ضـمـنا از اين آيه به خوبى استفاده مى شود كه ((سجده )) باعث قرب انسان دردرگاه
خداست , و لـذا در حـديثى از رسول خدا(ص ) مى خوانيم كه فرمود:((نزديكترين حالت
بنده به خداوند زمانى است كه در سجده باشد)).
البته مى دانيم طبق روايات اهل بيت عصمت (ع ) چهار سجده واجب در قرآن داريم ((الم
سجده )) و ((فصلت )) و ((النجم )) و در اينجا (سوره علق ) و بقيه سجده هاى قرآن
مستحب است .
((پايان سوره علق )).
سوره قدر [97].
اين سوره در ((مكه )) نازل شده و داراى 5 آيه است .
محتوا و فضيلت سوره :.
محتواى اين سوره چنانكه از نامش پيداست بيان نزول قرآن مجيد در شب قدر است , و سپس
بيان اهميت شب قدر و بركات وآثار آن .
در فـضـيلت تلاوت اين سوره از پيغمبر اكرم (ص ) نقل شده كه فرمود: ((هركس آن را
تلاوت كند پاداش كسى را دارد كه ماه رمضان را روزه گرفته , و شب قدر را احياداشته
است )).
واضـح اسـت اين همه فضيلت از آن كسى است كه مى خواند و مى فهمد و به محتوايش جامه
عمل مى پوشاند, قرآن را بزرگ مى شمرد و آياتش را در زندگى پياده مى كند.
به نام خداوند بخشنده بخشايشگر.
(آيه )ـ.
شب قدر شب نزول قرآن !.
از آيـات قـرآن بـه خـوبـى استفاده مى شود كه قرآن مجيد در ماه مبارك رمضان نازل
شده است : ((شهر رمضان الذى انزل فيه القرآن )) (بقره /185).
و ظاهر اين تعبير آن است كه تمام قرآن در اين ماه نازل گرديد.
و در نـخستين آيه سوره قدر مى فرماد: ((ما آن [ قرآن ] را در شب قدر نازل كرديم ))
(انا انزلناه فى ليلة القدر).
تـعـبـيـربه ((انا انزلناه )) (ما آن را نازل كرديم ) اشاره به عظمت اين كتاب بزرگ
آسمانى است كه خداوند نزول آن را به خودش نسبت داده است .
نـزول آن در شـب ((قـدر)) هـمـان شبى كه مقدرات و سرنوشت انسانها در تمام سال در آن
شب تعيين مى شود دليل ديگرى بر سرنوشت ساز بودن اين كتاب بزرگ آسمانى است ((11))از
ضميمه كـردن ايـن آيه با آيه سوره بقره نتيجه گيرى مى شود كه شب قدر درماه مبارك
رمضان است , اما كدام شب است ؟.
از قـرآن چـيـزى در اين مورد استفاده نمى شود, ولى مشهور و معروف در روايات اين است
كه در دهه آخر ماه رمضان و شب بيست و يكم , يا بيست و سوم است ;Š البته در روايات
متعددى بيشتر روى شب بيست و سوم تكيه شده .
در حديثى از امام صادق (ع ) نيز نقل شده كه فرمود: ((تقدير مقدرات در شب نوزدهم و
تحكيم آن در شب بيست و يكم , و امضا در شب بيست و سوم است )) وبه اين ترتيب بين
روايات جمع مى شود.
(آيـه )ـ در ايـن آيه براى بيان عظمت شب قدر, مى فرمايد: ((و تو چه مى دانى شب قدر
چيست ؟)) (وما ادريك ما ليلة القدر).
ايـن تـعـبـيـر نشان مى دهد كه عظمت اين شب به قدرى است كه حتى پيامبر باآن علم
وسيع و گسترده اش قبل از نزول اين آيات به آن واقف نبود.
(آيه )ـ و بلافاصله مى گويد: ((شب قدر بهتر از هزار ماه است )) (ليلة القدرخير من
الف شهر).
بـهـتـر بـودن اين شب از هزار ماه به خاطر ارزش عبادت و احياى آن شب است , وروايات
فضيلت لـيلة القدر و فضيلت عبادت آن , كه در كتب شيعه و اهل سنت فراوان است اين
معنى را كاملا تاييد مى كند.
عـلاوه بر اين نزول قرآن در اين شب , و نزول بركات و رحمت الهى در آن سبب مى شود كه
از هزار ماه برتر و بالاتر باشد.
در بـعضى از تفاسير آمده است كه پيغمبراكرم (ص ) فرمود: يكى ازبنى اسرائيل لباس جنگ
در تن كرده بود و هزار ماه از تن بيرون نياورد و پيوسته مشغول (يا آماده ) جهاد فى
سبيل اللّه بود! اصحاب و يـاران تعجب كردند و آرزوداشتند چنان فضيلت و افتخارى براى
آنها نيز ميسر مى شد, آيه فوق نازل گشت وبيان كرد كه ((شب قدر از هزار ماه برتر است
)).
(آيـه )ـ سـپـس به توصيف بيشترى از آن شب بزرگ پرداخته , مى افزايد:((فرشتگان و روح
در آن شـب بـه اذن پـروردگارشان براى (تقدير) هر كارى نازل مى شوند)) (تنزل الملا
ئكة والروح فيها باذن ربهم من كل امر).
باتوجه به اين كه ((تنزل )) فعل مضارع است , و دلالت بر استمرار داردروشن مى شود كه
شب قدر مخصوص به زمان پيغمبراكرم (ص ) و نزول قرآن مجيدنبوده , بلكه امرى است مستمر
و شبى است مداوم كه در هر سال تكرارمى شود.
منظور از ((روح )) مخلوق عظيمى است مافوق فرشتگان , چنانكه در حديثى از امام صادق
(ع ) نقل شده است كه شخصى از آن حضرت سؤال كرد: ((آيا روح همان جبرئيل است ))؟.
