مـبـادا اخـتـلافات دو همسر ضربه بر منافع كودكان وارد سازد از نظر جسمى وظاهرى
گرفتار خسران شوند, و يا از نظر عاطفى از محبت و شفقت لازم محروم بمانند, پدر و
مادر موظفند خدا را در نظر گيرند, و منافع نوزاد بى دفاع را فداى اختلافات و اغراض
خويش نكنند.
و از آنـجـا كـه گـاهـى توافق لازم ميان دو همسر بعد از طلاق براى حفظ مصالح فرزند
و مساله شيردادن حاصل نمى شود در ششمين حكم مى فرمايد: ((و اگرهركدام بر ديگرى سخت
گرفتيد و بـه تـوافق نرسيديد زن ديگرى شيردادن آن بچه رابرعهده مى گيرد)) تا
كشمكشها ادامه نيابد (وان تعـاسرتم فسترضع له اخرى ).
اشاره به اين كه اگر اختلافها به طول انجاميد خود را معطل نكنيد, و كودك رابه ديگرى
بسپاريد.
(آيـه )ـ ايـن آيـه هـفتمين و آخرين حكم را در اين زمينه بيان كرده ,مى افزايد:
((آنان كه امكانات وسـيعى دارند, از امكانات وسيع خود انفاق كنند, و آنهاكه
تنگدستند, از آنچه كه خدا به آنها داده انـفـاق نـمـايند, خداوند هيچ كس را جز به
مقدار توانايى كه به او داده , تكليف نمى كند)) (لينفق ذوسعة من سعته ومن قدرعليه
رزقه فلينفق مما آتيه اللّه لا يكلف اللّه نفسا الا مـا آتيهـا).
دسـتـور انـفـاق بـه اندازه توانائى هم مربوط به زنانى است كه بعد از جدائى
,شيردادن كودكان را برعهده مى گيرند, و هم مربوط به ايام عده است كه در آيات قبل
بطور اجمال اشاره شده بود.
به هرحال آنها كه توانائى كافى دارند, بايد مضايقه و سختگيرى نكنند, و آنهاكه تمكن
مالى ندارند, بيش از توانائى خود مامور نيستند, و زنان نمى توانند ايرادى به آنها
داشته باشند.
و در پايان آيه , براى اين كه تنگى معيشت , سبب خارج شدن از جاده حق وعدالت نگردد,
و هيچ يك زبـان بـه شـكـايـت نگشايند, مى فرمايد: ((خداوند به زودى بعد از سختيها,
آسانى قرار مى دهد)) (سيجعل اللّه بعد عسر يسرا).
يـعـنـى , غم مخوريد, بيتابى نكنيد, دنيا به يك حال نمى ماند, مبادا مشكلات مقطعى و
زودگذر رشته صبر و شكيبائى شما را پاره كند.
(آيه )ـ.
سرانجام دردناك سركشان .
شـيـوه قـرآن اين است كه در بسيارى از موارد بعد از ذكر يك سلسله ازدستورات عملى
اشاره به وضع امتهاى پيشين مى كند, تا مسلمانان نتيجه ((اطاعت ))و ((عصيان )) را در
سرگذشت آنها با چشم ببينند, و مساله شكل حسى به خود گيرد.
لذا در اين سوره نيز بعد از ذكر وظائف مردان و زنان در موقع طلاق و جدائى به سراغ
همين معنى رفته , و به عاصيان و گردنكشان هشدار مى دهد.
نـخست مى فرمايد: ((چه بسيار شهر و آباديها كه اهل آن از فرمان پروردگار ورسولانش
سرپيچى كردند, و ما به شدت به حسابشان رسيديم و به مجازات كم نظيرى گرفتار ساختيم
))! (وكاين من قرية عتت عن امر ربهـا ورسله فحـاسبنـاهـا حسـابا شديدا وعذبنـاهـا
عذابا نكرا).
(آيـه )ـ سـپـس در اين آيه مى افزايد: ((آنها آثار سؤ كار خود را چشيدند, وعاقبت
كارشان خسران بود)) (فذاقت وبـال امرهـا وكـانت عـاقبة امرهـا خسرا).
چـه زيـانـى از ايـن بـدتر كه سرمايه هاى خداداد را از كف دادند, و در اين
بازارتجارت دنيا نه تنها متاعى نخريدند بلكه سرانجام با عذاب الهى نابود شدند.
(آيه )ـ سپس به عذاب اخروى آنها اشاره كرده , مى فرمايد: ((خداوندعذاب سختى براى
آنها آماده ساخته )) (اعداللّه لهم عذابا شديدا).
عـذابـى دردنـاك , شـديـد, وحشت انگيز, خواركننده , رسواگر, و هميشگى دردوزخ براى
آنها از هم اكنون فراهم است .
حال كه چنين است ((پس از (مخالفت فرمان ) خدا بپرهيزيد اى خردمندانى كه ايمان آورده
ايد))! (فاتقوااللّه يـا اولى الا لبـاب الذين آمنوا).
فـكـر و انديشه از يكسو, ايمان و آيات الهى از سوى ديگر, به شما هشدارمى دهد كه
سرنوشت اقوام متمرد و طغيانگر را ببينيد, و از آن عبرت بگيريد, مبادادر صف آنها
واقع شويد.
سـپس مؤمنان انديشمند را مخاطب ساخته , مى افزايد: ((خداوند چيزى كه مايه تذكر است
بر شما نازل كرده است )) (قد انزل اللّه اليكم ذكرا).
(آيه )ـ ((رسولى به سوى شما فرستاده كه آيات روشن خدا را بر شماتلاوت مى كند تا
كسانى را كه ايـمـان آورده و كـارهـاى شايسته انجام داده اند ازتاريكيها به سوى
نور, خارج سازد)) (رسولا يتلوا عليكم آيـات اللّه مبينـات ليخرج الذين آمنوا وعملوا
الصالحـات من الظلمـات الى النور).
