تفسير مجمع البيان جلد ۲۰

امين الاسلام طبرسي
ترجمه : علي کرمي

- ۱ -


/ سوره نمل / آيه هاى 65 - 60

60 . أَمَّنْ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ أَنْزَلَ لَكُمْ مِنَ السَّماءِ ماءً فَأَنْبَتْنا بِهِ حَدائِقَ ذاتَ بَهْجَةٍ ما كانَ لَكُمْ أَنْ تُنْبِتُوا شَجَرَها أَ إِلهٌ مَعَ اللَّهِ بَلْ هُمْ قَوْمٌ يَعْدِلُونَ.

61 . أَمَّنْ جَعَلَ الْأَرْضَ قَراراً وَ جَعَلَ خِلالَها أَنْهاراً وَ جَعَلَ لَها رَواسِيَ وَ جَعَلَ بَيْنَ الْبَحْرَيْنِ حاجِزاً أَ إِلهٌ مَعَ اللَّهِ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لا يَعْلَمُونَ.

62 . أَمَّنْ يُجِيبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَ يَكْشِفُ السُّوءَ وَ يَجْعَلُكُمْ خُلَفاءَ الْأَرْضِ أَ إِلهٌ مَعَ اللَّهِ قَلِيلاً ما تَذَكَّرُونَ.

63 . أَمَّنْ يَهْدِيكُمْ فِي ظُلُماتِ الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ وَ مَنْ يُرْسِلُ الرِّياحَ بُشْراً بَيْنَ يَدَيْ رَحْمَتِهِ أَ إِلهٌ مَعَ اللَّهِ تَعالَى اللَّهُ عَمَّا يُشْرِكُونَ.

64 . أَمَّنْ يَبْدَؤُا الْخَلْقَ ثُمَّ يُعِيدُهُ وَ مَنْ يَرْزُقُكُمْ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ أَ إِلهٌ مَعَ اللَّهِ قُلْ هاتُوا بُرْهانَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ.

65 . قُلْ لا يَعْلَمُ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ الْغَيْبَ إِلاَّ اللَّهُ وَ ما يَشْعُرُونَ أَيَّانَ يُبْعَثُونَ.

ترجمه

60 - [آيا خدايان دروغين شما بهترند] يا آن كسى كه آسمان ها و زمين را آفريد و براى شما [مردم ] آبى [زندگى ساز] از آسمان فرود آورد؛ آنگاه به وسيله آن بوستان هايى خرم [و پرطراوت ]رويانيديم؟ شما را نرسد كه درختانش را برويانيد؛ آيا [به راستى ]خدايى با خدا[ى يكتا]ست؟ [روشن است كه هرگز!] بلكه آنان گروهى هستند كه كجروى مى كنند.

61 - [آيا خدايان ساختگى شما بهترند] يا آن كسى كه زمين را قرارگاهى براى [انسان ]قرار داد، و ميان آن جويبارهايى [پر از آب ] روان ساخت، و براى آن كوهها را [بسان لنگرها] پديد آورد؛ و ميان دو دريا[ى شور و شيرين، مانع و] حايلى قرار داد؟ آيا [براستى ] خدايى با خداوند [يكتا و بى همتا] است؟! [نه، اين گونه كه شرك گران مى پندارند نيست ] بلكه بيشترشان نمى دانند.

62 - [آيا خدايان پندارى شما بهترند] يا آنكه درمانده را - آنگاه كه او را مى خواند - پاسخ مى دهد و گرفتارى [او را] بر طرف مى سازد، و شما را جانشين [ديگران در] زمين مى گرداند؟! آيا خدايى با خداى يكتاست [راستى كه ] چه اندك به خود مى آييد [و پند مى پذيريد]!

63 - [آيا اين بتهاى ساخته و پرداخته پندار شما بهترند] يا آن كسى كه شما را در تاريكى هاى خشكى و دريا راه مى نمايد و آن كسى كه بادها را به عنوان [بشارتگر و] نويد دهنده [باران ] پيشاپيش رحمت خويش مى فرستد؟! آيا خدايى با خداوند [يكتا]ست؟ [راستى كه ] خدا برتر[و بلند مرتبه تر] است از آنچه [شرك گرايان با او] شريك [و همتا]مى سازند.

