تفسير
يا اءيها الذين
آمنوا كتب عليكم الصيام كما كتب على الذين من روزه از مهم ترين عبادات و
همانند نماز و زكات از ضروريات دين است . در حديث آمده است :
((اسلام بر پنج پايه ، بنا شده است : گواهى دادن به يگانگى
خداوند، بر پايه داشتن نماز، دادن زكات ، روزه ماه رمضان و حج خانه خدا براى كسى كه
استطاعت دارد)).
فقها فتوا داده اند كه اگر كسى وجوب روزه را انكار كند، مرتد است و كشتنش واجب مى
باشد. و اگر كسى به وجوب روزه ايمان داشته باشد، لكن از روى بى توجهى و اهانت آن را
ترك كند بر طبق نظريه حاكم شرع تعزير مى شود. اگر بار دوم روزه نگيرد باز هم تعزير
مى شود و اگر بار سوم روزه نگيرد كشته مى شود. برخى گفته اند: اگر بار چهارم روزه
نگيرد كشته مى شود.
روزه يكى از عبادات كهن است كه خداوند آن را بر امت هاى گذشته نيز واجب قرار داده
بود، اما به گونه اى كه با روزه ما مسلمانان از لحاظ مقدار و چگونگى و نيز از لحاظ
زمان اختلاف داشته است . بنابراين ، تشبيه در اين جا از لحاظ واجب بودن است ، نه از
جهت خصوصيت و تعداد روزها و زمان آن ، چرا كه تشبيه كردن يك چيز به چيزى ديگر ايجاب
نمى كند كه آن دو از تمام جهات همانند يكديگر باشند.
(لعلكم تتقون .) بيشتر مفسران گفته اند: اين جمله اشاره به حكمت و فلسفه وجوب روزه
دارد و آن اين كه روزه دار مى تواند با روزه گرفتن ، خود را به كنترل نفس و ترك
تمايلات حرام و شكيبايى در برابر آنها، عادت دهد، چرا كه در حديث آمده است :
((روزه گرفتن نيمى از صبر است)).
اميرالمومنين (عليه السلام ) فرمود: ((هر چيز زكاتى دارد و
زكات بدن روزه گرفتن است)). و نيز فرمود: ((خداوند
روزه را واجب كرد تا اخلاص مردم را آزمايش كند)). بديهى است
كه تمام اوامر و نواهى خداوند، آزمايشى است براى آشكار ساختن اخلاص مردم ، لكن روزه
گرفتن از دشوارترين تكاليف است ؛ زيرا در آن ، غلبه يافتن بر نفس و مبارزه با آن
است و نيز روزه مانع از خواسته هاى نفسانى از قبيل خوردن و آشاميدن و اشباع غريزه
جنسى مى شود.
(اءياما معدودات .) مراد روزهاى ماه مبارك رمضان است ، زيرا خداوند روزه روزهاى
ديگر را بر ما واجب نكرده است .
فمن كان منكم
مريضا اءو على سفر فعدة من اءيام اءخر و على الذين يطيقونه فدية طعام مسكين .
خداوند در اين آيه ، سه مورد از مفطرات در ماه رمضان را بيان كرده كه عبارتند از:
بيمارى ، سفر و پيرى .
مرضى كه مجوز افطار باشد آن است كه انسان عملا و بالفعل
بيمار باشد و اگر روزه بگيرد بيمارى اش افزايش مى يابد، به گونه اى كه دردهايش شديد
و يا مدتش طولانى مى شود. يا اين كه انسان سالم باشد، ولى بيم داشته باشد كه اگر
روزه بگيرد، دچار بيمارى جديدى مى شود. و اما اگر سالم باشد و صرفا احتمال دهد كه
ممكن است بر اثر روزه گرفتن حالت ضعف به وى دست بدهد، نمى تواند روزه اش را افطار
كند. اگر بيمار، على رغم اين كه روزه گرفتن برايش ضرر دارد، همچنان بر روزه گرفتن
پافشارى كند و روزه بگيرد، روزه اش باطل است و بايد قضاى آن را بگيرد، چنان كه اگر
بدون عذر افطار كند، بايد قضاى آن را بگيرد.
