(آيه )ـ سپس مى افزايد: ((اين در حالى است كه در بهشت بر تختهاى زيباتكيه كرده
اند نه آفتاب را در آنجا مى بينند, و نه سرما را)) (متكئين فيهـاعلى الا رائك لا
يرون فيهـا شمسا ولا زمهريرا).
نـه ايـن كـه خـورشـيد و ماه در آنجا وجود نداشته باشد, بلكه تابش ناراحت كننده
خورشيد وجود ندارد, با وجود سايه هاى درختان بهشتى .
((آلوسى )) مفسر معروف اهل سنت در ((روح المعانى )) در حديثى از ابن عباس چنين نقل
مى كند: ((هـنـگامى كه بهشتيان در بهشت هستند ناگهان نورى همچون نورآفتاب مشاهده مى
كنند كه صـحـنـه بـهـشت را روشن ساخته , بهشتيان به رضوان (فرشته مامور بهشت ) مى
گويند: اين نور چيست با اين كه پروردگار ما فرموده : ((دربهشت نه آفتاب را مى بينند
و نه سرما را))؟.
او در پـاسخ مى گويد: ((اين نور خورشيد و ماه نيست , ولى على (ع ) و فاطمه (ع
)خندان شده اند و بهشت از نور دندانشان روشن گشته است ))!.
(آيـه )ـ در ادامـه اين نعمتها مى افزايد: ((و در حالى است كه سايه هاى درختان
بهشتى بر آنها فرو افتاده , و چيدن ميوه هايش بسيار آسان است )) (ودانية عليهم ظلا
لهـا وذلــلت قطوفهـا تذليلا ).
نـه مـشـكـلـى وجود دارد, نه خارى در دست مى رود, و نه احتياج به تلاش وحركتى براى
چيدن ميوه هاست !.
(آيـه )ـ در ايـن آيـه بـه تـوضيح قسمتى از چگونگى پذيرائى از اين ميهمانان بهشتى
خدا و وسائل پـذيرائى آنها, و پذيرائى كنندگان پرداخته , مى فرمايد: ((و درگرداگرد
آنها ظرفهائى سيمين و قـدحـهائى بلورين مى گردانند)) پر از بهترين غذاها ونوشيدنيها
(ويطـاف عليهم بـانية من فضة واكواب كـانت قواريرا).
(آيـه )ـ ((ظـرفهاى بلورينى از نقره ! كه آنها را به اندازه مناسب آماده كرده اند))
(قواريرا من فضة قدروهـا تقديرا).
در ايـن ظـرفـهـا انـواع غـذاهـاى بـهشتى , ودر آن قدحهاى بلورين انواع نوشيدنيهاى
لذت بخش و نـشـاطفرين , به مقدارى كه مى خواهند و علاقه دارند موجود است ,
وخدمتكاران بهشتى پيوسته گرد آنها دور مى زنند و به آنها عرضه مى كنند.
(آيـه )ـ سپس مى افزايد: ((و درآنجااز جامهائى سيراب مى شوند كه لبريز ازشراب طهورى
آميخته با زنجبيل است ))(ويسقون فيهـا كاسا كان مزاجهـا زنجبيلا ).
بـسـيـارى از مـفسران تصريح كرده اند كه عرب جاهلى از شرابهائى كه آميخته بازنجيل
بود لذت مـى برد زيرا كه تندى مخصوصى به شراب مى داد, و قرآن در اينجااز جامهائى
سخن مى گويد كه شراب طهورش با زنجبيل آميخته است , ولى بديهى است ميان اين شراب و
آن شراب تفاوت از دنيا تا آخرت است !.
(آيـه )ـ سـپس مى افزايد: اين جامها ((از چشمه اى در بهشت كه نامش سلسبيل است )) پر
مى شود (عينا فيهـا تسمى سلسبيلا ).
((سـلسبيل )) نوشيدنى بسيار لذيذى را مى گويند كه به راحتى در دهان و گلوجارى مى
شود و كاملا گواراست .
(آيـه )ـ سـپـس از پـذيرائى كنندگان اين بزم پرسرور كه در جوار رحمت حق در بهشت
برين برپا مـى شـود سـخـن بـه مـيان آورده , مى گويد: ((و بر گردشان (براى پذيرائى
) نوجوانانى جاودانى مـى گردند كه هرگاه آنها را ببينى گمان مى كنى مرواريدپراكنده
اند))! (ويطوف عليهم ولدان مخلدون اذا رايتهم حسبتهم لؤلؤا منثورا).
هم خودشان در بهشت جاودانى هستند, و هم طراوت و زيبائى و نشاطجوانى آنها جاودانى
است , و هم پذيرائى كردن آنان .
تـعـبـيـر به ((لؤلؤا منثورا)) (مرواريدهاى پراكنده ) اشاره اى است به زيبائى و
صفاودرخشندگى وجذابيت آنها, و هم حضورشان در همه جاى اين بزم الهى وروحانى .
(آيـه )ـ و از آنـجـا كـه نـعمتهاى جهان ديگر به وصف نمى آيد ـهر قدر الفاظگويا
ورسا باشدـ در اين آيه به صورت سربسته مى افزايد: ((وهنگامى كه آنجاراببينى نعمتها
وملك عظيمى را مى بينى ))! (واذا رايت ثم رايت نعيما وملكا كبيرا).
(آيـه )ـ تـا ايـنـجـا به قسمتى از نعمتهاى بهشتى از قبيل ((مساكن )) و ((تختها))
و((سايه ها)) و ((ميوه ها)) و ((نوشيدنيها)) و ((ظرفها)) و ((گروه پذيرائى كنندگان
)) اشاره شد,اكنون نوبت و سائل تزيينى بهشتيان است .
مـى فـرمـايـد: ((براندام آنها لباسهائى است از حرير نازك سبزرنگ , و از ديباى ضخيم
)) (عـاليهم ثيـاب سندس خضر واستبرق ).
سپس مى افزايد: ((و با دستنبدهائى ازنقره آراسته اند))(وحلوااسـاورمن فضة ).