امام (ع ) در پاسخ فرمود: ((جبرئيل از ملائكه است , و روح اعظم از ملائكه است , مگر
خداوند متعال نمى فرمايد: ملائكه و روح نازل مى شوند))؟.
مـنظور از ((من كل امر)) اين است كه فرشتگان براى تقدير و تعيين سرنوشتها وآوردن هر
خير و بركتى در آن شب نازل مى شوند, و هدف از نزول آنها انجام اين امور است .
(آيـه )ـ و در آخـريـن آيـه مـى فرمايد: ((شبى است سرشار از سلامت (و بركت ورحمت )
تا طلوع سپيده )) (سلا م هى حتى مطلع الفجر).
هم قرآن در آن نازل شده , هم عبادت و احيا آن معادل هزار ماه است , هم خيرات و
بركات الهى در آن شب نازل مى شود, هم رحمت خاصش شامل حال بندگان مى گردد, و هم
فرشتگان و روح در آن شب نازل مى گردند.
بنابراين شبى است سرتاسر سلامت و نور و رحمت از آغاز تا پايان , حتى طبق بعضى از
روايات در آن شب شيطان در زنجير است و از اين نظر نيز شبى است سالم و توام با سلامت
.
((پايان سوره قدر)).
سوره بينه [98].
اين سوره در ((مدينه )) نازل شده و داراى 8 آيه است .
محتوا و فضيلت سوره :.
اين سوره اشاره به رسالت جهانى پيغمبر اكرم (ص ) و آميخته بودن آن بادلائل و نشانه
هاى روشن مى كند.
و در بـخـش ديـگـرى از ايـن سـوره موضعگيرهاى مختلف اهل كتاب و مشركان را در برابر
اسلام مشخص مى كند كه آن گروه كه ايمان آوردند و اعمال صالح انجام دادند بهترين
مخلوقاتند, و آن گروه كه راه كفر و شرك و گناه پيش گرفتند بدترين مخلوقات محسوب مى
شوند.
ايـن سـوره داراى نـامهاى متعددى است كه به تناسب الفاظ آن انتخاب شده ,اما از همه
معروفتر سوره ((بينة )) و ((لم يكن )) و ((قيمة )) است .
در فـضـيـلت تلاوت اين سوره از پيغمبر اكرم (ص ) چنين نقل شده : ((اگر مردم مى
دانستند اين سوره چه بركاتى دارد خانواده و اموال را رها كرده , به فراگرفتن آن مى
پرداختند))!.
مردى از قبيله ((خزاعه )) عرض كرد: اى رسول خدا! تلاوت آن چه اجر وپاداشى دارد؟.
فـرمـود: ((هيچ منافقى آن را قرائت نمى كند, و نه كسانى كه شك و ترديد دردلشان است
, به خدا سـوگـنـد فـرشـتـگـان مقرب از آن روز كه آسمانها و زمين آفريده شده است آن
را مى خوانند, و لـحظه اى در تلاوت آن سستى نمى كنند, هركس آن رادر شب بخواند
خداوند فرشتگانى را مامور مى كند كه دين و دنياى او را حفظ كنند,و آمرزش و رحمت
براى او بطلبند, و اگر در روز بخواند به اندازه آنچه روز آن راروشن مى كند و شب آن
را تاريك مى سازد ثواب به او مى دهند)).
به نام خداوند بخشنده بخشايشگر.
(آيـه )ـ در آغـاز سـوره بـه وضـع اهل كتاب (يهود و نصارى ) و مشركان عرب قبل
ازظهور اسلام پرداخته , مى گويد: ((كافران از اهل كتاب و مشركان (مى گفتند:) دست
ازآيين خود برنمى دارند تـا دلـيل روشنى براى آنها بيايد)) (لم يكن الذين كفروا من
اهل الكتاب والمشركين منفكين حتى تاتيهم البينة ).
(آيـه )ـ ((پـيامبرى از سوى خدا (بيايد) كه صحيفه هاى پاكى را (بر آنها)بخواند))
(رسول من اللّه يتلوا صحفا مطهرة ) مطهر از شرك و دروغ و دخالت شياطين جن و انس .
(آيـه )ـ صـحيفه هائى كه ((در آن نوشته هاى صحيح و پرارزشى باشد)) ولى هنگامى كه
آمد ايمان نياوردند مانند اهل كتاب ! (فيها كتب قيمة ).
(آيـه )ـ آرى ! آنـهـا قبل از ظهور پيغمبراسلام (ص ) چنين ادعائى را داشتند,ولى بعد
از ظهور او و نـزول كتاب آسمانيش صحنه عوض شد, و آنها در دين خدااختلاف كردند ((و
اهل كتاب اختلاف نـكـردنـد مگر بعد از آنكه دليل روشن (و پيامبرراستين و آشكار)
براى آنها آمد)) (وما تفرق الذين اوتوا الكتاب الا من بعد ماجاتهم البينة ).
آيـه فـوق شـبـيـه چيزى است كه در سوره بقره آيه 89 آمده است : ((هنگامى كه از طرف
خداوند كـتـابـى بـراى آنها آمد كه موافق نشانه هائى بود كه با خودداشتند, و پيش از
آن به خود نويد فتح مى دادند, هنگامى كه اين كتاب و پيامبرى را كه از قبل شناخته
بودند نزد آنها آمد كافر شدند, پس لعنت خدا بركافران باد))!.
مـى دانـيـم اهل كتاب انتظار چنين ظهورى را داشتند, و قاعدتا مشركان عرب كه اهل
كتاب را از خـود عـالـمـتـر و آگـاهـتـر مى دانستند نيز در اين برنامه با آنها
همصدابودند ولى بعد از تحقق آرزوهايشان مسير خود را تغيير دادند و به صف مخالفان
پيوستند.
