/ سوره بقره/ آيه 124
124. وَ اِذِابْتَلى اَبْراهيمَ رَبُّهُ
بِكَلِماتٍ فَاَتَمَّهُنَّ قالَ اِنّى جاعِلُكَ
لِلنّاس ِ اِمامَاً قالَ وَ مِنْ ذُرِّيَّتى قالَ
لايَنالُ عَهْدِى الظّالِمينَ.
ترجمه
124. و [بياد آوريد] هنگامى كه ابراهيم را
پروردگارش با كلماتى بيازمود، و او همه را
[بشايستگى ] انجام داد؛ [آنگاه خدا به او] فرمود:
«من تو را پيشواى مردم قرار دادم.» [ابراهيم ]گفت:
«از نسل من [نيز]؟» فرمود: پيمان من به ستمكاران
نخواهد رسيد.»
نگرشى بر واژه ها
«ابتلى»: آزمود.
«اتمّهنّ»: آنها را به انجام رسانيد.
«ذرّيّه»: نسل، دودمان.
«لاينال»: نمى رسد.
تفسير
در اين آيه شريفه و آياتى چند كه ازپى آن خواهد
آمد، از ابراهيم(ع) و شكوه و عظمت او سخن مى رود؛
از آزمونى كه با موفّقيت بسيار آن را به انجام
رسانيد و امتيازى كه كسب كرد.
آزمون خدا
پيش از هرچيز بايد توجّه داشت كه نسبت دادن
امتحان و آزمون به خدا، مجاز است؛ امّا مفهوم آن
متفاوت است: امتحان را كسى برگزار مى كند كه از
فرجام كارها بى خبر باشد و بخواهد ازطريق آزمون،
بر آگاهى خويش بيفزايد؛ درحاليكه خداى جهان آفرين
بر گذشته و آينده و فرجام امور آگاه است. بنابراين
منظور از اين آزمون اين است كه خدا ابراهيم(ع) را
به كارهايى موظّف ساخت.
چرا؟
در اينكه چرا به وظايفى كه خدا براى انسانها
مقرّر كرده، آزمون گفته مى شود، و چگونه اين
مقرّرات وسيله آزمايش و امتحان بندگان خدا قرار مى
گيرد، دو نظر ارائه شده است:
1. به اعتقاد عدّه اى، بسيارى از مردم دستورات
خود را براى آزمون ديگران صادر مى كنند با اين هدف
كه با اين دستورات و خواسته ها، دوستان و همنوعان
خويش را بيازمايند؛ و از آنجا كه قرآن شريف نيز به
زبان مردم و طبق راه و رسم آنان سخن مى گويد، به
مقررّات خدا درمورد بندگان و تكاليفى كه خدا
برعهده انسانها مى گذارد، امتحان و آزمون گفته مى
شود.
2. و برخى مى گويند: از آنجا كه شيوه رفتار خدا
با بندگانش، بسان رفتار آزمايش كنندگان است، و
همانگونه كه انسانها تا وقتى كسى را نيازمايند، او
را درخور پاداش و كيفر نمى شناسند، خدا نيز
بااينكه از نيّتها و رفتار مردم حتّى پيش از انجام
دادن آنها آگاه است، بازهم به آنها پاداش و كيفر
نمى دهد تا كارهاى شايسته انجام دهند يا در زندگى،
مرتكب گناه شوند. و به همين تناسب، به شيوه عملى
خدا با بندگان، آزمون اطلاق مى شود.
«و اذابتلى ابراهيم ربّه بكلماتٍ»
و [بياد آوريد] هنگامى كه ابراهيم را پروردگارش
با كلماتى بيازمود
واژه «كلمات» در آيه شريفه را كه عبارت است از
وسايل آزمون ابراهيم(ع)، به چند معنا و مفهوم
گرفته اند:
1. قربانى كردن فرزند
على بن ابراهيم در تفسير خود، روايتى از حضرت
صادق (ع) آورده است كه مى فرمايد: منظور از واژه
«كلمات» در آيه شريفه، همان خوابى است كه
ابراهيم(ع) ديد و در آن به قربانى كردن فرزند خويش
فرمان يافت؛ آنگاه آن دستور را خالصانه و شجاعانه
به مرحله عمل رسانيد؛ و پس از آن بود كه ازجانب
خدا به دريافت اين امتياز بزرگ نائل آمد كه: «انّى
جاعلك للنّاس اماماً».
2. برنامه هاى بهداشتى
افزون بر آنچه آمد، منظور از «كلمات» در آيه
شريفه بنا به روايت رسيده از ششمين امام نور (ع)،
دستورهايى درمورد بهداشت و نظافت و پاكسازى برون و
درون از زنگارهاست؛ كه اين دستورات را بدينصورت بر
او فرو فرستاد:
1. كوتاه كردن شارب
2. ريش نهادن
3. اصلاح موها
4. رعايت بهداشت دهان
5. مسواك كردن دندانها
6. زدودن موها از بدن
7. ختنه كردن
8. چيدن ناخنها
9. غسل جنابت
10. شستشوى بدن با آب
اين دستورات بهداشتى كه بعنوان «سنّتهاى حق
گرايانه و درست» ناميده شده، جاودانه اند؛ و خدا
در قرآن شريف، همگان را به پيروى از آنها فرمان
داده است؛ و به عقيده مفسّران، آيه شريفه
«فَاتَّبِعُوا مِلَّةَ اِبْراهيمَ
حَنيفَاً...»(233) (پس آيين ابراهيم را پيروى
كنيد) به اين فرامين اشاره دارد.
