تفسير نمونه جلد ۱۸

جمعي از فضلا

- ۱۵ -


حماسه هاى جاويدانى كه مجاهدان اسلام در گذشته و امروز در ميدانهاى جهاد مى آفرينند، و گذشت و ايثار و فداكارى عظيمى كه بسيارى از مردم در زمينه دفاع از كشورهاى اسلامى و حمايت از محرومان و مستضعفان نشان ميدهند، همه بازتاب اعتقاد به زندگى جاويدان سراى ديگر است ، مطالعات دانشمندان و تجربيات مختلف نشان داده كه اينگونه پديده ها در مقياس وسيع و گسترده جز از طريق عقيده اى كه زندگى پس از مرگ در آن جاى ويژه اى دارد امكان پذير نيست .
سربازى كه منطقش اين است قل هل تربصون بنا الا احدى الحسنيين : (بگو شما دشمنان در باره ما چه مى انديشيد؟ جز رسيدن به يكى از دو خير و سعادت و افتخار (يا پيروزى بر شما و يا رسيدن به افتخار شهادت ) (توبه - 52) قطعا سربازى است شكست ناپذير.
چهره مرگ كه براى بسيارى از مردم جهان وحشتانگيز است ، و حتى از نام آن و هر چيز كه آن را تداعى كند مى گريزند، براى عقيده مندان به زندگى پس از مرگ نه تنها نا زيبا نيست ، بلكه دريچه اى است به جهانى بزرگ ، شكستن قفس و آزاد شدن روح انسان ، گشوده شدن درهاى زندان تن ، و رسيدن به آزادى مطلق است .
اصولا مساله معاد بعد از مبداء، خط فاصل فرهنگ خدا پرستان و ماديين است ، چرا كه دو ديدگاه مختلف در اينجا وجود دارد:
ديدگاهى كه مرگ را فنا و نابودى مطلق ميبيند، و با تمام وجودش از آن ميگريزد، چرا كه همه چيز با آن پايان مى گيرد.
و ديدگاهى كه مرگ را يك تولد جديد و گام نهادن به عالمى وسيع و پهناور و روشن ، و پر گشودن در آسمان بيكران مى شمرد.
طبيعى است كه طرفداران اين مكتب نه تنها از مرگ و شهادت در راه هدف ترس و وحشتى به خود راه نمى دهند، بلكه با الهام گرفتن از مكتب امير مؤ منان على (عليهالسلام ) كه مى فرمايد: و الله لابن ابى طالب آنس بالموت من الطفل بثدى امه : (به خدا سوگند فرزند ابى طالب علاقه اش به مرگ بيشتر است از كودك شيرخوار به پستان مادر) از مرگ در راه هدف استقبال مى كنند.
و به همين دليل هنگامى كه ضربه شمشير جنايتكار روزگار عبد الرحمن ابن ملجم بر مغز مباركش فرو نشست فرمود: فزت و رب الكعبه : (به خداى كعبه ، پيروز و رستگار و راحت شدم ).
كوتاه سخن اينكه ايمان به معاد از انسان ترسو و بى هدف ، آدم شجاع و با شهامت و هدفدارى مى آفريند كه زندگيش مملو از حماسه ها و ايثارها و پاكى و تقوا است .
3 - دلائل عقلى معاد
گذشته از دلائل نقلى فراوانى كه براى معاد در قرآن مجيد آمده است و شامل صدها آيه در اين زمينه مى شود دلائل عقلى روشنى نيز بر اين امر وجود دارد كه به طور فشرده در اينجا قسمتى از آن يادآورى مى شود:
الف - برهان حكمت - اگر زندگى اين جهان را بدون جهان ديگر در نظر بگيريم پوچ و بى معنى خواهد بود، درست به اين مى ماند كه زندگى دوران
جنيين را بدون زندگى اين دنيا فرض كنيم .
اگر قانون خلقت اين بود كه تمام جنينها در لحظه تولد خفه مى شدند و مى مردند چقدر دوران جنينى بى مفهوم جلوه مى كرد؟ همچنين اگر زندگى اين جهان بريده از جهان ديگر تصور شود اين سر در گمى وجود خواهد داشت .
زيرا چه لزومى دارد كه ما هفتاد سال يا كمتر و بيشتر در اين دنيا در ميان مشكلات دست و پا زنيم ؟ مدتى خام و بيتجربه باشيم و تا پخته شود خامى ، عمر تمام است !
