تفسير كوثر جلد اول

يعقوب جعفرى مراغى

- ۳۸ -


فوايد اجتماعى: وقتى روزه دار تلخى گرسنگى را چشيد به ياد گرسنگان جامعه مى افتد چون به خوبى درد و رنج آنها را لمس كرده است ولذا مى گويند حضرت يوسف در ايام قحط سالى با اينكه انبارهاى گندم را در اختيار داشت گرسنه مى ماند تا از درد مردم گرسنه آگاه باشد. در اين باره روايتى هم وارد شده كه طبق آن روزه براى باخبر شدن ثروتمند از حال فقير است.
فوايد روحى: با روزه گرفتن، اراده و اعتماد به نفس در انسان تقويت مى شود و انسان به يك نشاط روحى مى رسد كه هيچ عاملى نمى تواند او را به چنين نشاطى برساند.
فوايد بهداشتى: همچنين با روزه گرفتن مواد زايد و چربى كه به قلب و دستگاههاى بدن زيان آور است از بين مى روند و سموم بدن دفع مى شود. اين مسأله از نظر طب امروز به روشنى ثابت شده است.
پس از بيان تشريع روزه و فلسفه عالى آن ، خاطرنشان مى سازد كه اين روزه دارى در روزهاى معدود و معينى خواهد بود آنگاه به دو حكم فقهى روزه اشاره مى كند: نخست اينكه اگر كسى مريض باشد و يا در سفر باشد، روزه نمى گيرد و به جاى آن پس از بهبودى از بيمارى و يا مراجعت از سفر در يك فرصت ديگرى روزه خود را قضا مى كند. حكم دوم اينكه كسانى كه روزه گرفتن به اندازه تمام طاقت و توان آنهاست يعنى اگر روزه بگيرند دچار مشقت سختى مى شوند مانند پيران و زنان باردار و شيرده، چنين افرادى روزه خود را بخورند ولى در مقابل آن فديه و كفاره بدهند. ميزان كفاره اى كه بايد بدهند به اندازه غذاى يك فقير در مقابل يك روز است. البته آيه از اينكه اين افراد در صورت توانايى روزه خود را قضا هم بكنند ساكت است ولى در فقه چنين است كه در صورت پيدا كردن قدرت بر روزه ، بايد روزه خود را قضا كنند.
توجه كنيم كه تمام احكام الهى به گونه اى است كه كمتر از طاقت انسان است و اگر در موردى حكمى مطابق با تمام طاقت انسان و يا بالاتر از آن شد، آن حكم ساقط مى شود و معناى (يطيقونه) همين است يعنى اگر به قدر طاقت آنهاست و به تعبير ديگر، طاقت فرساست، و موجب زحمت و مشقت بسيار است، روزه از آنها برداشته مى شود.
اگر كسى با ميل و اراده خود چنين مشقتى را تحمل كرد و يا بيش از اندازه غذاى يك فقير كفاره داد، كار خيرى كرده و از او پذيرفته است. آنگاه آيه با تأكيد مجدد بر اهميت روزه گرفتن پايان مى يابد و يادآور مى شود كه اگر شما فوايد روزه دارى را مى دانستيد ، متوجه مى شديد كه روزه گرفتن بهتر است.
آيه (185) شهر رمضان الذى انزل فيه ... : پس از بيان حكم و فلسفه روزه و اينكه روزه گرفتن در چند روز معدود و معين است، اينك آن روزها را تعيين مى كند و مى فرمايد: آن روزهاى معدود عبارتند از ايام ماه رمضان كه داراى امتياز ويژه اى است. ماه رمضان ماه خداست و داراى فضيلتى است كه ماههاى ديگر، آن فضيلت را ندارند.
