برگزيده تفسير نمونه جلد چهارم

زير نظر: آية اللّه مكارم شيرازى
تحقيق و تنظيم :احمد على بابائى

- ۲۱ -


كـمـال ايـن نـعـمـتـها در اين است كه احتمال عذاب و فكر مجازات , بهشتيان را به خود مشغول نمى دارد و نگران نمى كند.
اشـاره به اين كه اگر پرهيزكاران لغزشهايى هم داشته اند خدا به لطف و كرمش آنها را بخشيده , و به آنها اطمينان داده است كه از اين نظر نگرانى به خود راه ندهند.
(آيـه )ـ در ايـن آيه اشاره به تمام اين نعمتهاى هفتگانه كرده , به صورت يك جمع بندى مى گويد: هـمـه ايـنـهـا ((بـه عنوان فضل و بخششى از سوى پروردگار تو است و اين فوز عظيم و پيروزى بزرگى است )) كه شامل حال پرهيزكاران مى شود (فضلا من ربك ذلك هو الفوز العظيم ).
درسـت است كه پرهيزكاران حسنات بسيارى در دنيا انجام داده اند, ولى مسلما پاداش عادلانه آن اعـمال ناچيز اين همه نعمت بى پايان و جاودانى نيست اين فضل خداست كه اين همه پاداش را در اختيار آنها گذارده .
(آيه )ـ گفتيم : ((سوره دخان )) با بيان عظمت و عمق آيات قرآن شروع شده است , و با اين آيه كه آن هم بيانگر تاثير عميق آيات قرآن است پايان مى گيرد, تا آغازسوره با انجامش هماهنگ باشد.
مـى فـرمـايـد: ((مـا آن [قـرآن ] را بر زبان تو آسان ساختيم شايد آنان متذكر شوند))(فانما يسرناه بلسانك لعلهم يتذكرون ).
با اين كه محتوايش فوق العاده عميق و ابعادش بسيار گسترده است , ساده ,روان , همه كس فهم و قابل استفاده براى همه قشرهاست .
(آيـه )ـ ولـى از آن جـا كـه بـا همه اين اوصاف باز گروهى در برابر كلام حق تسليم نمى شوند در آخرين آيه آنها را مورد تهديد قرار داده , مى گويد: اگر با اين همه آنها پذيرا نشوند ((پس تو منتظر باش , آنها نيز منتظرند))! (فارتقب انهم مرتقبون ).
تو منتظر وعده هاى الهى در زمينه پيروزى بر كفار باش , و آنها منتظر شكست باشند.
((پايان سوره دخان )).

سوره جاثيه [45].

اين سوره در ((مكه )) نازل شده , و داراى 37 آيه است .

محتواى سوره :.

محتواى اين سوره را مى توان در هفت بخش خلاصه كرد:
1ـ عظمت قرآن مجيد و اهميت آن .
2ـ بيان گوشه اى از دلائل توحيد در برابر مشركان .
3ـ ذكر پاره اى از ادعاهاى ((طبيعى مسلكان )) و پاسخ قاطع به آن .
4ـ اشاره كوتاهى به سرنوشت بعضى از اقوام پيشين همچون بنى اسرائيل .
5ـ تهديد شديد نسبت به گمراهانى كه اصرار و پافشارى بر عقائد انحرافى خود دارند.
6ـ دعوت به عفو و گذشت در عين قاطعيت و عدم انحراف از مسير حق .
7ـ اشارات گويايى به حوادث تكان دهنده قيامت .
نـام ايـن سوره ((جاثيه )) است به تناسب آيه 28 اين سوره ـجاثيه يعنى ;Š كسى كه به زانو درآمده ـ و اشاره به وضع بسيارى از مردم در صحنه قيامت در دادگاه عدل الهى است .

فضيلت تلاوت سوره :.

در حديثى از پيامبر(ص ) مى خوانيم : ((كسى كه سوره جاثيه را بخواند (و البته در آن انديشه كند و در زنـدگـى خـود به كار بندد)خداوند عيوب او را روز قيامت مى پوشاند و ترس و وحشت او را به آرامش مبدل مى سازد)).
به نام خداوند بخشنده بخشايشگر.
(آيه )ـ.

همه جا نشانه هاى اوست :.

