طبقات مفسران شيعه ، جلد چهارم

عبدالرحيم عقيقى بخشايشى

- ۵ -


1 ـ تفسير آية الكرسى .

تفسير او پيرامون آية الكرسى يك نوع تفسير باطنى است كه آيه شريفه را به روش خاص خويشتن , تاويل و تفسير مى نمايد و گويد: ((مدتى است كه در اين آيه شريفه اسرارو رموزى نهفته است كه مـفـسران ظاهربين به آن نرسيده اند )) اين تفسير در سفر حج دربيست سالگى سيد رشتى انجام پـذيـرفته است وى نخست در ظواهر هر كدام از كلمات ,بحث و گفتگو مى نمايد آنگاه از گرايش باطنى و رمزى به آن مى پردازد.
آغاز آن :.
((الحمد للّه الذى اخلى افئدة العارفين لتجليات ظهوره و انار قلوب السالكين لاشراق نوره )). ايـن تـفـسـيـر در فهرست كتابخانه آية اللّه مرعشى تحت كد 6683 معرفى گرديده است و نسخه مـوجـود در عصر خود مؤلف تهيه و تنظيم و مقابله ى آن در پايان شعبان1254 ه ق پايان پذيرفته است ((108))

.

2 ـ تفسير الحمد و البسملة .

الـبـتـه ايـشـان علاوه بر تفسير فوق كتاب تفسير گونه ى ديگرى به نامه ((بعض اسرارالبسملة و الحمد)) نيز دارد كه در پاسخ ملا محمد على جدلى نگاشته است ((109)).

3 ـ تفسير رساله يوميه .

رسـالـه يـومـيـه يك رساله تفسيرى ديگرى است كه در پاسخ سؤالات قرآنى سيدمحمود شكرى آلـوسى بغدادى پيرامون خلقت آيات زمين وآسمان در چهار روز وخلقت ديگر موجودات در چهار روز ديـگـر كـه مجموعا 8 روز مى شود و بين آيات ديگرى كه مى فرمايد خلقت آنها در 6 روز بوده است ;Š نگاشته اند.
آغاز آن :.
((الـحـمـدللّه الـذى ابـتدع السنة لظهور التمام و بروز الكامل فى التمام فخلق السموات و الارض ومابينهما ))((110)). ايـن رسـالـه تـحـت كـد 2087 بـه خـط عـلـى بـن رحيم به سال 1256 ه ق به رشته تحريرآمده است ((111)).

البضاعة المزجاة نقوى هندى .

(م 1259 ه ق ). مـؤلـف آن عـالم جليل ابراهيم بن محمد تقى بن حسين بن دلدار على سيد العلمانقوى لكنهوئى نصير آبادى يكى از اعلام تفسيرى شيعه در قرن سيزدهم هجرى مى باشد.
تـفـسير فوق پيرامون سوره شريفه يوسف مى باشد ((112))

البته پيرامون سوره فوق به علت فوايد تربيتى و نكات عبرت آميز اخلاقى كه دارد تاكنون تفاسير متعددى از سوى مفسرين عامه و خاصه ترتيب يافته است و يقينا اين تفسير نخستين آنها نيست .

تقريب الافهام نيشابورى كنتورى .

(م 1260 ه ق ). مـؤلـف آن مـفـتـى بـزرگ هندوستان سيد محمد قلى بن محمد حسين بن حامدحسين بن زين العابدين موسوى نيشابورى كنتورى يكى از اعيان تفسيرى قرن سيزدهم هجرى مى باشد.
او يـكـى از عـلـمـاى سـرشـناس هندوستان , عالم وارسته و خوش بيان , و خوش تقريرو متتبع از شاگردان سيد دلدار على بن محمد معين نصيرآبادى مى باشد او در مناظره ومباحثه چيره دست و مـاهر بوده است و در مقام رد مخالفين آمادگيهائى پيدا كرده بود كه خوب به وظيفه ى خويش قيام مى ورزيد.
مرحوم علامه امين در اعيان الشيعه به او مدح و ثنا فراوان گفته است و از تاليفات او:.
1ـ السيف الناصرى فى الرد على الباب الاول من التحفة .
2ـ الاجوبة الفاخره فى الرد على ما كتبه الفاضل رشيدالدين الدهلوى .
3ـ تقليب المكائد فى رد الباب الثانى من التحفة .
4ـ برهان السعاده فى رد الباب التاسع منها فى الامانة .
5ـ تشبيه المطاعن لكشف الضغائن فى الرد على الباب العاشر منها.
6ـ مصارع الافهام لقطع الاوهام فى رد الباب الحادى عشر منها.
7ـ الفتوحات الحيدريه فى الرد على الصراط المستقيم لبعض العامة .
8ـ تقريب الافهام فى تفسير آيات الاحكام و غير از اينها ((113))

.
او والـد عـلامه عصر, زبان گوياى فقها و مجتهدين , ترجمان حكما و متكلمين جامع علوم عقلى و نـقـلـى , مـدافـع حريم ولايت و مبارز در حفظ حوزه شريعت سيد اكبرميرحامدحسين نيشابورى كنتورى لكنهوئى صاحب ((عبقات الانوار)) مى باشد.
تـفـسـير او يكى از تاليفات قيم و ارزشمند وى است كه به زبان فارسى نگاشته شده است پيرامون شـرح و تـفـسـيـر آيات فقهى و حكمى قرآن مجيد مى باشد كه نوع فقهاپيرامون اين آيات رساله , مـسـتـقـلـى نـگـاشته اند و طبعا اين كتاب نيز همانند ساير آيات الاحكامى خواهد بود كه فقهاى بزرگوار ما پيرامون آيات فقهى نگاشته اند.
آغاز آن :.
الحمدللّه بعث فى الاميين رسولا فى آخر الزمان على كافة الانس و الجن )) ((114))

.
مركز نگهدارى :.
مـحـل نگهدارى آن كتابخانه ارزشمند آنان در شهر لكنهؤ معروف به كتابخانه ناصريه مى باشد كه حـقـيـر در سـال 1400 هـ ق از آن كـتابخانه ديدن كرده است , حدودپنجهزار جلد كتاب دارد كه متاسفانه در اثر رطوبت هواى هندوستان نوعا در حال از بين رفتن مى باشد و نياز شديد به مرمت و قفسه بندى و رفع رطوبت از آنها مى باشد)).

