پيش گفتار
قرآن كريم ، منشور نهايى و جاودانه آسمانى است كه براى هدايت انسان ها در
همه عصر و نسل ها فرود آمده است ، و مخاطب آن همه انسان ها در هر مرتبه از دانش و
كمال هستند كه در پرتو آموزه هاى بلند آن راه سير و سلوك و مدارج عبوديت و عرفان را
به سوى مقصد و مقصود آفرينش مى پيمايند و روح خويش را در زلال جارى آيات نورانى آن
شستشو مى دهند. چنان كه معجزه راستين پيامبر گرامى اسلام (صلى الله عليه و آله و
سلم )، آخرين سفير هدايتگر الهى ، نيز هست . جامعيت قرآن عزيز در همه زمينه هاى
مرتبط با هدايت و تعالى و كمال و سلامت انسانى در جاى خود به اثبات رسيده است و همه
دانشى مردان عرصه هاى گوناگون انديشه و علم از رهگذر اشارات آن ره توشه برگرفته و
مى گيرند.
در اين ميان بهره ورى از معارف و آموزه هاى ارزشمند قرآن ، نيازمند آشنايى با روش و
ساز و كار فهم و درك و شناخت درست آن است كه در اصطلاح ، علم تفسير ناميده مى شود.
دانش تفسير به لحاظ موضوع و متن محورى آن ، يعنى قرآن ، و نيز ابعاد گونه گون
كاربردى اى كه دارد و همه شئون فردى و اجتماعى انسان ها را در بر مى گيرد، و همچنين
هدف و فرايند آن ؛ يعنى هدايت و تعالى بشر، بى ترديد نقش و اهميت و ارزش و منزلتى
يگانه و بى بديل در ميان انبوه دانش ها و علوم و فنون دارد. نيز از آن جا كه قرآن
به زمان و عصر و امتى اختصاص نداشته و طراوت و تازگى و خرمى آن همواره و هميشگى است
؛ روند فهم و تفسير و برداشت از آن هرگز ايستايى نداشته و ندارد؛ بلكه در هر عصر و
زمانى ، رهنمودهاى نو و پيام هاى تازه دارد و فهم ها و تفسيرهاى نو بر نو را بر مى
تابد.
بارى در اين رهگذر هرگونه رويكرد تفريطى ، چون جمود و تحجر و درجا زدن ، يا رويكرد
افراطى ، چونان تاءويلات بى پايه و بى رويه و انحرافى و التقاطى ، مردود و نارو است
. از نظر قرآن آشنايان و مفسران راستين قرآن ، تنها رويكرد ميانه را مى توان پذيرفت
كه همانا تدبر و ژرفكاوى در مفاهيم و معارف و اشارات و لطايف قرآن براساس روش شناسى
بايسته تفسير است كه در جاى خود به تفصيل ، تبيين شده است .
در طول تاريخ نگارش و تاءليف و تدوين متون تفسيرى كه هزاران عنوان و اثر را شامل مى
شود؛ انديشورانى سترگ با چنين رويكردى گام در راه تفسير روز آمد و عصرى از قرآن
عزيز نهاده اند و كاروان رهپويان فهم و تدبر در كلام الهى را فراخور مبلغ و ميزان
توان خويش منزلى به پيش برده اند. به ويژه در قرن چهاردهم هجرى ، اين كاروان ، هم
نوا با رهسپاران ديگر رشته هاى علم بشرى ، شتابى چشمگير و پيشرفتى در خور داشته و
آثار ارجمندى از اين رهگذر مجال بروز و ظهور يافته اند. از اين شمار، تفسير گرانسنگ
((الكاشف)) نوشته علامه و انديشمند نو
انديش شيعى ، مرحوم شيخ محمد جواد مغنيه را مى توان برشمرد.
مرحوم مغنيه كه در حوزه هاى نجف و لبنان علوم اسلامى را فرا گرفت ، و سپس افزون بر
فعاليت هاى علمى و درسى در عرصه تبليغ و قضاوت و تاءليف نيز تلاش چشمگيرى داشت و
گستره مطالعات او مطبوعات خارجى را نيز فرا مى گرفت ، واقعيت هاى جامعه و جهان عصر
خويش را از نزديك لمس كرد و با رويكردى پرسشگرانه و هدايت جويانه به قرآن نگريست ،
بدين سان تفسيرى ممتاز و نسبتا متفاوت به جهان اسلام عرضه كرد.
