اََلرَّحمَنِ الرَّحِیمِ
« الرحمن الرحيم»، آغاز و نهایت خلقت
گفته شده كه همهي آنچه در سورهي حمد است، در «بسمالله الرحمن الرحيم» است و
معنای عظیمی در آن نهفته است. «بسمالله الرحمن الرحيم»، سفر از رحمت رحماني به
رحمت رحيمي است. مرحوم ملاصدرا در سفر چهارم از اسفار اربعه، سفر نهايي انسان را
تحت عنوان «اَلسَّفَرُ مِنَ الحَقِّ اِلَي الحَقِّ بِالحَقِّ» بيان ميكند. رحمان
و رحيم، سفر از حق به حق به وسیلهی حق است.
كنار هم آمدن رحمن و رحيم دو قوس خلقت را مطرح میکند. نشان ميدهد كه رحمان به
منزلهي كاشت و رحيم به منزلهي برداشت است. اين كه در روايت آمده «يَا رَحمَنَ
الدُّنيَا وَ الاَخِرَهِ وَ رَحِيمَهُما » يعنی در همين دنيا آثار رحمان و رحيم
ديده ميشود. هر كس اهل باشد، رحيمي خدا را در همين دنیا درك خواهد کرد. بهعبارت
دیگر، اگر بهشت معناي رضوانُاللهِ الأكبر باشد، هر كسي که در اينجا درك رضاي الهي
را كرد، درك رضوانُ اللهِ الأكبر را خواهد نمود و همان بشارتی را كه اهل بهشت در
بهشت احساس ميكنند، چنين كسي در دنيا احساس خواهد کرد. «لَهُمُ البُشرَي فِي
الحَيَوهِ الدُّنيَا »:"برای آنان در حیات دنیا بشارت است". اینان وقتي آن بشارتها
و رحيميّتها را احساس و دريافت كنند، آنموقع «اَلدُّنيَا سِجنُ المومن »:"دنیا
زندان مومن است" برایشان ظاهر ميشود. اين همان جوابي است كه امام حسن مجتبي(ع) به
يهودي داند. يهودي به ايشان ايراد گرفت كه شما در دنيا وضعتان خوب و وضع من بد است؛
حالا چطور اين دنيا براي شما زندان و براي من بهشت میشود؟ حضرت نسبي بودن مسأله را
براي او بيان كردند و گفتند كه اگر آخرت ما را ببيني و دنيايمان را با آن بسنجي،
تصديق ميكني كه اين نسبت به آن، زندان است و اگر آخرت خودت را ببيني و آن را نسبت
به دنیایت بسنجي، احساس ميكني كه اينجا برايت بهشت است؛ پس منافاتي ندارد.
رحمت رحمانی، انگیزهی خلقت
بعد از اين كه انسان جهانبيني پيدا كرد و خلقت را شناخت و از روي عالمين، خدا را
بر ربوبیتهای او حمد كرد و همهي خوبيها و زيباييها را به خدا نسبت داد، نوبت به
فهم و درک هدف خدا از آفرينش میرسد كه چرا خدای تعالی عالمین را آفريده است؟ فهم
اين منظور مهم است. اگر کسی فهميد كه منظور چه بوده است، الحمدلله واقعي را گفته
است و اگر نفهميد، نتيجهاي از كارش نگرفته است.
«الرحمن الرحيم» تحت عنوان و زير مجموعهي ربالعالمين آمده است. یعنی اين كه چون
خدا رحمان و رحیم است و همهی این نعمتها و زیبايیها را برای محبت به من آفریده
است، او را سپاس میگویم. شما وقتي الحمد را تنها بگوييد، جنبهي الوهيت را حمد
ميكنيد، ولي وقتي بعد از آن «الرحمن الرحیم» گفته شود، علت حمد ذكر گرديده است.
«الرحمن الرحیم» علت الحمدلله است. توضيح بيشتر مطلب در توضیح اصطلاح «تعليق حُكم
به وصف، مُشعِر به عليّت است»، قبلاً بیان شد. یعنی «الرحمن الرحيم»را برای حمد
الهی باید دریافت و تا حمدِ «الرحمن الرحيم"گفته نشود ، الحمدلله، کامل گفته نشده
است.
تا كنون با توجه به دو آیهی اول سورهي حمد، حمد الهی از دو راه گفته مي شود:
1 – حمد از طريق ربالعالمين؛ براي اين كار انسان بايد كارشناس خلقت باشد.
2 – حمد از طریق رحمن و رحيم؛ برای این کار انسان بايد خداشناس باشد. حمد خدای
تعالی از طریق رحمن ورحيم، موکول به شناخت رب العالمین است که آن هم بهنوبهی خود
موکول به کارشناس بودن انسان درخلقت و شناخت عالمین مي گردد.