اين سوره ششمين سوره اى است كه با حروف مقطعه ((حاـميم )) (حم ) آغازشده است .
مـفـسـر معروف ((طبرسى )) در آغاز اين سوره مى گويد: بهترين سخن اين است كه گفته شود ((حـم )) نـام ايـن سـوره است ;Š و نامگذارى اين سوره به ((حم )) اشاره به اين است كه اين قرآن كه سراپا اعجاز است از حروف الفبا تشكيل شده .
(آيـه )ـ و شـايد به همين دليل بلافاصله از عظمت قرآن ياد كرده , مى گويد:((اين كتاب از سوى خداوند عزيز و حكيم نازل شده است )) (تنزيل الكتاب من اللّه العزيز الحكيم ).
((عـزيز)) به معنى قدرتمند و شكست ناپذير, و ((حكيم )) به معنى كسى است كه از اسرار همه چيز آگاه است و تمام افعالش روى حساب و حكمت مى باشد.
(آيـه )ـ سـپـس بـه بـيان آيات و نشانه هاى عظمت خدا در آفاق و انفس پرداخته , مى گويد: ((در آسمانها و زمين نشانه هاى فراوانى است براى آنها كه اهل ايمانند و طالب حقند)) (ان فى السموات والا رض لا يات للمؤمنين ).
عـظـمت آسمانها از يك سو, و نظام شگفت انگيز آنها ـكه ميليونها سال مى گذرد و برنامه هاى آنها بدون كمترين انحراف و دگرگونى ادامه مى يابدـ از سوى ديگر, و ساختمان زمين و عجائب آن از سوى سوم هريك آيتى از آيات خداست .
(آيه )ـ پس از اين آيات آفاقى به آيات انفسى پرداخته , مى گويد: ((و درآفرينش شما و جنبندگانى كـه در سـراسـر زمـين پراكنده ساخته نيز نشانه هايى است براى جمعيتى كه اهل يقينند)) (وفى خـلـقـكـم ومـا يـبث من دابة آيات لقوم يوقنون )آرى ! هريك به نوبه خود آيت و نشانه اى از علم و حكمت و قدرت بى پايان مبدا آفرينش است .
(آيـه )ـ در ايـن آيـه از سه موهبت بزرگ كه هريك نقش مهمى در حيات انسان و موجودات زنده ديگر دارد, و هريك آيتى از آيات خداست , نام مى برد:مساله ((نور)) و ((آب )) و ((هوا)).
مـى فـرمـايـد: ((درآمد و شد شب و روز, و رزقى را كه خداوند از آسمان نازل كرده و به وسيله آن زمين را بعد از مرگش حيات بخشيده , و همچنين در وزش بادها,نشانه هايى است براى جمعيتى كـه تـعقل و انديشه مى كنند)) (واختلا ف الليل والنهار وما انزل اللّه من السما من رزق فاحيا به الا رض بعد موتها وتصريف الرياح آيات لقوم يعقلون ).
مـسـالـه نـظام ((نور و ظلمت )) و آمد و شد شب و روز كه هريك با نظام خاصى جانشين و خليفه ديگرى مى شود بسيار حساب شده و شگفت انگيز است .
در مرحله دوم از رزق حياتبخش آسمانى , يعنى باران , سخن به ميان آمده كه نه در لطافت طبعش كلامى است , و نه در قدرت احياگريش سخنى , و همه جا نشانه زندگى و طراوت و زيبائى است .
و در مـورد سـوم سخن از وزش بادها است بادهايى كه هواى پراكسيژن زنده راجابه جا مى كنند, و در اخـتيار جانداران مى گذارند, هواى آلوده به كربن را براى تصفيه به دشتها و جنگلها و صحراها مـى فرستند, و پس از تصفيه به شهرها و آباديهامى برند, و عجب اين كه اين دو دسته از موجودات زنده يعنى ((حيوانات )) و((گياهان )) درست بر ضد هم عمل مى كنند, اولى اكسيژن را مى گيرد و گـاز كـربـن مـى دهـد, و دومـى كربن را مى گيرد و اكسيژن مى دهد تا تعادل در نظام حيات برقرارگردد, و با گذشت زمان ذخيره هواى مفيد زمين نابود نشود.
وزش بـادهـايى كه علاوه بر اين , تلقيح گر گياهان , و باروركننده آنها, و افشاننده انواع بذرها در سـرزمينهاى مختلف , و پرورش دهنده مراتع طبيعى و جنگلها, و موج آفرين در دل اقيانوسهاست , مـوجـى كه به دريا حيات و حركت مى بخشد, و آب را ازعفونت و فساد حفظ مى كند, و نيز همين بادها كشتيها را بر صفحه اقيانوسها به حركت در مى آورند.
(آيـه )ـ سـپـس در ايـن آيه به عنوان يك جمع بندى نسبت به بحثهاى گذشته , و بيان عظمت و اهـمـيـت آيات قرآن , مى فرمايد: ((اينها آيات الهى است كه ماآن را به حق بر تو تلاوت مى كنيم )) (تلك آيات اللّه نتلوها عليك بالحق ).
به راستى اگر آنها به اين آيات ايمان نياورند به چه چيز ايمان خواهند آورد؟.
و لـذا در پـايان آيه مى افزايد: ((پس اين گروه كافر به كدام سخن بعد از سخن خدا و آياتش ايمان مى آورند))؟! (فباى حديث بعد اللّه وآياته يؤمنون ).
آرى ! به راستى قرآن مجيد آن چنان محتوائى از نظر استدلال و براهين توحيدى و همچنين از نظر پـند و اندرز دارد كه هر دلى كمترين آمادگى در آن باشد,او را به سوى خدا و پاكى و تقوا دعوت مى كند, هرگاه اين آيات بينات در كسى اثرنبخشد هرگز اميدى به هدايت او نيست .
(آيه )ـ.

واى بر دروغگوى گنهكار!.