از طريق اهل سنت و نيز از طريق اهل تشيع ثابت شده است كه پيامبر خدا (صلى الله عليه
و آله و سلم ) فرمود: ((روزه گرفتن در سفر از كارهاى نيك نمى
باشد)). در تفسير المنار آمده ، از پيامبر بزرگ اسلام مشهور
است كه فرمود: ((مسافر روزه دار همانند كسى است كه در وطن
خود افطار كند)). از جمله كسانى كه اين حديث را نقل كرده
اند، ابن ماجه و طبرى هستند. رازى گفته است : عده اى از علماى صحابه معتقد بودند كه
بر بيمار و مسافر واجب است كه روزه نگيرند، ولى روزهاى ديگرى را - غير از ماه رمضان
- روزه بگيرند. اين نظريه ، نظريه ابن عباس و ابن عمر بود و داوود بن على اصفهانى
نيز آن را برگزيده است .
بنابراين ، روزه خوردن در سفر عزيمت اس ، نه رخصت ، بدين معنا كه براى مسافر در هيچ
حالتى روزه گرفتن جايز نيست ، زيرا امر به روزه گرفتن وجود ندارد.
مهم ترين دليل براى اثبات اين موضوع اين است كه خداوند قضاى روزه را بر بيمار و
مسافر واجب كرده ؛ چرا كه گفته است :
فمن كان منكم مريضا اءو على سفر فعدة من
اءيام اءخر.
يعنى هر كس كه بيمار يا در سفر باشد به همان مقدار از روزهاى ديگر روزه بگيرد و
نگفته است :
فاءفطر فعدة من اءيام اءخر؛ (در سفر باشد و) روزه بخورد بايد به همان مقدار
روزه بگيرد)). اگر بگوييد: ممكن است ((اءفطر))
در تقدير باشد. مى گوييم : تقدير گرفتن ((اءفطر))
خلاف ظاهر است و سياق كلام نيز تقدير را ايجاب نمى كند؛ زيرا معنايش بدون تقدير،
درست است .
سومين عاملى كه موجب جواز افطار مى شود، پيرى است . خداوند به اين عامل چنين اشاره
مى كند:
و على الذين
يطيقونه فدية طعام مسكين . اين حكم درباره شخصى نازل شده است كه كهن سال ،
پير و ضعيف باشد و در آن ، زن و مرد با يكديگر تفاوتى ندارند. ((الطاقة))،
يعنى كسى كه توان انجام كارى را با مشقت و تحمل سختى داشته باشد. چنين كسى مخير است
كه روزه بگيرد و يا افطار كند و فديه بدهد، يعنى مسكينى را اطعام كند. در اين باره
، روايت صحيحى از اهل بيت عليهم السلام رسيده است .
فمن تطوع خيرا
فهو خير له ؛ يعنى اگر كسى بيش از يك مسكين را غذا دهد و يا يك مسكين را چند
بار غذا دهد، بهتر خواهد بود. اين شخص مخير است كه مسكين و نيازمندى را دعوت كند
و به اندازه اى به او غذا بدهد كه سير شود و يا اين كه از آرد و حبوباتى كه مى
خورد، مقدار هشتصد و اندى گرم به وى بدهد. و نيز جايز است كه قيمت آن را (به صورت
نقد) به مسكين بپردازد، مشروط بر اين كه به وى نگويد: با اين پول ، يك وعده غذا
براى خود تهيه كن .
و اءن تصوموا
خير لكم . يعنى پير مرد و پير زنى كه ضعيف و پير هستند، هر چند ميان روزه
گرفتن و افطار كردن مخيرند، ولى اگر روزه بگيرند، در پيشگاه خدا، از افطار و اطعام
كردن مسكين بهتر است .