نقره هائى شفاف كه همچون بلور مى درخشد, و از ياقوت و در و مرواريدزيباتر است .
و سـرانـجـام در پـايان آيه به عنوان آخرين و مهمترين نعمت از اين سلسله نعمتها مى
فرمايد: ((و پروردگارشان شراب طهور به آنان مى نوشاند)) (وسقيهم ربهم شرابا طهورا).
در حـديـثـى از امـام صادق (ع ) نقل شده است كه : اين شراب ((قلب و جان آنها رااز
همه چيز جز خداوند پاك مى كند)).
و از حـديثى كه از رسول خدا(ص ) نقل شده استفاده مى شود كه چشمه شراب طهور بر در
بهشت قـرار دارد: ((جـرعـه اى از اين شراب طهور به آنها داده مى شود وخدا به وسيله
آن قلوب آنها را از حسد (و هرگونه صفات رذيله ) پاك مى سازد)).
(آيه )ـ و در اين آيه , آخرين سخن را در اين زمينه بيان كرده , مى فرمايد: ازسوى
خدا به آنها گفته مى شود: ((اين پاداش شماست , و سعى و تلاش شما (درطريق اطاعت
فرمان حق ) مورد قدردانى است )) (ان هذا كـان لكم جزاا وكـان سعيكم مشكورا).
مـبـادا كـسى تصور كند كه اين مواهب و پاداشهاى عظيم را بى حساب مى دهند, اينها همه
جزاى سعى و عمل و پاداش مجاهدتها و خودسازيها وچشم پوشى از گناه است .
(آيه )ـ.
پنج دستور مهم براى موفقيت در اجراى حكم خدا.
آيـات اين سوره از آغاز تاكنون درباره خلقت انسان و سپس معاد و رستاخيزاو سخن مى
گفت , در اينجا روى سخن را به پيامبر(ص ) كرده , دستورات مؤكدى براى هدايت انسانها
وصبر ومقاومت در اين راه به او مى دهد, درواقع اين آيات راه وصول به آن همه نعمتهاى
بى مانند را نشان داده است كه تنها از طريق تمسك به قرآن وپيروى از رهبرى چون
پيامبراسلام (ص ) والهام گرفتن ازدستورات او امكان پذيراست .
نخست مى فرمايد: ((مسلما ما قرآن را بر تو نازل كرديم )) (انا نحن نزلنـا عليك
القرآن تنزيلا ).
(آيـه )ـ سـپـس پـنـج دسـتور مهم به پيامبر اسلام (ص ) مى دهد كه نخستين آن دعوت به
صبر و اسـتقامت است , مى فرمايد: ((سپس در (تبليغ و اجراى ) حكم پروردگارت شكيبا (و
با استقامت ) باش )) (فاصبر لحكم ربك ).
از مـشـكـلات و مـوانـع راه و كـثـرت دشمنان و سرسختى آنها ترس و هراسى به خود راه
مده , و همچنان به پيش حركت كن .
و در دومـيـن دستور, پيامبر(ص ) را از هرگونه سازش با منحرفان برحذر داشته ,مى
گويد:((واز هيچ گنهكار ياكافرى ازآنان اطاعت مكن ))(ولا تطع منهم آثمااو كفورا).
در حقيقت اين حكم دوم تاكيدى است بر حكم اول چرا كه جمعيت دشمنان تلاش مى كردند كه
از طـرق مـخـتـلف پيامبر(ص ) را در مسير باطل به سازش بكشانند, چنانكه نقل شده كه
((عتبة بن ربـيعه )) و ((وليدبن مغيره )) به پيامبر(ص )مى گفتند: از دعوت خود
بازگرد, ما آنقدر ثروت در اخـتـيـار تو مى گذاريم كه راضى شوى , و زيباترين دختران
عرب را به همسرى تو در مى آوريم , و پـيـشـنـهادهاى ديگرى از اين قبيل , و پيامبر(ص
) به عنوان يك رهبر بزرگ راستين بايد در برابر ايـن وسوسه هاى شيطانى , يا تهديداتى
كه بعد از بى اثر ماندن اين تطميعات عنوان مى شود, صبر و استقامت به خرج دهد, نه
تسليم تطميع گردد, و نه تهديد.
(آيه )ـ ولى ازآنجا كه صبر واستقامت در برابر هجوم اين مشكلات عظيم كار آسانى نيست
وپيمودن ايـن راه دو تـوشه خاصى لازم دارد, در اين آيه مى افزايد:((و نام پروردگارت
را هر صبح و شام به يادآور)) (واذكراسم ربك بكرة واصيلا ).
(آيه )ـ ((و در شبانگاه براى او سجده كن , و مقدار طولانى از شب او راتسبيح گوى ))
(ومن الليل فاسجد له وسبحه ليلا طويلا ).
تـا در سايه آن ((ذكر)) و اين ((سجده )) و ((تسبيح )) نيروى لازم و قدرت معنوى
وپشتوانه كافى براى مبارزه با مشكلات اين راه فراهم سازى .
دو آيه فوق در حقيقت بيانگر لزوم توجه شبانه روزى و مستمر به ذات مقدس پروردگار است
.
در ايـنجا بايد به اين نكته توجه داشت كه دستورهاى پنجگانه آيات فوق گرچه به صورت
برنامه اى بـراى پـيامبر اسلام (ص ) ذكر شده , ولى در حقيقت سرمشقى است براى همه
كسانى كه در مسير رهبرى معنوى و انسانى جامعه بشرى گام برمى دارند.
آنـهـا بـايـد بـدانـنـد بـعد از اطمينان و ايمان كامل به هدف و رسالتى كه دارند
لازم است صبر و استقامت پيشه كنند, و از انبوه مشكلات راه , وحشت نداشته باشند.
و در مرحله بعد بايد در برابر وسوسه هاى شياطينى كه مصداق آثم و كفورند,و با انواع
حيل و تزوير سـعـى در مـنحرف ساختن رهبران و پيشوايان مى كنند, تارسالت آنها عقيم
ماند, با كمال قدرت مقاومت كنند, نه فريب تطميع را بخورند و نه واهمه اى از تهديد
به خود راه دهند.
