تفسير و توضيح
آيه (285) آمن الرسل بما انزل اليه... : امتياز بزرگ پيامبران بخصوص پيامبر گرامى
اسلام اين بود كه آنان به آنچه مى گفتند، براستى ايمان داشتند و دعوتشان از روى
اعتقاد قطعى بود. در اين آيه خداوند همين مطلب را درباره پيامبر اسلام خاطر نشان
مى سازد و مى فرمايد: اين پيامبر به تمام آنچه بر او نازل شده است، خود ايمان دارد.
تمام احكام و معارفى كه از جانب خداوند بر پيامبر فرستاده شده در درجه اول مورد
پذيرش پيامبر گرامى اسلام است و آنها را از روى باور و ايمان قطعى كه دارد به مردم
ابلاغ مى كند.
در اين آيه پس از تأييد و تصديق ايمان پيامبر، به ذكر ايمان مؤمنان مى پردازد و
ايمان آنها را نيز تصديق مى كند و اينكه ايمان پيامبر را از ايمان مؤمنان جدا
مى كند براى آن است كه درجه ايمان پيامبر با ديگران فرق دارد. مؤمنانى كه در اطراف
رسول خدا بودند، هم به خدا و هم به فرشتگان او و هم به كتابهاى آسمانى كه او نازل
كرده و هم به پيامبرانى كه او فرستاده، ايمان دارند واين ايمان آنها را وادار
مى كند كه همواره جملاتى را به زبان بياورند از جمله اينكه بگويند: ما ميان
پيامبران خدا فرقى نمى گذاريم.
از نظر اسلام تمام پيامبران الهى محترم هستند و هر كدام در زمان خود وظيفه اى را كه
بر عهده داشته انجام داده است و از اين لحاظ فرقى ميان آنها نيست هر چند كه از لحاظ
مقام و مرتبه، آنها با هم تفاوت دارند و پيامبران اولوالعزم با ديگران فرق مى كنند
و در ميان آنها پيامبر اسلام سيدو سالار پيامبران است.
اين سخن در مقام رد قول يهود و نصارى است كه بعضى از پيامبران را قبول نداشتند
يهود، حضرت مسيح و حضرت محمد و بعضى ديگر از پيامبران را قبول نداشتند و نصارى،
حضرت محمد و بعضى ديگر از پيامبران را باور نداشتند. ولى مسلمانان طبق دستور قرآن
همه انبياء الهى را محترم مى شمارند و به آنها ايمان دارند.
جمله ديگرى كه مؤمنان به زبان مى آورند اين است كه مى گويند: خدايا شنيديم و اطاعت
كرديم يعنى آنها در مقابل فرمانهاى خدا تسليم محض هستند و از اوامر الهى اطاعت
مى كنند. در مقابل آنها كافران بويژه يهود قرار دارند كه برعكس آن اظهار مى كردند:
قالوا سمعنا و عصينا (بقره / 93)
گفتند: شنيديم وعصيان كرديم.
جمله ديگرى كه مؤمنان مى گويند، اين است كه پروردگارا ما را با آمرزش خود بيامرز و
آنها همواره از خدا طلب آمرزش مى كنند واز گناهانى كه احياناً از آنها سرمى زند به
درگاه الهى توبه مى كنند و مى گويند: خدايا ما را بيامرز كه بازگشت همه به سوى
توست. آنها به روز قيامت عقيده دارند و مى دانند كه همه انسانها به سوى خدا باز
خواهند گشت و همه به سزاى اعمال خود خواهند رسيد.
آيه (286) لايكلف الله نفسا الاوسعها... : هر چند كه خداوند بندگان خود را به انجام
بعضى از كارها و پرهيز از بعضى از كارها، تكليف كرده است ولى تكليف الهى هرگز از
ميزان توان انسان بيشتر نيست و هر كسى مطابق با توان خود تكليف دارد. خداوند در
تكاليفى كه كرده، هم توان جسمى و امكانات مادى و ابزارهاى موجود را در نظر گرفته و
هم توان فكرى و ميزان معرفت انسانها را در نظر گرفته. بنابراين همانگونه كه تكليف
يك ثروتمند در انفاق مال با تكليف يك فقير فرق دارد، تكليف انسانهاى آگاه و روشن با
افراد ساده لوح و نادان نيز فرق دارد. ممكن است يك عمل از شخصى عمل نيك و شايسته
تلقى شود و همان عمل از شخص ديگرى عمل بد و ناپسند تلقى شود.