هدف نهائى از ارسال اين رسول و انزال اين كتاب آسمانى اين است كه باتلاوت آيات الهى
آنها را از ظـلـمـتـهـاى كفر و جهل و گناه و فساد اخلاق بيرون آورده ,به سوى نور
ايمان , و توحيد, و تقوا, رهنمون گردد.
و در پـايـان آيـه بـه اجـر و پـاداش كسانى كه ايمان و عمل صالح دارند اشاره كرده ,
مى افزايد: ((و هـركـس بـه خدا ايمان آورده و اعمال صالح انجام دهد (و اين راه را
تداوم بخشد خداوند) او را در باغهايى از بهشت وارد مى سازد كه از زير(درختانش )
نهرها جارى است , جاودانه در آن مى مانند, و خداوند روزى نيكوئى براى او قرار داده
است )) (ومن يؤمن باللّه ويعمل صـالحا يدخله جنات تجرى من تحتها الا نهـار خـالدين
فيهـا ابدا قد احسن اللّه له رزقا).
تـعبير ((رزقا)) مفهوم وسيعى دارد كه هرگونه موهبت الهى را در آخرت و حتى در دنيا
نيز دربر مـى گـيـرد, چرا كه افراد مؤمن و پرهيزكار در اين دنيا نيز زندگى پاكتر
وآرامتر و لذتبخش ترى دارند.
(آيه )ـ.
هدف از آفرينش عالم , معرفت است .
ايـن آيـه ـكـه آخـرين آيه سوره طلاق است ـ اشاره پرمعنى و روشنى به عظمت قدرت
خداوند در آفرينش آسمانها و زمين , و نيز هدف نهائى اين آفرينش دارد.
نـخـسـت مـى فرمايد: ((خداوند همان كسى است كه هفت آسمان را آفريد)) (اللّه الذى
خلق سبع سموات ).
((و از زمين نيز همانند آنها را)) (ومن الا رض مثلهن ).
يـعـنـى , هـمان گونه كه آسمانها ((هفتگانه ))اند زمينها نيز هفتگانه مى باشند, و
اين تنها آيه اى از قرآن مجيد است كه اشاره به زمينهاى هفتگانه مى كند.
بـاتـوجـه بـه آيـه 6 سـوره صـافـات كه مى گويد: ((ما آسمان نزديك (آسمان اول ) را
باكواكب و ستارگان زينت بخشيديم )).
روشـن مـى شـود كه آنچه ما مى بينيم و علم و دانش بشر به آن احاطه دارد همه مربوط
به آسمان اول اسـت , و ماوراى اين ثوابت و سيارات , شش عالم ديگر وجوددارد كه از
دسترس علم ما بيرون است .
اما زمينهاى هفتگانه ممكن است اشاره به طبقات مختلف كره زمين باشد,زيرا امروز ثابت
شده كه زمـيـن از قشرهاى گوناگونى تشكيل يافته , و يا اشاره به اقليمهاى هفتگانه
روى زمين باشد چرا كه هم در گذشته و هم امروز كره زمين را به هفت ((منطقه )) تقسيم
مى كردند.
سـپس به مساله تدبير اين عالم بزرگ به فرمان خداوند اشاره كرده , مى افزايد:((فرمان
او در ميان آنها پيوسته فرود مى آيد)) (يتنزل الا مر بينهن ).
و در پـايـان بـه هدف اين آفرينش عظيم اشاره كرده , مى گويد: ((اينها همه به خاطر
آن است ((تا بـدانيد خداوند بر هر چيز تواناست و اين كه علم خداوند به همه چيز
احاطه دارد)) (لتعلموا ان اللّه على كل شى قدير وان اللّه قد احـاط بكل شى علما).
انـسـان بـايد بداند او بر تمام اسرار وجودش احاطه دارد, و از همه اعمالش باخبر است
, و نيز بداند وعـده هايش در زمينه معاد و رستاخيز, در زمينه پاداش وكيفر و در
زمينه وعده پيروزى مؤمنان تخلف ناپذير است .
((پايان سوره طلاق )).
سوره تحريم [66].
اين سوره در ((مدينه )) نازل شده و داراى 12 آيه است .
محتواى سوره :.
اين سوره عمدتا از چهار بخش تشكيل شده است :
بـخـش اول كـه از آيـه يـك تا پنج ادامه دارد مربوط به ماجراى پيامبر(ص ) بابعضى از
همسرانش مى باشد.
بـخـش دوم كـه از آيـه 6 تا8 ادامه دارد خطابى است كلى به همه مؤمنان درمورد مراقبت
در امر تعليم و تربيت خانواده , و لزوم توبه از گناهان .
بخش سوم كه تنها يك آيه است , خطاب به پيامبر(ص ) در مورد جهاد با كفار ومنافقين
است .
در بخش چهارم كه شامل آيه 10 تا 12 مى باشد, خداوند براى تبيين بخشهاى قبل شرح حال
دو نفر از زنـان صـالـح (مريم و همسر فرعون ) و دو نفر از زنان ناصالح (همسر نوح و
همسر لوط) را بيان كرده است .
فضيلت تلاوت سوره :.
در حـديثى از امام صادق (ع ) مى خوانيم : ((هركس سوره طلاق و تحريم را درنماز فريضه
بخواند, خـداونـد او را در قـيـامـت از تـرس و اندوه پناه مى دهد, و از آتش دوزخ
رهائى مى بخشد, و او را به خاطر تلاوت اين سوره و مداومت بر آن , واردبهشت مى كند,
زير اين دو سوره , از آن پيغمبر(ص ) است )).
به نام خداوند بخشنده بخشايشگر.
آيه ـ شان نزول : پيامبر(ص ) گاه كه نزد ((زينب بنت جحش )) (يكى از همسرانش )مى رفت
زينب او را نگاه مى داشت و از عسلى كه تهيه كرده بود خدمت پيامبر(ص ) مى آورد, اين
سخن به گوش ((عـايـشـه )) رسـيـد, و بـر اوگـران آمـده , مـى گويد: من با ((حفصه ))
(يكى ديگر از همسران پـيـامـبـر(ص )) قـرارگـذاشتيم كه هر وقت پيامبر(ص ) نزد يكى
از ما آمد فورا بگوئيم , آيا صمغ ((مغافير))خورده اى ؟!.
