّ أَنْ يُحْسَنَ إِلَيْكَ وَ
اسْتَقْبِحْ مِنْ نَفْسِكَ مَا تَسْتَقْبِحُهُ مِنْ غَيْرِكَ وَ ارْضَ مِنَ
النَّاسِ بِمَا تَرْضَاهُ لَهُمْ مِنْ نَفْسِكَ وَ لا تَقُلْ مَا لا تَعْلَمُ وَ
إِنْ قَلَّ مَا تَعْلَمُ وَ لا تَقُلْ مَا لا تُحِبُّ أَنْ يُقَالَ لَكَ(8):خود
را ترازويى در بين آنچه از خودت و ديگراناست، قرار ده؛ و براى ديگرى همان را
بخواه كه براى خود مىخواهى؛ و آنچه را براى خود نمىخواهى براى ديگرى مخواه؛ و به
ديگران ستم مكن همانگونه كه دوستندارى به تو ظلم شود؛ و با ديگران خوبى كن
همانطور كه دوستدارى به تو نيكى شود؛ و از خود زشت بدان، هر آنچه را از ديگران
بد مىدانى؛ و از مردم براى خود بپسند هرآنچه را كه از خودت بر آنان مىپسندى؛ و
آنچه را نمىدانى مگو؛ [بلكه هرچه را مىدانى نگو] و اگر كم مىدانى هم نگو(9)؛
و چيزى را كه دوست ندارى در بارهات بگويند، دربارهى ديگران مگو.(10)
كردار نيك هرچه از انسان سر بزند، گوياى كمال عقلى او مىباشد . امام على
عليهالسلام مىفرمايد:مَن كَمَلَ عَقلُهُ حَسُنَ عَمَلُه:(11) هركس عقلش
كامل شد، عملش نيكو مىشود.
در جاى ديگر مىفرمايد: كَثرَةُ الصَّوابِ يُنبِىءُ عَن وُفورِ العَقلِ: كردارِ
درستِ زياد، خبر از عقلِ بالاى انسان مىدهد. و برعكس، خطاى بسيار، گوياى نادانى
زياداست:كَثرَةُ الخطاءِ يُنذِرُ بِوُفورِ الجَهلِ(12).
امام على عليهالسلام مىفرمايد: انسانى كه از اذيّت و آزار ديگران دست بردارد،
نشان مىدهد دنبال عقلانيت است: كَسبُ العَقلِ كَفُّ الأذىِ.(13)
انجام امورى كه امام على عليهالسلام به فرزندش سفارش مىفرمايد، انسان را به
طرف كمال سوق مىدهد و كمال مطلق خداوند متعال است كه آدمى در طول سيرش به طرفِ
كمال به دنبال آن است ولى به اصطلاح «سوراخ دعا را گم كرده» و مسير را بدون توجه به
اينكه از راه اصلى منحرف شده، ادامه مىدهد.
يافتن راه حقيقى در اين است كه هميشه خود را وسيلهىسنجش قرار دهد و هر عملى را
كه مىخواهد به نفع يا ضررِ ديگران انجام دهد، ملاحظه نمايد: «آيا اگر با او ديگران
چنين مىكردند، مىپسنديد؟» وقتى به اين درجه از رشد و تعالى رسيديم، تازه در آغازِ
راه كمال قرارگرفتيم كه عاقلان به دنبالِ آنند. امام على عليهالسلام مىفرمايد:
العاقِلُ يَطلُبُ الكَمال... : خردمند كمالجو مىباشد.
