تفسير مجمع البيان جلد ۱

امين الاسلام طبرسي
ترجمه : علي کرمي

- ۳۷ -


/ سوره بقره / آيه هاى 86 - 83

83. وَ اِذْ اَخَذْنا ميثاقَ بَنى اِسْرائيلَ لاتَعْبُدُونَ اِلَّااللَّهَ وَ بِالْوالِدَيْن ِ اِحْسانَاً وَ ذِى الْقُرْبى والْيَتامى وَالْمَساكينِ وَ قُولُوا لِلنّاس ِ حُسْنَاً وَ اَقيمُواالصَّلوةَ وَ آتُواالزَّكوةَ ثُمَّ تَوَلَّيْتُمْ اِلّا قَليلَاً مِنْكُمْ وَ اَنْتُمْ مُعْرِضُونَ.

84. وَ اِذْ اَخَذْنا ميثاقَكُمْ لاتَسْفِكُونَ دِمائَكُمْ وَلاتُخْرِجُونَ اَنْفُسَكُمْ مِنْ دِيارِكُمْ ثُمَّ اَقْرَرْتُمْ وَ اَنْتُمْ تَشْهَدُونَ.

85. ثُمَّ اَنْتُمْ هؤُلاءِ تَقْتُلُونَ اَنْفُسَكُمْ وَ تُخْرِجُونَ فَريقَاً مِنْكُمْ مِنْ دِيارِهِمْ تَظاهَرُونَ عَلَيْهِمْ بِالْاِثْمِ وَالْعُدْوانِ وَ اِنْ يَأْتُوكُمْ اُسارى تُفادُوهُمْ وَ هُوَ مُحَرَّمٌ عَلَيْكُمْ اِخْراجُهُمْ اَفَتُؤْمِنُونَ بِبَعْض ِالْكِتابِ وَ تَكْفُرُونَ بِبَعْض ٍ فَماجَزاءُ مَنْ يَفْعَلُ ذلِكَ مِنْكُمْ اِلّاخِزْىٌ فِى الْحَيوةِالدُّنْيا وَ يَوْمَ الْقِيامَةِ يُرَدُّونَ اِلى اَشَدِّالْعَذابِ وَ مَااللَّهُ بِغافِلٍ عَمّا تَعْمَلُونَ.

86. اُولئِكَ الَّذينَ اشْتَرُواالْحَيوةَالدُّنْيا بِالْآخِرَةِ فَلايُخَفَّفُ عَنْهُمُ الْعَذابُ وَ لا هُمْ يَنْصَرُونَ.

ترجمه

83. و [بياد آوريد] هنگامى را كه از فرزندان اسرائيل پيمان استوار گرفتيم كه: «جز خداى يكتا را نپرستيد، و به پدر و مادر و نزديكان و يتيمان و بينوايان نيكى [و احسان ] كنيد، و با مردم [به زبان ] خوش سخن گوييد، و نماز را بپاداريد و زكات [مال خويش ]را بدهيد»؛ آنگاه [ با اينكه پيمانى استوار بسته بوديد،] جز اندكى از شما، درحاليكه پشت كرديد، [از حق ]رويگردان شديد.

84. و [نيز بياد آوريد] زمانى را كه از شما پيمان استوار گرفتيم كه: «[هان! ]خون يكديگر نريزيد، و همديگر را از سرزمين خود بيرون نكنيد»؛ آنگاه شما [به اين پيمان ] اقرار كرديد، درحاليكه خود گواهيد.

85. پس اين شما هستيد كه يكديگر را مى كشيد، و گروهى از [هم مسلكان ] خودتان را از [شهر و] ديارشان بيرون مى رانيد، و از روى گناه و تجاوز، برضدّ آنان همدست [و همداستان ] مى شويد. و [با اين شكستن پيمانتان با خدا، باز هم ] اگر [برخى از ]آنان به اسارت نزد شما آيند، با [پرداخت ] فديه آزادشان مى سازيد؛ درحاليكه [نه تنها ريختن خون، بلكه ]بيرون كردن آنان [از خانه و كاشانه و شهرشان ] بر شما تحريم شده است. پس آيا شما به بعضى از [مقرّرات ]كتاب [آسمانى تورات ]ايمان مى آوريد و به پاره اى از [قوانين آن ]كفر مى ورزيد؟! اينك [بدانيد كه ] كيفر هر كس از شما كه چنين [رفتار ]كند، جز رسوايى [بزرگ ] در زندگى دنيوى نخواهد بود؛ و روز رستاخيز [نيز ]آنان را به شديدترين عذابها بازخواهند گرداند؛ و خدا از آنچه انجام مى دهيد، غافل نيست.