64 - [آيا خدايان پندارى و ناتوان شما بهترند] يا آن كسى كه آفرينش را آغاز مى كند آنگاه آن را باز مى آورد، و آن كسى كه از آسمان و زمين به شما روزى مى دهد؟ [راستى ] آيا خدايى با خداوند [يكتا]ست؟ اگر راست مى گوييد برهان خويش را بياوريد!

65 - [هان اى پيامبر به آنان ] بگو: جز خداوند [يكتا]، هيچ كس در آسمان ها و زمين غيب را نمى داند و [مردم هرگز] در نمى يابند كه چه زمانى برانگيخته مى شوند؟

نگرشى بر واژه ها

«حديقة»: اين واژه در اصل به زمينى كه در آن آب باشد گفته مى شود، درست بسان حدقه چشم، امّا در آيه به مفهوم باغ و يا نخلستانى است كه برگرد آن ديوار كشيده شده است، و جمع آن «حدائق» آمده است.

«قرار»: جايى كه در آن آب قرار مى گيرد.

«بهجة»: خرم و زيبا و پر طراوت.

«يعدلون»: از ريشه «عدول» به مفهوم انحراف از حق و روى آوردن به باطل آمده است.

«برهان»: دليل.

«خلال»: شكاف و فاصله ميان دو پديده.

«رواسى»: اين واژه به مفهوم ثابت و استوار آمده است و مفرد آن «راسية» است.

تفسير - با اين نظام شگفت انگيز بازهم انحراف از حق؟!

در اين آيات، قرآن شريف به ترسيم زنجيره اى از دليل هاى روشن و روشنگرِ يكتايى و بى همتايى ذات پاك آفريدگار هستى پرداخته و در ادامه آخرين آيه از فراز پيشين مى فرمايد:

أَمَّنْ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ

آيا خدايان دروغين شما بهترند يا آن خداى يكتا وبى همتايى كه آسمانها وزمين را آفريده،

وَ أَنْزَلَ لَكُمْ مِنَ السَّماءِ ماءً

و براى شما از آسمان باران فرستاد تا از بركات آن سود بريد ونيازهاى اقتصادى خويش را فراهم آوريد؟ خود مى دانيد كه اين كار بزرگ تنها از جانب اوست، و ديگرى توان انجام اين كارها را ندارد.

آن گاه مى افزايد:

فَأَنْبَتْنا بِهِ حَدائِقَ ذاتَ بَهْجَةٍ

پس ما به وسيله آن باران و آب حيات بخش، باغ ها و بوستانها را - كه داراى منظره هاى زيبا و دل انگيزى هستند، و شما از تماشاى آن ها لذت مى بريد - رويانديم.

در آيه شريفه واژه «ذات» با اينكه موصوف - واژه «حدائق» مى باشد كه جمع است - به صورت مفرد آمده، اين بدان دليل است كه «حدائق» جمع مكسّر است و اين نوع از جمع گاه به مفهوم جماعت كه مفرد مى باشد،مى آيد. با اين بيان در آيه منظور جماعت است.

ما كانَ لَكُمْ أَنْ تُنْبِتُوا شَجَرَها

شما مردم توانايى آن را نداريد كه درختان گوناگون اين باغها را برويانيد، چرا كه نقش شما تنها اين است كه بذر بيفشانيد و نهال را در زمين بكاريد واين آفريدگار هستى و تدبيرگر امور جهان است كه حيات و رشد و تكامل را پديد آورده است...

أَ إِلهٌ مَعَ اللَّهِ

اين پرسش ، انكارى است ومنظور آيه شريفه اين است كه: آيا با خداى يكتا و بى همتا خداى ديگرى است كه او را در آفرينش و گردانندگى هستى يارى رساند؟

بَلْ هُمْ قَوْمٌ يَعْدِلُونَ.

نه، هرگز با او خداى ديگرى نيست، او ذات بى همتا و يگانه اى است و اين كفرگرايان مكّه و ديگر شرك گرايان هستند كه دچار گمراهى و انحراف و شرك اند.

آن گاه به طرح پرسش ديگرى پرداخته و مى فرمايد:

أَمَّنْ جَعَلَ الْأرْضَ قَراراً وَ جَعَلَ خِلالَها أَنْهاراً

آيا خدايان ساختگى شما بهترند يا آن خداى يكتايى كه زمين را قرار و استوارى بخشيد و در نقاط گوناگون آن، روى حساب و تدبيرى حكيمانه رودخانه ها و جويبارهايى قرار داده و روان ساخت تا به وسيله آنها روييدنى ها را بروياند و پديده هاى گوناگون را زندگى بخشد.