در جاى ديگر امام على عليهالسلام مىفرمايد: نردبان كمال نفس، عقل است:
بِالعَقلِ كَمالُ النَّفسِ.(14)
در پايان بحث به روايتى از امام صادق عليهالسلام بسندهمىكنيم كه مىفرمايد:
لا يُعَدُّ العاقِلُ عاقلاً، حَتّى يَستَكمِلَ ثَلاثا:
اِعطاءَ الحَقِّ مِن نَفسِهِ على حالِ الرِّضاءِ و الغَضَبِ؛
و اَنْ يَرضى لِلنّاسِ مايَرضى لِنَفسِه؛
و الاِستِعمالَ الحِلمِ عِندَ العَثرَة:(15)
كسى عاقل شمرده نمىشود، تا سه چيز را در خود كاملنمايد: در حال خشم يا
خوشنودىِخود، حقّ را ادا كند؛ و براى مردم همان را بخواهد كه براى خود مىپسندد؛ و
در هنگام لغزشِ ديگران، حلم و بردبارى را بر گزيند.
*براى حسن ختام
به روايتى از پيامبراكرم صلىاللهعليهوآله توجه كنيم كه فرمود:
«خداوند عزّو جلّ به چيزى كه نيكوتر از عقل باشد، پرستش نشده و مؤمن، خردمند
نگردد تا آنگاه كه 10 خصلت در او گرد آيد:
ـ اميدوارى به نيكىكردن از او،
ـ از شرّ او در امان بودن،
ـ كمترين خوبى ديگران را بسيار بشمارد،
ـ خوبى فراوان خود را اندك بداند،
ـ از دانشپژوهى خسته نشود،
ـ از مراجعهى نيازمندان به او آزرده نگردد،
ـ افتادگى را بيشتر از سربلندى دوست بدارد،
ـ ندارى را بيشتر از ثروتمندى بپذيرد،
ـ بهرهاش از دنيا همان خوراك روزانه باشد،
ـ و دهُم (كه از همه مهمتر است)، كسى را نبيند مگر اين كه با خود گويد او از من
بهتر و پرهيزگارتر است؛ كه مردم دو گروه بيشتر نيستند: مردمى كه از او بهتر و
پرهيزگارترند و گروهى كه از او بدتر و پستترند پس چون كسى را ببيند كه از او بهتر
و پرهيزگارتر است برايش فروتنى كند تا به او ملحق شود و چون كسى را كه از او بدتر و
پستتر است، ملاقات كند، گويد: ممكن است نيكىِ اين شخص در نهان و بدىاش در عيان باشد و شايد فرجام كارش خير باشد پس اگر چنين كرد، مجد
و بزرگواريش برتر و بر اهل زمان خود سرور گردد.(16)
فهرست منابع
1ـ قرآن
2ـ نهج البلاغه مرحوم صبحى صالح، بيروت،ترجمهى محمد دشتى.
3ـ اصول الاصليّه و القواعد الشرعيّهسيد عبدالله شبّر، مفيد قم ،1404ق.
4ـ اصول الفقه شيخ محمدرضا المظفر، المعارف الاسلاميه تهران،1386ق.
5ـ اصول الكافىمحمدبن يعقوبالكلينىالرازى، دارالاسوهتهران، 1418ق.
6ـ بيست گفتارمرتضى مطهرى، دفتر تبليغات قم.
7ـ تحف العقولحسنالحرّانى، ترجمهى علىاكبر غفارى، اسلاميه تهران.
8ـ خردگرايى در قرآن و حديثمحمدى رىشهرى، مترجم:مهدى مهريزى،
9ـ خصال محمدبن علىبن حسين بابويه،مترجم سيداحمد فهرى علميه اسلاميه تهران.
10ـ دُستور معالمالحكم و مأثور مكارمالشيم،«قانون» قاضى قضاعى، مترجم: فيروز
حريرچى، اميركبير، تهران، 1362ش.
11ـ غررالحكم و دررالكلم عبدالواحد آمدى، ترجمهى محمدعلىانصارى.
12ـ مجمعالبيان الفضل بن الحسن الطبرسى، بيروت،1412ق.
13ـ مرگ و اسرار آن كاميل فلاماريون، مترجم: بهنام محمدجماليان، مركز نشر فرهنگ
مشرق تهران،1373ش.
14ـ معاد جسمانى در حكمتمتعاليه محمدرضاحكيمى،دليلما قم، 1381ش.
