عقل وعاقل در قرآن و حديث

نصرت الله جمالى

- ۴ -


* اطاعت از خدا مى‏كند

عقل چون از نور و روح آفريده شده، هم‏گرايى با قوانين و دستورات خداوند متعال دارد لذا دين‏دارى نشانه‏ى عقل و خرد انسان است و امام على عليه‏السلام مى‏فرمايد: انسانِ مؤمنِ به خدا، تا عقل نداشته باشد، ايمان ندارد: ما آمَنَ المُؤمِنُ حَتّى عَقَلَ(1). در اين روايت، آداب ظاهرى دين و انجام امور مذهبى، شرط ايمان محسوب نشده بلكه عقل و آگاهى را پايه و اساس آن دانسته‏است.

در قرآن، غير از خدا را عبادت و اطاعت‏كردن، كارِ جاهلان محسوب شده و مى‏فرمايد:«قُل اَفَغَيرَاللّهِ تَأمُرونّي اَعبُدُ اَيُّهَاالجاهِلون»:(2) اى ناآگاهان! بگو آيا به من دستور مى‏دهيد غير از خدا را عبادت كنم!

و آن‏جا كه قوم موسى از او تقاشاى خداى ديگرى مى‏كردند، آنان را ناآگاه معرّفى مى‏كند:«قالوا يا موسَى اجعَل لَنا اِلها كَما لَهُم الِهَةٌ قالَ اِنَّكُم قَومٌ تَجهَلون»:(3) به موسى گفتند: «براى ما خدايى قرار بده، هم‏چنان‏كه براى آنان خدايانى است» موسى گفت: «همانا شما گروهى ناآگاه هستيد.» امام على عليه‏السلام نيز فرمانبردارى از خداوند متعال را با عقل انسان رابطه‏ى مستقيمى وجود دارد يعنى هر چه انسان دانايى و آگاهى‏اش بيشتر، اطاعتش از فرامين خداوند بيشتر است و هر چه از آگاهىِ كمترى برخوردار باشد، به همان اندازه عمل به دستورات خداوند، از طرف او كمتر است: على قَدرِ العقلِ تَكونُ الطّاعَة.(4)

پيامبراكرم صلى‏الله‏عليه‏و‏آله عاقل‏ترين مردم را كسى مى‏داند كه خدا را بشناسد و او را اطاعت كند؛ دشمنش را بشناسد و از آن فرمان نبرد و به محل اقامتش (عالم پس از مرگ) آگاه باشد و آن‏جا را آباد كند و بداند كه زود از اين دنيا كوچ مى‏كند، پس زاد و توشه‏اى براى آن فراهم آورد:

اَلا اِنَّ اَعقَلَ النّاسِ عبدٌ:

عَرَفَ ربَّه فَاَطاعَه

و عَرَفَ عَدُوَّه فَعَصاه

و عَرَفَ اقامَته فَاَصلَحَها

و عَرَفَ سُرعَةَ رَحيلِهِ فَتَزَوَّدَ لَها.(5)

انسان گرايش به قرب خداوند متعال دارد و تلاشش بر اين است تا هر چه بيشتر، به كمال مطلق برسد امّا در ميانه‏ى راه، بر اثر عدم شناخت به وسايل ديگرى متوسّل مى‏شود، كه نه‏تنها او را به هدف نمى‏رساند بلكه از راه باز مى‏دارد لذا عقل، عامل بسيار مهمّى در كسب اين منزلت و مقام دارد و بهتر است بگوييم جز با عقل، نمى‏توان به اين مقام رسيد. امام على عليه‏السلام در اين باره مى‏فرمايد: اَعقَلُ النّاسِ اَقرَبُهُم مِنَ اللّه.يا مى‏فرمايد: اَعقَلُكُم اَطوَعُكُم(6): عاقل‏ترين شما مطيع‏ترين شماست.

اطاعت عارفانه و آگاهانه از فرامين خداوند متعال، براساس عقل و درايت است لذا آن‏چه ارزش به حساب مى‏آيد، صِرف عمل انسان نيست بلكه عمل همراه با عقل و بينش صحيح است و خداوند متعال، از هر كس به اندازه‏ى عقلش انتظار دارد. امام محمد باقر عليه‏السلام مى‏فرمايد: انَّما يُداقُّ اللّهُ العِبادَ فِى‏الحِسابِ يَومَ القيامَةِ على قَدرِ ما آتاهُم مِنَ العقولِ فِى الدُّنيا(7): روز قيامت، خداوند به اندازه‏ى عقلى كه در دنيا به هركس داده در حسابرسى او دقّت به‏عمل مى‏آورد.