((مـغافير)) صمغى بود كه يكى از درختان حجاز به نام ((عرفط)) تراوش مى كرد وبوى
نامناسبى داشت و پيامبر(ص ) مقيد بود كه هرگز بوى نامناسبى از دهان يا لباسش
استشمام نشود.
روزى پيامبر(ص ) نزد ((حفصه )) آمد, او اين سخن را به پيامبر(ص ) گفت .
حـضـرت فـرمـود: مـن ((مـغـافير)) نخورده ام , بلكه عسلى نزد زينب بنت جحش نوشيدم ,
و من سـوگـنـد ياد مى كنم كه ديگر از آن عسل ننوشم ولى اين سخن را به كسى مگو
ـمبادا به گوش مردم برسد, و بگويند چرا پيامبر غذاى حلالى را بر خودتحريم كرده , و
يا از كار پيامبر در اين مورد و يا مشابه آن تبعيت كنند, و يا به گوش زينب برسد و
او دل شكسته شود.
ولـى سـرانـجـام او ايـن راز را افـشـا كـرد, و بـعدا معلوم شد اصل اين قضيه توطئه
اى بوده است , پـيامبر(ص ) سخت ناراحت شد و پنج آيه اول اين سوره نازل گشت ـ و
ماجرا را چنان پايان داد كه ديگر اين گونه كارها در درون خانه پيامبر(ص )تكرار
نشود.
تفسير:.
سرزنش شديد نسبت به بعضى از همسران پيامبر(ص ).
بدون شك مرد بزرگى همچون پيغمبر اسلام (ص ) تنها به خودش تعلق ندارد,بلكه به تمام
جامعه اسـلامى و عالم بشريت متعلق است , بنابراين اگر در داخل خانه او توطئه هايى
بر ضد وى , هرچند به ظاهر كوچك و ناچيز, انجام گيرد نبايد به سادگى از كنار آن گذشت
.
آيـه مـوردبحث در حقيقت قاطعيتى است از سوى خداوند بزرگ در برابرچنين حادثه اى , و
براى حفظ حيثيت پيامبرش .
نـخست روى سخن را به خود پيامبر(ص ) كرده , مى گويد: ((اى پيامبر! چراچيزى را كه
خدا بر تو حـلال كرده به خاطر جلب رضايت همسرانت بر خود حرام مى كنى ))؟! (يـا ايها
النبى لم تحرم مـا احل اللّه لك تبتغى مرضـات ازواجك ).
مـعـلـوم اسـت كـه ايـن تحريم , تحريم شرعى نبود, بلكه بطورى كه از آيات بعداستفاده
مى شود سـوگندى از ناحيه پيامبر(ص ) ياد شده بود و مى دانيم كه قسم خوردن بر ترك
بعضى از مباحات گناهى ندارد.
بـنـابـراين جمله ((لم تحرم )) (جرا بر خود حرام مى كنى ؟) به عنوان عتاب وسرزنش
نيست بلكه نوعى دلسوزى و شفقت است .
سپس در پايان آيه مى افزايد: ((و خداوند آمرزنده و رحيم است )) (واللّه غفوررحيم ).
ايـن عـفـو و رحمت نسبت به همسران است كه موجبات آن حادثه را فراهم كردند كه اگر
راستى توبه كنند مشمول آن خواهند بود.
(آيـه )ـ در ايـن آيـه اضافه مى كند: ((خداوند راه گشودن سوگندهايتان را (دراين
گونه موارد) روشن ساخته است )) (قد فرض اللّه لكم تحلة ايمـانكم ).
به اين ترتيب كه كفاره قسم را بدهيد و خود را آزاد سازيد.
سـپـس مـى افـزايد: ((و خداوند مولاى شماست و او دانا و حكيم است )) (واللّه
مولـيكم وهو العليم الحكيم ).
لذا او راه نجات از اين گونه سوگندها را براى شما هموار ساخته , و طبق علم وحكمتش
مشكل را براى شما گشوده است .
از روايـات استفاده مى شود كه پيامبر(ص ) بعد از نزول اين آيه برده اى آزاد كرد و
آنچه را بر خود از طريق قسم حرام كرده بود حلال نمود.
(آيـه )ـ در اين آيه شرح بيشترى پيرامون اين ماجرا داده , مى فرمايد:((به خاطر
بياوريد هنگامى را كه پيامبر يكى از رازهاى خود را به بعضى از همسرانش گفت , ولى
هنگامى كه وى آن را افشا كرد و خـداونـد پـيـامبرش را از آن آگاه ساخت ,قسمتى از آن
را براى او بازگو كرد و از قسمت ديگر خوددارى نمود)) (واذ اسرالنبى الى بعض ازواجه
حديثا فلما نبات به واظهره اللّه عليه عرف بعضه واعرض عن بعض ).
ايـن راز دو مـطـلـب بـود: يـكـى نوشيدن عسل نزد همسرش زينب بنت جحش , و ديگرى
تحريم نـوشيدن آن بر خود در آينده بود, و منظور از همسر غيررازدارش در اين آيه
((حفصه )) بود, كه او اين سخن را شنيد و به ((عايشه )) بازگو كرد.
بـه هـر حال ;Š ((هنگامى كه پيامبر همسرش را از آن خبر داد, گفت : چه كسى تورا از
اين راز آگاه ساخت ))؟ (فلما نباهـا به قـالت من انباك هذا).
((گفت : خداوند عالم و آگاه مرا باخبر ساخت )) (قـال نبانى العليم الخبير).
از مـجـمـوع اين آيه برمى آيد كه بعضى از همسران پيامبر(ص ) نه تنها او را باسخنان
خود ناراحت مى كردند بلكه مساله رازدارى كه از مهمترين شرائط يك همسر با وفاست نيز
در آنها نبود.