شهر رمضان الذى
اءنزل فيه القرآن . صاحب مجمع البيان گفته است : وقتى خداوند روزه را به ماه
رمضان اختصاص داد، حكمت آن را هم بيان كرد و آن اين كه در اين ماه ، قرآن كه محور
دين و ايمان اس ، نازل شده است . آن گاه صاحب مجمع البيان از طريق سنى و شيعه از
پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) نقل مى كند كه صحف ابراهيم (عليه السلام
) در سوم ماه رمضان ، تورات موسى (عليه السلام ) در ششم ماه رمضان ، انجيل موسى
(عليه السلام ) در سيزدهم ماه رمضان ، زبور داوود در هيجدهم ماه رمضان و قرآن در
بيست و چهارم ماه رمضان نازل شدند.
سوال : ظاهر آيه
شهر رمضان الذى اءنزل فيه القرآن دلالت دارد كه تمام قرآن در ماه رمضان نازل
شده است . با اين كه مى دانيم ، قرآن به تدريج و در مدت 23 سال پس از بعثت بر
پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) نازل شد؟
پاسخ : مراد از آيه اين است كه نزول قرآن در ماه رمضان آغاز شد، نه اين كه تمام آن
در اين ماه نازل شد. شبى كه قرآن در آن شب نازل گرديد به نام ((شب
قدر)) يعنى شب شرف نامگذارى شد. خداوند تعالى فرموده است :
انا اءنزلناه فى
ليلة مباركة ؛(331)
ما قرآن را در شبى مبارك نازل كرديم . از سوى ديگر، واژه ((قرآن))
هم بر مجموع ما بين دو جلد اطلاق مى شود و هم بر بعض آن . اما كسى كه مى گويد:
خداوند تمام قرآن را از لوح محفوظ كه در بالاى آسمانهاى هفت گانه قرار دارد، در شب
قدر يك مرتبه به آسمان دنيا نازل كرد و آن گاه ، آن را به تدريج بر محمد (صلى الله
عليه و آله و سلم ) فرو فرستاد، اين سخن هيچ گونه دليلى ندارد.
هدى للناس و
بينات من الهدى و الفرقان . فرقان عبارت از چيزى است كه حق را از باطل و خير
را از شر جدا مى سازد. ما، در تفسير آيه دوم درباره معناى هدايت و اين كه قرآن كتاب
فلسفه ، يا تاريخ و يا علوم تجربى نيست بلكه تنها كتاب بصيرت ، هدايت و رحمت است ،
سخن گفتيم . عبارت ((هدى للناس)) در
آيه دلالت دارد كه در قرآن پندها، حكمتها و وعده و وعيدهايى وجود دارند كه تمام
مردم آنها را مى فهمند و دانستن آنها تنها به مجتهدان و كارشناسان اختصاص ندارد.
فمن شهد منكم
الشهر فليصمه . يعنى كسى كه در وطن خودش باشد و در ماه رمضان مسافرت نكند،
بايد روزهاى اين ماه را روزه بگيرد و جايز نيست كه بدون عذر شرعى افطار كند. دليل
بر اين كه مراد از ((من شهد)) كسى است
كه در وطن خود باشد اين آيه است :
و من كان مريضا
اءو على سفر فعدة من اءيام اءخر. اين كه بيمارى و سفر را بار ديگر يادآور
شده ، بدان سبب است كه مى خواهد تاكيد كند در ماه رمضان در شرايطى مشخص افطار جايز
است تا پاسخى باشد بر متعصبانى كه خيال مى كنند افطار كردن در ماه رمضان در هيچ
حالت و شرايطى جايز نيست .
يريد الله بكم
اليسر و لا يريد بكم العسر. ظاهر سياق نشان مى دهد كه اين جمله بيانگر علت
جواز افطار در حالات بيمارى ، مسافرت و پيرى است ، لكن در حقيقت بيانگر علت تمام
احكام است . از اين رو، در حديث آمده است : ((آسان بگيريد و
سخت گيرى نكنيد. مژده دهيد و نفرت بر نينگيزيد)). كسانى كه
عقيده دارند، افطار در سفر عزيمت (واجب ) است ، نه رخصت (جايز) آيه
يريد الله بكم اليسر... را بدين ترتيب
تفسير كرده اند كه خداوند از شما در سفر و بيمارى ، افطار را مى خواهد، نه روزه
گرفتن را و كسانى كه عقيده دارند، افطار رخصت است نه عزيمت ، اين آيه را چنين تفسير
كرده اند كه خداوند مى خواهد شما در آسايش باشيد و آنچه را كه برايتان آسان تر است
برگزينيد. بنابراين ، اگر افطار برايتان آسان تر است ، افطار كردن بهتراست و اگر
روزه گرفتن آسان تر است ، - نظير كسى كه روزه گرفتن در ماه رمضان برايش آسان و قضاى
آن بر وى دشوار است - در اين صورت ، روزه گرفتن بهتر خواهد بود.