ضمناً بدانيم كه تكليفى كه از جانب خداوند به انسان شده است، براى تنظيم زندگى او و
به نفع اوست و براى خدا هيچ گونه سودى ندارد و تنها كسى كه از آن سود مى برد خود
انسان است. بعضى از تكليفها محدوديت مى آورد ولى همين محدوديت باعث ايجاد نظم و
انضباط در جامعه و در نتيجه رفاه و آسايش انسان مى گردد.
اكنون كه تمام انسانها تحت تكليف هستند، روشن است كه هر كار خوبى انجام بدهند براى
آنها وهر كار بدى كه انجام بدهند، باز براى آنهاست و اگر به تكليف عمل كرد سودى
مى برد و اگر عمل نكرد زيان مى بيند.
در اين آيه پس از بيان حقيقت بالا، به مسلمانان دعايى را ياد مى دهد كه مربوط به
همين حقيقت است چون ممكن است انسانها در انجام تكليفهاى الهى دچار غفلت و يا اشتباه
شوند خدا به مسلمانها ياد مى دهد كه از اين غفلتها و اشتباهها به خدا پناه ببرند و
نيز ياد مى دهد كه از خدا بخواهند كه تكليف آنها را سنگين نكند و تكليفها طاقت فرسا
نباشد و البته قبولى اين دعا را در آغاز آيه اعلام كرده و فرموده است كه خدابيش از
طاقت تكليف نمى كند. دعايى كه خداوند در اينجا به مسلمانان ياد مى دهد، مشتمل بر
هفت نوع درخواست است:
1 ـ پروردگارا اگر فراموش كرديم و يا خطاكرديم برما مگير. البته خداوند كارى را كه
از روى فراموشى و يا خطا باشد بر بنده اش نمى گيرد و او را بدان جهت عذاب نمى كند
ولى كار خلاف هر چند كه از روى فراموشى و خطا باشد كار خلاف است و جاى آن دارد كه
انسان عذر بخواهد.
2 ـ پروردگارا بار گرانى بر ما بار مكن همانگونه كه بر پشينيان بار كرده اى. در
ميان امتهاى پيشين گاهى مردم نتيجه اعمال بدخود را در همين دنيا مى ديدند و به آنها
بلا نازل مى شد و حتى گاهى مسخ به يك حيوان مى شدند و يا براى جبران يك خلاف،
تكليفهاى سختى بر آنها مى آمد. اينك امت محمد(ص) طبق فرمان خدا از خدا مى خواهد كه
چنين بارهاى سنگينى را از دوش آنها بر دارد و خدا نيز دعايى را كه خود آموخته است
اجابت مى كند.
3 ـ پروردگارا آنچه را كه بيرون از توان ماست بر ما تحميل مكن. اجابت اين دعا نيز
در اول آيه آمده و خدا هيچ كس را بيش از توان او تكليف نمى كند.
4 ـ ما را ببخش.
5 ـ ما را بيامرز.
6 ـ به ما رحم كن كه سرپرست ما تويى.
اين سه دعاى اخير شبيه هم هستند و همگى درخواست بخشش از خدا در مقام معصيت است.
يعنى خدايا اگر معصيتى از ما سرزده اينك توبه مى كنيم و تو گناهان ما را بيامرز و
بر ما رحم كن.
7 ـ خدايا ما را بر گروه كافران پيروز گردان. اين پيرروزى ممكن است در مقام جنگ و
ستيز با كافران باشد و ممكن است در مقام مناظره و محاجه و مباحثه با آنان باشد كه
در هر دو صورت از خدا خواسته مى شود كه مؤمنان را بر كافران پيروز كند.
اين دو آيه كه در آخر سوره بقره آمده، مشتمل بر دعاهاى شريفى است كه خداوند به مردم
ياد داده است و از اين رو تلاوت اين دو آيه، در روايات متعددى توصيه شده است.
