يآ أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اِنْ تُطيعُوا الَّذينَ كَفَرُوا يَرُدُّوكُمْ عَلى
أَعْقابِكُمْ فَتَنْقَلِبُوا خاسِرينَ (*)بَلِ اللّهُ مَوْلاكُمْ وَ هُوَ خَيْرُ
النّاصِرينَ (*)سَنُلْقى فى قُلُوبِ الَّذينَ كَفَرُوا الرُّعْبَ بِمآ أَشْرَكُوا
بِاللّهِ ما لَمْ يُنَزِّلْ بِه سُلْطاناً وَ مَأْواهُمُ النّارُ وَ بِئْسَ مَثْوَى
الظّالِمينَ (*)
اى كسانى كه ايمان آورده ايد اگر از آنها كه كافر شدند پيروى كنيد، شما را به عقب
برمى گردانند. پس ، زيانكار خواهيد شد (149) بلكه خداوند سرپرست شماست و همو بهترين
ياوران است (150) بزودى در دل كسانى كه كافر شدند هراس خواهيم افكند به سبب آنكه
براى خدا چيزى را كه دليلى بر آن نفرستاده، شريك قرار داده اند و جايگاه آنها آتش
است و چه بد است جايگاه ستمكاران (151)
نكات ادبى
1 ـ «يردوكم على اعقابكم» يعنى شما را بر پاشنه پايتان مى گردانند و در اينجا منظور
بازگشت به عقب و دوره جاهليت و خروج از اسلام است.
2 ـ «خاسرين» جمع خاسر به معناى زيانكار، كسى كه آسيب مى بيند.
3 ـ «مولى» در اينجا به معناى سرپرست و قيوم است كه اختصاص به خدا دارد. البته بعضى
از معانى مولى به انسانها هم اطلاق مى شود مانند مولى به معناى دوست.
4 ـ «رعب» بيم و هراس. ترس و واهمه.
5 ـ «سلطان» در اينجا به معناى حجت و برهان و دليل.
6 ـ «ماوى» و «مثوى» هر دو به معناى جايگاه.
تفسير و توضيح
آيات (149-150) يا ايها الذين امنوا ان تطيعوا ... : شكستى كه در جنگ احد بر
مسلمانان وارد آمد سبب شد كه جبهه كفر از مشركان و يهود و نصارى و منافقان همگى بر
ضد مسلمانان تبليغ كنند و مسلمانان را از ادامه راه خود باز دارند. آنها مى گفتند:
شما از دين خود دست برداريد و حتى در هنگام جنگ كه كشته شدن پيامبر را به غلط شايع
كرده بودند، به مسلمانان مى گفتند: عبدالله بن ابى را واسطه قرار دهيد و براى خود
از ابوسفيان امان بگيريد و از اين تبليغات مسموم كننده زياد بود. در اين آيه خداوند
به كمك مسلمانان مى آيد و به آنها هشدار مى دهد كه اگر از گفته هاى كافران اطاعت
كنيد شما را از دينتان بيرون مى كنند و به دوره جاهليت برمى گردانند و با اين سير
قهقرايى، شما از زيانكاران مى شويد و چه ضرر و زيانى بالاتر از اينكه انسان از نور
ايمان به سوى ظلمت كفر برگردد و از نعمت اسلام محروم باشد.
براى دلگرمى مسلمانان و بالا رفتن روحيه آنان خاطرنشان مى سازد كه خدا مولى و
سرپرست شماست و او بهترين ياوران است او به شما كمك مى كند و در مواقع خطر يارو
ياورشماست. با اين تذكر ، مسلمانان ديگر نبايد خوف و هراس به خود راه بدهند و با
توجه به مجموع اين آيات و نمونه هايى كه از امتهاى پيشين ذكر گرديد، بايد بدانند كه
اگر ايمان محكمى داشته باشند، خدا آنها را يارى مى كند چون خدا مولاى آنهاست.
مولى بودن خدا كه پشتوانه محكمى براى مسلمانان بود در آيات ديگر هم آمده:.
فاعلموا ان الله موليكم نعم المولى و نعم النصير (انفال / 40)
پس بدانيد كه خداوند مولاى شماست چه خوب مولايى و چه خوب ياورى است.
ذلك بان الله مولى الذين آمنوا و ان الكافرين لامولى لهم (محمد / 11)
اين بدان جهت است كه خدا مولاى مؤمنان است و كافران مولايى ندارند.
