سخن ناشر
كتاب ارزشمند و عظيم
((الغدير))، اثر محقق بزرگوار
و عاشق اهل بيت و مدافع بزرگ حريم ولايت و امامت ، علامه عبدالحسين
امينى (1320 - 1390 ق ) از ذخائر گرانقدر شيعه است كه بر اساس قرآن و
حديث و منابع تاريخى به دفاع از حق و رفع و دفع شبهات مخالفان پرداخته
و از چنان تتبع و كاوشى عميق برخوردار است كه براى بعضى باور اين نكته
كه اين كار بزرگ و سترك از عهده يك نفر برآيد، دشوار است . مباحث
سودمند و ابتكارى كه در الغدير آمده ، سزاوار آگاهى عموم است . اصل
كتاب به زبان عربى است و به فارسى هم ترجمه شده است . اما شايد بسيارى
از علاقه مندان ولايت ، حوصله يا مجال مطالعه مجموعه عظيم و چند جلدى
الغدير را نداشته باشند.
از اين رو اين موسسه بر آن شد كه برخى از موضوعات بحث شده در
((الغدير))
را، بصورت گزينشى و خلاصه ، تدوين و در اختيار عموم قرار دهد، تا ازاين
چشمه فيض ، بهره مند شوند. در اين كار، علاوه بر ترجمه ، نوعى تلخيص و
چكيده نويسى به كار رفته است ، تا مباحث مبسوط و فنى و نقلهاى فراوان
يك مساله از منابع بيشمار، براى خواننده فارسى زبان خسته كننده نباشد.
اميد است كه اين سلسله جزوات ، پيروان اهل بيت (ع ) را با معارف شيعى و
ديدگاه ها و تحقيقات علامه امينى در اثر ماندگارش ((الغدير))
آشناتر سازد و گامى در تقدير از خدمات و زحمات اين بزرگ مدافع ولايت
علوى محسوب گردد و عنايات خاصه مولى الموحدين ، اميرالمؤ منين على بن
ابيطالب (ع ) را فراهم آورد. ان شاء الله .
معاونت پژوهشهاى فارسى
پيشگفتار مترجم
زيارت ، نوعى رابطه عاطفى و پيوند قلبى ميان
((زائر)) و
((مزور)) است .
وادى زيارت ، پيش از آن كه وادى معقولات و محاسبات عقلى باشد، وادى دل
و جذبه درون است . زائر، اگر بداند و بشناسد كه مورد زيارت
((كيست ؟))
ديگر نمى پرسد: ((كجاست ؟)).
به راه مى افتد و همچون خضر به دنبال آب حيات و چون موسى (ع ) در پى
((عبد صالح ))
روان مى گردد، تا برسد، بيابد، بهره برگيرد و كامياب شود.
اينجا ((دل ))
است كه فرمان مى دهد.
گامهاى زائر، به فرمان عشق و ارادت ، راه مى پويد.
آن چه زائر را به پيمودن راهها و طى مسافتها و تحمل رنج سفر و بيم
باديه و استقبال از خوف و خطر وا مى دارد، كشش درونى و علاقه قلبى اوست
.
شوق ، انسان راكد را حركت مى بخشد و ساكن را ((مهاجر))
مى كند.
عشق ، معلم انسان و معمار جهان است .
عشق ، آباد كننده دل است و تحمل را مى افزايد.
وقتى داغ محبت خدا و رسول و اهل بيت (ع ) را بر سينه داشتى ، از دشتها
و باديه ها به شوق ديدن و حضور در محضر محبوب مى گذرى و تيغ بيابان و
خار مغيلان و ملامت حسودان و نامحرمان را هم به جان مى خرى . و... اين
، خصيصه محبت است .
معشوق برين و محبوب راستين در فرهنگ دينى ، خدا و رسول و ائمه معصومين
و پاكمردان و صديقان و شهيدانند كه لايق محبت اند. و همين محبت و
دلدادگى است كه به همرنگى و همسويى و سنخيت يافتن و حركت در جهت معشوق
و دلدار مى انجامد.
اگر محبت آمد، طاعت و تبعيت و همراهى هم در پى آن است .
آن كه عشق و شوق داشته باشد، به زيارت هم مى رود.
زيارت ، دليل وبرهان نمى خواهد! چه برهانى استوارتر از
((محبت ))؟
چگونه مى شود دوستدار پيامبر و اهل بيت و محب صالحين و صديقين و شهدا و
اولياء خدا بود و شوق ديدارشان يا زيارت مزارشان يا ديدن رد پا و نشان
از كويشان نداشت ؟
زيارت ، نمودى از احساس شوق درونى انسان است .
زيارت ، زبان علاقه و ترجمان عشق و وابستگى قلبى است .
براى عاشق ، حتى خانه اى كه روزى معشوق در آن ساكن بوده يا كوچه اى كه
روزى محبوب از آن گذشته است ، يا زمينى كه بر آن گام نهاده و شهرى كه
در آن زيسته ، دلربا و جاذب است و دوست داشتنى و شوق انگيز.
اين از يك سو.
از ديگر سوى ، ديدار و زيارت ، معرفت را مى افزايد، محبت را ريشه دارتر
مى كند و قرب مادى قرب معنوى مى آورد. قرار گرفتن درفضاى خاطره آميز،
وجود سرد را حرارت مى بخشد و خانه دل را روشن مى سازد.
وقتى كسى در مدار عشق و در حيطه و قلمرو محبت اولياء الهى قرار گرفت ،
خود اين محبت چاره ساز و هدايتگر و حركت آفرين است . وقتى به زيارت
انجاميد، خود ديدار، زمينه ساز ارتقاى روحى است .
