ابواب رحمت

آيت الله حاج شيخ على نمازى شاهرودى (قده )

- ۱۲ -


فصل پنجم : بيان كيفيت حج و مناسك آن

بدان كه : در اين فصل مهمات احكام حج كه زياد مورد ابتلا مى شود بيان مى كنيم و فروع نادره را بيان نمى كنيم . و از احكام متفق عليها تجاوز نمى كنيم ، براى آنكه هر كس در هر زمانى بتواند عمل كند و ما را از دعاى خير فراموش نفرمايد. و ما در اين جا اكتفا مى كنيم به احكام حج تمتع ، چون مورد ابتلاى غالب شيعه اين است . و تفصيل آن در دو مقصد است :

مقصد اول در عمره تمتع ، و دوم در حج تمتع .

مقصد اول : عمره تمتع

افعال عمره تمتع پنج است : احرام ، و طواف و دو ركعت نماز طواف ، و سعى بين صفا و مروه ، و تقصير.

اما احرام ؛ چون به ميقات رسيد غسل احرام به جا مى آورد و لباس احرام مى پوشد؛ يكى را لنگ قرار دهد كه مابين ناف و زانو را بپوشاند، و ديگرى ردا كه به شانه اندازد.

و احرام را عقب نماز واجب ادا يا قضا يا نماز مستحبى قرار دهد بهتر است . و بعد از نماز نيت احرام كند و حمد و ثناى الاهى به جا آورد و صلوات بر محمد و آل محمد بفرستد، و بعد دعاى وارده را بخواند، و بعد لبيك را بگويد و كيفيت آن چنانكه در كافى و وافى مذكور است اين است كه بگويد:

لبيك اللهم لبيك . لبيك لا شريك لك لبيك . ان الحمد و النعمه لك و الملك لا شريك لك لبيك . و بهتر آن است كه اضافه كند به اين : ذاالمعارج لبيك . لبيك داعيا الى دارالسلام لبيك . لبيك غفار الذنوب لبيك . لبيك اهل التلبيه لبيك . لبيك ذاالجلال و الاكرام لبيك . لبيك مرهوبا و مرغوبا اليك لبيك . لبيك تبدى و المعاد اليك لبيك . لبيك كشاف الكرب العظام لبيك . لبيك عبدك و ابن عبديك لبيك . لبيك يا كريم لبيك .

مستحب است براى مردان كه بلند بگويند و تكرار آن كنند بعد از هر نماز واجب يا مستحب و وقتى كه به محل بلندى بالا مى روند يا پايين مى آيند، و بعد از بيدار شدن و وقت سحرها و طهارت شرط آن نيست .

مستحب است هفتاد مرتبه تكرار كنند؛ كه در كافى نقل كرده از رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم كه فرمود: كسى كه در وقت احرام هفتاد مرتبه تلبيه بگويد از روى ايمان و اخلاص ، شاهد مى گيرد خدا هزار هزار ملك را براى بيزارى او از آتش و از نفاق .

و وقتى كه خانه هاى مكه را ديد، تلبيه را قطع كند.

و در لباس احرام شرط است كه لباسى باشد كه در آن نماز صحيح باشد. پس در حرير و اجزاى حيوان حرام گوشت و متنجس به نجاستى كه نماز با آن جايز نباشد صحيح نيست . و در لباس سياه مكروه است . و اگر نجس شد، تطهير كند يا عوض كند. و احوط ازاله نجاست است از بدن اگر نجس شد.

اما آنچه محرم بعد از تلبيه بايد ترك كند، پس آن 24 چيز است :

اول : صيد حيوان وحشى صحرايى مگر در صورت خوف اذيت آن . و حرام است كشتن و خوردن آن - هر چند مُحِل آن را صيد كرده باشد - و دلالت كردن صياد را به آن به هر نحو كه باشد. و اما صيد حيوان دريايى پس عيب ندارد. و همچنين حيوان اهلى گرفتن و كشتن آن باكى نيست .

دوم : جماع كردن با زن و بوسيدن و بازى كردن و نگاه به شهوت ، بلكه مطلق التذاذ و استمتاع به زن .

سوم : عقد كردن زن براى خود يا غير و همچنين شاهد شدن بر آن و اقامه شهادت كردن .

چهارم : استمنا؛ يعنى طلب نزول منى به دست يا غير آن كردن .

پنجم : استعمال طيب - يعنى : بوهاى خوش - به بوييدن يا ماليدن بر بدن يا خوردن يا پوشيدن لباس معطر. و رياحين را نيز استعمال نكند.

ششم : پوشيدن چيز دوخته و شبيه به دوخته براى مردان در حال اختيار. و براى زنان مانعى ندارد.

هفتم : سرمه كشيدن به سياهى كه در آن زينت باشد هر چند قصد زينت نكند. بلكه احواط اجتناب از مطلق سرمه است به قصد زينت خصوصا اگر بوى خوش داشته باشد.

هشتم : نگاه در آينه براى زينت .

نهم : پوشيدن چكمه و جوراب و موزه و آنچه تمام پشت پا را بپوشد.

دهم : فسوق ؛ يعنى : دروغ گفتن و فحش دادن و مفاخره كردن .

يازدهم : جدال به گفتن ((لا والله )) و ((بلى والله )) و احوط ترك مطلق يمين است . و در مقام ضرورت جايز است .

دوازدهم : كشتن جانوران بدن و انداختن آن و از جايى كه بهتر محفوظ است به جاى پست تر نقل كردن بنا بر احوط.