ترديدى نيست كه عبارت و رعايت ظاهر لفظ، اين معنا را بر معناى اول ترجيح مى دهد.
اگر روايات صحيحه از اهل بيت عليهم السلام به نقل از جد آنان وجود نمى داشت ، يقين
پيدا مى كرديم كه افطار در سفر رخصت است ، نه عزيمت .
(ولتكملوا العدة .) اين جمله بيان علت قضاى روزه است كه خداى تعالى آن را واجب قرار
داده و فرموده است : ((فعدة من اءيام اءخر))،
يعنى بر شماست كه به همان تعداد روزهايى كه به سبب سفر و يا بيمارى روزه نگرفته
ايد، روزه قضايى بگيريد تا روزهاى ماه رمضان كامل شود. البته ، گاهى اين ماه ، 30
روز و گاهى 29 روز است .
و لتكبروا الله
على ما هديكم و لعلكم تشكرون . يعنى خدا احكام دينش را براى ما بيان كرد تا
او را تعظيم كنيم و سپاس بگزاريم . صاحب مجمع البيان گفته است : ((مراد
از ((لتكبروا الله)) تكبيرهايى است كه
در شب عيد پس از نماز مغرب و عشا و نماز صبح و نماز عيد، بر طبق مذهب ما گفته مى
شود)). مقصودش از اين تكبيرها، عبارتى است كه نمازگزاران پس
از برگزارى نماز عيد به صورت گروهى و جمعى ، آن را مى خوانند و از اين قرار است :
الله اءكبر الله اءكبر لا اله الا الله و الله اءكبر الله
اءكبر و لله الحمد، الله اءكبر على ما هدانا.
اجابت دعا
وَ إِذَا سأَلَك عِبَادِى عَنى فَإِنى قَرِيبٌ أُجِيب دَعْوَةَ الدّاع إِذَا
دَعَانِ فَلْيَستَجِيبُوا لى وَ لْيُؤْمِنُوا بى لَعَلّهُمْ يَرْشدُونَ(186)
چون بندگان من درباره من از تو بپرسند، پس به درستى كه من نزديكم و به نداى كسى كه
مرا بخواند پاسخ مى دهم . پس به نداى من پاسخ دهند و به من ايمان آورند تا راه راست
يابند. (186)
اعراب
((دعان)) با ياى متكلم بوده و
((ياء)) به سبب تخفيف حذف شده است ؛
نظير آيه ((فاياى فاعبدون))(332)
كه در تقدير ((فاعبدونى)) است .
تفسير
و اذا ساءلك
عبادى عنى فانى قريب اءجيب دعوة الداع اذا دعان . برخى گفته اند: مردى
اعرابى به خدمت پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) آمد و گفت : آيا پروردگار
ما نزديك است تا با او راز گوييم و يا دور است تا ندايش كنيم ؟ آيه فوق در پاسخ اين
اعرابى نازل شد. اين حكايت ، خواه درست باشد خواه نادرست ، با موضوع همخوانى دارد.
دعا از بهترين عبادات است . قرآن و سنت ، مردم را بدان دستور داده و تشويق كرده
اند؛ چرا كه دعا نوعى بندگى و نيازمندى به خداوند محسوب مى شود. ما، در كتاب بين
الله و الانسان به تفصيل درباره آن سخن گفته ايم .