شناخت خدا بر اساس ربوبیت، غیر از شناخت او به مهربانی و محبت است و هر کدام حمد
جداگانه دارند. کسانی که خدا را حکیم دانسته، اما رحمن الرحيم و با محبت نمیدانند،
جرأت نزدیک شدن و قرب به خدا پیدا نمیکنند. زیرا در دلشان محبت تحریک نمیشود تا
به سوی خداوند بیایند. ولی اگر رحمتها و محبتها و لطفهايی را که خدا به آنها
کرده، درک کنند، در درونشان محبت نسبت به خدا بيدار مي شود.
اساس سیر و سلوک، دیدن خلقت در قوس رحمان و رحیم است. با شناخت عالمین، انسان مي
فهمد که خدا دقیق عمل کرده و هیچ اشتباهی ننموده است. این یک طرف قضیه است. ولی یک
وقت میگويد خدا این کار دقیق را برای محبت به من کرده است. اینجا بحث مهربانی و
محبت مطرح میشود. وقتی به فردی سیبی تعارف میکنند، میگوید خدا چیز عجیبی خلق
کرده است! دستش درد نکند! این فرد حمد گفته، اما کامل نگفته است. زيرا خدا را بر
«الحمد لله رب العالمین» حمد کرده، ولی هنوز حمد «الرحمن الرحیم» مانده است.
سیبی خدمت رسول خدا(ص) آوردند. سیب را گرفتند و بوسیدند و گذاشتند روی این چشم و
بعد روی آن چشم و گفتند «تُحفَهُ رَبِّنَا»:"پروردگارمان برایمان هدیه فرستاده
است"!
اگر انسان چیزی را از دنیا ولو کوچک از میان میلیاردها محبت که خدا به او کرده، با
احساس «هدیهی پروردگار» درک و نگاه کند، در محبت خدای تعالی ذوب شده و میسوزد.
ولی انسان به خاطر زیادی نعمت و محبتی که در آن غرق است، غافل شده و اینها را درک
نمیکند! آدم وقتی وارد یک شهرکوچک میشود، حدود و نقشهاش را میتواند محاسبه کند
و بر آن محیط شود، اما وقتي وارد شهرهاي بزرگ مي شود، تا بخواهد بر آن محیط شود، بر
او محاط شده، نميتواند نقشهي آن را در ذهن خود ترسيم کند! رحمت خدا هم این طوری
است. اصلاً انسان در آن غرق است و وقتی هم که در آن غرق است، غافل میشود. براي
همين است كه مي گويند خدا از شدت ظهور مخفي است.
رحمت رحيمیه، هدف نهايی خلقت
قرآن با صراحت میگوید که هدف خدای تعالی از آفرینش، رحمت بوده است:«اِلاَّ مَن رحم
رَبُّّكَ وَ لِذَالِكَ خَلَقَهُم۱»:"مگر كساني كه پروردگار تو به آنان رحم كرد و
براي همين آنها را خلق نمود". مي گويد كه خدا از سر احتياج و اجبار عالم را خلق
نكرده است، بلكه عالم از ازل به انگيزه و لطف رحمت رحماني و آخرت و بهشت به انگيزه
و لطف رحمت فوقالعادهتري كه رحمت رحيمي است، ایجاد گردیده است.
یک اندیشهي درست متوجه ميشود كه باید هدف و منظوری از اين همه نعمت ها و پديده
هاي مختلف در كار باشد. قرآن با گفتن «الرحمن الرحیم»، اين منظور و هدف را پيش چشم
انسان باز مي كند. میگوید چون خدا بینیاز است، تنها یک هدف بیشتر نمیتوان برای
خلقت تصور کرد و آن، این است که از سَرِ رحمت اینها را آفریده است؛ رحمان آغاز
حركت و رحيم، نهايت آن است. به طوري كه این حرکت و سیر بهطور اختياري از رحمان
آغاز و به رحيم ختم ميشود.
دو مطلب اينجا مطرح مي گردد: 1 – اعطاء رحمت رحيمي با اعطا رحمت رحماني تفاوت دارد.
2 - انتقال از رحمت رحمانی به رحمت رحیمی با اختيار همراه است.
بهعبارت دیگر، انتقال رحمت رحماني به رحمت رحيمي به اختيار انسان بستگي دارد.
اختيار وقتي داده شد، التزام به شيء، التزام به لوازمش را هم بهدنبال خواهد داشت.
یعنی خدا اختيار ميدهد «وَلَو بَلَغَ مَا بَلَغ»؛ ولو هر جنايتي كه با آن بكنند.
اين جزء «وَ لَو لاَ كَلِمَهٌ سَبَقَت مِن رَبِّكَ، لَقُضِيَ بینهم » است و رد
خورد ندارد. وقتي قرار شد عالَم، عالَم اختيار باشد، ديگر قوانين عالم اختيار بر
قرار ميشود و همه چيز را با این ويژگي میسنجند.
وقتي آيهي« و مَنْ يَتَّقِ اللهَ، يَجعَل لَهُ مَخرَجَاً وَ يَرزُقُهُ مِن حَيثُ
لاَ يَحتَسِبُ » نازل شد، عدهاي شغل و كار خود را كنار گذاشتند و گفتند خدا
تضمين كرده و ديگر كار بس است! حضرت رسول(ص) فرمود كه مردم در مسجد جمع شوند.