سيزدهم : انگشتر به قصد زينت به دست كردن بنابر احوط.

چهاردهم : پوشيدن زيور براى زن جهت زينت ، مگر آنچه عادت داشته قبل از احرام كه باكى نيست .

پانزدهم : روغن به بدن ماليدن بنابر احوط.

شانزدهم : ازاله كردن مو از بدن خود يا غيره ، مگر جهت ضرورت كه باكى نيست . و همچنين باكى نيست به آنچه بى قصد كنده مى شود در وقت وضو يا غسل .

هفدهم : پوشانيدن مرد سر خود را به هر چه باشد در حال اختيار. و اما وقت ضرورت پس مانعى ندارد. و در حكم پوشانيدن سر است سر فرو بردن در آب كه جايز نيست .

هجدهم : پوشانيدن زن است روى خود را به هر چه باشد بنابر احوط.

نوزدهم : سايه قرار دادن مردان بالاى سر خود را وقت منزل طى كردن در حال اختيار نه وقتى كه به منزل رسيد و نه در اضطرار كه مانعى ندارد مثل شدت سرما يا گرما يا مرض .

بيستم : بيرون آوردن خون است از بدن خود بنابر احوط. و اما از بدن غير و وقت خوف اذيت خون پس مانعى ندارد.

بيست يكم : ناخن گرفتن مگر آنكه او را اذيت كند.

بيست و دوم : كندن دندان است بنابر احوط.

بيست و سوم : كندن درخت و گياهى كه در حرم روييده باشد، مگر آنكه در ملك او يا منزل او يا خودش او را كاشته باشد كه باكى نيست . و همچنين باكى نيست به كندن اِذخِر و درخت ميوه ها و درخت خرما.

بيست و چهارم : سلاح برداشتن مثل شمشير و غيره مگر جهت ضرورت كه باكى نيست .

اما طواف عمره : مستحب است غسل كند وقتى كه مى خواهد وارد حرم شود و همچنين براى وارد شدن در مكه معظمه ، و چون رسيد به درب مسجدالحرام ، دعاى وارد را بخواند، و با تاءنى وارد شود، و به نزديك حجرالاسود رود و دست بردارد و حمد و ثناى الاهى بكند و صلوات فرستد.

و مستحب است رو و بدن را به حجر الاسود بمالد و ببوسد. و اگر نشد، دست بمالد. و اگر نتواند، اشاره كند و دعاى وارده را بخواند و بگويد: امانتى اديتها و ميثاقى تعاهدته لتشهد لى بالموافاه يوم القيامه .

و واجب است طواف واجب را با طهارت از حدث اصغر و اكبر انجام دهد. و اما اگر طواف مستحب باشد، طهارت از حدث اصغر شرط نيست .

و واجب است حال طواف طهارت بدن و لباس از نجاسات هر چه باشد، و ختنه بودن ، و ستر عورت . و نيت طواف كردن كه هفت مرتبه طواف . مى كنم دور خانه براى اطاعت فرمان خداوند عالم ، و بعد شروع كند به طواف و از حجرالاسود شروع كند به طورى كه مرور به حجرالاسود كند. و خانه را به طرف چپ قرار دهد، در تمام اجزاى شوط به طورى كه شانه چپ مطابق كعبه باشد. و به حجرالاسود ختم كند. و حجر حضرت اسماعيل در مطاف واقع شود و در حال طواف داخل حجر نشود. و طواف او بين خانه و مقام باشد و روى شاذروان نباشد. و هفت مرتبه بگردد.

و بعد از تمام شدن طواف واجب ، واجب است دو ركعت نماز طواف را نزد مقام حضرت ابراهيم (عليه السلام ) در پشت مقام - و اگر نشد، در طرف راست و يا طرف چپ آن - بخواند. و اما نماز طواف مستحب ، پس در همه مسجد مى تواند بخواند.

و در طواف مستحب موالات شرط نيست . پس جايز است قطع كند براى حاجت خود يا حاجت برادر دينى يا قدرى استراحت كند يا جهت عيادت مريض كه جواز قطع جهت اينها مورد نصوص است . پس وقتى كه برگشت از آنجا كه قطع كرده ، تمام كند، چه كمتر از نصف باشد يا بيشتر.

اما در طواف واجب احوط موالات است . پس اگر بدون عذر قطع كرد، بايد از سر بگيرد، هر چند چهار شوط كرده باشد. و اگر با عذر مثل حدث قهرى يا حيض يا مرض قطع كرد، پس مشهور آن است كه اگر چهار شوط كرده بود، بقيه را انجام دهد، و اگر نه از سر بگيرد.

و جايز است تاءخير سعى صفا و مروه تا آخر آن روز اگر جهت خستگى يا گرمى هوا باشد. تاءخير تا شب هم جايز است . و اما تا روز بعد، پس اختيارا جايز نيست . و اما تاءخير با اضطرار مانع ندارد.

پس بعد از طواف و دور ركعت نماز طواف ، بيايد جهت سعى صفا و مروه .

و مستحب است كه سعى را با طهارت از حدث اكبر و اصغر انجام دهد، پس برود بالاى كوه صفا و مقابل حجرالاسود بايستد و ((الله اكبر)) هفت مرتبه و تحميد و تهليل هفت مرتبه بگويد، بعد دعاى وارد را بخواند.

و مستحب است طولانى كند وقوف بر صفا را كه باعث زيادى مال مى شود و مشغول ذكر و دعا و صلوات باشد.