وَ جَعَلَ لَها رَواسِيَ

و براى زمين كوه هايى قرار داد تا استوار و پايدار بماند.

وَ جَعَلَ بَيْنَ الْبَحْرَيْنِ حاجِزاً

و در پرتو قدرت و تدبير خويش ميان آب شور و شيرين فاصله و مانعى پديد آورد تا باهم نياميزند.

أَ إِلهٌ مَعَ اللَّهِ

آيا با آن خداى يكتا، خداى ديگرى است؟

بَلْ أَكْثَرُهُمْ لا يَعْلَمُونَ.

نه اين گونه كه شرك گرايان مى پندارند، نيست بلكه بيشتر آنان از يكتايى ذات پاك او و عظمت و توانايى اش چيزى نمى دانند.

در طرح سومين پرسش مى فرمايد:

أَمَّنْ يُجِيبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ

آيا به راستى خدايان پندارى شما شرك گرايان بهترند، يا آن خدايى كه دعاى درمانده و گرفتار را مى شنود و پاسخ مى دهد و درماندگى وگرفتاريش را بر طرف مى سازد؟

پاسخ دادن به خواسته و دعاى درمانده اين است كه خواسته اش برآورده مى شود، واين كار براى كسى ممكن است كه توانايى انجام هر كارى را داشته است ؛و درمانده ترين انسانها نيز آن گناهكارى است كه از آفريدگارش آمرزش بخواهد؛ آرى ،آن انسان هراسان و ترسانى كه از ذات پاك خدا امنيت مى خواهد، وآن بيمارى كه سلامت خويش را مى طلبد، وآن در بندِ زندانى كه رهايى خود را خواهان است، همه آنان گرفتارانى مى باشند كه در حقيقت به آفريدگار هستى پناه مى برند و خواسته هاى خودرا از آن بخشاينده مهربان مى جويند.

با اينكه آفريدگار هستى گاه غير درماندگان و دعاكنندگان را نجات مى بخشد، بدان دليل در آيه تنها اجابت دعا وبر آوردن خواسته درمانده آمده است كه درخواست چنين كسى بيشتر از ديگران از روى خضوع و خشوع است.

وَ يَكْشِفُ السُّوءَ

و سختى ها و گرفتارى ها را بر طرف مى سازد.

وَ يَجْعَلُكُمْ خُلَفاءَ الْأَرْضِ

وشما را به تدريج جانشين وجايگزين يكديگر مى سازد و با بردن نسلى، نسل ديگرى را بر جاى آنان مى نشاند.

به باور، برخى منظور اين است كه: شما توحيد گرايان را با پيروزى و سرفرازى جانشين كفرگرايان و ظالمان مى سازد و شهر و ديار آنان را به شما وامى گذارد.

أَ إِلهٌ مَعَ اللَّهِ

آيا به راستى با خداى يكتا خداى ديگرى است؟

قَلِيلاً ما تَذَكَّرُونَ.

نه، هرگز، امّا شما مردم كمتر بخود مى آييد و به فطرت توحيدگراى خويش دل مى سپاريد و كمتر پند و اندرز مى گيريد.

به باور پاره اى منظور اين است كه: و شما شرك گرايان كمتر بخود آمده و پند مى گيريد!

و به باور پاره اى ديگر، شرك گرايان كمتر پند مى گيرند، كه با «يا» خوانده شده است.

و نيز مى فرمايد:

أَمَّنْ يَهْدِيكُمْ فِي ظُلُماتِ الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ

آيا خدايان ساخته و پرداخته ذهن خرافه پرداز شما بهترند، يا آن خدايى كه شمايان را در خشكى و دريا از تيرگى هاو تاريكى ها به راه درست راه مى نمايد؟

اين رهنمود و هدايت به وسيله علائم و نشانه ها، از جمله ستارگان است كه در آيه ديگرى مى فرمايد:

هو الذى جعل لكم النّجوم لتهتدوا بها فى ظلمات البر و البحر.(118)

او آن كسى است كه ستارگان را براى شما پديد آورد تا در تاريكى هاى خشكى و دريا به وسيله آنها راه خويش را بيابيد.

وَ مَنْ يُرْسِلُ الرِّياحَ بُشْراً بَيْنَ يَدَيْ رَحْمَتِهِ

و آن كه بادها را به عنوان مژده رسان پيشاپيش رحمت خويش مى فرستد.

