الغدير جلد ۹

علامه شیخ عبدالحسین احمد امينى نجفی (ره)
ترجمه زين العابدين قرباني

- ۱۷ -


مى شدند دست و سرش را مى بوسيدند.

حافظ ابو محمد عبد الغنى مقدسى حنبلى، متوفى در سال 600 ه هنگامى كه در مصر روز جمعه به سوى مسجد مى رفت، در اثر كثرت ازدحام قدرت بر راه رفتن نداشت و مردم به او تبرك مى جستند و دورش جمع مى شدند.

ابو بكر عبد الكريم بن عبد الله حلبى، توفى در سال 635 ه دور از مردم در قريه اش مى زيست و مردم براى زيارت و تبرك جستن به او پيشش مى رفتند.

حافظ ابو عبد الله محمد بن ابى الحسين يونينى، حنبلى، متوفى در سال 658 ه از لحاظ احترام و مورد علاقه بودن طورى بوده كه هيج كس چنان احترامى را نداشته، تا جائى پادشاهان دستش را مى بوسيدن و كفتش را جفت مى كردند.

الجرزى محمد بن محمد، كه در سال 832 ه در شيراز فوت كرد در تشييع جنازه و بوسيدن و لمس كردن آن به عنوان تبرك اشراف و خواص و عوام بر يكديگر سبقت مى گرفتند و چنانچه كسى نمى توانست به آن دست يابد كسى كه به آن تبرك جسته بود متبرك مى شد.

مردم دمشق نسبت به شيخ مسعود بن عبد الله، مغربى، متوفى در سال 985 ه اعتقاد عجيبى داشتند و لذا به او تبرك مى جستند و دست هايش را مى بوسيدند.

النجم الغزى مى گويد: او برايم دعا كرد و دست بر سرم كشيد و هم اكنون بركت دعايش را در خود مى يابم ". روى اين حساب گمانت درباره زيارت سيد فرزندان آدم و كسى كه سعادت بيشرفت انسان ها وابسته به اوست چگونه خواهد بود؟

اين فرشتگان آسمان ها هستند كه اين قبر شريف را هر روز زيارت مى كنند، هيچ روزى نيست مگر آنكه هفتاد هزار فرشته به زمين نازل مى شوند و در قبر پيامبر اكرم را مى گيرند و بر او درود مى فرستند. وقتى كه مى شود بر مى گردند، همانند آنان آيند و كارهائى نظير آنان انجام مى دهند تا آنكه زمين شكافته شود.

و چقدر فرق است ميان عقيده فاسد اين مرد "قصيمى" و قول شيخ نقى الدين سبكى در كتاب " الشفاء صفحه 96: " حقيقتى كه از دين و روش گذشتگان صالح ما با كمال روشنى به دست مى آيد، اين است كه به بعضى از مردگان شايسته تا چه رسد با انبياء و پيامبران تبرك مى جستند و كسى كه ادعا كند كه قبور انبياء و ديگر از مردگان با هم يكسانند، حرف عجيب و غريبى زده يقين به خطا و نادرستى گفتارش داريم و اين ادعاء پائين آوردن مقام پيامبر تا به درجه ديگر مسلمين است و چنين سخنى كفر مسلم است، زيرا كسى كه رتبه پيامبر را از مقام شايسته اش پائين آرد قطعا كافر است.

موضوع بسيار رسوا و بكو كار زشت آشكار اين است: مردى كه قدم به قدم ابن تيميه مى گذارد و بدعت ها و گمراهى هاى او را نشخوار مى كند، مى پندارد كه اين نوع امور پيش مسلمان هاى صدر اسلام نيز بدعت و ضلات بوده است، و گويا كه قرون اسلام بلكى دگرگون شده و كسى از سيره مسلمين آن عصر آگاهى نداشته و عامل به آن نيست جز جناب قصيمى و استاد گمراهش ابن تيميه، ببين كه چگونه اين مرد، زيارت قبور و رفتن به سوى آنها و دعاء پيش آنها را، مايه كفر و ارتداد پيش همه مسلمان ها با همه اختلاف مذاهبشان مى داند و آن را ناشى از غلو در تشيع و قائل بودن به خدائى على و فرزندانش مى انگارد و از او در سابق گذشت كه: شيعه على و فرزندانش را پيامبر مى دانند كه به آنها وحى مى شود

اين نوع تهمت ها، ناشى از خوى اموى گرى آنها نسبت به خاندان پيغمبر و روح دشمنى آنان نسبت به شيعه و امامان بزرگوار سرچشمه مى گيرد و گرنه همانطور كه در سابق ديدم، هيج گاه شيعه على و فرزندانش را جز بندگان صالح و شايسته خدا نمى داند.