و در تمام مراحل براى كسب قدرت روحى , و نيروى اراده , عزم راسخه , وتصميم آهنين ,
هر صبح و شام به ياد خدا باشند, و پيشانى را بر درگاهش بسايند,مخصوصا از عبادتهاى
شبانه و راز و نياز با او مـدد گـيـرنـد كـه اگر اين امور رعايت شودپيروزى حتمى است
, و اگر در پاره اى از مراحل مـصـيـبت و شكستى رخ دهد در پرتواين اصول مى توان آنها
را جبران كرد, برنامه زندگى پيامبر اسلام (ص ) و دعوت ورسالت او سرمشق مؤثرى براى
رهروان اين راه است .
(آيه )ـ.
اين يك هشدار است , و انتخاب راه با شماست !.
در آيـات گذشته به پيامبر(ص ) هشدار داده شده كه تحت تاثير افراد ((آثم ))
و((كفور)) (مجرم و كافر) هرگز واقع نشود.
در اينجا معرفى بيشترى از آنها كرده , مى گويد: ((آنها زندگى زودگذر دنيا رادوست
دارند, در حـالـى كـه روز سـخـتى را در پشت سر خود رها مى كنند)) و ناديده مى
گيرند! (ان هؤلا يحبون العـاجلة ويذرون وراهم يوما ثقيلا ).
سنگين از نظر محاسبه , از نظر طول زمان و فضاحت و رسوايى .
افق افكار آنها از خور و خواب و شهوت فراتر نمى رود, و آخرين نقطه ديدآنها همين
لذائذ بى قيد و شـرط مـادى اسـت , و عـجـيـب ايـن كه مى خواهند روح بزرگ پيامبر(ص )
را نيز با همين مقياس بسنجند.
(آيه )ـ در اين آيه به آنها هشدار مى دهد كه از نيرو و قدرت خود مغرورنشوند كه
اينها را همه خدا داده , و هر زمان بخواهد بسرعت بازپس مى گيرد.
مـى فـرمـايـد: ((مـا آنـها را آفريديم , و پيوندهاى وجودشان را محكم كرديم (به
آنها قوت و قدرت بخشيديم ) و هر زمان بخواهيم جاى آنها را به گروه ديگرى مى دهيم ))
(نحن خلقنـاهم وشددنـا اسرهم واذا شئنـا بدلنـا امثـالهم تبديلا ).
به راستى قرآن در اينجا انگشت روى نقطه حساسى گذارده , و آن پيوندهاى مختلف اجزاى
وجود بـشـر اسـت از عصبهاى كوچك و بزرگ كه همچون طنابهاى آهنين عضلات را به يكديگر
مربوط مـى سـازد گـرفـتـه , تـا ربـاطها و عضلات مختلف ,آن چنان قطعات كوچك و بزرگ
استخوان و گـوشـتـهاى اندام انسان را به يكديگرمحكم بسته كه از مجموع آنها يك واحد
كاملا منسجم ـكه آماده انجام هرگونه فعاليتى است ـ ساخته , اما روى هم رفته اين
جمله كنايه از قدرت و قوت است .
اين آيه در ضمن غنا و بى نيازى ذات پاك خدا را, از آنها, و از اطاعت وايمانشان ,
روشن مى سازد, تا بدانند اگر اصرارى براى ايمان آنهاست , در حقيقت لطف و رحمتى است
از ناحيه پروردگار.
(آيـه )ـ سپس به كل بحثهائى كه در اين سوره آمده است ـكه مجموعايك برنامه جامع
سعادت را ارائه مى دهدـ اشاره كرده , مى گويد: ((اين يك تذكر ويادآورى است , و هركس
بخواهد (با استفاده از آن ) راهى به سوى پروردگارش برمى گزيند)) (ان هذه تذكرة فمن
شـا اتخذ الى ربه سبيلا ).
وظـيفه ما نشان دادن راه است , نه اجبار برانتخاب ,اين شما هستيدكه بايد باعقل ودرك
خود, حق را از باطل تشخيص دهيد, و با اراده و اختيار خود تصميم بگيريد.
اين در حقيقت تاكيدى است بر آنچه در آغاز سوره گذشت كه فرمود: ((ما راه را به او
نشان داديم , خواه پذيرا شود و شكر اين نعمت را به جا آورد, يا روى گرداندو كفران
كند)).
(آيـه )ـ و از آنـجـا كه ممكن است افراد كوته فكر از تعبير فوق نوعى تفويض وواگذارى
مطلق به بندگان تصور كنند, در اين آيه براى نفى اين توهم مى افزايد: ((وشما هيچ چيز
را نمى خواهيد مگر اين كه خدا بخواهد)) (ومـا تشـاؤن الا ان يشـااللّه ).
((چرا كه خداوند دانا و حكيم بوده و هست )) (ان اللّه كـان عليما حكيما).
و اين در حقيقت اثبات اصل معروف ((الا مر بين الا مرين )) است , از يك سومى فرمايد:
((خدا راه را نـشـان داده و انـتخاب با شماست )) و از سوى ديگر مى افزايد:((انتخاب
شما منوط به مشيت الهى است )) يعنى ;Š شما استقلال كامل نداريد بلكه قدرت و توان و
آزادى اراده شما همه به خواست خدا و از ناحيه اوست , و هر زمان اراده كند مى تواند
اين قدرت و آزادى را سلب كند.
بـه ايـن تـرتيب نه ((تفويض )) و واگذارى كامل است و نه ((اجبار)) و سلب
اختيار,بلكه حقيقتى است دقيق و ظريف در ميان اين دو يا به تعبير ديگر: نوعى آزادى
وابسته به مشيت الهى است , كه هـر لحظه بخواهد مى تواند آن را بازپس گيرد, تا هم
بندگان بتوانند بار تكليف و مسؤوليت را كه رمز تكامل آنهاست بر دوش گيرند و هم خود
را بى نياز از خداوند تصور نكنند.