أَ إِلهٌ مَعَ اللَّهِ

به راستى آيا خداى ديگرى با خداى يكتا و بى همتاست؟

تَعالَى اللَّهُ عَمَّا يُشْرِكُونَ.

نه، خداى ديگرى با او نيست و پندار شرگ گرايان پوچ وبى اساس است و ذات پاك خداى يكتا از آنچه آنان وصف مى كنند برتر و والاتر است.

در پنجمين آيه مورد بحث، پرسش ديگرى را طرح مى كند و مى فرمايد:

أَمَّنْ يَبْدَؤُا الْخَلْقَ ثُمَّ يُعِيدُهُ

آيا خدايان دروغين شما شرك گرايان بهترند، يا آن خداى يكتايى كه پديده هاى رنگارنگ را جامه هستى پوشانده وبه تدريج مى آفريند، آن گاه آنهارا طبق سنت مرگ و حيات مى ميراند، سپس آنان را پس از مرگ در آستانه رستاخيز زنده مى سازد؟

از آنجايى كه شرك گرايان عرب به آفريدگارى خدا عقيده داشتند، با اين روش قرآن شريف مى خواهد آنان را به جهان پس از مرگ و زنده شدن مردگان به فرمان خدا نيز باورمند سازد، آنان از راه قدرت آفرينش به معاد نيز ايمان بياورند، چرا كه كسى كه توانايى آفرينش را داشته باشد چرا نتواند دگرباره آفرينش جديدى پديد آورد؟

وَ مَنْ يَرْزُقُكُمْ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ

وآن خدايى كه در ميان اين آفرينش و مرگ در دوران حيات شما، از آسمان و زمين به شما روزى مى بخشد.

أَ إِلهٌ مَعَ اللَّهِ

آيا با خداى يكتا خداى ديگرى است كه مى تواند اين كارها را انجام دهد؟

قُلْ هاتُوا بُرْهانَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ.

هان اى پيامبر! به شرك گرايان بگو! اگر چنين پندارى در دل مى پروريد، پس دليل وبرهان پندارتان را بياوريد اگر راست مى گوييد

وبدان دليل كه آنان نمى توانند دليل وبرهان بر پندار خويش بياوريد، روشن مى شود كه با من كه خداى يكتاى شما هستم، خداى ديگرى نيست وهيچ كس جز من در خور پرستش و عبادت نيست.

در آخرين آيه مورد بحث مى افزايد:

قُلْ لا يَعْلَمُ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ الْغَيْبَ إِلاَّ اللَّهُ

بگو فرشتگان، جنيان، آدميان و هيچ يك از كسانى كه در آسمانها و زمين هستند، از امور غيبى و آينده آگاهى ندارند و نمى دانند كه چه زمانى بر انگيخته خواهد شد.

وَ ما يَشْعُرُونَ أَيَّانَ يُبْعَثُونَ.

آرى، اين آيه شريفه نيز بسان آياتى كه با پرسش آغاز گرديده و زنجيره اى از قدرت نمايى آفريدگار هستى را ترسبم مى نمايند، از قدرت بى كران او پيام مى دهد و دليل ديگرى بر يكتايى وعظمت اوست.

پرتوى از آيات

چند نكته در خور تعمّق

1 - چهارده نشانه از آن بى نشان

در آيات انسانساز و درس آموزى كه گذشت، قرآن شريف دست انسان را مى گيرد و از راه هاى گوناگونى او را به يكتاگرايى و يكتاپرستى و توحيدگرايى در عبادت و پرستش راه مى نمايد كه عبارتند از:

1 - از راه توجّه دادن به آفرينش شگفت انگيز آسمانها،

2 - از راه توجّه دادن به شگفتى هاى زمين، اين گاهواره حيات و زندگى انسان،

3 - از راه توجّه دادن به چگونگى فرود باران وبرف وتگرك...

4 - از راه توجّه دادن به نقش حياتى و بركات آب،

5 - از راه توجّه دادن به چگونگى كنترل لرزش زمين و آرامش بخشيدن به آن،

6 - از راه انديشاندن انسان در مورد آفرينش جويبارها وچشمه سارها...