15ـ معجمالمفهرس لالفاظ القرآن محمدفؤاد عبدالباقى.
16ـ ميزان الحكمهمحمد محمدى رىشهرى، دفتر تبليغات قم،1362ش.
17ـ التعريفاتعلى بن محمد الجرجانى، ناصر خسرو تهران.
18ـ اساسالبلاغه محمودبن عمر زمخشرى، دارالفكر بيروت، 1409ق.
19ـ فرهنگ جامع ـ عربى، فارسى احمد سياح، اسلام تهران.
20ـ فرهنگ لغات قرآنمحمد قريب، بنياد، تهران،1366ش.
21ـ فرهنگ عميد حسن عميد، اميركبير، تهران، 1379ش.
22ـ فرهنگ نوين ـ عربى، فارسى سيد مصطفى طباطبايى
23ـ مجله بصائر ويژهنامهى علامهى طباطبايى جمعى از نويسندگان.
24ـ روزنامهى ايران
فهرست آيات
آيه سوره/آيه صفحه
«اَفَلايَعْقِلون» يس/6811
«اَفَلاتَعقلون» بقره/4411
«اَفَلاتَتَفَكَّرون» انعام/5012
«كَذلِكَ يُبَيِّنُ اللّهُ لَكُمُ الآياتِ لَعَلَّكُم
تَتَفَكَّرون» بقره/21912
«كذلك يُبيِّنُ اللّهُ لَكُم الآياتِ لَعَلَّكُم تَعقِلون» نور/6112
«اُنظُر كَيفَ نُصَرِّفُ الآياتِ لَعَلَّهُم
يَفْقَهُونَ» انعام/6512
«اَللّهُ نورُ السَّمواتِ وَ الاَرضِ» نور/3520
«يَسئَلونَكَ عَنِ الرُّوحِ قُلِالرّوحُ مِن اَمرِ
رَبّي» اسراء/8520
«ربَّنا ما خَلَقتَ هذا باطلاً سُبحانَكَ فَقِنا... » آلعمران/19122
«وَ كُلٌّ في فَلَكٍ يَسبَحون» انبياء/3323
«اِنَّ أكرَمَكُم عِندَاللّهِ أتقيكُم» حجرات/1327
«ماكُنّا مُعَذِّبينَ حَتّى نَبعَثَ رَسولاً» اسراء/1535
«لاتَزِرُ وازِرَةٌ وِزرَ اُخرى» اسراء/1536
«اِعدِلوا هو اَقْرَبُ للتقوى» مائده/836
«ما ظَلَمَهُمُ اللّهُ وَلكِنَّ اَنْفُسَهُم
يَظلِمون» آلعمران/11737
«اِنَّ اللّهَ لايَظلِمُ مِثقالَ
ذَرَّةٍ» نساء/4037
«ما يَستوِى الاَعمى و البصيرُ و لا الظُّلُماتُ و ...» فاطر/2137
«لايُحِبُّ اللّهُ الجَهرَ بِالسُّوءِ مِنَ القَولِ الاّ مَن
ظُلِم» نساء/14837
«هَل جَزاءُ الاِْحسانَ اِلاّ الاِحسانِ» الرحمن/6038
«لايُكَلِّفُ اللّهُ نَفسا الاّ
وُسعَها» بقره/28638
«اِنَّ اللّهَ لا يُحِبُّ المُعتَدين» بقره/19039
«اِنَّ اللّهَ لا يُحِبُّ الخائِنين» انفال/5839
«اِنَّ اللّهَ لا يُحِبُّ مَن كانَ خَوّانا أثيما» نساء/10739
«اِنَّ اللّهَ يُحِبُّ المُحسِنين» بقره/28639
«اَفَرَأَيتَ مَنِ اتَّخَذَ اِلهَهُ
هَواه» جاثيه/2354
