اشتراك دين اسلام با دين مسيح به حدى است كه انسان به سختى علت اين همه
خصومت را ميان آنـان در ادوار متمادى مى تواند درك كند؟ و نميداند سبب اين
جنگها كه حقيقتا برادركشى است چه بوده است و چرا قرنها را بخون آلوده كردند؟.
با اين شباهت شديد ميان اسلام و دين مسيح , نبايد تصور كرد كه دين اسلام اصالت
ندارد و ماخوذ از ديـن هـاى ديگر است , چنين نيست بلكه دينى اصيل است ازدين هاى
ديگر مبنى بر يگانه پرستى كاملا ممتاز چنانكه روح نژاد سامى و فكر عربى وزبان
آنان , ممتاز است .
خـوانـنده قرآن , نبايد از تكرار پاره مطالب قرآن
((527))
يا از لحن فقهى آيات احكام ملول گردد چـون غـالبا آنها را مقارن با اصول و
قواعد معقول به تعبيرات خوش وشگفت انگيز ملاحظه خواهد نـمود
((528))
و نيز اصول فلسفه روحانى را به زبان دينى خواهديافت بغايت مليح و بديع و
جالب مانند مرواريد
((529))
و مسائل دينى را چنان مشروح ومدلل كه حقا اين گونه بيان در عهد ظهور
پـيـغـمـبـر اسـلام حيرت آور است
((530))
روح پيغمبردر اين قطعات مانند ستاره هاى قدر اول ميدرخشد و آنرا سرمشق
بلاغت شاعرانه مشرق , بايد شمرد.
سپس مترجم از ارتباط, مسلمانان و مسيحيان و تاثير آنان در جنگ جهانى اول واينكه
اروپا مديون كوشش آنها است , بحث نموده سعى ايشانرا براى فرا گرفتن علوم وصنايع
جديد و بهبود معاش و لـوازم زنـدگـى , آورده اسـت و گـويـد: ((كسانيكه اين ترقى
رابراى آنان بعيد مى شمارند با آنها مـعـاشـرت نـكرده اند و از جديت آنان با
كثرت عدد ويگانگى آنان در مقصد بى خبرند ترقى نتيجه قهرى اين شكل عالى توحيد و
يگانه پرستى اسلامى است و اصول روحانى اين دين است كه هم نژاد سامى و هم آريائى
آنرامى پسندد)) انتهى ملخصا.
عـالـم مـصـرى فـريـد وجـدى در كـتاب خويش موسوم به ((دائرة المعارف الاسلامى
))به مؤلف ((تـفـصـيـل الايات )) ژول لابوم را ياد كرده و عقيده ويرا درباره
اسلام و تاثير آن درجامعه بشرى آورده اسـت و نـكـاتـى چند از مقدمه , فهرست وى
را ترجمه كرده و ماخلاصه آن را در اينجا نقل مى كنيم :.
گـويد: ((براى آنكه انسان اندازه تاثير دعوتى را نيك دريابد بايد نخست صفات
مميزه داعى و پس از آن وضـع مـردم جـهان را كه دعوت براى راهنمايى آنان است
بشناسد,مؤلف پس از آن به وضع مردم جهان پرداخته آشفتگى اروپا و ملل آنرا يكايك
برشمرده است و اختلافات مردم هند و آسيا را در مسائل دينى و فلسفى و گرفتارى
هاى هر يك رادر جنگهاى داخلى و خارجى شرح داده است و جـنـگـهاى ميان فارس و روم
كه از زمان اسكندر در هم آويخته و خون يكديگر را ميريختند ياد كرده است آنگاه
گويد: روميان ويونانيان در شمال آفريقا خون مردم را مى مكيدند و مصر را با آن
عـظـمت ديرين چون كالبد بى جان ساخته و ساير نواحى آباد و حاصلخيز آفريقا را از
صاحبان آنجا گرفته وخود تملك كرده بودند.
در مـيـان ايـن آشـفـتگيها مردم اميد به هيچ خير نداشتند و در اطراف خويش جز
شرنمى ديدند بـزرگـان و سـرداران قـوم آنـها بودند كه آتش جنگ را بهتر افروزند
و هيچ عاطفه انسانى آنان را تحريك نكند و رغبت به چيزى نداشته باشند غير از
غنيمت و تاراج ,شهرها را مسخر كنند و مردان آنـانـرا بـه خدمت گيرند و كشاورزان
را استعمار كنند اگر دردير راهبان و مكاتب فلسفى اندك فروغ ضعيفى خاموش نشدنى
دور از اين تندبادهايافت نميشد و دست به دست منتقل نميگشت و كـسانى كه ترقى
آينده بشر به عهده آنهامحول بود دليرانه نگاه دارى نمى كردند بربريت و توحش
چنان در جهان غالب مى گشت ,كه نشانى از انسانيت نمى ماند.