گفتار مرحوم مدرس در حق او:.

صـاحـب ريـحـانـة الادب او را به عنوان ((فرد بسيار متتبع , محقق , جامع معقول ومنقول , متكلم جدلى , حسن المناظره توصيف مى نمايد, و از تاليفات وى : تطهيرالمؤمنين عن نجاسة المشركين , تقريب الافهام فى تفسير آيات الاحكام , التقيه , تكميل الميزان فى علم الصرف , الفتوحات الحيدريه , و الكبائر را نام مى برد ))((115)).

تفسير منهج السداد سيد يادعلى نصيرآبادى .

(م 1262 ه ق ). مؤلف آن مرحوم سيد يادعلى نصيرآبادى يكى از اعيان تفسيرى قرن سيزدهم هجرى مى باشد.
تفسير او در كتاب كشف الحجب عن الاستار و الكتب معرفى شده است ((116)).

سر الخطاب فى تفسير الكتاب استرآبادى .

(م 1262 ه ق ). مـؤلف محترم آن محمد حسن بن محمد جعفر استرآبادى يكى از كاوشگران معارف قرآنى در قرن سيزدهم هجرى مى باشد.
سـر الـخطاب كتابى است نفيس در علوم و معارف قرآنى و مقدمات تفسيرى بااستناد به روايات و آرا متكلمان و ادبا اهل لغت با نثرى روان و شيوا و مستند به اقوال ودلايل قوى اين اثر هم اكنون به عنوان پايان نامه دوره ى دكترى در حال انجام تصحيحات مى باشد.

تفسير حاج ميرزا لطفعلى امام جمعه تبريز.

(م 1262 ه ق ). مـؤلـف آن مـرحـوم حاج ميرزا لطفعلى فرزند ميرزا احمدبن لطفعلى مغانى تبريزى يكى از اعيان تفسيرى قرن سيزدهم هجرى مى باشد.
صاحب الذريعه مى نويسد: تفسير حاج ميرزا لطفعلى فرزند ميرزا احمد بن لطفعلى مغانى تبريزى نـوه اش كه همنام اوست به هنگام تشرف به زيارت كه در سال1337 ه ق بود به اينجانب نقل نمود كـه تـفـسير او در دو مجلد بزرگ قرار دارد در صورتى كه هنوز يك چهارم قرآن را تفسير ننموده است او غالبا به مسائل كلامى مى پردازد )) ((117))

.
شرح حال اجمالى :.
((حـاج مـيرزا لطفعلى پس از فوت پدرش حاج ميرزا احمد به شهر تبريز بازگشت وامامت جمعه شـهـر را به عهده گرفت وى تفسير بزرگى دارد كه در دو جلد قرار گرفته است از اواسط قرآن شروع و در مسائل كلامى و اعتقادى , بسط كامل و توسعه بيشترى داده است , كتاب فقه او در باب زكـات نـاتـمـام مانده است از تاليفات ديگر او ملاذالداعى فارسى در مواعظ و اخلاق و كتاب شرح قـصـيـده كـعـب بـن زهـير در مدح پيامبر عاليقدراسلام (ع ) ((بانت سعاد فقلبى اليوم مبتول )) مى باشد.

گفتار صاحب رجال آذربايجان :.

مـرحـوم دكـتـر مـهدى مجتهدى در كتاب ((رجال آذربايجان در عصر مشروطيت )) دراينمورد مـى نـويسد: ((امامت جمعه در عصر فتحعلى شاه به ميرزا لطفعلى مجتهد فرزندحاج ميرزا احمد مـجـتـهد رسيد و آن منصب در اولاد او همچنان ادامه داشت كمى قبل ازمشروطيت در قفقازيه بـيـن ارامنه و مسلمانان جنگ هاى خونين اتفاق افتاد چون بيم آن مى رفت كه آن جنگها, به تبريز نيز كشيده شود و دولت ضعيف , نتواند از اين امر,جلوگيرى نمايد امام جمعه حمايت ارامنه تبريز را بـعـهـده گـرفـت و از اجـراى نقشه آشوب طلبان مانع شد, قفقازيها در روزنامه هاى تفليس و بادكوبه از امام جمعه بدگويى وگله نمودند اين امر موجب كينه و دشمنى گرديد آخر كار نيز بر حـسـب دسـتـور نوبرى او راكشتند هنگام فوت او, مرحوم آية اللّه ميرزا صادق آقا مجتهد تبريزى , قصيده اى درمرثيه ى او سرود كه قسمتى از آن در كتاب ((شهدا الفضيلة )) آمده است و مطلعش اينست :.
اكذا يهدالكفر دين محمد (ع ) ـــــ و المسلمون بمنظر وبمشهد.
آيـا كـفـر ايـنـگـونـه ديـن اسـلام را تـهـديـد مـى نـمـايد در صورتى كه مسلمانان آشكاراتماشا مى كنند؟ ((118))