سوال : آمدن جمله ((اذا دعان)) پس از
جمله : ((اءجيب دعوة الداع)) تحصيل
حاصل است ؛ زيرا به منزله سخن كسى است كه بگويد: نگاه كن به شخص نشسته زمانى كه
بنشيند و به گوينده گوش فرا ده ، زمانى كه سخن بگويد؟
پاسخ : مراد از ((اذا دعان)) دعايى
است كه از دل انسان اخلاصمند و صادق در دعا، صادر شود، نه دعايى كه صرفا بر زبان
جارى مى گردد. بنابراين ، جمله مزبور به سخن كسى شباهت دارد كه مى گويد:
((دانشمند را گرامى بدار، زمانى كه دانشمند باشد)).
مقصود گوينده آن است كه وى حقيقتا و واقعا دانشمند باشد، نه كسى كه صرفا نام
دانشمند را بر خود نهاده است .
سوال دوم : سوال معروفى است و آن اين كه ظاهر آيه ((اءجيب
دعوة الداع)) و نيز آيه ((ادعونى
اءستجب لكم))(333)
دلالت دارد كه خداوند دعاى هر كسى كه او را بخواند مستجاب مى كند. در حال يكه مى
دانيم چه بسا انسان در دعا و تضرع مبالغه مى كند، لكن دعايش مستجاب نمى شود؟
مفسران به اين سوال ، جوابهاى مختلفى داده اند كه برخى از آنان اين جوابها را در شش
پاسخ خلاصه كرده اند. همگى وحدت نظر دارند كه تنها انسان با ايمان و فرمانبردار
خداست كه دعايش به اجابت مى رسد. اين نظريه باطل است ، زيرا خداوند دعاى ابليس را
اجابت كرد: قال اءنظرنى الى يوم يبعثون قال انك من
المنظرين .(334)
در هر حال پاسخ از پرسش فوق ايجاب مى كند كه مطالبى به صورت زير بيان شود:
1. ممكن است بنده چيزى را از پروردگارش بخواهد كه با قوانين طبيعت در تضاد باشد،
مثل اين كه از خدا بخواهد تا بدون كار و تلاش به وى روزى دهد و بدون درس خواندن ،
دانشمندش سازد و از اين قبيل چيزها كه مسبب را بدون سبب درخواست كند و بخواهد از
ديوار وارد خانه شود نه از در. اين گونه درخواستها به هيچ روى دعا نيست و يا دست كم
دعاى كسى است كه از حكمت و سنت هاى الهى آگاهى ندارد، چرا كه خداوند در جهان آفرينش
، سنتى دارد كه هرگز قابل تبديل و تغيير نيست .
و لن تجد لسنة الله تبديلا.(335)
2. از خدا بخواهد كه او را به سوى احكام دين هدايت كند و توفيق كار خير، انجام
واجبات و ترك گناهان و محرمات را به وى عنايت كند
اهدنا الصراط
المستقيم .(336)
و نيز توفيق دورى كردن از بدى ها و آفت ها را به وى بدهد:
قل اءعوذ برب
الفلق من شر ما خلق .(337)
همچنين ، از خدا درخواست كند كه اسباب به دست آوردن روزى ، دانش و سلامتى را برايش
آماده سازد:
رب اشرح لى صدرى و يسرلى اءمرى .(338)
البته ، مشروط به اين كه شخص دعا كننده ، با جديت و اخلاص و توكل به خداى يگانه ،
كار و فعاليت كند. اين خواسته ها همان چيزى است كه پيامبران و صالحان در دعاهاى
خود، آنها را از خداوند تقاضا مى كردند.
3. پيش از هر چيز، بايد توجه داشته باشيم و از اين حقيقت كه آن را آشكارا مشاهده مى
كنيم ، غفلت ننماييم و آن اين كه خداوند، هم به كسانى كه از او درخواست مى كنند و
هم به كسانى كه درخواست نمى كنند، نعمتهايش را مى بخشد. او به هر كس كه بخواهد قدرت
و سلطنت مى دهد و از هر كس كه بخواهد مى گيرد، هر كس را كه بخواهد خوار مى كند و به
هر كس كه بخواهد عزت مى دهد، حتى اگر وى دعا هم نكند. بنابراين ، معناى سخن خداوند:
اءجيب دعوة الداع اذا دعان اين نيست كه او تنها به كسى مى بخشد كه دعا كند.
