1-
سوره نوح / 17.
2-
سوره هود / 61.
3-
سوره طه / 55.
4-
بحارالانوار ج 5 / 250، و روايات ميثاق و عالم ذر در مستدرك سفينه
البحار ج 10 / 242.
5-
سوره روم / 30.
6-
سوره بقره / 138.
7-
سوره لقمان / 25.
8-
سوره اعراف / 94.
9-
سوره يونس / 100.
10- سوره مائده / 51.
11- سوره توبه / 24.
12- سوره ابراهيم / 10.
13- بحار ج 4 / 228، و ج 3 / 55.
14- سوره ذاريات / 56.
15- سوره نور / 54.
16- سوره زمر / 32 و 33.
17- سوره نمل / 89 و 90.
18- تمام آنچه عرض شد، مفاد روايات كثيره مذكور در كافى و غيره مى
باشد و تفصيل مواضع اين روايات در سفينه البحار در ماده هر كلامى بيان
شده . همچنين ، در مستدرك سفينه البحار بيان مواضع اين روايات را به
طور مبسوط نموده ام . اميدوارم كه خدا توفيق دهد كه در دسترس عموم واقع
شود.
19- و تفصيل تمام معجزات را كه بيان كرديم در بحار از كتب معتبره
نقل فرموده است . مرحوم محدث قمى در سفينه البحار و حقير در مستدرك
سفينه به طور مبسوط بيان مواضع آن را نموده ايم . و الحمد لله كما هو
اءهله .
20- تمام آنچه در مطلب اول بيان كرديم در روايات زياد مذكور است .
مواضع آن در بحارالانوار ج 4/210 دو روايت از كتاب شريف بصائرالدرجات .
و در ج 11/68 دو روايت از كتاب شريف بصائر. و در ج 13/358 از كتاب كافى
. و در ج 14 / 113 - 115 شش روايت از كافى و بصائر و غيره . و در ج
17/134 از كافى و بصائر نقل فرمود. و در ج 27/25 پنج روايت از بصائر
نقل كرده و از اين روايات استفاده مى شود تمام كمالات و علوم پيغمبران
نزد ائمه هست با زيادى و از آنها كارهاى پيغمبران گذشته بر مى آيد.
و از روايت استفاده مى شود كه ائمه (عليهم السلام ) از تمام پيغمبران
غير از پيغمبر خاتم صلى الله عليه و آله و سلم افضل و اشرفند.
21- شيخ ثقه جليل محمد بن الحسن الصفار در بصائر در جزء ثالث
متجاوز از بيست روايت كه مفاد آنها اين است نقل كرده . و در بحار ج
13/225. و در ج 17 باب علم پيغمبر صلى الله عليه و آله و سلم و آنچه
دفع شده به سوى او از كتابها و وصايا و آثار انبيا ص 130 - 146. و در ج
18/7 و 106 روايات زياد دال بر آن نقل فرموده است . و در ج 26/180 -
222 به اين مفاد روايات بسيار نقل كرده است .
22- در بصائر به همين مفاد روايت جعفر بن بشير از پانزده روايت از
ائمه (عليهم السلام ) نقل كرده است . و در بحار ج 4/110 و ج 26/159 و
163.
23- در بصائر هفت روايت به همين مضمون نقل كرده است و در يك باب .
و همچنين در بحار ج 22/552 و ج 26/20 و 55 و غير اين موارد روايات زياد
كه تمام دليل مطلوب است نقل كرده است . و به همين مقدار اكتفا مى شود و
تفصيل موارد اين را در كتاب مستدرك سفينه البحار بيان نموده ايم .
24- اين روايت در بحار ج 40/177 و 186 و ج 13/312 و ج 26/199،
مذكور است . و در تفسير قمى در آخر سوره رعد به سند صحيح از امام صادق
(عليه السلام ) همين مفاد را نقل فرموده است .
25- و نيز در تفسير برهان در ذيل آيه شريفه رواياتى بر اينكه امام
اميرالمؤ منين است نقل كرده . و همچنين در بحار ج 24/158 و ج 35/427 و
ج 37/208 و ج 40/176، و ج 47/130 روايات داله بر آن مذكور است .
26- چنانكه حضرت سجاد (عليه السلام ) در دعاى روز عيد فطر بيان
فرموده است و مجلسى آنرا در بحار از اقبال سيد ابن طاووس نقل كرده است
. و همچنين امام كاظم (عليه السلام ) در روايت يعقوب بن جعفر كه
انشاءالله به همين زودى خواهد آمد بيان فرموده است .