* خود را جاى ديگران قرار مى‏هد

يكى از امور بسيار مهمّ و عالى از كمالات انسانى، همين نكته مى‏باشد كه هرچه براى خود مى‏خواهد، براى ديگران نيز همان را بپسندد؛ نه اين‏كه «مرگ خوب است امّا براى همسايه». اگر انسان خوبى‏ها را براى خويشتن برگزيند و براى غير خود، همان را نخواهد، نمى‏تواند ادّعاى خردمندى نمايد زيرا اين‏گونه بودن چيزى جز «خودخواهى» نيست و با عقل سليم سازگارى ندارد. هرچه خداوند متعال و جانشينان به حقّ او در زمين از ما مى‏خواهند، يك امر عقلانى درست و نيكوست و از آن‏چه برحذر مى‏دارند،امرى غير عاقلانه‏است. امام على عليه‏السلام به امام حسن عليه‏السلام مى‏فرمايد: فَإِنَّهُ لَمْ يَأْمُرْكَ إِلاّ بِحَسَنٍ وَ لَمْ يَنْهَكَ إِلاّ عَنْ قَبِيحٍ:خداوند به تو دستور نداده مگر به نيكى و تو را نهى نكرده مگر از زشتى.

عقل انسان حكم مى‏كند از امور قبيح بايد دورى كرد. كسى كه از كار زشت دست بردار نباشد،نه تنها بايد در عقل او شكّ كرد كه بايد گفت بهره‏اى از عقل ندارد.

وقتى‏اميرالمؤمنين عليه‏السلام از فرزندش مى‏خواهد اين‏گونه باشد،دعوت به مسير عقل و پرهيز از حركت در طريق جهل است. اگر ما به همين نكات توجه داشته باشيم، تمام امور دنيا و آخرت ما حل شدنى‏است.

يَا بُنَيَّ اجْعَلْ نَفْسَكَ مِيزَاناً فِيمَا بَيْنَكَ وَ بَيْنَ غَيْرِكَ فَأَحْبِبْ لِغَيْرِكَ مَا تُحِبُّ لِنَفْسِكَ وَ اكْرَهْ لَهُ مَا تَكْرَهُ لَهَا وَ لا تَظْلِمْ كَمَا لا تُحِبُّ أَنْ تُظْلَمَ وَ أَحْسِنْ كَمَا تُحِبُّ أَنْ يُحْسَنَ إِلَيْكَ وَ اسْتَقْبِحْ مِنْ نَفْسِكَ مَا تَسْتَقْبِحُهُ مِنْ غَيْرِكَ وَ ارْضَ مِنَ النَّاسِ بِمَا تَرْضَاهُ لَهُمْ مِنْ نَفْسِكَ وَ لا تَقُلْ مَا لا تَعْلَمُ وَ إِنْ قَلَّ مَا تَعْلَمُ وَ لا تَقُلْ مَا لا تُحِبُّ أَنْ يُقَالَ لَكَ(8):خود را ترازويى در بين آن‏چه از خودت و ديگران‏است، قرار ده؛ و براى ديگرى همان را بخواه كه براى خود مى‏خواهى؛ و آن‏چه را براى خود نمى‏خواهى براى ديگرى مخواه؛ و به ديگران ستم مكن همان‏گونه كه دوست‏ندارى به تو ظلم شود؛ و با ديگران خوبى كن همان‏طور كه دوست‏دارى به تو نيكى شود؛ و از خود زشت بدان، هر آن‏چه را از ديگران بد مى‏دانى؛ و از مردم براى خود بپسند هرآن‏چه را كه از خودت بر آنان مى‏پسندى؛ و آن‏چه را نمى‏دانى مگو؛ [بلكه هرچه را مى‏دانى نگو] و اگر كم مى‏دانى هم نگو(9)؛ و چيزى را كه دوست ندارى در باره‏ات بگويند، درباره‏ى ديگران مگو.(10)

كردار نيك هرچه از انسان سر بزند، گوياى كمال عقلى او مى‏باشد . امام على عليه‏السلام مى‏فرمايد:مَن كَمَلَ عَقلُهُ حَسُنَ عَمَلُه:(11) هركس عقلش كامل شد، عملش نيكو مى‏شود.