آيات گذشته نشان مى داد كه گروهى هستند كه سخنان الهى با انواع دلائل توحيدى و مواعظ و انـدرزهـا را مـى شـنـوند ولى در آنها اثر نمى كند, در اينجا از اين گروه و عواقب اعمال آنها بطور مشروح سخن مى گويد.
نخست مى فرمايد: ((واى بر هر دروغگوى گنهكار))! (ويل لكل افاك اثيم ).
((افاك )) به معنى كسى است كه بسيار دروغ مى گويد, و گاه به كسى كه دروغ بزرگ مى گويد هرچند زياد هم نباشد گفته شده .
از اين آيه به خوبى روشن مى شود كه موضع گيرى خصمانه در برابر آيات الهى كار كسانى است كه سرتاپا آلوده گناه و كذب و دروغند, نه پاك نهادان راستگو.
(آيه )ـ سپس به چگونگى موضع گيريهاى آنها اشاره كرده , مى افزايد:((پيوسته آيات الهى را كه بر او تلاوت مى شود مى شنود اما بر اثر تكبر همواره اصراربر مخالفت دارد گوئى اصلا آن را نشنيده )) (يسمع آيات اللّه تتلى عليه ثم يصرمستكبرا كان لم يسمعها).
و در پـايـان آيـه آنـهـا را شديدا به كيفر سختى تهديد كرده , مى گويد: ((چنين كسى را به عذاب دردناك بشارت ده ))! (فبشره بعذاب اليم ).
هـمـان گـونـه كـه او دل پـيـامـبر و مؤمنان را به درد آورده ما نيز او را به عذاب دردناكى مبتلا مى سازيم .
(آيـه )ـ سـپـس مى افزايد: ((و هرگاه (اين مستكبر لجوج ) چيزى از آيات ما رابداند و از آن آگاه شود آن را به باد استهزا مى گيرد)) (واذا علم من آياتنا شيئا اتخذهاهزوا).
او همه آيات ما را ـچه آنها را كه دانسته و چه آنها را كه ندانسته ـ به استهزا وسخريه مى گيرد!.
واين نهايت جهل و بى خبرى است كه انسان چيزى را انكار يا مسخره كند كه اصلا نفهميده است , و اين بهترين دليل لجاج و عناد آنهاست .
و در پـايـان آيه مجازات اين گروه را چنين بيان مى كند: ((براى آنها عذاب خواركننده اى است )) (اولئك لهم عذاب مهين ).
(آيـه )ـ اين آيه ((عذاب مهين )) را چنين شرح مى دهد: ((پشت سرشان دوزخ است )) (من ورائهم جهنم ).
تعبير به پشت سر, با اين كه دوزخ جلو آنها قرار دارد, و در آينده به آن مى رسند, ممكن است از اين نظر باشد كه آنها اقبال به دنيا كرده , و آخرت و عذاب الهى را ناديده گرفته و پشت سر انداخته اند.
و بـه هـر حـال در دنـبـالـه آيـه مى افزايد: اگر آنها گمان مى كنند اموال سرشار, وبتها وخدايان سـاختگيشان , گرهى از كار آنها مى گشايد سخت در اشتباهند, چرا كه ((هرگز آنچه را به دست آوردنـد آنها را (از عذاب الهى ) نجات نمى بخشد و نه اوليائى كه غير از خدا براى خود برگزيدند)) مايه نجاتشان خواهند بود (ولا يغنى عنهم ماكسبوا شيئا ولا مااتخذوا من دون اللّه اوليا).
و چـون هيچ راه فرار و نجاتى نيست بايد در آتش قهر و غضب الهى بمانند ((وعذاب بزرگى براى آنهاست )) (ولهم عذاب عظيم ).
آنـها آيات الهى را كوچك شمردند, خداوند عذاب آنها را بزرگ مى كند, آنها بزرگى فروختند خدا نيز عذاب عظيم به آنها مى دهد.
(آيـه )ـ بـه دنـبال بحثهائى كه درباره عظمت آيات الهى در آيه هاى گذشته آمده در اينجا همين معنى را تعقيب كرده , مى گويد: ((اين (قرآن ) مايه هدايت است ))(هذا هدى ).
حـق را از بـاطل جدا مى سازد, صحنه زندگى انسان را روشن مى كند, و دست رهروان راه حق را گرفته به سر منزل مقصود مى رساند.
((و كـسـانى كه به آيات پروردگارشان كافر شدند عذابى سخت و دردناك دارند)) (والذين كفروا بايات ربهم لهم عذاب من رجز اليم ).
(آيه )ـ.

همه از بهر تو سرگشته و فرمانبردار!.

سـپـس رشـتـه سـخـن را به بحث توحيد كه در آيات نخستين اين سوره مطرح شده مى كشاند و درسهاى مؤثرى از توحيد و خداشناسى به مشركان مى دهد.
گاه در عواطف آنها چنگ زده , مى گويد: ((خداوند همان كسى است كه دريا رابراى شما مسخر كـرد تـا كـشـتـيـهـا به فرمانش در آن حركت كنند, و بتوانيد از فضل اوبهره گيريد و شايد شكر نـعـمتهايش را به جا آوريد)) (اللّه الذى سخر لكم البحر لتجرى الفلك فيه بامره ولتبتغوا من فضله ولعلكم تشكرون ).
(آيه )ـ بعد از بيان نعمت كشتيها كه تماس نزديكى با زندگى روزمره انسانها دارد به مساله تسخير ساير موجودات بطوركلى پرداخته , مى گويد: ((و آنچه را در آسمانها و آنچه را در زمين است همه را از ناحيه خودش مسخر شما ساخت ))(وسخر لكم ما فى السموات وما فى الا رض جميعا منه ).
با توجه به اين كه همه مواهب از ناحيه اوست و خالق و مدبر و پروردگارهمه , ذات پاك او مى باشد پـس چـرا انـسـان به سراغ غير او رود؟ و سر بر آستان مخلوقات ضعيف بگذارد؟ و از معرفت منعم حقيقى غافل بماند؟.
لـذا در پـايـان آيـه مـى افـزايـد: ((در ايـن , نـشانه هاى مهمى است براى كسانى كه تفكر و انديشه مى كنند)) (ان فى ذلك لا يات لقوم يتفكرون ).
در آيـه قـبـل از عـواطف انسانها استفاده مى شد, و در اينجا از عقول وانديشه هاى آنها, چه خداى مـهربانى كه با هر زبان ممكن با بندگانش سخن مى گويد,گاه با زبان دل , و گاه با زبان فكر, و هدف در همه اينها يك چيز بيش نيست , و آن بيدارى انسانهاى غافل و به حركت درآوردن آنها در سير الى اللّه است .
(آيه )ـ سپس به ذكر يك دستور اخلاقى در برخورد با كفار مى پردازد تابحثهاى منطقى سابق را به ايـن وسـيله تكميل كند روى سخن را به پيامبر(ص ) كرده ,مى فرمايد: ((به مؤمنان بگو: كسانى را كه اميد به ايام اللّه (روز رستاخيز) ندارند موردعفو قرار دهند, و نسبت به آنها سخت نگيرند)) (قل للذين آمنوا يغفروا للذين لا يرجون ايام اللّه ).
مـمـكـن است آنها بر اثر دور بودن از مبادى ايمان و تربيت الهى برخوردهاى خشن و نامطلوب , و تـعـبـيرات زشت و زننده اى داشته باشند, شما بايد با بزرگوارى و سعه صدر با اين گونه اشخاص برخورد كنيد, مبادا بر لجاجت خود بيفزايند, وفاصله آنها از حق بيشتر شود.
ولـى براى اين كه اين گونه افراد از اين بزرگوارى و عفو و گذشت سؤاستفاده نكنند در پايان آيه مى افزايد: ((اين به خاطر آن است كه (خداوند در آن روز) هر قومى را به اعمالى كه انجام مى دادند جزا دهد)) (ليجزى قوما بما كانوا يكسبون ).
(آيه )ـ مى فرمايد: ((كسى كه عمل صالحى به جا آورد به سود خود به جاآورده است , و كسى كه كار بـدى انـجـام دهـد بـه زيـان خـود اوسـت , سـپس همه شما به سوى پروردگارتان باز گردانده مـى شـويد)) و نتيجه اعمال خود را مى يابيد (من عمل صالحا فلنفسه ومن اسا فعليها ثم الى ربكم ترجعون ).
ايـن تعبير كه در آيات قرآن كرارا و با عبارات مختلف آمده است پاسخى است به آنها كه مى گويند اطاعت و عصيان ما براى خدا چه سود و زيانى دارد؟ واين چه اصرارى است كه در زمينه اطاعت و نهى از معصيت او مى شود؟!.
ايـن آيـات مـى گـويـد: همه اينها سود و زيانش متوجه خود شماست , اين شماهستيد كه در پرتو اعمال صالح تكامل مى يابيد, و اين شما هستيد كه بر اثر جرم وگناه سقوط كرده در پرتگاه غضب و بعد از رحمت او گرفتار لعنت ابدى مى شويد.
(آيه )ـ.