و اينك سيره مسلمين را در مورد زيارت پيامبر اكرم و ديگران از زمان صحابه و تابعان آنان تاكنون، براى شما خواننده محترم نقل مى كنم تا ليهلك من هلك عن بينه و يحيى من حى عن بينه: " تا هر كسى كه هلاك مى شود با دليل روشن و هر كس كه زنده مى شود با دليل آشكار باشد ".

ترغيب به زيارت قبر پيامبر اكرم

ائمه مذاهب چهارگانه و حافظان احاديث در صحاح و مسانيد، روايات زيادى درباره زيارت قبر پيامبر بزرگوار اسلام نقل كرده اند كه پاره اى از انها را در اينجا مى آوريم:

1 - الله بن عمر به طور مرفوع از رسول خدا نقل كرده كه آن حضرت فرموده است: من زار قبرى وجبت له شفاعتى: " كسى كه قبرم را زيارت كند، شفاعتم براى او واجب است ".

اين روايت را عده اى از حافظان حديث و ائمه روايات نقل كرده اند كه از آن جمله است:

1- عبيد بن محمد ابو محمد الوراق نيشابورى، متوفى در سال 255 ه 2.

2- اين ابى الدنيا ابو بكر عبد الله بن محمد قرشى متوفى در سال 281 ه.

3- الدولابى ابو بشر محمد رازى، متوفى در سال 310 ه در الكنى و الاسماء جلد 2 صفحه 24.

4- محمد بن اسح ابو بكر نيشابورى، متوفى در سال 311 ه مشهور به ابن خزيمه در صحيحش.

5- حافظ محمد بن عمر و ابو جعفر عقيلى، متوفى در سال 322 ه در كتابش.

6- قاضى محاملى ابو عبد الله الحسين بغدادى، متوفى در سال 330 ه.

7- حافظ ابو احمد بن عدى، متوفى در سال 365 ه در الكامل.

8- حافظ ابو شيخ ابو محمد عبد الله بن محمد انصارى، متوفى در سال 369 ه.

9- حافظ ابو الحسن على بن عمر دار قطنى، متوفى در سال 385 ه در سننش.

10- قاضى ترين قاضيان ابو الحسن ماوردى، متوفى در سال 450 ه در " الاحكام السلطانيه " صفحه 105.

11- حافظ ابو بكر بيهقى، متوفى در سال 458 ه در " السنن " و غير آن.

12- قاضى ابو الحسن على بن حسن خلعى، متوفى در سال 492 هر در فوائدش 13.

13- حافظ اسماعيل بن محمد بن فضل قرشى اصفهانى، متوفى در سال 535 ه.

14- قاضى عياض مالكى، متوفى در سال 544 ه در " الشفاء.

15- حافظ ابو القاسم على بن عساكر، متوفى در سال 571 ه در تاريخش "در باب كسى كه قبر پيامبر را زيارت كند" و اين باب را تصحيح كننده در چاپ انداخته و خدا سر اين تحريف و آنچه كه در دل داشته مى داند.

16- حافظ ابو طاهر احمد بن السلفى، متوفى در سال 576 ه.

17- ابو محمد عبد الحق بن عبد الرحمن اندلسى، متوفى در سال 581 ه در " الاحكام الوصطى و الصغرى ".

18- حافظ ابن جوزى، متوفى در سال 597 ه در " مثير الغرام الساكن ".

19- حافظ على بن مفضل مقدسى اسكندرانى مالكى، متوفى در سال 611 ه.

20- حافظ ابو الحجاج يوسف بن خليل دمشقى متوفى در سال 611 ه.

21- حافظ ابو محمد عبد العظيم منذرى، متوفى در سال 656 ه.

22- حافظ ابو الحسين يحيى بن على قرشى اموى مالكى، متوفى در سال 662 ه در كتابش " الدلائل المبنيه فى فضائل المدينه ".

23- حافظ ابو محمد عبد المومن دمياطى، متوفى در سال 705 ه.

24- حافظ ابو الحسين هبه الله بن الحسن.

25- ابو الحسين يحيى بن الحسن الحسينى در كتاب " اخبار المدينه ".

26- ابو عبد الله محمد بن محمد بن العبدرى الفاسى المالكى، مشهور به ابن الحاج، متوفى در سال 737 ه در " المدخل " جلد 1 صفحه 261.

27- تقى الدين على بن عبد الكافى السبكى شافعى، متوفى در سال 756 ه در كتاب " شفاء السقام " صفحه 11 - 3 درباره طرق اين حديث بطور مبسوط بحث كرده است.