«قالَ أعوذُ بِاللّهِ اَن أكونَ مِنَ الجاهلين» بقره/6791
«قُل اَفَغَيرَاللّهِ تَأمُرونّي اَعبُدُ
اَيُّهَاالجاهِلون» زمر/6491
«قالوا يا موسَى اجعَل لَنا اِلها كَما لَهُم
الِهَةٌ...» اعراف/13892
فهرست احاديث
اِنَّ العقلَ عِقالٌ مِنَ الجَهلِ وَ النَّفسُ مِثلُ ...13
العاقل مَن عَقَلَ لِسانَه14
و قال: «لَقَد آتَينا لقمانَ الحِكمَةَ» قال:...14
العقل دليل المؤمن14
مَن كانَ عاقلاً كان لَه دينٌ...15
لا دينَ لِمَن لا عقلَ له15
العقلُ نورٌ فِى القلبِ يُفَرِّقُ بِهِ بَينَ الحقِّ وَالباطِل15
مَثَلُ العَقلِ فِى القلبِ كَمَثَل السِّراجِ في وَسَطِ البيت15
... عَرَفوا بِهِ الحَسَنَ مِنَ القبيح...16
العَقلُ اَنَّكَ تَقتَصِدُ فَلا تُسرِفُ و تَعِدُ فَلا...17
كَفاكَ مِن عقلِكَ ما اَوضَحَ لَكَ سُبُلَ غَيِّكَ ...17
اَلعَقلُ نُورٌ خَلَقَهُ اللّهُ لِلاِنسان ...19
خَلَقَ اللّهُ تَعالى العَقلَ مِن اَربَعَةِ ...19
الرُّوحُ حَياةُ البَدَن وَ العَقلُ حَياةُ الرّوح19
اِنَّ اللّهَ خَلَقَ العَقلَ وَ هُوَ اَوَّلُ خَلقٍ ...23
العقلُ رَسولُ الحق24
العُقولُ اَئِمَّةُ الاَفكار25
اوّل ما خَلَقَ اللّهُ العَقل25
ما خَلَقتُ خَلقا اَحسَنُ مِنك25
اَلعَقلُ حُسامٌ قاطعٌ... وَ قاتِلْ هَواك بعقلِك26
اِنَّ اَغنىَ الغِنى العقل26
العقلُ صاحبُ جَيشِ الرّحمن وَ الهَوى قائدُ جَيشِ...26
يَتَفاضَلُ الناسُ بِالعلومِ وَ العُقولِ، لا بِالاَموالِ...27
لَيستِ الرَّوِيَّةُ كَالمُعايَنَةِ مَعَ الإبصارِ فَقَد ...27
نَعوذُ بِاللّهِ مِن سُباتِ العقل28
العقلُ عقلان: عقلُ الطبعِ و عقلُ التَّجرِبةِ و كِلاهُما...30
الشّقىُّ حُرِمَ نَفعَ ما اُوتىَ مِنَ العقل و التَّجربة30
مَن عَمَّرَ دارَ اقامَتِهِ فَهُوَ العاقلُ33
مِنَ العقلِ التَّزَوُّدُ لِيَومِالمَعاد33
مَن عَقَلَ عَفَّ33
مَن عَقَلَ صَمَتَ33
مَن لَم يُؤْثِرِ الآخِرَةَ عَلَى الدُّنيا فَلا عَقلَ لَه34
على قَدرِ العَقلِ يَكونُ الدّينُ34
وَاللّهِ ما معاويةُ بِأَدهى مِنّي و لكِنَّهُ يَغدِرُ و ...41
... وَلَقَد اَصبَحنا في زمانٍ قَدِ اتَّخَذَ اَكثَرُ...41
مَاالعقل؟ قالَ ماعُبِدَ بِهِ الرّحمنُ وَاكْتَسَبَ بهِ42
ما كَلَّمَ رسولُ اللّهِ العِبادَ بِكُنهِ عقلِهِ قَطُّ و ...43