.
و در بخش ديگرى مى نويسد:.
((فـرزند بزرگ حاج ميرزا احمد, ميرزا لطفعلى امام جمعه مردى فاضل و اديب ومجتهدى جامع الشرايط بود روزها طلاب از درس فقه و اصول او استفاده مى كردند:شبها, ادبا و شعرا از محاضرات وى , لذت مى بردند او استاد و مشوق مؤلف تاريخ وجغرافى دارالسلطنه تبريز بود قنات امام جمعه را او احـداث نـمـود چـند جلد تاليف از اوبجا مانده است قصيده ى برده كه كعب بن زهير را شرح نـمـوده اسـت شرح حال او درتاريخ تبريز دارالسلطنه مسطور است او در وباى 1262 در گذشته است ماده تاريخ وفات او ((باشد از لطفعلى رونق بازار چنان )) است ((119)). نادر ميرزا صاحب دارالسلطنه تبريز در مورد وى مطالب فراوانى دارد از آن ميان مى نويسد:.
((قنات امام جمعه با همت ثقه جليل و فاضل نبيل حاج ميرزا لطفعلى امام جمعه كه از آغاز تا انجام مـعـادل بـيـسـت هـزار دينار زرناب صرف شده است اكنون سيرابى قسمتى بزرگ از تبريز به اين چشمه بستگى دارد)). و در جاى ديگر به مناسبت مسجدامام جمعه مى نويسد: ((اين مسجد كه به مسجدسبز نيز اشتهار دارد زيرا كه ستون هاى آنرا به رنگ سبز زينت داده اند بازرگانى در تبريز به نام حاج على به تاريخ 1250 از هـجـرت آنرا عمارت كرد اين معبد نزديك مسجد جامع است در اين مسجد امام جمعه ى بزرگ حاج ميرزا لطفعلى صبحگاه حلقه ى درس داشت و نماز شام و خفتن بدآنجا اقامت كردى )) و در مـورد ديـگر باز از ادب و ادبيات اين اديب نامور و پدرش مرحوم ميرزا احمد و برادرش ميرزا جـعـفـر كـه در بلاى عمومى وبا به اتفاق وى در يكى از دهات اطراف تبريز درگذشته است ياد و تجليل مى نمايد )) ((120))

.

گفتار اعتماد السلطنه :.

بـالاخـره صـاحـب الاثار و الماثر در مورد مرحوم پدر اين مفسر عاليمقام مى نويسد:((ميرزا احمد مـجـتـهد تبريزى در خطه اى آذربايجان حافظ و حامى شريعت و پشتيبان بزرگ ملت بود رياستى كبير و شهرتى عالمگير داشت همان شان و شرف در نسل وخلفش باقى است منصب امامت جمعه و جـمـاعـت بـا ايـن دودمان است و از بزرگى اين دودمان و جلالت مقام ونبالت شان ايشان اگر شرحى لايق بخواهيم نوشت از تعمداختصار بركنار خواهيم افتاد ))((121)).

گفتار مرحوم مدرس :.

بـالاخـره مرحوم مدرس كه خود اهل آذربايجان و خبير به شخصيت برخاسته از آن منطقه هستند تـحـت عـنوان ((مجتهد)) شرح كاملى پيرامون اين خاندان دارد و شرح حال حاج ميرزا احمد پدر مـفـسـر وحـاج ميرزاباقر برادر وى و حاج ميرزا جعفر و حاج ميرزاحسن برادران ديگر او و بالاخره فرزند مجتهد وى مرحوم حاج ميرزا مصطفى واخيرا فرزند عالم و دانشمند وى مرحوم حاج ميرزا عبداللّه مجتهدى را بازگو مى نمايدآنگاه به شرح حال تفصيلى مرحوم حاج ميرزا جواد آقا مجتهد مى پردازد سپس در شرح حال حاج ميرزا لطعفلى بن احمدبن لطفعلى گويد: ((شرح حال او را به عـنـوان ((تبريزى ))نگارش داده ايم وى علاوه بر مؤلفات مذكوره تفسيرى هم داشته در دو مجلد بـزرگ كـه ازاواسـط قـرآن مـجـيـد تا ربع آخر آن و در اغلب مواقع متعرض مطالب كلاميه شده است ,اجتهاد او مورد تصديق والد معظم خود بوده است ))((122)). و در ذيـل كـلـمـه ((تـبريزى )) مى نويسد: ((حاجى ميرزا لطفعلى بن ميرزا احمدبن لطفعلى بن محمد صادق تبريزى مغانى از اكابر علماى طراز اول تبريز مى باشد كه ازصاحب رياض و پدر خود حـاج ميرزا احمد مجتهد معروف تبريزى اخذ مراتب علميه نمود بعد از ارتقا به مقامات شايسته از نـجـف بـه آذربـايـجـان مـراجـعـت و امامت جمعه بدومفوض گرديد وى داراى تاليفات طريفه مى باشد)). 1ـ اوثق الوسائل فى شرح رياض المسائل كه تا مبحث تيمم مى باشد.
2ـ الزكوة ,.
3ـ شـرح قـصـيده كعب بن زهير در شان و مقام حضرت رسالت (ص ) كه مطلع آن ((بانت سعاد و قـلـبـى اليوم مبتول )) (كه در سال 1274 در ايران همراه با كتاب سامى ميدانى چاپ سنگى شده است .
4ـ مـلاذالـداعـى در اخـلاق و مـواعـظ به پارسى او سه سال پيش از وفات پدرش درسال 1262 با دوبـرادر ديـگـرش مـيرزا رضا و حاج ميرزا جعفر با وباى عمومى بدرودحيات گفتند حاج ميرزا جـعفر فرزندى داشت بنام حاج ميرزا موسى كه عالمى بود فقيه اصولى از شاگردان شيخ مرتضى انصارى و حاج سيد حسين كوهكمرى و از تاليفات اواست اوثق الوسائل فى شرح الرسائل و حاشيه قوانين او در سال 1307 در تبريزوفات يافت ((123)).

تفسير اسرار القلوب نواب لاهيجى .