مدتى به دنبال تحصيل علم و دانش باشيم هنگامى كه از نظر معلومات به جائى رسيديم برف پيرى بر سر ما نشسته !
تازه براى چه زندگى مى كنيم ؟ خوردن مقدارى غذا و پوشيدن چند دست لباس و خوابيدن و بيدار شدنهاى مكرر و ادامه دادن اين برنامه خسته كننده تكرارى را دهها سال ؟!
آيا به راستى اين آسمان گسترده ، اين زمين پهناور و اين همه مقدمات و مؤ خرات و اينهمه استادان و مربيان و اينهمه كتابخانه هاى بزرگ و اين ريزه - كاريهائى كه در آفرينش ما و ساير موجودات به كار رفته ، همه براى همان خوردن و نوشيدن و پوشيدن و زندگى مادى است ؟ اينجا است كه آنها كه معاد را قبول ندارند، اعتراف به پوچى اين زندگى ميكنند، و گروهى از آنها اقدام به خودكشى و نجات از اين زندگى پوچ و بيمعنى را مجاز و يا مايه افتخار مى شمرند!
چگونه ممكن است كسى به خداوند و حكمت بى پايان او ايمان داشته باشد و زندگى اين جهان را بى آنكه مقدمهاى براى زندگى جاويدان جهان ديگر باشد قابل توجه بشمرد؟.
قرآن مجيد مى گويد: افحسبتم انما خلقناكم عبثا و انكم الينا لا يرجعون
آيا گمان كرديد بيهوده آفريده شدهايد و به سوى ما باز نمى گرديد؟ (مؤ منين - 115) يعنى اگر بازگشت به سوى خدا نبود زندگى اين جهان عبث و بيهوده بود.
آرى در صورتى زندگى اين دنيا مفهوم و معنى پيدا ميكند و با حكمت خداوندى سازگار ميشود كه اين جهان را مزرعهاى براى جهان ديگر (الدنيا مزرعة الاخرة ) و گذرگاهى براى آن عالم وسيع (الدنيا قنطرة ) و كلاس تهيه و دانشگاهى براى جهان ديگر و تجارتخانهاى براى آن سرا بدانيم ، همانگونه كه امير مؤ منان على (عليهالسلام ) در كلمات پرمحتوايش فرمود: ان الدنيا دار صدق لمن صدقها، و دار عافية لمن فهم عنها، و دار غنى لمن تزو منها، و دار موعظة لمن اتعظ بها، مسجد احباء الله ، و مصلى ملائكة الله ، و مهبط وحى الله ، و متجر اولياء الله : اين دنيا جايگاه صدق و راستى است براى آنكس كه با آن به راستى رفتار كند و خانه تندرستى است براى آنكس كه از آن چيزى بفهمد، و سراى بى نيازى است براى آنكس كه از آن توشه بر گيرد، و محل اندرز است ، براى آنكه از آن اندرز گيرد، مسجد دوستان خدا است ، نماز گاه فرشتگان پروردگار و محل نزول وحى الهى و تجارتخانه اولياء حق است .
كوتاه سخن اينكه مطالعه و بررسى وضع اين جهان به خوبى گواهى ميدهد بر اينكه عالم ديگرى پشت سر آن است و لقد علمتم النشا الاولى فلو لا تذكرون : شما نشاه اولى و آفرينش خود را در اين دنيا ديديد چرا متذكر نميشويد كه از پى آن جهان ديگرى است ؟ (واقعه - 62).
ب - برهان عدالت - دقت در نظام هستى و قوانين آفرينش نشان ميدهد كه همه چيز آن حساب شده است .
در سازمان تن ما آنچنان نظام عادلانهاى حكمفرما است كه هر گاه كمترين تغيير و ناموزونى رخ ميدهد سبب بيمارى يا مرگ ميشود، حركات قلب ما، گردش
خون ما پردههاى چشم ما و جزء جزء سلولهاى تن ما مشمول همان نظام دقيق است كه در كل عالم حكومت ميكند و بالعدل قامت السموات و الارض : آسمانها و زمين به وسيله عدالت بر پا است آيا انسان ميتواند يك وصله ناجور در اين عالم پهناور باشد؟!