3. دستورات دهگانه
يكى از مفسّران مى گويد: منظور از «كلمات» در
اين آيه شريفه كه وسيله آزمون ابراهيم(ع) بود، ده
دستورى است كه در آيين آن حضرت واجب بوده و در
اسلام مستحب شناخته شده است. اين دستورها عبارتند
از:
1. مضمضه و شستشوى دهان و رعايت بهداشت آن
2. استنشاق يا رعايت بهداشت بينى
3. شانه كردن موى سر
4. چيدن شارب
5. مسواك كردن دندانها
6. ختنه كردن
7. زدودن موهاى زير بغل
8. زدودن موهاى بدن و زهار
9. چيدن ناخنها
10. شستشوى با آب پس از اجابت مزاج
4. دستورات سى گانه
در روايتى از ابن عبّاس، نقل كرده اند كه منظور
از «كلماتى» كه با آنها از ابراهيم (ع) آزمون شد،
سى دستور از دستورهاى آيين آسمانى اسلام است. پيش
از آن حضرت، كسى از اين مقررّات آگاه نبود و به
انجام دادن آنها موظّف نشده بود؛ و او نخستين كسى
بود كه اين دستورات به او ابلاغ شد و او همه را
بشايستگى انجام داد؛ و آنگاه خدا درمورد او فرمود:
«وَ اِبْراهيمَ الَّذى وَفّى .»(234)
و ابراهيم، آن پيامبر بزرگى كه به عهد خويش با
خدا وفا كرد.
اين دستورات سى گانه در سه سوره از قرآن شريف
بصورت سه دسته ويژگيهاى اخلاقى و انسانى و معنوى
آمده اند؛ كه عبارتند از:
الف - سوره توبه: قرآن در ترسيم اين ده ويژگى
مى فرمايد:
«اَلتّائِبُونَ الْعابِدُونَ الْحامِدُونَ
السّائِحُونَ الرّاكِعُونَ السّاجِدُونَ
الْآمِرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَالنّاهُونَ عَنِ
الْمُنْكَرِ وَالْحافِظُونَ لِحُدُودِاللَّهِ وَ
بَشِّرِالْمُؤْمِنينَ.»(235)
[آن ايمان آورندگان،] همان توبه كاران،
پرستشگران، سپاسگزاران، روزه داران، ركوع كنندگان،
سجده كنندگان، فراخوانان به كارهاى شايسته،
بازدارندگان از كارهاى ناشايسته و نگهبانان
مقررّات و مرزهاى دين خدايند؛ و اين مؤمنان را
نويد ده.
با توجّه به اين آيه شريفه، ده ويژگى نخست كه
ابراهيم (ع) با آنها آزمون شد، عبارتند از:
1. توبه راستين
2. پرستش خالصانه خدا
3. سپاس خدا
4. روزه گرفتن
5. ركوع براى او
6. سجده دربرابر او
7. دعوت به ارزشها
8. هشدار از گناهان
9. محافظت از مقررّات خدا
10. دريافت نويد رستگارى بخاطر ايمان و عمل
شايسته
ب. سوره مؤمنون: دستورات دهگانه ديگرى كه با
آنها از ابراهيم (ع) آزمون بعمل آمد، در سوره
مؤمنون ذكر شده است؛ كه عبارتند از:
1. ايمان تزلزل ناپذير
2. خشوع در نماز
3. دورى از بيهودگيها و بى هدفيها
4. پرداخت زكات
5. عفّت و پاكدامنى
6. رابطه عادلانه و دوستانه با همسر و رعايت
عدالت در نظام خانواده
7. برخورد عادلانه و انسانى با زيردستان
8. رعايت امانت
9. وفاى به عهدها و پيمانها
10. محافظت از نمازها
قرآن در ترسيم اين ده ويژگى مى فرمايد:
«قَدْ اَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ الَّذينَ هُمْ
فى صَلوتِهِمْ خاشِعُوَن وَالَّذينَ هُمْ عَنِ
اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ وَالَّذينَ هُمْ لِلزَّكوةِ
فاعِلُونَ وَالَّذينَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ
حافِظُونَ...»(236)
براستى كه ايمان آوردگان رستگار شدند؛ همانان
كه در نمازشان فروتنند، از بيهوده رويگردانند،
زكات را مى پردازند و پاكدامن هستند...