زيارت ، الهام گرفتن از اسوه هاست ،
تعظيم شعائر و تقدير از فداكاريها و پاكيهاست ،
زمينه ساز شناخت و تربيت است ،
وقتى امام احمد حنبل ، پيراهنى را كه متعلق به شافعى بوده است مى شويد
و آب آن را مى نوشدتا ازمقام علم تجليل كرده باشد،(1)
پس ارزش صحابه پيامبر و تكريم آثار بر جاى مانده از انبيا و امامان و
بوسه زدن بر بارگاه امام معصوم و حجت الهى جاى خود دارد.
زيارت ، خود رامحك زدن و بر ((ميزان
)) عرضه كردن است .
آن كه كنار مرقد يك شهيد يا ولى خدا يا پيامبر و امام مى ايستد، گويا
در برابر آينه اى تمام قد ايستاده است كه ((سيماى
حق )) و ((قامت
فضيلت )) را نشان ميدهد.
دل را برداشتن و به حضور يك پيشواى معصوم بودن ،
شوق را در يك ديدار عاشقانه ، با ((خشوع
قلب )) و ((خضوع
تن ))، تسليم حجت خدا كردن ،
و به ديدار مزار، با پاى دل ره سپردن و با بال عشق پرواز كردن و بر موج
عرفان نشستن و به اوج پيوند رسيدن .
اينها نه تعابيرى شاعرانه ، بلكه مضامينى است كه در زيارت ، اگر
((عارفا بحقه ))
باشد، تحقق مى يابد و زائر، نشسته بر محمل شوق و در كاروان اشك و شوق ،
از ((قال ))
مى گذرد و به ((حال ))
مى رسد.
وگرنه ، جز اينگونه زيارت ، حضور ((تن
)) است و غيبت ((جان
)).
زيارت ، شاهد صدقى بر ارادت است .
و... حتى نشان ((خط سياسى
)) و ((جناح فرهنگى
)) زائر است ، كه به كجا وابسته است و به
ديدار چه كسانى مى رود و كجايى است .
و... زمينه ساز طهارت روح و توبه از بديها و گناهان و برگزيدن راهى به
سوى پاكيها و گشودن پنجره اى به سوى نور.
((برنامه زيارت ))،
تعليم رسول خدا و امامان است و جزء ((فرهنگ
دينى )) است .
***يكى ازموضوعاتى كه پيوسته دستاويز مغرضان و
دشمنان شيعه ، به ويژه
((وهابيت
)) براى تاختن به شيعه بوده است ، مساله
((زيارت
))
است . آنان كوشيده اند تا زيارت قبور ائمه و اولياء دين و دعا و تضرع
كنار مرقد معصومين را بدعت و شرك معرفى كنند و از اين رهگذر، پيروان
اهل بيت (ع ) را مشرك قلمداد كنند.
مرحوم علامه امينى در ((الغدير))،
با تكيه به منابع متعدد و روايات فراوان خود اهل سنت و استناد به سيره
رفتارى بزرگان مذاهب اربعه و علماى آنان نسبت به ((زيارت
))، كوشيده است تا بى پايه بودن ادعاهاى
وهابيون ، بالاخص ((ابن تيميه
)) و شاگردش ((قصيمى
)) را اثبات كند و نتيجه بگيرد كه اگر
رفتن به زيارت حرمهاى مطهر و بقاع متبرك و زيارت قبور، شرك باشد و با
توحيدناسازگار، پس همه مسلمين و صحابه و ائمه مذاهب چهارگانه درطول
تاريخ اسلام ، از زمان صحابه تاكنون مشرك بودند و تنها ابن تيميه
مسلمان خالص بوده است !....
محتواى اين جزوه ، ترجمه اى خلاصه شده از مبحث ((زيارة
مشاهد العترة الطاهرة )) است كه در جلد 5
((الغدير))
از ص 86 تا 207 آمده است . در اين جا نيز چون بنا بر اختصار و ارائه
مفاهيم كتاب با زبانى ساده و روان براى نسل جوان و فارسى زبان بوده است
، از آن چه كه به پر حجم شدن جزوه مى انجاميد، چشم پوشيديم .
اميد است كه اين گام كوچك نيز، در آشنايى جوانان واهل مطالعه به كار
عظيم علامه امينى در كتاب الغدير، مفيد و ثمربخش باشد.
با آرزوى علو مرتبه براى روح بلند فدايى ولايت و شيفته اميرالمؤ منين
(ع ) كه با تاليف الغدير، دريايى را در بركه اى گنجانيد و همه را به
سيراب ساختن جان درچشمه ولايت فراخواند.
قم - جواد محدثى
اسفند 75
بدعتهاى بى ريشه
از صدر اسلام ، از زمان صحابه نخستين و تابعين سيره بر اين جارى
بوده است كه مزارهايى را كه در بردارنده پيامبرى يا امامى يا يكى از
اولياء خدا و بزرگان دين است ، زيارت كند. قبر مطهر پيامبر اكرم (ص )
پيشتر از همه آنها مورد زيارت بوده است .
همه فرقه هاى اسلامى ، نماز و دعاخواندن نزد اين قبور و تبرك وتوسل
جستن به آنها و تقرب به خدا به وسيله زيارت آنها را قبول داشته اند و
با همه تفاوتهاى مذهبى ، در اين مساله اتفاق نظر داشته اند. تا آن كه
((ابن تيميه ))(2)
پديد آمد و همه اينها را به سخره گرفت و آن سنت جارى و مستمر را انكار
كرد و مخالفت نمود، آن هم با زبانى گزنده و نيشدار و گستاخانه و دور از
ادب ! وى فتوا داد كه رفتن به زيارت پيامبر (ص ) حرام است و اين سفر،
سفر معصيت است و مسافر زائر بايد نمازش را شكسته نخواند.