ذيل آيه كه مى فرمايد: ان اللّه كـان عليما حكيما نيز ممكن است اشاره به همين معنى
باشد چرا كه عـلـم و حـكمت خدا ايجاب مى كند بندگان را در پيمودن راه تكامل آزاد
بگذارد, و گرنه تكامل اجـبارى و تحميلى تكامل نيست , به علاوه علم و حكمت او اجازه
نمى دهد كه افرادى را مجبور به كار خير و افرادى را مجبور به كارشر كند, و بعد گروه
اول را پاداش دهد, و گروه دوم را مجازات كند.
(آيـه )ـ و سرانجام در آخرين آيه اين سوره , به سرنوشت نيكوكاران وبدكاران در يك
جمله كوتاه و پـرمـعـنـى اشـاره كـرده , مى فرمايد: خدا ((هركس رابخواهد (و شايسته
بداند) در رحمتش وارد مـى كـنـد, و بـراى ظـالـمـان عـذاب دردنـاكى آماده ساخته است
)) (يدخل من يشـا فى رحمته والظالمين اعدلهم عذابا اليما).
جالب اين كه در آغاز آيه مى گويد: ((هركس را بخواهد در رحمت خود واردمى كند)) ولى
در پايان آيـه , عـذاب را روى ظالمان متمركز مى سازد, و اين نشان مى دهد كه مشيت او
بر عذاب به دنبال مشيت انسان بر ظلم و گناه است , و به قرينه مقابله روشن مى شود كه
مشيت او در رحمت نيز به دنـبـال اراده انسان در ايمان وعمل صالح و اجراى عدل است ,
و جز اين از حكيم نمى توان انتظار داشت .
پايان سوره دهر (انسان ).
سوره مرسلات [77].
اين سوره در ((مكه )) نازل شده و داراى 50 آيه است .
محتواى سوره :.
بـيـشترين مطلبى كه در اين سوره مطرح شده , مسائل مربوط به قيامت وتهديد و انذار
مكذبان و منكران است .
و از امـتـيـازات ايـن سـوره ايـن اسـت كـه آيـه ((ويـل يـومـئذ لـلـمكذبين ;Š
((واى در آن روز بر تكذيب كنندگان )) ده بار در آن تكرار شده , و هر بار به دنبال
مطلب تازه اى .
بعد از ذكر سوگندهائى , از قيامت و حوادث سنگين و سخت رستاخيز خبرمى دهد.
در مرحله بعد سرگذشت غم انگيز اقوام گنهكار پيشين .
و در مرحله سوم گوشه اى از ويژگيهاى آفرينش انسان .
و در مرحله چهارم قسمتى از مواهب الهى در زمين .
و در مرحله پنجم قسمتهايى از عذاب تكذيب كنندگان را شرح مى دهد.
هـمـچنين در هر مرحله اشاره اى به مطلبى بيدارگر و تكان دهنده كرده ,و به دنبال آن
اين آيه را تكرار مى كند, و حتى در بخشى از آن به نعمتهاى بهشتى كه نصيب پرهيزكاران
شده اشاره نموده تا انذار را با بشارت بياميزد,و تهديد را با تشويق .
و به هر حال اين تكرار, تكرار بعضى از آيات را در سوره ((الرحمن )) تداعى مى كند,
با اين تفاوت كه در آنجا سخن از نعمتها بود, و در اينجا غالبا از عذابهاى مكذبان
است .
انتخاب نام ((مرسلات )) براى اين سوره به تناسب نخستين آيه اين سوره است .
فضيلت تلاوت سوره :.
در حـديثى از امام صادق (ع ) آمده است : ((كسى كه اين سوره را بخواند خداونداو را
با پيامبر آشنا (و همجوار) مى سازد)).
بـدون شـك ايـن ثواب و فضيلت از آن كسانى است كه بخوانند و بينديشند وعمل كنند, و
لذا در حـديثى آمده است : بعضى از ياران پيامبر(ص ) خدمتش عرض كردند: ((چه زود آثار
پيرى در شما نمايان شده اى رسول خدا))؟!.
فرمود: ((سوره هاى هود, واقعه , مرسلات , و عم يتسـائلون مرا پير كرده ))!.
قـابل توجه اين كه در تمام اين سوره ها احوال قيامت و مسائل هول انگيز آن دادگاه
بزرگ منعكس است , وهمين ها بوده كه در روح مقدس پيامبر(ص ) اثر گذارده .
بديهى است تلاوت بدون فكر و تصميم بر عمل نمى تواند چنين اثرى بگذارد.
به نام خداوند بخشنده بخشايشگر.
(آيه )ـ در آغاز اين سوره مقدمتا در پنج آيه , پنج سوگند آمده كه در تفسير معنى
آنها سخن بسيار است :.
مى فرمايد: ((سوگند به فرشتگانى كه پى درپى فرستاده مى شوند))(والمرسلا ت عرفا).
(آيه )ـ ((و آنها كه همچون تندباد حركت مى كنند)) (فالعـاصفـات عصفا).
(آيه )ـ ((و سوگند به آنها كه (ابرها را) مى گسترانند)) (والناشرات نشرا).
(آيه )ـ ((و آنها كه جدا مى كنند)) (فالفـارقـات فرقا).
(آيـه )ـ ((و سـوگـنـد بـه آنها كه آيات بيدارگر (الهى ) را (به انبيا) القامى
نمايند)) (فالملقيـات ذكرا).
(آيه )ـ ((براى اتمام حجت يا براى انذار)) (عذرا او نذرا).
سوگند اول و دوم ناظر به مساله ((بادها و طوفانها)) است , و سوگند سوم وچهارم و
پنجم ناظر بـه نـشـر آيـات حـق بـه وسـيـله ((فرشتگان )), و سپس جدا كردن حق ازباطل
, و بعد القا ذكر و دستورهاى الهى به پيامبران , به منظور اتمام حجت و انذار است .