سوره آل عمران - مشخصات و فضيلت اين سوره
اين سوره در مدينه نازل شده و داراى 200 آيه است و دومين سوره طولانى قرآن مى باشد.
و علت نامگذارى آن به «آل عمران» آمدن اين نام در اين سوره است كه در آيه 33 اين
سوره آمده است. فضائلى براى خواندن اين سوره وارد شده از جمله اينكه ابى بن كعب از
پيامبر(ص) نقل كرده كه فرمود: هر كس سوره آل عمران را بخواند در مقابل هر آيه آن،
امانى در سر پل جهنم به او داده مى شود. و نيز بريده نقل مى كند كه پيامبر فرمود:
سوره بقره و سوره آل عمران را يادبگيريد كه اين دو سوره همچون دو غنچه هستند و آنها
در روز قيامت بر سر خواننده خود سايه مى اندازند.
اين دو روايت به اضافه چند روايت ديگر در تفسير مجمع البيان نقل شده. بايد دانست كه
چنين روايتهايى جهت تشويق مردم براى خواند قرآن وارد شده و اگر سند آنهاضعيف هم
باشد چندان اهميتى ندارد.
دورنماى اين سوره
اين سوره پس از حروف مقطعه با نام خدا آغاز مى شود و درباره قرآن و آيات محكم و
متشابه آن سخن مى گويد آنگاه بحثهايى راجع به كافران دارد و از خواستنيهاى اين جهان
و آن جهان سخن به ميان مى آورد و ضمن بيان بعضى از ويژگيها بندگان خوب خدا، اظهار
مى دارد كه دين بر حق نزد خدا اسلام است. آنگاه بار ديگر از كافران و بخصوص اهل
كتاب و غرور دينى يهود صحبت مى كند و در
ادامه، سلطنت و عزت و ذلت را مطرح مى سازد و اينكه اين امور در دست خداست. و با
اشاره به تجسم اعمال در روز قيامت، مردم را به اطاعت از پيامبر اسلام مى خواند.
در قسمت بعدى داستان زكريا و مريم وكراماتى كه مريم داشت آمده و به همين مناسبت از
معجزات عيسى سخن مى گويد و در برابر نصاراى نجران پيشنهاد مباهله مى دهد و بالاخره
از اهل كتاب مى خواهد كه در مشتركات اديان جبهه واحدى در برابر مشركان تشكيل بدهند.
و بارديگر بعضى از كارشكنيها و شيطنتهاى اهل كتاب و بخصوص يهود را برمى شمارد و از
اخذ پيمان از پيامبران كه پيامبر اسلام را معرفى كنند، صحبت مى نمايد و اينكه هيچ
دينى جز اسلام پذيرفته نيست. آنگاه از گروهى كه مرتد شدند و بعضى از آنها دوباره به
آغوش اسلام بازگشتند سخن مى گويد. و ضمن صحبت مجدد از اهل كتاب، در مورد ابراهيم و
كعبه و اينكه حج خانه خدا براى كسانى كه توانايى مسافرت آنجا را دارند واجب است،
مطلب را ادامه مى دهد و يك بار ديگر راجع به اهل كتاب نكاتى را مى آورد.
آنگاه مؤمنان را مخاطب قرار مى دهد و از آنها مى خواهد كه همگى به ريسمان خدا چنگ
بزنند و امر به معروف و نهى از منكر كنند و از هر گونه اختلاف و تفرقه بپرهيزند و
اختلاف افكنان را با عذاب بزرگ تهديد مى كند سپس از ذلت و خوارى يهود كه همواره با
آنها خواهد بود، سخن به ميان مى آورد و خوبان وبدان اهل كتاب را از هم جدا مى كند و
بعضى از شگردهاى آنان را آشكار مى سازد و از جنگ بدر و احد و كمكهاى غيبى در آن جنگ
سخن مى گويد.
