فى حسن مطلع
اقمار بذى سلم |
اصبحت فى
زمره العشاق كالعلم |
در زيبائى محل طلوع ماه ها بذى سلم، صبح
كردم در گروه عاشقيى مانند علم و پرچم.
و آنرا شرح كرده و نام آنرا" الفتح المبين
فى مدح الامين" گذارده و آن در حاشيه" خزانه
الادب ابن الحجه" است.
15- شيخ عبد الرحمن بن احمد حميدى متوفاى
1005 يكى از شعراء كه ميايد يادش در شعراء قرن
يازدهم براى او بديعييه اى است كه موسوم
ب""تمليح البديع بمديح الشفيع"" نموده واول آن
اينست:
رد ربع اسما
و اسمى ما يرام رم |
و حى حيا
حواها معدن الكرم |
برو خانه اسماء و عالى ترين چيزيكه قصد
ميشود قصد كن و تحيت بگو قبيله ايكه در بردارد
معدن كرم را.
عدد انواع آن 168 نوع و عدم ابيات 140 بيت
است و تاريخ نظم آن 992 ميباشد اشاره كرده بهر
يك از اين به قولش:
جانوعه"
مصلح" ابياته" منن" |
رخته"
ناظما" للحاسب النهم |
نوع آن مصلح و خيرانديش آمد و منازل آن
احسانهاست من
تاريخ آنرا گذاردم در نظم براى حساب گر
زيرك فهميده اى.
يافت ميشود در ديوانش" الدر المنظم فى مدح
النبى الاعظم" كه در سال 1322 در مصر بطبع
رسيده در 149 صفحه.
16- شمس الدين محمد فرزند عبد الرحمن فرزند
محمد حموى مكى حنفى ساكن مصر متوفاى 1017 براى
او قصيده شگفت انگيزيست در 148 بيت چنانچه در
ايضاح ج 1 ص 173 مذكوراست.
17- سيد على خان صاحب""سلافه العصر""
متوفاى 20 / 1018 يكى از شعراء الغدير ياد او
خواهد آمد براى او قصيده عجيبى است در 148 و
براى آن شرح آنست كه دائر و سائر است
بنام""انوار الربيع"" مطلع آن اينست:
حسن ابتدائى
بذكرى جيره الحرم |
له براعه
شوق يستهل دمى |
حوبى اول سخنم بيادى از همسايگان خانه
خداست كه براى آن نهايت شوق است كه آغاز ميكند
ريختن اشكم را.
18- شيخ عبد القادر فرزند محمد طبرى مكى
شافعى متوفاى 1032 براى او قصيده بديع شگفت
انگيزى است كه آنرا ياد كرده شوكانى
در""البدرالطالع"" ج 1 ص 371 كه اول آن بيت
زير است:
حسن ابتداء
مديحى حى ذى سلم |
ابدى براعه
الاستهلال فى العلم |
نيكوئى اول مديح من قبيله ذى سلم را ظاهر
كرد براعه استهلال را در كوه علم.
و براى اوست شرح آن.
19- شيخ احمد فرزند محمد مقرى تلمسانى
متوفاى1041 براى او قصيده بديع عجيبى است كه
مطلع آن اينست:
شارفت ذرعا
فذر عن مائها الشيم |
وجزت نملى
فنم لا خوف فى الحرم |
مشرف شدى بر زمين زرع پس بگذر از آب خنكش و
گذشتى از زمين مورچگان پس بخواب كه بر تو ترسى
در حرم نيست.
20- شيخ محمد فرزند عبد الحميد بن عبد
القادر معروف به" حكيم زاده" براى او قصيده
بديعييه اى است كه در سال 1059 بنظم آورده و
مطلعش بيت زير است:
حسن ابتدائى
بذكر البان و العلم |
حلا لمطلع
اقمار بذى سلم |
خوبى اول شعر من بياد كوه بان و علم شد
براى طلوع ماه هائى بذى سلم.