(آيه )ـ سپس ((اهل كتاب )) و به تبع آنها ((مشركان )) را مورد ملامت قرارداده , مى
گويد: چرا در ايـن آيـيـن جـديـد اخـتـلاف كـردنـد, بعضى مؤمن و بعضى كافرشدند;Š در
حالى كه در اين آيين ((دستورى به آنها داده نشده بود جز اين كه خدا رابپرستند در
حالى كه دين خود را براى او خالص كـنـند و از شرك به توحيد بازگردندنماز را برپا
دارند و زكات را بپردازند)) (وما امروا الا ليعبدوا اللّه مخلصين له الدين حنفا
ويقيموا الصلوة ويؤتوا الزكوة ).
سپس مى افزايد: ((و اين است آيين مستقيم و پايدار)) (وذلك دين القيمة ).
مـنـظـور از ((ومـا امروا)) اين است كه در آيين اسلام دستورى جز توحيد خالص و نماز
و زكات و مانند آن نيامده , و اينها امورى هستند شناخته شده , چرا از قبول آن سرباز
مى زنند و در پذيرش آن اختلاف مى كنند؟.
مـنـظـور از ((دين )) مجموعه دين و شريعت است , يعنى ;Š آنها مامور شده بودند كه
خدا را پرستش كنند و دين و آيين خود را در تمام جهات خالص گردانند.
جـمـله ((وذلك دين القيمة )) اشاره به آن است كه اين اصول يعنى ;Šتوحيد خالص و نماز
(توجه به خالق ) و زكات (توجه به خلق ) از اصول ثابت وپابرجاى همه اديان است , بلكه
مى توان گفت : اينها در متن فطرت آدمى قرار دارد.
زيـرا از يـكـسـو سرنوشت انسان بر مساله توحيد است , و از سوى ديگر فطرتش او را
دعوت به شكر مـنـعـم و معرفت و شناخت او مى كند,و از سوى سوم روح اجتماعى و مدنيت
انسان او را به سوى كمك محرومان فرامى خواند.
(آيه )ـ.
بهترين و بدترين مخلوقات !.
در آيـات گـذشته آمده بود كه كفار اهل كتاب و مشركان در انتظار اين بودند كه دليل
روشنى از سوى خداوند سراغ آنها بيايد.
در ايـنـجا به دو گروه ((كافران )) و ((مؤمنان )) در برابر اين دعوت الهى , و
سرانجام كار هريك از آنها اشاره مى كند.
نخست مى فرمايد: ((كافران از اهل كتاب و مشركان (به اين آيين جديد) در آتش دوزخند,
جاودانه در آن مـى مـانـنـد, آنها بدترين مخلوقاتند))!(ان الذين كفروا من اهل
الكتاب والمشركين فى نار جهنم خالدين فيها اولئك هم شر البرية ).
تعبير ((اولئك هم شر البرية )) (آنها بدترين مخلوقاتند) تعبير تكان دهنده اى است كه
نشان مى دهد در مـيـان تمام جنبندگان و غيرجنبندگان موجودى مطرودتر ازكسانى كه بعد
از وضوح حق و اتمام حجت راه راست را رها كرده در ضلالت گام مى نهند يافت نمى شود.
مـقـدم داشتن ((اهل كتاب )) بر ((مشركان )) در اين آيه نيز ممكن است به خاطر اين
باشد كه آنها داراى كتاب آسمانى و علما و دانشمندان بودند ونشانه هاى پيغمبر اسلام
در كتب آنها صريحا آمده بود, بنابراين مخالفت آنها زشت ترو بدتر بود.
(آيـه )ـ در ايـن آيه به گروه دوم كه نقطه مقابل آنها هستند و در قوس صعودى قرار
دارند اشاره كـرده , مـى فـرمـايـد: ((كسانى كه ايمان آوردند و اعمال صالح انجام
دادند بهترين مخلوقات خدا هستند)) (ان الذين آمنوا وعملوا الصالحات اولئك هم خير
البرية ).
تـعـبير ((اولئك هم خير البرية )) به خوبى نشان مى دهد كه انسانهاى مؤمن وصالح
العمل حتى از فـرشـتـگان برتر و بالاترند, چرا كه آيه مطلق است , و هيچ استثنائى در
آن نيست , آيات ديگر قرآن مانند آيه 70 سوره اسرا نيز گواه بر اين معنى مى باشد.
(آيـه )ـ سـپـس پـاداش آنـهـا را در چـنـد جـمـلـه كـوتـاه چنين بيان مى
كند:((پاداش آنها نزد پـروردگارشان باغهاى بهشت جاويدان است كه نهرها از زيردرختانش
جارى است (در حالى كه ) هـمـيـشه در آن مى مانند)) (جزاؤهم عند ربهم جنات عدن تجرى
من تحتها الا نهار خالدين فيها ابدا).
((هم خدا از آنها خشنود است و (هم ) آنها از خدا خشنودند)) (رضى اللّه عنهم ورضوا
عنه ).
((و اين (مقام والا و پاداشهاى مهم و بى نظير) براى كسى است كه ازپروردگارش بترسد))
(ذلك لـمـن خشى ربه ) چرا كه همين ترس انگيزه حركت به سوى هرگونه اطاعت و تقوا و
اعمال صالح است .
آنها از خدا راضيند چرا كه هر چه خواسته اند به آنها داده , و خدا از آنهاراضى است
چرا كه هرچه او خـواسـتـه انجام داده اند, و اگر هم لغزشى بوده به لطفش صرفنظر كرده
, چه لذتى از اين برتر و بـالاتـر كـه احـسـاس كـنـد مورد قبول و رضاى معبود و
محبوبش واقع شده , و به لقاى او واصل گرديده است .
دارد هركس از تو مرادى و مطلبى ـــــ مقصود ما دنيا و عقبى لقاى تو است !.
آرى ! بـهـشـت جسم انسان , باغهاى جاويدان آن جهان است , ولى بهشت جانش رضاى خدا و
لقاى محبوب است .