زمان و مكان به خودى خود داراى هيچ فضيلتى نيست بلكه اين حوادث مهم است كه به زمان و مكان امتياز مى دهد. در اين آيه خداوند علت فضيلت ماه رمضان را بيان مى كند و آن اينكه قرآن كريم در اين ماه نازل شده است و ضمناً چند صفت از اوصاف برجسته قرآن را بيان مى كند يكى اينكه قرآن هدايتگر است و انسانها را به راه راست و درست رهنمون مى شود ديگر اينكه نشانه هاى روشنى از هدايت و فرقان در آن است يعنى قرآن ضمن اينكه بشر را هدايت مى كند، به او قدرت تشخيص هم مى دهد و انسان به وسيله قرآن مى تواند حق را از باطل و راه را از چاه تشخيص بدهد و به حقيقت دست يابد.
در اين آيه پس از بيان مطلب بالا يك بار ديگر اين حكم را تكرار مى كند كه اگر كسانى مريض باشند و يا در سفر باشند، در روزهاى ديگرى روزه بگيرند. اين تكرار براى تأكيد است چون با توجه به فوائدى كه براى روزه و امتيازاتى كه براى ماه رمضان گفته شد، ممكن بود كسانى به خاطر درك اين فضيلت باز در حال بيمارى و سفر هم روزه مى گرفتند لذا يك بار ديگر به آنها ياد آور مى شود كه مريض و مسافر بايد روزه خود را بخورند و در روزهاى ديگرى آن را قضا كنند چون خداوند مى خواهد كار را بر مردم آسان كند و سختگيرى نباشد.
از اين آيه چنين فهميده مى شود كه مريض و مسافر بايد روزه خود را بخورند و چنين نيست كه فقط به آنها اجازه خوردن روزه داده شود بلكه اين يك حكم الزامى است و به اصطلاح فقهى اين «عزيمت» است نه «رخصت» از بزرگان صحابه و ائمه اهل بيت نيز همين معنا استفاده مى شود. بنابراين، سخن كسانى كه خوردن روزه براى مريض و مسافر را فقط رخصت مى دانند خلاف ظاهر آيه و تأكيد روايات است. در اين باره داستانى هم از پيامبر(ص) نقل شده كه گويا آن حضرت با جمعى از اصحاب در مسافرت بودند و به «كراع الغميم» رسيدند. ايام ماه رمضان بود پيامبر (ص) آب خواست و از آن خورد و به اصحاب هم دستور خوردن داد آنها نيز خوردند ولى به پيامبر خبر داده شد كه جمعى از اصحاب از نوشيدن آب خوددارى كرده اند و روزه خود را نشكسته اند پيامبر ناراحت شد به آنها لقب «عصاة» يعنى عصيانگران داد.
در پايان ، آيه شريفه به سه مطلب اشاره مى كند و اشعار مى دارد كه خداوند احكام روزه را براى شما بيان نمود تا شما چند كار را انجام دهيد: نخست اينكه تعداد روزهاى روزه دارى را تكميل كنيد و اگر به علت بيمارى و سفر روزه خود را خورده ايد به تعداد آن روزها در ايام ديگر روزه بگيريد. دوم اينكه خدا را به خاطر اين هدايتى كه كرد تكبير بگوييد و بزرگ بداريد و شايد اين اشاره به تكبيرهاى نماز عيدفطر باشد كه پس از پايان ماه رمضان خوانده مى شود و نيز تكبيرهايى كه مستحب است بعد از نمازهاى واجب در روز عيد فطر گفته شود. سوم اينكه خدا را سپاسگزار باشيد كه اين حكم مهم را به شما بيان كرد و شما از اين نعمت استفاده خواهيد نمود.

چند روايت

1 ـ عن الصادق(ع) قال: لكل شىء زكاة و زكاة الاجسام الصيام(1)
امام صادق فرمود هر چيزى را زكاتى است و زكات بدنها رزوه گرفتن است.