و براى او قصيده بديع ديگريست موسوم
به""اللمعه لمحمديه فى مدح خير لبريه"" كه
اولش اين بيت است:
آن رمت صنعا
فصن عن مدح غيرهم |
يا قلب سرا
و جهرا جوهر الكلم |
اگر قصد كردى كاريرا پس اى دل نگهدار از
ستودن غير ايشان در نهانى و آشكارا جوهر سخن
را.
و براى اوست شرح كبير مخطوط آن در 338 صفحه
كه نزد علامه سيد جعفر بحر العلوم در نجف اشرف
موجود است.
21- شيخ ابو الفاءعرضى حلبى براى او قصيده
بديعى است كه مدح ميكند پيامبر بزرگ را ياد
كرده آنرا براى او شيخ قاسم بن بكره چى درشرح
بديعييه كه اول آن اينست:
براعتى فى
ابتدا مدحى بذى سلم |
قد استهلت
لدمع فاض كالعلم |
مهارت من در ابتداء مدحم بذى سلم بتحقيق كه
شروع شد تا اشكيكه فراوان آمد مانند باران.
22- شيخ عبد الغنى فرزند اسماعيل فرزند عبد
الغنى حنفى نابلسى دمشقى مولود سنه 1050 و
متوفاى 1143 براى او قصيده بديعى است كه مدح
ميكند بان پيامبر خدا صلى الله عليه و آله را
اولش اينست:
يا منزل
الركب بين البيان و العلم |
من سفح
كاظمه حييت بالديم |
اى محل فرود آمدن قافله ميان كوه بان و
علم، از دامنه كوه كاظمه زنده باشى بباران
بسيار.
و تاريخ گذارد آنرا بقولش و آن آخر قصيده
اوست:
و قلت للربع
لما الفكر ارخها |
يا ربع قد
تم مدحى سيد الامم |
و گفتم بدوستان وقتيكه انديشه تاريخ آنرا
گذارد اى رفقا بتحقيق كه پايان يافت مدح من
آقاى امتها را.
و براى او شرح آنست موسوم به ""نفحات
الازهار على نسمات الاسحار فى مدح النبى
المختار"" در348 صفحه بطبع رسيده و براى او
قصيده ديگريست كه بحاشيه شرح ياد شده چاپ شده
اولش اين است:
يا حسن مطلع
من اهوى بذى سلم |
براعه
الشوق فى استهلالها المى |
اى زيبائى منظر و چهره كسيكه عاشق اويم بذى
سلم كمال شوق در آغاز آن درد و اندوه من است.
23- شيخ قاسم بن محمد بكره چى حلبى حنفى
متوفاى 1169 براى او قصيده بديعييه است در مدح
پيامبر امين كه اولش اينست:
من حسن مطلع
اهل البان و العلم |
براعتى
مستهل دمعها بدم |
از زيبائى منظر و چهره اهل بان و علم
كماليست كه آغاز ميكند اشگ آنرا بخون من. و
براى اوست شرح چاپ شده آن موسوم ب""حليه
البديع فى مدح النبى الشفيع"" در سال 1148
فارغ از آن شده است.
24- سيد حسين فرزند مير رشيد رضوى هندى
متوفاى 1156 براى او قصيده بديعى است كه بان
مدح ميكند پيامبر وآلش عليه و عليهم السلام را
در ديوان خطى او در 143 بيت موجود است و اول
آن اينست:
حى الحيا عهد
احباب بذى سلم |
و ملعب
الحى بين البان و العلم |
درود بگو بياران عهد و خاطره دوستان ذى سلم
و بازيگاه قبيله ميان كوه بان و علم را.
25- شيخ عبد الله فرزند يوسف بن عبد الله
حلبى متوفاى 1194 براى او قصيده بديعييه و شرح
آنست چنانچه در""ايضاح"" ج 1 ص 174.