در فصل ديگر از آيات اين سوره، مؤمنان را از رباخوارى برحذر مى دارد و آنان را به
اطاعت خدا و پيشى گرفتن در امور خير فرا مى خواند و بعضى از اوصاف اخلاقى را تذكر
مى دهد و بار ديگر از جنگ ميان مسلمانان و كفار و رنجهايى كه بر مسلمانان وارد شد
صحبت مى كند و يادآور مى شود كه پيروزى و شكست همواره دست به دست مى گردد و اين
براى امتحان و نيز ريختن ناخالصيهاى مؤمنان است. آنگاه از محمد(ص) ياد مى كند و
مسلمانان را از اينكه بعد از مرگ او سير قهقرايى كنند برحذر
مى دارد و نيز از سستيهاى بعضى از مسلمانان در جنگ مى گويد و كشته شدن در راه خدا
را مى ستايد. آنگاه از اينكه پيامبر اسلام با مردم مهربان بود سخن به ميان مى آورد
و با نعمت وجود پيامبر اسلام بر مؤمنان منت مى گذارد و پس از ذكرى از منافقان،
درباره زنده بودن شهيدان مطالبى عنوان مى كند و مؤمنان را مى ستايد و بار ديگر از
كافران و مهلتى كه به آنها داده مى شود، مى گويد. و بعضى از سخنان نادرست يهود را
مطرح مى كند.
در ادامه آيات، از مرگ صحبت مى كند و اينكه همه خواهند مرد و از امتحانهاى الهى و
رنجهايى كه بر مؤمنان مى رسد، مى گويد و آنها را به صبر دعوت مى كند. سپس پيمانى را
كه از اهل كتاب گرفته شده كه بايد حقايق را به مردم بگويند و نشانه هاى پيامبر
اسلام(ص) را كتمان نكنند، تذكر مى دهد و از صاحبان خرد ياد مى كند كه همواره به ياد
خدا هستند و با خداى خود مناجات مى كنند و مضمون مناجات آنها را مى آورد آنگاه از
اينكه خدا آنها را مى پذيرد و عمل آنها را ضايع نمى كند و آنها را به بهشت وارد
مى سازد، خبر مى دهد. و از اينكه كفار در دنيا زرق و برقى دارند مؤمنان را تذكر
مى دهد كه فريب آن را نخورند چون آنان عاقبت بدى خواهند داشت ولى اهل تقوا عاقبت
خوبى را انتظار مى كشند. سپس بار ديگر درباره اهل كتاب سخن مى گويد و در پايان سوره
مؤمنان را به صبر و شكيبايى و جهاد در راه خدا و ايجاد رابطه با يكديگر و تقوا دعوت
مى كند.
تفسير سوره آل عمران
بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ
الم (*)اَللّهُ لا اِلهَ اِلاّ هُوَ الْحَىُّ الْقَيُّومُ (*)نَزَّلَ عَلَيْكَ
الْكِتابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقًا لِما بَيْنَ يَدَيْهِ وَ أَنْزَلَ التَّوْراةَ وَ
الاْنِْجيلَ (*)مِنْ قَبْلُ هُدًى لِلنّاسِ وَ أَنْزَلَ الْفُرْقانَ اِنَّ الَّذينَ
كَفَرُوا بِآياتِ اللّهِ لَهُمْ عَذابٌ
شَديدٌ وَ اللّهُ عَزيزٌ ذُو انْتِقام (* )اِنَّ اللّهَ لا يَخْفى عَلَيْهِ شَىْءٌ
فِى الْاَرْضِ وَ لا فِى السَّمآءِ (*)هُوَ الَّذى يُصَوِّرُكُمْ فِى الْاَرْحامِ
كَيْفَ يَشآءُ لآاِلهَ اِلاّ هُوَ الْعَزيزُ الْحَكيمُ (*)
به نام خداوند بخشاينده بخشايشگر. الم (1) خدا، هيچ معبودى جز او نيست زنده و
پاينده است (2) كتاب را بر اساس حق بر تو نازل كرده است و پيشتر، تورات و انجيل را
نازل كرده كه هدايتگر مردم است و فرقان را نازل كرده است (3) كسانى كه به آيات خدا
كافر شدند براى آنها عذابى سخت است و خدا عزيز و انتقام گير است (4) همانا چيزى در
آسمان و زمين بر خدا پوشيده نمى ماند (5) او كسى است كه شما را در رحمها بدانگونه
كه مى خواهد نقش بندى مى كند معبودى جز او نيست او عزيز و فرزانه است (6)
نكات ادبى
1 ـ «تنزيل» نزول تدريجى است همانگونه كه «انزال» نزول دفعى و يكپارچه است.