لابُدَّ للعاقل اَن يَنظُرَ فى شأنه، فَليَحفِظَ لسانَهُ...44
هل تُحِسُّ بِهِ دَخَلَ مَنزِلاً؟ اَم هَل تَراهُ اِذا تَوَفىّ...52
... قاتِل هَواك بِعَقْلِك54
عَدُوُّ العقلِ الهَوى54
كَم مِن عَقلٍ اَسيرٍ تَحتَ هوى اَمير54
طاعَةُ الهوى تُفسِدُ العَقل54
يَنبَغي لِلعاقلِ اَن يَحتَرِسَ مِن سُكرِ المالِ و سكر ...55
لايُقاسُ بآلِ محمدٍ صلىاللهعليهوآله مِن هذهِ الاُمَّةِ اَحَدٌ56
فَرَحِمَ اللّهُ اِمْرَأً نَزَعَ عَن شَهوَتِهِ وَ قَمَعَ...56
آفَةُ اللُّبِّ العُجب59
ما اَعجَبَ بِرَأيِهِ الاّ الجاهل59
اِعجابُ المَرءِ بِنَفسهِ دليلٌ على ضَعفِ عَقلِه59،81
مَن اَعجَبَهُ قَولُه فَقَد غَرَبَ عَقلُه60
رِضاءُ العَبدِ عَن نَفسِه بُرهانُ سِخافَةِ عَقلِه60
رِضاكَ عَن نَفسِك مِن فِسادِ عَقلِك60
المُنافِقُ لِنَفسِهِ مُداهِنٌ و على النّاسِ طاعِنٌ61
يَا أَيُّهَا النَّاسُ «طُوبَى لِمَنْ شَغَلَهُ عَيْبُهُ...61
حَقٌّ عَلَى العاقِلِ اَن يَقهَرَ هَواه قَبلَ ضِدِّه62
طاعَةُ الهوى تُفسِدُ العَقل63
آفَةُ العَقلِ الهَوى63
لا يَجتَمِعُ العَقلُ و الهَوى64
العَقلُ و الشَّهوَةُ ضِدّانِ مُؤيِّدُ العَقلِ العِلمُ...64
مَن عَشَقَ شَيئا، اَعشى بَصَرَهُ و اَمرَضَ قَلبَهُ، ...65
لا عقلَ لِمَن يَتَجاوَزُ حَدَّهُ و قَدرَه69
ما عَقَلَ مَن عَدا طَورَه69
مِن عَلاماتِ العَقلِ، اَلعَمَلُ بِسُنَّةِ العَدل69
يَنبَغي لِلعاقلِ أنْ يُخاطِبَ الجاهِلَ مُخاطَبَةَ...70
العاقِلُ مَن صَدَّقَت اَقوالَهُ اَفعالُهُ70
العاقِلُ مَن يَزهَدُ فيما يَرغَبُ فيهِ الجاهل71
العاقلُ مَن وَعَظَتهُ التَّجارُب71
العاقِلُ مَنِ اتَّعَظَ بِغَيرِه71
المَواعِظُ صِقالُ النُّفوس و جَلاءُ القلوبِ72
العاقلُ لا يستَخِفُّ بِأحدٍ72
العاقلُ مَن صانَ لِسانَهُ عَنِ الغيبَةِ73
اذا قَلَّتِ العقولُ كَثُرَ الفُضولُ73
مَن قَلَّ عَقلُهُ ساءَ خِطابُهُ73
اَسفَهُ السُّفَهاءِ المُتَبَجَّحُ بِفُحشِ الكلامِ73
اِنَّ اللّهَ يَبغُضُ الفاحِشَ المُتَفَحِّش73
العاقلُ لا يَتَكَلَّمُ الاّ لِحاجَتِهِ اَو لِحُجَّتِهِ...73
لسانُ العاقلِ وراءَ قَلبِه و قلبُ الاحمقِ وراءَ لسانِه74
العاقِلُ مَنِ اتَّهَمَ رَأْيَهُ و لَم يَثِقْ بِكُلِّ ما...75