در ايـن حـال يـك بخش از ربع مسكون از اين فتنه ها دور ماند نه آنكه چون اهل
آنجاخردمندتر و مجرب تر از ديگران بودند بلكه چون با ساير ملل رابطه نداشتند, و
اين بخش جزيرة العرب است آنان از اختلافات جهان , آگاه نبودند چين و هند رانمى
شناختند و از كشورهاى آسيا آميزش نداشتند و مـيدانستند در نزديكى آنان مانند
شام قومى از عرب سكنى دارند و براى تجارت بدانجا ميرفتند و دانـسـتـه بـودنـد
رومـيـان قومى ديگرند گاهى بر آنجا مسلط مى شوند, از آفريقا كشور حبشه را مى
شناختند ((كوسان دوبرسوفال )) در تاريخ عرب گويد: ((شهرنشينان بحرين و عراق ,
زيردست فـارسـيـان وصـحـرانـشـيـنان آزاد بودند مردم سوريه به روم باج ميدادند
اهل حجاز و عربستان مـركـزى وقـتـى تـابـعـان حـمـيـر بودند و بواسطه آنان
سيادت فارس را پذيرفته اما در حقيقت استقلال تام داشتند)). آنـگـاه ژول لابوم
گويد: ((چنان نبود كه عرب براى قبول دين از ديگر امم آماده ترباشند)) دوزى در
تـاريخ عرب اسپانيا گويد: در كشور عربستان زمان محمد (ص ) سه دين رائج بود: دين
يهود و مـسـيـح و بت پرستى , يهوديان از همه ى آنان , در دين راسختر و
برمخالفان سخت تر و كينه توزتر بـودنـد بـا اين حال شنيده نشد در عربستان براى
قبول ياترك دينى فشار يا شكنجه به كار رود و اگـر بـه نـدرت اتفاق افتاد يهود
بودند كه نصارى راشكنجه مى دادند نصارى هم در دين خويش , چندان بصيرت نداشتند
چون دين مسيحى مشتمل بر اسرار و مطالب غامض است كه مردمى مانند عـرب پاى بند
محسوسات , البته آنها در نمى يافتند بت پرستان سواد اعظم جزيرة العرب بودند و
هر قبيله خدائى داشت وآنها كه به خداى واحد معتقد بودند بتان را شفيع خود مى
شمردند و كاهنان و بـتـان راتـعـظـيـم مى كردند اما اگر خبر غيب كه از كاهنى
توقع داشتند درست نمى آمد او را مـى كـشـتـنديا اگر حاجت آنانرا بتان برنمى
آوردند نذور و قربانى آنها را تبديل مى كردند مثلا به جاى گوسفند, آهو مى
كشتند.
بعضى عربها ستاره مى پرستيدند خصوصا خورشيد را, قبيله كنانه ماه و دبران
راعبادت مى كردند لـخـم و جـرهـم پرستش مشترى را برگزيده و بعضى عطارد را به
خدائى گرفته بودند نوطى و قـيس عيلان , شعراى يمانى را مى پرستيدند علم آنان را
به مسائل مابعدالطبيعة با افكار دينى آنان قياس بايد كرد.
كـوسان دوبر سوفال در تاريخ عرب گويد: ((بعضى از آنان ميگفتند چون انسان ازاين
جهان برود فـانى ميشود و بعضى به عالم ديگر معتقد بودند چون يكى از ايشان درمى
گذشت بر گور او ناقه مـيـكشتند, يا زنده در آنجا مى بستند و بى غذا, رها
ميكردند تا به ميرد و معتقد بودند چون روح از تن جدا شود به صورت مرغى در آيد
كه آنرا ((هامه )) يا((صدى )) مى گفتند و آن نوعى جغد است و مى گفتند پيوسته
سوى قبر مى آيد و نوحه مى سرايد و براى او اخبار فرزندان ميورد و اگر كشته باشد
آن مرغ پيوسته بانك ميزند وفرياد مى كند كه مرا سيراب كنيد! مرا سيراب كنيد! و
همچنان صيحه ميزند تا خونى او رابه قصاص بكشند)). ((لابـوم )) پـس از نقل اين
دو عبارت از دو دانشمند مذكور گويد: ((كسى كه در عادات و اخلاق عـرب , تـامـل
كـند چنين پندارد كه مرحله اول از مراحل تمدن را طى نكرده بودندو ليكن چون
مـلاحـظـه كـنند كه به رابطه ى عشيره چه اندازه پاى بند بودند و به حفظ سلسله
نسب اهتمامى سخت داشتند و حقوق بشرى را نيك ادراك ميكردند و وسيع داشتند,كمال
معرفت آنان را به امور اجتماعى , تصديق خواهد كرد.
عـرب به نوشيدن مسكرات ولعى سخت داشتند و اشعار آنان دلالت بر آن دارد وديگر از
عاداتشان ايـن بـود كـه هـر قـدر تـمـكن داشتند زن مى گرفتند و هر وقت مى
خواستندطلاق مى دادند و فرزندان , زن پدر را به ارث ميبردند تا اسلام از آن منع
كرد و عادتى زشت و دلخراش تر از همه آنكه دختران را زنده به گور مى كردند و با
طبيعت به جنگ برمى خاستند.
از ايـنـهـا نبايد نتيجه گرفت كه آنان آماده ى اصلاح اخلاق نبودند بلكه ى نشانه
استعداد ترقى در آنـهـا هـويـدا بود كه شيفته ى آزادى بودند و از قبول تحكم سخت
امتناع ميكردند و عادت نكرده بـودنـد بـه حكومت كسى تن در دهند, فرمان جابران
را گردن نهند,و ديگر از عادات آنان كرم و مـهمان نوازى بود, كه حاكى از علاقه و
ارتباط و همكارى آنان با يكديگر دارد و اين دو عامل سبب عمده ى ترقى و پيشرفت
است .
جماعتى از عرب كه تابع امم متمدن ترى بودند بسيار اندك و پراكنده و ديگرانرا به
طريقت خويش دعـوت نـمـيكردند يهود قديم نژادپرست بودند كه در آن مى زيستند
وبكسب مال مى پرداختند و اگر گروه عرب را به دين خود خوانده و آنها پذيرفته
بودندبراى اشتراك آنها در قصص و اساطير اسلاف بود كه هر دو با يكديگر قرابت
داشتند وديگر آنكه يهود و عرب هردو به كسب مال و اقتصاد, رغـبـت بـسيار دارند و
از هر راه كه بدان نائل گردند امتناع نمى كنند مسيحيانى كه به عربستان رفـتـه
بـودنـد بـيـشتر از ترس سخت گيرى و شكنجه ى روميان بود و در فضائل و مكارم
اخلاق مسيحى چنان برجسته نبودند كه نظر مردم را به خويش جلب كنند و مسيحيان
حبشه در زمان ما نـمونه ى آنان هستند و حقيقت اين است كه داشتن عقايد نيك ,
براى تهذيب انسان كافى نيست تا لوازم و آثار آن عقايد, در دل تاثير كامل نكند.
بـارى در مـيـان ايـن تـاريـكـيـهـا و ايـن امت عرب محمدبن عبداللّه (ص ) در 29
اوت 570 تولد يافت ))
((531)).