نظر به جايگاه ويژه اثر وى در ميان تفاسير قرآن ؛ دفتر تبليغات اسلامى خراسان ،
ترجمه اين تفسير را به زبان فارسى به منظور بهره مندى پارسى زبانان جهان اسلام ،
وجهه همت خويش گردانيد. روند انجام اين مهم و چند و چون مراحل كار در پايان پيش
گفتار خواهد آمد. اكنون به دليل لزوم آشنايى بيشتر با مولف و اثر وى ؛ فصلى را بدين
مهم اختصاص داده ايم و شرح حال علامه مغنيه و ويژگى هاى تفسير الكاشف را به تفصيل
آورده ايم .
علامه مغنيه و تفسير الكاشف
محمد جواد مغنيه در سال 1904 ميلادى در روستاى ((طيردبا))
از توابع شهر صور ديده به جهان گشود. پدر(1)
و پدر بزرگ
(2) او از روحانيان سرشناس و متنفذ جبل عامل بودند. مادر وى نيز از
سادات و از خانواده اى مشهور به نام آل شرف الدين بود.(3)
با درگذشت مادر مغنيه ، وى همراه خانواده اش و سرپرستى شيخ محمود مغنيه به نجف اشرف
رهسپار شد و به مدت چهار سال در آن جا مسكن گزيد. در اين مدت ، محمد جواد خواندن و
نوشتن ، صرف ، نحو و زبان فارسى را آموخت .
پس از چهار سال اقامت در نجف ، شيخ محمود مغنيه از سوى اهالى يكى از روستاهاى جبل
عامل به آن جا دعوت شد و در نتيجه خانواده مغنيه به لبنان بازگشتند. يك سال پس از
بازگشت مغنيه به لبنان پدر وى از دنيا رفت ، در حالى كه او بيش از ده سال نداشت .
دوران كودكى
پس از درگذشت پدر، محمد جواد مغنيه و برادر ديگرش احمد، دوران كودكى بدون
حضور پدر را با تمام مشكلات آن تجربه كردند. آنها نخست به منزل برادر بزرگ ترشان
شيخ عبدالكريم مغنيه رفتند و آن جا به مدت دو سال از زندگى نسبتا خوبى برخوردار
بودند؛ اما با رفتن شيخ عبدالكريم به نجف ، محمد جواد دوازده ساله ، بى سرپرست شد
او و برادرش احمد در روستاى ((طيردبا))
با تنگدستى بسيار و مشكلات فراوان دوران يتيمى را مى گذراندند. سختى ها و مشكلات
معيشتى بسيار، محمد جواد را ناگزير ساخت مانند ديگر جوانان روستا به بيروت سفر كند؛
اما او هزينه سفر به بيروت را نيز نداشت و به ناچار مسافت بين روستا و بيروت را در
دو روز پياده طى كرد.
در بيروت براى تاءمين مخارج زندگى و سفر به نجف بارها به دست فروشى پرداخت . او
مدتى كتاب فروشى كرد و پس از آن ، بستنى فروشى و... پس از آن كه مغنيه هزينه هاى
سفر به نجف را فراهم نمود براى گرفتن پاسپورت اقدام كرد؛ اما دولت به عللى از دادن
پاسپورت به وى امتناع ورزيد؛ در نتيجه او ناگزير شد پنهانى و غير قانونى به عراق
سفر كند.
مغنيه در نجف
محمد جواد مغنيه در نجف ، در منزل برادرش (شيخ عبدالكريم مغنيه ) اقامت
گزيد. او بخشى از كتاب قطرالندى را از شيخ عبدالكريم درس گرفت و كتاب اجروميّه را
براى بار دوم از سيد محمد سعيد فضل الله ، كه در بسيارى از دانش هاى حوزوى چون
ادبيات عرب ، منطق ، معانى ، بيان ، اصول فقه و فقه صاحب نظر بود، فرا گرفت .
در دوره مقدماتى افزون دو كتاب ياد شده ، الفيه ابن ناظم ، مغنى اللبيب ، حاشيه ملا
عبدالله و مطول تفتازانى از ديگر كتابهايى بود كه مغنيه درس گرفت و پس از آن خود
به تدريس اين كتاب ها پرداخت . در تمامى اين دروس سيد محمد سعيد فضل الله پاسخ گوى
مشكلات و پرسش هاى مغنيه بود.
مغنيه در دوره سطح ، معالم ، رسائل ، مكاسب و كافيه را فرا گرفت . او مكاسب و كفايه
را دو بار درس گرفت . كفايه را بار نخست از آية الله خوئى و بار دوم از شيخ محمد
حسين كربلايى آموخت . او قسمت هايى از مكاسب را نيز از آية الله خوئى فرا گرفت و
افزون بر اين ، يك دوره كامل اصول را از آغاز تا پايان باب تعادل و تراجيح از استاد
مسلم فقه و اصول ، سيد حسين حمامى آموخت و از درس خارج اصول در فهم درست كفايه و
رسائل سود مى برد.