(آيه )ـ حال بايد ديد كه اين سوگندها براى چه منظورى است ؟ در اين آيه پرده از روى
اين معنى بـرداشـته , مى گويد: ((آنچه به شما (درباره قيامت ) وعده داده مى شود
يقينا واقع شدنى است )) (انمـا توعدون لواقع ).
بعث و نشور, ثواب و عقاب , حساب و جزا, همه حق است , و ترديدى درآن نيست .
(آيـه )ـ سپس به بيان نشانه هاى اين روز موعود پرداخته , مى فرمايد: ((درآن هنگام
كه ستارگان محو و تاريك شوند)) (فاذا النجوم طمست ).
(آيه )ـ ((و (كرات ) آسمان از هم بشكافند)) (واذا السمـا فرجت ).
(آيه )ـ ((و در آن زمان كه كوهها از جا كنده شوند)) (واذا الجبـال نسفت ).
اصـولا از آيـات مـتعددى در قرآن مجيد استفاده مى شود كه پايان اين جهان بايك سلسله
حوادث بـسـيـار هـول انگيز و كوبنده همراه است , بطورى كه نظام آن رابكلى متلاشى مى
سازد, و جهان آخرت با نظامى نوين جايگزين آن مى گردد.
(آيـه )ـ و بـه دنـبـال آن اشـاره اى بـه صحنه رستاخيز كرده , مى افزايد:((و در آن
هنگام كه براى پيامبران (به منظور اداى شهادت ) تعيين وقت شود)) (واذاالرسل اقتت ).
همان گونه كه در آيه 6 سوره اعراف آمده است : ((ما هم از كسانى كه رسولان به آنها
مبعوث شدند سؤال مى كنيم , و هم از رسولان )).
(آيـه )ـ سـپس مى افزايد: ((براى چه روزى (شهادت اين رسولان و گواهى آنها برامتها)
به تاخير افتاده ))؟! (لا ى يوم اجلت ).
(آيـه )ـ ((بـراى روز جـدائى )) (لـيـوم الفصل ) روز جدائى حق از باطل ,جدائى صفوف
مؤمنان از كافران , و نيكوكاران از بدكاران , و روز داورى مطلق حق درباره همگان .
(آيـه )ـ سـپس براى بيان عظمت آن روز مى فرمايد: ((تو چه مى دانى روزجدائى چيست ))؟
(ومـا ادريك مـا يوم الفصل ).
جـائى كـه پيامبر(ص ) با آن علم وسيع و گسترده , و با آن ديده تيزبينى كه اسرارغيب
را مشاهده مى كرد ابعاد عظمت آن روز را به درستى نداند, تكليف بقيه مردم روشن است .
(آيه )ـ و در اين آيه تكذيب كنندگان آن روز را شديدا مورد تهديد قرارداده , مى
فرمايد: ((واى در آن روز بر تكذيب كنندگان ))! (ويل يومئذ للمكذبين ).
((ويـل )) را بـعضى به معنى ((هلاكت )), و بعضى به معنى ((انواع عذاب )) و بعضى آن
را به معنى ((وادى پـرعـذابـى در جـهنم )) تفسير كرده اند, اين كلمه معمولا در
موردحوادث اسفناك به كار مى رود, و در اينجا حكايت از سرنوشت دردناك تكذيب كنندگان
در آن روز مى كند.
منظور از ((مكذبين )) در اينجا كسانى است كه قيامت را تكذيب مى كنند.
(آيه )ـ در اين آيات نيز از طرق مختلف به منكران رستاخيز هشدارمى دهد, و با بيانات
گوناگون , آنها را از خواب سنگين غفلت بيدار مى كند.
نـخست دست آنها را گرفته , به گذشته تاريخ مى برد, و سرزمينهاى بلاديده اقوام كفار
پيشين را بـه آنـهـا نـشـان مـى دهـد, مـى فرمايد: ((آيا ما اقوام (مجرم ) نخستين
را(كه راه كفر وانكار پيش گرفتند) هلاك نكرديم )) (الم نهلك الا ولين ).
آثار آنها نه تنها بر صفحات تاريخ كه بر صفحه روى زمين نيز نمايان است .
(آيه )ـ ((سپس ديگر (مجرمان ) را به دنبال آنها مى فرستيم )) (ثم نتبعهم الا خرين )
چرا كه اين يك سـنـت مستمر است و تبعيض و استثنا بر نمى دارد,مگر ممكن است گروهى را
به جرمى مجازات كند و همان جرم را براى ديگران بپسندد؟!.
(آيـه )ـ و لـذا در ايـن آيـه مـى افـزايـد: ((ايـن گونه ما با مجرمان رفتار مى
كنيم ))(كذلك نفعل بالمجرمين ).
ايـن آيـه در حـقيقت به منزله بيان دليل بر هلاكت ((اقوام اولين )) و به دنبال
آنهاهلاكت ((اقوام آخـرين )) است , چرا كه عذابهاى الهى نه جنبه انتقامجوئى دارد, و
نه تسويه حساب شخصى است , بلكه تابع اصل استحقاق و مقتضاى حكمت است .
(آيـه )ـ و سـرانـجـام نتيجه گيرى كرده , مى افزايد: ((واى در آن روز برتكذيب
كنندگان )) (ويل يومئذ للمكذبين ).
((يـومـئذ)) در ايـنـجا اشاره به روز رستاخيز است كه مجازات اصلى و مهم آنهامربوط
به آن روز است , و اين تكرار براى تاكيد مطلب است .
(آيـه )ـ سـپـس دسـت آنـها را گرفته , به عالم جنين مى برد, و عظمت وقدرت خداوند, و
كثرت مـواهـب او را در ايـن جـهـان اسرارآميز, به آنها نشان مى دهد,تا از يك سو به
قدرت خدا بر مساله رستاخيز و معاد پى ببرند, و ازسوى ديگر خود را مديون نعمتهاى بى
شمارش بدانند, و سر تعظيم بر آستانش فرود آورند.