2 ـ «تورات» يك كلمه عبرانى و به معناى شريعت است، نام كتاب آسمانى يهود.
3 ـ «انجيل» يك كلمه يونانى و به معناى بشارت است، نام كتاب آسمانى نصارى.
4 ـ «من قبل» از اضافه قطع شده و لذا مبنى بر ضم است. تقدير آن: من قبل انزال
الكتاب.
5 ـ «فرقان» فرق گذارنده ميان حق و باطل، نام ديگر قرآن و بعضى از كتابهاى آسمانى.
6 ـ «عزيز» توانايى كه هيچ چيز او را ناتوان نمى سازد.
7 ـ «ذوانتقام» انتقام گيرنده.
8 ـ «يصوركم» از تصوير به معناى صورتگرى و نقشبندى. تصوير هم شامل مواردى است كه
سايه ندارد مانند نقشه در روى كاغذ و هم شامل مواردى است كه
سايه دارد مانند مجسمه.
9 ـ «ارحام» جمع رحم عضو مخصوص زن كه جنين در آن رشد مى كند و به فاميل و خانواده
هم ارحام گفته مى شود و از رحمت مشتق شده چون خويشان به همديگر رحمت مى آورند.
تفسير و توضيح
آيات (1-2) الم . الله لااله الاهو... : درباره الف لام ميم و حروف مقطعه در اول
سوره بقره بحث كرديم همچنين آيه دوم تكرار جمله اول آية الكرسى است كه تفسير آن در
سوره بقره گذشت.
(3-6) نزل عليك الكتاب بالحق... : گفته شده كه هشتاد و چند آيه از اول سوره آل
عمران درباره هيئت نمايندگى نصاراى نجران نازل شده كه خدمت پيامبر آمدند و با آن
حضرت درباره انجيل و مسيح و موضوعات ديگر گفتگوهايى كردند.
در اين آيات، نخست از فرستادن كتابهاى آسمانى سخن مى گويد و اينكه خداوند بر پيامبر
اسلام قرآن را نازل كرده كه تصديق كننده كتابهاى پيشين است. توجه كنيم كه از نظر
قرآن و به طورى كه در آيات ديگر قرآنى آمده، تورات وانجيلِ موجود در عصر پيامبر
تحريف شده بودند و كتابهاى اصلى موسى و عيسى نبودند در عين حال در اين آيه گفته شده
كه قرآن تصديق كننده كتابهايى است كه پيش روى اوست و ظاهر آن شامل همين تورات و
انجيل تحريف شده مى باشد و بنابراين، اين سؤال پيش مى آيد كه قرآن چگونه اين
كتابهاى تحريف شده را تصديق مى كند؟
پاسخ اين است كه هر چند اين كتابها تحريف شده بودند ولى خوشبختانه آن قسمت از تورات
و انجيل كه از آمدن پيامبران اسلام خبر داده بود، هنوز در اين كتابها موجود بود و
آمدن پيامبر اسلام و نزول قرآن تصديقى و گواه صدقى بر آن آيات بود، پس اينكه قرآن
تصديق كننده اين كتابهاست، به اين معناست كه قرآن به آن دسته از آيات تورات و انجيل
كه از آمدن پيامبر اسلام خبر داده بود، عينيت داد و تجسم
بخشيد.
در آيه مورد بحث پس از خبر دادن از نزول قرآن بر پيامبر اسلام، تذكر مى دهد كه پيش
از اين هم خداوند تورات و انجيل را نازل كرد كه هدايتگر مردم بودند و خداوند اين
كتابها را براى راهنمايى مردم فرستاد. پس از ذكر اين سه كتاب آسمانى اضافه مى كند
كه خداوند «فرقان» را فرستاد. منظور از فرقان در اينجا چيست؟ فرقان يعنى فرق
گذارنده ميان حق و باطل و مشخص كننده صفوف مؤمنان و كافران. اين حالت در هر سه كتاب
آسمانى وجود داشت و هر سه فرقان بودند. در قرآن كريم گاهى فرقان به قرآن اطلاق
مى شود مانند:
تبارك الذى نزل الفرقان على عبده (فرقان / 1)
مبارك است خدايى كه فرقان را بر بنده اش نازل كرد.