مغنيه در مرحله بازخوانى كتابهاى درسى روزانه بيش از يك درس نمى گرفت ؛ زيرا وى
در مرحله اول به فهم درست مطالب نرسيده بود و ناگزير شد براى فهم كفايه ، مكاسب
و... دوباره آنها را درس بگيرد. اهتمام او به فهم كفايه و رسائل او را وا مى داشت
از شروح كفايه استفاده كند و پرسش هاى خويش را با بزرگانى كه توانايى پاسخ گفتن به
او را داشتند در ميان گذارد.
در اصول بيشتر توجه مغنيه به تقريرات درس مرحوم نائينى اثر آية الله خوئى و اثر
مرحوم شيخ محمد على كاظمينى خراسانى است و در فقه در مرحله نخست ، جواهر و مسالك و
در مرحله بعد حدائق ، مفتاح الكرامه ، ملحقات عروه ، بلغة الفقيه و مستمسك بيشترين
توجه مغنيه را به خود جلب كرده است .
از نگاه مغنيه ميرزاى نائينى در اصول در رتبه شيخ انصارى است و پس از وى آخوند
خراسانى در رتبه بعدى قرار دارد؛ اما هنگام تحصيل و تدريس در نجف باور مغنيه آن
بود كه شيخ انصارى در رتبه اول و آخوند خراسانى در رتبه دوم و ميرزاى نائينى در
رتبه سوم است .
بازگشت به لبنان
مغنيه در سال 1936 به جبل عامل بازگشت و در روستاى ((معركه))
فعاليت هاى تبليغى خويش را آغاز كرد. روستاى معركه ، يكى از روستاهاى محروم جبل
عامل شناخته مى شد و هيچ گونه امكانات رفاهى و فرهنگى و... نداشت ، تا آن جا كه
مغنيه در اين روستا از مجلاتى استفاده مى كرد كه تاريخ آن گذشته بود و از سوى يكى
از دوستانش از بيروت براى او ارسال مى شد. از نظر معيشتى نيز خانواده مغنيه در
نهايت تنگدستى زندگى مى گذراند.
پس از دو سال و نيم فعاليت تبليغى در روستاى ((معركه))،
مغنيه به همراه خانواده به روستاى ((طير حرفا))،
كه از مناطق بسيار خوش آب و هوا و در نزديكى مرز فلسطين اشغالى قرار داشت ، عزيمت
كرد. روستاى ((طير حرفا)) برخلاف
روستاى معركه مكان بسيار مناسبى براى پژوهش هاى گسترده مغنيه در فقه ، ادب ، فلسفه
، اصول و... بود. در اين روستا مغنيه كتابهاى بسيار متنوعى از نويسندگان معروف
مانند طه حسين ، عقاد، تولستوى ، نيچه و... فراهم آورد.
در سال 1948 مغنيه براى احراز پست قضاوت در دادگاه عالى جعفرى عازم بيروت شد. در
سال 1949 به عنوان مستشار اين دادگاه منصوب شد و از سال 1951 تا 1956 به عنوان رئيس
دادگاه عالى جعفرى انجام وظيفه نمود. وى دوباره از سال 1956 تا 1967 به عنوان
مستشار اين دادگاه خدمت كرد.
مغنيه در تمام طول خدمتش در دادگاه عالى جعفرى ، چه به عنوان قاضى ، چه مستشار و
حتى رياست ، به توصيه ها و اشاره هاى نخبگان سياسى و نظامى و حقوقى توجه نمى نمود و
همين ويژگى او سبب شد كه از رياست عالى دادگاه به مقام مستشارى تنزل يابد.
در دوران رياست مغنيه بر دادگاه عالى جعفرى اصلاحات بسيارى در قوانين صورت گرفت و
بخشى از قوانين به نفع شيعيان تغيير يافت . افزون بر اين در شيوه گزينش قضاوت نيز
تغييراتى صورت پذيرفت . پيش از اصلاحات مغنيه هيچ ضابطه و قانونى براى گزينش قضات
جز سفارش صاحبان قدرت وجود نداشت . همين عامل سبب شد گروهى كه شايستگى علمى و
اخلاقى نداشتند به مقام قضاوت برسند؛ اما مغنيه براى پذيرش قضات موادى را به
عنوان مواد امتحانى تعيين نمود و شرط گزينش افراد را قبولى در امتحان اعلام كرد.
امتحانات قضاوت سبب شد كه يكى از دوستان ((عادل عسيران))،
رئيس مجلس نواب ، شايستگى رسيدن به مقام قضاوت را نيابد و مغنيه با وجود سفارش عادل
عسيران از پذيرش او امتناع ورزيد.