در جاى ديگر مى‏فرمايد: كَثرَةُ الصَّوابِ يُنبِى‏ءُ عَن وُفورِ العَقلِ: كردارِ درستِ زياد، خبر از عقلِ بالاى انسان مى‏دهد. و برعكس، خطاى بسيار، گوياى نادانى زياداست:كَثرَةُ الخطاءِ يُنذِرُ بِوُفورِ الجَهلِ(12).

امام على عليه‏السلام مى‏فرمايد: انسانى كه از اذيّت و آزار ديگران دست بردارد، نشان مى‏دهد دنبال عقلانيت است: كَسبُ العَقلِ كَفُّ الأذىِ.(13)

انجام امورى كه امام على عليه‏السلام به فرزندش سفارش مى‏فرمايد، انسان را به طرف كمال سوق مى‏دهد و كمال مطلق خداوند متعال است كه آدمى در طول سيرش به طرفِ كمال به دنبال آن است ولى به اصطلاح «سوراخ دعا را گم كرده» و مسير را بدون توجه به اين‏كه از راه اصلى منحرف شده، ادامه مى‏دهد.

يافتن راه حقيقى در اين است كه هميشه خود را وسيله‏ى‏سنجش قرار دهد و هر عملى را كه مى‏خواهد به نفع يا ضررِ ديگران انجام دهد، ملاحظه نمايد: «آيا اگر با او ديگران چنين مى‏كردند، مى‏پسنديد؟» وقتى به اين درجه از رشد و تعالى رسيديم، تازه در آغازِ راه كمال قرارگرفتيم كه عاقلان به دنبالِ آنند. امام على عليه‏السلام مى‏فرمايد: العاقِلُ يَطلُبُ الكَمال... : خردمند كمال‏جو مى‏باشد.

در جاى ديگر امام على عليه‏السلام مى‏فرمايد: نردبان كمال نفس، عقل است: بِالعَقلِ كَمالُ النَّفسِ.(14)

در پايان بحث به روايتى از امام صادق عليه‏السلام بسنده‏مى‏كنيم كه مى‏فرمايد:

لا يُعَدُّ العاقِلُ عاقلاً، حَتّى يَستَكمِلَ ثَلاثا:

اِعطاءَ الحَقِّ مِن نَفسِهِ على حالِ الرِّضاءِ و الغَضَبِ؛

و اَنْ يَرضى لِلنّاسِ مايَرضى لِنَفسِه؛

و الاِستِعمالَ الحِلمِ عِندَ العَثرَة:(15)

كسى عاقل شمرده نمى‏شود، تا سه چيز را در خود كامل‏نمايد: در حال خشم يا خوشنودىِ‏خود، حقّ را ادا كند؛ و براى مردم همان را بخواهد كه براى خود مى‏پسندد؛ و در هنگام لغزشِ ديگران، حلم و بردبارى را بر گزيند.

*براى حسن ختام

به روايتى از پيامبراكرم صلى‏الله‏عليه‏و‏آله توجه كنيم كه فرمود:

«خداوند عزّو جلّ به چيزى كه نيكوتر از عقل باشد، پرستش نشده و مؤمن، خردمند نگردد تا آن‏گاه كه 10 خصلت در او گرد آيد:

ـ اميدوارى به نيكى‏كردن از او،

ـ از شرّ او در امان بودن،

ـ كمترين خوبى ديگران را بسيار بشمارد،

ـ خوبى فراوان خود را اندك بداند،

ـ از دانش‏پژوهى خسته نشود،

ـ از مراجعه‏ى نيازمندان به او آزرده نگردد،

ـ افتادگى را بيشتر از سربلندى دوست بدارد،

ـ ندارى را بيشتر از ثروتمندى بپذيرد،

ـ بهره‏اش از دنيا همان خوراك روزانه باشد،

ـ و دهُم (كه از همه مهم‏تر است)، كسى را نبيند مگر اين كه با خود گويد او از من بهتر و پرهيزگارتر است؛ كه مردم دو گروه بيشتر نيستند: مردمى كه از او بهتر و پرهيزگارترند و گروهى كه از او بدتر و پست‏ترند پس چون كسى را ببيند كه از او بهتر و پرهيزگارتر است برايش فروتنى كند تا به او ملحق شود و چون كسى را كه از او بدتر و پست‏تر است، ملاقات كند، گويد: ممكن است نيكىِ اين شخص در نهان و بدى‏اش در عيان باشد و شايد فرجام كارش خير باشد پس اگر چنين كرد، مجد و بزرگواريش برتر و بر اهل زمان خود سرور گردد.(16)

فهرست منابع

1ـ قرآن

2ـ نهج البلاغه مرحوم صبحى صالح، بيروت،ترجمه‏ى محمد دشتى.