درست است كه خداوند به انسان آزادى اراده و اختيار داده تا او را بيازمايد و در سايه آن مسير تكامل را طى كند، ولى اگر انسان از آزادى سوء استفاده كرد، چه ميشود؟ اگر ظالمان و ستمگران ، گمراهان و گمراه كنندگان با سوء استفاده از اين موهبت الهى به راه خود ادامه دادند عدل خداوند چه اقتضا مى كند.
درست است كه گروهى از بدكاران در اين دنيا مجازات ميشوند و به كيفر اعمال خود - يا لااقل قسمتى از آن - ميرسند، اما مسلما چنان نيست كه همه مجرمان ، همه كيفر خود را ببينند، و همه پاكان و نيكان به پاداش اعمال خود در اين جهان برسند، آيا ممكن است اين دو گروه در كفه عدالت پروردگار يكسان باشند؟ به گفته قرآن مجيد ا فنجعل المسلمين كالمجرمين ما لكم كيف تحكمون : آيا كسانى را كه در برابر قانون خدا به حق و عدالت تسليمند همچون مجرمان قرار دهيم ، چگونه حكم ميكنيد؟ (قلم - 35 و 36).
و در جاى ديگر ميفرمايد: ام نجعل المتقين كالفجار: آيا ممكن است پرهيزگاران را همچون فاجران قرار دهيم ؟ (ص - 28).
به هر حال تفاوت انسانها در اطاعت فرمان حق جاى ترديد نيست همانگونه كه عدم كفايت دادگاه مكافات اين جهان و محكمه وجدان و عكسالعملهاى گناهان براى برقرارى عدالت نيز به تنهائى كافى به نظر نميرسد، بنا بر اين بايد قبول كرد كه براى اجراى عدالت الهى لازم است محكمه و دادگاه عدل عامى باشد كه سر سوزن كار نيك و بد در آنجا حساب شود و گرنه اصل عدالت تامين
نخواهد شد.
بنابراين بايد پذيرفت كه قبول عدل خدا مساوى است با قبول وجود معاد و رستاخيز، قرآن مجيد مى گويد و نضع الموازين القسط ليوم القيامه : ما ترازوهاى عدالت را در روز قيامت بر پا ميكنيم (انبياء - 47).
و نيز ميفرمايد: و قضى بينهم بالقسط و هم لا يظلمون : در روز قيامت در ميان آنها به عدالت حكم ميشود و ظلم و ستمى بر آنها نخواهد شد (يونس - 54).
ج - برهان هدف
بر خلاف پندار ماديين ، در جهان بينى الهى ، براى آفرينش انسان هدفى بوده است كه در تعبيرات فلسفى از آن به تكامل و در لسان قرآن و حديث گاهى از آن به قرب به خدا و يا عبادت و بندگى تعبير شده است و ما خلقت الجن و الانس الا ليعبدون : من جن و انس را نيافريدم مگر به اين منظور كه مرا پرستش كنند (و در سايه عبادت و بندگى كامل شوند و به حريم قرب من راه يابند). (ذاريات - 56).
آيا اگر مرگ پايان همه چيز باشد اين هدف بزرگ تامين ميگردد؟ بدون شك پاسخ اين سؤ ال منفى است .
بايد جهانى بعد از اين جهان باشد و خط تكامل انسان در آن ادامه يابد، و محصول اين مزرعه را در آنجا درو كند، و حتى چنانكه در جاى ديگر گفتهايم در جهان ديگر نيز اين سير ادامه يابد تا هدف نهائى تامين شده باشد.
خلاصه اينكه تامين هدف آفرينش بدون پذيرش معاد ممكن نيست ، و اگر ارتباط اين زندگى را از جهان پس از مرگ قطع كنيم همه چيز شكل معما به خود ميگيرد و پاسخى براى چراها نخواهيم داشت .
د - برهان نفى اختلاف - بى شك همه ما از اختلافاتى كه در ميان مكتبها
و مذهبها در اين جهان وجود دارد رنج ميبريم ، و همه آرزو ميكنيم روزى اين اختلافات بر چيده شود در حالى كه همه قرائن نشان ميدهد كه اين اختلافات در طبيعت زندگى اين دنيا حلول كرده ، و حتى از دلائلى استفاده ميشود كه بعد از قيام حضرت مهدى (عليهالسلام ) آن بر پا كننده حكومت واحد جهانى هر چند بسيارى از اختلافات حل خواهد شد ولى باز اختلاف مكتبها به كلى بر چيده نميشود، و به گفته قرآن مجيد يهود و نصارا تا دامنه قيامت به اختلافاتشان باقى خواهند ماند فاغرينا بينهم العداوة و البغضاء الى يوم القيامة (مائده - 14).