يكى ديگر از شخصيت هاى لبنانى كه به همراهى عادل عسيران عليه مغنيه دسيسه چينى مى
كرد، كاظم خليل از وزراى دولت لبنان بود. او نيز به اين جهت كه مغنيه عليه او در
دادگاه حكم كرده بود، با مغنيه دشمنى مى ورزيد.
آثار
مرحوم مغنيه يكى از پركارترين نويسندگان جهان اسلام است . او علاقه بسيارى
به نگارش داشت . عشق مغنيه به نوشتن تا آن جا بود كه آرزو داشت به هنگام نوشتن ،
جان به جان آفرين تسليم كند و در بهشت نيز خواندن و نوشتن را پى گيرد.
مجموعه آثار مغنيه را به دو دسته مى توان تقسيم نمود:
1. برخى از آثار مغنيه نخست در قالب مقاله در مجلات و روزنامه ها به چاپ مى رسيد و
پس از آن به شكل كتاب به بازار عرضه مى شد؛ از جمله كتاب مع الشيعة الامامية ابتدا
مجموعه اى از مقالات بود؛ چنان كه كتاب الاسلام مع الحياة و من هنا و هناك در مرحله
نخست ، نيز چنين بود.
2. دسته ديگرى از آثار مغنيه در قالب كتاب شكل گرفته و برخى از آنها چندين بار چاپ
شده است .
مجموعه آثار مغنيه عبارتند از:
1. الفصول الشرعية
2. مع الشيعة الامامية
3. الاثنا عشرية و اهل البيت عليهم السلام
اين سه كتاب از سوى مؤ سسه دارالتعارف در يك مجلد با عنوان الشيعة فى الميزان چاپ
شده است .
4. الله و العقل
5. شبهات الملحدين و الاجابة عنها
6. النبوة و العقل
7. الاخرة و العقل
8. المهدى المنتظر (عليه السلام ) و العقل
9. امامة على (عليه السلام ) و العقل
10. على (عليه السلام ) و القرآن
11. الحسين (عليه السلام ) و القرآن
12. مفاهيم انسانية فى كلمات الامام الصادق (عليه السلام )
13. بين الله و الانسان
14. الاثنا عشرية
مجموعه اين يازده اثر نيز با عنوان عقليات اسلاميه از سوى مؤ سسه دارالتعارف به چاپ
رسيده است .
15. الفقه على المذاهب الخمسة ، قسم العبادات
16. الحج على المذاهب الخمسة
17. الزواج و الطلاق على المذاهب الخمسة
18. الوصايا و المواريث على المذاهب الخمسة
19. الوقف على المذاهب الخمسة
اين پنج اثر نيز در يك مجلد با نام الفقه على المذاهب الخمسة از سوى مؤ سسه
دارالعلم للملايين منتشر شده است .
20. على و الفلسفة
21. معالم الفلسفة
22. نظرات فى التصوف
23. فلسفة المبداء و المعاد
24. فلسفة التوحيد و الولايه
25. الاسلام بنظرة عصرية
مجموعه اين آثار نيز در يك مجلد با عنوان فلسفة اسلامية منتشر شده است .
26. المجالس الحسينية
27. مع بطلة كربلاء
اين دو اثر نيز از سوى دارالتعارف در يك مجلد با نام الحسين و بطلة كربلاء نشر
يافته است .
28. المراءة
29. الكميت
30. الاحكام الشرعية للمحاكم الجعفرية
31. التضحية
32. من زوايا الاءدب
33. الوضع الحاضر فى جبل عامل
34. اهل البيت عليهم السلام
35. الشيعة و الحاكمون
36. الاسلام و الحياة
37. مذاهب و مصطلحات فلسفية
38. قيم اخلاقية فى فقه الامام الصادق (عليه السلام )
39. دول الشيعة
40. فضائل الامام على (عليه السلام )
41. مع علماء النجف
42. هذه هى الوهابية
43. من هنا و هناك
44. الوجودية و الغيثان
45. فقه الامام الصادق (عليه السلام )
46. التفسير الكاشف
47. فى ضلال نهج البلاغه
48. فلسفة الاخلاق فى الاسلام
49. علم اصول الفقه فى ثوبه الجديد
50. اصول الاثبات فى الفقه الجعفرى
51. التفسير المبين على هامش القرآن الكريم
52. تفسير الصحيفة السجادية
53. من ذا و ذاك
54. صفحات لوقت الفراغ
55. تجارب محمد جواد مغنية
56. نفحات محمدية
57. من آثار اهل البيت عليهم السلام
58. دليل الموالى للنبى و آله عليهم السلام
59. من وحى الاسلام
60. اسرائيليات
61. المختصر الجامع فى فقه الامام الصادق (عليه السلام )
تفسير الكاشف
اين تفسير يكى از بهترين آثار مغنيه است كه در آن به شيوه تفسير ترتيبى آيات
را از اول تا به آخر تفسير مى كند. نگارش اين تفسير در زمان جنگ هاى داخلى لبنان ،
جنگ اعراب و اسرائيل و... صورت پذيرفته است و چنان كه خود مفسر مى گويد: نگارش
آخرين قسمت جلد ششم در سال 1390 در كربلا پايان پذيرفته است .