7 - از راه توجّه دادن به نقش شگفت انگيز كوه هاى سر به آسمان ساييده،

8 - از راه آفرينش درياى شور و شيرين وتدبير جدا سازنده آب هاى آنها،

9 - از راه توجّه دادن به شنيدن دعاى بندگان واجابت خواسته هاى آنان،

10 - از راه بر طرف ساختن گرفتارهاى درماندگان،

11 - از راه توجّه دادن به چگونگى راهنمايى انسانها در تاريكى هاى خشكى و دريا،

12 - از راه توجّه دادن به نقش بادهاى مژده رسان،

13 - از راه تجديد حيات موجودات...

14 - و ديگر از راه توجّه دادن به روزى رسانى به انسان از آسمان و زمين؛ و آن گاه چندين بار اين پرسش را طرح مى كند كه: آيا به راستى با خداى يكتا خداى ديگرى هست؟

2 - انگيزه خداجويى و خداخواهى و خداپرستى

در اين آيات قرآن روشنگرى مى كند كه انگيزه خداخواهى و خداجويى و خداپرستى افزون بر نداى فطرت و خواسته طبيعى دل، دستگاه خرد و رشد فكرى انسان است، نه آن گونه كه برخى جامعه شناسان پنداشته اند كه گويى عوامل و انگيزه هايى چون ترس يا نا آگاهى از علل تحولات و دگرگونى هاى گوناگون در جهان هستى، يا فقر و يا اين گونه چيزها باعث و عامل پيدايش مذهب بوده است؛ نه، قرآن روشنگرى مى كند كه آگاهى و بيدارى و هوشمندى و خردورزى و نگرش ژرف بر آيات و نشانه هاى قدرت خداست كه انسان را به سوى او به راه مى اندازد و دستگاه خرد را در راه دل و فطرت به سوى محبوب و معبود و آفريدگار هستى به حركت مى آورد و آگاهى مى دهد كه شرك و كفر و زندقه و بيداد، زاييده نادانى و نينديشيدن و انحطاط فكرى و قربانى كردن خرد و انديشه پاى بت نفس و هواى نفس است، چرا كه در همين آيات بارها و بارها به اين واقعيت دردناك توجه مى دهد كه:

هم قوم يعدلون.

شرك گرايان مردمى هستند كه از راه درست انحراف جسته اند.

و يادآورى مى كند كه:

بل اكثرهم لا يعلمون.

بلكه بيشتر آنان نمى دانند.

و روشنگرى مى كند كه:

قليلا ما تذكرون.

و اندك به خود مى آيند و پند مى گيرند.

3 - آيين منطق و استدلال، امّا...

و از معماهاى پيچيده اين است كه اسلام با اينكه آيين منطق و استدلال است و قرآن كتاب دليل و برهان، و با اينكه بارها اين دستور به پيامبر مى رسد كه به شرك گرايان و پندارپرستان بگو: در كنار ادّعاها و بافته ها و يافته ها - اگر راست مى گوييد - دليل و برهانتان را نيز بياوريد، نمى دانم چرا به اين دستور زندگى ساز و تكامل آفرين و رشد دهنده توجه نمى شود؟

چرا به جاى گفتار و كردار به همراه دليل و برهان، به شعار و بازى با احساسات تكيه مى گردد؟

چرا اصل بى اساس دنباله روى تشويق مى شود؟

چرا انديشه هاى متنوّع، بحث ها و مناظره ها و چون و چراهاى بيدارگر و اصلاحگر جايى ندارد و يا با تكفير و تفسيق و مارك و چماق و يورش دار و دسته هاى بى فرهنگ گروه فشار روبرو مى شود؟

و چرا اين همه اصرار و پافشارى به پذيرش ادعاهاى بى دليل، سخنان فاقد برهان، گفتار بدون عمل و دنباله روى آرام و بى چون و چرا؟ اى كاش به اين پيام دگرگونساز قرآن عمل مى شد كه اگر راست مى گوييد دليل و برهان آن را خردمندانه و انديشورانه بياوريد.

قل هاتوا برهانكم ان كنتم صادقين.(119)

4 - آن اصلاحگر راستين زمين و زمان

و در ميان آيات بسيارى كه در مورد جان جانان و اميد اميدواران حضرت مهدى عليه السلام در روايات رسيده تفسير و تأويل شده است، اين آيه شريفه است كه مى فرمايد:

أمن يجيب المضطر اذا دعاه و يكشف السّوء...