3ـ اصول الاصليّه و القواعد الشرعيّهسيد عبدالله شبّر، مفيد قم ،1404ق.

4ـ اصول الفقه شيخ محمدرضا المظفر، المعارف الاسلاميه تهران،1386ق.

5ـ اصول الكافىمحمدبن يعقوب‏الكلينى‏الرازى، دارالاسوه‏تهران، 1418ق.

6ـ بيست گفتارمرتضى مطهرى، دفتر تبليغات قم.

7ـ تحف العقولحسن‏الحرّانى، ترجمه‏ى على‏اكبر غفارى، اسلاميه تهران.

8ـ خردگرايى در قرآن و حديثمحمدى رى‏شهرى، مترجم:مهدى مهريزى،

9ـ خصال محمدبن على‏بن حسين بابويه،مترجم سيداحمد فهرى علميه اسلاميه تهران.

10ـ دُستور معالم‏الحكم و مأثور مكارم‏الشيم،«قانون» قاضى قضاعى، مترجم: فيروز حريرچى، اميركبير، تهران، 1362ش.

11ـ غررالحكم و دررالكلم عبدالواحد آمدى، ترجمه‏ى محمدعلى‏انصارى.

12ـ مجمع‏البيان الفضل بن الحسن الطبرسى، بيروت،1412ق.

13ـ مرگ و اسرار آن كاميل فلاماريون، مترجم: بهنام محمدجماليان، مركز نشر فرهنگ مشرق تهران،1373ش.

14ـ معاد جسمانى در حكمت‏متعاليه محمدرضاحكيمى،دليل‏ما قم، 1381ش.

15ـ معجم‏المفهرس لالفاظ القرآن محمدفؤاد عبدالباقى.

16ـ ميزان الحكمهمحمد محمدى رى‏شهرى، دفتر تبليغات قم،1362ش.

17ـ التعريفاتعلى بن محمد الجرجانى، ناصر خسرو تهران.

18ـ اساس‏البلاغه محمودبن عمر زمخشرى، دارالفكر بيروت، 1409ق.

19ـ فرهنگ جامع ـ عربى، فارسى احمد سياح، اسلام تهران.

20ـ فرهنگ لغات قرآنمحمد قريب، بنياد، تهران،1366ش.

21ـ فرهنگ عميد حسن عميد، اميركبير، تهران، 1379ش.

22ـ فرهنگ نوين ـ عربى، فارسى سيد مصطفى طباطبايى

23ـ مجله بصائر ويژه‏نامه‏ى علامه‏ى طباطبايى جمعى از نويسندگان.

24ـ روزنامه‏ى ايران

فهرست آيات

    آيه                                                سوره/آيه صفحه

«اَفَلايَعْقِلون»                                            يس/6811

«اَفَلاتَعقلون»                                            بقره/4411

«اَفَلاتَتَفَكَّرون»                                        انعام/5012

«كَذلِكَ يُبَيِّنُ اللّه‏ُ لَكُمُ الآياتِ لَعَلَّكُم تَتَفَكَّرون»            بقره/21912

«كذلك يُبيِّنُ اللّه‏ُ لَكُم الآياتِ لَعَلَّكُم تَعقِلون»            نور/6112

«اُنظُر كَيفَ نُصَرِّفُ الآياتِ لَعَلَّهُم يَفْقَهُونَ»                انعام/6512

«اَللّهُ نورُ السَّمواتِ وَ الاَرضِ»                            نور/3520

«يَسئَلونَكَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ‏الرّوحُ مِن اَمرِ رَبّي»            اسراء/8520

«ربَّنا ما خَلَقتَ هذا باطلاً سُبحانَكَ فَقِنا... »            آل‏عمران/19122

«وَ كُلٌّ في فَلَكٍ يَسبَحون»                            انبياء/3323

«اِنَّ أكرَمَكُم عِندَاللّهِ أتقيكُم»                            حجرات/1327

«ماكُنّا مُعَذِّبينَ حَتّى نَبعَثَ رَسولاً»                    اسراء/1535

«لاتَزِرُ وازِرَةٌ وِزرَ اُخرى»                                اسراء/1536

«اِعدِلوا هو اَقْرَبُ للتقوى»                                مائده/836

«ما ظَلَمَهُمُ اللّه‏ُ وَلكِنَّ اَنْفُسَهُم يَظلِمون»                    آل‏عمران/11737