و نيز معناى سخن خداوند:
ان رحمة الله قريب من المحسنين
(339) اين نيست كه رحمت او از گناهكاران دور باشد. هرگز چنين
نيست ، زيرا رحمت او شامل حال همه موجودات مى شود و عطا و بخشش او از هيچ كس ممنوع
نيست .
خوب است بدين نكته اشاره كنم كه در برخى از روايات ، دعايى براى برطرف شدن درد شكم
، دعايى ديگر براى درد كمر و دعايى ديگر براى درد چشم و دندان و... آمده است . اين
گونه روايات ، يا جعلى است ، زيرا با واقعيت تضاد دارد و درد را هم برطرف نمى كند و
يا اين كه مقصود از آنها اين است كه شخص با توكل بر جدا به معالجه بپردازد. نقل شده
است كه اميرالمومنين (عليه السلام ) گذرش به مردى اعرابى افتاد. در كنار اين مرد،
شترى قرار داشت كه به بيمارى گال مبتلا بود. امام (عليه السلام ) به وى فرمود: مگر
اين شتر را درمان نمى كنى ؟ اعرابى گفت : بله يا اميرالمومنين ، آن را درمان مى كنم
. امام (عليه السلام ) فرمود: با چه چيزى ؟ اعرابى گفت : به وسيله دعا. امام (عليه
السلام ) فرمود: به همراه دعا، مقدارى از قطران
(340) بر زخم هاى آن بمال .
فليستجيبوا لى
وليؤ منوا بى . رازى در تفسير خود مى گويد: خداوند سبحان به بنده اش مى
گويد: من با اين كه مطلقا از تو بى نيازم ، دعايت را اجابت مى كنم . تو نيز دعايم
را اجابت كن با اين كه تو از هر جهت به من نياز دارى . چه بزرگ است اين بخشش و كرم
.
همبسترى با زنان در ماه رمضان
أُحِلّ لَكمْ لَيْلَةَ الصيَامِ الرّفَث إِلى نِسائكُمْ هُنّ لِبَاسٌ لّكُمْ
وَ أَنتُمْ لِبَاسٌ لّهُنّ عَلِمَ اللّهُ أَنّكمْ كُنتُمْ تخْتَانُونَ أَنفُسكمْ
فَتَاب عَلَيْكُمْ وَ عَفَا عَنكُمْ فَالْئَنَ بَشِرُوهُنّ وَ ابْتَغُوا مَا كتَب
اللّهُ لَكُمْ وَ كلُوا وَ اشرَبُوا حَتى يَتَبَينَ لَكُمُ الْخَيْط الأَبْيَض مِنَ
الخَْيْطِ الأَسوَدِ مِنَ الْفَجْرِ ثُمّ أَتِمّوا الصيَامَ إِلى الّيْلِ وَ لا
تُبَشِرُوهُنّ وَ أَنتُمْ عَكِفُونَ فى الْمَسجِدِ تِلْك حُدُودُ اللّهِ فَلا
تَقْرَبُوهَا كَذَلِك يُبَينُ اللّهُ ءَايَتِهِ لِلنّاسِ لَعَلّهُمْ يَتّقُونَ(187)
همبسترى با زنانتان در شب ماه روزه بر شما حلال شد. آنها پوشش شمايند و شما پوشش
آنهاييد. خدا مى دانست كه شما به خويشتن خيانت مى ورزيد، پس توبه شما را پذيرفت و
شما را عفو كرد. اكنون با آنها همبستر شويد و آنچه را كه خدا بر شما مقرر گردانيده
است طلب كنيد و بخوريد و بياشاميد تا رشته سفيد از رشته سياه از فجر (صبح دم )
آشكار شود. و روزه را به شب برسانيد. و چون در مسجد اعتكاف كنيد، با زنان همبستر
مشويد. اينها حدود فرمان خداست ، پس به آن حدود نزديك مشويد. خدا آيات خود را اين
چنين بيان مى كند، باشد كه به پرهيزگارى برسند. (187)
واژگان
ليلة الصيام : شبى كه انسان روزه گرفتن را از (فرداى ) آن آغاز مى كند.