2 ـ عن رسول الله(ص) قال: من صام شهر رمضان و حفظ فرجه و بطنه و لسانه و كفّ اذاه عن الناس غفر الله له ذنوبه ما تقدم منها و ما تأخرواعتقه من النار و احلّه دارالقرار و قبل شفاعته بعدد رمل عالج من مذنبى اهل التوحيد(2)
پيامبر خدا (ص) فرمود: هر كس ماه رمضان را روزه بگيرد و فرج و شكم و زبانش را حفظ كند و آزار خود را از مردم باز دارد، خداوند گناهان گذشته و آينده او را مى بخشد و او را از آتش آزاد مى كند و در خانه امن خود جاى مى دهد و شفاعت او را به تعداد ريگهاى بيابان «عالج» از گناهكاران اهل توحيد قبول مى كند.
3 ـ عن الباقر(ع) قال: انّ لله ملائكة موكلين بالصائمين يستغفرون لهم فى كلّ يوم من شهر رمضان الى آخره و ينادون الصائمين كل ليلة عند افطار هم: ابشروا عبادالله فقد جعتم قليلا و ستشبعون كثيرا بوركتم و بورك فيكم حتّى اذا كان آخر ليلة من شهر رمضان نادوهم: ابشروا عبادالله فقد غفرالله لكم ذنوبكم و قبل توبتكم فانظروا كيف تكونون فيما تستأنفون(3)
امام باقر(ع) فرمود: براى خداوند فرشتگانى وجود دارد كه به روزه داران گماشته شده اند هر روز از ماه رمضان تا آخر ماه براى آنها استغفار مى كنند و هر شب موقع افطار آنها را ندا در مى دهند كه اى بندگان خدا مژده باد بر شما، اندكى گرسنه مانديد و به زودى فراوان سير خواهيد شد. كار مباركى انجام داديد و خود نيز مبارك شديد. تا وقتى كه آخرين شب ماه رمضان فرا مى رسد و فرشتگان آنها را ندا مى دهند اى بندگان خدا مژده باد بر شما كه خداوند گناهان شما را بخشيد و توبه شما را قبول كرد پس بنگريد كه از اين پس چه خواهيد نمود.
4 ـ قال رسول الله(ص): ايها الناس انه قد اقبل اليكم شهر الله بالبركة و الرحمة و المغفرة شهر هو عندالله افضل الشهور و ايامه افضل الايام و لياليه افضل الليالى و ساعاته افضل الساعات هو شهر دعيتم فيه الى ضيافة الله و جعلتم فيه من اهل كرامة الله انفاسكم فيه تسبيح و نومكم فيه عبادة و عملكم فيه مقبول و دعاؤكم فيه مستجاب...(4)
پيامبر خدا(ص) فرمود: اى مردم ماه خدا به سوى شما با بركت و رحمت و آمرزش روى آورده است. آن ماهى است كه نزد خدا بهترين ماههاست و روزهاى آن بهترين روزها و شبهاى آن بهترين شبها وساعتهاى آن بهترين ساعتها است. آن ماهى است كه شما در آن به مهمانى خدا دعوت شده ايد و در آن از اهل كرامت الهى قرار گرفته ايد نَفَسهاى شما در آن تسبيح و خواب شما در آن عبادت و عمل شما در آن پذيرفته و دعاى شما در آن مستجاب است...

بحثى درباره نزول قرآن در ماه رمضان

شك نيست كه قرآن كريم در طول بيست و سه و يا بيست سال رسالت پيامبرگرامى اسلام، به تدريج و بر حسب اقتضاى مناسبتها و نيازها نازل شده است اما از ظواهر بعضى از آيات قرآنى و همچنين از رواياتى كه از طريق عامه و خاصه وارد شده چنين استفاده مى شود كه قرآن علاوه بر نزول تدريجى، نزول ديگرى هم داشته كه به صورت دفعى و يكپارچه بوده است آيا واقعاً قرآن دوبار نازل شده و يا بايد ظواهر آيات و نصّ رواياتى را كه مشعر بر اين معناست، تأويل كرد؟
در اين مسأله اقوال مختلفى وجود دارد كه ما نخست آن اقوال را با ذكر دلايلى كه اقامه كرده اند، نقل مى كنيم و در آخر نظر خود را ذكر خواهيم كرد.