علماى هم عصرش و بستگان وى به مخالفت با او برخاستند و بشدت در رد او
سخنها گفتند و كتابها نوشتند و آراء او را باتاليف آثار گرانبهايى نقد
عالمانه كردند. اهل شام نيز به كفر او فتوا دادند و در پاسخ استفتاءاتى
از آنان درباره زيارت قبر پيامبر، بر فضيلت آن و سنت بودنش و اجتماعى
بودن مساله تاكيد كردند و اظهار كردند كه بايد ابن تيميه را از چنين
فتواهايى برحذر داشت و اگر دست بر نداشت ، زندانى اش كنند و او را به
مردم بشناسانند، تا مردم دنبال او نيفتند.(3)
از جمله معاصران او ((ذهبى
)) بود كه او را از اين گمراهى نهى كرد و
درنامه مفصلى خطاب به او چنين نگاشت :
(4)
((...افسوس و اندوه ، بر از دست رفتن
آنان كه چون چراغ هدايت و گنجينه خيرات بودند! دريغ از يك درهم حلال و
برادرى همدم ... تا كى خار را در چشم برادرت مى بينى و درخت را در چشم
خويش نمى بينى ؟تا چند خود را مى ستايى و از علما بد مى گويى و در پى
عيوب ديگرانى ؟با آن كه پيامبر فرمود: مردگان را به نيكى ياد كنيد...
اى مرد! تو را به خدااز ما دست بردار. تا چند اين همه پرگويى و پرحرفى
در كفرياتى كه دلها را كور مى كند؟ تا چند بدگويى به صالحان و نيكان
؟شمشير حجاج و زبان ابن حزم دو برادر بودند كه تو به آنان پيوستى ...
واى بر آنان كه در پى تو افتاده اند و در معرض بيدينى قرار گرفته
اند، بخصوص آنان كه كم سواد و بى دينند. بيشتر پيروان تو يا كم خردان
يا دروغ بافان كودن اند يا حيله گران يا ساده دلان . تا چند خودستايى و
بدگويى از نيكان و تحقير بندگان و دشمنى با زاهدان ؟ تا كى سخن خود را
بيش از احاديث صحيح مى ستايى و احاديث صحيحين را تضعيف يا تاويل مى كنى
؟.... آيا وقت آن نرسيده كه بازگردى و توبه كنى ؟پاى تو لب گور است .
هرچند فكر نمى كنم به ياد مرگ باشى ، يا پند مرا به گوش بگيرى ، بلكه
خواهى كوشيد كه اين چند صفحه نوشته مرا با چند جلد كتاب ، نقض كنى ...
من به اين راضيم كه آشكارا مرا ناسزا گويى ولى در نهان ، از سخنم بهره
گيرى !...))(5)
ديگران نيز از اين سو و آن سو بر او و بدعتهايش تاختند و آراء او را كه
دور از قرآن و حديث و اجماع و قياس بود، بدعت شمردند و در دمشق ، عليه
او چنين فرياد برآوردند: ((هر كس پيرو
عقايد ابن تيميه باشد، مال و جانش هدر است .))(6)
در نتيجه آن بدعتها از بين رفت و حق روشن گشت و پايدار ماند. خداوند
پيوسته در هر قرنى كسانى را به يارى حق و زدودن باطل و گمراهى مى
گمارد، تا با دلايل قوى ، آن ضلالتهاى پديد آمده را رسوا و نابود كنند
و راه روشن حق ، براى پويندگان هموار گردد و شعائر الهى ، بزرگ داشته
شود.
اما باز هم روزگار، زاده جهل ديگرى به عرصه آورد كه به گمراه ساختن
مردم و بازداشتن از راه خدا بپردازد. در قرن بيستم ،
((قصيمى ))(7)
مولف ((الصراع ))
پيدا شد كه گام جاى گام ابن تيميه نهاد و به اغواى مردم پرداخت و
مخالفانش را به كفر و ارتداد منسوب كرد و كارهايى از قبيل زيارت ، توسل
، دعا و نماز كنار قبور مطهر، تبرك جستن و شفاعت خواستن را از آفتهاى
شيعه دانست و شيعيان را به خاطر اين كارها ملعون و خارج از اسلام دانست
، آن هم بازبانى دور از عفت كلام و ادب بحث . در جايى مى نويسد: با اين
غلوى كه از شيعه درباره امامانشان ديدم و آن عشقى كه به على و فرزندانش
دارند، قبرها و مدفونين قبور را مى پرستند، حرمها را مى سازند و از
هرجا به زيارت آنها مى آيند و نذر و نياز و قربانى و اشك ، نثار آنها
مى كنند و همه خضوع و خشوع خود را مخصوص اين قبور مى سازند، نه براى
خداى يكتاپرستان .(8)
و نيز مى نويسد: در كارهاى مشروع مثل درود و سلام بر پيامبر اكرم (ص )
فرقى ميان دور و نزديك نيست . ديدن خود قبر و سنگهاى آن نه فضيلتى
دارد، نه ثوابى . بلكه حتى ديدن خود پيامبر هم در حال حيات ، فضيلتى
ندارد، فضيلت در ايمان به او و پيروى از اوست . هيچ مسلمانى نمى تواند
براى زيارت قبر آن حضرت ، فضيلتى اثبات كند و اين از سيره مسلمانان
نخستين آشكار است ...(9)
شايد خواننده محترم از اين همه شدت و حدت او در رد زيارت ، بپندارد كه
لابد نشانى از صدق و راستى در كلام او هست . در حالى كه بزرگان مذاهب
اسلامى در قرون گذشته ، از قرن هشتم و روزگار ابن تيميه تا زمان محمد
بن عبدالوهاب كه آن حرفهاى كهنه را دوباره زنده كرد، تا زمان حاضر، اين
سفسطه ها و بافته ها را رد كرده و به كفر پيروان آن انديشه هاى دور از
سيره مسلمانان حكم كرده اند. اينگونه لحن و لهجه تند و بى ادبانه
شايسته مسلمانى كه به خدا و رسول و قرآن و سنت معتقد است ، نيست و دور
از اخلاق و ادب اسلامى است .