ايشان در مسجد به مردم گفتند:"اين برداشت اشتباه است و معناي آيه، تعطيل تكسّب كه
بعضيها پنداشتهاند نيست؛ منظور رعايت تقوي در کسب و کار است. انسان ميتواند
بيتقوا باشد یا از روي تقوي کسب و کار كند؛ در هر دو مختار است. ولی خدا تضمين
كرده كه اگر شما با تقوي تكسّب کنید، تأمين ميشويد. در حقيقت تقوي براي جهت دادن
به تكسُّب است. بعد فرمودند كه اگر اين نكته را رعايت نكنيد و دعا كنيد، خدا
دعايتان را مستجاب نميكند". اينجا حضرت شرط استجابت دعا را عمل ميگيرند و
بهعبارت ديگر ايشان عالَم را عالَم اختيار معرفی میکنند.
دنيا، محل تجارت رحمت رحماني به رحمت رحيمي
عالم، عالم اختيار است و با عمل که لازمهی اختیار است، عالم رحماني به عالم رحيمي
منتقل ميشود. تجارتي كه در قرآن آمده، تجارت و معاملهي رحمانيها به رحيميها
است. «هَل اَدُلُّكُم عَلي تِجَارَهٍ تُنجِيكُم مِن عَذَابٍ الِيمٍ۱»:"آیا شما را
به تجارتی که از عذاب دردناك نجاتتان دهد، دلالت کنم؟" مي گويد قدرت، عزت و شهرتي
كه به دستتان آمده و همه از رحمت رحمانی است، در راه خدا و محبت او و كسب رحمت
رحيمي خرج كنيد و با هيچ چيز ديگر معامله ننماييد! نبايد از راه رحماني، رحمان
ديگري كسب کرد. مثلاً از روي عنوان، هَمُّ و غَمِّ خود را صرف كسب عنوان ديگر نمود؛
بلكه بايد آن را در راه كسب رحمت رحيمي صرف نمود تا تجارت واقعی که قرآن میگوید
صورت گرفته باشد. يعني رحمت بده و رحمت بگير! علي(ع) فرمود: "دنيا محل تجارت
بندگان خداست". امامان ما رحمت رحمانيهي الهي را كه به صورتهاي مختلف به دستشان
ميرسيد، با رحمت رحيميه معامله ميكردند.
حسين بن علي(ع) در روز عاشورا، هر مصيبت جديدي كه برايشان واقع ميشد، ميگفت:
"خدايا، آن چه به من تسليت ميدهد اين است كه اين كارها در نظر توست و تو ميبيني"!
به اين ميگويند «صبراً وَ اِحتِسَابَاً مِنَ اللهِ». يعني صبر ميكند و به حساب
خدا میگذارد و رحمت رحمانيه را به رحمت رحيميه تبديل مينمايد. وقتي این جور
تجارت واقع شد، انسان احساس رسيدن به سعادت ميكند.
« الرحمن الرحيم»؛ حسن ظن به خدا
«الرحمن الرحيم» مهمترين بخش سوره است و با تكرار آن اصرار دارد كه انسان متوجه
شود خدا رحمان و رحيم است و طرفش، طرف درستي است تا ظنّ انسان نسبت به او خوش
شود. انسان وقتی که دعاي ابوحمزه را ميخواند، با مرحلهی کاملتری از حسنظن آن
را تمام ميكند، در حالي كه هنوز مراحل بالاتري مانده است. قرب به خدا به اين معني
است كه حسن ظن انسان به خدای تعالی بيشتر شود. خدا میگوید «اَنَا عِندَ ظنِّ
عَبدِيَ المُؤمن »:"مقام مومن نزد خدا همان جا است كه گمان او آن جا است." آن كه به
خدا حسن ظن دارد، از خدا بد نميبيند.
خدا به كسي ميدهد كه ببخشد
جملهي بزرگي است كه گفته شده:"خدا به كسي كمك ميكند كه به خودش كمك كند!" خداي
تعالي با اعطا يك سري امكانات و نعمتها، مي خواهد ببيند كه اين امكانات را ما چگونه
مصرف خرج مي كنيم. «مَن عَمِلَ بِمَا یَعْلَمْ، عَلَّمَهُ اللهُ مَالَم يَعلَم
»:"هر کس به آنچه میداند عمل کند، خداوند آنچه را نمیداند به او یاد خواهد داد"
مثلاً علم بخشی از رحمت رحماني است که اگر درست مصرفش كنند، خدا به آن اضافه
ميكند. قدرت و عنوان و اسم و شهرت و محبوبيت هم همين طور هستند. اگر كسي مقدوراتش
را براي مصرف و خدمت بخواهد و اندوخته نكند، خدا به او بيشتر ميدهد. امام ره عزتش
را در زندگي، خوب خرج ميكرد و در اين مورد ترديد نمينمود. درست است كه كيان
رهبريت و مرجعيت را هميشه رعايت ميكرد كه رهبري سبك نشود، اما اينطور نبود كه
عزتش را اندوخته كند. اينكه خدا به او اين همه عزت داد، به خاطر اين بود كه آن را
با جرأت خرج ميكرد. خرج كردن، اساس بهدستآوردن است. در حاشيه عرض كنم كه مرحوم
آقاي يزدي ميگفت وضع مالي خوبي نداشتم و خيلي به من فشار ميآمد. مرحوم آقا سيد
ميرزا را كه از اَوتادِ علماي سابقين و خيلي وقت پيش مرحوم شده بود، به خواب ديدم.