قول اول ـ قرآن كريم دوبار نازل شده است يكبار به صورت دفعى و يكپارچه از جانب خداوند به «بيت المعمور» و يا «بيت العزة» كه در آسمان چهارم است، نازل شده و يكبار هم به صورت تدريجى و نجومى در طول سالهاى رسالت نزول يافته است طبق اين قول از نزول دفعى به «انزال» و از نزول تدريجى به «تنزيل» تعبير آورده شده است.
اكثر مفسران و اهل حديث اين قول را انتخاب كرده اند وحتى قرطبى در تفسير خود بر اين نظريه ادعاى اجماع كرده(5) و زركشى اين قول را مشهور ترين و صحيح ترين قولها دانسته است (6) نخستين كسى كه اين قول به او نسبت داده شده، ابن عباس است كه گفته خداوند قرآن را به يكباره در شب قدر از لوح محفوظ به آسمان دنيا انزال كرده است(7).
براى اثبات اين نظريه به آيات و رواياتى استناد شده است كه به بعضى از آنها اشاره مى كنيم:
1ـ آيات مورد استناد عبارت است از آياتى كه دلالت بر نزول قرآن در ماه رمضان و شب قدر مى كند مانند:
شهر رمضان الّذى انزل فيه القرآن (بقره/ 185)
ماه رمضان ماهى است كه قرآن در آن نازل شده است.
انا انزلناه فى ليلة القدر (قدر/ 1)
ما قرآن را در شب قدر نازل كرديم.
انا انزلناه فى ليلة مباركة (دخان /3)
ما قرآن را در شبى مبارك نازل كرديم.
ظاهر اين آيات دلالت دارد بر اينكه قرآن كريم يكباره و به صورت مجموع در ماه رمضان آن هم در شب قدر نازل شده است درست است كه به يك آيه هم قرآن اطلاق مى شود اما از سياق آيات چنين به نظر مى رسد كه منظور مجموع قرآن است نه بعضى از آن البته كسانى اين آيات را به نحوى توجيه كرده اند كه با نزول چند آيه هم جور در مى آيد و ما در آينده راجع به اين مطلب و وجه جمع ميان نزول قرآن در شب قدر ونزول آن در شب بيست و هفتم رجب كه شب بعثت پيامبر اسلام(ص) است به طور مستقل بحث خواهيم كرد.
2ـ روايات متعدد و معتبرى هم از طريق اهل سنت و هم از طريق شيعه وارد شده كه دلالت دارد بر اين كه قرآن به صورت دفعى و يكپارچه در شب قدر نازل شده است:
امام صادق(ع) فرمود:
نزل القرآن جملة واحدة فى شهر رمضان الى البيت المعمور ثمّ انزل من البيت المعمور فى طول عشرين سنة(8)
قرآن به يكباره در ماه رمضان به بيت المعمور نازل شده و سپس از بيت المعمور در طول بيست سال نازل شده است.
مشابه اين روايت از طريق اهل سنّت نيز وارد شده(9) منتهى در روايات ما محل نزول دفعى قرآن «بيت المعمور» ذكر شده ولى در روايات اهل سنت از اين محل به«بيت العزة» تعبيرشده است.
قول دوم ـ قرآن كريم يكبار به صورت دفعى بر قلب پيامبر(ص) نازل شده و يكبار هم به صورت تدريجى بر زبان آن حضرت جارى گشته است.
اين قول از فيض كاشانى است و در مقدمه تفسير صافى آن را عنوان كرده و گفته است منظور از بيت المعمور نيز كه در حديث آمده همان قلب پيامبر(ص) است به گونه اى كه در اين آيه شريفه آمده است:
نزل به الرّوح الأمين على قلبك (شعراء / 194)
قرآن را روح الأمين بر قلب تو نازل كرده است.