ولى خداوندى كه همه چيز را به سوى وحدت ميبرد سرانجام به اختلافات پايان خواهد داد، و چون با وجود پرده هاى ضخيم عالم ماده اين امر بطور كامل در اين دنيا امكان پذير نيست ، ميدانيم در جهان ديگرى كه عالم بروز و ظهور است سرانجام اين مساله عملى خواهد شد، و حقائق آنچنان آفتابى ميگردد كه اختلاف مكتب و عقيده به كلى برچيده ميشود.
جالب اينكه در آيات متعددى از قرآن مجيد روى اين مساله تكيه شده است ، در يك جا ميفرمايد: فالله يحكم بينهم يوم القيامة فيما كانوا فيه يختلفون : خداوند در روز قيامت در ميان آنها داورى ميكند در آنچه با هم اختلاف داشتند (بقره - 113).
و در جاى ديگر ميفرمايد: و اقسموا بالله جهد ايمانهم لا يبعث الله من يموت بلى وعدا عليه حقا و لكن اكثر الناس لا يعلمون ليبين لهم الذى يختلفون فيه و ليعلم الذين كفروا انهم كانوا كاذبين : آنها سوگند مؤ كد ياد كردند كه خداوند كسانى را كه ميميرند هرگز زنده نميكند، ولى چنين نيست اين وعده قطعى خداست (كه همه آنها را زنده كند) ولى اكثر مردم نميدانند هدف اين است كه آنچه را در آن اختلاف داشتند براى آنها روشن سازد تا كسانى كه منكر شدند بدانند دروغ ميگفتند (نحل - 38 و 39).
4 - قرآن و مساله معاد
بعد از مساله توحيد كه اساسيترين مساله در تعليمات انبياء است مساله معاد با ويژگيها و آثار تربيتى و فرهنگيش در درجه اول قرار دارد، لذا در بحثهاى قرآنى بيشترين آيات را بعد از توحيد و خداشناسى به خود اختصاص داده است . مباحث قرآنى معاد گاه به صورت استدلالهاى منطقى است و گاه به صورت بحثهاى خطابى و تلقينات مؤ ثر و كوبنده كه گاه از شنيدن آن مو بر بدن انسان راست ميشود، و لحن صادقانه كلام چنان است كه همچون استدلالات در اعماق جان و روح انسان نفوذ ميكند.
در بخش او، يعنى استدلالات منطقى ، قرآن بيشتر روى موضوع امكان معاد تكيه ميكند، چرا كه منكران غالبا آن را محال ميپنداشتند، و معتقد بودند معاد آنهم به صورت معاد جسمانى كه مستلزم بازگشت اجسام پوسيده و خاك شده به حيات و زندگى نوين است ، امكان پذير نيست .
در اين بخش ، قرآن از طرق كاملا گوناگون و متنوع وارد ميشود، و طرقى كه همه به يك جا ختم ميگردد و آن مساله (امكان عقلى معاد) است .
گاه زندگى نخستين را در نظر انسان مجسم ميكند، و در يك عبارت كوتاه و گويا و روشن مى گويد: كما بدأ كم تعودون : (همانگونه كه شما را از آغاز آفريد باز ميگرديد) (اعراف - 29).
گاه زندگى و مرگ گياهان ، و رستاخيز آنها را كه همه سال با چشم ميبينيم مجسم كرده و در پايان آن مى گويد: رستاخيز شما نيز همينگونه است :
و نزلنا من السماء ماء مباركا فانبتنا به جنات و حب الحصيد... و احيينا به بلدة ميتا كذلك الخروج : (ما از آسمان آب پر بركتى فرستاديم و به وسيله آن باغهاى سر سبز رويانديم و دانههاى درو شده ... و به وسيله آن سرزمين مردهاى را زنده كرديم ، رستاخيز (شما) نيز همينگونه است )؟ (سوره ق - 9 - 11).
در جاى ديگر مى گويد: و الله الذى ارسل الرياح فتثير سحابا فسقناه الى بلد ميت فاحيينا به الارض بعد موتها كذلك النشور: خداوند همان كسى است كه بادها را فرستاد تا ابرها را به حركت در آورند و آن را به سوى سرزمين مرده رانديم و به وسيله آن زمين را بعد از مرگش حيات بخشيديم ، رستاخيز نيز چنين است ! (فاطر - 9).