مى فرمايد: ((آيا ما شما را از آبى پست و ناچيز نيافريديم ))؟! (الم نخلقكم من مـا
مهين ).
(آيه )ـ ((سپس آن را در قرارگاهى محفوظ و آماده قرار داديم )) (فجعلنـاه فى قرار
مكين ).
قـرارگاهى كه تمام شرائط حيات و پرورش و رشد و محافظت نطفه انسان درآن از هر نظر
تامين شده , و آنقدر عجيب و جالب و موزون است كه هر انسانى را درشگفتى فرو مى برد.
(آيه )ـ سپس مى افزايد: قرارگرفتن نطفه در آن جايگاه محفوظ ((تا مدتى معين )) ادامه
دارد (الى قدر معلوم ).
مدتى كه آن را هيچ كس جز خدا نمى داند, مدتى مملو از تغييرات و دگرگونيها وتحولات
بسيار كـه هـر روز لباس تازه اى از حيات و زندگى بر نطفه پوشانيده مى شود,و او را
در مسير تكامل در آن مخفيگاه پيش مى برد.
(آيـه )ـ سپس نتيجه گيرى مى كند ((ما قدرت بر اين كار داشتيم (كه از نطفه بى ارزش و
حقير و نـاچـيـزى چـنـان انسان شريف و كاملى بسازيم ) پس ما قدرتمندخوبى هستيم ))
(فقدرنـا فنعم القـادرون ).
ايـن هـمان دليلى است كه قرآن بارها براى اثبات مساله معاد روى آن تكيه كرده است ,
از جمله در آيـات آغـاز سـوره حـج مى گويد: چگونه در بازگشت مردگان به حيات جديد
ترديد مى كنيد با اين كه قدرت او را در آفرينش اين انسان از يك نطفه بى ارزش مشاهده
مى كنيد كه هر روزش معاد و رستاخيزى است ؟! چه تفاوتى ميان خاك و آن نطفه بى ارزش
است ؟.
(آيه )ـ در پايان باز همان جمله را تكرار فرموده , مى گويد: ((واى در آن روزبر
تكذيب كنندگان )) (ويل يومئذ للمكذبين ).
واى بر آنها كه اين همه آثار قدرت او را مى بينند و باز او را انكار مى كنند.
(آيـه )ـ در بـخش ديگرى از اين آيات به بيان قسمتى از آيات و نشانه هاى آفاقى
خداوند و نعمتها و مـواهب او در جهان بزرگ مى پردازد كه هم دليل بر قدرت و رحمت
واسعه اوست , و هم دليلى بر امـكان معاد, در حالى كه در آيات گذشته سخن از آيات
انفسى و مواهب خداوند در آفرينش خود انسان بود.
مى فرمايد: ((آيا ما زمين را مركز اجتماع انسانها قرار نداديم ))؟ (الم نجعل الا رض
كفـاتا).
(آيه )ـ ((هم در حال حياتشان و هم مرگشان )) (احيـا وامواتا).
منظور اين است كه زمين قرارگاهى است براى همه انسانها, زندگان را روى خود جمع مى
كند, و تـمـام حـوائج و نـيـازهـايـشان را در اختيارشان مى گذارد, و مردگان آنها را
نيز در خود جاى مـى دهد, كه اگر زمين , آماده براى دفن مردگان نبود عفونت
وبيماريهاى ناشى از آن فاجعه اى براى همه زندگان به وجود مى آورد.
(آيـه )ـ سـپـس بـه يـكـى از نعمتهاى بزرگ الهى در كره زمين اشاره كرده ,مى افزايد:
((و در آن كوههاى استوار و بلندى قرار داديم )) (وجعلنـا فيهـا رواسى شـامخـات ).
ايـن كـوهـهـا كـه سر به آسمان كشيده , و ريشه هاى آن به يكديگر پيوسته است ازيك سو
همچون زرهـى زمـيـن را دربرگرفته , و در برابر فشار داخلى و فشارهاى ناشى از جزر و
مد خارجى حفظ مى كند, و از سوى ديگر جلو اصطكاك قشر هوا را بازمين مى گيرد, و پنجه
در هوا انداخته و آن را بـا خود به گردش در مى آورد, و از سوى سوم طوفانها و بادهاى
عظيم را كنترل مى كند, و به اين ترتيب از جهات مختلف به اهل زمين آرامش مى بخشد.
و در ذيـل هـمـيـن آيه به يكى ديگر از بركات كوهها اشاره كرده , مى افزايد: ((وآبى
گوارا به شما نوشانديم )) (واسقينـاكم مـا فراتا).
آبى كه هم براى شما گوارا و مايه حيات است , و هم براى حيوانات شما وزراعتها و
باغهايتان .
بـسيارى از چشمه ها و قناتها از كوهها مى جوشد, و سرچشمه بسيارى ازنهرها و شطهاى
عظيم از بـرفـهـاى متراكمى است كه بر قله هاى كوهها مى نشيند, ومهمترين ذخائر آبى
انسانها را تشكيل مى دهد.
(آيـه )ـ در پـايـان ايـن قسمت باز مى فرمايد: ((واى در آن روز برتكذيب كنندگان ))
(ويل يومئذ للمكذبين ).
هـمـان كـسـانـى كـه ايـن همه آيات و نشانه هاى قدرت حق را با چشم خودمى بينند, و
اين همه نـعمتهاى الهى را كه در آن غرقند مشاهده مى كنند باز هم رستاخيز و دادگاه
قيامت را كه مظهر عدل و حكمت اوست انكار مى نمايند.
(آيـه )ـ در اين جا سرنوشت نهائى تكذيب كنندگان قيامت , و منكران آن دادگاه عدل
الهى بيان شـده اسـت , بـيـانـى كـه به راستى انسان را در وحشتى عميق فرومى برد, و
ابعاد فاجعه را روشن مى سازد.
مى فرمايد: در آن روز به آنها گفته مى شود: ((بى درنگ به سوى همان چيزى كه پيوسته
آن را انكار مى كرديد برويد))! (انطلقوا الى مـا كنتم به تكذبون ).