تفسير الكاشف از آخرين آثار مغنيه به شمار مى آيد و مفسر معتقد است مراحل تفكر و
اسلوبش در آن بيش از هر اثر ديگرش در خور رديابى است .
اين تفسير در هفت مجلد به زيور طبع آراسته و تا كنون چندين بار تجديد چاپ شده است
كه چاپ اول آن در سال 1968 انجام پذيرفته است .
در اين تفسير، ذيل بسيارى از آيات ، مباحثى با عنوان ((اللغة))،
((الاعراب)) و ((المعنى))
و ((وجه المناسبة)) آمده است . در بحث
((اللغة)) واژه هاى غير ماءنوس آيه يا
آيات را شرح مى دهد و از تفسير طبرسى ، طبرى و رازى سود مى جويد و از روايات نيز به
عنوان مؤ يد نظريه خويش بهره مى گيرد. در بحث ((الاعراب))
نقش نحوى برخى از واژه هاى مشكل قرآن را بيان مى كند و از تفاسيرى چون مجمع البيان
، كشاف و بحرالمحيط نقل قول مى كند.
در بحث معنا نيز برداشت خود از آيه را خلاصه و مفيد طرح مى كند و بحث هاى تخصصى را
با عنوانى مستقل ، جداگانه بر مى رسد.
گرايش تفسيرى مغنيه
بسيارى از مفسران قرآن تحت تاثير محيط و مسائل و پرسش هايى كه در هر عصر
مطرح است در تفسير آيات قرآن گرايش خاصى يافته اند؛ براى نمونه تفسير الكشاف گرايش
ادبى و فخر رازى در تفسير الكبير گرايش كلامى و عقلى دارد و طنطاوى در تفسير
الجواهر فى تفسير با گرايش علمى تفسير آيات را به پايان برده و بيشترين توجه وى به
انطباق آيات با دانسته ها و دستاوردهاى علمى است .
محمد جواد مغنيه نيز از اين قاعده مستثنا نيست . او در تفسير آيات قرآن بسيار تحت
تاثير مسائل سياسى و اجتماعى است و در جاى جاى آيات قرآن بر طرح مسائل سياسى و
جنايات و دسيسه هاى اسرائيل در تحريف اسلام و قرآن مى پردازد، از كشتار كودكان و
افراد ناتوان جامعه به دست يهوديان در جنگ 1967 سخن مى گويد، اهداف اسرائيل و
حاميان آن را افشا مى كند و عمليات شهادت طلبانه را براى دفاع از وطن بهتر از زندگى
با خوارى مى داند.
توجه نويسنده الكاشف به مسائل سياسى و اجتماعى و آيات مربوط به بنى اسرائيل ، به
گونه اى است كه تنها افشاگرى ها و روشنگرى هاى مغنيه درباره بنى اسرائيل كتابى با
عنوان اسرائيليات القرآن را شكل داده است .
ويژگى هاى الكاشف
1. پيرايش تفسيرى
از مهم ترين و برجسته ترين ويژگى هاى اين تفسير حذف نابايسته هاى تفسيرى است
. نويسنده الكاشف در اين زمينه از ضوابط و قوانين خاصى پيروى مى كند و بر اساس همين
قواعد، بخش عمده اى از ديدگاه ها و نظريات مفسران را يادآور نمى شود.
مهم ترين اين معيارها عبارتند از:
الف - حذف تفاسيرى كه برگرفته از اسرائيليات است . به باور مغنيه ((اسرائيلياتى
كه در برخى از تفاسير آمده ، خرافات و افسانه است و بزرگ ترين و درست ترين دليل بر
اثبات دروغ بودن و باطل بودن آنها اين است كه به ((اسرائيل))
نسبت داده مى شود)).