و اما واجبات آن ، پس نيت كند كه سعى مى كنم براى اطاعت فرمان خداوند عالم ، پس از كوه صفا ابتدا كند و برود تا مروه و احوط آنكه چهار زينه بالا رود. اين يك مرتبه . و بعد برگردد طرف كوه صفا و چهار زينه بالا رود. اين دو مرتبه . پس ، از صفا به مروه تا هفت مرتبه ، و رفتن و برگشتن دو مرتبه حساب مى شود. و ختم كند به مروه .

و پياده سعى كند افضل است . و مشغول دعا و ذكر باشد بهتر است . و موالات در آن واجب نيست . پس جايز است در بين قدرى بنشيند يا براى حاجتى خارج شود و بعد از همان جا كه قطع كرده تمام كند هر جا باشد.

و وقتى كه سعى تمام شد، پس تقصير كند به شارب گرفتن يا ناخن گرفتن ، يا قدرى از موى سر يا ريش بگيرد، لكن سر نتراشد. و اگر جاهلا و ناسيا تراشيد، باكى نيست و چيزى بر او نيست . و اما در عمره مفرده مخير است بين سر تراشيدن و تقصير كردن .

و چون تقصير كرد، تمام محرمات در حال احرام براى او حلال مى شود مگر صيد، آن نيز جهت حرم نه جهت احرام .

و قبل از تقصير، طواف مستحب نكند، بلكه اگر مى خواهد طواف مستحب كند، بعد از تقصير باشد.

بدان كه : طواف مستحب قبل از حج افضل است از هفتاد طواف بعد از حج چنانكه امام صادق (عليه السلام ) فرمود: و مستحب است در هر شبانه روزى ده طواف كند كه هر طواف هفت شوط است ؛ سه طواف اول شب ، و سه طواف آخر شب ، و دو در وقت صبح ، و دو بعد از ظهر.

و مستحب است براى حاجى 360 طواف نمايد به عدد روزهاى سال پس اگر نتوانست 360 شوط. و اگر نتوانست ، هر چه ممكن شد. و جايز است طوافها را متصل كند و بعد در هر جاى مسجد كه خواست براى هر طوافى دو ركعت نماز بخواند.

مقصد دوم : حج تمتع

بدان كه : مستحب است كه احرام ببندد به جهت حج روز هشتم ذى حجه . و تاخير آن جايز نيست اما تا وقتى كه وقوف عرفات فوت نشود. و اگر مى ترسد كه فوت شود، واجب است كه عجله كند و احرام ببندد به همان كيفيت كه در احرام عمره تمتع گفتيم و نيت كند كه احرام مى بندم براى حج تمتع جهت اطاعت فرمان خداوند عالم .

و معناى احرام اين است كه محروم مى كنم خودم را از ارتكاب محرمات حال احرام كه همان 24 چيز است كه گذشت .

و محل اين احرام مكه است در نزد علماى اعلام رضوان الله عليهم . و احوط احرام از مسجد الحرام است و از هر جاى مسجد شد باكى نيست ، و افضل آن پشت مقام ابراهيم (عليه السلام ) يا بين ركن و مقام يا در حجر اسماعيل است .

و بهتر آنكه بعد از نماز واجب باشد، هر چند نماز قضا باشد، يا بعد از نماز نافله هر چند دو ركعت باشد. اول غسل كند و بعد لباس ‍ احرام بپوشد، پس نماز بخواند، و نيت احرام را بعد از نماز كند. و بعد تلبيه گويد به همان كيفيت كه گذشت و حركت كند طرف منا.

و مستحب است شب نهم در منا باشد و مشغول ذكر و دعا باشد و نماز را در مسجد خيف بخواند و بعد از طلوع آفتاب روانه عرفات شود و مشغول تلبيه باشد تا ظهر روز نهم ، و نيت كند كه مى باشم در عرفات از ظهر تا غروب براى اطاعت فرمان خداوند عالم ، مشغول ذكر و دعاهاى وارده و صلوات و دعا كردن براى مؤ منين و مؤ منات باشد، كه بهتر براى او مستجاب مى شود.

و در كتاب كافى از على بن ابراهيم قمى از پدرش نقل كرده كه گفت : ديدم عبدالله بن جندب را در موقف به بهترين حالتى دستها طرف آسمان با اشك ريزان . و احدى را به اين حالت نديدم . تا آنكه منصرف شدند مردم ، به او اظهار كردم . گفت والله دعا نكردم مگر براى برادران دينى . براى آنكه آقا موسى بن جعفر صلوات الله عليه به من خبر داد: كسى كه در غياب براى برادر دينى دعا كند، ندا شود از عرش كه : براى تو صد هزار مقابل آن باشد.

پس نخواستم كه ترك آن صد هزار كنم و دعا گويم براى خود كه آيا مستجاب شود يا نشود.

و زيد نَرسى - كه صاحب كتاب و اصل معتمد است و در مستدرك بيان توثيق و جلالت او را كرده و از اصحاب امام صادق و كاظم صلوات الله عليهما مى باشد - نقل كرده در كتاب خود كه : ديدم معاويه بن وهب البجلى (ثقه جليل است به اتفاق علما) را در موقف مشغول دعا بود و تمام مردم را يك به يك اسم مى برد و دعا مى كرد و يك دعا براى خود نكرد. تا آنكه در اين موضوع به او مراجعه كردم گفت : شنيدم از آقاى اولين و آخرين و آقاى اهل آسمان و زمين امام صادق (عليه السلام ) - و اگر دروغ نسبت دهم به آن حضرت كور و كر شوم و از شفاعت جدش محروم باشم - فرمود امام (عليه السلام ): كسى كه دعا كند براى برادر مؤ من خود در غياب او، ملكى از آسمان اول ندا كند: اى بنده خدا، براى تو باد صد هزار مقابل آنچه براى برادرت درخواست كردى . و ملكى از آسمان دوم ندا كند: خدا به تو دويست هزار مقابل آن بدهد. و همين طور تا آسمان هفتم كه ندا كند: خدا به تو هفتصد هزار مقابل آن بدهد.