فيض كاشانى چنين توضيح مى دهد كه مجموع قرآن به يكباره بر قلب پيامبر نازل شده و سپس در طول بيست سال به تدريج از باطن قلب پيامبر به ظاهر زبان آن حضرت آمده و اين هنگامى صورت مى گرفت كه جبرئيل به پيامبر(ص) وحى مى آورد و الفاظ قرآن را بر او مى خواند(10).
براى اين قول مى توان شاهد ديگرى از قرآن آورد:
و لا تعجل بالقرآن من قبل ان يقضى اليك وحيه (طه / 114)
به قرآن عجله نكن پيش از آن كه وحى آن به تو حكم شود.
ظاهر اين آيه و آيات ديگرى كه مشابه آن است دلالت مى كند بر اين كه پيامبر اسلام(ص) پيش از نزول جبرئيل يا روح الأمين و آوردن وحى كه در مناسبتهاى گوناگون و در طول رسالت به طور مرتب انجام مى گرفت، از قرآن و آيات آن خبر داشته و گاهى به اقتضاى موقعيت براى اظهار آن عجله مى كرده اما اجازه نداشته كه پيش از نزول جبرئيل آن را ابراز نمايد.
قول سوم ـ قرآن كريم در پشت اين الفاظ موجود، داراى حقيقت ديگرى است كه با فهم عادى نمى توان آن را درك كرد و اين حقيقت قابل تفصيل و تجزيه نيست و يك حقيقت بسيط و داراى اِحكام و استحكام است با توجه به اين معنا مى توان گفت يك بار همان حقيقت بسيط قرآن به صورت دفعى نازل شده ويك بار هم قرآن به حالت تفصيل و در موقعيت مقتضى ودر فاصله هاى گوناگون به تدريج نازل شده است.
اين قول از مرحوم علامه طباطبائى است كه در تفسير الميزان آن را مفصلا مطرح كرده و توضيحات لازم را داده است.
ايشان با استناد به آيات متعددى معتقدند كه قرآن در يك مرحله به صورت حقيقت واحده اى است و جايگاه آن «ام الكتاب» و «لوح محفوظ» و «كتاب مكنون» است دراين مرحله قرآن متصف به علىّ و حكيم است ودرمرحله ديگر به صورت الفاظ نازل گرديده و لباس قرائت و عربيت پوشيده و حالت تفصيلى به خود گرفته وداراى ناسخ و منسوخ مى باشد. مرحله اول به صورت دفعى و مرحله دوم به صورت تدريجى نازل شده است.
از جمله آياتى كه مورد استناد اين قول قرار گرفته به عنوان نمونه اين آيات را مى توان ياد كرد:
كتاب احكمت آياته ثمّ فصّلت من لدن حكيم خبير (هود/ 1)
قرآن كتابى است كه آيات آن محكم قرار داده شده و سپس تفصيل يافته است از جانب خداوند حكيم و آگاه.
حم و الكتاب المبين انا جعلناه قرآناً عربيّاً لعلّكم تعقلون و انّه فى امّ الكتاب لدينا لعلىّ حكيم (زخرف / 4)
قسم به كتاب مبين ما آن را قرآن عربى قرار داديم تا شما بيانديشيد و آن در ام الكتاب نزد ما على و حكيم است.
بنابراين قرآن در حالت مجمل و محكم و بسيط بودنش به يكباره نازل شده و درحالت مفصل بودنش كه لباس الفاظ پوشيده است به تدريج فرود آمده است.(11)
در اينجا اين توضيح را بدهيم كه نبايد حقيقت بسيط قرآن را كه مرحوم علامه طباطبائى بيان كرده با مسأله كلام نفسى كه اشاعره آن را مطرح نموده اند، اشتباه كرد زيرا كلام نفسى اشاعره براى توجيه عقيده آنها درباره قديم بودن قرآن عنوان شده و موضوع پيشنهادى علامه طباطبائى چيزى است كه حادث شده و قديم نيست.