ج - سوره احزاب: دستورات دهگانه سوّم در سوره
مباركه احزاب درج است؛ و آنها عبارتند از:
1. اسلام گرايى راستين و گردن نهادن به مقررّات
خدا
2. ايمان تزلزل ناپذير
3. فرمانبردارى و پرستش خدا
4. راستگويى
5. شكيبايى
6. پرواى از خدا و ترس از عدالت او
7. پرداخت صدقه
8. روزه دارى
9. پاكدامنى
10. پيوسته به يادخدابودن.
قرآن اين دستورات دهگانه را بدينصورت ترسيم مى
كند:
«اِنَ الْمُسْلِمينَ وَالْمُسْلِماتِ
وَالْمُؤْمِنينَ وَالْمُؤْمِناتِ وَالْقانِتينَ
وَالْقانِتاتِ وَالصّادِقينَ وَالصّادِقاتِ
وَالصّابِرينَ وَالصّابِراتِ وَالْخاشِعينَ
وَالْخاشِعاتِ وَالْمُتَصَدِّقينَ
وَالْمُتَصَدِّقاتِ وَالصّائِمينَ وَالصّائِماتِ
وَالْحافِظينَ فُرُوجَهُمْ وَ الْحافِظاتِ وَ
الّذاكِرينَ اللَّهَ كَثيراً وَالذّاكِراتِ
اَعَدَّاللَّهُ لَهُمْ مَغْفِرَةً وَ اَجْراً
عَظيماً.»(237)
مردان و زنان مسلمان، مردان و زنان باايمان،
مردان و زنان پرستشگر خدا، مردان و زنان راستگو،
مردان و زنان شكيبا، مردان و زنان فروتن، مردان و
زنان صدقه دهنده، مردان و زنان روزه دار، مردان و
زنان پاكدامن، و مردان و زنانى كه خداى را بسيار
ياد مى كنند، خداوند براى همه آنان آمرزش و پاداشى
بزرگ فراهم ساخته است.
5. ويژگيهاى چهل گانه
در روايت ديگرى از ابن عبّاس نقل كرده اند كه
منظور از «كلماتى» كه ابراهيم(ع) به وسيله آنها
آزمون شد، چهل ويژگى اخلاقى و عقيدتى و انسانى
است. اين ويژگيها عبارتند از سى ويژگى كه در سه
سوره توبه، مؤمنون و احزاب ترسيم شده است و ازنظر
شما خواننده گرامى گذشت و ده ويژگى ديگر كه در
سوره مباركه معارج آمده است و آنها عبارتند از:
1. پايدارى در نماز و پرستش خدا
2. پرداخت حقوق محرومان
3. گواهى عملى روز رستاخيز و روز حساب
4. ترس از كيفر خدا
5. عفّت و پاكدامنى
6. رعايت حقوق در نظام خانواده
7. اداى امانتها
8. رعايت پيمانها
9. گواهى دادن براساس حق و عدالت
10. محافظت از نماز
«اَلَّذينَ هُمْ عَلى صَلوتِهِمْ دائِمُونَ
وَالَّذينَ فى اَمْوالِهِمْ حَقٌّ مَعْلُومٌ
لِلسّائِلِ وَالْمَحْرُومِ وَالَّذينَ يُصَدّقُونَ
بِيَوْمِ الدّينِ وَالَّذينَ هُمْ مِنْ عَذابِ
رَبِّهِمْ مُشْفِقُونَ اِنَّ عَذابِ رَبِّهِمْ
غَيْرُ مَأْمُونٍ وَالَّذينَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ
حافِظُونَ اِلّاعَلى اَزْواجِهِمْ اَوْ مامَلَكَتْ
اَيْمانُهُمْ فَاِنَّهُمْ غَيْرُ مَلُومينَ فَمَنِ
ابْتَغى وَراءَ ذلِكَ فَاُولئِكَ هُمُ الْعادُونَ
وَالَّذينَ هُمْ لِاَماناتِهِمْ وَ عَهْدِهِمْ
راعُونَ وَالَّذينَ هُمْ بِشَهاداتِهِمْ قائِمُونَ
وَالَّذينَ هُمْ عَلى صَلاتِهِمْ
يُحافِظُونَ.»(238)
6. اجراى شايسته و بايسته آداب حج
در روايت ديگرى از ابن عبّاس نقل كرده اند كه:
منظور از كلماتى كه وسيله آزمون ابراهيم(ع) قرار
گرفت، اجراى شايسته و بايسته آيين و مناسك حج بود؛
و آن حضرت اين برنامه عبادى و معنوى را آنگونه كه
خداپسندانه بود، از آغاز تا فرجام بكار بست.
7. رويارويى با شرك گرايان
عدّه اى گفته اند: منظور از واژه «كلمات» در
آيه شريفه اين است كه خداى جهان آفرين ابراهيم (ع)
را با برنامه ها و دستورات گوناگون مورد آزمون
قرار داد؛ از آن جمله: او را درميان شرك گرايان و
ستاره پرستان فرستاد و به او فرمان رويارويى و
هدايت آنان به سوى توحيد را داد؛ آنگاه به آن حضرت
دستور داد فرزند دلبند خويش را قربانى سازد؛ پس از
آن، او و امّتش را به رعايت مقررّاتى موظّف ساخت،
و در راه توحيد و يكتاپرستى فرمان ايستادگى تا
افكنده شدن در ميان آتش را داد؛ و سرانجام فرمان
هجرت به او رسيد. و آن قهرمان بزرگ توحيد و تقوا،
در همه مراحل، با سرافرازى و سربلندى از عهده
آزمون الهى برآمد.