هوالَّذى يَضَعُ الشَّىءَ مواضعه76
العاقل مَن غَلَبَ هَواهُ و لَم يَبِعْ آخِرَتَهُ بِدُنياه76
العاقلُ مَن هَجَرَ شَهوَتَهُ و باعَ دُنياهُ بِآخِرِتِه77
الكادُّ على عَيالِه كَالمجاهِدِ في سَبيلِ اللّه77
العاقلُ مَن عَصى هَواهُ في طاعَةِ رَبِّه77
العاقلُ مَن يَملِكُ نَفسَه اذا غَضِبَ و اذا رَغِبَ ...78
لا يَنبَغي أنْ يَعُدَّ عاقِلاً مَن يَغلِبَهُ الغَضَبُ ...78
وَ اكْظِمِ الْغَيْظَ وَ تَجَاوَزْ عِنْدَ الْمَقْدَرَةِ ...78
ايّاكَ و الغَضَبَ فَاَوَلُّهُ جُنونٌ و آخِرُهُ نَدَمٌ78
اِنَّمَا الحَليمُ مَن اِذا أُوذِيَ صَبَرَ و اذا ظُلِمَ غَفَرَ79
اَعقَلُ النّاسَ مَن لا يَتَجاوَزُ الصُّمتَ في عُقوبَةِ الجُهّال79
لَيسَ العاقلُ مَن يَعرِفُ الخَيرَ مِنَ الشَّرِّ و لكِنَّ ...80
عَلَىالعاقلِاَن يَكونَ عارِفا بِزَمانِه...80
ناظِرُ قَلبِ اللَّبيبِ بِهِ يُبصِرُ أَمَدَهُ و يَعرِفُ ...80
اِنَّ العاقلَ مَن نَظَرَ في يَومِهِ لِغَدِهِ و سَعى في ...80
ايّاكَ وَ الاِعجابَ بِنَفسِكَ و الثِّقَةَ بِما يُعجِبُكَ ....81
وَاعلَم أنَّ الاِعجابَ ضِدُّ الصَّوابِ و آفَةُ الاَلبابِ82
شَرُّالنّاسِ مَن يَرى أنَّهُ خَيرُهُم82
أحمقُ النّاسِ مَن ظَنَّ أنَّهُ أعقلُ النّاس82
اِيّاكَ أنْ تَرضى عَن نَفسِكَ فَيَكْثُرَ السّاخِطُ82
ايّاكَ وَ الثِّقَةَ بِنَفسِك فَاِنَّ ذلك مِن أكبَرِ ...83
حَقٌّ على العاقلِ أنْ يُضيفَ الى رَأيِهِ رَأىَ العُقلاءِ ...83
حَقٌّ على العاقلِ أنْ يَستَديمَ الاِستِرشادَ و يَترُكَ الاِستِبدادَ84
ايّاكُم و المِراءَ و الخُصومَةَ فَاِنَّهُما يُمرِضانِ القُلوبَ ...84
ايّاكَ و اللَّجاجَةَ فَاِنَّ اَوَّلَها جَهلٌ و آخِرَها نَدامَةٌ85
اللَّجاجَةُ تَسُلُّ الرَّأىَ85
اللَّجاجُ بَذرُ الشَّر86
اللَّجاجُ يُشينُ العقل86
اللَّجاجُ مَثارُ الحَربِ86
ايّاكَ و الاِصرارَ فَاِنَّهُ مِن أكبرِ الكبائِرِ و أعظَمِ الجَرائِم86
اَعقَلُ النّاسِ مَن كانَ بِعَيبِه بَصيرا و عَن عَيبِ غَيرِه ضَريرا87
رأسُ العقلِ مُعاشَرَةُ النّاسِ بِالجَميل87
كَسبُ العقلِ كَفُّ الاَذْىِ87
رَأسُ العقلِ بَعدَ الايمانِ التَّحَبُّبُ الى النّاس88
اَعقَلُ النّاسِ اَشَدُّهُم مُداراةً لِلنّاسِ88