بر اين اساس مغنيه از بيان ديدگاه هاى مفسرانى كه مستند آنها اسرائيليات است چشم مى
پوشد. او در تفسير آيه
و اتبعوا ما تتلوا الشياطين على ملك سليمان و
ما كفر سليمان ولكن الشياطين كفروا...(4)
مى نويسد: ((مفسران در اين جا به درازا سخن گفته اند و
بسيارى از اين سخنان مدركى ندارند جز اسرائيلياتى كه نه عقل آنها را تاءييد مى كند
و نه نقل . رازى حدود بيست صفحه در تفسير اين آيه نوشته است و در نتيجه معناى آيه
را پيچيده تر و مشكل تر كرده است . صاحب مجمع البيان نيز همين كار را كرده است)).
همو در تفسير آيه
و قلنا يا آدم
اسكن اءنت و زوجك الجنة ...(5)
نظريات مفسران را درباره جنت ، حقيقت آن ، مكان آن و...، برگرفته از اسرائيليات مى
خواند: ((عده زيادى از مفسران به بحث درباره بهشتى كه آدم از
آن بيرون آمد پرداخته و اين پرسش ها را مطرح كرده اند: حقيقت اين بهشت چيست و در
كجا بوده است ؟ همچنين درباره درختى كه از آن نهى شده است پرسيده اند:؛ آيا آن درخت
انجير بوده است يا گندم ؟ نيز درباره مارى كه ابليس در شكم آن داخل شد و مكانى كه
آدم در آن فرود آمد سخن گفته اند؛ آيا اين مكان ، هند بوده است يا حجاز؟ و مطالب
ديگرى از اين قبيل كه در اسرائيليات آمده و قرآن كريم بدان اشاره نكرده و در سنت
پيامبر نيز از طريق صحيح ثابت نگرديده است و همچنين عقل نمى تواند به آنها شناخت
پيدا كند)).
مغنيه در تفسير آيات
(اءو كالذى مر
على قرية و هى خاوية على عروشها...)(6)
(و هل اءتاك نبؤ ا الخصم اذ تسوروا المحراب ...،(7))
(اذ نادى ربه اءنى مسنى الشيطان ...(8))
(روادته التى هو فى بيتها(9))
و آيات ديگرى نيز، نظريات مفسران را برخاسته از اسرائيليات معرفى مى كند و از ذكر
آنها چشم مى پوشد.
ب - حذف ديدگاه هاى تفسيرى كه علمى و مستند نيستند؛ براى نمونه مغنيه در تفسير آيات
و اختار موسى
قومه سبعين رجلا لميقاتنا...(10)
و و جعلوا لله شركاء الجن و خلقهم و خرقوا له
بنين و بنات ...(11)
نظريات تفسيرى گروهى از مفسران را غير مستند معرفى مى كند. او در ذيل آيه نخست مى
نويسد: ((مفسران سخن را پيرامون اين آيه به درازا كشانده اند
و نظريات آنها در تفسير آن مختلف است ؛ مثلا در مورد ميقات اختلاف كرده اند كه آيا
مقصود، ميعاد نزول تورات است و يا چيز ديگر؟ و نيز اختلاف كرده اند كه چرا موسى
(عليه السلام ) براى رفتن به ميقات از ميان قوم خود هفتاد مرد را برگزيد؛ آيا بدين
سبب بود كه آنها موسى را متهم مى كردند و به او مى گفتند: ما هرگز به تو ايمان نمى
آوريم تا اين كه سخن خدا را همان گونه كه تو شنيدى ما هم بشنويم . از اين رو آنها
وى را همراهى كردند تا همان طور كه او شنيده ، آنها هم بشنوند، يا اين كه رفتن آنها
همراه موسى (عليه السلام ) دليل ديگرى داشت ؟
همچنين ، مفسران درباره سبب مجازات آنها و نيز در اين خصوص اختلاف كرده اند كه آيا
زلزله به مرگ آن هفتاد نفر انجاميد، يا به گونه اى بود كه ستون فقرات آنها را شكست
و مفصل هاى آنان را از يكديگر جدا كرد؛ ولى به مرحله مرگ نرسيد.
در آيه ، نشانه اى وجود ندارد كه به ترجيح نظر گروهى از مفسران اشاره داشته باشد)).