گاه مساله قدرت خداوند را در آفرينش آسمانها و زمين مطرح كرده مى گويد: آيا نميدانند خداوندى كه آسمانها و زمين را آفريد و از آفرينش آنها خسته نشد قادر است كه مردگان را زنده كند؟، آرى او بر هر چيز تواناست : او لم يروا ان الله الذى خلق السموات و الارض و لم يعى بخلقهن بقادر على ان يحيى الموتى بلى انه على كل شى ء قدير (احقاف - 33).
و گاه رستاخيز انرژيها و بيرون پريدن آتش از درون درخت سبز را به عنوان نمونهاى از قدرت او، و قرار گرفتن آتش در دل آب ، مطرح كرده ، مى گويد الذى جعل لكم من الشجر الاخضر نارا: آن خدائى مردگانرا لباس حيات ميپوشاند كه از درخت سبز براى شما آتش آفريد! (يس - 80). گاه زندگى جنينى را در نظر انسان مجسم ميسازد، و مى گويد: اى مردم اگر در رستاخيز شك داريد فراموش نكنيد كه ما شما را از خاك آفريديم ، سپس از نطفه ، و بعد از علقه (خون بسته شده ) سپس از مضغه (پاره گوشتى همچون گوشت جويده شده ) كه بعضى داراى شكل و خلقت است و بعضى بيشكل ، هدف اين است كه ما براى شما روشن سازيم (كه بر هر چيز قادريم ) و جنينهائى را كه بخواهيم تا مدت معينى در رحم مادران نگاه ميداريم ، سپس شما را به صورت طفلى به عالم دنيا ميفرستيم : يا ايها الناس ان كنتم فى ريب من البعث فانا خلقناكم من تراب ثم من نطفة ثم من علقة ثم من مضغة مخلقة و غير مخلقة لنبين لكم و نقر فى الارحام ما نشاء الى اجل مسمى ثم نخرجكم طفلا (حج - 5).
و بالاخره گاه شبح رستاخيز را در خوابهاى طولانى - خوابهائى كه برادر مرگ است بلكه از جهاتى خود مرگ باشد - مانند خواب سيصد و نه ساله اصحاب كهف نشان ميدهد، و بعد از شرح جالب و زيبائى پيرامون خواب و بيدارى آنها ميفرمايد: اين چنين مردم را متوجه حال آنها كرديم تا بدانند وعده رستاخيز خداوند حق است و در قيام قيامت ترديدى نيست و كذلك اعثرنا عليهم ليعلموا ان وعد الله حق و ان الساعة لا ريب فيها (كهف - 21).
اين شش راه مختلف است كه در لابلاى آيات قرآن براى بيان امكان معاد مطرح شده است .
علاوه بر اين داستان مرغان چهارگانه ابراهيم (بقره - 260) و سرگذشت عزير (بقره - 259) و داستان كشتهاى از بنى اسرائيل (بقره - 73) كه هر كدام يك نمونه تاريخى براى اين مساله است شواهد و دلائل ديگرى است كه قرآن در اين زمينه ذكر ميكند.
كوتاه سخن اينكه ترسيمى كه قرآن مجيد از معاد و چهرههاى آن و مقدمات و نتائج آن دارد، و دلائل گويائى كه در اين زمينه مطرح كرده است به قدرى زنده و قانع كننده است كه هر كس كمترين بهرهاى از وجدان بيدار داشته باشد تحت تاثير عميق آن قرار ميگيرد.
به گفته بعضى : حدود يكهزار و دويست آيه از قرآن پيرامون معاد بحث ميكند كه اگر آنها جمع آورى و تفسير شود خود كتاب قطورى خواهد شد و ما اميدواريم بعد از پايان نگارش اين تفسير هنگامى كه به خواست خدا به (بحث تفسير موضوعى ) ميپردازيم اين مجموعه را در دسترس علاقمندان قرار دهيم .
5 - معاد جسمانى
منظور از معاد جسمانى اين نيست كه تنها جسم در جهان ديگر بازگشت
ميكند، بلكه هدف اين است كه روح و جسم تواما مبعوث ميشود، و به تعبير ديگر بازگشت روح مسلم است ، گفتگو از بازگشت جسم است .