در همان جنگ احد به دستور پيامبر، مولا بودن خدا را مسلمانان به صورت يك شعار فرياد
مى زدند. مشركان شعار مى دادند. نحن لنا العزى و لاعزى لكم (ما بت عزى داريم و شما
بت عزى نداريد) و مسلمانان به دستور پيامبر در پاسخ آنها شعار
مى دادند: الله مولينا و لامولى لكم (خدا مولاى ماست و شما مولا نداريد) و بدينگونه
مسلمانان بر مولا بودن خدا به عنوان يك پشتوانه مهم روحى تاكيد داشتند.
آيه (151) سنلقى فى قلوب الذين كفروا... : خدا بهترين ياوران است. اين پيامى بود كه
در آيات پيشين آمده بود و اينك در اين آيه گوشه اى از كمكهاى خود بر مؤمنان را ذكر
مى كند و به آنها وعده مى دهد كه بزودى در دلهاى كافران هراس و وحشت خواهيم انداخت
و آنها در برابر مؤمنان دچار رعب و ترس خواهند شد و روحيه ضعيفى خواهند داشت.
مى دانيم كه روحيه در جنگ بسيار مهم است وقتى گروهى در رعب و هراس از دشمن خود
باشند، روحيه خود را از دست مى دهند و حتى از امكانات موجود خود هم نمى توانند به
خوبى استفاده كنند.
هر چند مسلمانان در جنگ احد شكست خوردند و اين به خاطر سرپيچى گروهى از آنان از
دستور فرماندهى بود ولى به هر حال خداوند براى حفظ دين خود، در دلهاى كافران و
مشركان رعب و وحشتى قرار داد و آنها را كه فاتح ميدان نبرد بودند دچار چنان حالتى
از ترس و هراس كرد كه با اينكه فاتح بودند جنگ را رها كردند و رفتند آنها
مى توانستند مسلمانان را به كلى قلع و قمع كنند و به مدينه يورش برند و شهر را غارت
كنند و حتى پيامبر را دستگير كنند و يا بكشند ولى رعب و وحشتى كه خدا بر دل آنها
انداخته بود، باعث شد كه آنها سراسيمه صحنه احد را ترك كردند و به مكه باز گشتند.
اين يكى از سنتهاى الهى در تاريخ است و همواره دشمنان پيامبران ، رعب و وحشتى از
آنها داشتند و با اينكه به آنها ايمان نداشتند، باز احتمال مى دادند كه آنها از
نيروهاى غيبى استفاده كنند و همين احتمال باعث رعب و وحشت آنان مى شد از اين رو در
همين آيه علت رعب و هراس مشركان را ، عقيده باطل آنها در شريك قراردادن به خدا
معرفى مى كند. يعنى همين شرك، خود باعث رعب آنها مى شود آنها خودشان را در برابر
جمعيتى مى يابند كه به نيروهاى غيبى عقيده دارند و يك نيروى لايزال را مولاى خود
مى دانند و همين اعتقاد در عين حال كه باعث تقويت روحيه
مؤمنان مى شود، باعث رعب و وحشت مشركان مى گردد. درست است كه مشركان عقيده اى به
اين مسائل ندارند ولى طبيعت انسان چنين است كه اعتقادات طرف مقابل خواه و ناخواه در
او تأثير مى كند بخصوص اگر در آن اعتقاد، راسخ و ثابت قدم باشند. بنابراين، همين
شرك باعث پديد آمدن رعب و وحشت در دلهاى مشركان مى گردد.
قرآن كريم ضمن بيان اين حقيقت، به يك حقيقت ديگرى هم اشاره مى كند و اظهار مى دارد
كه اين مشركان چيزى را براى خدا شريك قرار داده اند كه دليل و برهانى بر آن ندارند
و جبهه شرك فاقد هر نوع حجت و برهان و استدلالهاى عقلى است. و در پايان آيه جايگاه
مشركان را در آخرت معرفى مى كند و آن آتش جهنم است و چه بد جايگاهى براى ستمگران
است.