اين همه موهبت به بنى اسرائيل داديم ولى !.

در تـعـقـيـب بحثهايى كه در آيات گذشته پيرامون انواع نعمتهاى خداوند وشكرگزارى و عمل صالح آمده , در اينجا نمونه اى از زندگى بعضى اقوام پيشين را كه مشمول نعمتهاى خداوند شدند اما كفران كردند شرح مى دهد.
مى فرمايد: ((ما به بنى اسرائيل كتاب آسمانى و حكومت و نبوت داديم , و ازروزيهاى پاكيزه به آنها عطا كرديم , و آنان را بر جهانيان (هم عصر خود) برترى بخشيديم )) (ولقد آتينا بنى اسرائيل الكتاب والحكم والنبوة ورزقناهم من الطيبات وفضلناهم على العالمين ).
در اين آيه مجموعا پنج موهبت را كه خداوند به بنى اسرائيل عطا كرده , بيان مى كند.
نـخست مساله كتاب آسمانى يعنى ((تورات )) است , كه مبين معارف دينى وحلال و حرام و طرق هدايت و سعادت بود.
دوم مقام حكومت و قضاوت .
سومين نعمت الهى بر آنها مقام ((نبوت )) بود كه خداوند انبياى بسيارى را ازآنها برگزيد.
در روايـتـى آمـده اسـت : ((عـدد انبياى بنى اسرائيل بالغ بر هزار نفر مى شد)) و درروايت ديگرى انبياى بنى اسرائيل چهار هزار نفر ذكر شده است .
چهارمين موهبت مواهب مادى و روزيهاى پاكيزه است .
و پنجمين موهبت , برترى و قدرت بلامنازع آنها بود.
(آيـه )ـ در ايـن آيـه بـه ششمين موهبت بزرگى كه خدا به اين قوم حق نشناس داد اشاره كرده , مى گويد: ((و ما دلائل روشنى (از امر نبوت و شريعت ) دراختيار آنها گذارديم )) (وآتيناهم بينات من الا مر).
بـا وجـود ايـن مـواهـب بـزرگ و دلائل بـيـن و روشن جايى براى اختلاف وجودنداشت , ولى اين كفران كنندگان به زودى دست به اختلاف زدند.
چـنـانـكـه قـرآن در دنباله همين آيه مى گويد: ((پس آنها اختلاف نكردند مگر بعداز آنكه علم و آگـاهـى بـه سـراغـشان آمد و سرچشمه اين اختلاف همان حب رياست وبرترى جوئى بود)) (فما اختلفوا الا من بعد ما جاهم العلم بغيا بينهم ).
قـرآن در پـايـان آيـه آنـها را با اين عبارت هشدار مى دهد: ((پروردگار تو روزقيامت در ميان آنها دربـاره آنـچـه اخـتلاف نمودند داورى مى كند)) (ان ربك يقضى بينهم يوم القيمة فيما كانوا فيه يختلفون ).
و به اين ترتيب با كفران نعمت و ايجاد اختلاف هم عظمت و قدرت خود رادر دنيا از دست دادند و هم مجازات آخرت را براى خود خريدند.
(آيـه )ـ بـعـد از بيان مواهبى كه خداوند به بنى اسرائيل داده بود و كفران كردند, سخن از موهبت عظيمى به ميان مى آورد كه به پيامبر اسلام (ص ) و مسلمين ارزانى داشت , مى فرمايد: ((سپس ما تو را بر شريعت و مسيرى به سوى آيين حق قرار داديم )) (ثم جعلناك على شريعة من الا مر).
و از آنـجـا كـه ايـن مـسير, مسير نجات و پيروزى است به دنبال آن به پيامبر(ص )دستور مى دهد ((پس از آن پيروى كن )) (فاتبعها).
و نـيـز از آنـجـا كـه نـقطه مقابل آن چيزى جز پيروى از هوى و هوس جاهلان نيست , در آخر آيه مـى افـزايد: ((و از هوى و هوسهاى كسانى كه آگاهى ندارند پيروى مكن )) (ولا تتبع اهوا الذين لا يعلمون ).
(آيـه )ـ ايـن آيـه در حـقـيـقـت عـلـتى است براى نهى از تسليم شدن در برابرپيشنهاد مشركان مـى گويد: ((آنها هرگز نمى توانند تو را در برابر خداوند بى نياز كنند)) واز عذابش برهانند (انهم لن يغنوا عنك من اللّه شيئا).
هرگاه از آئين باطل آنها پيروى كنى و عذاب الهى دامان تو را بگيرد هرگزنمى توانند به كمك تو بشتابند, گرچه روى سخن در اين آيات به پيامبر است ولى منظور همه مؤمنان مى باشند.
سـپـس مى افزايد: ((و ظالمان يار و ياور (و دوست و ولى ) يكديگرند)) (وان الظالمين بعضهم اوليا بعض ).
همه از يك قماشند و در يك مسير و سر و ته يك كرباس و همگى ضعيف و ناتوانند!.
امـا گمان نكن كه تو و افراد با ايمان كه اكنون در اقليت هستيد يار و ياورى نداريد ((خداوند يار و ياور پرهيزكاران است )) (واللّه ولى المتقين ).
درست است آنها ظاهرا جمعيتى عظيم و قدرت و ثروت قابل ملاحظه اى دارند ولى در برابر قدرت بى انتهاى حق ذره ناچيزى بيش نيستند.
(آيـه )ـ در ايـن آيه به عنوان تاكيد بر آنچه گذشت و دعوت به پيروى از اين آيين الهى مى گويد: ((اين قرآن و شريعت وسيله بينائيها براى مردم و مايه هدايت ورحمت براى گروهى است كه اهل يقين هستند)) (هذا بصائر للناس وهدى ورحمة لقوم يوقنون ).
ايـن تعبير زيبائى است كه از عظمت و تاثير و عمق اين كتاب آسمانى حكايت مى كند براى آنها كه رهرو راهند و جستجوگر حق .
(آيه )ـ.