8. گزينش ابراهيم (ع)
پاره اى بر اين اعتقادند كه منظور از «كلمات»
در آيه شريفه اين است كه خداى جهان آفرين ابراهيم
(ع) را با مفاهيم بلند و معارف ارزشمندى كه در
همين آيات آمده است، آزمود؛ با مفاهيم انسانسازى
چون توحيد و تقوا، انتخاب او به پيشوايى مردم و
ارزانى داشتن ويژگيهاى اين مقام رفيع به او، به
همراه مفاهيم بلندى كه آن حضرت در قالب وصيت به
فرزندان خويش بيان كرد؛ همچنين با مراحل گوناگون
بنياد خانه كعبه و اجراى مناسك حج. آرى؛ خدا او را
با اين دستورات آزمود؛ پس آنگاه امتيازاتى پرشكوه
ازجمله امامت راستين را به وى ارزانى داشت.
9. مقررّات الهى
ابوعلى بر اين عقيده است كه منظور از «كلمات»
در آيه شريفه، تمامى مقررّات خداست در امور مربوط
به فرد، خانواده، اجتماع، سياست، اخلاق و اصول
انسانى كه ازطريق وحى و عقل بر حضرت ابراهيم(ع)
مقرّر شد و او با اراده اى تزلزل ناپذير و ايمانى
ژرف، به اجرا و رعايت آنها همّت گماشت.
گفتنى است كه به نظر نگارنده، همه ديدگاههايى
كه تاكنون ازنظرتان گذشت، ممكن است از آيه شريفه
دريافت شود.
10. نام پنج وجود گرانمايه
مرحوم صدوق در كتاب نبوّت، روايتى را از زبان
مفضّل از ششمين امام نور (ع) نقل كرده است كه
منظور از «كلمات» را نامهاى گرانمايه پنج نور
مقدّس عنوان مى كند.
مفضّل آورده است كه از حضرت صادق (ع) درمورد
اين آيه شريفه پرسيدم و اينكه منظور از «كلمات» در
اين آيه شريفه چيست؟
آن حضرت فرمود: منظور همان واژه ها و نامهاى
مقدّسى است كه آدم (ع) آنها را از خدا فراگرفت و
به حرمت و شكوه صاحبان آن نامها، توبه او در
بارگاه پروردگار پذيرفته شد؛ و آن نامها عبارتند
از:
1. محمّد (ص)
2. على (ع)
3. فاطمه (ع)
4. حسن (ع)
5. حسين (ع)
آنگاه مفضّل مى افزايد كه از حضرت صادق (ع)
پرسيدم: مقصود از واژه «فاتمّهنّ» در آيه شريفه
چيست؟
فرمود: منظور اين است كه خداوند با نامهاى بلند
و باعظمت امامان نور ديگر، آن پنج نام مقدّس و
فهرست امامت را كامل ساخت.
پرسيدم: منظور از اين آيه شريفه چيست كه مى
فرمايد: «وَ جَعَلَها كَلِمَةً باقِيَةً فى
عَقبِهِ ...»(239) (و اين سخن را در نسل خود
پاينده ساخت ...)؟
پاسخ داد: منظور، اصل امامت راستين است كه
خداوند آن را تا روز رستاخيز در نسل پاك حسين (ع)
قرار داد.
پرسيدم: سرورم! چرا امامت در نسل حسين (ع)
پاينده شد، نه در نسل حسن (ع)؟ مگر هر دو وجود
گرانمايه، برادر و سالار جوانان بهشت و نواده
پيامبر (ص) نبودند؟
فرمود: «اين موضوع بسان جريان موسى(ع) و هارون
است كه هر دو برادر و پيام آور خدا بودند؛ امّا
خداوند رسالت را نه در نسل موسى (ع) كه در نسل
هارون (ع) قرار داد». آنگاه افزود: هان اى مفضّل!
امامت راستين، مقامى است الهى و ربّانى كه
پروردگار آن را هر گونه مصلحت بداند و حكمتش ايجاب
كند، قرار مى دهد و در اين مورد چون و چرا نشايد:
«لايُسْئَلُ عَمّا يَفْعَلُ وَ هُمْ
يُسْئَلُونَ.»(240) او دربرابر هيچيك از كارهاى
حكيمانه اى كه انجام مى دهد، بازخواست نمى شود؛
امّا مردم بازخواست خواهند شد.
11. آزمون ابراهيم(ع)
مرحوم صدوق در اين مورد مى فرمايد: آزمون بر دو
نوع است:
نوع نخست، آزمونى است كه به منظور كشف حقيقت و
پى بردن به فرجام كار انجام مى شود؛ زيرا امتحان
كننده از حقيقت كار و فرجام آن بى خبر است. چنين
آزمونى ازجانب خدا غيرممكن است، چرا كه او آگاه به
نهانها و داناى به فرجام كارهاست و تمامى موضوعات
و پوشيده ها براى او روشن و عيان است.