(آيـه )ـ سـپـس روى سخن را به اين دو همسر ـكه در توطئه بالا دست داشتندـ كرده , مى
گويد: ((اگر شما از كار خود توبه كنيد (و دست از آزار پيامبر(ص )برداريد به نفع
شماست زيرا) دلهايتان با اين عمل از حق منحرف گشته )) و به گناه آلوده شده (ان
تتوبـا الى اللّه فقد صغت قلوبكمـا).
منظور از اين دو نفر به اتفاق مفسران شيعه و اهل سنت , ((حفصه )) و ((عايشه ))است
كه به ترتيب دختران ((عمر)) و ((ابوبكر)) بودند.
سـپس اضافه مى كند: ((و اگر بر ضد او دست به دست هم دهيد (كارى از پيش نخواهيد برد)
چرا كـه خـداونـد يـاور اوست , و همچنين جبرئيل و مؤمنان صالح , وفرشتگان بعد از
آنان پشتيبان او هـسـتـنـد)) (وان تظاهـرا عليه فان اللّه هو مولـيه وجبريل وصـالح
المؤمنين والملا ئكة بعد ذلك ظهير).
اين تعبير, نشان مى دهد كه تا چه حد اين ماجرا در قلب پاك پيامبر(ص ) و روح عظيم او
تاثير منفى گذاشت , تا آنجا كه خداوند به دفاع از او پرداخته , و با اين كه قدرت
خودش از هر نظر كافى است , حمايت جبرئيل و مؤمنان صالح و فرشتگان ديگر را نيز اعلام
مى دارد.
((صـالـح الـمـؤمـنين )) معنى وسيعى دارد كه همه مؤمنان صالح و باتقوا وكامل
الايمان را شامل مى شود, اما در اين كه مصداق اتم و اكمل آن در اينجا كيست ؟از
روايات متعددى استفاده مى شود كه منظور اميرمؤمنان على (ع ) است .
(آيـه )ـ در اين آيه خداوند روى سخن را به تمام زنان پيامبر(ص ) كرده , بالحنى كه
خالى از تهديد نـيـسـت مى فرمايد: ((اميد است اگر او شما را طلاق گويدپروردگارش به
جاى شما همسرانى بـهتر براى او قرار دهد همسرانى مسلمان ,مؤمن , متواضع , توبه كار,
عابد, هجرت كننده , زنانى غير بـاكـره و بـاكره )) (عسى ربه ان طلقكن ان يبدله
ازواجا خيرا منكن مسلمـات مؤمنـات قـانتـات تـائبـات عـابدات سـائحـات ثيبـات
وابكـارا).
بـه ايـن ترتيب به آنها هشدار مى دهد تصور نكنند كه پيامبر هرگز آنها را طلاق
نخواهد داد, و نيز تصور نكنند كه اگر آنها را طلاق دهد همسرانى بهتر از آنان جانشين
آنها نمى شود.
در آيـه فـوق قـرآن شـش وصـف بـراى همسران خوب شمرده است كه مى تواندالگوئى براى
همه مسلمانان به هنگام انتخاب همسر باشد.
(آيه )ـ.
خانواده خود را از آتش دوزخ نجات دهيد!.
به دنبال اخطار و سرزنش نسبت به بعضى از همسران پيامبر(ص ), خداوند دراين آيه , روى
سخن را بـه هـمـه مـؤمـنان كرده , و دستوراتى درباره تعليم و تربيت همسر و فرزندان
و خانواده به آنها مى دهد.
نـخـست مى فرمايد: ((اى كسانى كه ايمان آورده ايد! خود و خانواده خويش را ازآتشى كه
هيزم آن انـسـانـهـا و سـنـگهاست نگه داريد)) (يـا ايها الذين آمنوا قوا انفسكم
واهليكم نـارا وقودها الناس والحجـارة ).
نگهدارى خويشتن به ترك معاصى و عدم تسليم در برابر شهوات سركش است , و نگهدارى
خانواده بـه تعليم و تربيت و امر به معروف و نهى ازمنكر,و فراهم ساختن محيطى پاك و
خالى از هرگونه آلودگى , در فضاى خانه وخانواده است .
ايـن بـرنـامـه اى اسـت كـه بايد از نخستين سنگ بناى خانواده , يعنى از مقدمات
ازدواج , و سپس نـخـسـتين لحظه تولد فرزند آغاز گردد, و در تمام مراحل بابرنامه
ريزى صحيح و با نهايت دقت تعقيب شود.
سپس مى افزايد: ((فرشتگانى بر آن آتش گمارده شده , كه خشن و سختگيرندو هرگز فرمان
خدا را مخالفت نمى كنند, و آنچه فرمان داده شده اند (بطوركامل )اجرا مى كنند))
(عليهـا ملا ئكة غلا ظ شداد لا يعصون اللّه مـا امرهم ويفعلون مـايؤمرون ).
و به اين ترتيب , نه راه گريزى وجود دارد و نه گريه و التماس و جزع و فزع مؤثر است
.
(آيه )ـ در اين آيه كفار را مخاطب ساخته , و وضع آنها را در آن روز بازگومى كند;Š
مى فرمايد: ((اى كسانى كه كافر شده ايد! امروز عذرخواهى نكنيد, چرا كه تنها به
اعمالتان جزا داده مى شويد)) (يـا ايها الذين كفروا لا تعتذروا اليوم انمـاتجزون
مـا كنتم تعملون ).
(آيـه )ـ ايـن آيـه در حـقيقت راه نجات از آتش دوزخ را نشان مى دهد,مى گويد: ((اى
كسانى كه ايـمـان آورده ايـد! بـه سـوى خـدا توبه كنيد, توبه اى خالص ))(يـا ايها
الذين آمنوا توبوا الى اللّه توبة نصوحا).
آرى ! نـخستين گام براى نجات , توبه از گناه است , توبه اى كه از هر نظر خالص باشد,
توبه اى كه محرك آن فرمان خدا بوده باشد.