آيا خدايان دروغين شما بهترند يا آن خدايى كه آن درمانده را - آن گاه كه او را مى خواند - پاسخ مى دهد و گرفتارى هارا بر طرف مى سازد...؟

از حضرت صادق عليه السلام آورده اند كه فرمود:

نزلت فى القائمِ من آلِ محمد صلى الله عليه وآله، هو و اللّه المضطر اذا صلى فى المقام ركعتين، و دعا الى اللّه عزّ و جلّ فاجابه و يكشف السوء و يجعله خليفة فى الارض.(120)

اين آيه درباره قيام امام مهدى از خاندان محمد صلى الله عليه وآله فرود آمده است، آرى، به خداى سوگند آن اصلاحگر زمين و زمان است كه وقتى در مقام ابراهيم دو ركعت نماز عشق مى گزارد و دست نياز به بارگاه خدا بر مى دارد، خدا خواسته او را بر مى آورد و با بر افكندن موانع و گرفتارى ها او را خليفه زمين قرار دهد.

/ سوره نمل / آيه هاى 75 - 66

66 . بَلِ ادَّارَكَ عِلْمُهُمْ فِي الْ آخِرَةِ بَلْ هُمْ فِي شَكٍّ مِنْها بَلْ هُمْ مِنْها عَمُونَ.

67 . وَ قالَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَ إِذا كُنَّا تُراباً وَ آباؤُنا أَ إِنَّا لَمُخْرَجُونَ.

68 . لَقَدْ وُعِدْنا هذا نَحْنُ وَ آباؤُنا مِنْ قَبْلُ إِنْ هذا إِلاَّ أَساطِيرُ الْأَوَّلِينَ.

69 . قُلْ سِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَانْظُرُوا كَيْفَ كانَ عاقِبَةُ الْمُجْرِمِينَ.

70 . وَ لا تَحْزَنْ عَلَيْهِمْ وَ لا تَكُنْ فِي ضَيْقٍ مِمَّا يَمْكُرُونَ.

71 . وَ يَقُولُونَ مَتى هذَا الْوَعْدُ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ.

72 . قُلْ عَسى أَنْ يَكُونَ رَدِفَ لَكُمْ بَعْضُ الَّذِي تَسْتَعْجِلُونَ.

73 . وَ إِنَّ رَبَّكَ لَذُو فَضْلٍ عَلَى النَّاسِ وَ لَكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لا يَشْكُرُونَ.

74 . وَ إِنَّ رَبَّكَ لَيَعْلَمُ ما تُكِنُّ صُدُورُهُمْ وَ ما يُعْلِنُونَ.

75 . وَ ما مِنْ غائِبَةٍ فِي السَّماءِ وَ الْأَرْضِ إِلاَّ فِي كِتابٍ مُبِينٍ.

ترجمه

66 - [نه، آن گونه كه آنان مى پندارند نيست،] بلكه دانش [و آگاهى ] آنان در مورد سراى واپسين [اندك و] نارساست، بلكه [واقعيت اين است كه ] آنان در مورد آن [روز سهمگين و آمدنى ] ترديد دارند، بلكه آنان درباره آن [به خاطر نينديشيدن درست و غفلت و مستى ] كورند.

67 - و آن كسانى كه كفر ورزيدند، گفتند: آيا [به راستى ] هنگامى كه ما و پدرانمان [مرديم و] خاك شديم، [دگرباره آفرينشى دركار است و از گورها زنده ] بيرون آورده خواهيم شد؟!

68 - اين [سخن ] را پيش از اين [نيز] به ما و پدرانمان وعده داده اند، [امّا به باور ما] اين جز افسانه هاى پيشينيان [چيز ديگرى ] نيست.

69 - [هان اى پيامبر!] بگو: در زمين بگرديد و بنگريد كه سرانجامِ گناهكاران چگونه بود!

70 - و [تو اى پيامبر!] بر آنان [كه حق ستيزى پيشه ساخته اند، ]اندوه مخور و از آنچه نيرنگ مى كنند تنگدل [و ناراحت ]مباش!

71 - و [شرك گرايان ] مى گويند: اگر راست مى گوييد، اين وعده [فرا رسيدن روز رستاخيز] چه زمانى خواهد بود؟!

72 - بگو: شايد پاره اى از آنچه را [كه در آمدنش ] شتاب مى كنيد در پى شما باشد [و گريبانتان را بگيرد].

73 - و بى گمان پروردگار تو بر مردم داراى بخشش [و كرامت ]است، اما بيشتر آنان سپاس [او و نعمت هايش را] نمى گزارند.

74 - و به يقين پروردگارت آنچه را سينه هايشان نهفته مى دارد و آنچه را آشكار مى دارند، [همه را] مى داند.