26- خورى يوسف بن ارانيوس فرزند ابراهيم
مسيحى فاخورى مولود 1218 و متوفاى 1301 براى
او قصيده بديعييه است كه مدح ميكند بان مسيح
را شامل بر صد و هشتاد نوع است با التزام اسم
بردن آن نوع را و اولش اينست:
براعه المدح
فى نجم ضياه سمى |
تهدى
بمطلعها من سناه عمى |
كمال مدح در ستاره ايستكه نورش بلند شده كه
رهنمونى ميكند بطلوعش كسى را كه از برق آن كور
شده. و آخرين اينست:
و اختم ختامى بان احظى بمطلعك الباهى بخدر
السنى يا مرشد الامم.
و پايان ميدهم آخر قصيده ام را باينكه بهره
مند ميشوم بظهور زيباى تو در روز اول
ميلادت... اى ارشاد كننده امتها.
تمام آن چاپ شده در""علم الادب"" ج 1 ص
245.
27- شيخ عبد القادر حسينى ازهرى طرابلسى
براى او قصيده بديعييه است بنام" ترجمان
الضمير فى مدح الهادى البشير" در سال 1308
بنظم آورده و در روزنامه بيروت چاپ شده است.
28- شيخ محمد فرزند عبد الله ضرير ازهرى
متوفاى 1313 براى او قصيده بديعييه موسوم
ب""الغررنى اسانيد الائمه الاربعه عشر"" چاپ
شده صاحب كتابهاى مطبوعه ياد كرده آنرا براى
او.
29- و شيخ احمد فرزند صالح بن ناصر بحرانى
مولود 1254 و متوفاى 1315 براى او قصيده
بديعييه است كه مدح ميكند بان مولاى ما امير
المومنين عليه السلام را و آن در ديوان چاپ
شده او بنام" المراثى الاحمديه" موجود است و
براى اوست شرح آن كه اولش اين است: پ
بديع مدح على
مذعلا قلمى |
براعه
تستهل الفيض من كلمى |
براعت و شگفت انگيزى مدح على عليه السلام
از وقتيكه قلم من بكار افتاده براعتيست كه
آغاز ميكند فيض را از سخن من.
30- شيخ محمد فرزند حمزه شوشترى حلى مشهور
بابن ملا قوت شده 1322- از شعراء غدير است كه
يادش خواهد آمد. براى او قصيده بديعييه است كه
مدح ميكند بان پيامبربزرگوار صلوات الله عليه
و آله را كه ممتاز است قصيده هاى بديعييه را
بانواعى از بديع بودن.
31- مولى داود بن حاج قاضى خراسانى معروف
بملا باشى متوفاى حدود 1325 كه در" مطلع
الشمس" ترجمه شده است براى او قصيده بديعيه و
شرح آنست فرزند او ميرزا فضل الله متوفاى
اواخر سال 1343، آنرا موسوم" بازهار الربيع"
نموده است.
32- شيخ طاهر بن صالح بن احمد جزايرى دمشقى
متولده سال 1268 و متوفاى 1338و براى او شرح
آنست كه در سوريا چاپ شده اولش اينست:
بديع حسن
بدور نحو ذى سلم |
قد راقنى
ذكره فى مطلع الكلم |
زيبائى جمال ماه هاى اطراف كوه ذى سلم،
بتحقيق كه خوش آمد مرا كه ياد او كنم در آغاز
سخنم.
33- شيخ محمد صالح بن ميرزا فضل الله
مازندرانى حايرى متولد 1297 يكى از شعراء غدير
است يادش خواهد آمد در شعراء قرن چهاردهم براى
او قصيده بديعييه است وبراى اوست شرح آن كه
اولش اينست:
من حسن مطلع
سلمى مستهل دمى |
لله من دم
ذى سلم بذى سلم |
از زيبائى چهره سلمى آغاز شد ريختن خون من،
سوگند بخدا از خون بيگناهى در ذى سلم. م- 34-
شيخ عبد الله" بن" محمد بن ابى بكر يكى از
شعراء عامه براى او قصيده بديعييه است كه مدح
ميكند.بان پيامبر بزرگوار صلى الله عليه و آله
را عدد ابيات آن 139 بيت است كه اول آن اينست:
يا عامل
اليعملات الكوم فى الاكم |
بالعيس
بالعيس عرج نحو ذى سلم |
سر دهنده شتران را بر شتران ماده بر تو باد
كه شتر سرخ موى را بر شتر سرخ موى سر دهى در
ذى سلم. و آخرين ابيات آن اين است:
صلى عليه اله
العرش ما لمعت |
بيض
الكواعب فى سود من الظلم |
درود فرستاد بر او خداى عرش ماداميكه برق
زند سفيدى ستاره گان در سياهى تاريكى شب.