رهسپار شويد به سوى جهنم سوزان كه هميشه آن را به باد استهزا مى گرفتيدبه سوى انواع
عذابها كه با اعمالتان آن را از پيش فراهم ساخته ايد.
(آيـه )ـ سـپـس بـه تـوضـيح بيشترى درباره اين عذاب پرداخته , مى گويد:((برويد به
سوى سايه سه شاخه )) دودهاى خفقان بار و آتش زا! (انطلقوا الى ظل ذى ثلث شعب ).
شاخه اى از بالاسر, و شاخه اى از طرف راست , و شاخه اى از طرف چپ , وبه اين ترتيب
از هر طرف اين دود غليظ مرگبار آنها را احاطه مى كند, و در كام خودفرو مى برد.
(آيـه )ـ ((سايه اى كه نه آرام بخش است , و نه از شعله هاى آتش جلوگيرى مى كند))
(لا ظليل ولا يغنى من اللهب ) چه اين كه خود برخاسته از آتش است .
(آيـه )ـ سـپس در توصيف ديگرى از آن آتش سوزان مى افزايد:((شراره هايى از خود پرتاب
مى كند مانند يك كاخ )) (انهـا ترمى بشرر كالقصر).
نه همچون جرقه هاى آتش اين دنيا كه گاه به اندازه سر سوزنى بيش نيست .
(آيـه )ـ در ايـن آيه به توصيف ديگرى از شراره ها و جرقه هاى اين آتش سوزان پرداخته
, مى فرمايد: ((گـويى (در سرعت و كثرت ) همچون شتران زردرنگى هستند)) كه به هر سو
پراكنده مى شوند! (كانه جمـالت صفر).
جـائى كه جرقه ها اين چنين باشد, پيداست كه خود آن آتش سوزان چگونه است ؟ و در كنار
آن چه عذابهاى دردناك ديگرى قرار گرفته ؟.
(آيه )ـ بار ديگر در پايان اين بخش از آيات , همان هشدار را تكرار كرده ,مى فرمايد:
((واى در آن روز بر تكذيب كنندگان )) (ويل يومئذ للمكذبين ).
(آيـه )ـ سپس فصل ديگرى از مشخصات آن روز هولناك را شروع كرده ,مى افزايد: ((امروز,
روزى است كه سخن نمى گويند)) و قادر بر دفاع از خويش نيستند(هذا يوم لا ينطقون ).
آرى ! خـداوند در آن روز بر دهان مجرمان و گناهكاران مهر سكوت مى زندهمان گونه كه
در آيه 65 سوره يس آمده است : ((اليوم نختم على افواههم ;Š امروز بردهانشان مهر مى
نهيم )).
(آيـه )ـ سـپـس مـى افـزايد: ((و به آنها اجازه داده نمى شود كه عذرخواهى كنند))
(ولا يؤذن لهم فيعتذرون ).
نـه اجـازه سـخـن گـفتن دارند, و نه عذرخواهى و دفاع از خويشتن , چرا كه همه حقايق
در آنجا روشـن اسـت , و چيزى براى گفتن ندارند, آرى اين زبان پشت هم انداز كه در
دنيا از آزادى خود سـؤاسـتـفـاده كـرده , بـه تـكـذيب انبيا و استهزا اوليا وباطل
كردن حق و حق جلوه دادن باطل , مـى پـرداخت در آنجا بايد به كيفر آن اعمال قفل شود,
و از كار بيفتد, كه اين خود عذاب و شكنجه دردناكى است .
در حـديـثـى از امـام صـادق (ع ) آمـده اسـت كه : ((خداوند برتر و عادلتر و بزرگتر
ازآن است كه بـنـده اش عذر موجهى داشته باشد و به او اجازه عذرخواهى ندهد, بلكه
آنها در حقيقت هيچ عذر موجهى ندارند كه مطرح كنند)).
(آيـه )ـ بـاز در پـايـان ايـن مـقطع مى گويد: ((واى بر آن روز برتكذيب كنندگان ))
(ويل يومئذ للمكذبين ).
(آيـه )ـ در مـقـطـع ديـگـر روى سـخـن را بـه مجرمان كرده , به عنوان حكايت ازصحنه
آن روز, مـى گـويد: ((امروز همان روز جدائى (حق از باطل ) است كه همه شماو پيشينيان
را در آن جمع كرده ايم )) (هذا يوم الفصل جمعنـاكم والا ولين ).
امـروز هـمـه انـسـانـها را بدون استثنا از اولين گرفته , تا آخرين , همه را براى
حسابرسى و فصل خصومت در اين عرصه و دادگاه بزرگ گردآورده ايم .
آرى ! امروز روز جدايى حق از باطل و ظالم از مظلوم است .
(آيـه )ـ ((اكنون اگر چاره اى در برابر من (براى فرار از چنگال مجازات )داريد انجام
دهيد)) (فان كـان لكم كيد فكيدون ).
آيـا مـى تـوانـيد از قلمرو حكومت من بگريزيد؟ يا توانائى داريد با پرداختن فديه اى
آزاد شويد؟ و يا قدرت داريد ماموران حسابرسى را فريب دهيد؟.
هر كار از دست شما ساخته است انجام دهيد, ولى بدانيد كارى از شماساخته نيست .
(آيـه )ـ و بـاز هـمان جمله تهديدآميز و بيداركننده را تكرار كرده , مى فرمايد:
((واى در آن روز بر تكذيب كنندگان )) (ويل يومئذ للمكذبين ).
(آيـه )ـ مـى دانـيـم برنامه قرآن آميختن انذار به بشارت , و تهديد به تشويق است ,
و همچنين ذكر سرنوشت مؤمنان در برابر سرنوشت , مجرمان تا با قرينه مقابله مسائل
بهتر درك شود.