قول چهارم ـ قرآن فقط يكبار نازل شده آن هم به صورت تدريجى و نجومى. و اساساً نزول دفعى قرآن قابل تصور نيست زيرا در قرآن آيات بسيارى وجود داردكه مربوط به حوادثى است كه سالها پس از بعثت پيامبر اتفاق افتاده است چگونه مى توان تصور كرد كه اين آيات قبلا نازل شده باشد؟
پيروان اين نظريه آياتى را كه نزول قرآن را در ماه رمضان و شب قدر مى داند توجيه كرده اند مثلا گفته اند كه قسمتى از آيات در شب قدر نازل شده ويا اولين آيه در شب قدر نازل شده (تفصيل اين توجيهات را بعداً خواهيم آورد) و درباره رواياتى كه در آنها براى قرآن دو نوع نزل دفعى و تدريجى عنوان شده گفته اند كه خبر واحد است و در اين گونه مسايل نمى توان به آنها استناد كرد.
يكى از كسانى كه اين نظريه را مطرح كرده، شيخ مفيد عليه الرحمة است كه سخن شيخ صدوق عليه الرحمة را كه قائل به نزول دوگانه قرآن بود، رد مى كند و مى گويد: ريشه اعتقاد صدوق روايت واحدى است كه موجب علم نمى شود آنگاه نمونه هايى از آياتى را كه مربوط به حوادث زمان پيامبر(ص) است مى آورد و نتيجه مى گيرد كه قرآن فقط يكبار آنهم تدريجى نازل شده. به عقيده شيخ مفيد اعتقاد به نزول دفعى قرآن با مذهب مشبّهه تناسب دارد كه قرآن را قديم مى دانستند.(12)
بعضى از پيروان اين قول استبعاد ديگرى را عنوان كرده و گفته اند نزول دفعى قرآن آن هم به آسمان چهارم چه فايده اى دارد قرآن براى هدايت بشر نازل شده و اگر در دسترس بشر نباشد، چگونه هدايتگرى كند؟
اين بود اجمالى از نظريه ها و اقوالى كه در اين زمينه وجود دارد.
ما تصور مى كنيم كه قول به دوبار نازل شدن قرآن قول بعيدى نيست و نمى توان به خاطر چند استبعاد عقلى از ظاهر آيات و نص رواياتى كه براى قرآن دو نوع نزول دفعى و تدريجى را اثبات كرده است دست برداشت و براى رفع اشكالات شيخ مفيد و پيروان او در اين مسأله، مى توان گفت كه منظور از نزول دفعى قرآن اين است كه علوم و معارف و اهداف ترسيم شده در قرآن، در آغاز بعثت يكجا برجان و دل پيامبر(ص) نازل شده و سپس در طول سالهاى رسالت به تناسب ضرورتها به تدريج و با تفصيل بيشترى بر پيامبر(ص) ابلاغ گرديده و در اين مرحله است كه گاهى به حوادث روز مره نيز اشاره شده است و اين مانع از آن نيست كه معارف قرآن قبلا وپيش از وقوع اين حوادث بر پيامبر(ص) نازل شده باشد زيرا كه اينگونه آيات نيز كه ناظر بر حوادث روزمره است در مسير هدفهاى تربيتى قرآن است كه قبلا ترسيم شده است.
و اما اينكه نزول دفعى قرآن چه فايده اى دارد، بعضى از مفسران فوائدى را ذكر كرده اند كه چنگى به دل نمى زند ولى آيا ما از فوائد وجودى تمام پديده هاى هستى آگاهى داريم؟ بسيارى از حقايق در جهان وجود دارد كه ما از آنها وفوائد آنها بى خبريم بنابراين وقتى دليلى بر وجود چيزى اقامه شد نفى آن به جهت عدم آگاهى از فايده وجود آن، كوته نظرى است و ما حق نداريم چيزى را كه از فايده وجودى آن اطلاع نداريم، نفى كنيم.