ج - حذف تفاسيرى كه در عقيده ، زندگى و آخرت كارآمد نيستند. بخش عمده اى از
تفاسير به بحث درباره مسائلى مى پردازند كه نه تاءثيرى در باورهاى دينى و مذهبى
دارند و نه براى دنيا و آخرت سودمندند. اين گونه تفاسير از نگاه مغنيه شايسته طرح
نيست و بايد از تفاسير برچيده شود. به همين جهت مغنيه در تفسير آيات
(و اءبونا شيخ كبير)،(12)
(ان اءول بيت وضع للناس
(13))، (و لقد كرمنا بنى آدم ...(14))،
(و يساءلونك عن ذى القرنين
(15))، (و اذ قال ابراهيم لاءبيه آزر)،(16)
(قاتلوا الذين لا يؤ منون بالله و لا باليوم الاخر...(17))
و... از طرح پاره اى از نظريات تفسيرى اجتناب مى كند؛ براى نمونه ايشان در ذيل آيه
شريفه ان اءول بيت وضع للناس مى نويسد:
((برخى از مفسران صفحات زيادى را به تحقيق و نقل اقوال
درباره كعبه اختصاص داده اند؛ آيا كعبه نخستين خانه اى بود، كه در روى زمين بنا شد
و يا خانه اى ديگر نيز پيش از آن ساخته شده است ؟... ولى اين بحث هيچ ثمره اى
ندارد؛ زيرا نه به اصول دين ارتباط دارد و نه به فروع دين و اعتقاد به ثبوت و يا
عدم آن ضرورتى ندارد)).
د - تفاوت افق ها. معيار ديگرى كه در تفسير الكاشف براى
پيدايش برخى از ديدگاه هاى تفسيرى مورد استفاده قرار مى گيرد، بى نيازى از تفاسيرى
است كه در زمان هاى گذشته مورد توجه و نياز بوده است ؛ اما امروزه مورد نياز و قابل
طرح نيست . مغنيه در مقدمه مى نويسد: ((گروهى از مفسران
پيشين به واژه شناسى قرآن اهميت زيادى داده اند. درباره رمز معجزه بودن واژه ها و
اسلوب آن سخن را به درازا كشانده و پرسش هايى را مطرح كرده اند؛ به عنوان مثال
پرسيده اند: چرا ((واو)) آورده ، نه
((فاء)) و يا چرا ((فاء))
آورده نه ((واو))؟ چرا گفته است :
((يفقون)) و نگفته است
((يظلمون)) و...، آن گاه پس از طرح اين پرسش ها پاسخ
هايى داده اند كه نه فايده اى دارد و نه بر ضابطه اى استوار است . از اين رو من
اين گونه مباحث را مطرح نكردم ... اگر مفسران پيشين به ساختارهاى فصيح و معانى بليغ
قرآن ، بيش از باوراندن ارزش هاى دينى به خواننده اهميت مى داده اند، بدان سبب
بود كه در عصر آنها به دين و قوانين و ارزش هاى آن ، چنان كه در عصر ما معمول است ،
تحقير و توهين نمى شد. بنابراين طبيعى است كه زبان تفسير در آن زمان بايد غير از
زبان تفسير در اين زمان بوده باشد... مسائل بديعى و بيانى و ذكر چگونگى اسلوب و
نظام عبارت پردازى قرآن را براى تفاسيرى چون كشاف زمخشرى ، البحر المحيط اندلسى ، و
كسان ديگرى كه اين مباحث را مطرح كرده اند واگذاشتم)).
از اين رو نويسنده الكاشف در ذيل آيه
و اذا يرفع ابراهيم القواعد من البيت ...(18)
مى نويسد: ((در هر صورت ، ما در برابر شناخت تاريخ كعبه و
تاءسيس آن ، در پيشگاه خداوند، نه مسئول هستيم و نه مكلف و نيز ماءمور دانستن اين
مطلب نيستيم كه ، آيا خانه كعبه جزء بهشت است و يا قطعه اى از زمين ؟ آيا آدم و
پيامبران پس از او در همين كعبه حج گزاردند يا نه ؟ آيا كعبه در هنگام طوفان (نوح )
به سوى آسمان بالا برده شد و پس از طوفان به زمين فرود آمد؟ آيا حجرالاسود را
جبرئيل از آسمان آورد يا آن را آدم با خود از بهشت آورده و يا اين كه از كوه ابو
قبيس گرفته شد؟ و آيا اين سنگ بر اثر لمس كه گناهكاران سياه شده است ؟ و مطالبى از
اين قبيل كه جز خبر واحد و يا روايت داستان سرايان و خرافه گويان مدركى ندارد.
ما در برابر هيچ يك از مطالب گفته شده مسئوليت نداريم و شناخت آنها بر ما نه واجب
است و نه مستحب نه عقلا و نه شرعا. و تحقيق درباره آنها براى ما نه سود دنيوى دارد
و نه سود اخروى . اين گونه بحث ها، زمانى به شدت مطرح بود؛ لكن پس از مدتى باد آنها
را برد و اگر كسى بخواهد آنها را بار ديگر زنده كند، مانند كسى است كه سعى مى كند
عقربه ساعت را به عقب برگرداند)).