حيات و مرگ اين دو گروه يكسان نيست !.

در تـعـقـيـب آيات گذشته كه سخن از دو گروه ((مؤمنان )) و ((كافران )), يا((پرهيزكاران )) و ((مـجـرمـان )) درمـيـان بـود در ايـن آيـه اين دو را در يك مقايسه اصولى دربرابر هم قرار داده , مى گويد: ((آيا كسانى كه مرتكب سيئات شدند گمان كردند آنها راهمچون كسانى قرار مى دهيم كه ايمان آورده و عمل صالح انجام داده اند كه حيات ومرگشان يكسان باشد))؟! (ام حسب الذين اجـتـرحـوا الـسـيـئات ان نجعلهم كالذين آمنوا وعملوا الصالحات سوا محياهم ومماتهم ) ((چه بد داورى مى كنند))! (ساما يحكمون ).
آيه مى گويد: اين يك پندار غلط است كه تصور كنند ايمان و عمل صالح , ياكفر و گناه , تاثيرى در زندگى انسان نمى گذارد, چنين نيست زندگى و مرگ اين دوگروه كاملا با هم متفاوت است .
(آيـه )ـ ايـن آيـه در حـقيقت تفسير و تعليلى است براى آيه قبل , مى فرمايد:((و خداوند آسمانها و زمين را به حق آفريده است )) (وخلق اللّه السموات والا رض بالحق ).
((و هـدف آن اسـت كه هركس در برابر اعمالى كه انجام داده است جزا داده شود, و به آنها ظلم و ستمى نخواهد شد)) (ولتجزى كل نفس بما كسبت وهم لا يظلمون ).
سراسر عالم نشان مى دهد كه آفريننده اين جهان آن را بر محور حق قرار داده ,و در همه جا حق و عدالت حاكم است .
با اين حال چگونه ممكن است مؤمنان صالح العمل و مجرمان بى ايمان رايكسان قرار دهد.
(آيـه )ـ ايـن آيـه نيز توضيح و تعليل ديگرى است براى عدم مساوات كافران و مؤمنان , مى فرمايد: ((آيا ديدى كسى را كه معبود خود را هواى نفس خويش قرار داده ))؟! (افرايت من اتخذ الهه هويه ).
و فـرمان خدا را رها كرده , و به دنبال خواست دل و هواى نفس افتاد و اطاعت آن را بر اطاعت حق مقدم شمرد.
((و خـداونـد او را بـا آگـاهى (بر اين كه شايسته هدايت نيست ) گمراه ساخته ))(واضله اللّه على علم ).
((و بـر گـوش و قـلبش مهر زده , و بر چمشش پرده اى افكنده است )) تا دروادى ضلالت همواره سرگردان بماند (وختم على سمعه وقلبه وجعل على بصره غشاوة ).
((با اين حال چه كسى مى تواند غير از خدا او را هدايت كند)) (فمن يهديه من بعد اللّه ).
((آيا متذكر نمى شويد))؟ (افلا تذكرون ) و تفاوت چنين كسى را با آنها كه درپرتو نور حق راه خود را يافته اند نمى فهميد؟.
راسـتى چه بت خطرناكى است هوى پرستى كه تمام درهاى رحمت و طرق نجات را به روى انسان مـى بـندد, و چه گويا و پرمعنى است حديثى كه از پيغمبرگرامى اسلام (ص ) نقل شده : ((هرگز در زير آسمان معبودى مبغوضتر نزد خدا ازهواى نفس , پرستش نشده است ))!.
چـرا كه بتهاى معمولى موجوداتى بى خاصيتند, ولى بت هوى و هوس اغواكننده , وسوق دهنده به سوى انواع گناه و انحراف است .
(آيه )ـ.

عقايد دهريين :.