27- در بحار ج 35/429 زياده از بيست روايت از كتب معتبره شيعه مثل
بصائر و تفسير قمى و احتجاج طبرسى و غيره نقل فرموده و هشت روايت از
طريق عامه كه مراد از ((من عنده علم الكتاب
)) اميرالمؤ منين و ائمه صلوات الله عليهم مى
باشند.
و در بحار ج 23/189 - 205 روايات داله بر اين نقل فرموده .
و همچنين در ج 26/160 و 170 و 194 و 197، و ج 39/91، و ج 40/146 و 212
و غيره نقل كرده كه از حد تواتر بيشتر است بلكه داخل در ضروريات مذهب
شيعه است .
28- مدرك تمام آنچه عرض كردم در بحار ج 27/262 و 281، و ج 23/279،
و ج 36/150 و 216 و 262، و ج 37/62، و ج 39/148، و ج 41/145، و ج
11/172، و ج 66/261 مى باشد.
29- به مدرك آنچه بگوييم بعدا اشاره مى كنيم ان شاء الله تعالى .
30- مدارك تمام آنچه گفتيم در كتاب بحار ج 26/322 و324 و 330 و ج
94/6 و 7، و ج 12/260 و 291 و ج 13/47 و 138 و 184 و 233 و 236 و 271
نقل شده است . و در وسائل و مستدرك غالب اين روايات را نقل كرده است .
31- بدان كه : آنچه در اين مطلب ذكر نموديم يك دوره تاءويل قرآن و
باطن فرقان است . و براى هر يك از جملات آن روايات زياد دال بر آن ذكر
شده است . و تمام در بحار ج 23 و غيره عنوان باب قرار داده شده است . و
بيان مواضع آن در سفينه البحار و در مستدرك سفينه به نحو مبسوط ذكر
نمودم . پس خوب تاءمل و دقت كن تا ابواب علم به تاءويل قرآن براى تو
باز شود. و الحمد لله رب العالمين كما هو اهله .
32- سجده بر تربت امام حسين (عليه السلام )
يكى از دستورات اسلامى و مورد تاءكيد حضرات ائمه معصومين (عليهم السلام
) و بزرگان شيعه ، سجده كردن بر مهر تربت امام حسين (عليه السلام ) در
نمازها مى باشد.
مستدرك سفينه البحار ج 4/473 لغت ((سجد)):
روى معاويه بن عمار قال : كان لاءبى عبدالله
خريطه ديباج صفراء فيها تربه ابى عبدالله (عليه السلام ). فكان اذا
حضرت الصلاه صبه على سجادته و سجد عليه ثم قال : السجود على تربه
الحسين (عليه السلام ) يخرق الحجب السبع .
يعنى : معاويه بن عمار مى گويد: امام صادق (عليه السلام ) بسته پارچه
طلايى رنگى داشتند كه داخل آن خاك تربت امام حسين (عليه السلام ) بود.
هرگاه مى خواستند نماز به جا آورند آن را روى سجاده باز مى كردند و بر
آن سجده مى كردند. و فرمود: سجده بر تربت امام حسين (عليه السلام ) مى
گذرد از حجابهاى هفتگانه .
مرحوم مجلسى در بحار ج 85/153 مى فرمايد: جمله ((خرق
الحجب )) كنايه است از قبولى نماز و بالا رفتن
آن به سوى آسمان . حسن نمازى .
33- مرحوم حاج آقا رضا عمادزاده ، مرد خدا و عمل ، محب حقيقى اهل
بيت (عليهم السلام ) شيفته مكتب اباعبدالله الحسين (عليه السلام )،
فقيد علم و تقوا در كتاب يادنامه اش ص 245 نقل مى كند و مى نويسد:
((از مرحوم مولى حسين (عمادالواعظين ) طاب ثراه
كه از اساتيد منبر و بزرگان محدثين بودند شنيدم بنده كه فرمودند:
در شب معراج خداوند بخشنده تخت و تاج ، بيننده قعر بحر عجاج (كف درياى
خروشان ) صدائى خلق فرمود شبيه به صداى على (عليه السلام ) آن بحر علم
مواج ؛ السلام عليك ايها النبى و رحمة الله و بركاته ؛ پيامبر صلى الله
عليه و آله و سلم جواب دادند: السلام علينا و على عبادالله الصالحين ؛
ندا رسيد: السلام عليكم و رحمه الله و بركاته . پس به اين نحو سنت شد
در آخر نماز)). حسن نمازى
34- در مجمع نقل كرده از بعضى كه ريگ عالج محيط است به اكثر زمين
عرب . و از بعضى ديگر كه : آن كوه هايى است وصل به يكديگر، اعلاى آن
متصل است به نزديك يمامه و پايين آن به نجد...