(زنده در 1263 ه ق ). مـؤلـف آن مولى محمدبن محمدباقر ملقب به نواب لاهيجى يكى از اعيان تفسيرى قرن سيزدهم هجرى مى باشد.
او كه فرزند محمدباقر نويسنده تفسير ((تحفه الخاقان )) مى باشد, تفسيرى عارفانه اى پيرامون آيه شـريـفـه ((و بـشر الذين آمنوا و عملوا الصالحات )) (سوره بقره آيه23 ) مى باشد كه به نام ((اسرار الـقـلوب فى اوصاف المحبوب )) ناميده است گرچه برخى براى وى دو تفسير قائل شده اند كه به نظر بعيد مى رسد.
محل نگهدارى .
اين تفسير در كتابخانه ملى ج2 ص 183 تحت شماره 3/682 نوشته 1263 ه به خامه ى نگارنده اش موجود است ((124)).

تفاسير قرآنى شريعتمدار تهرانى .

(م 1263 ه ق ). مـؤلـف آنـهـا عـالـم بـزرگـوار و مـجتهد عالى مقام مرحوم حاج ملا محمد جعفر بن سيف الدين اسـتـرآبـادى تهرانى معروف به ((شريعتمدار)) يكى از اعيان فقهى و تفسيرى پركار قرن سيزدهم هجرى مى باشد.
شرح حال اجمالى :.
مؤلف آن يكى از اكابر علما اماميه ويكى از نويسندگان دانشمند در اين قرن مى باشد.
ايـشـان در (نـوكـنـده ) از آبادى هاى بخش انزان از توابع استرآباد در سال 1198 ه به دنيا آمد والد مـحـتـرم ايشان يكى از اتقيا و نيكوكاران منطقه بود او مدتى در ولايت سپس به عتبات عاليات به دنبال تحصيل علم و تعقيب مسائل علمى مسافرت نمود در درس آية اللّه سيد على صاحب رياضى حضور پيدا نمود و تقريرات درس استاد را به نام ((ملاذالاوتاد فى تقرير الاستاد)) در اصول نگاشت فتحعلى شاه قاجار او را خواست تا به تهران برگردد او نيز اجابت نمود به تهران بازگشت , مشغول تـدريـس و تـعـلـيم طلاب ومحصلين گرديد و در خلال اين ايام تعدادى از حوزه درس او فارغ التحصيل گرديدند كه علامه سيد نصراللّه استرآبادى نزيل طهران , ميرزا محمد اندرمانى تهرانى , مولى جعفربن محمد طاهر سورى و ديگران از آن دسته مى باشند.
از ايشان چند پسر جليل القدر و تعدادى آثار ارزشمند تاليفى در زمينه ى فقه ,اصول , حديث , كلام , هيئت , نجوم , فلكيات , ادبيات , اخلاق , خطابه , وعظ, ادعيه وزيارات باقى مانده است كه يكى از آنها در زمينه تفسير كتاب فوق ((دلائل المرام فى تفسيرآيات الاحكام )) مى باشد كه متاسفانه به اتمام نرسيده است و ناقص مى باشد ))((125)). از اين فقيه نامدار تفاسير متعدد و فعاليت هاى متنوعى پيرامون قرآن مجيد انجام پذيرفته است كه به اسامى تعدادى از آنها اشاره مى گردد.
او داراى 5 نوع تفسير مى باشد كه به اسامى آنها اشاره مى گردد:.

1ـ سلك البيان فى كشف مشكلات القرآن .

ايـن تـفـسـير چنانكه از نامش پيداست پيرامون كشف معضلات و آيات مشكله مى باشد و مى توان تفسير متشابهات ناميد.

2ـ مظاهر الاسرار فى بيان وجوه اعجاز كلام الجبار.

اين تفسير از سوره فاتحه و كمى پس از آن مى باشد و در 12 هزار سطر قرار گرفته است آنچنان كه در روضات آنرا برخى از فرزندان وى آورده است پسرش در مبدالامال گويد ناتمام است اين تفسير در كتابخانه مدرسه سپه سالار يافته مى شود آغاز آن الحمدللّه رب العالمين مى باشد و تاريخ كتابت آن 1231 ه ق مى باشد ((126))

.

3ـ حاشيه بر تفسير بيضاوى .

صـاحب الذريعه مى نويسد: ((فرزند مرحوم ملا محمد جعفر استرآبادى در كتاب ((مظاهر الاثار)) وجود چنين حاشيه اى را خبر داده است ((127)). مـرحـوم حـاج آقابزرگ اظهار مى دارد: ((يك جلد از تفسيرش را در كتابخانه سيدمحمد بن سيد محمد كاظم يزدى صاحب العروة الوثقى ديده است و علاوه بر آن كارقرآنى ديگرى به نام ((مظاهر الاسرار فى بيان وجوه اعجاز كلام الجبار)) دارد كه در كتابخانه مدرسه عالى شهيد مطهرى (سپه سـالار سابق ) نسخه اى از آن موجود مى باشد تفسيرحاشيه بر انوار التنزيل شامل تفسير آيات سوره كـهـف تا پايان احزاب مى باشد و تاريخ ‌نگارش آن 1261 مى باشد و ظاهر آنست كه آن غير از تفسير مـظـاهـرالاسـرار باشد كه ناتمام مانده است و تنها تفسير سوره فاتحه در آن آمده است و اندكى از سـوره بـقـره در 12000سطر آنچنان كه صاحب روضات الجنات از برخى از فرزندان او نقل نموده است )).

4ـ تفسير قرآن از آغاز سوره كهف تا احزاب .

5ـ شفا الصدور در آيات مربوط به مواعظ و اخلاق (تفسير تربيتى ).