«اِنَّ اللّه‏َ لايَظلِمُ مِثقالَ ذَرَّةٍ»                                نساء/4037

«ما يَستوِى الاَعمى و البصيرُ و لا الظُّلُماتُ و ...»        فاطر/2137

«لايُحِبُّ اللّه‏ُ الجَهرَ بِالسُّوءِ مِنَ القَولِ الاّ مَن ظُلِم»        نساء/14837

«هَل جَزاءُ الاِْحسانَ اِلاّ الاِحسانِ»                    الرحمن/6038

«لايُكَلِّفُ اللّه‏ُ نَفسا الاّ وُسعَها»                            بقره/28638

«اِنَّ اللّهَ لا يُحِبُّ المُعتَدين»                            بقره/19039

«اِنَّ اللّهَ لا يُحِبُّ الخائِنين»                            انفال/5839

«اِنَّ اللّهَ لا يُحِبُّ مَن كانَ خَوّانا أثيما»                نساء/10739

«اِنَّ اللّهَ يُحِبُّ المُحسِنين»                                بقره/28639

«اَفَرَأَيتَ مَنِ اتَّخَذَ اِلهَهُ هَواه»                            جاثيه/2354

«قالَ أعوذُ بِاللّهِ اَن أكونَ مِنَ الجاهلين»                بقره/6791

«قُل اَفَغَيرَاللّهِ تَأمُرونّي اَعبُدُ اَيُّهَاالجاهِلون»            زمر/6491

«قالوا يا موسَى اجعَل لَنا اِلها كَما لَهُم الِهَةٌ...»            اعراف/13892

فهرست احاديث

اِنَّ العقلَ عِقالٌ مِنَ الجَهلِ وَ النَّفسُ مِثلُ ...13

العاقل مَن عَقَلَ لِسانَه14

و قال: «لَقَد آتَينا لقمانَ الحِكمَةَ» قال:...14

العقل دليل المؤمن14

مَن كانَ عاقلاً كان لَه دينٌ...15

لا دينَ لِمَن لا عقلَ له15

العقلُ نورٌ فِى القلبِ يُفَرِّقُ بِهِ بَينَ الحقِّ وَالباطِل15

مَثَلُ العَقلِ فِى القلبِ كَمَثَل السِّراجِ في وَسَطِ البيت15

... عَرَفوا بِهِ الحَسَنَ مِنَ القبيح...16

العَقلُ اَنَّكَ تَقتَصِدُ فَلا تُسرِفُ و تَعِدُ فَلا...17

كَفاكَ مِن عقلِكَ ما اَوضَحَ لَكَ سُبُلَ غَيِّكَ ...17

اَلعَقلُ نُورٌ خَلَقَهُ اللّهُ لِلاِنسان ...19

خَلَقَ اللّهُ تَعالى العَقلَ مِن اَربَعَةِ ...19

الرُّوحُ حَياةُ البَدَن وَ العَقلُ حَياةُ الرّوح19

اِنَّ اللّهَ خَلَقَ العَقلَ وَ هُوَ اَوَّلُ خَلقٍ ...23

العقلُ رَسولُ الحق24

العُقولُ اَئِمَّةُ الاَفكار25

اوّل ما خَلَقَ اللّه‏ُ العَقل25

ما خَلَقتُ خَلقا اَحسَنُ مِنك25

اَلعَقلُ حُسامٌ قاطعٌ... وَ قاتِلْ هَواك بعقلِك26

اِنَّ اَغنىَ الغِنى العقل26

العقلُ صاحبُ جَيشِ الرّحمن وَ الهَوى قائدُ جَيشِ...26

يَتَفاضَلُ الناسُ بِالعلومِ وَ العُقولِ، لا بِالاَموالِ...27

لَيستِ الرَّوِيَّةُ كَالمُعايَنَةِ مَعَ الإبصارِ فَقَد ...27