آيا يك مسلمان مى تواند ديدار يك سنگ يا ديدن رسول خدا را در حال حيات
، يكسان بدانند، يا آن كه براى زيارت او چه در حال زنده بودن يا پس
از مرگ ، هيچ ارزش و كرامتى نشناسد و اين سخن را آشكارا در ملاء عام مؤ
منان جار بزند؟
مگر نه اين كه همه ملتها و جوامع بشرى ، زيارت بزرگان و رهبرانشان را
بزرگ مى شمارند و آن را فضيلت و شرف دانسته و براى زائر، افتخار مى
دانند و به خاطر همين ارزش و كرامت ، ديگران هم مشتاق زيارت مى شوند؟
اين سيره ، ميان همه جوامع و نسلها و دوره ها رايج بوده و بزرگانشان را
مورد احترام و تبرك قرار مى دادند.
وقتى عبدالاعلاى دمشقى (متوفاى 218) به مسجد مى رفت ، مردم صف مى
كشيدند تا به او سلام دهند و دستش را ببوسند.(10)
ابوالقاسم سعد بن على زنجانى ، شيخ مسجد الحرام (متوفاى 471) وقتى به
مسجدالحرام مى رفت ، مطاف خالى مى شد و دست او را بيش از حجرالاسود مى
بوسيدند و به آن تبرك مى جستند.(11)
ابواسحاق ابراهيم بن على شيرازى (متوفاى 476) به هر شهرى مى گذشت ،
مردم آن جا با زنها و فرزندانشان به استقبال مى آمدند و به او تبرك مى
جستند و دست به ركاب او مى كشيدند و از خاك زير سم استر او بر مى
داشتند.(12)
ابوجعفر حنبلى (متوفاى 476)، فقها و ديگران به محضرش رفته ، دست و سرش
را مى بوسيدند.(13)
عبدالغنى مقدسى حنبلى (متوفاى 600) در مصر وقتى روز جمعه به مسجد جامع
مى آمد، از كثرت جمعيت كه گرد او جمع مى شدند و به او تبرك مى جستند،
نمى توانست راه برود.(14)
عبدالكريم بن عبدالله حنبلى (متوفاى 635) درروستايى دور از مردم مى
زيست ، مردم براى زيارت و تبرك نزد او مى رفتند.
جزرى محمد بن محمد (متوفاى 832) چون درشيراز درگذشت ، جنازه اش را
بزرگان و خواص و عوام بر دوش كشيدند و مى بوسيدند و لمس مى كردند تا
متبرك شوند. و كسى كه دستش به تابوت نمى رسيد، به كسانى تبرك مى جست كه
به جنازه تبرك جسته بودند.(15)
مردم دمشق به شيخ مسعود بن عبدالله مغربى (متوفاى 985) اعتقاد بسيارى
داشتند و به او تبرك مى جستند و دستانش را مى بوسيدند. نجم غزى مى
گويد: وى در حق من دعا كرد و دست بر سرم كشيد و من تاكنون بركت دعاى او
را مى يابم .(16)
وقتى درباره اين افراد چنين باشد، درباره سرور كائنات و فخر اولاد آدم
چه خواهى پنداشت ، كسى كه هر روز، فرشتگان آسمانهاقبر شريفش را زيارت
مى كنند و هر صبحدم هفتاد هزار ملائكه فرود آمده و گرد قبر آن حضرت مى
چرخند و بر او درود مى فرستند، غروب به آسمان بالا مى روند و همان
اندازه فرشتگان ديگر به جاى آن ها آمده ، همان كار را مى كنند، تا زمان
رستاخيز.(17)
و چه بسيار تفاوت است ميان نظر فاسد قصيمى و سخن شيخ تقى الدين سبكى كه
: سيره صالحان گذشته و سنت دينى ، تبرك به برخى از مردگان صالح است ،
تا چه رسد به پيامبران الهى !كسى كه مدعى شود قبور پيامبران مثل مرده
هاى ديگر مسلمان است ، حرفى نادرست گفته و مقام رسول خدا را تا مرتبه
مسلمانان ديگر پايين آورده است و اين كفرى آشكار و قطعى است .(18)
زشتى و درد بزرگ اين است كه قصيمى دراين بافته ها پيرو ابن تيميه است و
بدعتها و گمراهيهاى خود را جزء سيره مسلمانان اوليه مى پندارد و گويا
در طول زمان تنها قصيمى و استادش ابن تيميه به سيره مسلمين عمل كرده
اند!او زيارت قبور و دعا نزد آن ها را ارتداد و كفر نزد همه مسلمانان
مى داند كه از غلو شيعه درباره على و فرزندانش سرچشمه گرفته و ادعا مى
كند كه شيعيان ، على و فرزندانش را پيامبرانى مى دانند كه به آنان وحى
مى شود. همه اينها دستاورد دشمنى و كينه اى است كه هر اموى آن را بر ضد
شيعه وائمه شيعه ساخته و پرداخته است .