على (ع ) و شيعيانش خيرالبريه اند!.
در روايـات فـراوانـى كه از طرق اهل سنت و منابع معروف آنها, و همچنين درمنابع
معروف شيعه نقل شده , آيه ((اولئك هم خير البرية )) (آنها بهترين مخلوقات خدا
هستند) به على (ع ) و پيروان او تفسير شده است .
در تـفـسـيـر ((الـدرالـمـنـثـور)) از ((ابـن عـبـاس )) آمـده اسـت كه وقتى آيه
((ان الذين آمنوا وعـمـلـواالـصـالـحات اولئك هم خير البرية )) نازل شد پيغمبر اكرم
(ص ) به على فرمود: ((آن تو وشيعيان تو در قيامت مى باشيد كه هم شما از خدا خشنود
هستيد و هم خدا از شماخشنود)).
نـامـبـرده در حديث ديگرى از ((ابن مردويه )) از على (ع ) نقل مى كند كه پيغمبراكرم
(ص ) به من فرمود: ((آيا اين سخن خدا را نشنيده اى كه مى فرمايد:كسانى كه ايمان
آورده و اعمال صالح انجام داده انـد بـهـترين مخلوقاتند؟ اين تو وشيعيان تو هستيد,
و وعده گاه من و شما كنار حوض كوثر اسـت , هـنگامى كه من براى حساب امتها مى آيم و
شما دعوت مى شويد در حالى كه پيشانى سفيد وشناخته شده ايد)).
كـوتـاه سـخـن ايـن كـه حـديـث فـوق از احاديث بسيار معروف و مشهور است كه از سوى
غالب دانـشـمـنـدان و علماى اسلام پذيرفته شده , و اين فضيلتى است بزرگ و بى نظير
براى على (ع ) و پيروانش .
ضـمـنـا از ايـن روايـات بـه خـوبـى ايـن حقيقت آشكار مى شود كه واژه ((شيعه ))
ازهمان عصر رسـول خـدا(ص ) بـه وسـيـلـه آن حـضـرت در مـيان مسلمين نشر شد, و اشاره
به پيروان خاص اميرمؤمنان على (ع ) است , و آنها كه گمان مى كنند تعبير ((شيعه ))
ازتعبيراتى است كه قرنها بعد به وجود آمده سخت در اشتباهند.
((پايان سوره بينه )).
سوره زلزله [99].
اين سوره در ((مدينه )) نازل شده و داراى 8 آيه است .
محتواى سوره :.
مطالب اين سوره عمدتا بر سه محور دور مى زند:
نخست از ((اشراط الساعة )) و نشانه هاى وقوع قيامت بحث مى كند, و به دنبال آن سخن
از شهادت زمين به تمام اعمال آدمى آمده است .
در بـخـش ديـگر از تقسيم مردم به دو گروه ((نيكوكار)) و ((بدكار)) و رسيدن هركس به
اعمال خود سخن مى گويد.
در.
فضيلت تلاوت اين سوره .
تـعـبـيـرات مـهـمى در روايات اسلامى آمده , از جمله در حديثى ازپيغمبراكرم (ص ) مى
خوانيم : ((هـركـس آن را تلاوت كند گويى سوره بقره را قرائت كرده , و پاداش او به
اندازه كسى است كه يك چهارم قرآن را تلاوت كرده باشد)).
و در حديثى از امام صادق (ع ) مى خوانيم كه فرمود: ((هرگز از تلاوت سوره ((اذا
زلزلت الا رض )) خسته نشويد, چرا كه هركس آن را در نمازهاى نافله بخواندهرگز به
زلزله گرفتار نمى شود, و با آن نمى ميرد, و به صاعقه و آفتى از آفات دنيا تاهنگام
مرگ گرفتار نخواهد شد)).
به نام خداوند بخشنده بخشايشگر.
(آيـه )ـ همان گونه كه گفتيم آغاز اين سوره با بيان بعضى از حوادث هول انگيز
ووحشتناك پايان ايـن جـهـان و شـروع رستاخيز همراه است , نخست مى فرمايد:((هنگامى
كه زمين شديدا به لرزه درآيد)) (اذا زلزلت الا رض زلزالها).
و آن يـا زلـزلـه تمام كره زمين است ـبرخلاف زلزله هاى معمولى كه موضعى ومقطعى است
ـ و يا اشاره به زلزله معهود يعنى ;Š زلزله رستاخيز است .
(آيـه )ـ ((و زمـيـن (چنان زير و رو شود كه ) بارهاى سنگينش را خارج سازد))(واخرجت
الا رض اثقالها).
بعضى گفته اند: منظور از ((اثقال )) (بارهاى سنگين زمين ) انسانها هستند كه بازلزله
رستاخيز از درون قبرها به خارج پرتاب مى شوند.
و بعضى ديگر گفته اند: گنجهاى درون خود را بيرون مى ريزد, و مايه حسرت دنياپرستان
بى خبر مى گردد.
ايـن احتمال نيز وجود دارد كه منظور بيرون فرستادن مواد سنگين و مذاب درون زمين است
كه مـعـمـولا كـمى از آن به هنگام آتشفشانها و زلزله ها بيرون مى ريزد,در پايان
جهان آنچه در درون زمين است به دنبال آن زلزله عظيم به بيرون پرتاب مى شود.
تفسير اول مناسبتر است هرچند جمع ميان سه تفسير نيز بعيد نيست .
(آيـه )ـ بـه هر حال , در آن روز ((انسان (از ديدن اين صحنه بى سابقه ,سخت متوحش مى
شود, و) مى گويد: زمين را چه مى شود)) كه اين گونه مى لرزد؟(وقال الا نسان مالها).
((انـسـان )) در ايـنـجا معنى گسترده اى دارد كه همگان را شامل مى شود, زيراتعجب از
اوضاع و احوال زمين در آن روز مخصوص به كافران نيست .