 

آثار و تاليفات :.
مـرحـوم مـدرس صاحب ريحانة الادب تاليفات او را تا 44 عنوان آورده است و دربين آنها چند اثر تـفـسـيـرى و قرآنى را ذكر مى كند كه در سطور فوق گذشت بنا به نوشته ى صاحب روضات در تفسير سوره فاتحه حدود 12000 سطر نوشته است ((128))

.
روش تفسيرى :.
تفسير او يك نوع روش مزجى است با احاديث معصومين (ع ) و از اقوال مفسرين سيراب شده است مـؤلف به پنج قسمت بيشتر اهميت مى دهد در شان نزول , قرائت ,بلاغت , معانى ظاهرى و باطنى روايت شده معانى احتمالى پيش مفسرين مقدمه كوتاهى دارد.
آغاز آن :.
الحمدللّه الذى امرنا بتاسيس الاساس باعطا مدارك الحواس و الارشاد الى الدليل و المدلول بتفضل مشا العقول )). ايـن نـسـخـه تـحت شماره 3087 در فهرست نسخه هاى خطى كتابخانه مرعشى معرفى على بن ابراهيم يزدى در شعبان 1258 از آغاز تا آية الكرسى نوشته شده است )) ((129))

.

و از ديگر كارهاى قرآنى او:.

تـفسير گونه اى است پيرامون آيات شريفه اى كه در مورد سير و سلوك و آداب وانگيزه ها و موانع آن در شـش فـصـل تـاليف و تنظيم گرديده است هر فصل را با آيه اى آغازسپس تفسير آنرا بيان مى كند تاليف اين رساله تفسيرى در سال 1221 پايان پذيرفته است عناوين آن :.
1ـ آغـاز حركت ;Š 2ـ ازاله موانع حركت ;Š 3ـ سير وسلوك در جستجوى كمال واحوال سالك ;Š 4ـ احوال عارض بر سالك تا مرحله وصول ;Š 5ـ عوارض حادث برواصلين ;Š 6ـ فنا.
ايـن رسـالـه در كـتـابـخـانه آية اللّه مرعشى قم موجود و تحت كد 3076 بخط مؤلف معرفى شده است ((130)).

حاشيه خراسانى شيرازى بر بيضاوى .

(م 1263 ه ق ). ايـن تـفـسـيـر مـتـعلق به مرحوم حاج على اكبربن آقا على بن آقا اسماعيل بن آقا خليل خراسانى شيرازى مى باشد كه در طرائق الحقايق از آن ياد شده است )) ((131)).

تفاسير بسمل شيرازى .

(م 1263 ه ق ). مؤلف آنها حاج على اكبرشيرازى يكى از اعيان تفسيرى قرن سيزدهم هجرى مى باشد.
او داراى دو تفسير شريف مى باشد:.
1ـ تـفـسـيـر او پـيـرامـون سوره مائده (سوره پنجم ) قرآن مجيد مى باشد اين تفسيرمعرفى شده است ((132))

.
2ـ تفسير ديگرى به نام ((حقيقة العرفان فى مواعظ آيات القرآن )) مى باشد ((133))

.
حـاج عـلى اكبر نواب مؤلف كتاب ((اثبات الواجب )) مى باشد شرح حال او در طرائق الحقائق آمده اسـت او از شـاگـردان حـاج حـسـن قـزوينى صاحب ((رياض الشهاده )) مى باشدتفسير او به نام ((بسمل )) معروف و تفسير ديگرى بنام حقيقة العرفان و تاليف ديگرى به نام ((اندرزنامه )) دارد.
وفات او:.
او در سال 1263 از دنيا رفته است .

تفسير سيد محمد حسن موسوى اصفهانى .

(م 1263 ه ق ). مـؤلـف آن سيد محمدحسن بن محمدتقى موسوى اصفهانى يكى از اعيان تفسيرى قرن سيزدهم هجرى مى باشد.
ايـن تفسير شريف كه پيرامون آيه شريفه ((يا ارض ابلعى ماك )) تاليف شده است نوه ى مؤلف آقاى سـيـد مـصـلح الدين بن سيد شهاب الدين بن سيد محمد حسن مى گويد:((جد بزرگوارش اين تفسير را به نام حاج ميرزا آغاسى وزير معروف تاليف و تدوين نموده است ((134)). شـايـد مناسبت اين امر علاوه بر مقام وزارتى , علاقه و اشتياق وزير نامبرده به مسئله آب و حفارى حـفـرچاه و ايجاد قنوات بوده است كه در اين مسئله شهرت داشت و داستان او با مقنى معروف , و ضرب المثل مى باشد كه گفته است اگر بر ما هم آب نداشته باشد برتو كه نان دارد)).

تفسير الياقوت و المرجان شيخ ابوطالب .

(م 1264 ه ق ). مؤلف محترم آن عالم وارسته شيخ ابوطالب يكى از اعيان قرن سيزدهم هجرى مى باشد.
تفسير او گزارش گونه اى است از سوره يوسف و داستان هاى بسيارى از انبيا واوليا در يك مقدمه و چهارده مقاله و يك خاتمه و در هر مقاله قطعه اى از سوره را تفسيرنموده است .
آغاز آن :.
((حـمـد بـيحد و احصا, مخصوص بارگاه كريمى است كه گلشن حسن را با لطف عميم سيراب نمود)). انجام آن :.
((شاه زاده از خواب بيدار شد همه را شنيده پس اختر را به عزت و احترام نگاه مى داشتند)). نسخ عناوين دينى و حاشيه شگرف آيه ها نوشته و در حاشيه صفحه پنجم اشعارى است كه به تاريخ 16 صفحه 1264 نوشته شده است )) ((135))

.
مركز نگهدارى :.
قم , كتابخانه عمومى آية اللّه العظمى گلپايگانى .

رسائل تفسيرى تنكابنى .