در حـديـثـى از پيغمبر گرامى اسلام (ص ) مى خوانيم هنگامى كه ((معاذبن جبل ))
ازتوبه نصوح سـؤال كرد, در پاسخ فرمود: ((آن است كه شخص توبه كننده به هيچ وجه
بازگشت به گناه نكند آن چنان كه شير به پستان هرگز باز نمى گردد))!.
اين تعبير لطيف بيانگر اين واقعيت است كه توبه نصوح چنان انقلابى درانسان ايجاد مى
كند كه راه بـازگـشـت بـه گذشته را بكلى بر او مى بندد;Š همان گونه كه بازگشت شير
به پستان غيرممكن است .
سـپـس بـه آثـار ايـن تـوبـه نـصوح اشاره كرده , مى افزايد: ((اميد است (با اين
كار)پروردگارتان گناهانتان را ببخشد)) (عسى ربكم ان يكفر عنكم سيئـاتكم ).
((و شما را در باغهائى از بهشت كه نهرها از زير درختانش جارى است واردكند))
(ويدخلكم جنات تجرى من تحتها الا نهـار).
اين كار ((در روزى خواهد بود كه خداوند پيامبر و كسانى را كه با او ايمان آوردند
خوار نمى كند)) (يوم لا يخزى اللّه النبى والذين آمنوا معه ).
((ايـن در حـالى است كه نور (ايمان و عمل صالح ) آنها از پيشاپيش و از سوى راستشان
در حركت است )) و عرصه محشر را روشن مى سازد, و راه آنها را به سوى بهشت مى گشايد
(نورهم يسعى بين ايديهم وبايمـانهم ).
در ايـنجاست كه آنها رو به درگاه خداوند آورده ;Š ((و مى گويند: پروردگارا! نورما
را كامل كن , و مـا را بـبـخش كه تو بر هر چيز توانايى )) (يقولون ربنـا اتمم
لنـانورنـا واغفر لنـا انك على كل شى قدير).
(آيـه )ـ از آنـجا كه منافقان از افشاى اسرار درونى خانه پيامبر(ص ) و بروز مشاجرات
و اختلافهائى درميان همسران او كه در آيات قبل به آن اشاره شده قطعا خوشحال بودند,
بلكه به شايعات در اين زمـيـنـه دامـن مـى زدنـد شايد به همين مناسبت در اين آيه
دستور شدت عمل درباره آنها داده , مى فرمايد: ((اى پيامبر! با كفار و منافقين پيكار
كن و بر آنان سخت بگير جايگاهشان جهنم است و بـدفـرجـامى است )) (يـاايها النبى
جـاهد الكفار والمنـافقين واغلظ عليهم وماويهم جهنم وبئس المصير).
ايـن جـهـاد در مورد كفار ممكن است به صورت مسلحانه يا غيرمسلحانه بوده باشد, ولى
در مورد منافقان بدون شك جهاد مسلحانه نيست , زيرا در هيچ تاريخى نقل نشده كه
پيامبر(ص ) با منافقان پـيـكار مسلحانه كرده باشد, بلكه مراد از جهاد با آنهاهمان
توبيخ و سرزنش و تهديد و انذار و رسوا ساختن آنها, و يا در بعضى از مواردتاليف قلوب
آنهاست .
البته بعد از پيامبر(ص ) اميرمؤمنان على (ع ) با منافقان مسلح به نبرد برخاست .
(آيه )ـ.
الگوهائى از زنان مؤمن و كافر.
بـار ديگر به ماجراى همسران پيامبر(ص ) باز مى گردد, و براى اين كه درس عملى زنده
اى به آنها بـدهـد بـه ذكـر سـرنوشت فشرده دو نفر از زنان بى تقوا كه در خانه دو
پيامبر بزرگ خدا بودند, و سـرنـوشـت دو زن مـؤمـن و ايـثـارگر كه يكى از آنها در
خانه يكى از جبارترين مردان تاريخ بود مى پردازد.
نـخـسـت مـى فرمايد: ((خداوند براى كسانى كه كافر شده اند به همسرنوح و همسر لوط
مثل زده است )) (ضرب اللّه مثلا للذين كفروا امرات نوح وامرات لوط).
((آن دو تحت سرپرستى دو بنده از بندگان صالح ما بودند, ولى به آن دوخيانت كردند))
(كـانتـا تحت عبدين من عبـادنـا صـالحين فخـانتـاهمـا).
((اما ارتباط با اين دو (پيامبر) سودى به حالشان (در برابر عذاب الهى )نداشت , و به
آنها گفته شد: وارد آتش شويد همراه كسانى كه وارد مى شوند)) (فلم يغنيـا عنهمـا من
اللّه شيئا وقيل ادخلا النار مع الداخلين ).
و بـه ايـن تـرتـيـب , بـه دو همسر پيامبر اسلام (ص ) كه در ماجراى افشاى اسرار
وآزار آن حضرت دخالت داشتند هشدار مى دهد كه گمان نكنند همسرى پيامبر(ص ) به تنهائى
مى تواند مانع كيفر آنـها باشد و در ضمن هشدارى است به همه مؤمنان درتمام قشرها كه
پيوندهاى خود را با اوليااللّه در صورت گناه و عصيان مانع عذاب الهى نپندارند.
به هرحال اين دو زن به اين دو پيامبر بزرگ خيانت كردند, البته خيانت آنهاهرگز
انحراف از جاده عـفـت نـبـود, زيرا هرگز همسر هيچ پيامبرى آلوده به بى عفتى نشده
است , چنانكه در حديثى از پيامبر اكرم (ص ) صريحا آمده است : ((همسر هيچ پيامبرى
هرگز آلوده عمل منافى عفت نشد)).