ايـن تـعـجـب , و سؤال ناشى از آن نفخه اولى است كه نفخه پايان جهان است ,زيرا
زلزله عظيم در پايان جهان رخ مى دهد.
و در اين صورت منظور از اثقال زمين ;Š معادن و گنجها و مواد مذاب درون آن است .
(آيـه )ـ و از آن مـهـمـتـر ايـن كه : ((در آن روز تمام خبرهايش را بازگو مى
كند))(يومئذ تحدث اخبارها).
آنچه از خوبيها و بديها, و اعمال خير و شر, بر صفحه زمين واقع شده , همه رابرملا مى
سازد, و يكى از مـهـمـتـريـن شهود اعمال انسان در آن روز همين زمينى است كه ما
اعمال خود را بر آن انجام مى دهيم , و شاهد و ناظر ماست .
در حديثى از پيغمبر اكرم (ص ) مى خوانيم : ((منظور از خبردادن زمين اين است كه
اعمال هر مرد و زنـى را كـه بر روى زمين انجام داده اند خبر مى دهد,مى گويد: فلان
شخص در فلان روز فلان كار را انجام داد, اين است خبر دادن زمين ))!.
(آيـه )ـ در اين آيه مى افزايد: ((اين به خاطر آن است كه پروردگارت به اووحى كرده
است )) (بان ربك اوحى لها) و زمين در اجراى اين فرمان كوتاهى نمى كند.
تـعـبـيـر ((اوحى )) در اينجا به خاطر آن است كه چنين سخن گفتن اسرارآميزبرخلاف
طبيعت زمين است و اين جز از طريق يك وحى الهى ممكن نيست .
(آيـه )ـ سپس مى فرمايد: ((در آن روز مردم بصورت گروههاى پراكنده (ازقبرها) خارج مى
شوند تا اعمالشان به آنها نشان داده شود))! (يومئذ يصدر الناس اشتاتا ليروا اعمالهم
).
جـمـله ((ليروا اعمالهم )) به معنى ((تجسم اعمال )) و مشاهده خود اعمال است ,و اين
آيه يكى از روشـنـتـرين آيات كه بر مساله تجسم اعمال دلالت دارد محسوب مى شود يعنى
;Š در آن روز اعمال آدمـى به صورتهاى مناسبى تجسم مى يابد و دربرابر او حضور پيدا
مى كند, و همنشينى با آن مايه نشاط يا رنج و بلاست .
(آيـه )ـ سـپس به سرانجام كار هريك از اين دو گروه مؤمن و كافر, نيكوكار وبدكار,
اشاره كرده , مـى فـرمايد: ((پس هركس هم وزن ذره اى كار خير انجام دهد آن رامى
بيند)) (فمن يعمل مثقال ذرة خيرا يره ).
(آيه )ـ ((و هركس هم وزن ذره اى كار بد كرده آن را مى بيند))! (ومن يعمل مثقال ذرة
شرا يره ).
ظـاهـر ايـن آيـات نيز تاكيد مجددى است بر مساله ((تجسم اعمال )) و مشاهده خود عمل
, اعم از نـيـك و بـد در روز قيامت , كه حتى اگر سر سوزنى كار نيك يابدباشد در
برابر صاحب آن مجسم مى شود و آن را مشاهده مى كند.
منظور از ((ذرة )) در اينجا كوچكترين وزنهاست .
نه تنها از آيات فوق , كه از آيات مختلف قرآن به خوبى استفاده مى شود كه درحسابرسى
اعمال در قـيـامـت فوق العاده دقت و موشكافى مى شود, در آيه 16 سوره لقمان مى
خوانيم : ((پسرم ! اگر به انـدازه سـنـگينى دانه خردلى (عمل نيك يا بد) باشدو در دل
سنگى يا در گوشه اى از آسمانها يا زمـيـن پـنـهان گردد, خداوند آن را (درقيامت )
براى حسابرسى مى آورد, خداوند دقيق و آگاه است )).
اين تعبيرات نشان مى دهد كه در آن حسابرسى بزرگ كوچكترين كارهامحاسبه مى شود, ضمنا
اين آيـات هـشـدار مـى دهـد كه : نه گناهان كوچك را كم اهميت بشمرند, و نه اعمال
خير را كوچك , چيزى كه مورد محاسبه الهى قرار مى گيردهرچه باشد كم اهميت نيست .
بـه راسـتـى ايـمـان عميق به محتواى اين آيات كافى است كه انسان را در مسيرحق وا
دارد, و از هرگونه شر و فساد باز دارد.
((پايان سوره زلزله )).
سوره عاديات [100].
اين سوره در ((مدينه )) نازل شده و داراى 11 آيه است .
محتوا و فضيلت سوره :.
در آغـاز سوره سوگندهاى بيداركننده اى را ذكر مى كند, و بعد از آن سخن ازپاره اى از
ضعفهاى نوع انسان همچون كفر و بخل و دنياپرستى به ميان مى آورد, وسرانجام با اشاره
كوتاه و گويائى به مساله معاد, و احاطه علمى خداوند به بندگان ,سوره را پايان مى
دهد.
در فضيلت تلاوت اين سوره از پيغمبر اكرم (ص ) آمده است : ((هركس آن راتلاوت كند به
عدد هر يـك از حـاجـيـانـى كه (شب عيد قربان ) در ((مزدلفه )) توقف مى كنند و در
آنجا حضور دارند ده حسنه به او داده مى شود.
در حـديـث ديـگرى از امام صادق (ع ) مى خوانيم : ((هركس سوره ((والعاديات ))را
بخواند, و بر آن مـداومت كند, خداوند روز قيامت او را با اميرمؤمنان على (ع )مبعوث
مى كند و در جمع او و ميان دوستان او خواهد بود)).