وَ لَقَدْ صَدَقَكُمُ اللّهُ وَعْدَهُ اِذْ تَحُسُّونَهُمْ بِاِذْنِه حَتّى اِذا
فَشِلْتُمْ وَ تَنازَعْتُمْ فِى الْاَمْرِ وَ عَصَيْتُمْ مِنْ بَعْدِ مآ أَراكُمْ
ما تُحِبُّونَ مِنْكُمْ مَنْ يُريدُ الدُّنْيا وَ مِنْكُمْ مَنْ يُريدُ الْآخِرَةَ
ثُمَّ صَرَفَكُمْ عَنْهُمْ لِيَبْتَلِيَكُمْ وَ لَقَدْ عَفا عَنْكُمْ وَ اللّهُ ذُو
فَضْل عَلَى الْمُؤْمِنينَ (* )اِذْ تُصْعِدُونَ وَ لا تَلْوُونَ عَلى أَحَد وَ
الرَّسُولُ يَدْعُوكُمْ فى أُخْراكُمْ فَأَثابَكُمْ غَمًّا بِغَمّ لِكَىْ لا
تَحْزَنُوا عَلى ما فاتَكُمْ وَ لا مآ أَصابَكُمْ وَ اللّهُ خَبيرٌ بِما
تَعْمَلُونَ(*)
خداوند وعده خود را به شما راست گفت. هنگامى كه به اذن او آنها را نابود مى كرديد
تا اينكه سست شديد و در كار به نزاع برخاستيد; و پس از آنكه به شما آنچه را دوست
داشتيد نشان داد، شما نافرمانى كرديد. كسانى از شما آهنگ اين دنيا كرده بود و كسانى
از شما آهنگ آخرت كرده بود.سپس شما را از آنها منصرف كرد تا شما را امتحان كند و
همانا شما را عفو كرد و خدا بر مؤمنان ، صاحب احسان است (152) هنگامى كه دور
مى شديد و بر كسى توجه نمى كرديد و پيامبر در پشت سرتان شما را مى خواند. پس شما را
با اندوهى روى اندوهى مجازات كرد تا بر آنچه از دست داديد و بر آنچه بر شما
رسيد، غمگين نباشيد، و خداوند بر آنچه انجام مى دهيد آگاه است.
نكات ادبى
1 ـ «صدقكم» اين فعل دو مفعول مى گيرد و در اينجا ضمير «كم» مفعول اول و «وعده»
مفعول دوم است.
2 ـ «تحسّونهم» از حسّ با فتحه اول به معناى كشتن و تارو مار كردن.
3 ـ «ليبتليكم» امتحان كند، بيازمايد.
4 ـ «تصعدون» از اصعاد به معناى دور شدن و رفتن در صحرا در مقابل صعود كه به معناى
بالارفتن در كوه است.
5 ـ «لاتلون» از «لىّ» مشتق شده به معناى توجه كردن التفات و ميل نمودن.
6 ـ «اثابكم» شما را مجازات نمود اثاب هم در خيروهم در شرّ استعمال مى شود ولى
بيشتر در مجازاتهاى خوب به كار مى رود.
تفسير و توضيح
آيه (152) و لقد صدقكم الله وعده... : خداوند در آيات متعددى به مؤمنان وعده پيروزى
داده است و البته تحقق اين پيروزى به شرط تقوا وايمان است. در جنگ احد، در آغاز كار
اين وعده الهى عملى شد و مسلمانان به پيروزيهاى خوبى نايل آمدند و مشركان را
تارومار ساختند. پيامبر گروهى از مسلمان را مأمور حفظ يك تنگه در ميان دو كوه قرار
داده بود و به آنها گفته بود كه در هيچ شرايطى شما اينجا را رها نكنيد تا من به شما
دستور بدهم ولى متأسفانه هنگامى كه مسلمانان به پيروزى اوليه دست يافتند، آن گروه
كه مأمور حفظ تنگه بودند، به خاطر دستيابى به غنايم جنگى از فرمان پيامبر سرپيچى
كردند و محل مأموريت خود را رها ساختند و به صحنه نبرد سرازير شدند البته تعدادى از
آنها به اين كار راضى نبودند و ديگران را از رفتن منع مى كردند و ميان آنها گفتگو و
نزاع لفظى درگرفت ولى به هر حال بسيارى از آنها آنجا را ترك كردند.
وقتى آن سنگرخالى شد، مشركان شكست خورده به فرماندهى خالدبن وليد از همان جا به
ميدان جنگ ريختند و از پشت به مسلمانان حمله كردند و بسيارى از آنان را كشتند و
سرنوشت جنگ به نفع مشركان عوض شد و مسلمانان در اثر ضعفى كه نشان دادند و از فرمان
فرماندهى سرپيچى نمودند، طعم تلخ شكست را چشيدند.