پس خداوند مى فرمايد: من كريم بى نهايتم . براى تو هزار هزار مقابل آن باشد...

بدان كه : از ظاهر اين دو حديث اختصاص به موقف عرفات و روز عرفه فهميده نمى شود، بلكه شامل هميشه است .

و واجب است كه باشد در عرفات تا غروب شرعى . و اگر عمدا وقوف در عرفات را ترك كند، حج او باطل است . و اما اگر اضطراب ترك شد، حج صحيح است . و در شب دهم خود را در عرفات رساند، اگر ممكن شد. و اگر نشد، وقوف اختيارى مشعر او را كافى است .

و چون غروب شرعى شد، حركت كند طرف مشعرالحرام و مشغول استغفار و ذكر و دعا باشد و نماز مغرب و عشا را تاءخير بيندازد تا وقتى كه برسد به مشعر. وقتى كه برسد، نماز مغرب و عشا را با هم بخواند، و هفتاد سنگريزه جمع كند براى رمى جمرات در روز عيد و ايام تشريق ، چنانكه بيايد ان شاء الله تعالى .

و وقت اختيارى وقوف مشعر از اول طلوع صبح است تا اول آفتاب . نيت كند وقوف مشعر مى كنم براى اطاعت فرمان خداى تعالى و آنجا بماند تا طلوع آفتاب و مشغول ذكر و دعا باشد براى خود و ديگران .

و چون آفتاب طلوع كند، روانه شود طرف منا و مشغول ذكر استغفار باشد. و اگر سنگريزه را از مشعر نگرفته ، از منا جمع كند.

و وقتى كه رسيد به منا، واجب است در منا سه عمل انجام دهد: اول رمى جمره عقبه ، دوم قربانى كردن ، سوم سر تراشيدن .

اما رمى جمره عقبه ، يعنى سنگريزه انداختن به جمره عقبه . و وقت آن از طلوع آفتاب است تا غروب . و شرط است در سنگريزه كه از حرم گرفته شده باشد و سنگريزه باشد - پس غير سنگ كافى نيست - و كسى ديگر او را در رمى استعمال نكرده باشد، پس ‍ مستعمل كافى نيست . و مستحب است پاك باشد و به اندازه سر ناخن باشد و سياه و سرخ و سفيد نباشد به رنگ سرمه اى و نقطه دار باشد. پس نيت كند رمى جمره عقبه مى كنم قربه الى الله تعالى . و واجب است كه بيندازد، نه آنكه بگذارد، و به جمره رساند، و يكى يكى اندازد، و هفت عدد باشد. و مستحب است با طهارت باشد و به دست راست اندازد و در نزد هر يك ((الله الكبر)) بگويد و وقت ظهر باشد.

و اما عمل دوم در منا قربانى است . بايد گوسفند يا گاو يا شتر باشد و غير اينها كافى نيست . و اگر قدرت بر خريدن نداشت ، يا آنكه حيوان نبود، ده روز روزه بگيرد؛ سه روز در ماه حج غير دهم و ايام تشريق ، و هفت روز بعد از برگشتن به وطن خود و اگر شتر باشد، بايد پنجساله داخل در شش باشد. و اگر گاو باشد، احوط آن است كه دو ساله داخل در سه باشد. و گوسفند يك سال داشته باشد. و اگر بز باشد، احوط دو ساله داخل در سه باشد.

و شرط است كه قربانى صحيح و تام الاجزاء باشد. پس كور و لنگ و بسيار پير و ناخوش كافى نيست . و حيوان خايه كشيده و كوبيده شده نباشد.

و واجب است در منا قربانى كند در روز دهم يا يازدهم يا دوازدهم . و تقديم جايز نيست . و اگر عذر داشت به جهل يا فراموشى ، تاءخير تا آخر ذيحجه مانعى ندارد؛ چنانكه علما فرموده اند. و وقت ضرورت شب هم مانعى ندارد كه قربانى كند.

و اما عمل سوم سر تراشيدن است يا تقصير به گرفتن ناخن يا شارب درباره مردان ، و درباره زنان و خنثى سر تراشيدن جايز نيست . و آن كسى كه صروره است ، يعنى حج اول اوست ، احوط و افضل سر تراشيدن است . و نيت كند كه سر مى تراشم يا ناخن مى گيرم قربه الى الله تعالى .

و وقتى كه سر تراشيد، تمام محرمات حال احرام حلال مى شود مگر زن و بوى خوش . و اما صيد جهت حرم جايز نيست مادامى كه در حرم هست نه جهت احرام .

و بدان كه : اين ترتيب اعمال منا بر عالم و عامد است . و اگر از روى جهل و نسيان ترتيب به هم بخورد، مانعى ندارد.

و وقتى كه اعمال منا تمام شد، واجب است مراجعت به مكه براى طواف حج و دو ركعت نماز آن و سعى بين صفا و مروه و طواف النساء و نماز آن . و جايز است تاءخير آن تا آخر ايام تشريق . و كيفيت طواف و سعى گذشت .