نوع دوّم، آزمونى است كه به منظور بروز
استعدادها و تواناييها براى افراد و جامعه ها پيش
مى آيد تا بدينوسيله حقايق انسانها مشخّص شود؛
آنگاه كسانى كه دربرابر اين رويدادها كه براى
آزمودن انسانها رخ مى دهد، پايدارى ورزند و به
وظيفه خود آنگونه كه شايسته است، عمل كنند، به
كمال بال مى گشايند و درخور پاداش مى شوند و
برازندگى اوج گرفتن به مقام بالاتر و كمال والاتر
را مى يابند، و كار سترگ آنها نيز سرمشق عصرها و
نسلها مى شود.
با اين بيان، حوادث روزگار كه بر اساس سنّت
الهى براى آزمودن آدميان اتّفاق مى افتد، در
همانحال كه سنگ محك است، نردبان رشد و ترقّى نيز
هست. و خدا ابراهيم خليل (ع) را به همين طريق
آزمود؛ حوادثى سخت و تكان دهنده براى آن مرد بزرگ
پيش آورد تا شخصيت او در كوره حوادث آبديده و
صيقلى شود. او نيز در طوفان حوادث، در كمال
پايمردى و شجاعت و در اوج تدبير و شكيبايى به
وظيفه بزرگ خود عمل كرد. و آنگاه بود كه زيبندگى
خويش را براى امامت راستين عصرها و نسلها روشن
ساخت.
شرح آزمون ابراهيم(ع)
مرحوم صدوق پس از بيان دو نكته اى كه گذشت، مى
افزايد: كلماتى كه ابراهيم(ع) با آنها آزموده شد،
عبارتند از:
1. يقين: قرآن شريف در اين مورد مى فرمايد:
«وَ كَذلِكَ نُرى اِبْراهيمَ مَلَكُوتَ
السَّماواتِ وَالْاَرْض ِ وَ لِيَكُونَ مِنَ
الْمُوقِنينَ.»(241)
و اينگونه ملكوت آسمانها و زمين را به ابراهيم
نمايانديم تا ازجمله يقين آورندگان باشد.
2. توحيد گرايى: ابراهيم (ع) در شناخت آفريدگار
هستى، به اوج توحيدگرايى و يكتاپرستى بال گشود؛
خداى را آنگونه كه زيبنده است، شناخت و با نگرش به
خورشيد و ماه و ستارگان، دربرابر شرك گرايان
ايستاد و نداى توحيد را طنين افكن ساخت.
3. شجاعت: او در راه توحيد و تقوا، شجاعتى وصف
ناپذير از خود نشان داد. قرآن در اين مورد، كار
سترگ او را ترسيم مى كند كه دربرابر هزاران دشمن
حق ستيز و گمراه، از خود به نمايش نهاد و بتخانه و
بتهاى آنان را درهم كوبيد: «فَجَعَلَهُمْ جُذاذَاً
اِلّا كَبيرَاً لَهُمْ ...»(242).
4. بردبارى: او قهرمان بردبارى و حلم بود و اين
حقيقت را در كوره حوادث به نمايش نهاد. قرآن
درمورد اين ويژگى ابراهيم (ع) مى فرمايد:
«اِنَّ اِبْراهيمَ لَحَليمٌ اَوّاهٌ
مُنيبٌ.»(243)
براستى كه ابراهيم، بردبار و نرمدل و بازگشت
كننده به سوى خدا بود.
5. سخاوت: ابراهيم(ع) سمبل اين ويژگى اخلاقى و
انسانى بود. قرآن در ترسيم اين وصف بزرگ او مى
فرمايد:
«هَلْ اَتاكَ حَديثُ ضَيْفِ اِبْراهيمَ
الْمُكْرَمينَ.»(244)
آيا گزارش مهمانان ارجمند ابراهيم به تو رسيده
است؟
6. بريدن و گسستن از گمراهان: او براى پيشبرد
آرمان توحيدى خويش، با صلابت و شهامت، از گمراهان
و جامعه سرگردانى كه در وادى ضلالت غوطه ور بودند،
بريد؛ پيوند خويش را با آنان گسست و از يار و
نزديك و خويشاوند و فاميل خود براى خدا چشم پوشيد.
قرآن در اين مورد مى فرمايد:
«وَاَعْتَزِ لَكُمْ وَ ماتَدْعُونَ مِنْ دُونِ
اللَّهِ وَ اَدْعُوا رَبّى ...»(245)
و از شما و از آنچه غير خدا مى خوانيد، كناره
مى گيرم و پروردگارم را مى خوانم ...