نَعوذُ بِاللّه‏ِ مِن سُباتِ العقل28

العقلُ عقلان: عقلُ الطبعِ و عقلُ التَّجرِبةِ و كِلاهُما...30

الشّقىُّ حُرِمَ نَفعَ ما اُوتىَ مِنَ العقل و التَّجربة30

مَن عَمَّرَ دارَ اقامَتِهِ فَهُوَ العاقلُ33

مِنَ العقلِ التَّزَوُّدُ لِيَومِ‏المَعاد33

مَن عَقَلَ عَفَّ33

مَن عَقَلَ صَمَتَ33

مَن لَم يُؤْثِرِ الآخِرَةَ عَلَى الدُّنيا فَلا عَقلَ لَه34

على قَدرِ العَقلِ يَكونُ الدّينُ34

وَاللّه‏ِ ما معاويةُ بِأَدهى مِنّي و لكِنَّهُ يَغدِرُ و ...41

... وَلَقَد اَصبَحنا في زمانٍ قَدِ اتَّخَذَ اَكثَرُ...41

مَاالعقل؟ قالَ ماعُبِدَ بِهِ الرّحمنُ وَاكْتَسَبَ بهِ42

ما كَلَّمَ رسولُ اللّه‏ِ العِبادَ بِكُنهِ عقلِهِ قَطُّ و ...43

لابُدَّ للعاقل اَن يَنظُرَ فى شأنه، فَليَحفِظَ لسانَهُ...44

هل تُحِسُّ بِهِ دَخَلَ مَنزِلاً؟ اَم هَل تَراهُ اِذا تَوَفىّ...52

... قاتِل هَواك بِعَقْلِك54

عَدُوُّ العقلِ الهَوى54

كَم مِن عَقلٍ اَسيرٍ تَحتَ هوى اَمير54

طاعَةُ الهوى تُفسِدُ العَقل54

يَنبَغي لِلعاقلِ اَن يَحتَرِسَ مِن سُكرِ المالِ و سكر ...55

لايُقاسُ بآلِ محمدٍ صلى‏الله‏عليه‏و‏آله مِن هذهِ الاُمَّةِ اَحَدٌ56

فَرَحِمَ اللّه‏ُ اِمْرَأً نَزَعَ عَن شَهوَتِهِ وَ قَمَعَ...56

آفَةُ اللُّبِّ العُجب59

ما اَعجَبَ بِرَأيِهِ الاّ الجاهل59

اِعجابُ المَرءِ بِنَفسهِ دليلٌ على ضَعفِ عَقلِه59،81

مَن اَعجَبَهُ قَولُه فَقَد غَرَبَ عَقلُه60

رِضاءُ العَبدِ عَن نَفسِه بُرهانُ سِخافَةِ عَقلِه60

رِضاكَ عَن نَفسِك مِن فِسادِ عَقلِك60

المُنافِقُ لِنَفسِهِ مُداهِنٌ و على النّاسِ طاعِنٌ61

يَا أَيُّهَا النَّاسُ «طُوبَى لِمَنْ شَغَلَهُ عَيْبُهُ...61

حَقٌّ عَلَى العاقِلِ اَن يَقهَرَ هَواه قَبلَ ضِدِّه62

طاعَةُ الهوى تُفسِدُ العَقل63

آفَةُ العَقلِ الهَوى63

لا يَجتَمِعُ العَقلُ و الهَوى64

العَقلُ و الشَّهوَةُ ضِدّانِ مُؤيِّدُ العَقلِ العِلمُ...64

مَن عَشَقَ شَيئا، اَعشى بَصَرَهُ و اَمرَضَ قَلبَهُ، ...65

لا عقلَ لِمَن يَتَجاوَزُ حَدَّهُ و قَدرَه69

ما عَقَلَ مَن عَدا طَورَه69

مِن عَلاماتِ العَقلِ، اَلعَمَلُ بِسُنَّةِ العَدل69

يَنبَغي لِلعاقلِ أنْ يُخاطِبَ الجاهِلَ مُخاطَبَةَ...70

العاقِلُ مَن صَدَّقَت اَقوالَهُ اَفعالُهُ70

العاقِلُ مَن يَزهَدُ فيما يَرغَبُ فيهِ الجاهل71

العاقلُ مَن وَعَظَتهُ التَّجارُب71

العاقِلُ مَنِ اتَّعَظَ بِغَيرِه71

المَواعِظُ صِقالُ النُّفوس و جَلاءُ القلوبِ72