الرفث : در اصل به معناى سخن ركيك است و در اين جا مراد از آن جماع است .
اللباس : معروف است و به معناى جامه مى باشد و مراد از آن در آيه ، ملابست است از
((لابسه)): با وى در آميخت .
الخيط الابيض : صبح دم .
الخيط الاسود: شب .
تفسير
اءحل لكم ليلد
الصيام الرفث الى نسائكم . يعنى بر مرد جايز است كه در شب روزه با همسرش
همبستر شود. ((ليلة الصيام)) تمام
شبهاى ماه رمضان را در بر مى گيرد و به برخى از شبهاى آن و يا به پاره اى از شب
اختصاص ندارد؛ چرا كه لفظ، مطلق است و قيدى هم وجود ندارد. خداوند واژه
((الرفث)) را به سبب حسن تعبير، كنايه
از همبستر شدن آورده است . همان گونه كه در آيات ديگر از اين عمل ، به واژه هايى
چون لمس ، افضا، دخول ، غشيان و مقاربه كنايه آورده و فرموده است :
((لامستم النساء)).(341)
((اءفضى بعضكم الى بعض)).(342)
((دخلتم بهن .)) ((فلما
تغشيها)).(343)
((ولا تقربوهن حتى يطهرن .))(344)
ابن عباس گفته است : خداوند بسيار حيا كننده است از اين كه چيزهاى زشت را در سخنان
خود به كار ببرد و از آنها به هر چه بخواهد كنايه مى آورد.
هن لباس لكم و
اءنتم لباس لهن . برخى از مفسران گفته اند: لباس در اين جا كنايه از گردن به
گردن شدن است . رازى گفته است : ربيع گفت : مراد آن است كه زنان زيرانداز شما و شما
روانداز آنان هستيد.
اين سخن ، كاملا همانند ترجمه برخى از خاورشناسان است كه جمله فوق را چنين ترجمه
كرده اند: زنان شلوار شما و شما شلوار آنان هستيد. درست آن است كه لباس در اين جا،
مصدر ((لابس)) به معناى
((خالط)) (با وى در آميخت ) است .
مقصود از اين واژه ، بيان حكمت اجازه دادن در مباشرت با زنان در شب روزه است و آن
اين كه آميزش زياد و معاشرت ميان زن و شوهر، مرد را در يك حالتى قرار مى دهد كه نمى
تواند با همسرش آميزش نكند.
علم الله اءنكم
كنتم تختانون اءنفسكم فتاب عليكم و عفا عنكم . اين خطاب براى برخى از
مسلمانان است ، نه براى همه آنان . از واژه هاى خيانت ، توبه و عفو، چنين بر مى آيد
كه عده اى مرتكب معصيت خدا شده بودند و نوع اين معصيت را نيز از سخن خدا:
((فالان با شروهن)) به دست مى آوريم ؛
چرا كه از اين جمله مى فهميم كه خداى تعالى فرمود: از اكنون مباشرت زنانتان براى
شما حلال است . لازمه اين معنا آن است كه قبلا مباشرت با آنها حرام بوده و سپس حلال
شده است .
بيشتر مفسران گفته اند: خداوند در آغاز شريعت اسلام براى روزه دار حلال كرده بود كه
در شب روزه ، بخورد، بياشامد و با همسر خود مجامعت كند، اما مشروط به اين كه نخوابد
و يا نماز عشا را به جا نياورد، اما اگر در شب مى خوابيد و يا نماز عشا را به جا مى
آورد، خوردن و آشاميدن و همبستر شدن تا شب بعد بر او حرام مى شد. يكى از اصحاب بدين
شرط عمل نكرد و پس از آن كه از خواب بيدار شد با همسر خود همبستر شد و آن گاه
پشيمان گرديد و در نزد پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) به گناه خود اعتراف
كرد. از اين رو، اين آيه نازل شد.