و وقتى كه طواف حج كرد و دو ركعت نماز آن را خواند و سعى صفا و مروه كرد، بوى خوش نيز بر او حلال مى شود. و چون طواف النساء و نماز آن را انجام داد، زن نيز بر او حلال مى شود، و اما صيد پس براى خاطر حرم جايز نيست .

و شب يازدهم و دوازدهم واجب است در منا بيتوته كند. و اما شب سيزدهم ، پس اگر در حال احرام از صيد و زن اجتناب نكرده است . پس واجب است كه در منا بيتوته كند. و اگر از صيد و زن اجتناب كرده ، پس واجب نيست و جايز است براى او كه روز دوازدهم بعد از ظهر كوچ كند و برود. و اگر اتفاقا نرفت و غروب در منا بود، واجب است شب در منا بماند و فردا كه روز سيزدهم باشد هر وقت كوچ كردند مانعى ندارد. و در بيتوته نيز نيت كند كه مى مانم امشب در منا قربه الى الله تعالى .

واجب است در روزهايى كه شب آن در منا بود، رمى جمرات كند. اول جمره اول ، و دوم وُسطى ، و سوم جمره عقبه ، به ترتيب به همان كيفيت و شرايط كه در رمى روز عيد بيان كرديم . و اگر ترتيب به هم خورد، بايد اعاده كند به طورى كه ترتيب محقق شود. مثلا اگر اول جمره عقبه را كرده و بعد وسطى و بعد جمره اول ، پس اعاده كند دوم و سوم را. و اگر سوم را بر دوم مقدم داشت ، پس سوم را اعاده كند. و اگر چهارم سنگ انداخت و بعد باقى را فراموش كرد، اعاده واجب نيست هر چند افضل است ، پس باقيمانده را قضا كند.

و جايز است براى صاحبان عذر آنكه شب رمى جمرات كنند. و اما اختيارا جايز نيست . و اگر كسى فراموش كند رمى را، پس در فردا اول قضاى گذشته را انجام دهد و بعد وظيفه خود روز را به عمل آورد.

و اما مستحبات منا و تكبيرات ؛

بدان كه : كسانى كه در منا هستند تكبير مى گويند عقب پانزده نماز. از بعد از نماز ظهر روز عيد شروع مى كنند و در ساير شهرها عقب ده نماز. و صورت تكبير اين است : الله اكبر. الله اكبر. لا اله الا الله . و الله اكبر. الله اكبر. و لله الحمد. الله اكبر على ما هدانا. الله اكبر على ما رزقنا من بهيمه الانعام .

و مستحب است كه جميع نمازها را در مسجد خيف بخواند. و در حديث است : كسى كه در مسجد خيف صد ركعت نماز بخواند، معادل هفتاد سال عبادت باشد. و كسى كه در مسجد خيف صد مرتبه ((سبحان الله )) بگويد، نوشته شود براى او ثواب بنده آزاد كردن . و كسى كه در آن صد مرتبه ((لا اله الا الله )) بگويد، برابر است با خراج عراقين كه در راه خدا صدقه دهد.

و مستحب است برگردد به مكه براى وداع خانه كعبه و داخل شود در خانه كعبه ، خصوصا آن كسى كه حج اول او باشد بيشتر تاءكيد شده كه داخل خانه شود. و در حديث است كه : داخل شدن در كعبه ، داخل شدن در رحمت خداست و بيرون آمدن از آن بيرون آمدن از گناهان است ...

باب ششم : توبه

باب ششم از ابواب رحمت توبه است .

بدان كه : ذات مقدس حق به لطف و راءفت و رحمتى كه داشت درى باز فرمود به سوى رحمت خود براى بندگان و اسم آن را توبه گذاشت . پس در آيات كريمه زياد ترغيب و تحريص به آن فرموده و فرمان اكيد با تشديد به آن صادر گرديده .

و ذات مقدس اجل و اكرم است از اينكه در رحمت را باز نمايد و امر فرمايد بندگان را به داخل شدن در آن پس بيايند و داخل شوند و او رد بفرمايد و قبول نكند.

و در قرآن مجيد در آيه شريفه : انما التوبه على الله للذين يعملون السوء بجهاله ثم يتوبون من قريب فاولئك يتوب الله عليهم الايه ، و قال تعالى : ((كتب ربكم على نفسه الرحمه )) الايه ، اخبار فرموده كه : توبه اى كه خداوند تعالى بر خود حتم فرموده كه قبول فرمايد، مخصوص كسانى است كه از روى نادانى و جهالت معصيت و نافرمانى مى كنند، چون خود را به خطر آتش و عذاب مى اندازند، پس توبه كنند، هنوز مرگ را مشاهده نكرده اند، كه اينان را خدا مى بخشد و توبه آنان را قبول مى فرمايد. و اما كسانى كه گناه مى كنند و وقتى كه مرگ آنان را رسيد و عالم آخرت را مشاهده كردند آن وقت توبه مى كنند، پس قبول نيست توبه آنان و در عذاب خواهند بود.