در ايـنـجـا بـحـث ديـگـرى پيرامون منكران توحيد است , منتها تنها از گروه خاصى از آنها يعنى ((دهريين )) نام مى برد كه مطلقا وجود صانع حكيم را در عالم هستى انكار مى كردند, در حالى كه اكثر مشركان ظاهرا به خدا ايمان داشتند و بتها راشفيعان درگاه او مى دانستند.
مـى فـرمـايـد: ((و آنـهـا گفتند چيزى جز همين زندگى ما در دنيا در كار نيست ,گروهى از ما مـى ميرند و گروهى زنده مى شوند)) و جاى آنها را مى گيرند, و نسل بشرهمچنان تداوم مى يابد (وقالوا ماهى الا حياتنا الدنيا نموت ونحيا).
((و چيزى جز دهر و گذشت روزگار ما را هلاك نمى كند)) (وما يهلكنا الا الدهر).
جمله نخست ناظر به انكار معاد است و جمله بعد ناظر به انكار مبدا.
قرآن مجيد در پاسخ اين بيهوده گويان جمله كوتاه و پرمحتوائى بيان كرده كه در موارد ديگرى از قـرآن نـيـز به چشم مى خورد, مى فرمايد: ((آنها به اين سخن (كه مى گويند معادى نيست و مبدا جـهـان نيز دهر است ) يقين ندارند, بلكه تنها گمان بى پايه اى دارند)) (وما لهم بذلك من علم ان هم الا يظنون ).
(آيـه )ـ در ايـن آيـه بـه يـكـى از بـهـانـه جوئيهاى بى اساس اين گروه در موردمعاد اشاره كرده , مـى گويد: ((و هنگامى كه آيات بينات و آشكار ما بر آنها خوانده مى شود تنها دليلى كه در برابر آن دارند اين است كه مى گويند: اگر راست مى گوئيد,پدران ما را زنده كنيد و بياوريد)) تا بر صدق گـفـتار شما گواهى دهند (واذا تتلى عليهم آياتنا بينات ما كان حجتهم الا ان قالوا ائتوا بابائنا ان كنتم صادقين ).
آرى ! ايـن تـنـهـا دلـيـل آنها بود, دليلى سست و واهى , چرا كه خداوند قدرت خويش را بر احياى مردگان از طرق مختلف به انسانها نشان داده است .
(آيه )ـ.

در آن دادگاه عدل همه به زانو در مى آيند!.

در اينجا پاسخ ديگرى به سخن دهريين كه منكر مبدا و معاد بودند داده ,مى فرمايد: ((بگو: خداوند شـمـا را زنـده مـى كند, سپس مى ميراند سپس (بار ديگرحيات مى بخشد و) براى حساب در روز قيامت , روزى كه در آن شك و ترديدى نيست جمع آورى مى كند)) (قل اللّه يحييكم ثم يميتكم ثم يجمعكم الى يوم القيمة لا ريب فيه ).
آنـهـا نـه خـدا را قبول داشتند و نه روز جزا را, و محتواى اين آيه در حقيقت استدلال براى هر دو قسمت است , چرا كه روى مساله حيات نخستين تكيه شده , ازسوى ديگر, كسى كه قادر بر حيات نخستين است چگونه قادر بر اعاده آن نيست .
و از آنجا كه بسيارى از مردم در اين دلائل تامل و دقت نمى كنند در پايان آيه مى افزايد: ((ولى اكثر مردم نمى دانند)) (ولكن اكثرالناس لا يعلمون ).
(آيـه )ـ ايـن آيـه دلـيـل ديگرى بر مساله معاد است كه شبيه آن را در آيات ديگر قرآن خوانده ايم , مى فرمايد: ((مالكيت و حاكميت آسمانها و زمين از آن خداست )) (وللّه ملك السموات والا رض ).
او كـه مـالـك و حـاكم بر تمام پهنه عالم هستى است , مسلما قدرت بر احياى مردگان را دارد, و چنين كارى در برابر قدرت او هرگز مشكل نيست .
او اين جهان را مزرعه اى براى قيامت , و تجارتخانه پرسودى براى عالم پس از مرگ , قرار داده است , لـذا در پـايـان آيه مى افزايد: ((و آن روز كه قيامت برپا شوداهل باطل زيان مى بينند)) (ويوم تقوم الساعة يومئذ يخسر المبطلون ).
حـيـات و عـقـل و هـوش و مـواهـب زندگى سرمايه هاى انسان است باطل گرايان آنها را با متاع زودگـذرى كـه نـسبت به آن هيچ ارزشمند نيست مبادله مى كنند, و روزرستاخيز كه تنها قلب سليم و ايمان و عمل صالح به كار مى آيد زيانكار بودن خود رابا چشم مشاهده مى كنند.
(آيه )ـ اين آيه صحنه قيامت را به طرز بسيار گويائى ترسيم كرده , مى گويد:((در آن روز هر امتى را مى بينى (كه از شدت ترس و وحشت ) بر زانو نشسته )) (وترى كل امة جاثية ).
سـپـس دومـين صحنه از صحنه هاى قيامت را به اين صورت بيان مى كند كه : ((هر امتى به سوى كـتـابـش خـوانـده مـى شـود (و بـه آنـها مى گويند:) امروز جزاى آنچه را انجام مى داديد به شما مى دهند)) (كل امة تدعى الى كتابها اليوم تجزون ماكنتم تعملون ).
ايـن كـتـاب هـمـان نامه اعمالى است كه تمام نيكيها و بديها, زشتيها و زيبائيهاى گفتار و كردار انسانها در آن ثبت است .
تـعـبـيـر ((كـل امة تدعى الى كتابها)) نشان مى دهد كه علاوه بر نامه اعمالى كه براى هر انسانى جداگانه موجود است هر امتى نيز نامه اعمالى متعلق به جمع وگروه خود دارد.
(آيـه )ـ بار ديگر از سوى خداوند به آنها خطاب مى شود و به عنوان تاكيدمى گويد: ((اين كتاب ما اسـت كه به حق با شما سخن مى گويد)) و اعمال شما را بازگومى كند! (هذا كتابنا ينطق عليكم بالحق ).
آن روز كـه شـمـا هر چه مى خواستيد انجام مى داديد هرگز باور نمى كرديد كه اعمالتان در جايى ثبت شود, ولى ((ما آنچه را انجام مى داديد مى نوشتيم )) (انا كنانستنسخ ما كنتم تعلمون ).
(آيـه )ـ در ايـن آيـه مـرحـله نهائى دادرسى قيامت را بيان مى كند, آنجا كه هرگروهى به نتيجه اعمال خود مى رسند.
مى فرمايد: ((اما كسانى كه ايمان آوردند و عمل صالح انجام دادندپروردگارشان آنها را در رحمت خود وارد مى كند)) (فاما الذين آمنوا وعملواالصالحات فيدخلهم ربهم فى رحمته ).
و در پايان آيه مى فرمايد: ((اين پيروزى آشكار است )) (ذلك هو الفوز المبين ).
(آيـه )ـ در اين آيه سرنوشت گروه ديگرى را كه نقطه مقابل اين گروهنديادآور شده , مى فرمايد: ((و امـا كـسانى كه كافر شدند (به آنها گفته مى شود) مگر آيات من بر شما خوانده نمى شد و شما اسـتكبار مى كرديد (و تسليم حق نمى شديد) وقومى مجرم و گناهكار بوديد)) (واما الذين كفروا افلم تكن آياتى تتلى عليكم فاستكبرتم وكنتم قوما مجرمين ).
قـابـل توجه اين كه در اين آيه تنها سخن از كفر است , و اما اعمال سؤ به عنوان يك عامل دخول به عذاب الهى ذكر نشده , اين به خاطر آن است كه مساله كفر به تنهايى موجب عذاب است .
(آيه )ـ.