در هر صورت ، نفس انسان خواسته هايى دارد كه انسان در بسيارى اوقات نمى تواند جلو
طغيان آن را بگيرد و در نتيجه ، اين خواسته ها را پنهانى و به دور از چشم مردم
اشباع مى نمايد و يا دين خدا را تحريف مى كند. بنابراين ، بهتر آن است كه در صورت
امكان ، چيزى را كه مورد علاقه انسان است ، حلال كرد، تا وى به گمراهى و تكرار
معصيت و در نتيجه ، به استخفاف و بى باكى نسبت به دين و احكام خدا كشيده نشود.
و ابتغوا ما كتب
الله لكم . يعنى از زنان در شب روزه كه قبلا برايتان حرام بود بهره بگيريد.
و كلوا و اشربوا
حتى يتبين لكم الخيط الاءبيض من الخيط الاءسود من الفجر. يعنى همان گونه كه
همبستر شدن با زنان از اول شب تا صبح دم برايتان حلال شد، خوردن و آشاميدن نيز حلال
گرديد. از پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) روايت شده است :
((فجرى كه به سان دم گرگ است (فجر كاذب ) كه نه موجب حلال
شدن چيزى مى شود و نه موجب حرام شدن آن . فجرى كه به حالت فراگير در افق پديدار مى
شود. اين فجر باعث روا شدن نماز و حرام شدن خوردن غذا مى شود)).
ثم اءتموا
الصيام الى الليل . آغاز روزه ، اول فجر و انتهاى آن اول شب است . شب به صرف
غروب كردن خورشيد داخل مى شود، ولى غروب با ناپديد شدن خورشيد از انظار، شناخته نمى
شود، بلكه از طريق پديدار شدن سرخى در مشرق مى توان بدان پى برد؛ چرا كه مشرق مشرف
بر مغرب است . بنابراين ، سرخى مشرق انعكاسى است از نور خورشيد و هر زمان كه خورشيد
در غيبت گاه خود فرو رود، اين انعكاس از بين مى رود. اما آنچه به شيعه نسبت داده
شده است كه آنان نماز مغرب و افطار در ماه رمضان را به تاخير مى اندازند تا اين كه
ستارگان آشكار شوند و به يكديگر بپيوندند، دروغ محض است ؛ زيرا به امام صادق (عليه
السلام ) گفتند: اهل عراق نماز مغرب را به تاخير مى اندازند تا اين كه ستارگان
پديدار شوند. امام (عليه السلام ) فرمود: اين كار از كارهاى دشمن خدا ابو الخطاب
است .
و لا تباشروهن و
اءنتم عاكفون فى المساجد. در كتابهاى فقهى باب ويژه اى است به نام باب
الاعتكاف . غالبا فقها اين باب را پس از باب روزه ذكر مى كنند. معناى اعتكاف آن است
كه انسان در حال يكه روزه دارد، دست كم به مدت سه روز و دو شب در مسجد جامع اقامت
گزيند و جز براى رفع نيازهاى ضرورى از مسجد خارج نشود و هرگاه به ناچار خارج شد، پس
از رفع نياز، بلافاصله به مسجد برگردد. بر كسى كه در مسجد اعتكاف مى كند، همبسترى
با زنان ، چه روز و چه شب ، حرام است ، حتى بوسيدن و لمس كردن آنان از روى شهوت نيز
حرام مى باشد. نهى در اين آيه مطلق است ، بدين معنا كه مباشرت با زنان چه در داخل
مسجد و چه در خارج مسجد حرام است . بنابراين ، اگر شخص اعتكاف كننده از مسجد بيرون
رود و در شب با همسرش نزديكى كند و غسل نمايد، آن گاه به مسجد برگردد، كار حرامى را
مرتكب شده است و بايد كفاره شخصى را بپردازد كه در ماه رمضان عمدا روزه اش را افطار
كرده باشد: آزاد كردن يك برده ، يا دو ماه روزه گرفتن پى در پى و يا غذا دادن به
شصت مسكين .