در خواب به من گفت پنج ريال به فلان شخص در مسجد ظهراب بيگ بده حتماً در كارت گشايش
خواهد شد. شخص مورد نظر را مي شناختم؛ مؤمني فقير و از اولياء الله بود. پنج ريال
آنوقت خيلي زياد بود. فراهم كردم و به او دادم و در كارم گشايش حاصل شد. معناي اين
کار اين است که هر كس که از نظر مادي مشكلي پيدا کرد و دستش تنگ شد، اگر خرج كند و
يك جوري برنامه را تدارک نمايد، مثلاً مهماني دهد برايش گشايش ميشود. در مسايل
معنوی هم همينطور است. مثلاً اگر تدريس كنيد، خدا علم شما را اضافه ميكند.
در مرغداريهاي مكانيزه، آبخوري مرغها را جوری نميسازند که مرغ در آب پا بزند و
كثيف شود. مخزني دارد كه آب درآن برميگردد و پايین آن سوراخی در ظرفی تعبيه شده كه
مرغها از آن ظرف آب میخورند. آب از سوراخ در ظرف بالا ميآيد و وقتي به حد سوراخ
رسيد، بسته ميشود و همانجا ميماند. وقتي مرغها آب میخورند، آب در ظرف پايين
آمده، سوراخ آشكار میشود و هوا از آن، داخل مخزن ميرود و فشار آب كم شده، آب
جايگزين ميشود. دوباره وقتي مرغها آب را مصرف کنند، باز ميشود و وقتي آب
نخورند، بسته ميشود. این مثال را زدم که اگر شما هم مقدورات خود را در راه خدا
مصرف کردید، خدا هم به جاي آن به ظرف مقدورات شما اضافه میکند.
«وَ انْ مِن شَيءٍ اِلاَّ عِندَنَا خَزَائِنُهُ وَ مَا نُنَزِّلُهُ اِلاَّ
بِقَدَرٍ مَعلُومٍ۱»:"هيچ چيزي نيست جز اين كه خزانهي آن نزد ماست و از آن
بهاندازه ي معلوم نازل ميكنيم". كليد نازل شدن رحمت این است: خرج كن تا به تو
بدهیم!
مَالِكِ يَومِ الدِّينِ
امانتداری و رحمت رحیمیه
هدف خلقت، رسیدن به رحمت رحیمیه و تکریم مومن از راه اختیار است. خداوند به عنوان
مبدأ رحمت رحمانی، به انسان، بدون اینکه استحقاق داشته باشد، بخشش و عنایت میکند
تا او با کار و تلاش صالحانهی خود، نعمت رحماني را مورد بهرهبرداری قرار داده،
سعادت جاودانهی خود را رقم بزند. شرط تبدیل شدن رحمت رحمانی به رحمت رحیمی،
امانتداری است. اگر در امانتداری خیانت شود و با سوء استفاده از اختیار، نعمتها
در مسیر درست مصرف نگردد، رحمت رحمانی به غضب و عذاب تبدیل میشود. در اصل خلقت،
منظور خالق عذاب کردن نبوده است؛ چون قرآن میگوید «اِلاَّ مَن رَحِمَ رَبُّکَ وَ
لِذَلِکَ خَلَقَهُم »:"مگر کساني را که پروردگارت به آن ها رحم کرد و بهخاطر همین
هم ایشان را خلق نمود". انسان اگر از اختیار سوء استفاده کرد، تبعات آن را هم باید
در يوم الدين بپردازد.
از آنجا که خداوند میگوید «وَ رَحمَتِی وَسِعَت کَُلَّ شَیءٍ »:"رحمت من همه چیز
را فرا گرفته است" تبعات سوءاستفاده از اختیار هم جزء رحمت اوست. زیرا آنچه از
خداوند صادر شده، رحمت بوده است و شیء در معنای عموم خودش، از حوزهی رحمت
نمیتواند خارج شود. بنابراین آنهايی که به عذاب گرفتار مي شوند، خودشان رحمت را
به عذاب تبدیل مي كنند. مثل این مي ماند كه كسي سر سفرهای که غذاهایی برای
مهمانها ترتیب دادهاند، دعوت شدهاست. هر غذايی كه بخواهد ميتواند بردارد. دو
غذا که تأثیر متضاد دارند، سر سفره است. میزبان میگوید این دو غذا را با هم
نخورید! حال اگر او نتواند بر هوی و اشتهایش غلبه کند و سیر از آن دو بخورد، به
میزبان مربوط نمیشود؛ میزبان همهی این کارها را از باب اکرام و تكريم کرده است.