ياد كرده تمام آنرا آقاى ما علامه سيد احمد
عطار در كتابش"" الرائق"" در جزء دوم.
35- واردى مقرى براى او قصيده بديعييه است
در مدح سيد شماره صفحه: احمد عطار طاب ثراه در
جزء دوم از كتابش""الرائق"" ياد كرده عدد
ابياتش 145 بيت است و اول آن اينست:
ان زرت سلمى
فسل ما حل بالعلم |
و حى سلعا
و سل عن حى ذى سلم |
اگر سلمى را ديدار كردى پس سئوال كن كى در
كوه علم منزل كرده و درود بگو سلع را و به پرس
از مردم ذى سلم.
و در آخرش ميگويد:
و آل او و ايشان خاندانى رهنما و رهبر و
كسانى هستند كه به سوره" هل اتى" آمده لطيفه
مدح ايشان خاندان پيامبر و پايه هاى خاندان
پيامبر و پايه هاى اصول و اساس اسلام و
آروزهاى رسيدن و اهل حكم و بخشش ميباشد
پاكيزگى هستند كه اصل و فرع بلند مرتبه شان
عاليست بالارفته است از نور جدشان.
فداكارى كردند و سير كردند بلند شدند در
شرافت پس ايشان ابر بارنده و شاخه پربار و
ستاره اند در بلنديشان، ايشان روساء مقامهاى
بلندند پس براى اين سر فرود آورم و گرديدم خاك
زير كفشهاى ايشان.
ايشانند مردان مردان خدا كه فضل ايشان
شمرده نميشود اگر روزى فضل غيرشان شمرده شود،
بهترين آفريده ها و آقايان دنيا و شريفترين
ايشان طاها پيامبر گرامى و تمامشان در
بلندترين نعمتهايند،
فروختند جان خودشان را بيارى كرد نشان دين
گرانقدررا و چه بسيار بخشيدند جانشان را و
بخشيدند زادشان را.
سبز است چراگاه ايشان سرخ است شمشيرهاى
برنده شان سفيد است صورتشان صاحبان اخلاق
پسنديده اند،
كفايت كردند سركشانرا چنانچه كفايت كردند
قصد كننده گان را از جهت بخشش به تيرزدن و
رساندن در حمله كردن و در بخشيدن،
حمله كردند و چه بسا سوراخ كردند با نيزه
در روز جنگ سينه را و چه بسا كه افكندند در
صدمه اى.
پاكيزه است از پليديها نفسهاى ايشان و از
مانند خودشان منتقل شدند در ارزنده ترين رحم
ها.
و صحابه صحابه پيامبر خواست نيست ماه بلند
زيباتر از جهت منظر از وقار و سكينه ايشان،
عيبى نيست در ايشان بصفتى جز اينكه ايشان
خود را ارزان كردند بسبب پرهيزگارى جانهاى
گرانقدر خود را،
اى نيكوترين آفريده ها در خلقت و در اخلاق
و در شرافت و در حكم نمودن و در علم و حكمت،
و كيست وقتيكه گناه من زياد شد پس مدح كنم
او را نجات يابم پس مدح اندوخته من و دوستى
شما نگه دارنده من است،
باش شفيع من مالك من اى احمد" مصطفى" در
فرداى قيامت و نجات بده متمايل و گرفتار هوا
را از لغزش قدم،
اين مديحه من است در حاليكه معترف بتقصيرم
ميباشم پس به پذير از من و رها كن كسى را كه
سرزنش ميكند خود را به پشيمانى،
پس در حديث مندرج است كه كسيكه براى شما يك
بيت شعر بگويد پس يك خانه در بهشت نعمتها براى
او بلند ميشود،