اينك سيره مسلمانان نخستين را، از دوران صحابه اوليه و تابعين تا عصر
حاضر، نسبت به زيارت پيامبر اكرم (ص ) تقديم شما خوانندگان مى كنيم ،
تا حجت تمام شود.
تشويق به زيارت پيامبر (ص )
جمع بسيارى از راويان ، همچنين مجموعه فراوانى از مؤ لفان ، به
نقل احاديث مربوط به زيارت قبر رسول خدا (ص ) و فضيلت و ثواب آن
پرداخته اند. اينگونه احاديث ، با عبارتهاى گوناگونى از پيامبر اكرم (ص
) نقل شده است . از جمله :
1 - هر كس قبر مرا زيارت كند، شفاعت من براى او واجب است .(19)
2 - هركس به زيارت من آيد و جز زيارت من قصد و انگيزه اى نداشته باشد،
بر من است كه روز قيامت شفيع او باشم .(20)
3 - هركس حج به جا آورد و پس از وفات من قبر مرا زيارت كند، همچون كسى
است كه در حال حياتم مرا ديدار كرده است .(21)
4 - هر كس به زيارت حج رود، ولى مرا زيارت نكند، بر من جفا كرده است .(22)
5 - هركس قبر مرا (يا: مرا) زيارت كند، براى او شفيع و شاهد خواهم بود
و هركس در يكى از دو حرم (مكه و مدينه ) بميرد، خداوند روز قيامت او را
در زمره ايمنان بر مى انگيزد.(23)
6 - هركس پس از مرگم مرا زيارت كند، چنان است كه در حياتم مرا زيارت
كرده است و هركس در يكى از دو حرم درگذرد، در قيامت جزء ايمنان
برانگيخته مى شود.(24)
7 - هركس حج واجب گزارد و قبر مرا زيارت كند و در جنگى شركت كند و در
بيت المقدس بر من درود فرستد، خداوند از او درباره واجبات ، سؤ ال نمى
كند.(25)
8 - هركس پس از فوت من ، به زيارت من آيد، گويا در حال حيات ، مرا
ديدار كرده است و هركه مرا زيارت كند، در روز قيامت ، شفيع و شاهد او
خواهم بود.(26)
9- هركس مرا در مدينه زيارت كند و اين زيارت را به حساب خدا بگذارد،
شفيع او خواهم بود.(27)
10 - هركس به قصد زيارت من به مدينه آيد، روز قيامت شفاعت من براى او
واجب و حتمى است و هركس در يكى از دو حرم بميرد، ايمن برانگيخته مى
شود.(28)
11 - كسى كه به قصد حج ، به مكه آيد، سپس در مسجد من مرا قصد كند، براى
او دو حج پذيرفته شده نوشته مى شود.(29)
12 - هركس پس از وفاتم به زيارت من آيد و بر من سلام دهد، من ده بار
پاسخش را خواهم داد و ده نفر ازفرشتگان او رازيارت مى كنند و همه بر او
سلام مى دهند و هركس در خانه اش بر من سلام دهد، خداوند روحم رابه من
بر مى گرداند تا بر او سلام دهم .(30)
13 - ابوعبدالله محمد به علاء مى گويد: وارد مدينه شدم ، در حالى كه
گرسنگى بر من چيره شده بود. قبر پيامبر را زيارت كرده بر او سلام دادم
و بر دو خليفه نيز. و گفتم : يا رسول الله ! آمده ام ، در حالى كه
تهيدستى و گرسنگى ام را جز خداوند كسى نمى داند و من امشب مهمان تو
هستم . آن گاه خواب مرا ربود. در خواب پيامبر را ديدم كه گرده نانى به
من بخشيد. نصف آن را خوردم . از خواب كه بيدار شدم نيم ديگر نان در
دستم بود. اينچنين درستى كلام پيامبر برايم ثابت شد كه فرموده است :
هركس مرا در خواب ببيند، مرا به حق ديده است ، چون شيطان به قيافه من
در نمى آيد، سپس ندايى رسيد كه : اى ابوعبدالله ! هيچ كس نيست كه قبر
مرا زيارت كند، مگر آن كه آمرزيده شود و فرداى قيامت به شفاعتم نائل
آيد.(31)
سخن پيشوايان مذاهب چهارگانه
پيرامون زيارت قبر پيامبر اكرم (ص )از ديرباز تاكنون ، پيشوايان
مذاهب چهارگانه سخنانى گفته اند كه كلام آنان قابل توجه است .
برخى از اين سخنان روشن و گويا را مى آوريم :(32)
1 - حسين بن حسن حليمى جرجانى شافعى (متوفاى 403): امروز، از جمله
كارهاى مربوط به گراميداشت پيامبر، اكرم ، زيارت اوست .(33)
2 - احمد بن محمد محاملى شافعى (متوفاى 425): مستحب است حاجى وقتى از
اعمال حج درمكه فارغ شد، قبر پيامبر (ص ) را زيارت كند.(34)
3 - قاضى طاهر بن عبدالله طبرى (متوفاى 450): مستحب است كه حاجى پس از
انجام حج و عمره ، پيامبر (ص ) را زيارت كند.