7. فراخوان به سوى ارزشها: او قهرمان امر به
معروف و نهى از منكر بود و اين نيز وسيله ديگر
آزمايش آن حضرت بود. قرآن سخن او را اينگونه ترسيم
مى كند:
«يا اَبَتِ لِمَ تَعْبُدُ ما لا يَسْمَعُ وَ لا
يُبْصِرُ ...؟»(246)
پدرجان! چرا چيزى را مى پرستى كه نمى شنود و
نمى بيند ...؟!
8. بدى را با نيكى پاداش دادن: او بزرگمردى بود
كه بدى و نادانى نادان را نه تنها مى بخشيد و از
آنها مى گذشت، بلكه با نيكى و خوبى به كيفر آنان
برمى خاست؛ تا بدينوسيله آنان را بسازد. براى
نمونه، وقتى پدرش با تندى و سرسختى به او گفت كه
«اگر از دعوت توحيديت دست برندارى، ترا سنگسار
خواهم كرد و برو از من دور شو!»، او با نرمش
قهرمانانه اى، خشم او را با نيكى پاسخ داد و گفت:
سَلامٌ عَلَيْكَ سَاَسْتَغْفِرُ لَكَ رَبّى
اِنَّهُ كانَ بى حَفِيّاً.»(247)
درود بر تو باد. من بزودى از پروردگارم براى تو
آمرزش خواهم خواست؛ چرا كه او نسبت به من بسيار
مهربان است.
9. توكّل به خدا: يكى از ويژگيهاى ابراهيم(ع)،
توكّل به خدا و اعتماد به او بود؛ و اين خصوصيت
نيز يكى از وسايل آزمونش شد. قرآن اين ويژگى را با
عباراتى از زبان او بدينصورت ترسيم مى كند:
«اَلَّذى خَلَقْنى فَهُوَ يَهْدينِ وَالَّذى
هُوَ يُطْعِمُنى وَ يَسْقينِ وَ اِذا مَرِضْتُ
فَهُوَ يَشْفينِ.»(248)
اوست كه مرا آفريد، سپس راه نمود؛ اوست كه به
من غذا مى خوراند و سيرابم مى سازد و هنگامى كه
بيمار شوم، شفايم مى بخشد.
10. ايستادگى تا پاى جان: از ديگر وسايل آزمون
ابراهيم (ع) اين بود كه در راه دعوت توحيدى خويش،
تا پاى جان و افكنده شدن در درياى آتش، پايمردى و
فداكارى كرد، و از ترفندها و تهديدها و شرارتهاى
شرك گرايان نهراسيد.
11. قربانى كردن فرزند: ابراهيم(ع) درمورد
فرزند برومندش اسماعيل نيز مورد آزمون قرار گرفت.
به بيان قرآن شريف، در يك رؤياى رحمانى به او پيام
رسيد كه بايد فرزندش را در راه دوست قربانى كند؛ و
او درنگ نكرد.
12. ازطريق خاندان: ابراهيم (ع) درمورد همسر و
خاندان خويش نيز ازطرف پروردگار مورد آزمون قرار
گرفت و درپرتو ايمان ژرف و پايمردى و سختكوشى اش،
خدا او را يارى فرمود.
13. شكيبايى در محيط خانواده: او در محيط خانه
و خانواده با مشكلاتى ازجمله بداخلاقى و تندى
همسرش ساره روبرو شد؛ امّا همه مشكلات را با اخلاق
پسنديده و بردبارى خود آسان ساخت و از سر راه
برداشت و نيك امتحان داد.
14. فروتنى دربرابر خدا: ابراهيم (ع) با آن همه
عبادت و كارهاى شايسته اى كه در زندگى پرافتخار
خود انجام داد، باز هم كارهايش را دربرابر خدا و
عبادت او ناچيز مى شمرد و نيايشگرانه مى گفت:
«وَلا تُخْزِنى يَوْمَ يُبْعَثُونَ.»(249)
و روزى كه مردم برانگيخته مى شوند، مرا رسوا
مساز.
15. موقعيت والا: ابراهيم(ع) مقام والا و
موقعيت پرفرازى داشت و همين امتياز نيز وسيله ديگر
آزمون او در زندگى اش محسوب مى شد. قرآن درمورد
موقعيت ممتاز او مى فرمايد:
«ما كانَ اِبْراهيمُ يَهُودِيَّاً وَ لا
نَصْرانِيَّاً وَلكِنْ كانَ حَنيفَاً مُسْلِمَاً
...»(250)
ابراهيم نه يهودى بود و نه نصرانى؛ بلكه حقگرا
و فرمانبردار خدا بود...
16. عبادت كامل و جامع ابراهيم (ع): او دربرابر
خدا عبادتى جامع و كامل داشت و خداى را در همه
ميدانها خالصانه مى پرستيد. قرآن منطق او را در
اين مورد اينگونه ترسيم مى كند:
«... اِنَّ صَلوتى وَ نُسُكى وَ مَحْياىَ وَ
مَماتى لِلَّهِ رَبِ الْعالَمينَ.»(251)
درحقيقت نماز و ديگر عبادتها و زندگى و مرگ من،
همه و همه براى خدا، پروردگار جهانيان، است.