(تحرير 1268 ه ق ). مـؤلف آنها سيدمحمدمهدى بن محمدجعفر موسوى تنكابنى يكى از اعيان تفسيرى قرن سيزدهم هجرى مى باشد.
در فهرست كتابخانه عمومى آية اللّه مرعشى سه رساله تفسيرى به نام ايشان ثبت شده است :.
1ـ تفسير بسمله .
در ايـن تـفـسير كه پس از دو مرتبه تفسير سوره توحيد نگاشته شده است فضائل واسرار و رموز و فـضـيـلـت قـرائت اين آيه شريفه بيان شده است و اثبات مى شود كه بسم اللّه جز هر سوره ى قرآن مى باشد و ترك آن موجب بطلان نماز, مى گردد و با عناوين نور,نور مطالب آن شروع مى گردد.
آغاز آن :.
((الـحـمـدللّه الذى جعل مفتتح كتبه المنزلة و مبتدئها بسم اللّه الرحمن الرحيم و الصلوة والسلام على محمد الذى جعله مختتم الصحف و مبتدئها)). 2ـ تفسير سوره الاخلاص .
تـفـسـيـرى كـه مؤلف بر اين سوره مباركه نگاشته است در اين تفسير كه منبع آن احاديث شريفه مـى باشد برخى از اسرار و بواطن سوره را تبيين و در پايان رواياتى درفضل سوره و ثواب قرائت آن نقل شده است ((136))

.
آغاز آن :.
((الـحـمـدللّه رب الـعـالـمـيـن ان هـذه وريقات فى تفسيرسوره سوره التوحيد و الاخلاص على طريق الاخلاص )). انجام آن :.
((و من قراها ثلاث مرآت فقد قرا تمام القران )). 3ـ تفسير الايات .
ايـن رسـاله در جمع و تفسير برخى از آيات كريمه است كه در ظاهر امر با يكديگرمنافى و مناقض بنظر مى رسند سپس راه حل آنها نشان داده شده است در اين رساله به احاديث نيز استشهاد شده است و به تاريخ نهم ذى القعده 1266 پايان يافته است .
آغاز آن :.
((الـحـمـدللّه رب الـعـالـمين ان هذه مؤلفة منيفة و مجموعة لطيفه فى كشف بعض المعضلات القرآنيه )). انجام آن :.
((و صلى اللّه على محمد و آله ابدا و سرمدا و لعنة اللّه على اعدائهم كذالك )) ((137))

.
وى عـلاوه بـر رساله هاى تفسيرى فوق كتاب ((البرهان فى اثبات الصانع )) دارد كه درسال 1267 پـايـان پـذيـرفته است و ديگرى النبوة است كه در اثبات نبوت مطلقه و بيان نبوت فاضله و ولايت مقيده با ادله عقلى و نقلى تحرير داده است و فراغت از آن در سال1268 ه ق رخ داده است .

تفسير سوره يوسف كاتب محمد حسين يزدى .

(نگارش 1268 ه ق ). مـؤلـف محترم آن نويسنده گرامى محمد حسين بن احمد كاتب يزدى يكى ازكاوشگران معارف قرآنى در قرن سيزدهم هجرى مى باشد.
فصلنامه پژوهش هاى قرآنى در مقام معرفى اجمالى آن مى نويسد:.
((كتاب ياد شده در 1268 ه ق توسط كاتبى به نام عباس بن احمد, در 80 برگ , باخط نستعليق 14 سطرى , تحرير شده و گويا تاليف آن , نزديك به زمان كتابت بوده است .
روش تفسيرى :.
1ـ اين كتاب بر يك مقدمه و 12 فصل و يك خاتمه مترتب شده است .
2ـ در ان , بـه اصـل سوره و آيات توجه نشده است , بلكه تنها داستان حضرت يوسف (ع ) از ديدگاه احاديث و روايات , مورد نظر مؤلف بوده و حتى آيات سوره را هم ياد نكرده است .
3ـ مؤلف تنها به جمع آورى روايات گوناگون پرداخته و به ذكر سند و بررسى درستى و نادرستى آن , نـقـد و تـحـليل روايات , كم ترين توجهى نكرده و بسيارى از رواياتى را كه آورده است سست و بى پايه مى نمايد.
4ـ هيچ گونه بحث تفسيرى ديگرى , چون : ذكر ديدگاه هاى مفسران , بررسى مباحث ادبى , لغوى و در اين كتاب وجود ندارد.
5ـ در جـاى جـاى كتاب و به مناسبت هاى گوناگون , ذكر مرثيه امام حسين (ع )صورت گرفته است .
6ـ مؤلف , تبحر ويژه اى در زمينه هاى تفسير و ادب و نشان نداده , ولى درگردآورى روايات تلاش بسيارى داشته است ((138)).

تفسير انفسنا ملا عبدالخالق يزدى .

(م 1268 ه ق ). مـؤلـف آن عـالـم بـارع مـلا عبدالخالق بن عبدالرحيم يزدى يكى از اعيان تفسيرى قرن سيزدهم هجرى مى باشد.
اثـر قـرآنـى او پـيـرامون آيه شريفه مباهله : ((ندعوا ابنائنا و ابنائكم و انفسنا و انفسكم ))مى باشد و تـوضيح اين معنا كه آيا مقصود معناى حقيقى , يا مجازى آن مى باشد او خواسته است با استفاده از اقوال متكلمين , مفسرين پاسخى به پرسش ميرزا محمد حسين حائرى داده باشد اين كتاب كه در تـاريـخ 25 ربـيـع الثانى 1266 ه ق به هنگام عزم به زيارت عتبات عاليات به پايان رسيده است در ضـمن مجموعه اى قرار گرفته است و در كتابخانه آيت اللّه مرعشى در قم نگهدارى مى شود و در فهرست نسخه هاى خطى آن معرفى شده است ((139)).

غنائم العارفين برغانى قزوينى .