تفاسير شهيدى قزوينى .
(م 1375 ه ق ). مـؤلـف عاليقدر آنها شيخ ميرزا ابوتراب شهيدى قزوينى بن
ميرزا ابوالقاسم بن شهيد ثالث يكى از اعلام فقهى و تفسيرى در قرن چهاردهم هجرى
مى باشد.
از اين عالم وارسته دو اثر قرآنى بر جاى مانده است كه به طور مختصر به آن اشاره
مى شود.
1ـ التبيين فى شرح آيات المواعظ و البراهين .
ايـن اثر قرآنى در 5 مجلد بزرگ فارسى است كه جز اول آن از سوره ى الحمد تاآخر
سوره نسا و جز دوم از اول سوره ى مائده تا آخر سوره ى يونس و جز سوم از اول
سوره ى هود تا آخر سوره حج و جز چـهـارم از اول سـوره ى مـؤمنون تا آخر سوره ى
زمرو جز پنجم از اول سوره ى مؤمن تا آخر قر آن مـى باشد مفسر محترم در تفسير
خويش ازشيوه ى تفسير قرآن و نيز روايات استفاده كرده است و كوشيده است بعضى از
مطالب فلسفى را با معارف آيات و روايات عجين نمايد تفسير مذكور جامع بـيـن
حـكمت وفلسفه و كلام و روايات و تفسير قرآن با قرآن مى باشد نسخه ى اصل به خط
مؤلف دركتابخانه ى دانشمند بزرگوار آقاى عبدالحسين شهيدى صالحى در قزوين محفوظ
است .
2ـ تفسير آيه نور.
تفسير فوق با رساله توحيديه در يك مجلد به صورت رقعى در سال 1374 درتهران به
چاپ رسيده است
((532)).
تفسير شيخ جابرى انصارى .
(م 1376 ه ق ). مـؤلـف آن آقـاى شـيـخ مـحمد حسن بن على بن محمود جابرى
انصارى اصفهانى يكى از اعيان تفسيرى شيعه در قرن چهاردهم هجرى مى باشد.
اثـر قـرآنـى او در دو مجلد به زبان فارسى و شيوه ى استدلالى شامل بخشى از قرآن
كريم مى باشد مؤلف محترم در اين اثر به تفسير سوره ى حمد و قسمتى از سوره ى
بقره پرداخته است بدين ترتيب كـه پـس از ذكـر آيـه بـه سبك استلالى و با بهره
گيرى از روايات واحاديث به تفسير و تاويل آيه , مى پردازد مجلد اول در اصفهان
به سال 1327 در 500صفحه ومجلد دوم آن به سال 1376 در 366 صفحه در اصفهان به چاپ
رسيده است
((533)).
آية الطهير سيد محيى الدين غريفى .
(چاپ 1377 ه ق ). مـؤلـف آن سـيـد جـلـلل القدر سيد محيى الدين موسوى غريفى
از اعيان تفسيرى شيعه در قرن چهاردهم هجرى مى باشد.
اين اثر قرآنى در يك مجلد به زبان عربى و شيوه ى كلامى شامل شرح آيه تطهيراست
مؤلف محترم در ايـن اثر قرآنى به تفسير آيه 33 سوره الاحزاب ((انما يريد اللّه
ليذهب عنكم الرجس اهل البيت و يهطركم تطهيرا)) را به سبك استدلالى با بهره گيرى
ازروايات و احاديث ائمه اطهار (ع ) پرداخته و اثبات نموده است كه اين آيه در حق
پنج تن آل عبا ـ عليهم السلام ـ نازل گرديده است .
اين اثر قرآنى در سال 1377 در نجف اشرف چاپخانه ى العلميه چاپ گرديده است
((534)).
تنزيل الايات سيد عبدالحسين شرف الدين عاملى .
(م 1377 ه ق ). مؤلف آن مصلح بزرگ مجاهد عظيم الشان آية اللّه سيد
عبدالحسين شرف الدين جبل عاملى يكى از بزرگان اصلاح اجتماعى كلام و تفسير قرآن
مى باشد.
او در سـال 1290 در كاظمين متولد گرديد و ادبيات و علوم دينى را از والد
خودفراگرفت شرف الـديـن بـى نـياز از تعريف و توصيف مى باشد آثار ارزنده ى
منتشر شده ى او در بلاد اسلامى مانند: الـمـراجـعات , الفصول المهمه , الكلمة
الغرا و غاية المرام همانندخورشيد مى درخشد و نورفشانى مى نمايد.
كتاب تنزيل الايات الباهرة فى فضل العترة الطاهره (ع ) يكى از كتاب تفسيرى
وقرآنى آن بزرگوار مى باشد كه آيات نازل شده در شان آن بزرگواران را يكجا
گردآورى وشرح و تفسير و تفصيلى در مورد آيات داده اند.
نـگارنده شرح مبارزات ايشان را در كتاب ((يكصد سال مبارزه روحانيت )) نگاشته
است و نيازى به تكرار نيست طالبين مى توانند به منابع معرفى شده در ذيل مراجعه
فرمايند((535)).
بيان الاديات الناسخة تويسركانى .
(م 1377 ه ق ). مـؤلـف آن آيـة اللّه شـيـخ على اصغر بن جهانگير بن ميرزا
بن عباس بن ميرزا فتحعلى شاه قاجار تويسركانى مشهور به پرويز از از اعلام
تفسيرى و فقهى قرن چهاردهم هجرى مى باشد.
او بـه سال 1289 در تويسركان متولد و درآن شهر نشو و نما كرد و علوم مقدماتى
رااز علماى شهر فـرا گـرفت , سپس به عتبات عاليات مهاجرت و هفت سال تمام از
مدرسين عاليمقام آن حوزه به تلمذ و فراگيرى معارف اسلامى , پرداخت در پايان از
دوازده تن ازاعلام و بزرگان آن حوزه آقايان سـيد محمد فيروزآبادى و حاج آقا
حسين طباطبائى قمى رسيد ابوالحسن اصفهانى و آية اللّه حاج شيخ عبدالكريم حائرى
نائل آمد.