75 - و هيچ نهانى در آسمان و زمين نيست، جز اينكه در كتاب روشن [و روشنگر علم خدا] است.

نگرشى بر واژه ها

«ردف»: به مفهوم قرار گرفتن پديده ها يا انسان ها پشت سرهم، و نيز به معناى پيوستن و نزديك شدن به هم آمده است.

«تُكِنُّ»: نهان مى دارد.

اين واژه از ريشه «كنّ» بر گرفته شده و به مفهوم چيزى است كه پديده ها را در آن نهان مى دارند؛ و در آيه شريفه منظور رازها و نقشه هاى ظالمانه اى است كه كفرگرايان و بيدادگران در دل نهان مى دارند.

«غائبة»: حقيقت نهفته و نهان.

تفسير - در زمين بگرديد و فرجام كار حق ستيزان را بنگريد!

در آيات پيش پس از زنجيره اى از نشانه هاى يكتايى و قدرت خدا سخن به معاد و جهان پس از مرگ كشيد و فرمود: شرك گرايان در نمى يابند كه چه زمانى بر انگيخته مى شوند، اينك در ادامه سخن روشنگرى مى كند كه آنان در روز رستاخيز حقيقت آن را خواهند دانست. در اين مورد مى فرمايد:

بَلِ ادَّارَكَ عِلْمُهُمْ فِي الْ آخِرَةِ

اين شرك گرايان آگاهى درستى در مورد رستاخيز ندارند و در سراى آخرت است كه دانش و آگاهى آنان در اين مورد كامل مى گردد و آن را در مى يابند و به فرارسيدن آن به يقين مى رسند؛ اما به باور و يقينى كه ديگر برايشان سودبخش نيست.

بَلْ هُمْ فِي شَكٍّ مِنْها بَلْ هُمْ مِنْها عَمُونَ.

آرى، آنان نه تنها در مورد آن آگاهى درستى ندارند و ناروا مى بافند، بلكه در اين سرا در مورد آن دچار ترديدند؛ دچار ترديدى هستند كه سر انجام زدوده شده و يقين و اطمينانِ به رستاخيز و آمدنش جاى آن را مى گيرد.

به باور پاره اى منظور اين است كه: اگر انسان خردمند، خرد خويش را درست به كارگيرد، در مورد رستاخيز به باور و يقين مى رسد، چرا كه خرد سالم بيهودگى و بى هدفى انسان را در اين نظام آفرينش زشت و ناروا مى نگرد، از اين رو بايد برنامه و وظيفه و تكليف باشد و آن نيز پاداش و كيفرى در پى دارد؛ و از آنجايى كه در اين جهان پاداش و كيفر كاملى نيست، به ناگزير بايد جهان ديگرى از پى اين جهان باشد كه انسان ها در آنجا به پاداش و كيفر كارهاى خويش برسند.

برخى مى گويند: اين آيه شريفه از سه گروه خبر مى دهد:

1 - از گروهى كه به فرارسيدن رستاخيز زبان به اقرار مى گشايند.

2 - از گروهى كه در مورد آن دستخوش ترديدند.

3 - و از گروه ديگرى كه در مورد آن ترديدافكنى مى نمايند، كه قرآن در اين مورد مى فرمايد:

بل كذبوا بالحق لمّا جائهم فهم فى امر مريج.(121)

نه، اين گونه نيست، بلكه آنان حق را - آن گاه كه به سويشان آمد دروغ شمردند و آنان در كارى سردرگم مانده اند.

در دومين آيه مورد بحث منطق سست آنان را مى آورد و مى فرمايد:

وَ قالَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَ إِذا كُنَّا تُراباً وَ آباؤُنا أَ إِنَّا لَمُخْرَجُونَ.

و آن كسانى كه كفر ورزيدند، گفتند: آيا هنگامى كه ما و پدرانمان مُرديم و به مشتى خاك تبديل شديم، به راستى ما را از گورها بر مى آورند و زندگى ديگرى خواهد بود؟

منظور آنان اين بود كه: چنين چيزى دور از انتظار است و نخواهد شد.

و مى افزودند كه:

لَقَدْ وُعِدْنا هذا نَحْنُ وَ آباؤُنا مِنْ قَبْلُ

اين وعده اى است كه از پيش هم به ما و پدرانمان داده شده است، امّا چيزى باوركردنى نيست و تا كنون نشانه هاى آن نمايان نشده است.