مُداراةُ النّاسِ نِصفُ الايمانِ و الرِّفقُ بِهِم نِصفُ العَيشِ88
اَلتَّوَدُّدُ الى النّاسِ نِصفُ العقلِ88
أمَرَني رَبّي بِمُداراةِ النّاسِ كَما أمَرَني بأداءِ الفَرائِضِ88
ثَمَرَةُ الحِلمِ الرِّفق89
ثَمَرَةُ العقلِ مُداراةُ النّاس89
ثَلاثٌ يوجِبنَ المَحَبَّةَ: حُسنُ الخُلقِ و حُسنُ الرِّفقِ و التَّواضُع89
وَجَدتُ الحِلمَ و الاِحتِمالَ اَنصُرُ لي مِن شَجعانِ الرِّجالِ89
يا عليّ! ثلاثٌ مَن لَم يَكُنَّ فيهِ لَم يَقُم لَهُ عملٌ: ...90
ما آمَنَ المُؤمِنُ حَتّى عَقَلَ91
على قَدرِ العقلِ تَكونُ الطّاعَة92
اَلا اِنَّ اَعقَلَ النّاسِ عبدٌ عَرَفَ ربَّه فَاَطاعَه و ...93
اَعقَلُ النّاسِ اَقرَبُهُم مِنَ اللّه93
اَعقَلُكُم اَطوَعُكُم93
انَّما يُداقُّ اللّهُ العِبادَ فِىالحِسابِ يَومَ القيامَةِ ...94
فَإِنَّهُ لَمْ يَأْمُرْكَ إِلاّ بِحَسَنٍ وَ لَمْ ...94
يَا بُنَيَّ اجْعَلْ نَفْسَكَ مِيزَاناً فِيمَا بَيْنَكَ...95
مَن كَمَلَ عَقلُهُ حَسُنَ عَمَلُه...96
كَثرَةُ الصَّوابِ يُنبِىءُ عَن وُفورِ العَقلِ96
كَثرَةُ الخطاءِ يُنذِرُ بِوُفورِ الجَهلِ96
كَسبُ العَقلِ كَفُّ الأذىِ97
العاقِلُ يَطلُبُ الكَمال... 97
بِالعَقلِ كَمالُ النَّفسِ97
لا يُعَدُّ العاقِلُ عاقلاً، حَتّى يَستَكمِلَ ثَلاثا...98
پىنوشتها:
1 ـ ميزانالحكمه، ج6، ص406.
2 ـ زمر/64.
3 ـ اعراف/ 138.
4 ـ غررالحكم، ص 487.
5 ـ همان، ص423.
6 ـ همان.
7 ـ همان، ص399، كافى، ج1، حديث 7.
8 ـ نهجالبلاغه صبحى صالح، نامهى31،397 ـ 396. تحفالعقول باترجمه،ص72ـ71.
9 ـ در تحفالعقول بهجاى «و ان قلّ ما تعلم»، «بَلْ لا تَقُلْ كُلَّما تَعلَم»
آمده كه اين درست است زيرا در كنارِ «آنچه را نمىدانى مگو»، «بلكه هرچه را
مىدانى مگو» صحيح است نه «و اگر كم مىدانى هم نگو».
10 ـ سعدى هم اين نكته ها را در شعر آوردهاست:
هربد كه به خود نمىپسندى با كس مكن اى برادر من
گر مادر خويش دوست دارى دشنام مده به مادر من
كليات سعدى،ص834، محمد على فروغى،اميركبير، تهران 1363ش.
11 ـ ميزان الحكمه،ج6،ص431.
12 ـ غررالحكم، ص561.
13 ـ ميزان الحكمه، ج6، ص435.
14 ـ غررالحكم، ص366.
15 ـ ميزان الحكمه، ج6، ص426.
16 ـ خصال، ص505، با ترجمه سيداحمد فهرى زنجانى.