او از سال 1353 در تويسركان اقامت گزيد و به انجام وظائف شرعى و ارشاد واقامه ى
نماز جماعت پرداخت و با اكرام و عزت زندگى مى نمود در روز چهارشنبه 23جمادى
الثانيه در سال 1377 در تويسركان به لقا الهى شتافت .
از آثـار تـالـيـفـى آن مـرحوم بيان الاديات الناسخه , والنتيجه الفرديه در
اصول دين وفروع آن به يادگار مانده است
((536)).
الجمان الحسان دهسرخى اصفهانى .
(چاپ 1378 ه ق ). مـؤلف آن سيد محمود بن سيد مهدى دهسرخى اصفهانى يكى از
اعلام فقهى واصولى و تفسيرى اماميه در قرن چهاردهم هجرى مى باشد.
تفسير او به زبان عربى شامل بخشى از قرآن كريم مى باشد مؤلف محترم آيات الاحكام
را گردآورى نـمـوده سـپـس بـا بهره گيرى از روايات ائمه اطهار (ع ) به سبك
استدلالى به بحث فقهى آيات , پـرداخـتـه است اين تفسير ابتدا در تهران به سال
1378 ه ق چاپ سنگى گرديده است سپس در نجف تجديد چاپ شده است
((537)).
تفسير سوره والعصر سيد صدر الدين محلاتى .
(چاپ 1378 ه ق ). مـؤلـف مـحـتـرم آن عـالم بزرگوار سيد صدرالدين محلاتى
يكى از اعلام قرن چهاردهم هجرى مى باشد.
او در آغاز تفسير خود مى گويد:.
((بدون تعصب هيچ كتابى تا اين اندازه مانند قرآن تحمل قبول اين همه معانى
وابحاث را ندارد به حـدى كـه اگـر هـمه ى تفاسير قرآن جمع شود بدون اغراق
بزرگترين دائرة المعارف جهان كه مشتمل بر همه چيز خواهد بود نگارنده در حدود
بيش از 550تفسير از فرقه شيعه احصا نموده ام )) .
الـبـته جاى استدراك است كه مؤلف ناچيز, بيش از 2000 تفسير كلى و جزئى را دراين
كتاب ارائه داده است .
رسائل تفسيرى سيد محمد سعيد هندى .
(م 1378 ه ق ). مؤلف آنها سيد محمد سعيد بن سيد ناصر حسين بن سيد حامد حسين
آل صاحب عبقات از اعلام تفسيرى شيعه در قرن چهاردهم هجرى مى باشد.
او دو رساله ى قرآنى دارد:.
1ـ آية التطهير.
اين تفسير در يك مجلد به زبان عربى شامل شرح آيه 33 سوره ى احزاب مى باشدكه
مؤلف محترم به شيوه ى كلامى با بهره گيرى از روايات و احاديث عامه به تفسير آن
پرداخته است .
2ـ آية الولايه .
ايـن اثر قرآنى , دريك مجلد به زبان عربى پيرامون تفسير آيه ولايت به سبك كلامى
با بهره گيرى از روايات و احاديث عامه در مورد خلافت و امامت على (ع ) مى باشد.
((هـر دو نـسـخـه ى اصـل , به خط مؤلف در كتابخانه ى صاحب عبقات در لكنهؤموجود
مى باشد ))((538)).
احسن المجالس برهان .
(م 1378 ه ق ). مـؤلف آن مرحوم حاج شيخ على اكبر برهان يكى از وعاظ و
كاوشگران معارف قرآنى شيعه در قرن چهاردهم هجرى مى باشد.
نـام تـفـسـير او ((احسن المجالس فى تفسير سورة يوسف )) پيرامون قصه ى عبرت
آموز يوسف در قـرآن كـريـم مـى بـاشـد كه عبرت هاى آن را جهت هدايت مردم وكمك
به وعاظ و گويندگان , استخراج و در اختيار مردم قرار داده است ))((539)).
لمعات النور حاج ميرزا ابوالحسن اصطهباناتى .
(م 1379 ه ق ). مـؤلـف آن حـاج مـيـرزا ابوالحسن بن حاج اسماعيل لارى
اصطهباناتى صاحب شرح كتاب تشريح الافلاك و كتاب سلسبيل مى باشد
((540)).
رسائل تفسيرى محقق اوردوبادى .
(م 1380 ه ق ). مـؤلـف آنـهـا مـحـقق شهير, اديب و شاعر توانا, شيخ محمدعلى
اوردوبادى تبريزى ازاعلام قرن چهاردهم و يكى از مدرسان عاليقدر حوزه علميه نجف
مى باشد.
بيوگرافى اجمالى :.
مـرحوم آية اللّه ميرزا محمد على فرزند فقيه اديب ميرزا ابوالقاسم اوردوبادى
تبريزى نجفى , عالم مـتـضـلـع , فـقيه برجسته و اديب بزرگى است او منسوب به
((اوردوباد)) از شهرهاى مرزى بين آذربايجان شرقى و قفقاز در كنار رود ارس مى
باشدولادت او در تبريز 21 رجب 1312 ه بود همراه پدرش به سال 1315 به نجف منتقل
گرديد و در همانجا رشد و نما و تربيت يافته است .
او در فـقـه از شـاگـردان برجسته شيخ الشريعه اصفهانى و مجدد بزرگ ميرزاى
شيرازى , و سيد مـيـرزا عـلـى فـرزند ميرزاى بزرگ و در فلسفه از محضر شيخ محمد
حسين كمپانى و در كلام و تـفـسـيـر از عالم برجسته و مفسر عاليقدر مرحوم شيخ
محمد جوادبلاغى تلمذ نموده است او در اواخـر ملازمت آية اللّه العظمى سيد
عبدالهادى شيرازى راداشته و از اصحاب راز او بود آنچنان كه اجـازه اجـتـهـاد او
را آيـات عظام : شيرازى , ميرزاحسين نائينى , مؤسس حوزه علميه قم آيت اللّه
حـائرى شـيخ محمد رضا اصفهانى , سيدحسن صدر, شيخ محمد باقر بيرجندى و تعداد
كثيرى از فـق هاى نامدار شيعه تاييد وتصديق نموده اند او در تاليف الذريعه ,
الغدير, الكنى و الالقاب و شهدا الـفـضـيـله به مؤلفين و نويسندگان بزرگوار آن
آثار ارزشمند مدد رسانده است سعيه مشكور و عمله مقبول .