(آيـه )ـ سپس دو مثال براى افراد باايمان ذكر كرده , مى گويد: ((و خداوندبراى
مؤمنان به همسر فـرعون مثل زده است در آن هنگام كه گفت : پروردگارا!خانه اى براى من
نزد خودت در بهشت بـسـاز, و مرا از فرعون و كار او نجات ده و مرااز گروه ستمگران
رهايى بخش )) (وضرب اللّه مثلا لـلـذيـن آمـنوا امرات فرعون اذقـالت رب ابن لى عندك
بيتا فى الجنة ونجنى من فرعون وعمله ونجنى من القوم الظالمين ).
مـعـروف ايـن اسـت كـه نام همسر فرعون ((آسيه )) و نام پدرش ((مزاحم ))بوده است ,
گفته اند هـنـگامى كه معجزه موسى (ع ) را در مقابل ساحران مشاهده كرداعماق قلبش به
نورايمان روشن شـد, و از هـمان لحظه به موسى ايمان آورد او پيوسته ايمان خود را
مكتوم مى داشت , هنگامى كه فـرعـون از ايـمـان او بـاخـبـر شـد بـارهـا او را نـهى
كرد, ولى اين زن با استقامت هرگز تسليم خواسته فرعون نشد.
سـرانـجـام فرعون دستور داد دست و پاهايش را با ميخها بسته , در زير آفتاب سوزان
قرار دهند, و سـنگ عظيمى برسينه او بيفكنند, هنگامى كه آخرين لحظه هاى عمر خود را
مى گذراند دعايش اين بود ((پروردگارا! براى من خانه اى در بهشت درجوار خودت بنا كن
و مرا از فرعون و اعمالش رهائى بخش و مرا از اين قوم ظالم نجات ده ))!.
خـداوند نيز دعاى اين مؤمن پاكباز فداكار را اجابت فرمود و او را در كناربهترين
زنان جهان مانند مريم قرار داد.
در روايـتى از رسول خدا(ص ) مى خوانيم : ((برترين زنان اهل بهشت چهار نفرند((خديجه
)) دختر خـويـلـد و ((فاطمه )) دختر محمد(ص ) و ((مريم )) دختر عمران و ((آسيه
))دختر مزاحم همسر فرعون )).
(آيه )ـ سپس به دومين زن باشخصيت كه الگوئى براى افراد با ايمان محسوب مى شود اشاره
كرده , مى فرمايد: و نيز خداوند مثلى زده است به ((مريم دختر عمران كه دامان خود را
پاك نگه داشت )) (ومريم ابنت عمران التى احصنت فرجهـا).
((و ما از روح خود در آن دميديم )) (فنفخنـا فيه من روحنـا).
و او به فرمان خدا بدون داشتن همسر, فرزندى آورد كه پيامبر اولواالعزم پروردگار شد.
سـپـس مـى افـزايد: ((او سخنان پروردگار و كتابهايش را تصديق كرد)) و به همه آنها
ايمان آورد (وصدقت بكلمـات ربهـا وكتبه ).
((و از مطيعان فرمان خدا بود)) (وكـانت من القـانتين ).
از نـظر ايمان در سرحد اعلى قرار داشت , و به تمام كتب آسمانى و اوامر الهى مؤمن ,
و از نظر عمل پـيـوسـتـه مطيع اوامر الهى بود, و بنده اى بود جان و دل بر كف , وچشم
بر ا مر و گوش بر فرمان داشت .
((پايان سوره تحريم )).
آغاز جز 29 قرآن مجيد.
سوره ملك [67].
اين سوره در ((مكه )) نازل شده و داراى 30 آيه است .
محتواى سوره :.
سوره ملك ـكه نام ديگرش ((منجيه )) (نجاتبخش ) و نام سومش ((واقعية )) يا((مانعة ))
است زيرا تـلاوت كـننده خود را از عذاب الهى يا عذاب قبر نگاه مى داردـ ازسوره هاى
بسيار پرفضيلت قرآن مى باشد, و مسائل زيادى در آن مطرح شده كه عمدتا بر سه محور دور
مى زند.
1ـ بـحـثـهـائى پـيرامون ((مبدا)) و صفات خداوند, و نظام شگفت انگيز خلقت مخصوصا
آفرينش آسمانها و ستارگان , و آفرينش زمين و مواهب آن , و همچنين آفرينش پرندگان ,
و آبهاى جارى و آفرينش گوش و چشم و ابزار شناخت .
2ـ بحثهائى پيرامون ((معاد)) و عذاب دوزخ , و گفتگوهاى ماموران عذاب بادوزخيان , و
مانند آن .
3ـ انذار و تهديد كافران و ظالمان به انواع عذابهاى دنيا و آخرت .
فضيلت تلاوت سوره :.
در حديثى از امام باقر(ع ) مى خوانيم كه فرمود: ((سوره ملك سوره ((مانعه ))است ,
يعنى از عذاب قـبـر مـمـانعت مى كند, و در تورات به همين نام ثبت است ,كسى كه آن را
در شبى بخواند بسيار خوانده , و خوب خوانده , و از غافلان محسوب نمى شود)).
البته اين همه آثار عظيم مربوط به خواندن بدون فكر و عمل نيست , هدف خواندنى است
آميخته با الهام گرفتن براى عمل .
به نام خداوند بخشنده بخشايشگر.
(آيه )ـ اين سوره با مساله مهم مالكيت و حكاميت خداوند و جاودانگى ذات پاك او آغاز
مى شود كه در واقع كليد همه بحثهاى اين سوره است .
مـى فـرمايد: ((پربركت و زوال ناپذير است كسى كه حكومت جهان هستى به دست اوست , و
او بر هر چيز تواناست )) (تبـارك الذى بيده الملك وهو على كل شى قدير).
(آيـه )ـ در ايـن آيه به هدف آفرينش مرگ و حيات انسان كه از شؤون مالكيت و حاكميت
خداست اشاره كرده , مى فرمايد: ((آن كسى كه مرگ و حيات راآفريد تا شما را بيازمايد
كه كداميك از شما بهتر عمل مى كنيد)) (الذى خلق الموت والحيوة ليبلوكم ايكم احسن
عملا ).