ناگفته پيداست كه اين همه فضيلت براى آنهاست كه آن را برنامه زندگى خويش قرار دهند
و به تمام محتواى آن ايمان دارند و عمل مى كنند.
به نام خداوند بخشنده بخشايشگر.
شـان نـزول : در حـديثى آمده است كه : اين سوره بعد از جنگ ((ذات السلاسل )) نازل
شد و ماجرا چنين بود:.
در سـال هشتم هجرت به پيغمبراكرم (ص ) خبر دادند كه دوازده هزار سوار درسرزمين
((يابس )) جـمـع شـده , و بـا يـكديگر عهد كرده اند كه تا پيامبر(ص ) و على (ع )
رابه قتل نرسانند و جماعت مسلمين را متلاشى نكنند از پاى ننشينند!.
پيغمبراكرم (ص ) جمع كثيرى از ياران خود را به سركردگى بعضى از صحابه به سراغ آنها
فرستاد, ولـى بـعـد از گفتگوهائى بدون نتيجه بازگشتند, سرانجام پيامبر,على (ع ) را
با گروه كثيرى از مهاجر و انصار به نبرد آنها اعزام داشت , آنها بسرعت به سوى منطقه
دشمن حركت كردند و شبانه راه مـى رفـتـند, و صبحگاهان دشمن را درحلقه محاصره
گرفتند, نخست اسلام را بر آنها عرضه داشـتـنـد چـون نـپذيرفتند هنوزهوا تاريك بود
كه به آنها حمله كردند و آنان را درهم شكستند, عده اى را كشتند, وزنان و فرزندانشان
را اسير كردند, و اموال فراوانى به غنيمت گرفتند.
سوره عاديات نازل شد در حالى كه هنوز سربازان اسلام به مدينه بازنگشته بودند,
پيغمبرخدا(ص ) آن روز براى نماز صبح آمد, واين سوره را درنمازتلاوت فرمود.
بعد از پايان نماز اصحاب عرض كردند: اين سوره اى است كه ما تا به حال نشنيده بوديم
!.
فـرمـود: آرى , على (ع ) بردشمنان پيروز شد,وجبرئيل ديشب باآوردن اين سوره به من
بشارت داد ـ چند روز بعد على (ع ) با غنائم و اسيران به مدينه وارد شد.
(آيه )ـ.
سوگند به جهادگران بيدار!.
گـفـتـيم اين سوره با سوگندهاى بيدارگرى آغاز شده , نخست مى فرمايد:((سوگند به
اسبان دونده (مجاهدان ) در حالى كه نفس زنان پيش مى رفتند))(والعاديات ضبحا).
يا به شتران حاجيان كه از سرزمين ((عرفان )) به ((مشعرالحرام )) و از ((مشعر))نفس
زنان به سوى ((منى )) حركت مى كنند سوگند.
و اين تفسير از جهاتى مناسبتر به نظر مى رسد, و در روايات اهل بيت (ع ) نيزوارد شده
.
(آيـه )ـ سـپـس مـى افـزايـد: ((و سـوگند به افروزندگان جرقه آتش )) در
برخوردسمهايشان با سنگهاى بيابان (فالموريات قدحا).
اسبان مجاهدانى كه چنان باسرعت به سوى ميدان نبرد حركت مى كنند كه ازاثر برخورد سم
آنها به سنگهاى بيابان جرقه ها مى پرد, يا شترانى كه بسرعت به مواقف حج مى دوند و
سنگها و ريگها از زير پاى آنها پريده و بر اثر برخورد به سنگهاى ديگر توليد جرقه مى
كند.
(آيه )ـ سپس در سومين سوگند, مى فرمايد: ((و سوگند به هجوم آوران سپيده دم ))
(فالمغيرات صبحا).
(آيـه )ـ سـپـس بـه يـكى ديگر از ويژگيهاى اين مجاهدان و مركبهاى آنهااشاره كرده ,
مى افزايد: آن چنان بر دشمن هجوم سريع مى برند ((كه گرد و غبار به هرسو پراكندند))
(فاثرن به نقعا).
يـا ايـن كه بر اثر هجوم شتران حاجيان از مشعرالحرام به سوى منى , گرد و غباراز هر
سو پراكنده مى شود.
(آيـه )ـ و در آخـريـن ويـژگى از ويژگيهاى آنها مى فرمايد: ((و (ناگهان ) درميان
دشمن ظاهر شدند)) (فوسطن به جمعا).
چـنـان هـجوم آنها غافلگيرانه و برق آسا بود كه در چند لحظه صفوف دشمن رااز هم
شكافته و به قـلـب آنـها هجوم بردند, و جمعيت آنها را از هم متلاشى كردند, واين
نتيجه همان سرعت عمل و بيدارى و آمادگى و شهامت و شجاعت است .
و يا اشاره به ورود حاجيان از ((مشعر)) به قلب ((منى )) است .
از اينجا روشن مى شود كه جهاد آن چنان عظمتى دارد كه حتى نفسهاى اسبهاى مجاهدان
شايسته سوگند است , و همچنين جرقه هاى ناشى از برخوردسمشان به سنگها, و همچنين گرد
و غبارى كه در فضا پخش مى كنند, آرى گرد وغبار صحنه جهاد هم پرارزش و باعظمت است .
(آيـه )ـ بـعـد از اين سوگندهاى عظيم به پاسخ قسم , يعنى ;Š چيزى كه سوگندها به
خاطر آن ياد شـده اسـت پـرداخته , مى فرمايد: ((مسلما انسان در برابر نعمتهاى
پروردگارش بسيار ناسپاس و بخيل است )) (ان الا نسان لربه لكنود).
هـمـان انـسان تربيت نايافته , همان انسانى كه انوار معارف الهى و تعليمات انبيا
برقلبش نتافته , و بالاخره همان انسانى كه خود را تسليم غرائز و شهوات سركش نموده
است او مسلما ((ناسپاس )) و ((بخيل )) است .