نزول قرآن در ليلة القدر

نزول قرآن در ماه مبارك رمضان آنهم در يك شب كه همان شب قدر باشد، امر مسلمى است كه قرآن در سه مورد آنرا بيان كرده كه دومورد آن صريح در مطلب است و يك مورد هم به قرينه دو مورد ديگر ناظر به آن است. در يك مورد وقت نزول قرآن، ماه رمضان و در مورد ديگر شب قدر و در مورد سوم شب مباركى معرفى شده كه همان شب قدر است اين موارد به ترتيب در آيات زير آمده است:
شهر رمضان الذى انزل فيه القرآن (بقره / 185)
ماه رمضان ماهى است كه قرآن در آن نازل شده است.
انا انزلناه فى ليلة القدر (قدر / 1)
ما قرآن را در شب قدر نازل كرديم
والكتاب المبين انا انزلناه فى ليلة مباركة (دخان /2)
قسم به كتاب مبين كه ما قرآن را در شبى مبارك نازل كرديم.
شب قدر كه شب نزول قرآن است در قرآن شبى مبارك معرفى شده كه در آن شب فرشتگان و روح براى تقدير امور بر زمين نازل مى شوند و آن شب يك شب استثنايى است و طبق روايات بسيارى كه درباره شب قدر وارد شده مقدرات و حوادثى كه در طول سال اتفاق خواهد افتاد، در آن شب رقم زده مى شود و آن شب، شب تعيين سرنوشت هاست.
بدون شك شب قدر بيرون از ماه رمضان نيست ولى كدام شب از رمضان شب قدر است، به درستى روشن نيست حتى ائمه معصومين(ع) عمداً از تعيين آن خوددارى كرده اند و آن را يكى از سه شب نوزدهم و بيستويكم و بيست و سوم رمضان دانسته اند تا مردم چندين شب را به اميد شب قدر مشغول عبادت شوند هر چند كه در بعضى از روايات شب بيستوسوم ماه مورد عنايت خاص قرار گرفته است.(13)
اكنون بايد ديد منظور از اينكه قرآن در شب قدر نازل شده چيست؟ پاسخ اين سؤال براى كسانى كه قائل به نزول دوگانه قرآن - دفعى و تدريجى - هستند آسان است و آنها مى گويند قرآن به صورت دفعى و به يكباره در شب قدر در ماه رمضان نازل شده و نزول تدريجى آن نيز بيست ويا بيست و سه سال طول كشيده است وبه طورى كه پيش از اين بحث كرديم اساساً اين سه آيه ظهور روشنى در نزول دفعى قرآن در آن شب معهود را دارد به اضافه اينكه روايات متعددى كه نمونه هايى از آن رانقل كرديم اين مطلب را تأييد مى كند.
به هرحال اگر براى قرآن دو نوع نزول قائل شويم، در فهم اين آيات مشكلى نخواهيم داشت و خواهيم گفت كه مجموع قرآن يا حقيقت بسيط قرآنى و يا علوم و معارف قرآنى به يكباره در شب قدر از لوح محفوظ به آسمان چهارم يا بيت المعمور يا بيت العزة و يا قلب پيامبر نازل شده است (مطابق تعبيرات مختلفى كه ذكر آن گذشت) آنگاه همين قرآن در مقام تفصيل و در قالب الفاظ به تدريج ودر طول سالهاى رسالت شرف نزول يافته است.
اما كسانى كه نزول دفعى قرآن راقبول ندارند و معتقدند كه قرآن تنها يكبار آنهم به صورت تدريجى نازل شده است، در توجيه اين سه آيه مطالبى گفته اند كه در زير مى آوريم:(14)
1ـ آغاز نزول قرآن در شب قدر از ماه رمضان بوده است ودر توضيح اين مطلب گفته اند كه اين سخن مانند اين تعبير است كه بگوييم فلان حكومت در فلان تاريخ تأسيس شده است كه منظور آغاز تأسيس و شروع كار آن است.