جمعى از فلاسفه پيشين تنها به معاد روحانى معتقد بودند، و جسم را مركبى ميدانستند كه تنها در اين جهان با انسان است ، و بعد از مرگ از آن بينياز ميشود، آن را رها ميسازد و به عالم ارواح ميشتابد.
ولى عقيده علماى بزرگ اسلام اين است كه معاد در هر دو جنبه روحانى و جسمانى صورت ميگيرد، در اينجا بعضى مقيد به خصوص جسم سابق نيستند، و مى گويند: خداوند جسمى را در اختيار روح ميگذارد، و چون شخصيت انسان به روح او است اين جسم جسم او محسوب ميشود!
در حالى كه محققين معتقدند همان جسمى كه خاك و متلاشى گشته ، به فرمان خدا جمع آورى ميشود، و لباس حيات نوينى بر آن ميپوشاند، و اين عقيدهاى است كه از متون آيات قرآن مجيد گرفته شده است .
شواهد معاد جسمانى در قرآن مجيد آن قدر زياد است كه به طور يقين ميتوان گفت : آنها كه معاد را منحصر در روحانى ميدانند كمترين مطالعهاى در آيات فراوان معاد نكرده اند و گرنه جسمانى بودن معاد در آيات قرآن به قدرى روشن است كه جاى هيچگونه ترديد نيست .
همين آياتى كه در آخر سوره يس خوانديم به وضوح بيانگر اين حقيقت است چرا كه مرد عرب بيابانى تعجبش از اين بود كه اين استخوان پوسيده را كه در دست دارد چه كسى ميتواند زنده كند؟
و قرآن با صراحت در پاسخ او مى گويد: قل يحييها الذى انشاها اول مرة بگو همين استخوان پوسيده را خدائى كه روز نخست آن را ابداع و ايجاد كرد زنده مى كند).
تمام تعجب مشركان و مخالفت آنها در مساله معاد بر سر همين مطلب بود كه
چگونه وقتى ما خاك شديم و خاكهاى ما در زمين گم شد، دوباره لباس حيات در تن ميكنيم ؟ و قالوا ء اذا ضللنا فى الارض ء انا لفى خلق جديد (الم سجده آيه 10).
آنها مى گفتند: چگونه اين مرد به شما وعده ميدهد وقتى كه مرديد و خاك شديد بار ديگر به زندگى باز ميگرديد: ا يعدكم انكم اذا متم و كنتم ترابا و عظاما انكم مخرجون (مؤ منين آيه 35).
آنها به قدرى از اين مساله تعجب ميكردند كه اظهار آن را نشانه جنون و يا دروغ بر خدا ميپنداشتند: قال الذين كفروا هل ندلكم على رجل ينبئكم اذا مزقتم كل ممزق انكم لفى خلق جديد كافران گفتند مردى را به شما نشان دهيم كه به شما خبر ميدهد هنگامى كه كاملا خاك و پراكنده شديد ديگر بار آفرينش جديدى مييابيد (سوره سبا آيه 7 و 8).
به همين دليل عموما استدلالات قرآن در باره امكان معاد بر محور همين معاد جسمانى دور ميزند، و بيانات ششگانهاى كه در فصل قبل گذشت همه شاهد و گواه اين مدعا است .
بعلاوه قرآن كرارا خاطر نشان ميكند كه شما در قيامت از قبرها خارج ميشويد (يس 51 - قمر 7) قبرها مربوط به معاد جسمانى است .
داستان مرغهاى چهارگانه ابراهيم ، و همچنين داستان عزير و زنده شدن او بعد از مرگ ، و ماجراى مقتول بنى اسرائيل كه در بحثهاى گذشته به آن اشاره كرديم همه با صراحت از معاد جسمانى سخن مى گويد.
توصيفهاى زيادى كه قرآن مجيد از مواهب مادى و معنوى بهشت كرده است همه نشان ميدهد كه معاد هم در مرحله جسم و هم در مرحله روح تحقق ميپذيرد، و گرنه حور و قصور و انواع غذاهاى بهشتى و لذائذ مادى در كنار مواهب معنوى معنى ندارد.
به هر حال ممكن نيست كسى كمترين آگاهى از منطق و فرهنگ قرآن داشته باشد و معاد جسمانى را انكار كند، و به تعبير ديگر انكار معاد جسمانى از نظر قرآن مساوى است با انكار اصل معاد!