تعبير ((انسان )) در اين گونه موارد به معنى انسانهاى شرور هوى پرست سركش و طغيانگر
است .
(آيه )ـ سپس مى افزايد: ((و او خود (نيز) بر اين معنى گواه است )) (وانه على ذلك
لشهيد) چرا كه انسان نسبت به نفس خويش بصيرت دارد, و اگر صفات درونى خود را از هركس
بتواند پنهان كند از خدا و وجدان خويش نمى تواند مخفى دارد, خواه به حقيقت اعتراف
كند يا نه !.
(آيـه )ـ در ايـن آيـه مى افزايد: ((و او علاقه شديد به مال دارد)) (وانه لحب الخير
لشديد) و همين علاقه شديد و افراطى او به مال و ثروت سبب بخل وناسپاسى و كفران او
مى شود.
اطـلاق ((خـيـر)) بـر ((مال )) به خاطر آن است كه در حد ذات خود چيز خوبى است , و
مى توانند وسيله انواع خيرات گردد, ولى انسان ناسپاس و بخيل آن را ازهدف اصليش
بازداشته , و در مسير خودخواهى و خودكامگى به كار مى گيرد.
(آيـه )ـ سـپس به صورت يك استفهام انكارى توام با تهديد, مى فرمايد:((آيا (اين
انسان ناسپاس و بـخـيـل و دنـياپرست ) نمى داند در آن روز تمام كسانى كه درقبرها
هستند برانگيخته مى شوند)) (افلا يعلم اذا بعثر ما فى القبور).
(آيـه )ـ ((و آنـچـه در درون سـينه ها (از كفر و ايمان , اخلاص و ريا, كبر وتواضع ,
نيات خير و سؤ) است آشكار مى گردد)) (وحصل ما فى الصدور).
(آيه )ـ ((در آن روز پروردگارشان از آنها (و اعمال و نياتشان ) كاملا باخبراست )) و
بر طبق آن به آنها كيفر مى دهد (ان ربهم بهم يؤمئذ لخبير).
آرى ! خـداونـد هـمـيـشه و در همه حال از اسرار درون و برون بطور كامل آگاه است ولى
اثر اين آگـاهـى در قيامت و به هنگام پاداش و كيفر ظاهرتر و آشكارترمى گردد و اين
هشدارى است به هـمـه انـسانها كه اگر به راستى به آن ايمان داشته باشند سد نيرومندى
در ميان آنان و گناهان ايجاد مى كند.
((پايان سوره العاديات )).
سوره قارعه [101].
اين سوره در ((مكه )) نازل شده و داراى 11 آيه است .
محتوا و فضيلت سوره :.
اين سوره بطوركلى از معاد و مقدمات آن سخن مى گويد, با تعبيراتى كوبنده و بيانى
تكان دهنده , و انذار و هشدارى صريح و روشن , و سرانجام انسانها را به دوگروه تقسيم
مى كند:.
گـروهـى كـه اعـمـالـشـان در مـيـزان عـدل الـهى سنگين است , و پاداششان زندگانى
سراسر رضـايـتـبخش در جوار رحمت حق , و گروهى كه اعمالشان سبك و كم وزن است و
سرنوشتشان آتش داغ و سوزان جهنم .
نام اين سوره يعنى ((قارعه )) از آيه اول آن گرفته شده است .
در فضيلت تلاوت اين سوره در حديثى از امام باقر(ع ) مى خوانيم : ((كسى كه سوره
قارعه را بخواند خـداونـد مـتـعـال او را از فتنه دجال و ايمان آوردن به او حفظمى
كند, و او را در قيامت از چرك جهنم دور مى دارد ان شااللّه )).
به نام خداوند بخشنده بخشايشگر.
(آيه )ـ.
حادثه كوبنده !.
اين سوره كه در وصف قيامت است , نخست مى فرمايد: ((آن حادثه كوبنده ))(القارعة ) .
(آيه )ـ ((و چه حادثه كوبنده اى ))! (ما القارعة ).
(آيه )ـ ((و تو چه مى دانى كه حادثه كوبنده چيست ))؟آن حادثه همان روزقيامت است
(وما ادريك ما القارعة ).
بـسـيـارى از مـفـسـران گـفته اند كه ((قارعة )) يكى از نامهاى قيامت است , ولى
درست روشن نساخته اند كه آيا اين تعبير اشاره به مقدمات قيامت مى باشد كه عالم دنيا
درهم كوبيده مى شود.
و يا اين كه منظور مرحله دوم , يعنى ;Š مرحله زنده شدن مردگان , و طرح نوين در عالم
هستى است , و تعبير به ((كوبنده )) به خاطر آن است كه وحشت و خوف وترس آن روز دلها
را مى كوبد.
ولى روى هم رفته احتمال اول مناسبتر به نظر مى رسد, هرچند در اين آيات هر دو حادثه
پشت سر يكديگر ذكر شده است .
(آيـه )ـ سـپـس در تـوصيف آن روز عجيب مى گويد: ((روزى كه مردم مانندپروانه هاى
پراكنده خواهند بود)) (يوم يكون الناس كالفراش المبثوث ).
تـشـبـيـه به ((پروانه )) به خاطر آن است كه پروانه ها معمولا خود را ديوانه وار به
آتش مى افكنند و مى سوزانند, بدكاران نيز خود را در آتش جهنم مى افكنند.
(آيـه )ـ سـپـس به سراغ يكى ديگر از اوصاف آن روز رفته , مى افزايد: ((وكوهها مانند
پشم رنگين حلاجى شده مى گردد))! (وتكون الجبال كالعهن المنفوش ).