العاقلُ لا يستَخِفُّ بِأحدٍ72

العاقلُ مَن صانَ لِسانَهُ عَنِ الغيبَةِ73

اذا قَلَّتِ العقولُ كَثُرَ الفُضولُ73

مَن قَلَّ عَقلُهُ ساءَ خِطابُهُ73

اَسفَهُ السُّفَهاءِ المُتَبَجَّحُ بِفُحشِ الكلامِ73

اِنَّ اللّهَ يَبغُضُ الفاحِشَ المُتَفَحِّش73

العاقلُ لا يَتَكَلَّمُ الاّ لِحاجَتِهِ اَو لِحُجَّتِهِ...73

لسانُ العاقلِ وراءَ قَلبِه و قلبُ الاحمقِ وراءَ لسانِه74

العاقِلُ مَنِ اتَّهَمَ رَأْيَهُ و لَم يَثِقْ بِكُلِّ ما...75

هوالَّذى يَضَعُ الشَّى‏ءَ مواضعه76

العاقل مَن غَلَبَ هَواهُ و لَم يَبِعْ آخِرَتَهُ بِدُنياه76

العاقلُ مَن هَجَرَ شَهوَتَهُ و باعَ دُنياهُ بِآخِرِتِه77

الكادُّ على عَيالِه كَالمجاهِدِ في سَبيلِ اللّه77

العاقلُ مَن عَصى هَواهُ في طاعَةِ رَبِّه77

العاقلُ مَن يَملِكُ نَفسَه اذا غَضِبَ و اذا رَغِبَ ...78

لا يَنبَغي أنْ يَعُدَّ عاقِلاً مَن يَغلِبَهُ الغَضَبُ ...78

وَ اكْظِمِ الْغَيْظَ وَ تَجَاوَزْ عِنْدَ الْمَقْدَرَةِ ...78

ايّاكَ و الغَضَبَ فَاَوَلُّهُ جُنونٌ و آخِرُهُ نَدَمٌ78

اِنَّمَا الحَليمُ مَن اِذا أُوذِيَ صَبَرَ و اذا ظُلِمَ غَفَرَ79

اَعقَلُ النّاسَ مَن لا يَتَجاوَزُ الصُّمتَ في عُقوبَةِ الجُهّال79

لَيسَ العاقلُ مَن يَعرِفُ الخَيرَ مِنَ الشَّرِّ و لكِنَّ ...80

عَلَى‏العاقلِ‏اَن يَكونَ عارِفا بِزَمانِه...80

ناظِرُ قَلبِ اللَّبيبِ بِهِ يُبصِرُ أَمَدَهُ و يَعرِفُ ...80

اِنَّ العاقلَ مَن نَظَرَ في يَومِهِ لِغَدِهِ و سَعى في ...80

ايّاكَ وَ الاِعجابَ بِنَفسِكَ و الثِّقَةَ بِما يُعجِبُكَ ....81

وَاعلَم أنَّ الاِعجابَ ضِدُّ الصَّوابِ و آفَةُ الاَلبابِ82

شَرُّالنّاسِ مَن يَرى أنَّهُ خَيرُهُم82

أحمقُ النّاسِ مَن ظَنَّ أنَّهُ أعقلُ النّاس82

اِيّاكَ أنْ تَرضى عَن نَفسِكَ فَيَكْثُرَ السّاخِطُ82

ايّاكَ وَ الثِّقَةَ بِنَفسِك فَاِنَّ ذلك مِن أكبَرِ ...83

حَقٌّ على العاقلِ أنْ يُضيفَ الى رَأيِهِ رَأىَ العُقلاءِ ...83

حَقٌّ على العاقلِ أنْ يَستَديمَ الاِستِرشادَ و يَترُكَ الاِستِبدادَ84

ايّاكُم و المِراءَ و الخُصومَةَ فَاِنَّهُما يُمرِضانِ القُلوبَ ...84

ايّاكَ و اللَّجاجَةَ فَاِنَّ اَوَّلَها جَهلٌ و آخِرَها نَدامَةٌ85

اللَّجاجَةُ تَسُلُّ الرَّأىَ85

اللَّجاجُ بَذرُ الشَّر86

اللَّجاجُ يُشينُ العقل86

اللَّجاجُ مَثارُ الحَربِ86

ايّاكَ و الاِصرارَ فَاِنَّهُ مِن أكبرِ الكبائِرِ و أعظَمِ الجَرائِم86

اَعقَلُ النّاسِ مَن كانَ بِعَيبِه بَصيرا و عَن عَيبِ غَيرِه ضَريرا87