17. پذيرفته شدن دعاى او: ابراهيم (ع) مقام و
موقعيت والايى در بارگاه خدا داشت و دعاها و
خواسته هايش پذيرفته مى شد. براى نمونه، وقتى دست
نيايش به درگاه خدا برد و گفت:
«... رَبِّ اَرِنى كَيْفَ تُحْيِى الْمَوْتى
...»(252)
پروردگارا! به من نشان بده كه چگونه مردگان را
زنده مى كنى...
خدا خواسته اش را برآورد.
18. برگزيده بارگاه خدا: ابراهيم (ع) بخاطر
انديشه پويا و عقيده توحيدگرايانه و عملكرد شايسته
و ويژگيهاى انسانى و اخلاقى خود، ازجانب خدا
بعنوان بنده برگزيده اش معرفى شد، و در آخرت نيز
در صف شايستگان قرار گرفت. اين حقيقت در قرآن شريف
به اينصورت آمده است كه:
« ... وَ لَقَدِاصْطَفَيْناهُ فِى الدُّنْيا وَ
اِنَّهُ فِى الْآخِرَةِ لَمِنَ الصّالِحينَ.»(253)
... و ما ابراهيم را در دنيا به شرف رسالت
برگزيديم و البتّه در آخرت هم از شايستگان است.
19. مقتداى پيامبران: ابراهيم (ع) به مقامى از
دانش و عمل و ايمان و تقوا اوج گرفت كه مقتداى
پيامبران پس از خويش شد. اين واقعيت را مى توان از
آيه شريفه زير دريافت كرد:
«وَ وَصّى بِها اِبْراهيمُ بَنيهِ وَ يَعْقُوبُ
يابَنِىَّ اِنَ اللَّهَ اصْطَفى لَكُمُ الدّينَ
فَلاتَمُوتُنَّ اِلّا وَ اَنْتُمْ
مُسْلِمُونَ.»(254)
و ابراهيم و يعقوب پسران خويش را به همان [آيين
يكتاپرستى ] توصيه كردند [و گفتند: ]اى پسران من!
خداوند اين دين را براى شما برگزيد؛ از اين رو
نبايد جز مسلمان بميريد...
همچنين اين آيه شريفه كه:
«ثُمَّ اَوْحَيْنا اِلَيْكَ اَنِ اتَّبِعْ
مِلَّةَ اِبْراهيمَ حَنيفَاً ...»(255)
آنگاه به تو وحى كرديم كه از آيين ابراهيم
حقگرا پيروى كن ...
20. نخستين شخصيت: ابراهيم (ع) در همه كارهاى
شايسته، پيشاهنگ و پيشگام بود. سعيد بن مسيّب مى
گويد: ابراهيم (ع) نخستين شخصيتى بود كه بشايستگى
مهماندارى كرد؛ اوّلين كسى بود كه سنّت ختنه كردن
را به انجام رساند؛ شارب خود را چيد و و موى سپيد
را بر محاسن خود نگريست و از خدا پرسيد كه «بار
پروردگارا! اين نشان چيست؟» پيام آمد كه «اين نشان
وقار است». گفت: «پروردگارا! بر وقار من بيفزاى».
افزون بر آنچه آمد، ابراهيم (ع) نخستين كسى است
كه در راه خدا به كارزار پرداخت؛ خمس دارايى خويش
را داد؛ پرچم برافراشت و كفن پوشيدن را به ديگران
آموخت.
«فاتمّهنّ قال انّى جاعلك للنّاس اماماً»
پس او همه را بشايستگى انجام داد؛ آنگاه خدا به
او فرمود: اينك تو را به امامت و پيشوايى مردم
برگزيدم
درباره ضمير فاعل در «اتمّهنّ»، بعضى گفته اند
به ابراهيم(ع) برمى گردد، و برخى ديگر معتقدند به
خدا برمى گردد.
معناى «امام» و «امامت»
واژه «امام» دو معنا دارد:
1. امام به كسى گفته مى شود كه مردم در گفتار و
عملكرد خود، او را مقتداى خويش قرار مى دهند و از
او پيروى مى كنند.
2. و نيز به كسى اطلاق مى شود كه به تدبير امور
جامعه و اجراى مقررّات بپردازد؛ قانون شكنان را
كيفر كند؛ پستها را در ميان شايستگان تقسيم كند؛ و
با بدانديشان و دشمنان ملّت و كشور و دين و آيين
خويش به جهاد برخيزد.
مطابق معناى نخست، هر پيامبرى امام نيز است؛
چرا كه رفتار و گفتار هر پيامبرى، سرمشق و نمونه
عملى براى مردم است؛ و بنابر معناى دوّم، امامت
راستين و حقيقى، مقام والايى است امّا لازم نيست
هر پيامبرى امام نيز باشد.
ابراهيم(ع) و دو مقام «رسالت» و «امامت»
منظور از واژه امام در آيه شريفه، معناى دوّم
است. در اين مفهوم، مى توان گفت: خدا ابراهيم(ع)
را آزمود و او را به پاس شايستگى بسيار، پاداش
شكوهمندى ارزانى داشت و پيشواى مردم قرار داد.