سـابقا گفته ايم كه طبق آيات مختلف قرآن كوهها در آستانه قيامت نخست به حركت در مى
آيند بـعد درهم كوبيده و متلاشى مى گردند و سرانجام به صورت غبارى در آسمان در مى
آيند كه در آيـه مورد بحث آن را تشبيه به پشمهاى رنگين حلاجى شده كرده است ,
پشمهايى كه تنها رنگى از آنها نمايان باشد, و اين آخرين مرحله متلاشى شدن كوههاست .
(آيـه )ـ بـعـد بـه مـرحـلـه حشر و نشر و زنده شدن مردگان و تقسيم آنها به دوگروه
پرداخته , مى فرمايد: ((اما كسى كه (در آن روز) ترازوهاى اعمالش سنگين است )) (فاما
من ثقلت موازينه ).
(آيه )ـ ((در يك زندگى خشنودكننده خواهد بود)) (فهو فى عيشة راضية )و تنها زندگى
آخرت اسـت كـه سـراسـر رضـايـت و خشنودى و آرامش و امنيت و مايه جمعيت خاطر مى
باشد, چرا كه زندگى دنيا هرقدر مرفه و پرنعمت باشد باز ازعوامل ناخشنودى خالى نيست
.
در حديثى از امام صادق (ع ) آمده است كه وقتى از معنى ((ميزان )) سؤال كردند, در
پاسخ فرمود: ((ترازوى سنجش همان عدل است )).
و در حديثى مى خوانيم : ((اميرمؤمنان و امامان از دودمانش ترازوهاى سنجشند)).
به اين ترتيب وجود اوليااللّه يا قوانين عدل الهى مقياسهائى هستند كه انسانها و
اعمالشان را بر آنها عرضه مى كنند, و به همان اندازه كه با آنها شباهت دارند و
مطابقت دارند وزنشان سنگين است .
و روشن است كه سبك و سنگين بودن ((موازين )) به معنى سنگين و سبك بودن خود اعمال
است .
(آيه )ـ ((و اما كسى كه ترازوهايش سبك است )) (واما من خفت موازينه ).
(آيه )ـ ((پناهگاهش هاويه [ دوزخ ] است )) (فامه هاوية ) كه در آن سقوطمى كند.
تـعبير به ((ام )) (مادر) در جمله فوق به خاطر اين است كه مادر پناهگاهى است براى
فرزندان كه در مـشـكلات به او پناه مى برند, و نزد او مى مانند, و در اينجا اشاره
به اين است كه اين گنهكاران سبك عمل محلى براى پناه گرفتن جز دوزخ نمى يابند.
(آيه )ـ ((و تو چه مى دانى هاويه چيست ))؟! (وما ادريك ماهيه ).
(آيه )ـ ((آتشى است سوزان )) و فوق تصور همه انسانها (نار حامية ).
((پايان سوره قارعه )).
سوره تكاثر [102].
اين سوره در ((مكه )) نازل شده و داراى 8 آيه است .
محتوا و فضيلت سوره :.
مـحتواى اين سوره نخست سرزنش و ملامت افرادى است كه بر اساس يك سرى مطالب موهوم بر
يـكـديگر تفاخر مى كردند, سپس هشدارى نسبت به مساله معاد و قيامت و آتش دوزخ , و
سرانجام هشدارى در زمينه مساله سؤال و بازپرسى از نعمتها مى دهد.
نام اين سوره از آيه اول آن گرفته شده است .
در فـضـيـلت تلاوت اين سوره در حديثى از پيغمبراكرم (ص ) مى خوانيم :((كسى كه آن را
بخواند خـداونـد در بـرابـر نعمتهايى كه در دنيا به او داده او را موردحساب قرار
نمى دهد و پاداشى به او مى دهد كه گوئى هزار آيه قرآن را تلاوت كرده )).
بـديـهى است اين همه ثواب از آن كسى است كه آن را بخواند و در برنامه زندگى به كار
گيرد و روح و جان خود را هماهنگ با آن بسازد.
به نام خداوند بخشنده بخشايشگر.
شان نزول : مفسران معتقدند كه اين سوره درباره قبائلى نازل شد كه بريكديگر تفاخر مى
كردند, و بـا كـثرت نفرات و جمعيت يا اموال و ثروت خود برديگران مباهات مى نمودند
تا آنجا كه براى بالا بردن آمار نفرات قبيله به گورستان مى رفتند و قبرهاى مردگان
هر قبيله را مى شمردند!.
ولى مسلم است كه اين شان نزول هرگز مفهوم آيه را محدود نمى كند.
(آيه )ـ.
بلاى تكاثر و تفاخر!.
در آغاز سوره نخست با لحنى ملامت بار مى افزايد: ((افزون طلبى (و تفاخر)شما را به
خود مشغول داشته (و از خدا غافل نموده ) است )) (الهيكم التكاثر).
(آيه )ـ ((تا آنجا كه به ديدار قبرها رفتيد)) و قبور مردگان خود را برشمرديدو به آن
افتخار كرديد (حتى زرتم المقابر).
از امـيـرمـؤمـنـان على (ع ) در نهج البلاغه آمده است كه بعد از تلاوت ((الهيكم
التكاثر حتى زرتم الـمـقـابـر)) فـرمود: ((شگفتا! چه هدف بسيار دورى ! و چه زيارت
كنندگان غافلى ! و چه افتخار موهوم و دردناكى به ياد استخوان پوسيده كسانى افتاده
اند كه سالهاست خاك شده اند, آن هم چه يـادآورى ! با اين فاصله دوربه ياد كسانى
افتاده اند كه سودى به حالشان ندارند, آيا به محل نابودى پدران خويش افتخار مى
كنند؟ و يا با شمردن تعداد مردگان و معدومين خود را بسيارمى شمرند؟ آنـهـا خـواهان
بازگشت اجسادى هستند كه تار و پودشان از هم گسسته , وحركاتشان به سكون مبدل شده اين
اجساد پوسيده اگر مايه عبرت باشند سزاوارتراست تا موجب افتخار گردند))!.
سرچشمه تفاخر و فخرفروشى !.