آن روز كه اعمال سؤ انسان آشكار مى شود!.

ايـن آيه توضيحى است بر مساله استكبار كافران در برابر آيات الهى و دعوت انبيا كه در آيه قبل به صـورت اجـمالى بيان شده بود, مى فرمايد: ((هنگامى كه گفته مى شد وعده الهى حق است و در قـيامت هيچ شكى نيست شما مى گفتيد: مانمى دانيم قيامت چيست ؟ ما تنها گمانى در اين باره داريـم و به هيچ وجه يقين نداريم )) (واذا قيل ان وعداللّه حق والساعة لا ريب فيها قلتم ما ندرى ما الساعة ان نظن الا ظنا وما نحن بمستيقنين ).

آغاز جز 26 قرآن مجيد.

(آيـه )ـ اين آيه از مجازات و كيفر آنها سخن مى گويد, كيفرى كه شباهت بامجازاتهاى قراردادى دنياى ما ندارد, مى فرمايد: ((در آنجا سيئات اعمالشان براى آنها آشكار مى شود)) (وبدالهم سيئات ما عملوا).
زشتيها و بديها تجسم مى يابند, جان مى گيرند, و در برابر آنها آشكارمى شوند, و همدم و همنشين آنها هستند و دائما آزارشان مى دهند!.
((و سرانجام آنچه را استهزا مى كردند آنها را فرا مى گيرد)) (وحاق بهم ما كانوابه يستهزؤن ).
(آيـه )ـ و از هـمـه دردناكتر اين كه از سوى خداوند رحمن و رحيم به آنهاخطاب مى گردد: ((و گـفـتـه مـى شـود: امـروز شـمـا را فـرامـوش مـى كـنـيم همان گونه كه شماديدارامروزتان را فراموش كرديد))! (وقيل اليوم ننسيكم كما نسيتم لقا يومكم هذا).
در دنباله آيه مى افزايد: به آنها گفته مى شود: ((و جايگاه شما دوزخ است ))!(وماويكم النار).
و اگر گمان مى كنيد كسى به يارى شما مى شتابد قاطعانه به شما مى گوئيم ((هيچ يار وياورى براى شما نيست )) (ومالكم من ناصرين ).
(آيه )ـ اما چرا و به چه دليل شما گرفتار چنين سرنوشتى شديد؟ ((اين به خاطر آن است كه آيات خـدا را بـه سخريه گرفتيد و زندگى دنيا شما را مغرور كرد))(ذلكم بانكم اتخذتم آيات اللّه هزوا وغرتكم الحيوة الدنيا).
و در پـايـان آيـه بـار ديـگـر آنـچـه را كه در آيه قبل آمده بود به تعبير ديگرى تكرار وتاكيد كرده , مـى گـويـد: ((پـس امـروز آنها از آتش دوزخ خارج نمى شوند, و هيچ گونه عذرى از آنها پذيرفته نيست )) (فاليوم لا يخرجون منها ولا هم يستعتبون ).
در آنـجا سخن از ماوى و جايگاه ثابت آنها بود و در اينجا سخن از عدم خروج آنها از دوزخ است , در آنـجا مى فرمود ياورى ندارند, و در اينجا مى گويد عذرى ازآنها پذيرفته نمى شود, و در نتيجه راه نجاتى براى آنها نيست .
(آيـه )ـ در پـايان اين سوره براى تكميل بحث توحيد و معاد كه بيشترين مباحث اين سوره را دربر مى گرفت , ضمن دو آيه وحدت ربوبيت و عظمت خداوند و قدرت و حكمت او را بيان كرده و پنج وصـف از صفات خدا را منعكس مى سازد, نخست مى گويد: ((پس تمام حمد و ستايش مخصوص خداست )) (فلله الحمد).
چـرا كـه او ((پروردگار همه آسمانها, و پروردگار زمين , و پروردگار همه جهانيان است )) (رب السموات ورب الا رض رب العالمين ).
(آيه )ـ بعد از توصيف ذات پاك او به مقام ((حمد)) و ((ربوبيت )) در سومين توصيف مى افزايد: ((و براى اوست كبريا و عظمت و علو و رفعت در آسمانها وزمين )) (وله الكبريا فى السموات والا رض ) چرا كه آثار عظمتش در پهنه آسمان وسراسر زمين و تمام جهان آشكار است .
و بالاخره در چهارمين و پنجمين توصيف مى گويد: ((او قادر شكست ناپذير وحكيم على الاطلاق است )) (وهو العزيز الحكيم ).
به اين ترتيب سوره جاثيه كه با توصيف خداوند به ((عزيز و حكيم )) آغاز شده با همين اوصاف پايان مى يابد, و سراسر محتواى آن نيز گواه بر عزت و حكمت بى پايان اوست .
((پايان سوره جاثيه )).