او در صفحه 8 مى گويد: تمام راويان تا موسى بن هلال، همه بى شك ثقه هستند، و درباره موسى بن هلال، " ابن عدى " گفته است: " اميدوارم كه با كى بر آن نباشد، او از مشايخ احمد است و معلوم است كه احمد جز از افراد مورد اطمينان روايت نمى كند. و دشمن به اين حقيقت در رد بر بكرى نصريح كرده است.

آنگاه شواهدى براى قوت سندش نقل كرده سپس گفته است: و بدين وسيله آشكار گرديد كه: اقل درجات اين حديث است كه " حسن " است، اگر در صحتش منازعه گردد. تا اينكه مى گويد: اين مقدار، بلكه با كمتر از آن آشكار مى گردد، افتراء كسى كه ادعا كرده: " تمام احاديثى كه درباره زيارت وارد شده ساختگى است ".

سبحان الله، آيا او از خدا و رسولش درباره اين گفتار هيچ كسى پيش از او نه عالم و نه جاهل و نه اهل حديث و نه ديگرى نگفته است شرم نمى كند؟ و تا آنجا كه ما مى دانيم هيچ كس موسى بن هلال و نه ديگر راويان اين حديث را متهم به وضع و تهمت ديگر نكرده است، پس چگونه مسلمانى به خودش اجازه مى دهد كه تمام اين احاديث را كه حديث مورد بحث هم يكى از آنها است ساختگى بداند؟.

در صورتى كه ساختگى بودن اين حديث را هيچ عالمى براى او نقل نكرده و هيچ عاملى كه ايجاب ساختگى بودن اين حديث را بنمايد، در آن آشكار نيست و هيچ عاملى گاه حكم متن اين حديث مخالف شريعت نيست. پس از كجا او حكم به ساختگى بودن اين حديث كرده، اگر چه ضعيف باشد در صورتى كه آن حسن و صحيح است.

28- شيخ شعيب عبد الله بن سعد مصرى، مكى مشهور به " حريفيش " متوفى در سال 801 ه در " الروض الفائق " جلد 2 صفحه137.

29- سيد نور الدين على بن عبد الله شافعى قاهرى سمهودى، متوفى در سال 911 ه در " وفاء الوفاء " جلد 2 صفحه 394.

31- حافظ جلال الدين عبد الرحمن السيوطى، متوفى در سال 911 ه در " الجامع الكبير " چنانكه در " ترتيبش " جلد 8 صفحه 99 آمده است 31. - حافظ ابو العباس شهاب الدين قسطلانى، متوفى در سال 923 ه در " المواهب اللدنيه " از طريق دار قطنى آن را نقل كرده و گفته است: عبد الحق در احكام الوسطى و الصغرى آن را روايت كرده و درباره آن سكوت نموده و سكوتش از حديث در آن كتاب، دليل بر صحت آن است.

32- حافظ ابن البديع ابو محمد شيبانى متوفى در سال 944 در كتاب " تمييز الطيب من الخبيث " صفحه 162.

33- شيخ شمس الدين محمد خطيب شربينى متوفى در سال 977 در " المغنى " جلد 1 صفحه 494 نقل از صحيح ابن خزيمه

34- زين الدين عبد الروف مناوى متوفى در سال 1031 در " كنوز الحقائق " صفحه 141 و شرح الجامه الصغير تاليف سيوطى جلد 6 صفحه 140.

35- شيخ عبد الرحمن شيخ زاده، متوفى در سال 1078 ه در " مجمع الانهر " جلد 1 صفحه 157.

36- ابو عبد الله محمد بن عبد الباقى زرقانى مصرى مالكى، متوفى در سال 1122 ه در شرح المواهب جلد 8 صفحه 298 نقل از ابى الشيخ و ابن ابى الدنيا.

37- شيخ اسماعيل بن محمد جراحى عجلونى، متوفى در سال 1162 ه در " كشف الخفاء " جلد 2 صفحه 250 نقل از ابى الشيخ و ابن ابى الدنيا و ابن خزيمه.

38- شيخ محمد بن على شوكانى، متوفى در سال 1250ه در " نيل الاوطار " جلد 4 صفحه 325 نقل از بسيارى از ائمه حديث.

39- شيخ محمد بن سيد درويش الحوت البيروتى، در سال 1276 ه در " حسن الاثر " صفحه 246.

40- سيد محمد بن عبد الله دمياطى شافعى، متوفى در سال 1307 ه در " مصباح الظلام " جلد 2 صفحه 144.