(م 1269 ه ق ). مـؤلـف آن مـرحوم ملا محمد على بن محمد برغانى قزوينى يكى از اعيان تفسيرى قرن سيزدهم هجرى مى باشد.
تـفـسـيـر فوق , تفسير مفصلى است كه با استناد به احاديث اهل بيت (ع ) تاليف يافته است و رموز مخصوصى را براى پيدا كردن منابع و مصادر به كار برده است .
در ايـن تـفـسـيـر تمايل فراوان به روش شيخيه و نقل اقوال شيخ احمد احسائى به عنوان ((قطب الـعـارفين ديده مى شود و مؤلف مدعى است كه ظاهر و باطن و باطن باطن آيات اين تفسير بيان اسرار آنها بازگو شده است نسخه موجوده در كتابخانه آية اللّه مرعشى مشتمل بر مقدمه كتاب در 12 فصل و تفسير سوره فاتحه مى باشد)). آغاز آن .
((الحمدللّه الذى دل على ذاته بذاته و على رسوله برسالته و على اولى الامربالامربالمعروف والنهى عن المنكر)). ايـن رسـالـه در 105 بـرگ 30 سـانتى 20*29 تحت كد 9149 در فهرست كتابخانه آية اللّه مرعشى معرفى شده است ((140))

.

گفتار تفصيلى آقاى شهيدى صالحى :.

حـفيد مؤلف , دانشمند محترم آقاى عبدالحسين شهيدى صالحى در مجله بينات گفتار مفصلى پـيرامون اين تفسير دارند كه با كسب اجازه با اندك تصرف به نقل و بازگويى آن پرداخته مى شود وى مى نويسد:.
((غـنـائم الـعارفين فى تفسير القرآن المبين اثر شيخ محمد على يا ملاعلى برغانى قزوينى فرزند شـيـخ ملامحمد ملائكة بن شيخ محمد تقى بن شيخ محمد جعفربن شيخ ‌محمد كاظم از علما و عرفاى شيعه و مفسران اماميه و از نوابغ علمى قرن سيزدهم هجرى مى باشد.
او در زادگـاه خـود ((بـرغـان )) مقدمات متداول و فنون ادب را نزد پدرش فراگرفت ودر اوايل زنـدگى خويش , قرآن كريم و نهج البلاغه را حفظ كرد آنگاه سطوح عالى را نزددو برادر بزرگ تر خـويش شهيد ثالث (مستشهد 1263ق ) و شيخ ملا محمد صالح برغانى حايرى (متوفى 1271 ه ق ) تلمذ كرد بعد رهسپار اصفهان گشت و فلسفه را از حوزه درس ملاعلى نوري (متوفى 1246 ه ق ) تـلـمـذ نـمـود سـپـس راهى عتبات عاليه عراق گرديد و در كربلاى معلى , محضر آقا باقر وحيد بـهـبـهـانـى (متوفى 1205 ه ق ) را درك كردو از حوزه درس سيد على طباطبائى صاحب رياض (مـتـوفـى 1231 هـ ق ) بـهـره مند گشت در نجف اشرف از محضر شيخ جعفر كبير صاحب كشف الـغطا(متوفى 1228 ه ق )تلمذ كرد و به درجه ى عاليه اجتهاد نايل گرديد و به ايران بازگشت و تـهران را مسكن خويش گزيد بر اثر برخورد با فتح عليشاه قاجار به عراق تبعيد شد و در كاظمين رحـل اقـامت افكند و علوم خقيه و غريبه و اخبار را از محضر ميرزا محمد اخبارى (متوفى1232 ه ق ) فـراگرفت و از خواص اصحاب او گرديد پس از قتل استادش ميرزا محمداخبارى به كربلاى مـقـدس كوچيد در اين هنگام بود كه براى نخستين بار با شيخ احمداحسايى (متوفى 1241 ه ق ) برخورد كرد و شيفته ى بيانات وى گشت .
بر اثر ملازمت دو استاد اخير خود اخبارى و احسايى ميل مفرط به اخبار خاندان عصمت و طهارت يـافـت و افكار فلسفى خود را رها كرد و دگرگونى شگرفى در او پديدآمد حتى گاه در برخى از مؤلفات خود كه پس از اين تاريخ نوشته است , از جمله همين تفسير, سخت بر فيلسوفان مى تاخت اگر او را از پيروان مكتب اهل الحديث بخوانيم سخنى به گزاف نگفته ايم .
روش تفسيرى :.
ايـن كتاب يكى از بزرگ ترين تفاسير عرفانى شيعه از صدراسلام تا عصر حاضر, به زبان عربى است مؤلف نخست در مدخل پيشگفتارى نگاشته است سپس به تفسيرسوره مباركه حمد پرداخته و در روزهـاى واپـسين عمر خويش مجددا تصميم به اتمام اين اثر نفيس گرفته است دريغا كه اجل به وى درنگ نداد كه تا قسمتى از سوره مباركه ى بقره به نهج تفصيلى به تفسير بپردازد.
نـسـخـه ى در دسـت , شـامـل ديباچه و يك مقدمه و سيزده فصل است در فصل سيزدهم نام هاى اخـتصارى و رمزى منابع خود به هنگام تفسير را ياد مى كند بعد به تفسيراستعاذه پرداخته , سپس خصوصيات سورة الفاتحه را ياد كرده است بعد شروع به تفسيربسمله كرده و آنگاه به تفسير سوره مباركه ى الحمد مى پردازد در هنگام تفسير آيه ((مالك يوم الدين )) بحث خويش را گسترش داده در 374 صفحه به قطع رحلى به اوصاف روزقيامت مى پردازد و مى نويسد:.
((بـاطـن ازمنه ولايت است اين , برخلاف راى فيلسوفان , از آن ميان صدرالمتالهين شيرازى است كه باطن ازمنه و حقيقت آن را وجود مى داند)). همچنين در تفسير كلمه ى ((اجداث )) مى نويسد:.
((مقصود از اجداث بدن است در روز قيامت انسان از جسد خويش خارج مى گردد نه از قبر خود و آن جـسـم , جسم ظلى شبحى روحانى است كه داراى طول وعرض و عمق ولى بدون ماده يعنى جسم است , مثالى و قابل بقاى جاودانه است بر آن است كه در روز قيامت آن جسم به همان صورت ايـن دنيا محشور مى گردد و هر شخصى دوست خود را مانند دنياى فانى مى شناسد, سپس براى اثـبـات سخنان خويش استناد به سلسله روايات به نقل از خاندان عصمت و طهارت (ع ) و بسيارى آيـات مـى كـند و در باب معاد جسمانى از استاد خود شيخ احسايى دفاع مى كند و از وى به عنوان ((شيخنا قطب العارفين اعنى شيخنا الاوحد الشيخ احمد الاحسائى )) نام مى برد)). مؤلف اساس كار خويش را در اين تفسير بر سه پايه گذارده است :.
1ـ قاعده ((القرآن يفسر بعضه بعضا)). 2ـ تـفـسـيـر از طـريقه اهل بيت (ع ) به شيوه معارض با فيلسوفان و تفسير عقلى برقاعده روايت حضرت امام محمدباقر (ع ): ((كل مالم يخرج من هذا البيت فهو باطل )). 3ـ تاويل آيات بر مذاق اهل عرفان .
خـاتـمه ى آن را به صفات عارفان اختصاص داده است نيز خود در خاتمه چنين تصريح مى كند: (( اعـلـم انـى قـد مـلئت هذا التفسير بحول اللّه و قوته و بنور آثار محمد و آل محمد (ص ) من اسرار عـجـيـبـة و اشارات غريبه و رموزات انيقة و لكن لاينتفع منه كمال الانتفاع الا من اتصف بصفات العارفين )). ايـن تـفـسير كه به روش عرفانى نگاشته شده است بيش تر به تاويل آيات پرداخته است , نيز مسايل كلامى عميق و مباحث عرفانى غامضى را عنوان كرده كه خواننده آن بايدبه اصطلاحات عرفانى و فـلـسـفى دانا باشد بعضى از علماى عرفان از مؤلف خواستند كه شرح و تفسيرى جداگانه درباره مصطلحات عرفانى اين تفسير بنگارد.
او اجـابـت كـرد و كتاب لسان العارفين را در تفسير مصطلحات عرفانى اين تفسير به رشته تحرير درآورد كه در سال 1306 ه ق در بمبئى چاپ سنگى گرديد ((141))