اين آيه در اشاره به اين وقايع است و به مسلمانان يادآور مى شود كه خدا وعده خود را
تحقق بخشيد و شما با اذن او دشمن را تارومار كرديد تا اينكه سستى و ضعف نشان داديد
و با يكديگر نزاع نموديد و با ديدن صحنه جنگ و غنايمى كه آنجا بود و شما دوست
مى داشتيد، از فرمان پيامبر سرپيچى كرديد. بعضى از شما دنيا را و بعضى از شما آخرت
را مى خواست اشاره به دو گروهى كه با هم اختلاف كردند. آن گروه كه مى خواستند سنگر
را رها كنند، دنيا را مى خواستند و در پى غنايم جنگى بودند و آن گرو كه به حفظ سنگر
اصرار داشتند آخرت را مى خواستند. ولى به هر حال شد آنچه شد و خدا در اثر اين
نافرمانى، مسلمانان را از كفار بازداشت و كفار بر مسلمانان پيروز شدند و اين
امتحانى از جانب خداوند بود تا مؤمنان واقعى از ديگران متمايز گردند. در پايان آيه
مى فرمايد: هر آينه خداوند شما را آمرزيد و خدا بر مؤمنان احسان مى كند يعنى با
وجود اين نافرمانى پس از گرفتاريهايى كه كشيديد بالاخره خدا شما را عفوكرد.
آيه (153) اذتصعدون و لاتلون... : با شكستى كه در احد بر مسلمانان وارد آمد سپاه
اسلام از هم پاشيد و مسلمانان پا به فرار گذاشتند. اين آيه صحنه فرار مسلمانان را
ترسيم مى كند بدينگونه كه مى فرمايد: هنگامى كه شما از ميدان نبرد دور مى شديد و به
كسى و چيزى توجه نداشتيد و اين در حالى بود كه پيامبر از پشت سر شما را صدا مى زد.
معلوم مى شود كه در اين صحنه شرم آور، پيامبر در ميان دشمنان باقى مانده بود و به
طورى كه پيشتر گفتيم، تنها چند نفر از جمله على بن ابيطالب(ع) و ابودجانه در اطراف
آن حضرت بودند و از او دفاع مى كردند و هر چه پيامبر مسلمانان را صدا مى زد و به
مقاومت دعوت مى نمود، آنها به سخنان او توجهى نمى كردند. چيزى كه بر
سستى مسلمانان مى افزود شايعه كشته شدن پيامبر بود به طوريكه بعضى از مسلمانان
ضعيف الايمان مى خواستند از ابوسفيان امان بگيرند.
پس از ترسيم صحنه فرار مسلمانان در جنگ احد، اضافه مى كند كه خداوند در مقابل اين
نافرمانى و سستى، شما را با اندوهى بالاى اندوهى مجازات كرد و غمهاى بسيارى بر شما
روى آورد تا غم از دست دادن غنايم جنگى و غم اصابت زخم را فراموش كنيد و در برابر
اين ناراحتيهاى اندك غمگين نباشيد. يعنى غم شكست در مقابل مشركان غمهاى ديگر را از
يادبرد و مسلمانان، سرافكنده و پشيمان از نافرمانى خود، در اندوه شكست از مشركان و
به خطر افتادن اسلام به سر مى بردند و ديگر غم از دست دادن غنايم براى آنها غمى
نبود. در پايان آيه به آنها تذكر مى دهد كه خدا از آنچه انجام مى دهيد آگاه است.