4 - ابوالحسن ماوردى (متوفاى 450): سرپرست حجاج ، هنگام بازگشت از حج ،
بايد زائران را از راه مدينه برگرداند تا قبر رسول خدا (ص ) را زيارت
كنند، تا خداوند نيز پاداش حج بيت الله و زيارت قبر رسول الله را براى
آنان جمع كند، اين براى رعايت احترام و اداى حقوق طاعت اوست . اين گرچه
از واجبات حج نيست ، ولى از مستحبات دين و از كارهاى پسنديده حجاج است
.(35)
5 - ابواسحاق شيرازى شافعى (متوفاى 476): زيارت قبر رسول خدا (ص )
مستحب است .(36)
6 - قاضى عياض مالكى (متوفاى 544): زيارت قبر پيامبر (ص ) سنتى است
اجماعى و فضيلتى است كه به آن تشويق شده است .
وى پس از نقل تعدادى از احاديث اين موضوع ، گفته است : فقيه اسماعيل بن
ابراهيم گفته است : همواره از جمله شؤ ون كسى كه به حج مى رود، زيارت
مدينه و آهنگ نماز در مسجد رسول خدا (ص ) است و نيزتبرك به ديدن حرم
پيامبر و منبر و مرقد او و جايى كه آن حضرت مى نشسته و دست مى كشيده و
گام مى نهاده است و ستونى كه به آن تكيه مى داد و خانه اى كه جبرئيل در
آن جا بر پيامبر وحى مى آورد و نيز ديدن و تبرك جستن به قبر كسانى از
صحابه و پيشوايان اسلام كه اين مسجد و حرم را آباد كرده و به ديدارش
آمده اند. همه اينها مورد نظر است .(37)
7 - محمد عبدالكريم بن عطاء مالكى (متوفاى 612): هر گاه حج و عمره تو
به نحوى كه در دين بيان شده به پايان رسيد، ديگر اعمالى باقى نمانده
است مگر رفتن به مسجد پيامبر (ص ) و سلام دادن بر او و دعا در كنار
مرقدش و سلام به دو همراهش و رفتن به بقيع و زيارت قبور صحابه و
تابعينى كه در آن جاست و نماز خواندن در مسجد پيامبر. كسى كه بتواند،
شايسته نيست اينها را ترك كند.(38)
8 - ابن ابى سنينه ، محمد بن عبدالله سامرى حنبلى (متوفاى 616): وى
فصلى درباره زيارت قبر پيامبر اكرم (ص ) گشوده است و گفته است : كسى كه
به مدينه وارد مى شود، مستحب است براى ورود به آن غسل كند. سپس آداب
زيارت و كيفيت سلام بر پيامبر و دعا و وداع را بيان كرده است .(39)
9- ابن قدامه ، موفق الدين عبدالله بن احمد مقدسى حنبلى (متوفاى 620)
وى فصلى در كتاب خود پيرامون استحباب زيارت قبر پيامبر گشوده و دو حديث
معروف ((ابن عمر))
را درباره زيارت آن حضرت نقل كرده است .(40)
10 - محيى الدين نووى شافعى (متوفاى حدود 677): پس از فراغت از حج ،
مستحب است نوشيدن آب زمزم و زيارت قبر رسول خدا (ص ).(41)
11 - قاضى ابوالعباس احمد سروجى حنفى (متوفاى 710): هرگاه حجاج و عمره
كنندگان از مكه بازگشتند، روى به جانب مدينه منوره و زيارت قبر رسول
اكرم (ص ) كنند، كه اين از پسنديده ترين تلاشهاست .(42)
12 - امام محمد بن محمد عبدرى قيروانى مالكى (متوفاى 737): اما در
آستانه بزرگوار پيامبران الهى ، زائر بايد از راههاى دور به سوى قبور
آنان برود و زيارتش همراه با خاكسارى و تواضع و نيازمندى و خشوع باشد و
در محضر آنان دل و جان را حاضر سازد و آن بزرگواران را نه با چشم سر،
كه با چشم دل بنگرد، چرا كه آنان نمى پوسند و تغيير نمى كنند، آن گاه
خدا را ثنا گويد و پيامبران و اصحابشان را درود گويد و در برآمدن
حاجتهايش و آمرزش گناهانش در پيشگاه خداوند به آنان توسل جويد و از
آنان نيازهايش را بطلبد و يقين داشته باشد كه به بركت آنان ، دعايش
مستجاب و حاجاتش روا مى شود، چرا كه آنان درب گشوده الهى اند و سنت
خدا بر اين جارى است كه حاجتها را به دست آنان برآورد... اين نسبت به
زيارت پيامبران الهى ، اما در زيارت سرور اولين و آخرين ، پيامبراسلام
(ص ) همه آن چه را ذكر شد، چند برابر انجام دهد، چرا كه او شفيع قيامت
و قطب دايره كمال است و هر كه به آستان او روى آورد، نوميد نمى گردد و
حاجاتش برآورده مى شود. شاهد آن ، آثار و نشانه هاى تحقق يافته است .
بايد درزيارت او ادب كلى داشت . زائر بايد خود را در برابر آن حضرت و
در حال حيات او احساس كند ؛ چرا كه براى او موت و حيات ، بى تفاوت است
، امت را مى بيند و از كارها و نيتها و خطورات ذهنى آنان آگاه است ...