ساحت قدس الهی هم از اذیت و آزار بندگان و امثال اینها به دور است. میگوید: «وَ
مَا ظَلَمنَاهُم وَ لَکِن کَانُوا اَنفُسَهِم یَظلِمُونَ »:"ما به آنها ستم
نکردیم، خودشان به خودشان ستم کردند".
يوم الدين، دلیل الحمد لله
«مالك يوم الدين» دنبالهي «الحمد لله رب العالمین» و بر عنوان و زیر مجموعهی آن
آمده است. يعني سپاس خدا را كه مالك روز جزاست و من را به رحمت رحیمیهي خود
میرساند. از آنجا که حمد کامل خدای تعالی، منحصراً و با توجه به ربوبيت پروردگار
و از طریق مشاهدهی عالمین كافي نيست، لازم است که حمد حوزه هاي رجا و خوف كه همان
«رحمان و رحيم» و «مالك يوم الدين» هستند، بر آن اضافه شود. درحقيقت مي شود گفت
مجموعه ي حمد خداي تعالي در حوزه هاي «رب العالمين»، «الرحمن الرحيم» و« مالك يوم
الدين»، همه با هم دليل الحمد لله هستند. يعني اگر كسي به عالم منهاي يوم الدين
نگاه كند، به نتيجهي الحمد نميرسد؛ بهعبارت دیگر شما در ربوبیت عالمين، زماني
زيبايي، عدالت و چيزهاي ستودني ديگري را مشاهده ميكنيد كه يومالدين را هم به حساب
آورده باشيد.
بعضی مسايل در عالَم منهاي محاسبهي يومالدين، زشت به نظر ميآيند، ولي وقتي حساب
يومالدين در آنها رعايت شود، زيبا ميشوند. مثلاً شما ميخواهيد اين مطلب را كه
"همه چيز از ريشهي رحمت است و دستگاه آفرينش از اول تا آخر، حول محور رحمت
ميچرخد"، محاسبه و ادراك كنيد. اثبات اين مطلب منهاي يوم الدين شدني نيست. ولی
وقتي يومالدين به حساب آورده شد، بسياري از سؤالات و مبهمات برطرف ميشوند.
دو عدد كسري را كه يكي صورتش دو و ديگري چهار است. در نظر بگيريد. اگر مخرجها
معلوم نباشند، مشخص نيست كدام بزرگتر است؟ اگر مخرج ها يكي باشند، كسر با صورت
چهار بزرگتر است. اما اگر مخرجها فرق كنند؛ اظهار نظر دربارهي صورتها بيمورد
است. پس همانطور که در اعداد كسري، قضاوت بدون ملاحظهي طرفينِ نسبت، ممكن نيست،
حمد خدای تعالی هم بدون ملاحظهي یومالدین نسبت به مسايل عالم، ممکن نیست.
با ملاحظهي آخرت، عالم زيبا است
«وَمَن یَعمَل مِثقَالَ ذَرَّهٍ خَیراً یَرَهُ وَ مَن یَعمَل مِثقَالَ ذَرَّهٍ
شَرَّاً یَرَهُ۱». ما در بررسي هاي اجتماعي، چيزهايي را زشت ميبينيم. چرا؟ زيرا
آخرت را در نظر نگرفته ايم؛ اگر آخرت در اين گونه بررسي ها در نظر گرفته شود، نتيجه
ديگري بدست مي آيد و خواهيم گفت: «الحمد لله»، دست خدا درد نكند، پاكيزه كار كرده
است! مثلاً ميبينيم كه ظالم و مظلوم از دنيا ميروند و به حساب آن ها رسيدگي نمي
شود. حال كسي كه منهاي آخرت مسأله را بررسي ميكند، به این نتيجه ميرسد که عالم
زشت است. اما اگر آخرت مطرح شود که به حسابها رسیدگی خواهد شد، نتيجه ديگري بدست
مي آيد.
كتاب از صبا تا نيما بعد از جنگ جهانی دوم و متأثر از آن نوشته شده است. درآن کتاب
نویسنده قصيدهای بنام هذيان دارد و این طور شروع ميشود:
مرگ يك شاعر پندار پرست
تا چنين مايه تماشايي است؟
خودش را شاعر پندار پرست ميداند و ميگويد که اين آسمان و ستارهها آمدهاند مر گ
من را مشاهده كنند. بعد از مرغ حق صحبت ميكند و به مرغ حق ميگويد:
آن چه را حق طلبي
آن حق نيست
حق تو مطلق نيست!