ثُمَّ أَنْزَلَ عَلَيْكُمْ مِنْ بَعْدِ الْغَمِّ أَمَنَةً نُعاساً يَغْشى طائِفَةً
مِنْكُمْ وَ طآئِفَةٌ قَدْ أَهَمَّتْهُمْ أَنْفُسُهُمْ يَظُنُّونَ بِاللّهِ غَيْرَ
الْحَقِّ ظَنَّ الْجاهِلِيَّةِ يَقُولُونَ هَلْ لَنا مِنَ الْاَمْرِ مِنْ شَىْء
قُلْ اِنَّ الْاَمْرَ كُلَّهُ لِلّهِ يُخْفُونَ فى أَنْفُسِهِمْ ما لا يُبْدُونَ
لَكَ يَقُولُونَ لَوْ كانَ لَنا مِنَ الْاَمْرِ شَىْءٌ ما قُتِلْنا ها هُنا قُلْ
لَوْ كُنْتُمْ فى بُيُوتِكُمْ لَبَرَزَ الَّذينَ كُتِبَ عَلَيْهِمُ الْقَتْلُ اِلى
مَضاجِعِهِمْ وَ لِيَبْتَلِىَ اللّهُ ما فى صُدُورِكُمْ وَ لِيُمَحِّصَ ما فى
قُلُوبِكُمْ وَ اللّهُ عَليمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ (*)
سپس بر شما آرامشى نازل كرد كه خوابى سبك گروهى از شما را فرا گرفت و گروهى فقط
جانشان برايشان مهم بود. آنها درباره خدا گمان ناروايى چون گمان جاهليت داشتند
مى گويند: آيا در اين كار ما را اختيارى وجود دارد؟ بگو: همه كارها به دست خداست.
آنها در نفس خود چيزى پنهان مى كنند كه بر تو آشكار نمى سازند.مى گويند: اگر در اين
كار ما را اختيارى بود، در اينجا كشته نمى شديم. بگو: اگر در خانه هايتان هم بوديد،
كسانى كه كشته شدن بر آنها مقدر شده بود، به قتلگاه خود بيرون مى آمدند. و تا
خداوند آنچه را كه در سينه هاى شماست امتحان كند و آنچه را در دلهاى شماست خالص
گرداند و خداوند به آنچه در سينه هاست آگاه است (154)
نكات ادبى
1 ـ «امنة» مصدر به معناى امنيت و آرامش.
2 ـ «نعاس» خواب سبك و شيرين، آرامشى كه در آغاز خواب براى انسان حاصل مى شود.
3 ـ «نعاس» بدل از «امنة» است و اين از نوع بدل اشتمال است.
4 ـ «يغشى» احاطه مى كند، عارض مى شود.
5 ـ «طائفة منكم» مفعول براى يغشى.
6 ـ «امر» در اين سه مورد به يك معناست و منظور يا اختيار است و يا پيروزى.
7 ـ «برز» خارج شد، آشكار گرديد.
8 ـ «مضاجع» جمع مضجع به معناى بستر مرگ، قتلگاه.
9 ـ نكته جالب توجه اينكه تمام حروف بيستوهشت گانه عربى در اين آيه و آيه قبلى آمده
است.
تفسير و توضيح
آيه (154) ثم انزل عليكم بعد الغمّ امنة... : دنباله داستان جنگ احد است. پس از
پايان جنگ آن گروه از مسلمانان كه جانفشانى كرده بودند و يا اگر ضعف نشان داده
بودند به درستى توبه كرده بودند و خدمت پيامبر رسيده بودند، به يك آرامش روحى
لذت بخشى رسيده بودند و خدا آنچنان به آنان آرامش داده بود كه آنها را خواب شيرينى
ربوده بود و همگى به خواب خوشى رفته بودند و اين يك آرامش بعد از طوفان و راحتى بعد
از غمهاى بسيار بود كه از جانب خدا به آنها رسيده بود و رحمت خدا آنها را نوازش
مى داد.
در مقابل اين گروه، افراد ضعيف الايمان بودند كه آرامش نداشتند و فقط در فكر حفظ
جان خود بودند و براى آنان نابودى و يا بقاى اسلام مطرح نبود. آنها درباره خدا گمان
بد و ناروايى داشتند و قضاوتشان بر اساس معيارهاى دوره جاهليت بود. در دوره جاهليت
مشركان مى پنداشتند كه خدايان آنها شكست نمى خورد و هر كسى هم كه مربوط به خدايان
باشد شكست نمى خورد. اين مسلمانان هم گمان مى كردند كه اگر پيامبر براستى از جانب
خداست نبايد پيروان او شكست مى خوردند. اينها از سنتهاى الهى كه حاكم بر تاريخ است
خبر نداشتند و يا آنها را غلط تفسير مى كردند. اينها نمى دانستند كه شكست و پيروزى
براى خود عواملى دارد و جبهه حق هنگامى پيروز مى شود كه عوامل پيروزى را در خود
داشته باشد و از جمله آنها ايمان و تقوا و مجاهدت در راه دين است در چنين صورتى است
كه خداوند نيز اين جبهه را يارى مى دهد. البته با وجود اين، پيروزى نهايى از آنِ
حق پرستان است. ديگر اينكه گاهى شكست براى جبهه حق براى آزمايش پيروان حق است تا
معلوم شود كه آيا آنها در هر حالى از حق طرفدارى مى كنند يا نه؟
به هر حال اين گروه از مسلمانان ضعيف الايمان با اين گمان ناروايى كه داشتند
مى گفتند: آيا در كار جنگ ما نيز سهمى و اختيارى داريم؟ يعنى اگر خواستيم در جنگ
شركت نكنيم. خدا به آنها پاسخ مى دهد و مى فرمايد: بگو: همه كارها و اختيارها در
دست خداست و وقتى خداوند شما را به جنگ و جهاد مى خواند شما بايد اطاعت كنيد.