براساس همين سنت , قرآن به دنبال بيان مجازاتهاى گوناگون مجرمان درقيامت , اشاره
پرمعنى و كـوتـاهـى دربـاره وضـع پـرهـيزكاران در آن روز كرده , مى
فرمايد:((پرهيزكاران در سايه هاى (درختان بهشتى ) و در ميان چشمه ها قرار دارند))
(ان المتقين فى ظلا ل وعيون ).
(آيـه )ـ سـپس مى افزايد: ((و (آنها) در ميان انواع ميوه ها از آنچه مايل باشند))
قرار دارند (وفواكه مما يشتهون ).
(آيـه )ـ جـالـب ايـن كـه آنـهـا در ايـن مـيهمان سراى الهى به عاليترين وجهى
پذيرائى مى شوند, همان گونه كه در اين آيه آمده كه به آنها گفته مى شود: ((بخوريد
وبنوشيد گوارا, اينها در برابر اعمالى است كه انجام مى داديد))! (كلوا واشربوا
هنيئابمـا كنتم تعملون ).
تـعـبـيـر ((بـمــا كنتم تعملون )) (در مقابل اعمالى كه انجام مى داديد) اشاره به
اين است كه اين مـواهب را بدون حساب به كسى نمى دهند, و با ادعا و خيال وپندار به
دست نمى آيد, تنها به وسيله تقوا, اعمال صالح و احسان و نيكوكارى فراهم مى شود.
((هـنـئ )) هر چيزى است كه مشقتى به دنبال ندارد, و ناراحتى توليد نمى كند,و اين
اشاره به آن است كه ميوه ها و غذاها و نوشابه هاى بهشتى , همانندآب و غذاى دنيا
نيست كه گاه آثار سوئى در بدن مى گذارد يا عوارض نامطلوبى به دنبال دارد.
(آيه )ـ در اين آيه باز روى اين مطلب تكيه مى كند كه اين نعمتهابى حساب نيست , مى
افزايد: ((ما اين گونه , نيكوكاران را پاداش مى دهيم )) (انا كذلك نجزى المحسنين ).
(آيه )ـ و در پايان اين مقطع باز تكرار مى كند: ((واى در آن روز برتكذيب كنندگان ))
(ويل يومئذ للمكذبين ).
واى بـر آنـهـا كـه از تمام اين نعمتها و محبتها محروم مى شوند, كه حسرت اين
محروميت آزارش كمتر از آتش سوزان دوزخ نيست ؟.
(آيـه )ـ و از آنـجـا كـه يكى از عوامل انكار معاد پرداختن به لذات زودگذردنيا, و
تمايل به آزادى بـى قـيـد و شرط براى بهره گيرى از اين لذات است , در اين آيه روى
سخن را به مجرمان كرده , با لـحـنى تهديدآميز مى فرمايد: ((بخوريد و بهره گيريددر
اين مدت كم )) از زندگى دنيا و بدانيد عذاب الهى در انتظار شماست ) چرا كه
شمامجرميد)) (كلوا وتمتعوا قليلا انكم مجرمون ).
جمله ((انكم مجرمون )) (اين تهديد به خاطر آن است كه شما مجرميد) نشان مى دهد كه
سرچشمه عذاب الهى جرم و گناه انسان است كه از بى ايمانى يا اسارت در چنگال شهوات
ناشى مى شود.
(آيه )ـ سپس اين تهديد را بار ديگر با جمله : ((واى در آن روز برتكذيب كنندگان ))
تكميل مى كند (ويل يومئذ للمكذبين ).
همانها كه به زرق و برق دنيا و لذات و شهوات آن مغرور و فريفته شدند, وعذاب الهى را
براى خود خريدند.
(آيـه )ـ در ايـن آيه به يكى ديگر از عوامل انحراف و بدبختى و آلودگى آنهااشاره
كرده , مى افزايد: ((و (چنان از باده غرور سرمستند) هنگامى كه به آنان گفته شود (در
برابر پروردگار) ركوع كنيد ركوع نمى كنند)) (واذا قيل لهم اركعوالا يركعون ).
آنـهـا نـه فقط از ركوع و سجود ابا دارند بلكه اين روح غرور و نخوت در تمامى افكار
و زندگيشان مـنـعكس است نه در برابر خدا تسليمند و نه در برابر دستورات پيامبر(ص )
و نه حقوق مردم را به رسميت مى شناسند.
(آيـه )ـ و بـعـد بـراى دهـمـيـن و آخـريـن بـار در ايـن سـوره مـى فـرمايد: ((واى
در آن روزبر تكذيب كنندگان )) (ويل يومئذ للمكذبين ).
(آيـه )ـ و در آخـرين آيه سوره با لحنى آميخته از عتاب , و مملو از سرزنش ,به صورت
يك استفهام آمـيخته با تعجب مى فرمايد: اگر آنها به اين قرآن ـكه دلائل صدقش از
تمام آياتش نمايان است , و حـقـانـيتش در تمام تعبيراتش منعكس مى باشدـ ايمان نمى
آورند ((پس به كدام سخن بعد از آن ايمان مى آورند))؟! (فباى حديث بعده يؤمنون ).
كسى كه به قرآنى كه اگر بر كوهها نازل مى شد لرزان و خاشع مى شدند و از هم مى
شكافتند ايمان نياورد, در برابر هيچ كتاب آسمانى , و هيچ منطق عقلانى تسليم نخواهد
شد, و اين نشانه روح عناد و لجاج است .
((پايان سوره مرسلات )).
آغاز جز 30 قرآن مجيد.
سوره نبا [78].
اين سوره در ((مكه )) نازل شده و داراى 40 آيه است .
محتواى سوره :.
اصـولا اكـثـريت قريب به اتفاق سوره هاى جز آخر قرآن در ((مكه )) نازل شده ,و بيش
از همه چيز روى مساله مبدا و معاد, و بشارت و انذار تكيه مى كند.
محتواى اين سوره را مى توان در چند بخش خلاصه كرد.
1ـ سؤالى كه در آغاز سوره , از حادثه بزرگ (نبا عظيم ) يعنى ;Š روز قيامت مطرح شده
است .