چرا اين حرف را ميزند؟ زيرا ميبيند كه شهرها بمباران ميشوند و زن و مرد و بچه و
كوچك و بزرگ در كشتارها از بين ميروند و كسي نميپرسد اين را چه كسي زد و چرا
ازبين برد و آخرش هيچي؟! در ذهنش ميگويد عالَم صاحب ندارد. چرا نتوانست بگويد عالم
صاحب دارد؟ بهخاطر اين كه منهاي آخرت به قضيه نگاه كرده و محاكمهها و سؤال
وجوابهايي كه بعداً ميآيد، اصلاً به حساب نيآورد.
«مالک یوم الدین» میگوید که عالَم بيسرپرست نيست و ريز ريزِ كارهاي صاحبش، حساب و
كتاب دقيق دارد و اگر در اين عالم حساب و کتابها رسیدگی نشود، آنطرف را كه كنارش
بگذاريد، همه چيز روشن خواهد شد.
يكي از انبيا به شهري كه اكثراً بهوسيلهي زلزله از بين رفته بودند، رسيد. انساني
را با مجموعهي اعوان و انصارش سالم ديد. انسان دیگری را هم ديد كه به شديدترين و
فجيعترين وضع، در زلزله و زیر آوار له شده بود. فرشته به او گفت كه حال اين دو به
نظرت چطور ميآيد؟
نبي(ع) ميگويد اينكه اين طوري سالم مانده، حتماً كار خوبي داشته است و او هم يك
كاري كرده كه اين طوري سرش آمده است. مَلَك به او گفت كه اين آدم كه با اين وضع
فجيع مرده، از اخيار و اولياءالله بود و اينها كه سالم ماندهاند و بدنشان هيچ
طوري نشده، از اشرار هستند. اما اين كه از اخيار بود، جزاي گناهي بهگردن داشت؛
خواستیم در حيات دنيا تمامش كنيم و اينطوري او را بردیم و پاك شد. اما اين كه سالم
مانده، اجر كار خيري طلب داشت و همينجا به اين صورت به او داديم كه آن طرف بیحساب
باشد و ديگر طلبی نداشته باشد!
مالك يوم الدين، شرط زيبا ديدن عالم است. به قول حافظ:
منم كه شهرهی شهرم به عشق ورزيدن
منم كه ديده نيالودهام به بد ديدن
حافظ، بد ديدن را آلودگي ميداند؛ آلوده نكردن چشم به بد ديدن، مجموعه نگري است.
اگر به «رب العالمین» و «رحمان و رحيم» و «يوم الدين»، بهصورت مجموعه نگريسته
شود، جهان زيبا ميگردد.
جهان چون چشم و گوش و خال و ابروست
كه هر چيزي به جاي خويش نيكوست
بهعبارت دیگر اگر انسان با مجموعه آیات اول تا سوم سوره حمد، خدا را ستايش كرد،
حمد واقعی را گفته است و اگر مجموعه را به حساب نياورد، حمدش دروغي است. چگونه
منهاي «يوم الدين» حمد كامل گفته مي شود؟ از كجا ميفهمد كه عالم زيباست؟ مؤمن
است كه كه عالم را زيبا مي بيند، نه كافر. اگر كافر بگويد زيباست، شوخي كرده است!
كافر چگونه فهميده است كه بگويد زيباست؟ زيبايي عالم را كسي درك ميكند كه آخرت را
درك کرده و به آن مؤمن باشد؛ بدون ملاحظهی آخرت، عالم زيبا نيست.
براي امام صادق(ع) طاقهي پارچهای آورده بودند و حضرت ميخواست آنرا مرتب كند.
به كسي كه در اطاق بود گفتند سر پارچه را بگير تا آنرا تا كنيم. آن فرد سر پارچه
را گرفت و رفت آخر اتاق و همينطور كه ميرفت حضرت گفت: آخ، چه دنياي بدي شده است؟
گفت آقا چهربطي داشت كه من سر پارچه را گرفتم و گفتيد، چه دنياي بدي شده است! حضرت
فرمودند: دشمنان خدا که آخرت را در نظر نمیگیرند، بر اخيار و دوستان خدا مسلط
ميشوند و با رفتارشان دنیا را پست و زشت می کنند. گفت چطور شد كه بهياد اين قضيه
افتاديد؟ حضرت گفتند: وقتی که راه رفتن تو را دیدم، يادم به معلَّي ابن خُنيس
افتاد؛ (معلَّي نمايندهي حضرت بود. داوود بن علي که عموي منصور خلیفه عباسی بود،
اسم شيعيان را از او ميخواست و چون نگفت، شكنجهاش داد و آخر او را كشت! حضرت به
داوود گفت: نمايندهي من را كشتي! براي حضرت، معلّي خيلي ارزشمند بود و اينجا حضرت
ياد معلّي افتاد و گفت دنيا بدون ملاحظهي آخرت پست است).