دليل اين انتخاب اين است كه:
1. واژه «اماماً» در آيه شريفه مفعول «جاعلك»
است، و اسم فاعل به معناى ماضى عمل نمى كند و براى
خود مفعول نمى گيرد؛ اسم فاعل تنها در صورتى عمل
مى كند كه به معناى حال و يا آينده باشد. براى
نمونه، مى گوييم: «انا ضارب زيداً الآن او غداً.»
امّا نمى گوييم: «انا ضارب زيداً امس»؛ چرا كه
صحيح نيست. پس بايد بگوييم خدا او را اكنون يا در
آينده به پيشوايى خلق برمى گزيند.
2. افزون بر اين دليل ادبى، ابراهيم (ع) پيش از
اين آزمونها نيز پيامبر خدا بود؛ بنابراين، منظور
از مقام والاى «امامت»، جز همان مقام والايى نيست
كه ترسيم شد.
3. در اصول كافى، روايتى از پنجمين امام نور
(ع) نقل شده است كه مى فرمايد:
انّ اللَّه قد اتّخذ ابراهيم عبداً قبل اَنْ
يتّخذه نبيّاً و اتّخذه نبيّاً قبل اَنْ يتّخذه
رسولاً و اتّخذه رسولاً قبل اَنْ يتّخذه خليلاً...
فلما جمع له هذه الاشياء قال انّى جاعلك للنّاس
اماماً ...»(256)
خداوند ابراهيم (ع) را به بندگى برگزيد پيش از
آنكه او را به نبوّت برگزيند، و او را به نبوّت
برگزيد پيش از آنكه به رسالت برگزيند، و به رسالت
برگزيد پيش از آنكه به دوستى برگزيند، و به دوستى
خويش برگزيد پيش از آنكه به مقام پيشوايى و امامت
برگزيند؛ و هنگامى كه همه اين امتيازات در وجود او
گرد آمد و آزمونهاى زندگى را با موفّقيت و سرفرازى
پشت سر نهاد، او را بعنوان پيشواى مردم برگزيد و
فرمود: «انّى جاعلك للنّاس اماماً».
«قال و من ذرّيّتى»
ابراهيم (ع) در اوج پيروزى و سپاس پرسيد: از
نسل من چطور؟ آيا از آنان هم به اين مقام والا
برگزيده مى شوند؟
به عقيده مفسّران، بهتر است اين جمله از
ابراهيم (ع) را بصورت تقاضا و خواسته از بارگاه
خدا بدانيم. او اينطور مى پرسد و مى خواهد دريابد
كه آيا از نسل او نيز كسانى هستند كه به اين مقام
والا پر كشند يا نه؟
«قال لاينال عهدى الظّالمين»
پيام آمد كه بيدادگران هرگز به اين مقام والا
برگزيده نخواهند شد
يكى از دانشمندان مى گويد: واژه «عهد» در آيه
شريفه، به مفهوم امامت است؛ و اين معنا، طى روايتى
از پنجمين امام نور (ع) نيز رسيده است.
از پاسخ خدا به ابراهيم (ع) - «لاينال عهدى
الظّالمين» - اين واقعيت دريافت مى شود كه بعضى از
فرزندان ابراهيم (ع) كه بيدادگر نباشند، ازجانب
خدا به اين مقام رفيع برگزيده خواهند شد؛ چرا كه
اگر چنين نبود، خدا در پاسخ ابراهيم (ع) مى فرمود:
«لاينال عهدى ذرّيّتك» (امامت به نسل تو نخواهد
رسيد).
عصمت امام
دانشمندان، مذهب اهل بيت با استدلال به اين آيه
شريفه مى گويند: امام راستين و برگزيده خدا بايد
معصوم باشد، و عصمت از ويژگيهاى اساسى امامت واقعى
است؛ زيرا قرآن بصراحت روشن مى سازد كه «امامت به
ستمكار نمى رسد.» و مى دانيم كه فرد عادى و
غيرمعصوم به هر حال در طول زندگى، به خود يا
ديگران ستم روا مى دارد. بنابراين، عصمت لازمه
امامت است و فرد غيرمعصوم هرگز درخور مقام بلند
امامت راستين نيست.
يك پرسش: از آيه شريفه اين واقعيت دريافت مى
شود كه بيدادگر در همانحال كه بيداد مى كند و ستم
روا مى دارد، شايسته مقام والاى امامت نيست؛ امّا
اگر توبه كرد، چرا شايسته نباشد؟
پاسخ: بيدادگر هرچند توبه كند، تا پايان عمر
نمى تواند به اين مقام رفيع اوج گيرد؛ چرا كه آيه
شريفه بروشنى بر اين مطلب تأكيد دارد و گذشته و
حال و آينده زندگى انسان را دربرمى گيرد. با اين
توضيح، كسى كه ستم كرده است، گرچه پس از ستم توبه
كند و به بارگاه خدا بازگردد، سزاوار رسيدن به اين
مقام والا و اين جايگاه پاك و پاكيزه نخواهد بود.