منظور از آزمايش خداوند نوعى پرورش است , به اين معنى كه انسانها را به ميدان عمل
مى كشد تا ورزيده و آزموده و پاك و پاكيزه شوند و لايق قرب خداگردند.
به اين ترتيب عالم ميدان آزمايش بزرگى است براى همه انسانها و وسيله آزمايش , مرگ و
حيات , و هـدف ايـن آزمون بزرگ رسيدن به حسن عمل , كه مفهومش ((تكامل معرفت , و
اخلاص نيت , و انجام هر كار خير)) است .
و از آنـجـا كـه در ايـن ميدان آزمايش بزرگ , انسان گرفتار لغزشهاى فراوانى مى شود
و نبايد اين لغزشها او را مايوس كند, و از تلاش و كوشش براى اصلاح خويش باز دارد,
در پايان آيه به بندگان وعده يارى و آمرزش داده مى گويد: ((و اوشكست ناپذير و
بخشنده است )) (وهو العزيز الغفور).
(آيـه )ـ بـعـد از بـيـان نـظـام مرگ و زندگى , به نظام كلى جهان پرداخته , وانسان
را به مطالعه مـجـمـوعـه عـالم هستى دعوت مى كند, تا از اين طريق خود را براى آن
آزمون بزرگ آماده كند, مـى فـرمـايـد: ((هـمان كسى كه هفت آسمان را بر فراز
يكديگرآفريد)) (الذى خلق سبع سموات طبـاقا).
و به دنبال آن مى افزايد: ((در آفرينش خداوند رحمان هيچ تضاد و عيبى نمى بينى ))
(مـا ترى فى خلق الرحمن من تفـاوت ).
بـا تـمـام عـظـمتى كه عالم هستى دارد هرچه هست نظم است و استحكام , وانسجام , و
تركيبات حـسـاب شـده , و قوانين دقيق و اگر بى نظمى در گوشه اى از جهان راه مى يافت
آن را به نابودى مى كشيد.
و در پـايـان آيـه بـراى تاكيد بيشتر مى فرمايد: ((بار ديگر نگاه كن (و عالم را
بادقت بنگر) آيا هيچ شكاف و خلل و اختلافى (در جهان ) مشاهده مى كند))؟!(فارجع
البصر هل ترى من فطور).
مـنـظـور ايـن است كه هر چه انسان در جهان آفرينش دقت كند كمترين خلل وناموزونى در
آن نمى بيند.
(آيـه )ـ و لذا در اين آيه براى تاكيد همين معنى مى افزايد: ((بار ديگر به عالم
هستى بنگر, سرانجام چشمانت به سوى تو باز مى گردد در حالى كه خسته وناتوان شده )) و
در جستجوى خلل و نقصان در اين عالم بزرگ ناكام مانده است ! (ثم ارجع البصر كرتين
ينقلب اليك البصر خـاسئا وهو حسير).
(آيـه )ـ ايـن آيـه , نـظرى به صفحه آسمان افكنده , و از ستارگان درخشنده وزيبا سخن
به ميان آورده , مـى گـويـد: ((مـا آسـمان پايين را با چراغهاى فروزانى زينت
بخشيديم , و آنها [ شهابها] را تـيـرهـائى بـراى شياطين قرار داديم , و براى آنان
عذاب آتش فروزان فراهم ساختيم )) (ولقد زينا السمـا الدنيـا بمصـابيح
وجعلنـاهـارجوما للشياطين واعتدنـا لهم عذاب السعير).
ايـن آيـه بـار ديـگر اين حقيقت را تاكيد مى كند كه تمام ستارگانى كه ما مى بينيم
همه بخشى از آسمان اول است , آسمانى كه از ميان آسمانهاى هفتگانه به ما نزديكترمى
باشد, و به همين دليل به عنوان ((السما الدنيا)) (آسمان نزديك و پائين ) از آن
تعبير شده است .
(آيـه )ـ از آنـجـا كه در آيات گذشته سخن از نشانه هاى عظمت و قدرت خدا و دلائل آن
در عالم آفـرينش بود, در اينجا سخن از كسانى مى گويد كه اين دلائل را ناديده گرفته
, و راه كفر و شرك را پيش مى گيرند, و همچون شياطين , عذاب الهى را به جان مى خرند.
نخست مى فرمايد: ((براى كسانى كه به پروردگارشان كافر شدند عذاب جهنم است و
بدفرجامى است )) (وللذين كفروا بربهم عذاب جهنم وبئس المصير).
(آيـه )ـ سپس به شرح گوشه اى از اين عذاب وحشتناك پرداخته ,مى افزايد: ((هنگامى كه
(كفار) در آن افكنده شوند صداى وحشتناكى از آن مى شنوند و اين در حالى است كه
پيوسته مى جوشد)) (اذا القوا فيهـا سمعوا لهـااشهيقا وهى تفور).
آرى ! هـنـگـامى كه آنها با نهايت ذلت و حقارت در آن پرتاب مى شوند فرياد وحشتناك و
طولانى جهنم برمى خيزد, و تمام وجود آنها را در وحشت فرو مى برد.
(آيـه )ـ سـپـس بـراى مـجـسم ساختن خشم ((دوزخ )) مى افزايد: ((نزديك است از شدت
غضب پاره پاره شود))! (تكـاد تميز من الغيظ).
درسـت همانند ظرف عظيمى كه روى آتش فوق العاده پرحرارتى گذارده اند وچنان مى جوشد و
زير و رو مى شود كه هر زمان بيم متلاشى شدن آن مى رود.
سـپـس ادامـه مـى دهـد: ((هر زمان كه گروهى در آن افكنده مى شوند نگهبانان دوزخ (از
روى تـعصب و توبيخ ) از آنها مى پرسند (مگر شما رهبر و راهنمانداشتيد؟) مگر بيم
دهنده الهى به سراغ شما نيامد))؟ پس چرا به اين روز سياه افتاده ايد؟! (كلمـا القى
فيهـا فوج سالهم خزنتهـا الم ياتكم نذير).