توسل به آن حضرت ، بارهاى سنگين گناهان را فرو مى ريزد و شفاعتش
بزرگترين گناهان را هم بخشوده مى سازد. مژده باد بر زائرش . هركه به
زيارتش توفيق نيابد، به شفاعتش پناه آورد. خدايا ما را از شفاعتش محروم
مكن . محروم كسى است كه عقيده اى جز اين داشته باشد... و جز معاندان با
خدا و رسول و منكران دين ، در مقام شفاعت آن حضرت نسبت به گنهكاران ،
شك نمى كنند.(43)
13 - شيخ تقى الدين سبكى شافعى (متوفاى 756) دررد اين تيميه كتابى
درباره زيارت پيامبر اكرم (ص ) نوشته است ، به نام
((شفاء السقام فى زيارة خير الانام ))
و در فصلى از آن احاديث بسيارى در اين زمينه نقل كرده و در فصلى هم
سخنان علماى مذاهب چهارگانه را پيرامون استحباب آن و اجماعى بودن مساله
آورده است ، از جمله گفته است : وقتى علما نسبت به مساله اجماع دارند،
نيازى به كاوش سخنانشان نيست و زيارت قبر پيامبر از برترين مستحبات و
موجب قرب به خداوند است .(44)چگونه
مى توان نسبت به پيشينيان اين توهم را داشت كه از زيارت پيامبر منع
كرده اند؟در حالى كه نسبت به زيارت مردگان ديگر همه اتفاق نظر دارند!
وقتى زيارت قبر ديگران مستحب باشد، پس زيارت قبر آن حضرت استحباب
بيشترى دارد، چرا كه حق او بر امت بيشتر و احترامش لازمتر است ...
زيارت آن حضرت براى تعظيم و تبرك جستن است و با سلام و درود ما، رحمت
او به ما مى رسد و خود پيامبر به ما آموخته است كه بر او سلام و صلوات
بفرستيم و او را وسيله قرار دهيم تا رحمت الهى به ما برسد... خود او
فرموده است كه قبر مرا زيارت كنيد تا به شفاعتم نائل آييد. هركس از
زيارت او منع كند، از پيش خود دينى ساخته و پرداخته است و هركس به
تصور اينكه ترك بزرگداشت و تعظيم آن حضرت ، ادب با پروردگار است ،
تكريم آن حضرت را ترك كند، بر خدا دروغ بسته و حق رسولان را تباه ساخته
است . زيارت و تعظيم مشروع ، هيچ منعى ندارد...
مردم همواره قبل از حج يا بعد از حج به زيارت آن حضرت مى رفته اند و
اگر مدينه سر راه آنان هم نبوده ، با پيمودن راه بسيار و خرج مال و فدا
كردن جان به زيارتش مى رفتند و اين را طاعت و موجب قرب به خداوند مى
دانستند و در ميان اين مردم ، عالمان و صالحان و ديگرانى هم بوده اند
كه همه قربة الى الله اين كار را مى كردند و محال است كه همه بر خطا
رفته باشند.(45)
14 - زين الدين ابوبكر بن حسين قريشى عثمانى مراغى (متوفاى 816):
سزاوار است كه هر مسلمان اعتقاد داشته باشد كه زيارتش قربت است ، هم به
خاطر احاديث بسيار، هم آيه ((ولو انهم اذ
ظلموا...)) و گراميداشت او با وفاتش
پايان نمى پذيرد.(46)
15 - نورالدين سمهودى (متوفاى 911): همه علما بر استحباب زيارت قبور
براى مردان اتفاق نظر دارند. قبر شريف پيامبر، دلائل ويژه اى دارد.
درزيارت قبر آن حضرت ، فرقى ميان زنان و مردان نيست و بر زنان نيز
مستحب است .(47)
16 - ابوالعباس قسطلانى مصرى (متوفاى 923): زيارت قبر شريف او از
بزرگترين و برترين عبادتها و راهى براى رسيدن به درجات عالى است و هر
كه جز اين عقيده داشته باشد از اسلام بيرون رفته و با خدا و رسول و
علما مخالفت كرده است ... سفر براى زيارت قبر او موجب تقرب به خداست و
اگر كسى نذر كند، عمل به آن واجب است . در اين مورد، اين تيميه سخن زشت
و شگفتى دارد كه رفتن به زيارت پيامبر را منع كرده و آن را موجب قرب
نمى داند.(48)
17 - ابن حجر مكى شافعى (متوفاى 973): پس از آن كه دلائل مبسوطى بر
مشروعيت زيارت قبر پيامبر اكرم (ص ) آورده و ازجمله به اجماع استدلال
كرده است ، در پاسخ به اينكه چه اجماعى است كه ابن تيميه برخلاف آن نظر
داده است ، مى نويسد: ابن تيميه كيست كه در مسائل دينى به حرفش توجه
و اعتنا شود؟! او به تعبير علمايى كه حرفها و استدلالهايش را خوانده و
آن ها را ابطال كرده اند، بنده اى گمراه و دروغگو است كه گرفتار حرمان
و خوارى شده است . لغزش او خطايى جبران ناپذير است كه شومى آن استمرار
يافته است و شگفت نيست ، چرا كه او فريب خورده شيطان و نفس اماره است
و بر خلاف همه علما سخن گفته است .(49)
18 - زين الدين عبدالرؤ وف مناوى (متوفاى 1031): زيارت قبر شريف رسول
خدا (ص ) از كمالات حج است ، بلكه زيارت او نزد صوفيه واجب است و نزد
ايشان هجرت به سوى قبر آن حضرت همچون هجرت به سوى او درحال حيات اوست .(50)
19 - حسن بن عمار شرنبلانى : زيارت پيامبر از برترين مستحبات است كه به
درجه واجبات نزديك است ، چرا كه آن حضرت با تاكيد به آن فراخوانده و
فرموده است : ((هركس بتواند ولى زيارتم