ه - عدم ارتباط با حوزه تفسير. نويسنده الكاشف در مواردى از طرح نظريات برخى
مفسران به آن جهت كه آنها را تفسير نمى داند اجتناب مى ورزد؛ براى نمونه ايشان در
بحث ((المعنى)) در ذيل آيات 84 - 90
انعام مى نويسد: ((هدف خداوند از نام بردن اين پيامبران آن
بوده است كه حضرت محمد (صلى الله عليه و آله و سلم ) بر عرب ها چنين استدلال كه جد
آنها ابراهيم (عليه السلام ) و نيز بسيارى از فرزندان او يكتاپرست بودند. هدف ديگر
اين بوده است كه پيامبر اسلام در دعوت به سوى خدا و تحمل آزار در اين راه از
پيامبران پيشين سرمشق بگيرد. آنچه گفته شد، خلاصه اى بود از مضمون آيات هفتگانه .
اين مضمون بسيار روشن است و نياز به شرح و بسط ندارد. اما برخى از مفسران ، درباره
اين آيات آن قدر سخن را به درازا كشاندند كه از مرحله تفسير فراتر رفته و مطالبى را
بيان داشته اند كه نه به مضمون آيات ارتباط دارد و نه به زندگى)).
و - پرهيز از پرداختن به مباحث تخصص . در تفسير الكاشف در مواردى نظريات تفسيرى
مفسران به آن جهت كه در كتابهاى تخصصى ديگرى چون فقه ، كلام ، حقوق و... آمده است
عرضه نمى گردد؛ براى نمونه در تفسير آيات
(ولله على الناس
حج البيت
(19))، (و السارق و السارقة فاقطعوا اءيديهما جزاء...(20))،
(يساءلونك عن الاءنفال قل الاءنفال لله و الرسول
(21))، (و نسوا حظا مما ذكروا به
(22)) و... نويسنده ، مخاطب را به كتابهاى تخصصى فقه و كلام
ارجاع مى دهد. او در تفسير آيه
والله على الناس
حج البيت پس از تقسيم استطاعت به عقلى و شرعى مى نويسد: ((و
التفصيل فى كتب الفقه)) و در تفسير آيه (و نسوا حظا مما
ذكروا...) مسئله تحريف انجيل را به دائرة المعارف الفرنسية الكبرى و تفسير المنار
ارجاع مى دهد: ((مقصود از آن چيزى كه آنها بدان تذكر داده
شدند انجيلى است كه خدا بر عيسى (عليه السلام ) فرو فرستاد؛ زيرا انجيل به طور
آشكار، يكتاپرستى و نبوت محمد (صلى الله عليه و آله و سلم ) را به نام احمد بيان مى
كند؛ لكن نصارا آن را كاملا تحريف كردند؛ چنان كه يهود تورات را تحريف نمودند. يكى
از قوى ترين دلايل تحريف انجيل آن است كه سران كليسا و مورخان در مورد اين كه چه
كسى انجيل هاى چهارگانه را نوشت و در چه زمانى و با چه زبانى و نسخه هاى اصلى آن
چگونه از بين رفت ، دچار اختلاف شده اند و اين اختلافات در كتاب دائرة المعارف
الفرنسية الكبرى به تفصيل موجود است . صاحب تفسير المنار اين موضوع و مسائل زياد
ديگرى را در اين زمينه يادآورى كرده است)).
ز - اختلاف انديشه ها و باورها. برخى از نظريات تفسيرى در الكاشف مجال طرح نيافته
است ؛ زيرا محمد جواد مغنيه از جهت مبنا با صاحبان نظريات مخالف است ؛ براى نمونه
ايشان به جهت باور نداشتن ارتباط آيات با يكديگر از طرح اختلافات مفسران در ذيل آيه
يا اءيها الذين
آمنوا لا تاءكلوا الربا اءضعافا مضاعفة ...(23)
اجتناب مى كند: ((مفسران براى ارتباط اين آيه با قبل آن ،
چند وجه بيان كرده اند. پيش تر در چندين مورد اشاره كرديم كه سنت قرآن بر آن است كه
برخى از احكام را با برخى ديگر در هم آميزد. به علاوه آيات قرآنى به تدريج و به
مناسبت هاى مختلف نازل شده اند)).
در تفسير آيات
قالوا ان يسرق فقد سرق اءخ له من قبل
(24) و
و اذ قال ابراهيم رب اءرنى كيف تحى الموتى
قال اءولم تؤ من ...(25)
و... نيز مؤ لف الكاشف به جهت ناسازگارى با باورهاى بسيارى از مفسران از طرح ديدگاه
هاى تفسيرى آنها خوددارى مى نمايد.