و در تفسير برهان و بحار، از كتاب تفسير عياشى ، از امام صادق (عليه السلام ) نقل كرده كه فرمود در ذيل اين آيه شريفه : هر گناهى كه بنده مى كند، هر چند عالم به حرمت آن باشد، از روى جهالت است . چون خود را به خطر معصيت انداخته . و براى اين جهت است كه خدا حكايت مى فرمايد در قرآن از يوسف (عليه السلام ) كه به برادران خود فرمود: هل علمتم ما فعلتم بيوسف و اخيه اذ انتم جاهلون . يعنى : آيا مى دانيد كه با يوسف و برادرش چه رفتار كرديد آن زمانى كه شما جاهل بوديد؟ پس نسبت داد آنان را به جهل براى آنكه خودشان را به خطر معصيت انداختند.

و در كافى از امام صادق (عليه السلام ) نقل كرده كه فرمود: رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم فرمودند: كسى كه توبه كند يك سال قبل از مرگش ، خدا توبه او را قبول فرمايد. بعد فرمود: سال زياد است . اگر يك ماه قبل از مرگ توبه كند، خدا توبه او را قبول فرمايد. باز فرمود: ماه زياد است . اگر يك هفته قبل از مرگ توبه كند، خدا توبه او را قبول فرمايد. باز فرمود: هفته زياد است . اگر يك روز قبل از مرگ توبه كند، خدا توبه او را قبول فرمايد. باز فرمود: روز زياد است . اگر توبه كند قبل از آنكه مرگ را مشاهده كند، خدا توبه او را قبول فرمايد.

و اين روايت نيز از من لا يحضر و ثواب الاعمال و كتاب حسين بن سعيد نقل شده است .

قال تعالى : ان الله يحب التوابين و يحب المتطهرين ، يعنى به درستى كه خدا دوست دارد توبه كنندگان را و دوست دارد متطهرين را.

در روايت اربعمائه اميرالمؤ منين صلوات الله عليه فرمودند: توبه كنيد به سوى خداى عزوجل و داخل شويد در محبت خدا؛ كه خدا دوست دارد توبه كنندگان را...

در روايت عيون رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم فرمودند: نيست چيزى محبوبتر به سوى خدا از مرد و زن مؤ من توبه كننده .

حقير گويد: كسى كه خدا او را دوست بدارد، عذابش نمى كند، و از آيه هفتم در سوره مؤ من استفاده مى شود كه حمله عرش دعا مى كنند و طلب آمرزش مى كنند براى توبه كنندگان ، و كسانى كه ملائكه براى آنان دعا كنند، آمرزيده مى شوند.

در روايت عيون رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم فرمودند: توبه كننده از گناه مثل كسى هست كه گناه نكرده است .

و همين حديث را در كافى از امام باقر (عليه السلام ) نيز نقل فرموده است .

در روايت عياشى از امام صادق عليه السلام است كه فرمود: خدا رحمت كند بنده اى را كه توبه كند به سوى خدا قبل از مرگ . پس به درستى كه توبه پاك كننده هست كثافت گناه را و نجات دهنده است از هلاكت . و خدا لازم فرموده بر خودش كه قبول كند از خوبان بندگانش پس فرمود: ((كتب ربكم على نفسه الرحمه )) - الايه .

در كافى چهار روايت از امام صادق (عليه السلام ) نقل كرده كه فرمود: كسى كه گناهى كند، هفت ساعت او را مهلت مى دهند. اگر توبه و استغفار كرد، نوشته نمى شود. و اگر نكرد، نوشته مى شود.

در امالى صدوق در مجلس 11 ص 27 در قضيه بهلول نباش كه هفت سال نبش قبر مى كرد و كفنها را مى دزديد و در آخر كار با آن دختر انصاريه كه او را از قبر بيرون كرد و كفن او را گرفت ، زنا كرد، سپس آمد خدمت رسول الله كلماتى گفت و پيغمبر صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: خدا گناهان تو را مى آمرزد هر چند مثل آسمانها و ستاره ها و عرش و كرسى باشد. عرض كرد: گناه من بزرگتر است . تا آنكه نقل كرد گناه خود را. پيغمبر صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: دور شو اى فاسق ! من مى ترسم به آتش تو بسوزم . پس ‍ بيرون شد و آمد ميان كوهها و دستها را به گردن بست ، و چهل روز گريه مى كرد، تا آنكه توبه او قبول شد و آيه شريفه : ((والذين اذا فعلوا فاحشه ))- الايه نازل شد و خداوند تعالى به پيغمبرش فرمود: اى محمد، بنده من با حالت توبه آمد نزد تو، او را دور كردى . پس به كجا رود و كه را قصد كند كه او را بيامرزد غير من ...

قال تعالى : قل للذين كفروا ان ينتهوا يغفر لهم ما قد سلف . يعنى : بگو به كسانى كه كافر شدند: اگر باز ايستند و ترك كفر كنند و از كار خود دست بردارند، آمرزيده مى شود براى ايشان آنچه گذشته از گناهان آنان .

حقير گويد: وقتى كفر و شرك كه از همه گناهان بزرگتر و شديدتر است اين طور باشد، ساير گناهان به طريق اولى اگر ترك كرد و باز ايستاد، آمرزيده مى شود تمام آن و امام به اين آيه تمسك فرمود براى عامل بنى اميه كه اگر ترك كند، توبه او قبول مى شود.

در بحار ج 20/126 در خطبه شريفه رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم فرمودند: اى مردم ، در قلب من القا شده : هر كسى كه بر كار حرامى باشد، پس اعراض كند از آن جهت طلب ثواب خدا بيامرزد او را.

و در ج 17/291 در حديث معراج در بيان آصار (يعنى مشكلات و مشقات ) امم سابقه كه از اين امت برداشته شده فرمود ذات مقدس حق به رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم : كسى كه از امت تو بيست يا سى يا چهل يا صد سال گناه كند، پس توبه كند و پشيمان شود. به اندازه چشم به هم زدنى ، تمام آنها را من مى آمرزم ...