از آن عالم پرتلاش دو اثر قرآنى به جاى مانده است :.
1ـ تفسير اردوبادى .
او در پايان عمر زمين گير شده و در خانه عزلت داشت در آن ايام به تاليف
تفسيرقرآن پرداخته اند او امـلا مـى نمود و نوه اش آنرا مى نگاشت تا اينكه جز
اول تفسير را به پايان رسانده اند و همراه ديگر تاليفات به يادگار گذاشته اند.
2ـ تفسير سوره الاخلاص .
اثـر ديـگـر قـرآنـى او تفسير سوره ى اخلاص مى باشد كه در يك رساله مختصر كه به
زبان عربى و شيوه ى كلامى تنظيم يافته است اين تفسير در مجله تراثنا با تحقيق و
مقدمه شيخ جعفر بن شيخ عباس حائرى به چاپ رسيده است
((541))
.
آثار و تاليفات :.
از آثار او نهج الكشكول (6 جلد) الحدائق ذات الاكمام ـ زهر الربى ـ الروض الانف
ـ الانوار الساطعه فى تسمية حجة اللّه القاطعه ـ تفسير القرآن ـ التقريرات در
فقه واصول حلق اللحية ـ حياة ابراهيم بـن مالك الاشتر ـ على (ع ) وليد الكعبة و
همراه تعدادديگرى از تاليفات ارزشمند او در منابع فقه آمده است و اشعار ادبى و
ارزشمند حدود1651 بيت دارد
((542))
.
وفات او:.
وفات او در 1380 ه ق در نجف اشرف رخ داد و در آن ارض اقدس مدفون گرديد.
تفسير انوار درخشان حسينى همدانى .
(18 جلد). (چاپ 1380 ق ). مـؤلف محترم آن آية اللّه حاج سيد محمد حسينى
همدانى معروف به آقا نجفى ازشاگردان آية اللّه شيخ محمد حسين غروى نائينى و يكى
از مفسران قرن چهاردهم هجرى مى باشد.
اين تفسير به فارسى و به نكات علمى و اعتقادى و اخلاقى توجه شايسته دارد
درآغاز, آيات وابسته بـه يـكديگر را نگاشته , سپس تحت عنوان ((خلاصه )) ترجمه
مختصرآيات كريمه را به ترتيب بيان نموده است در مرحله بعدى , تحت عنوان ((شرح
)) آيات رامفصلا تفسير نموده است براى هر واژه نكات لغوى و ادبى را ذكر مى كند,
سپس رابطه آيه با آيات پيش شرح داده شده را بيان مى كند در پـايـان شـرح ,
روايـات شـريفه ايكه درتفسير كريمه وارده شده يا به اهميت موضوع مربوط است با
ترجمه فارسى مى آورد.
تفسير فوق وارد بحث هاى موضوعى مناسب با آيه به صورت گسترده مى شودمنابع تفسير
خود را از پيشينيان ذكر مى كند, گرچه هرگز به آدرس سخن يا روايت اشاره اى ندارد
به نكات تاريخى و فقهى نيز در جاى خود پرداخته است .
از نكات ديگر اين تفسير اين است كه او در روياى صادقه از پيامبر اكرم (ص )دستور
نگارش تفسير را دريافت نموده بود و در انجام آن نيز توفيق يافت .
ايـن تـفسير در 18 جلد در تهران توسط كتابفروشى لطفى به قطع وزيرى در سال1380
قمرى به چاپ رسيده است و بعدا در سال 1404 ق در چاپخانه علميه قم تجديدچاپ شده
است
((543))
.
آثار و تاليفات :.
از مؤلف بزرگوار تفسير انوار درخشان آثار ديگرى نيز در دست داريم :.
1ـ پرتوى درخشان از اصول كافى شرح كتاب التوحيد كافى (6 جلد). 2ـ معاد جسمانى و
روحانى .
3ـ مسيحا مژده مهدى موعود.
وفات او:.
ايـن مـفسر عاليقدر سرانجام در سحرگاه يكشنبه 15 جمادى الاولى 1417 ه ق هشتم
مهرماه در 95 سـالـگـى , بدورد حيات گفت با رحلت وى در استان همدان سه روزعزاى
عمومى و يك روز تعطيل عمومى اعلام و سراسر شهر سياهپوش گرديد
((544)).
تفاسير آية اللّه شيخ اسماعيل ارموى تبريزى .
(م 1380 ه ق ). مـؤلـف آنـها عالم جليل شيخ اسماعيل بن على نقى ارموى
تبريزى يكى از اعيان تفسيرى در قرن چهاردهم هجرى مى باشد.
بيوگرافى اجمالى :.
عـلامـه طهرانى در شرح حال او نوشته است : ((او در سال 1295 به دنيا آمد پس
ازطى تحصيلات ابـتدائى به كربلا رفت و ده سال تمام تا 1328 مجاورت اختيار نمود
و ده سال تمام در كربلا ماند و از عـلـماى آنجا بويژه فقيه عاليقدر شيخ محمد طه
نجف كسب علم و دانش نمود و اجازه روايتى كـسب نمود و از شيخ الشريعه مولى محمد
على خوانسارى نيز بهره ها برد پس از مراجعت به تبريز از محضر سيد فتاح سرابى و
نيز ازشيخ حسن مجتهد فرزند آية اللّه ميرزا احمد تلمذ نمود او داراى تـصنيفاتى
است كه يكى از آنها ((التكمله فى شرح البقرة )) مى باشد كه در دو جلد به چاپ
رسيده است و ديگرى آيات الاحكام مى باشد ))((545)). الـصـراط المستقيم ـ مجمع
السعادة ـ كتابى نيز به نام لغات قرآن در مورد معارف قرآنى و تفسير بـرخـى از
آيات را نيز دارند كتاب روائى به نام ((الاربعون )) دارد پس به اين ترتيب او
داراى دو اقر قرآنى مى باشد:.