حمد و آزمايش وسعت و تنگي روزي
تنگی و فراخی روزی دو عاملی هستند که موجب عکسالعمل خیر و شر در اذهان میشوند و
مردم دنیا را با آن زشت و زیبا میبینند. با توجه به آیات قرآن و با مجموعهنگری و
لحاظ کردن یوم الدین، اثبات میشود که تنگی روزی صرفاً برای آزمایش است و زشتی آن
در مجموعهنگری از بین میرود. خداي تعالي وقتي ميخواهد الحمدلله را به ما آموزش
بدهد در سـورهی فجر میگوید: «فَاَمَّا الاِنسَانُ اِذَا مَا ابتَلاَهُ رَبُّهُ
فَاَكرَمَهُ وَ نَعَّمَهُ فَيَقُولُ رَبِّي اَكرَمَن وَ اَمَّا اِذَا مَاابتَلاَهُ
فَقَدَرَ عَلَيهِ رِزقَهُ فَيَقُولُ رَبِّي اَهَانَن، كَلاَّ بَل لاَ تُکرِمُونَ
الیَتِیمَ وَ لاَ...۱»:"پس انسان زمانی که پروردگارش برای آزمایش، او را گرامی داشت
و به او نعمت فراوان داد، میگوید پروردگارم من را گرامی داشته است. و زمانی که
برای آزمایش، رزقش را بر او تنگ گرداند، میگوید پروردگارم به من اهانت کرده است.
چنين نيست! بهخاطر این است که یتیم را گرامی نمیدارید و...".
«رَبِّي اَهَانَن» و «رَبِّي اَكرَمَن» در اصل هر دو برای آزمایش هستند و اكرام و
اهانت به عمل انسان برميگردد نه به خدا. اگر «كلا» را كه حرف تغجّب است، به هر دو
برگردانیم، «اَكرَمَهُ» با «اَكرَمَنِي» خيلي فرق ميكند. انسان تصور میکند که
فراخی نعمت و تنگی روزی که در اصل برای آزمایش است، مربوط به خدا است که چون گرامی
است، پس خدا به او نعمت داده و يا چون پست است، خدا نعمت را از او گرفته است!
درحالیکه اكرام و اهانت، مربوط به عمل انسان و در نحوهی برخورد او با غنا و فقر
تعريف مي شود. «اَكرَمَهُ» كه خدا ميگويد از باب رحمانيتش است و وضع این اکرام
هنوز روشن نيست و بعد از برخورد انسان با فراخی نعمت، مشخص میشود؛ اگر با نعمت
درست رفتار شد، آن موقع «اَكرَمَهُ»، «اَكرَمَن» ميشود. يك ضرب نميگويد «اَمَّا
الاِنسَان فَاَكرَمَهُ» بلكه ميگويد «اِذَا مَا ابتَلاَهُ رَبُّهُ
فَاَكرَمَهُ». بنابراين اين اكرام آزمایشی و امتحاني است و از اين جهت کلمهی كلا
به هر دو برمي گردد، زيرا هر دو آزمایش و ابتلا هستند. در« واَمَّا اِذَا ما
ابتَلاَهُ فَقَدَرَ عَلَيهِ رِزقَهُ» هم همينطور است. آنجا هم وقتي که خدا برای
امتحان، رزق او را تنگ و سخت مي گرداند، انسان ميگويد: «رَبِّي اَهَانَن»! درحالی
که این برداشت درست نیست، زیرا همهی اینها برای امتحان است. نه آن «اَكَرمَن»،
گرامی داشتن است و نه اين «اَهَانَن»، اهانت کردن؛ هردو آزمايش هستند. اگر
«اَكرَمَ» ذكر شده در سورهي فجر، اكرام نهايي باشد، بايد در آيهي «اِنَّ
اَكرَمَكُم عِندَاللهِ اَتقَیكُم۱»:"گرامي ترين شما نزد خدا، پرهيزكارترين شماست"
بگوييم «اِنَّ اَنعَمَكُم عِندَ اللهِ اَتقَیکُم» يعني"پرنعمتترين شما گراميترين
شما نزد خداست". در حالی که اكرام ذکر شده در آیهي اخیر، اكرام بعد از ابتلا است و
اكرام ذكر شده در سورهي فجر، اكرام قبل از ابتلا میباشد. بهطور کلی اگر انسان در
وسعت و تنگيِ رزق شكر كند، هر دو به اكرام تبديل ميشوند و اين جاي حمد بليغ دارد.
پس اكرام و اهانت، به عمل و برخورد انسان بستگي دارد و جاي حمد دارد. مثلاً جنگ را
همه ميگفتند بلا است! امام ره فرمودند نعمت است! چه چيز آن نعمت است؟ از بالا كه
به آن نگاه كنيد نعمت است! صلح را مردم نعمت ميدانستند. امام گفت بلا است، اما
اگر درست با آن برخورد شود، نعمت ميشود! بستگي دارد كه ما با آن چهكار كنيم؟
حمد و خير و شر
توپ كه به ديوار بخورد، در برگشت، نام عكسالعمل بهخود میگیرد. انسان هم در
برخورد با مسايل، عکسالعمل نشان داده و از آن خير و شر برداشت میکند. اين برداشت
بستگی دارد که آیا انسان در مسايل، آخرت را در نظر گرفته است یا نه؟ بهعبارت دیگر
مجموعهنگري كرده يا نكرده است؟ انسان داشتن چشم را نعمت و نداشتن آن را بلا
ميپندارد؛ به اين اكرام و به آن اهانت ميگويد. قرآن ميگويد غلط است! نه اين
اكرام است و نه آن اهانت؛ آدمي كه چشم دارد، اگر شكر نكند و با آن معصيت كند، اين
چشم بلا ميشود. اما اگر آدمي كه چشم ندارد، بر بي چشمي صبر كند و خلاف تقوا عمل
ننماید، همين، نردبان ترقي او ميشود. يكي با از دست دادن چشم سقوط ميكند و ديگري
با از دست دادن چشم ترقي مينماید.