البته جمله (انّ الامر كله لله) مى تواند مربوط به تكوين باشد و اينكه تمام كارها
از شكست و پيروزى در دست خداست و تنها او مؤثر در اين جهان است و اگر كسانى عوامل
پيروزى را در خود به وجود مى آورند و يا عوامل شكست را در خود ايجاد مى كنند بايد
بدانند كه تمام كارها دست خداست منتهى خداوند مطابق با سنتها و معيارهاى خود عمل
مى كند و قومى را پيروز و قومى را شكست خورده مى كند.
آن گروه از مسلمانانى كه داراى گمان ناروايى درباره خداوند بودند، علاوه بر اين
سخن كه به زبان مى آوردند، مطالب ديگرى هم داشتند كه آنها را پنهان مى كردند و به
زبان نمى آوردند و اين از ترس مسلمانان با ايمان بود كه آنها را كافر بدانند. يكى
ديگر از سخنانى كه به زبان مى آوردند اين بود كه مى گفتند: اگر ما اختيارى در جنگ
داشتيم، در اينجا كشته نمى شديم. اشاره به اينكه اگر كشته شدگان ما مى توانستند در
جنگ شركت نكنند و مجبور نبودند، كشته نمى شدند. خداوند پاسخ مى دهد كه شما اگر در
خانه هايتان هم بوديد، آن گروه كه مرگ برايشان مقدر شده بود، بالاخره به بسترهاى
مرگشان و محل كشتارشان مى آمدند. و كسى كه اجل او برسد در هر حالتى باشد و در هر
كجا باشد خواهد مرد و كسى كه اجلش نرسد در زير شمشيرها هم زنده مى ماند. نظير اين
سخن را چند آيه پيش از اين داشتيم و بعد از اين هم بزودى خواهيم داشت.
پس از اين دو سخنى كه از آنها نقل گرديد و پاسخهايى كه داده شد، دو قانون و سنت از
قوانين و سنتهاى الهى را بيان مى كند و اينكه اين جنگها و شكست و پيروزيها علتهايى
دارد كه يكى از آنها امتحان شما و ايمان شماست كه در سينه داريد و يكى ديگر اينكه
آنچه در باطن شماست آشكار گردد و شما را از هر نوع شائبه اى خالص گرداند و اين در
حالى است كه خداوند به آنچه در سينه هاست آگاه است. شبيه اين مطلب را در چند آيه
پيش آنجا كه صحبت از «مداوله» شد، داشتيم.