1ـ آيات الاحكام .
اين تفسير پيرامون آيات فقهى و حكمى قرآن مى باشد.
2ـ آيات التكملة فى شرح سورة البقره (2 جلد). تفسيرى است پيرامون آيات سوره
بقره .
اللئالى الحسان فى تفسير القرآن مطر.
(چاپ 1380 ه ق ). مؤلف آن عالم بارع شيخ حسن مطر خوبيراوى ناصرى يكى از
اعلام تفسيرى شيعه در جنوب عراق در قرن چهاردهم هجرى مى باشد.
اثر تفسيرى او در دو مجلد به زبان عربى و شيوه ى كلامى و ادبى شامل تمام آيات
قرآن مجيد است مـؤلـف محترم از روايات و احاديث پيشوايان معصوم ـ عليهم السلام
ـبهره گيرى نموده است اين اثر در سال مذكور در نجف اشرف به چاپ رسيده است .
او داراى اثـر ديـگـرى در فـقـه به نام ((الاجتهاد و التقليد)) مى باشد كه در
نجف به چاپ رسيده است ((546)).
اسرار العبادات حكيم نامى قاضى سعيد قمى .
(چاپ 1380 ه ق ). مؤلف آن فيلسوف نامى قاضى سعيد قمى يكى از فلاسفه و حكماى
اماميه مى باشد.
اثـر قـرآنـى او بـه نـام ((اسرار العبادات و حقيقة الصلاة )) پيرامون تفسير
سوره حمد وسوره قدر مـى بـاشـد كـه اخيرا با تصحيح و تحشيه سيد محمد باقر
سبزوارى در 98 صفحه از سوى دانشگاه تهران چاپ و نشر يافته است ((547)).
ترجمه و تفسير راهنم.
(چاپ 1380 ه ق ). مـؤلـف آن زين العابدين بن شيخ على شيخ العراق مازندرانى
معروف به ((راهنما))يكى از اعيان و نويسندگان برجسته ى تفسيرى در قرن چهاردهم
هجرى مى باشد.
تـرجـمـه تـفـسيرگونه او در چهار جلد و داراى يك مقدمه شامل بحث در كليات قرآن
و كيفيت ترجمه و تفسير و معرفى بعضى از ترجمه هاى قرآن كريم به زبان هاى مختلف
مى باشد.
جلد اول شامل سوره ى فاتحه تا آخر سوره اعراف .
جلد دوم شامل سوره انفال تا آخر سوره مباركه حج .
جلد سوم از آغاز سوره مؤمنون تا پايان سوره فصلت .
جلد چهارم از آغاز سوره شورا تا آخر قرآن مجيد مى باشد.
روش تفسيرى :.
او پـس از ذكـر آيـه در ستون مقابل ترجمه فارسى آن را مى آورد و با عبارات رسا
وقلم شيوا قرآن مـجـيد را ترجمه و شرح مى نمايد اين ترجمه و تفسير توام با
اشعار فارسى و ادبى مى باشد و بسيار مطلوب و مورد علاقه ى مردم مى باشد كه
متاسفانه بيش از يك چاپ ندارد.
ارغام الكفرة فى سورة البقره زاهدى قمى .
(م 1380 ه ق ). مؤلف آن عالم بارع مرحوم حاج ميرزا ابوالفضل بن علامه ناطق
حاج ملا محمودواعظ زاهدى قمى يكى از برجستگان حوزه علميه قم و از كاوشگران
معارف اسلامى وقرآنى در قرن چهاردهم هجرى مى باشد.
مرحوم زاهدى ساليان متمادى در مسجد امام حسن عسكرى (ع ) قم به تشريح وتفسير
آيات قرآنى اشـتغال داشت و شيفتگان معارف قرآنى را از زلال عرفان قرآنى سيراب
مى ساخت وى آثار متعدد قرآنى و تفسيرى دارد كه كتاب فوق يكى از آنهاست .
كتاب ارغام الكفرة فى سورة البقره پيرامون تفسير تنها آيات سوره بقره مى باشد
((548)).
انفال يا ثروتهاى عمومى على گلزاده غفورى .
(تاليف 1381 ه ق ). مـؤلـف آن يـكـى از پيشگامان در نشر معارف قرآنى در
جمهورى اسلامى ايران درقرن چهاردهم هجرى مى باشد.
اثـر تـالـيفى او پيرامون ((انفال يا ثروتهاى عمومى )) بخشى از نظام اقتصادى
اسلام مى باشد او در تـشريح آيه شريفه ى ((يسئلونك عن الانفال قل الانفال للّه
و لرسوله )) كتابى در 126 صفحه رقعى فـراهـم آورده انـد و ايـن كتاب بارها از
سوى شركت سهامى انتشارتهران چاپ و منتشر گرديده است ((549)). از ايـن مـؤلف
پركار كتاب قرآنى ديگرى به نام ((ايمان آورده ها)) (فارسى ـ عربى ) در140 صحفه
تحت عنوان ((سيماى مؤمن در قرآن )) در سال 1394 ه ق در تهران به چاپ رسيده است
((550)).
تفسير جامع بروجردى .
(چاپ 1381 ه ق ). جـامـع و مـؤلف آن حجة الاسلام والمسلمين آقاى حاج سيد
ابراهيم بروجردى ازعلماى معاصر و يكى از اعيان تفسيرى قرن چهاردهم هجرى مى
باشد.