41- عده اى از فقهاء مذاهب چهارگانه مصر امروز در " الفقه على المذاهب الاربعه " جلد 1 صفحه 590.

2 -ز عبد الله بن عمر، به طور مرفوع از رسول خدا، نقل شده: " كسى كه به زيارتم بيايد و انگيزه اى جز زيارتم نداشته باشد به عهده من است كه از او در روز قيامت شفاعت كنم " و در روايتى " وارد نكند او را مگر زيارتم " و در جاى ديگر نكشاند او را حاجتى مگر زيارتم " و در روايت ديگر " تمايلى جز زيارتم نداشته باشد، به عهده خدا است " و در روايت غزالى آمده است ".

هدفى جز زيارتم نداشته باشد ". اين روايت را با اختلاف تعبييراتش، جمعى از حافظان حديث كه نمى شود آنها و عددشان را ناديده گرفت، نقل كرده اند و از آن جمله است:

1- حافظ ابو على سعيد بن عثمان بن السكن بغدادى، متوفى در مصر سال 353 ه در كتابش " السنن الصحاح ". او در آخر كتاب حج، بابى تحت عنوان " باب ثواب كسى كه قبر پيامبر را زيارت كند " قرار داده و در اين باب، روايتى جز اين حديث را نياورده است.

سبكى در " شفاء السقام " صفحه 16 گفته است: " ذكر اين حديث از ناحيه او، دليل بر اين است كه اين حديث طبق شرطى كه او در مقدمه كتابش كرده بطور انفاق صحيح است و اين ابن السكن، امام حافظ مورد اعتماد و كثير الحديث و زياد سفر كرده است... "

او در مقدمه كتابش گفته است: " اما بعد، از من خواستى رواياتى كه ائمه حديث نقل كرده و كسى آنها را مورد طعن قرار نداده و آن احاديث به نظر صحيح هستند، برايت جمع كنم، از اين رو درباره درخواستت انديشه كردم، و گروهى از ائمه حديث را يافتم كه زحمت ها در اين مورد كشيده اند و من تمام فرورده هايشان را اخذ كرده و بيش از آنچه كه نقل كرده اند، از آنها حفظ نموده و به آنها اقتداء كرده و درخواستت را اجابت نمودم و آن را به ابواب مختلفه كه مسلمين به آنها احتياج دارند، تبويب كرده ام.

نخستين كسى كه در صدد جمع آورى احاديث صحيح بر آمده " بخارى " و بعد از او مسلم و ابو داود و نسائى است. آنچه را كه آنها نقل كرده بودند مورد بررسى قرار داده ديدم كه آنان در اين كار واقعا كوشش كرده اند.

بنابر اين آنچه در اين كتاب به طور اجمال آورده ام، احاديث صحيح مورد اتفاق است و آنچه را كه بعد از اين ذكر كرده ام از احاديثى است كه بعضى ديگر از ائمه حديث كه نامشان را بردم اند آورده ام. پس دليل شان را در قبول آنچه كه آورده اند نقل كرده و آن را به آنها نسبت دادم، نه ديگران، و آنچه را كه بعضى از اهل حديث به تنهائى نقل كرده اند ذكر كردم، دليل آن را نيز بيان نمودم و در هر صورت توفيق از ناحيه خدا است ".

2- حافظ ابو القاسم طبرانى، متوفى در سال 360 ه آن را در معجم كبيرش آورده.

3- حافظ ابو بكر محمد بن ابراهيم مقرى اصفهانى، متوقى در سال 381 ه در معجمش آورده.

4- حافظ ابو الحسن دارقطنى، متوفى در سال 385 ه در اماليش آورده.

5- حافظ ابو نعيم اصفهانى، متوفى در سال 402.

6- قاضى ابو الحسن على بن الحسن الخلعى شافعى، متوفى در سال 492 ه صاحب " الفوائد ".

7- حجه الاسلام ابو حامد غزالى شافعى، متوفى در سال 505 ه در " احياء - العلوم " جلد 1 صفحه 246.

8- حافظ ابن عساكر، متوفى در سال 571 ه صاحب " تاريخ الشام ".

9- حافظ ابو الحجاج يوسف بن خليل دمشقى، متوفى 648 ه.

10- حافظ يحيى بن على قرشى اموى مالكى، متوفى در سال 662 ه.

11- حافظ ابو على الحسن ابن احمد بن الحسن الحداد، در كتابش.

12- تقى الدين شافعى، متوفى در سال 756 ه به طور مفصل درباره طرق اين حديث بحق كرده، و آن را از راه هاى متعدد صحيح در كتاب " شفاء السقام "