در بحار از مناقب و كتاب كافى نقل كرده از ابوبصير كه گفت : همسايه اى داشتم از كاركنان و تابعين سلطان ، مالى به او رسيد و كنيزهاى مغنيات خريد و جمع مى كرد مردم را و شراب مى خوردند و آواز و ساز از آنان بلند بود. و من در اذيت بودم . و مكرر به او شكايت كردم ، اثرى نكرد، عاقبت اظهار كرد: من مبتلا شدم . اگر در نزد امامت (يعنى امام صادق (عليه السلام )) حال مرا بيان كنى ، اميد دارم كه خدا مرا نجات دهد.

پس وقتى كه من مشرف شدم محضر مقدس امام صادق (عليه السلام ) حال او را بيان كردم . حضرت فرمود، وقتى كه مراجعت به كوفه كردى ، همسايه ات مى آيد به ديدن تو، وقتى كه آمد به او بگو: يقول لك جعفر بن محمد: دع ما انت عليه ، اضمن لك على الله الجنه . يعنى : مى فرمايد براى تو جعفر بن محمد صلوات الله عليهما: ترك كن آنچه را در آن هستى و بگذار تمام آن را و دست بردار از كار خود، تا ضامن شوم براى تو بهشت را.

ابوبصير گفت : وقتى كه برگشتم به كوفه ، آمد به ديدن من . او را نگه داشتم تا خانه خلوت شد و فرمايش امام را به او رسانيدم . پس به گريه درآمد و مرا قسم داد كه : آيا امام اين را فرمود؟! من قسم ياد كردم . قبول كرد و گفت : ترك مى كنم .

چند روز از اين قضيه گذشت ، مرا خواست . وقتى كه رفتم ، او را پشت درب عريان يافتم . گفت : اى ابوبصير، در منزل من چيزى باقى نمانده ، همه را بيرون كردم .

ابوبصير گفت : من از رفقا براى لباس او پولى جمع كرديم . چند روزى گذشته مريض شد. مرا خواست . من رفتم به ديدن او تا حال او سخت شد و بيهوش شد. وقتى كه به هوش آمد گفت : اى ابوبصير، به تحقيق وفا كرد امام (عليه السلام ) براى من به بهشت . پس وفات كرد.

پس من در آن سال موفق به حج شدم و آمدم براى تشرف خدمت امام (عليه السلام ). هنوز من چيزى اظهار نكرده بودم و يك پاى من در صحن منزل حضرت و يك پاى بيرون منزل امام (عليه السلام ) بود، فرمود: اى ابوبصير، ما وفا كرديم براى آن مرد همسايه ات .

در وسائل از شيخ از امام صادق (عليه السلام ) از رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم نقل كرده كه در ضمن حديث قضيه آن مرد زناكننده كه در خدمت پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم اقرار به زنا كرد فرمود: اگر اين مرد مخفى مى كرد و توبه مى كرد، بهتر بود براى او.

و در كافى در حديث آمدن آن زناكننده خدمت اميرالمؤ منين (عليه السلام ) و اقرار كردنش به زنا چهار مرتبه و درخواستش اجراى حد را از آن حضرت ، مولا اميرالمؤ منين صلوات الله عليه فرمودند: چقدر زشت است بر آن كسى كه بعضى از كارهاى زشت را مى كند پس خود را در ميان مردم رسوا مى كند! چرا در خلوت ميان خانه خود توبه نمى كند؟! قسم به خدا توبه در خلوت افضل است از جارى كردن من حد را بر او. پس او را سنگسار كرد و حد زناى محصنه را بر او جارى كرد.

در كتاب شريف من لا يحضر نقل كرده كه : مردى آمد خدمت اميرالمؤ منين (عليه السلام ) عرض كرد: من زنا كردم . مرا پاك كن . يعنى : حد بر من جارى كن تا من از اين گناه پاك شوم . حضرت از او اعراض فرمود و فرمود: بنشين . پس نشست . پس حضرت رو كرد به آن جماعتى كه خدمت حضرت بودند و فرمود: آيا عاجز است آن كسى كه اين گناه را مرتكب مى شود اينكه بر خود بپوشاند و خود را رسوا نكند همان طورى كه خدا او را رسوا نكرده و پنهان فرموده بر خلق ؟

باز دو مرتبه آن شخص حركت كرد و عرض كرد، يا اميرالمؤ منين ، من زنا كردم . مرا پاك فرما. حضرت فرمود: براى چه اين اظهار را كردى ؟ عرض كرد: جهت طلب پاكى از گناه . حضرت فرمود: كدام پاكى افضل است از توبه ... و سرانجام نيز آن شخص نفهميد و چهار مرتبه اقرار كرد و حد سنگسار بر او جارى شد.

در تهذيب ص 429 به سند موثق از عباد بن صهيب از امام صادق (عليه السلام ) نقل كرده كه فرمود: مردى كه مرتد شد، از او درخواست توبه مى شود. اگر توبه كرد او را به حال خود مى گذارند. و اگر توبه نكرد، كشته مى شود. و همچنين زن اگر توبه نكرد، او را حبس مى كنند...

و همين مفاد را ابن محبوب از عده اى از اصحاب از امام باقر و صادق صلوات الله عليهما نقل كرده ؛ چنانكه در كافى و تهذيب ص 427 نقل كرده است .