سوره احقاف [46].

اين سوره در ((مكه )) نازل شده و داراى 35 آيه است .

محتواى سوره :.

اين سوره اهداف زير را تعقيب مى كند:
1ـ بيان عظمت قرآن .
2ـ مبارزه قاطع بر ضد هرگونه شرك و بت پرستى .
3ـ توجيه مردم در مساله معاد و دادگاه عدل پروردگار.
4ـ ضمنا به عنوان هشدار به مشركان و مجرمان گوشه اى از داستان قوم عادرا كه ساكن سرزمين ((احقاف )) بودند بيان مى دارد ـنام سوره نيز از همين جا گرفته شده است .
5ـ اشـاره به گسترش و عموميت دعوت پيامبر اسلام , تا آنجا كه غير از انسانهايعنى طايفه جن را نيز شامل مى شود.
6ـ تشويق مؤمنان و انذار كافران و ايجاد مبادى خوف و رجا.
7ـ دعوت پيامبر اسلام به صبر و استقامت .

فضيلت تلاوت سوره :.

در حـديـثـى از امـام صادق (ع ) مى خوانيم : ((هركس سوره احقاف را هر شب , ياهر جمعه , بخواند خداوند وحشت دنيا را از او بر مى دارد, و از وحشت روز قيامت نيز در امان مى دارد)).
بديهى است اين گونه حسنات و درجات تنها به خاطر تلاوت الفاظ نيست بلكه تلاوتى است سازنده و بيدارگر در مسير ايمان و تقوا, و محتواى سوره احقاف به راستى چنين اثرى را دارد, اگر انسان طالب حقيقت و آماده عمل باشد.
به نام خداوند بخشنده بخشايشگر.
(آيه )ـ.

آفرينش اين جهان براساس حق است :.

ايـن سـوره آخرين سوره از سوره هاى هفتگانه ((حم )) است كه مجموعا((حواميم )) نام دارد و در آيه اول اين سوره نيزبه حروف مقطعه ((حاـميم )) (حم )برخورد مى كنيم .
در تـفـسـير اين حروف همين قدر مى گوئيم كه اين آيات تكان دهنده وحركت آفرين و پرمحتواى قـرآن از حـروف سـاده الفبا, از ((حا و ميم )) و مانند آن ,تركيب يافته , و در عظمت خداوند همين بس كه چنان تركيب عظيمى را از چنين مفردات ساده اى به وجود آورده .
(آيه )ـ و شايد به همين جهت بلافاصله مى افزايد: ((اين كتاب از سوى خداوند عزيز و حكيم (قادر و توانا) نازل شده است )) (تنزيل الكتاب من اللّه العزيزالحكيم ).
اين همان تعبيرى است كه در آغاز سه سوره از سوره هاى ((حم ));Šمؤمن ـجاثيه و احقاف , آمده است .
مسلم است قدرتى شكست ناپذير و حكمتى بى كران لازم است تا چنين كتابى را نازل كند.
(آيـه )ـ سـپـس از كتاب ((تدوين )) به كتاب ((تكوين )) پرداخته ,و از عظمت وحقانيت آسمانها و زمين سخن مى گويد, مى فرمايد: ((ما آسمانها و زمين و آنچه راميان اين دو است جز به حق براى سـرآمـد معينى نيافريديم )) كه با فرارسيدن آن دنيافانى مى شود (ما خلقنا السموات والا رض وما بينهما الا بالحق واجل مسمى ).
نه در كتاب آسمانيش كلمه اى برخلاف حق است , و نه در مجموعه عالم خلقتش چيزى ناموزون و مخالف حق يافت مى شود.
امـا بـا ايـن كـه قـرآن حـق اسـت , و آفـرينش جهان نيز حق ((كافران لجوج از آنچه انذار شده اند روى گردانند)) (والذين كفروا عما انذروا معرضون ).
از يـك سـو آيـات قرآن پى درپى آنها را انذار و بيم مى دهد كه دادگاه بزرگى درپيش داريد, و از سوى ديگر جهان آفرينش با نظامات خاص خود نيز هشدارمى دهد كه حسابى در كار است , اما اين غافلان بى خبر نه به اين توجهى مى كنند, ونه به آن .
(آيه )ـ.

گمراهترين مردم ؟.

در آيـات گـذشـتـه سخن از آفرينش آسمانها و زمين در ميان بود كه همه اينها ازخداوند عزيز و حـكـيـم اسـت , و بـراى تكميل اين بحث روى سخن را به پيامبر(ص ) كرده , مى فرمايد: ((به آنان (مـشركان ) بگو: اين معبودهايى را كه غير از خدا پرستش مى كنيد به من نشان دهيد چه چيزى از زمين راآفريده اند))؟! (قل ارايتم ما تدعون من دون اللّه ارونى ماذا خلقوا من الا رض ).
((يا شركتى در آفرينش آسمانها (و مالكيت و تدبير آنها) دارند))؟ (ام لهم شرك فى السموات ).