ايـن تـفسير مجموعه ى گردآورى شده از تفاسير: امام حسن عسكرى (ع ) و تفسيرعياشى
و ديگر كـتـب تفسيرى بر اساس ماثور مى باشد اين تفسير در هفت مجلد قرار داردو
هر جلد آن در حدود 550 صـفـحـه وزيـرى اسـت كـه مـجـموعا در حدود 4000 صفحه مى
باشد كه از سوى انتشارات كتابخانه ى صدر چاپ و منتشر شده است گردآورنده
درپيشگفتار جلد دوم اين تفسير مى گويد: ((ما در تفسير از نقل آرا فاسده مردم و
بيانات فلاسفه و عرفا و از سخنان ابوحنيفه , قتاده و عضدى مـسلكان دورى و صرف
نظرنموديم و هرگز بيان نخواهيم كرد چه اين عمل تجاوزكردن از امر و دسـتـور
خـداونـد وائمـه (ع ) بـاشـد حالا تعمق و تدبر در آيات الهى خروج از امر است ؟!
اللّه اعلم بالصواب .
در مـبـاحث مختلف نظراتى از مفسرين را كه از اخبار آل عصمت تبعيت مى كننددر يك
جا جمع مـى كند ولى خود نظر نمى دهد از قصص انبيا فقط تا آنجا كه از روايات
واخبار استفاده شده است نـقـل مـى كـند احكام فقهى را با تفصيل بيان مى كند به
اختلاف قرائات و لغت نمى پردازد نظرات مـفـسـران شـيعه را نقل مى كند, و بيشتر
اين تفسير براى مردم عادى با نگرش روايى نوشته شده است
((551))
.
اين تفسير به همت نيكوكارى به نام آقاى حاج مختار معينى نشر گرديده است .
تفسير شيخ محمد حسينى آل مظفر.
(م 1381 ه ق ). مـؤلف آن عالم بزرگوار, محقق عاليقدر و مدرس توانا مرحوم
شيخ محمد حسين بن شيخ محمد بـن عـبـداللّه بـن مـحمدبن احمد بن مظفر نجفى يكى
از اعلام و بزرگان فكرى و تفسيرى قرن چهاردهم هجرى مى باشد.
گفتار مرحوم حاج آقا بزرگ :.
علامه طهرانى در معرفى او مى نويسد: ((او يكى از علماى معاصر نجف اشرف مى باشد
و او اجازه ى روايتى از سيد عبد الحسين شرف الدين دارد ))((552)). او كـه بـا
كـتـابها و آثار و تحقيقات ارزنده خويش معروف محافل علمى و حوزوى مى باشد يكى
از چهره هاى برازنده و بزرگ جهان شيعه مى باشد كه تحولات وسيع وبزرگى در حوزه
علميه نجف اشرف انجام داد و در تاسيس منتدى النشر و مجلات الاضوا و غيره با
برادرش همكارى و معاضدت داشـت تـاليف تفسيرى او به نام ((القرآن تعليمه و
ارشاده مى باشد كه علامه تهرانى در الذريعه در مقام معرفى آن مى نويسد:.
((كتاب بسيار نفيسى مى باشد كه تعاليم و ارشادات قرآن مجيد را در هر باب
وموضوعى , استخراج نموده است ))((553)). آثار و تاليفات :.
او آثار و تاليفاتى متعددى دارد كه چاپ شده ها.
1ـ حياة الامام الصادق (ع ) (2 جلد). 2ـ تاريخ الشيعه .
3ـ ميثم التمار.
4ـ الشيعه و الامامه .
5ـ الثقلان ـ الكتاب و الاعتره .
مخطوط:.
1ـ الشيعة و سلسلة عصورها.
2ـ القرآن تعليمه و ارشاده .
3ـ الصحيفة الصادقيه (دعاهاى ماثوره از امام صادق (ع )). 4ـ مؤمن الطاق (ابو
جعفر محمد بن النعمان ). 5ـ موجز حياة الرسول الاكرم (ص ). 6ـ معجز علم الكلام
((554))
.
وفات او:.
او در تاريخ پنجشنبه 23 محرم 1381 ه ق از دنيا رخت بربست .
تفسير صحيح آيات مشكله آية اللّه سبحانى .
(چاپ 1381 ه ق ). مؤلف عاليقدر آن استاد بحاثه , محقق توانا آية اللّه حاج
شيخ جعفر سبحانى تبريزى (متولد 1347 ه ق ) يـكـى از پـيـشـروان و پـيشگامان
تفسير موضوعى در حوزه علميه قم و در جهان وسيع تشيع مى باشند.
سـابقا نيز اشارتى رفت يكى از عوامل مظلوميت شيعه , نداشتن زبان عمومى و بين
المللى اسلامى اسـت كه بتواند خواسته ها و نيازهاى قلبى خود را ابراز كند و
دردها و آلام درونى خود را در سينه پـنـهـان و مـكتوم نگه ندارد, شيعه تاكنون
نتوانسته است درست و به موقع , صداى حق طلبانه و حـقيقت جوئى خود را به گوش
جهانيان برساند و اين نارسائى به علت عدم آشنائى به زبان روز و مـسـلـح نـبـودن
بـا سـلاحـهـا و ابـزارهـاى امـروزين بوده است خداوند متعال ارواح چند تن از
بازگشايندگان ابواب مناظره و مباحثه را در اين عصراخير شاد فرمايد كه با زبان
پذيرفته شده ى جهانى توانستند سخن حق را به گوش مجامع اهل سنت و جماعت و ديگر
ملل جهان , برسانند ما يـاد پـرافـتـخار اين قهرمانان ميدان مناظره و مسابقه و
بالخصوص پيشروان حق طلبى را گرامى مـى دارم ايـن مـجـاهـدان راستين راه شريعت
امثال : شرف الدين , كاشف الغطا, شيخ محمد جواد بـلاغـى , سـيـدمـحـسـن جبل
عاملى , سيد حسن صدر, سيد عبدالحسين شرف الدين , سيد هبة الـديـن شهرستانى ,
خالصى زاده , حاج آقا بزرگ تهرانى و فارس ميدان عملى مرحوم علامه امينى , شـيـخ
مـحـمد تقى قمى و اخيرا استاد بزرگوار علامه طباطبائى قرار دارند كه خداوندآنان
را با صـاحـب شريعت محشور بدارد كه توانستند نداى حق جوئى و حقيقت طلبى شيعه را
با زبان خود قوم , به سمع محافل علمى و مراكز اعتقادى و اسلامى برسانند و اين
عقده هاى متراكم چند ساله را منفجر و بازگشائى نمايند.