إِنْ هذا إِلاَّ أَساطِيرُ الْأَوَّلِينَ.

اين هشدارها و سخنان، چيزى جز افسانه هاى پيشينيان نيست.

در چهارمين آيه مورد بحث روى سخن را به پيامبر گرامى نموده و مى فرمايد:

قُلْ سِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَانْظُرُوا كَيْفَ كانَ عاقِبَةُ الْمُجْرِمِينَ.

هان اى محمد صلى الله عليه وآله به آنان بگو: در روى زمين بگرديد و نيك بنگريد كه فرجام كار آن كسانى كه كفر ورزيدند و نافرمانى خدا را كردند چگونه شد، و خدا چگونه آنان را به كيفر كارشان نابود ساخت و شهر و ديارشان را ويران كرد!

و آن گاه در راه آرامش خاطر بخشيدن به پيامبر مى فرمايد:

وَ لا تَحْزَنْ عَلَيْهِمْ

و بر كفرگرايى و پافشارى آنان بر نافرمانى خدا، بر آنان اندوه مخور!

وَ لا تَكُنْ فِي ضَيْقٍ مِمَّا يَمْكُرُونَ.

و از نيرنگ هاى آنان نگران مباش كه خدا يار و نگهبان توست.

در ششمين آيه مورد بحث دگرباره به بهانه جويى هاى شرك گرايان باز مى گردد و مى فرمايد:

وَ يَقُولُونَ مَتى هذَا الْوَعْدُ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ

و كفرگرايان مى گويند: اين وعده عذاب و كيفرى كه بما مى دهى - اگر راست مى گوييد - چه زمانى خواهد بود؟

هان اى پيامبر بگو: آن عذابى كه شما در آمدنش شتاب مى ورزيد و با شتاب آن را مى خواهيد نزديك شما و در كنارتان مى باشد.

قُلْ عَسى أَنْ يَكُونَ رَدِفَ لَكُمْ بَعْضُ الَّذِي تَسْتَعْجِلُونَ.

واژه «عسى» در مورد غير خدا به مفهوم شايد آمده، امّا هنگامى كه خدا آن را به كار مى برد، منظور اين است كه آن كار شدنى است و دلالت بر وجوب مى نمايد. با اين بيان تفسير آيه اين است كه: بى ترديد شما گرفتار عذاب جنگ «بدر» شده و پس از مرگ نيز عذاب هاى ديگرى در انتظار شماست.

و مى فرمايد:

وَ إِنَّ رَبَّكَ لَذُو فَضْلٍ عَلَى النَّاسِ

و بى گمان پروردگار تو با ارزانى داشتن نعمت هاى مادى و معنوى و مواهب اين جهان و آن جهان نسبت به بندگانش بخشايش بسيارى دارد و در حق آنان كرامت مى كند.

به باور پاره اى منظور اين است كه: به آنان مهلت مى دهد تا به خود آيند و توبه كنند.

«فضل خدا»، عبارت از بسيارى نعمت هاى اوست كه سپاسگزارى را لازم مى سازد؛ و «عدل او» يادآور مى گردد كه فزونبخشى خدا بر بندگان بر اساس حكمت و مصلحت است.

وَ لَكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لا يَشْكُرُونَ.

امّا بيشتر مردم سپاس نعمت هاى خدا را نمى گزارند.

و مى افزايد:

وَ إِنَّ رَبَّكَ لَيَعْلَمُ ما تُكِنُّ صُدُورُهُمْ وَ ما يُعْلِنُونَ.

و بى گمان پروردگار تو آنچه را سينه هاى آنان نهان مى دارند و نيز آنچه را آشكار مى سازند، مى داند.

و در آخرين آيه مورد بحث مى فرمايد:

وَ ما مِنْ غائِبَةٍ فِي السَّماءِ وَ الْأَرْضِ إِلاَّ فِي كِتابٍ مُبِينٍ.

نه تنها پروردگارت از اسرار نهفته در سينه ها و رازهاى برون آنان آگاه است، بلكه دانش بى كران او به گونه اى است كه هيچ حقيقت نهفته اى در آسمان ها و زمين نيست، جز اينكه در لوح محفوظ و كتاب آشكار و روشنگر علم خدا به ثبت رسيده است.

به باور پاره اى منظور اين است كه: همه كارهاى بندگان، نزد او محفوظ است و چيزى از ميان نرفته و مورد غفلت قرار نخواهد گرفت.