گاهى هم از تورات به عنوان فرقان ياد شده مانند:
و لقد آتينا موسى و هارون الفرقان (انبياء / 48)
همانا به موسى و هارون ، فرقان داديم.
در آيه مورد بحث به هر سه كتاب قرآن و تورات و انجيل، فرقان اطلاق شده است.
بنابراين فرقان در اينجا نام مخصوص قرآن نيست بلكه اثر و خاصيتى است كه در كتابهاى
آسمانى و وحى الهى وجود دارد و سبب مى شود حق از باطل و نور از ظلمت و مؤمن از كافر
جدا شود و باز شناسى گردد.
پس از بيان نزول اين سه كتاب آسمانى و فرقان بودن آنها، از كسانى ياد مى كند كه در
طول تاريخ به اين كتابها و آيات الهى كافر شدند و در مقابل انبياء و وحى الهى
ايستادگى كردند و كفر ورزيدند. به اين كافران عذاب سختى را وعده مى دهد و اضافه
مى كند كه خداوند عزيز است يعنى قدرتمندى است كه هيچ چيز او را ناتوان نمى سازد و
نيز خداوند انتقام گيرنده است و از كافرانى كه پيامبران خدا را اذيت كردند و به
آنها ستم روا داشتند انتقام خواهد گرفت و كافران بدانند كه هيچ يك از كردارهاى زشت
آنها از نظر خدا دور نمانده است وهيچ چيز نه در زمين و نه در آسمان از خدا
پوشيده نمى ماند.
در آيه بعدى يكى از مظاهر قدرت الهى را يادآور مى شود و آن اينكه خداوند، انسانها
را كه به صورت جنين در شكم مادران خود هستند به هر صورت كه بخواهد صورتگرى مى كند
وشكل خاصى به آنها مى دهد نر يا ماده، سفيد يا سياه، بلند يا كوتاه و هر نوع مشخصات
ديگر.
اين آيه فقط شامل مشخصات جسمانى جنين مى شود ولى در بعضى از روايات آمده كه حتى
سرنوشت بشر نيز در همان شكم مادر رقم زده مى شود و انسان با شقاوت از همان شكم مادر
شقى است و انسان سعادتمند نيز از همان شكم مادر سعادتمند است كه اين مى تواند اشاره
به زمينه هاى وراثتى انسان باشد كه تأثير مهمى در آينده انسان دارد و مى تواند
اشاره به اين باشد كه در علم الهى تمام مشخصات سرنوشت انسان چه خوب و چه بد موجود
است و البته علم الهى سبب انجام يافتن آنها نيست و خدا مى داند كه انسان با اراده
خود در آينده چنين و چنان خواهد كرد و شقى يا سعادتمند خواهد شد.
هُوَ الَّذى أَنْزَلَ عَلَيْكَ الْكِتابَ مِنْهُ آياتٌ مُحْكَماتٌ هُنَّ أُمُّ
الْكِتابِ وَ أُخَرُمُتَشابِهاتٌ فَأَمَّا الَّذينَ فى قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ
فَيَتَّبِعُونَ ما تَشابَهَ مِنْهُ ابْتِغآءَ الْفِتْنَةِ وَ ابْتِغآءَ تَأْويلِه
وَ ما يَعْلَمُ تَأْويلَهُ اِلاَّ اللّهُ وَ الرّاسِخُونَ فِى الْعِلْمِ يَقُولُونَ
آمَنّا بِه كُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنا وَ ما يَذَّكَّرُ اِلاّ أُولُوا الْاَلْبابِ
(*)رَبَّنا لا تُزِغْ قُلُوبَنا بَعْدَ اِذْ هَدَيْتَنا وَ هَبْ لَنا مِنْ لَدُنْكَ
رَحْمَةً اِنَّكَ أَنْتَ الْوَهّابُ (* )رَبَّنآ اِنَّكَ جامِعُ النّاسِ لِيَوْم لا
رَيْبَ فيهِ اِنَّ اللّهَ لا يُخْلِفُ الْميعادَ (*)
او كسى است كه بر تو كتاب را نازل كرد بعضى از آن، آيات محكم است كه ريشه كتابند و
بعضى ديگر آيات متشابه هستند (كه معناى آنها به ظاهر روشن نيست) پس آن گروه كه در
دلهايشان كجى وجود دارد، از آن آياتى كه متشابه هستند به قصد فتنه و به قصد
تأويل آن، پيروى مى كنند و تأويل آن را جز خدا و استواران در علم نمى دانند.