بدون هيچ نوع مجامله و سازشكارى نخستين پايه گذار علوم و معارف قرآنى درحوزه
هاى معاصر شـيـعـه مـفـسـر كـبـير علامه دوران حضرت آية اللّه استاد سيد محمد
حسين طباطبائى بود كه دروازه هـاى مـعـارف قـرآنى را به روى علاقه مندان و
شيفتگان معارف قرآنى , بازگشود و تفسير گـرانـسـنـگ ((الميزان )) بزرگترين هديه
و ارمغان شيعه , به جهان كنونى بود به دنبال ابتكار و پـيـشوائى او جمعى از
شاگردان مستعد و پويندگان معارف عاليه ى قرآنى كه در جمع آنان و آية اللّه سـيد
مرتضى مطهرى , شهيد بهشتى , ناصر مكارم شيرازى , جواد آملى و مصباح يزدى و
استاد آيـة اللّه جـعـفر سبحانى بودند كه از ستارگان فروزان آن محفل بودند
درخشيدند و استعدادهاى خود را پاى قرآن عزيز نثار نمودند وبه راه او استمرار
بخشيدند در جمع آنان استاد سبحانى به حق يكى از پيشروان فتح اين قله پرشكوه
قرآنى بوده اند كه يك تنه كار گروهى را به دوش گرفتند.
معظم له به تاليف چند رشته از تفاسير قرآنى دست يازيده اند كه نخست به صورت
اجمال و سپس در باب خود به صورت وسيع ترى به بازگوئى و معرفى آنها اقدام خواهيم
ورزيد:.
1ـ تـفسير صحيح آيات مشكله نخستين اثر تفسيرى با همكارى نويسنده گرامى جناب
استاد سيد هادى خسروشاهى در پاسخ دعاوى برخى مدعيان تفسير قرآن بود كه در سال
1381 ه ق نخستين چاپ آن به بازار آمد.
تـفسير صحيح آيات مشكله , نخستين اثر قرآنى استاد تلاشگر و توانمندى است كه
ساليان متمادى است در عتبه مباركه قرآن اعتكاف ورزيده و در توسعه ى معارف عاليه
ى آن كار و كوشش و تلاش جدى و پرتحركى را پى گرفته اند.
ايـن تفسير شريف كه از تاريخ تكون آن , بيش از ثلث قرن نمى گذرد به مناسبت برخى
از جريانات وهـابـى گـرى بـوده است كه در آذربايجان صورت مى گرفت استادسبحانى
در پاسخ دعاوى كژ انـديشان , تفسير صحيح آيات مشكله را با توضيحات وتعليقات
نويسنده , گرامى جناب آقاى حاج سـيـد هـادى خـسـروشاهى انجام دادند و از آن پس
, سلسله مقالات تفسيرى و قرآنى مجله وزين ((مكتب اسلام )) را بر عهده گرفتند كه
محصول پربركت آن : تفسير تعدادى از سوره هاى مباركه و آيـات نـورانى است و همين
مقالات تفسيرى , خميرمايه ى تفاسير بزرگى چون مفاهيم القران و مـنشور جاويدمى
باشند كه خود سرمنشا گسترش برخى از تحولات تفسيرى در حوزه علميه قم وديگر حوزه
ها گرديده است .
چاپ نخستين تفسير صحيح آيات مشكله در حدود 300 صفحه دقيقا: جمادى الاولى 1381
مطابق آبـانماه 1340 مى باشد كه از مركز انتشارات كتابفروشى آقاى حاج حبيب
اللّه عدالت خيابان ارم در 1000 نسخه انتشار يافته بود.
تفاسير شيخ عبدالعظيم صدوقى اردبيلى .
(م 1381 ه ق ). مـؤلـف آنـهـا شـيخ العلما محقق عاليقدر مرحوم شيخ عبدالعظيم
صدوقى اردبيلى يكى از اعيان تفسيرى قرن چهاردهم هجرى مى باشد.
1ـ تفسير عنكبوتيه .
مـرحوم شيخ عبدالعظيم صدوقى سالها در اردبيل , در جلسات تفسير قرآن مجيدداشت به
بركت هـمـين جلسات به تفسير تعدادى از سوره هاى مباركات قرآن مجيدتوفيق پيدا
كرده است يكى از آن موارد پيرامون سوره شريفه عنكبوت و لقمان مى باشدكه به نام
عنكبوتيه ناميده است و در سال 1375 در تبريز به چاپ رسيده است
((555))
.
2ـ تفسير نور.
و رسـالـه تـفـسـيرى ديگرى به نام تفسير سوره ((نور)) دارد اين رساله ى تفسيرى
در50 صفحه پـيـرامـون آيـه شـريـفه ((نور, در تهران به سال 1359 هش چاپ سوم آن
به صورت سربى , رقعى مجموعه رسائل ديگر به چاپ رسيده است .
3ـ تفسير آية الكرسى .
اثر قرآنى ديگر او تفسير آية الكرسى مى باشد كه در خانبابامشار معرفى نموده اند
((556))
.
آثار و تاليفات :.
ايشان رسائل و كتابهاى متعددى نوشته اند كه اسامى برخى از آنها را مى آوريم :.
احـسـن الـحديث , اساس الايمان و اصول الدين , اصول دين حكمتى , باب النجاح در
ولايت , تفسير دعاى صباح يا مفتاح الصباح , جامع الانوار, خلاصه ى نماز و شفاعت
صغرى و غيره .
صـاحـب الـذريـعه در اعلام الشيعه بخشى از احوال صاحب ترجمه را آورده است او در
اردبيل در مـسـجـد سـرچـشمه اقامه ى نماز جماعت مى فرمود و به تدريس تفسير
نيزكه جمعى از كسبه و بازاريان حضور پيدا مى كردند, مى پرداخت
((557)).