.
اين امر مى رساند كه اين تفسير در آن هنگام از شهرت بسيارى برخوردار بوده ورواج فراوان داشته اسـت و از تـوجـه خـاص وعـام برخوردار بوده است مؤلف براى اثبات نظريات خويش كه از مكتب عـرفـانـى خاصى پيروى مى كند, در تفسير و تاويل آيه برمشرب خود از نقل روايات گوناگون و مـتخالف , كوتاهى نكرده از اين روگاه روايات به ظاهر متضاد مى نمايند و ديده مى شود كه مفسر هيچ گونه تلاشى براى رفع اين تضادانجام نداده است استاد ما شيخ آقابزرگ تهرانى اين تفسير را نـديـده انـد و به نقل از كتاب لسان العارفين كه در تفسير اصطلاحات عرفانى اين تفسير است , در كتاب الذريعه از آن ياد مى كند و مى نويسد: ((غنائم العارفين فى تفسير القرآن المبين , على مذاق اهل العرفان للمولى محمدعلى بن محمد برغانى ذكره فى اول كتابه لسان العارفين المؤلف 1239 ه ق و المطبوع ببمبئى فى 1306 ه ق ))((142)). مـؤلـف درپايان اين تفسير تصريح مى كند كه مدت تاليف از صفر سال 1237 ه ق تاپنج ربيع الثانى سال 1239 ه ق (بيست و شش ماه ) بوده است .
شـايـان ذكـر اسـت ايـن هـمـان زمانى است كه دولتشاه در 1237 ه ق در كرمانشاه وفات يافت و شـيـخ ‌احـمـد احسايى متوفى 1241 ه ق به قزوين هجرت كرد و مجلس مناظره معروف و مباحثه مـشـهـور فـراهـم گـشـت كه منجر به تكفير احسايى گرديد نيزمؤلف در آن مجلس متمايل به استادش احسايى بود و به سود او شركت فعال داشت وشاهد اقوال فريقين شيخى و متشرعه بود.
آغاز آن :.
بـعـد از بـسـمـلـه : ((الـحـمدللّه الذى دل على ذاته بذاته و على رسوله برسالته و على اولى الامر بالامربالمعروف )). انجام آن :.
((قـد جف القلم من تاليف هذا التفسير المسمى بغنائم العارفين فى ليلة الثلاثا فى خمسة ساعات وثـمانى دقائق مضت من الليلة المذكورة فى ليلة الخامس من شهر ربيع الثانى و كان مدة تاليفى فى ستة وعشرين شهرا فى يد مؤلفها على بن محمد برغانى عفى عنه قزوين سنه 1239 ه ق )).
نسخه ى اصل به خط مصنف , از مخطوطات كتابخانه ى سبط مؤلف , كاتب اين سطور عبدالحسين شـهـيـدى صـالحى در قزوين محفوظ است كه در صفحات اول اين نسخه اجازه اى از شيخ احمد احسايى به خط مجيز به مؤلف داده است و دو فرزند خودرا به نام شيخ على نقى و شيخ محمد تقى احسايى نيز در آن اجازه شريك ساخته است ((143)).