اِنَّ الَّذينَ تَوَلَّوْا مِنْكُمْ يَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعانِ اِنَّمَا
اسْتَزَلَّهُمُ الشَّيْطانُ بِبَعْضِ ما كَسَبُوا وَ لَقَدْ عَفَا اللّهُ عَنْهُمْ
اِنَّ اللّهَ غَفُورٌ حَليمٌ (*)يآ أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تَكُونُوا
كَالَّذينَ كَفَرُوا وَ قالُوا لاِخِْوانِهِمْ اِذا ضَرَبُوا فِى الْاَرْضِ أَوْ
كانُوا غُزًّى لَوْ كانُوا عِنْدَنا ما ماتُوا وَ ما قُتِلُوا لِيَجْعَلَ اللّهُ
ذلِكَ حَسْرَةً فى قُلُوبِهِمْ وَ اللّهُ يُحْيى وَ يُميتُ وَ اللّهُ بِما
تَعْمَلُونَ بَصيرٌ (*)وَ لَئِنْ قُتِلْتُمْ فى سَبيلِ اللّهِ أَوْ مُتُّمْ
لَمَغْفِرَةٌ مِنَ اللّهِ وَ رَحْمَةٌ خَيْرٌ مِمّا يَجْمَعُونَ (* )وَ لَئِنْ
مُتُّمْ أَوْ قُتِلْتُمْ لَاِلَى اللّهِ تُحْشَرُونَ (*)
كسانى از شما كه روز برخورد دو گروه، پشت كردند، همانا شيطان آنها را به خاطر بعضى
از كارهايى كه كرده بودند، لغزانيد و هر آينه خدا آنها را عفو كرد كه خدا آمرزنده
بردبار است (155) اى كسانى كه ايمان آورده ايد مانند كسانى نباشيد كه كافر شدند و
درباره برادرانشان كه به سفر رفته بودند و يا جنگجو بودند، گفتند: اگر نزد ما بودند
نمى مردند و كشته نمى شدند تا خداوند اين را حسرتى در دلهايشان قرار دهد و خدا زنده
مى كند و مى ميراند و خدا به آنچه انجام مى دهيد بيناست (156) و البته اگر در راه
خدا كشته شويد و يا بميريد، همانا آمرزش و رحمتى از خدا از آنچه آنها فراهم
مى آوردند بهتر است (157) و اگر مرديد و يا كشته شديد، البته به سوى خداوند
برانگيخته مى شويد(158)
نكات ادبى
1 ـ «تولوا» پشت كردند، فرار نمودند.
2 ـ «التقى الجمعان» دو گروه به هم رسيدند، دو گروه با هم درگير شدند.
3 ـ «استزل» لغزانيد. ازل و استزل به يك معناست.
4 ـ «ضربوافى الارض» اين تعبير در عربى به معناى مسافرت كردن و سير كردن است گويا
مسافر گامهاى خود را بر زمين مى زند.
5 ـ «غزّى» جمع «غازى» مانند طلّب و طالب. غازى، جنگجو.
6 ـ «ليجعل» متعلق به «لاتكونوا» است و لام در اينجا لام عاقبت است.
تفسير و توضيح
آيه (155) ان الذين تولوا منكم... : تحليلى از بعضى از وقايع جنگ احد است و آن،
واقعه فرار مسلمانان از مقابل مشركان است. به طورى كه پيشتر گفتيم در جنگ احد
پيروزى اوليه نصيب مسلمانان گرديد ولى با نافرمانى گروهى از مسلمانان و رها كردن
بى موقع سنگر خود سرنوشت جنگ عوض شد و مسلمانان شكست خوردند و
از مقابل دشمن فرار كردند. در اين آيه فرار مسلمانان را سبب يابى مى كنند و علت آن
را روشن مى سازد و مى فرمايد: كسانى از شما كه از مقابل دشمن فرار كردند، پيروى
شيطان كردند و شيطان آنها را لغزانيد و علت لغزانيدن شيطان هم گناهانى بود كه آنها
مرتكب شده بودند. از اين آيه چنين استفاده مى شود كه ارتكاب گناهى باعث ارتكاب
گناهى ديگر مى شود وچون كسى گناهى را مرتكب شد زمينه در وجود براى ارتكاب گناهان
ديگر فراهم مى گردد و شيطان به او مسلط مى شود واو را به هر گناهى وادار مى سازد.
چنين مى نمايد كه آن گروه از مسلمانان كه در جنگ احد فرار كردند، قبلا مرتكب
گناهانى شده بودند و اين باعث ضعف ايمان آنها شده بود و لذا شيطان به آسانى آنها را
لغزانيد و گناه بزرگى چون فرار از جنگ دامنگير آنها شد.
با وجود اين گناه بزرگ، خداوند آنها را بخشيد و از گناه آنها درگذشت تا دچار نوميدى
نشوند وفرصتى ديگر براى اصلاح نفس در آنها به وجود آيد و آنها بتوانند بدون دغدغه
اين كار فضاحت بار، بارديگر به آغوش پرمهر اسلام برگردند و ايمان و استقامت خود را
نشان بدهند. در اين آيه پس از بيان عفو عمومى فراريان از جنگ اضافه مى كند كه همانا
خداوند آمرزنده و بردبار است و با اين گناهان، بندگان خود را رها نمى كند و به كمك
آنها مى آيد.