مى گويند: به آن باور داريم همگى از جانب پروردگار ماست و جز صاحبان انديشه ها،
يادآور نمى شوند (7) پروردگارا پس از آنكه ما را هدايت كردى، دلهاى ما را منحرف نكن
و از پيش خود براى ما رحمتى ببخش! همانا تو بسيار بخشنده اى (8) پروردگارا تو مردم
را در روزى كه در آن شكى نيست گردهم مى آورى همانا خداوند از وعده تخلف نمى كند (9)
نكات ادبى
1 ـ «محكمات» جمع محكم، استوار و ثابت، چيزى كه فساد در آن راه ندارد. در ماده
«حكم» نوعى منع وجود دارد يعنى مانع از فساد و تباهى و سستى است. ضمناً «منه
آيات...» حال از كتاب است.
2 ـ «ام الكتاب» ريشه كتاب. امّ در اينجا به معناى اصل و اساس و ريشه است.
3 ـ «اخر» جمع آخر غير منصرف است زيرا هم وصفيت دارد و هم عدول چون اصل آن يا بايد
الف و لام داشته باشد و يا با من تمام شود (چون افعل التفضيل است) اين كلمه از آن
دو حالت عدول كرده و بدون الف و لام و من استعمال مى شود.
4 ـ «متشابه» شبيه هم، در اينجا به معناى جمله اى است كه احتمالاتى در معناى آن
داده مى شود كه شبيه هم هستند.
5 ـ «زيغ» كجى و انحراف، ميل از حق.
6 ـ «تأويل» تفسير و بيان مراد، توضيح جملاتى كه احتياج به توضيح دارد.
7 ـ «راسخون» ثابتان و استواران. وقتى كسى در چيزى بيشتر كار كرد و تعمق نمود
مى گويند در آن رسوخ پيدا كرده است.
8 ـ «والراسخون» عطف به الله است و «يقولون» حال از آن است.
9 ـ «ميعاد» مصدر ميمى به معناى وعده مانند: ميقات به معناى وقت.
تفسير و توضيح
آيه (7) هوالذى انزل عليك الكتاب... : در آيات گذشته از نزول كتاب بر پيامبر اسلام
به طور كلى سخن گفت و اينك در اين آيه بار ديگر سخن از قرآن است ولى اين بار مطلب
مهمى درباره قرآن گفته مى شود كه اساس فهم درست آيات قرآنى است در اين آيه خداوند
آيات قرآنى را به دو دسته تقسيم مى كند:
1 ـ آيات محكم. منظور از آن، آياتى است كه معناى آنها به خوبى روشن است و نيازى به
تأويل و توجيه ندارد و انسان با مجرد شنيدن آن، معنا را مى فهمد. مانند: ان الله
على كلى شىء قدير (خدا بر هر چيزى تواناست) اين گروه از آيات اصل و اساس و ريشه
قرآن است و به كمك اين آيات، آيات ديگرى كه فهم آنها مشكل است فهميده مى شود.
2 ـ آيات متشابه. منظور از آن، آياتى خاصى است كه فهم آنها در وحله اوّل مشكل
مى نمايد و بايد درباره آنها انديشيد و به آيات محكم ارجاع داد و با كمك آيات ديگر
و دقت و تعمق، به مفهوم آنها راه يافت. مانند آيه: الرحمن على العرش استوى كه با
تعمق و توجه به اينكه خداوند جسم نيست و با توجه به آيات محكمى مانند: ليس كمثله
شىء (همانند خدا چيزى وجود ندارد) روشن مى شود كه منظور از آن نشستن بر تخت نيست
بلكه منظور گستردگى قدرت خدا و تسلط او بر جهان است.