و در هر دو كتاب نقل كرده از اميرالمؤ منين (عليه السلام ) كه : از مرد مرتد درخواست توبه مى شود تا سه روز. اگر توبه نكرد، روز چهارم كشته مى شود.

و روايات مطلقه در قبولى توبه مرتد زياد است . پس اگر مرتد ملى باشد، پس توبه او قبول است و خلافى و اشكالى در او نيست . و مرتد ملى آن كسى است كه اول كافر بوده سپس مسلمان شده بعد باز كافر شده ، كه اجماع است بر قبول توبه او.

و اگر مرتد فطرى باشد، پس به حسب روايات ، حاكم شرع در ظاهر توبه او را قبول نمى كند و حد را بر او جارى مى كند، و لكن در باطن توبه او مابين خود و خدا قبول است . و مرتد فطرى آن كسى است كه در اسلام متولد شده و بزرگ شده پس مرتد مى شود.

جماعتى آمدند خدمت اميرالمؤ منين (عليه السلام ) عرض كردند: السلام عليك يا ربنا. يعنى : سلام بر تو باد اى پروردگار ما. حضرت فرمود: من بنده خدا هستم و خدا مرا خلق فرموده . قبول نكردند. حضرت از آنان درخواست توبه كرد. آنان توبه نكردند. پس ‍ حضرت آنان را به حرارت آتش تلف كرد.

بدان كه : شخصى كه توبه كرد، اگر نماز و روزه يا حج از او فوت شده ، واجب است قضاى آنها را بكند. و اگر مال ديگران را به ظلم و غضب تصرف كرده و صاحب آن معين است ، بايد آن مقدار مال را به صاحبش رد كند، يا او را راضى گرداند. و اگر مقدار آن معين نيست لكن صاحب آن معلوم است ، بايد با مالك مصالحه كند و او را راضى گرداند. و اگر مقدار آن معين است و صاحب آن معلوم نيست و ماءيوس است از او، بايد آن مقدار را صدقه دهد به قصد صاحبش . و اگر مقدار و مالك آن معلوم نيست و مخلوط شده است به اموال او، پس بايد خمس اموالى كه مورد شبهه است بدهد تا مال براى او حلال شود و خدا صاحبش را راضى فرمايد. و توبه مال مخلوط به حرام بيرون كردن خمس آن است .

در كتاب شريف كافى و تهذيب و من لا يحضر و غيره نقل شده است كه : مردى مشرف شد خدمت مولا اميرالمؤ منين صلوات الله عليه عرض كرد: اموالى كسب كرده ام كه در مقام جمع كردن آن ملاحظه حلال و حرام را نكردم و از هر چه ممكن شد كسب كردم . و حال نمى دانم حلال و حرام آن را و مشتبه شده بر من . و مى خواهم توبه كنم حضرت فرمودند: خمس مال خود را بيرون كن و باقى براى تو حلال مى شود. و ذات مقدس پروردگار راضى مى شود به دادن خمس .

و اما اگر غيبت كسى را كرده ، پس هر وقت متذكر غيبت كردن خود شد، يا متذكر شد آن شخصى را كه غيبت او را كرده ، استغفار كند براى آن كسى كه غيبت او را كرده . و اين استغفار كفاره غيبت او است ؛ چنانكه امام صادق (عليه السلام ) در روايت كافى فرمودند.

و ظاهر اين روايت آن است كه واجب نيست مراجعه كند به شخص غيبت كرده شده . و احوط و اولى آن است كه به او مراجعت كند و از او رضايت بخواهد، لكن در صورتى كه سبب توهين او نشود و باعث فتنه و فساد نگردد. و اگر خوف فتنه و فساد و توهين او باشد، جايز نيست به او مراجعه كند و همان استغفار كافى است .

باب هفتم : احاديث مَن بَلَغْ (طلب و اميدوارى ثواب )

باب هفتم از ابواب رحمت طلب و اميدوارى ثواب است براى عملى كه براى او نقل شده كه فلان ثواب معين را دارد و اينكه اگر براى طلب آن ثواب ، آن عمل خير را انجام دهد، ثواب براى او هست ، هر چند آن حديث در واقع دروغ باشد.

براى اين مدعا در وسائل نه روايت از كلينى و غيره نقل كرده . از آن جمله در كتاب كافى به سند صحيح از هشام بن سالم از امام صادق (عليه السلام ) نقل كرده كه فرمود: كسى كه بشنود ثوابى را براى عملى پس آن را انجام دهد، پس آن ثواب براى او هست . اگر چه حديث در واقع دروغ باشد.

و اين حديث را سيد در كتاب اقبال نقل كرده از كتاب هشام بن سالم چنانكه در وسائل فرموده است .

نيز در كافى از محمد بن مروان از امام باقر (عليه السلام ) نقل كرده است كه فرمود: كسى كه به او برسد ثوابى براى عملى پس آن عمل را به جا آورد به اميد آن ثواب ، به او داده شود آن ثواب ، هر چند آن حديث به آن طورى كه شنيده نباشد.

و روايات ديگر نيز به همين مفاد است . و در مرآت فرموده كه : عامه نيز اين روايات را از پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم نقل كرده اند. و اين احاديث مشهور بين عامه و خاصه است . و علما رضوان الله تعالى عليهم به آن تمسك فرموده اند. و اين اخبار شريفه پشتيبان تمام رواياتى كه در كتب معتبره شيعه از پيامبر و ائمه دين صلوات الله عليهم نقل شده مى باشد.