علاوه بر اين دلائل نقلى ، شواهد عقلى نيز در اين زمينه وجود دارد كه اگر بخواهيم وارد آن شويم سخن به درازا ميكشد.
البته اعتقاد به معاد جسمانى پارهاى از سؤ الات و اشكالات برميانگيزد مانند شبهه آكل و ماكول كه محققان اسلامى از آن پاسخ گفتهاند و ما شرح جامع و فشردهاى در همين زمينه در ذيل آيه 260 سوره بقره آوردهايم .
6 - بهشت و دوزخ
بسيارى چنين ميپندارند كه عالم پس از مرگ كاملا شبيه اين جهان است ، منتهى در شكلى كاملتر و جالبتر.
ولى قرائن زيادى در دست داريم كه نشان ميدهد فاصله زيادى از نظر كيفيت و كميت ميان اين جهان و آن جهان است ، حتى اينكه اگر اين فاصله را به تفاوت ميان عالم كوچك جنين با اين دنياى وسيع تشبيه ميكنيم باز مقايسه كاملى به نظر نمى رسد.
طبق صريح بعضى از روايات در آنجا چيزهائى است كه چشمى نديده و گوشى نشنيده ، و حتى از فكر انسانى خطور نكرده است ، قرآن مجيد مى گويد: فلا تعلم نفس ما اخفى لهم من قرية اعين : (هيچ انسانى نميداند چه چيزهائى كه مايه روشنى چشم است براى او پنهان نگهداشته شده ) (سجده آيه 17).
نظامات حاكم بر آن جهان نيز با آنچه در اين عالم حاكم است كاملا تفاوت دارد، در اينجا افراد به عنوان شهود در دادگاه حاضر ميشوند ولى در آنجا دست
و پا و حتى پوست تن شهادت ميدهد.
اليوم نختم على افواههم و تكلمنا ايديهم و تشهد ارجلهم بما كانوا يكسبون : (يس آيه 65) و قالوا لجلودهم لم شهدتم علينا قالوا انطقنا الله الذى انطق كل شى ء (فصلت آيه 21) به هر حال آنچه در باره جهان ديگر گفته شود تنها شبحى از دور در نظر ما مجسم ميكند، و اصولا الفباى ما و فرهنگ فكرى ما در اين جهان قادر به توصيف حقيقى آن نيست ، و از اينجا به بسيارى از سؤ الات در زمينه بهشت و دوزخ و چگونگى نعمتها و عذابهايش پاسخ داده خواهد شد.
همينقدر ميدانيم بهشت كانون انواع مواهب الهى اعم از مادى و معنوى است ، و دوزخ كانونى است از شديدترين عذابها در هر دو جهت .
اما در مورد جزئيات اين دو، قرآن اشاراتى دارد كه ما به آن مؤ من هستيم اما تفصيل آنرا تا كسى نبيند نميداند!
در زمينه وجود بهشت و دوزخ در حال حاضر و اينكه در كجا است بحث نسبتا مشروحى در جلد دوم ذيل آيه 133 سوره آل عمران (صفحه 92 به بعد داشته ايم ).
و همچنين در زمينه پاداش و كيفر در عالم قيامت و مساءله (تجسم اعمال ) و (نامه اعمال ) در جلد دوم صفحه 378 (ذيل آيه 30 آل عمران ) و جلد دوازدهم صفحه 455 (ذيل آيه 49 سوره كهف ) بحثى داشته ايم .
علاوه بر همه اينها بحثهاى مختلف ديگرى ذيل آيات مناسب مخصوصا در سورههاى اواخر قرآن به خواست خدا در مورد خصوصيات معاد خواهد آمد.
پروردگارا! در آن روز پر خوف و خطر، در آن رستاخيز بزرگ و دادگاه عدل ، ما را به لطفت امنيت و آرامش بخش !
خداوندا! اگر داورى بر معيار اعمال باشد دست ما تهى است ، با ترازوى
فضل و كرم حسنات ناچيز ما را بسنج ، و با رحمت و غفرانت بر سيئات ما پرده بيفكن .
بار الها! آنچنان كن كه سرانجام كار هم تو از ما خشنود باشى و هم ما در پيشگاهت رستگار باشيم - آمين يا رب العالمين .
پايان جلد 18 تفسير نمونه
هشتم رمضان المبارك 1404
18/3/1363

fehrest page

back page