رأسُ العقلِ مُعاشَرَةُ النّاسِ بِالجَميل87

كَسبُ العقلِ كَفُّ الاَذْىِ87

رَأسُ العقلِ بَعدَ الايمانِ التَّحَبُّبُ الى النّاس88

اَعقَلُ النّاسِ اَشَدُّهُم مُداراةً لِلنّاسِ88

مُداراةُ النّاسِ نِصفُ الايمانِ و الرِّفقُ بِهِم نِصفُ العَيشِ88

اَلتَّوَدُّدُ الى النّاسِ نِصفُ العقلِ88

أمَرَني رَبّي بِمُداراةِ النّاسِ كَما أمَرَني بأداءِ الفَرائِضِ88

ثَمَرَةُ الحِلمِ الرِّفق89

ثَمَرَةُ العقلِ مُداراةُ النّاس89

ثَلاثٌ يوجِبنَ المَحَبَّةَ: حُسنُ الخُلقِ و حُسنُ الرِّفقِ و التَّواضُع89

وَجَدتُ الحِلمَ و الاِحتِمالَ اَنصُرُ لي مِن شَجعانِ الرِّجالِ89

يا عليّ! ثلاثٌ مَن لَم يَكُنَّ فيهِ لَم يَقُم لَهُ عملٌ: ...90

ما آمَنَ المُؤمِنُ حَتّى عَقَلَ91

على قَدرِ العقلِ تَكونُ الطّاعَة92

اَلا اِنَّ اَعقَلَ النّاسِ عبدٌ عَرَفَ ربَّه فَاَطاعَه و ...93

اَعقَلُ النّاسِ اَقرَبُهُم مِنَ اللّه93

اَعقَلُكُم اَطوَعُكُم93

انَّما يُداقُّ اللّهُ العِبادَ فِى‏الحِسابِ يَومَ القيامَةِ ...94

فَإِنَّهُ لَمْ يَأْمُرْكَ إِلاّ بِحَسَنٍ وَ لَمْ ...94

يَا بُنَيَّ اجْعَلْ نَفْسَكَ مِيزَاناً فِيمَا بَيْنَكَ...95

مَن كَمَلَ عَقلُهُ حَسُنَ عَمَلُه...96

كَثرَةُ الصَّوابِ يُنبِى‏ءُ عَن وُفورِ العَقلِ96

كَثرَةُ الخطاءِ يُنذِرُ بِوُفورِ الجَهلِ96

كَسبُ العَقلِ كَفُّ الأذىِ97

العاقِلُ يَطلُبُ الكَمال... 97

بِالعَقلِ كَمالُ النَّفسِ97

لا يُعَدُّ العاقِلُ عاقلاً، حَتّى يَستَكمِلَ ثَلاثا...98

پى‏نوشتها:‌


1 ـ ميزان‏الحكمه، ج6، ص406.
2 ـ زمر/64.
3 ـ اعراف/ 138.
4 ـ غررالحكم، ص 487.
5 ـ همان، ص423.
6 ـ همان.
7 ـ همان، ص399، كافى، ج1، حديث 7.
8 ـ نهج‏البلاغه صبحى صالح، نامه‏ى31،397 ـ 396. تحف‏العقول باترجمه،ص72ـ71.
9 ـ در تحف‏العقول به‏جاى «و ان قلّ ما تعلم»، «بَلْ لا تَقُلْ كُلَّما تَعلَم» آمده كه اين درست است زيرا در كنارِ «آن‏چه را نمى‏دانى مگو»، «بلكه هرچه را مى‏دانى مگو» صحيح است نه «و اگر كم مى‏دانى هم نگو».
10 ـ سعدى هم اين نكته ها را در شعر آورده‏است:
هربد كه به خود نمى‏پسندى         با كس مكن اى برادر من
گر مادر خويش دوست دارى         دشنام مده به مادر من
كليات سعدى،ص834، محمد على فروغى،اميركبير، تهران 1363ش.
11 ـ ميزان الحكمه،ج6،ص431.
12 ـ غررالحكم، ص561.
13 ـ ميزان الحكمه، ج6، ص435.
14 ـ غررالحكم، ص366.
15 ـ ميزان الحكمه، ج6، ص426.
16 ـ خصال، ص505، با ترجمه سيداحمد فهرى زنجانى.