اسم، عنوان، آبرو، مال و... همه نعمتهايی هستند که اكرام و اهانت آنها بستگی به
عکسالعمل انسان دارد و بهقول معروف جوجه را آخر پاييز ميشمارند. آخر پاييز، عكس
العمل کار انسان است. آنچه از طرف خدا ميآيد، اول بهار است و بازتابي كه انسان
نشان ميدهد، آخر پاييز است. اين بازتاب بستگي به مجموعه نگري انسان دارد.
«مالك يوم الدين»، مكمل و زمينهساز حمد برای «رب العالمين» و «الرحمن الرحيم» است
و میگويد كه مجموع اين ربوبيتها، ربوبيتي ستودني است!
چرا جهنم آفريده شده است؟
سؤالی پيش ميآيد كه با توجه به رحمت رحمانیه و رحیم بودن خدا، چرا جهنم و عذاب
آفریده شده است؟ جواب این است که رحيميّت غير از رحمانيت است رحمانيت عموميت دارد و
رحيميّت اختصاصي است و چون اختصاصي است، هرجا كه رحمت رحماني تبديل به رحمت رحيمي
نشد، به غضب تبديل میشود. درخلقت نظر بر رحمت است و عذاب بالعرض میباشد. خدا
انسان را براي رحمت آفريد و اختيار هم به او داده است. وقتي اختيار داده شد، ديگر
او نیست که عذاب ميكند، خود انسان ها هستند که خودشان را عذاب ميكنند. «وَمَا
ظَلَمنَاهُم وَ لَكِن كَانُوا اَنفُسَهُم يَظلِمُون :"ما به ايشان ظلم نكرديم، ولي
آنها خودشان به خودشان ظلم كردند"؛ ما اينها را براي اين كه به خودشان ظلم كنند،
نيافريديم. «وَ لَقَد ذَرَاَنَا لِجَهَنَّمَ كَثِيراً مِنَ الجِنِ وَ الاِنسِ
لَهُم قُلُوبٌ لاَ یفقهون بِهَا... »:در حقيقت بسياري از جنيان و آدميان را براي
دوزخ آفريديم. چرا كه آنها دلهايي دارند كه با آن حقايق را دريافت نمي كنند...".
درست است كه آيه فوق دوزخ رفتن آدميان و جنيان را به خداي تعالي نسبت ميدهد، اما
از ابتدا اينها را به اينكار اجبار نكرده است و منظور هم اين نبوده كه عدهاي را
براي عذاب خلق كند. اگر اينطور بود، نميگفت «اِلاَّ مَن رَحِمَ رَبِّكَ وَ
لِذَلِكَ خَلَقَهُم »؛ زیرا اين آیه ميگويد كه انحصاراً انسانها را براي رحمت خلق
كرده است، منتهي خودشان با دست خودشان عذاب را بهوجود میآورند. در عاشورا، رحمت
رحیمیه نسبت به حسین بن علی(ع) موج میزند، اما طرف مقابل با شقاوتهايی که کرد،
رحمت رحمانی را به غضب تبدیل نمود.
اگر چیزی به سمت خورشید برود، وسط راه آتش میگیرد؛ دستگاه قدوسیّت خدا هم مثل
خورشید است كه ناپاکی را میسوزاند. این خورشید نیست که آن را آتش میزند، خودش است
که آتش میگیرد. خدا قدوس و پاک است؛ ناپاکی نزدیکش بیاید به آتش تبدیل میشود.
اینجا به دستگاه قدوسيت الهي ایراد نمیگیرند، به این که آلوده رفت و آتش گرفت
ایراد گرفته میشود؛ میگویند تو که میدانستی هر که آلوده بیاید، آتش میگیرد، چرا
آلوده آمدی؟
قرب الهی برای عدهای آسودگی و برای عدهای سوزندگی است! این همان است که دربارهي
حضرت عزرايیل میگويیم که بعضی ایشان را به زیباترین صورت و بعضي به خشنترین و
قهرآمیزترین وجه میبینند! مثل آیینه است که هر کس خودش را در آن میبیند. این
جوری نیست که حضرت عزرايیل تصمیم بگیرد که با آنها برخوردی این چنین داشته باشد؛
کلاً وضعیت حضرت ضد گناه است.