اين تأويل نمى تواند مورد قبول باشد زيرا ظاهر آيات سه گانه و تركيب و سياق سخن در آنها دلالت بر نزول قرآن به عنوان يك مجموعه و حقيقت واحده اى مى كند كه هدايتگر مردم است و دست كشيدن از اين ظاهر، دليل محكم و روشنى مى خواهد كه قائلين اين وجه چنين دليلى را ارائه نكرده اند ديگر اينكه اين وجه با قول اهل سنت كه بعثت پيامبر را در ماه رمضان مى دانند، سازگار است ولى با نظر علماى شيعه كه روز بيست و هفتم رجب را روز بعثت مى دانند، جور در نمى آيد.
بعضى از نويسندگان معاصر كه اين وجه را قبول كرده اند در توجيه اشكال بالا گفته اند كه حساب بعثت، از حساب نزول قرآن جداست چون در طول سه سال اول بعثت پيامبر مأمور به تبليغ نبود و پس از آنكه مأمور به تبليع شد، نزول قرآن به عنوان يك كتاب آسمانى شروع شد كه آغاز آن در ماه رمضان بود.(15)
اين نويسنده هنگامى اين سخن را مى گويد كه خود به نزول دفعى قرآن قائل نيست و معتقد است كه قرآن يكبار آنهم به صورت تدريجى نازل شده است حال مى گوييم بدون شك آياتى از قرآن در اول بعثت نازل شده است آيا شما اين آيات را از قرآن نمى دانيد اين سخن كه قرآن از سال سوم بعثت به بعد عنوان كتاب آسمانى پيدا كرد چه معنايى دارد؟ آيا آن آياتى كه در ابتداى بعثت نازل گرديد (مانند آيات سوره علق و آياتى از سوره مدثر) عنوان كتاب آسمانى ندارد؟ واقعاً كه ادعاى عجيبى است!
2ـ هر سال در شب قدر آن مقدار از قرآن كه درطول آن سال مورد نياز بوده يكجا بر پيامبر(ص) نازل مى شد و سپس در طول سال جبرئيل آن را به تدريج مى آورد.
طبق اين نظر منظور از رمضان در آيه، رمضان خاصى نيست، بلكه شامل همه ماه رمضانهاى طول رسالت پيامبر است.
اين وجه از وجه اولى نيز سست تر است و چيزى جز يك تأويل بى دليل و تكلف بى جهت نيست و ظاهر آيات آن را دفع مى كند بخصوص اينكه فعل هاى «انزل» و «انزلناه» كه در آيات مورد نظر آمده است به صورت ماضى است ونمى تواند شامل رمضان ها و ليلة القدرهاى آينده باشد و اين مطلب روشن است.

پى‏نوشتها:‌


1. وسائل الشيعه ج 7 ص 3
2. همان ص 174
3. همان كتاب ص 176
4. همان كتاب ص 227
5. الجامع لاحكام القرآن، ج 2 ص 297.
6. زركشى، البرهان فى علوم القرآن، ج 1 ص 228.
7. طبرسى، مجمع البيان، ج 10 ص 786.
8. تفسير عياشى، ج 1، ص80 همين روايت در اصول كافى ج2، ص 629 نيز آمده با اين تفاوت كه به جاى بيست سال بيست و سه سال ذكر شده است.
9. رجوع شود به سيوطى، الدرالمنثور، ج 1، ص 189، والاتقان، ج 1، ص 39.
10. مقدمه تفسير صافى، ج 1 ص 56.
11. رجوع شود به الميزان، ج2، ص 14ـ16.
12. شيخ مفيد، تصحيح الاعتقاد، ص 102 ـ 103.
13. رجوع شود به: تفسير مجمع البيان، ج 10، ص 787.
14. اين وجوه دراكثر تفاسير و كتب علوم قرآنى آمده است; مانند: مجمع البيان، ج 1 ص 276 - تفسير فخر رازى، ج 5 ص 80 - الاتقان، ج 1 ص 40 - البرهان، ج 1 ص 228 - التمهيد، ج 1 ص 83.
15. التمهيد فى علوم القرآن، ج 1، ص 80.