نكند بر من جفا كرده است ...)) نزد
محققان چنين ثابت است كه او زنده است و از همه عبادتها بهره مى برد، جز
اين كه از ديده كوته نظران پنهان است .(51)
20 - محمد بن عبدالباقى زرقانى مالكى (متوفاى 1122): زيارت قبر پيامبر
در زمان صحابه بزرگوار مشهور و ميان آنان رايج بوده است . حتى عمر بن
خطاب هنگام صلح با مردم بيت المقدس كه كعب الاحبار مسلمان شد، به او
گفت : مى خواهى با من به مدينه بروى و قبر پيامبر خدا را زيارت كرده و
از اين زيارت بهره مند شوى ؟او هم گفت : آرى .(52)
21 - محمد بن على شوكانى (متوفاى 1250): در مورد زيارت پيامبر، سخن
علما مختلف است . اغلب ، آن را مستحب دانسته اند. برخى از مالكيه و
بعضى از ظاهريه آن را واجب شمرده اند. حنفيان آن رانزديك به واجبات
شمرده اند. ابن تيميه آن را حرام دانسته است . دليل قائلين به مشروعيت
، سيره مسلمانانى است كه پيوسته از ديرزمان از همه جاى عالم به زيارت
حج مى آمدند، سپس براى زيارت پيامبر اكرم (ص ) به مدينه مى رفتند و اين
را از بهترين كارها مى شمردند و كسى آن را رد نكرده است و مساله
اجتماعى است .(53)
22 - محمد بن سيد درويش الحوث بيروتى (متوفاى 1276): زيارت پيامبر،
مطلوب است ، چرا كه او واسطه خلق است و زيارتش پس از وفات ، همچون هجرت
به سوى او در حال حيات است و هر كه آن را انكار كند، خطايى عظيم كرده
است و اگر ناآگاه است ، بايد او را آگاه ساخت .(54)
23 - شيخ حسن عدوى شافعى (متوفاى 1303): وى ضمن بحثى مفصل كه درباره
زيارت پيامبر و مطلوب بودن آن از نظر قرآن و حديث و اجماع و قياس دارد
و آداب زيارت را بيان كرده است ، پس از نقل تعدادى از روايات مربوط به
اينكه رسول خدا (ص ) سلام زائر را مى شنود و جواب مى دهد، مى گويد:
اينكه پيامبر اكرم خودش سلام زائر را پاسخ مى گويد، امرى حتمى و بدون
شك است . اين فضيلت ديگرى است كه زائران قبرش به آن نائل مى شوند و اين
افتخار را مى يابند كه پيامبر، صداى آنان را بى واسطه مى شنود و خودش
جوابشان را مى دهد. با اين حال ، چگونه كسى كه اين افتخار را مى يابد،
از زيارتش عقب بماند يا ازرسيدن به بارگاهش سستى كند؟به خدا قسم تنها
آنان كه از خيرها و ازطاعتهاى قرب آور دورند، در عين توانايى از زيارتش
كوتاهى مى كنند!... ما معتقديم كه آن حضرت ، زنده است و روزى مى برد و
زمين جسد مطهرش را نمى خورد. پيامبران ديگر نيز چنين اند.(55)
24 - سيد محمد بن عبدالله جردانى شافعى (متوفاى 1307): گفته اند كه
براى زائر قبر رسول خدا (ص ) ده كرامت است : رتبه بالا، دست يافتن به
خواسته ها، برآمدن حاجات ، موهبت يافتن ، ايمنى ، پاكيزگى ازعيوب ،
آسان شدن مصيبتها، برطرف شدن گرفتاريها، فرجام نيك ، رحمت پروردگار.
زيارت قبر او از برترين طاعات و موجب قرب به خداست ، برخى هم آن را
واجب شمرده اند. سزاوار است كه به آن تشويق شود و اگر كسى بتواند، به
ويژه پس از اعمال حج ، هرگز زيارت او را وانگذارد، چرا كه حق آن حضرت
بر امت بسيار بزرگ است و اگر كسى از دورترين راهها با سر به زيارتش
آيد، حق پيامبر را ادا نكرده است !...
وى سپس فصلى درباره زيارت مدينه و آداب آن و زيارت دو خليفه و حضرت
فاطمه (ع ) و اهل بقيع و مزارهاى مشهور مدينه را كه به سى مورد مى رسد،
بحث كرده است .(56)
25 - مفتى بيروت ، شيخ عبدالباسط بن على فاخورى : زيارت پيامبر اكرم (ص
) بسيار موكد و مطلوب و مستحب است و زيارت آن حضرت درمدينه ، همچون حال
حياتش سنت است و ازبهترين تلاشها و با فضيلت ترين اعمال و پاكترين
عبادات است و هر كه بخواهد زيارتش كند، بايد از هر چيز كه مخالف روش و
سيره آن حضرت است توبه كند.(57)
26 - شيخ محمد زاهد كوثرى : احاديث در زيارت آن حضرت فراوان است و سيره
امت نيزطبق همين روايات جريان يافته است ، تا آن كه ابن تيميه راه خدا
را از راه مسلمانان جدا كرد و سفر براى زيارت پيامبر را حرام دانست .
تلاش او در منع مردم از زيارت آن حضرت ، نشانه كينه او با پيامبر است .
نسبت به مسلمانانى كه آن حضرت را بنده و فرستاده خدا مى دانند و در
نمازهاى خود روزى دست كم نزديك به بيست بار به عبوديت و رسالت او شهادت
مى دهند چگونه مى توان آنان را مشرك دانست ؟ عالمان پيوسته مردم را به
زيارت تشويق كرده و آنان را از بدعتها باز داشته اند. ابن تيميه اولين
كسى بود كه مسلمين را به خاطر زيارت قبر رسول ، به شرك متهم كرد و از
خدا نترسيد كه سفر زائران قبرش را سفر معصيت دانست كه بايد مسافر،
نمازش را تمام بخواند!(58)