(آيه )ـ ولى آنان در پاسخ ((مى گويند: آرى بيم دهنده به سراغ ما آمد,ولى ما او را
تكذيب كرديم و گـفـتـيـم : خـداوند هرگز چيزى نازل نكرده (تا به هواى نفس خويش
ادامه دهيم , حتى به آنها گفتيم ) شما در گمراهى عظيمى هستيد))!(قـالوا بلى قد
جـانـا نذير فكذبنـا وقلنـا مـا نزل اللّه من شى ان انتم الا فى ضلا ل كبير).
نـه تـنـهـا آنـهـا را تـصـديق نكرديم , و به پيام حيات بخششان گوش فرا نداديم
,بلكه به مخالفت برخاسته , و اين طبيبان روحانى را گمراه خوانديم , و از خود رانديم
.
(آيه )ـ بعد به دليل اصلى بدبختى و گمراهى خود اشاره كرده ((ومى گويند: اگر ما گوش
شنوا داشتيم , و يا تعقل مى كرديم , درميان دوزخيان نبوديم ))!(وقـالوا لو كنا نسمع
او نعقل مـا كنا فى اصحـاب السعير).
(آيـه )ـ آرى ((اينجاست كه به گناه خود اعتراف مى كنند, دور باشنددوزخيان از رحمت
خدا))! (فاعترفوا بذنبهم فسحقا لا صحـاب السعير).
از يـكـسـو خـداونـد گـوش شنوا عقل و هوش داده , و از سوى ديگر پيامبرانش رابا
دلائل روشن فـرسـتـاده , اگر اين دو با هم ضميمه شوند سعادت انسان تامين است وگرنه
بدبختى و دورى از رحمت خدا نصيب انسان خواهد شد.
(آيـه )ـ بـه دنـبال بحثهائى كه در آيات گذشته پيرامون كفار و سرنوشت آنهادر قيامت
بيان شد, قرآن در اينجا به سراغ مؤمنان و پاداشهاى عظيم آنها مى رود.
نـخـسـت مـى فـرمـايد: ((كسانى كه از پروردگارشان در نهان مى ترسند مسلماآمرزش و
پاداش بزرگى دارند))! (ان الذين يخشون ربهم بالغيب لهم مغفرة واجركبير).
(آيـه )ـ سـپس براى تاكيد مى افزايد: ((گفتار خود را پنهان كنيد يا آشكار(تفاوتى
نمى كند) او به آنچه در سينه هاست آگاه است )) (واسروا قولكم او اجهروابه انه عليم
بذات الصدور).
بـعـضـى از مـفـسـران شان نزولى براى اين آيه از ((ابن عباس )) نقل كرده اند كه
جمعى ازكفار يا منافقان پشت سر پيامبرخدا(ص ) سخنان ناروائى مى گفتند و جبرئيل به
پيامبر(ص ) خبر مى داد, بعضى از آنها به يكديگر گفتند: ((سخنان خود را پنهانى
بگوئيد تا خداى محمد نشنود))!.
آيه فوق نازل شد و گفت : چه آشكار بگوئيد و چه پنهان , خدا از آن آگاه است .
(آيه )ـ اين آيه در حقيقت به منزله دليلى است براى آنچه در آيه قبل آمد,مى فرمايد:
((آيا آن كسى كـه مـوجـودات را آفـريـد از حال آنها آگاه نيست ؟ در حالى كه او (از
اسرار دقيق ) بااخبر و آگاه است )) (الا يعلم من خلق وهو اللطيف الخبير).
(آيـه )ـ بـه دنـبـال بحثهائى پيرامون دوزخيان و بهشتيان , و كافران و مؤمنان كه در
آيات پيشين گذشت در اينجا براى ترغيب و تشويق به پيوستن به صفوف بهشتيان , و برحذر
بودن از راه و رسم دوزخـيـان , بـه ذكـر بـخـشـى از نـعمتهاى الهى , وسپس به قسمتى
از عذابهاى او, اشاره كرده , مى فرمايد: ((او كسى است كه زمين رابراى شما رام كرد))
(هو الذى جعل لكم الا رض ذلولا ).
((بـر شـانه هاى آن راه برويد, و از روزيهاى پروردگار بخوريد, و (بدانيد)بازگشت و
اجتماع همه به سوى اوست )) (فامشوا فى منـاكبهـا وكلوا من رزقه واليه النشور).
((ذلـول )) به معنى ((رام )) جامعترين تعبيرى است كه درباره زمين ممكن است بشود چرا
كه اين مـركـب راهـوار بـا حركات متعدد و بسيار سريعى كه دارد آن چنان آرام به نظر
مى رسد كه گوئى مطلقا ساكن است , بعضى از دانشمندان مى گويند: زمين چهارده نوع حركت
مختلف دارد كه سه قسمت آن حركت به دور خود, و حركت به دور خورشيد, و حركت همراه
مجموعه منظومه شمسى در دل كـهـكـشـان است , اين حركات كه سرعت زيادى دارد چنان نرم
و ملايم است كه تا براهين قطعى بر حركت زمين اقامه نشده بود كسى باور نمى كرد حركتى
در كار باشد!.
از سوى ديگر, پوسته زمين نه چنان سفت و خشن است كه قابل زندگى نباشد, و نه چنان سست
و نرم است كه قرار و آرام نگيرد, بلكه كاملا براى زندگى بشر رام است .
از سـوى سـوم , فـاصـله آن از خورشيد نه چندان كم است كه همه چيز از شدت گرما
بسوزد, و نه چـنـدان دور اسـت كـه همه چيز از سرما بخشكد, فشار هوا بركره زمين آن
چنان است كه آرامش انسان را تامين كند, جاذبه زمين نه آنقدر زياداست كه استخوانها
را درهم بشكند, و نه آن قدر كم است كه با يك حركت انسان ازجا كنده شود و در فضا
پرتاب شود!.
خلاصه از هر نظر ((ذلول )) و رام و مسخر فرمان انسان است .