86. اينان كسانى هستند كه زندگى دنيا را دربرابر آخرت خريدند. از اين رو، نه [در] غذاب آنان تخفيف داده خواهد شد و نه از سويى يارى خواهند شد.

نگرشى بر واژه ها

«اخذنا»: گرفتيم.

«يتامى »: كودكان پدر ازدست داده.

«مساكين»: بينوايان.

«لاتسفكون»: نريزيد.

«ديار»: خانه هاى مسكونى؛ به شهر و وطن و سرزمين هم گفته مى شود.

«تشهدون»: گواهى مى دهيد.

«تظاهرون»: همدست و همداستان مى شويد و همكارى متقابل مى كنيد.

«الأثم»: گناه و كار زشت و ناپسند.

«العدوان»: تجاوز و زياده روى در ستم و بيداد.

«اسارى»: اسيران.

«خزى»: خوارى و رسوايى.

«لايخفف»: تخفيف داده نخواهد شد، و برآنان سبك نخواهند گرفت.

تفسير

در آيات گذشته، از پيمان بنى اسرائيل به اشاره سخن رفت؛ و اينك گويى قرآن به مواد آن مى پردازد تا براى همگان درسى باشد. از اين رو مى فرمايد: «و اذ اخذنا ميثاق بنى اسرائيل ...» (و [بياد آوريد] هنگامى را كه از فرزندان اسرائيل پيمان استوار گرفتيم).

منظور از پيمان چيست؟

برخى گفته اند؛ منظور، دلايل روشن و برهانهاى انسانسازى است كه ازجانب خرد و وجدان و فطرت و نيز اديان توحيدى، براى درستى و شايستگى كارهاى پسنديده و وانهادن كارهاى زشت و ظالمانه اقامه مى شود.

عدّه اى نيز گفته اند: منظور، پيمانهايى است كه پيامبران از امّتها مى گيرند؛ و اين كار با گفتار روشن صورت مى پذيرد.

با اين بيان، معناى آيه شريفه اين خواهد بود كه: [بياد آوريد] هنگامى را كه به بنى اسرائيل سخت سفارش كرديم كه: جز خداى يكتا را نپرستيد: «لا تعبدون الّااللَّه» و به پدر و مادر و نزديكان و يتيمان و بينوايان نيكى كنيد: «و بالوالدين احساناً». و اين همان چيزى است كه به همه امّتها ازجمله پيروان قرآن سخت سفارش شده است. و مى دانيم كه نيكى و نيكوكارى به پدر و مادر و نزديكان و يتيمان و بينوايان، ميدان وسيعى دارد؛ و از رفتار نيك گرفته تا فرمانبردارى و گوش به سخنان آنان سپردن، مهر و محبّت نثارشان ساختن و دعاى خير براى آنان كردن، همه را دربر مى گيرد. و درمورد نزديكان (و ذى القربى) نيز، از صله رحم و پيوند قلبى با آنان و كمك معنوى و مادّى گرفته تا ارشاد و هدايت آنان، همه را شامل مى شود.

همچنين درخصوص كودكان پدر ازدست داده (واليتامى ) ممكن است مقصود، رعايت حقوق آنان در همه ابعاد و نثار مهر و محبّت به آنان باشد.

درمورد بينوايان (والمساكين) نيز اين سفارش شامل پرداخت حقوق واجب مالى و حقوق غيرواجب و اخلاقى مى شود.

امّا خوش سخن گفتن با مردم (وقولوا للنّاس حُسْنَاً):

درمورد خوش سخن گفتن با مردم، ديدگاهها متفاوت است:

1. از پنجمين امام نور(ع) نقل كرده اند كه فرمود: منظور اين است كه بهترين واژه ها و سخنانى را كه دوست داريد به شما بگويند، به مردم بگوييد؛ زيرا خدا بنده اى را كه ناروا مى گويد، نفرين مى كند، سخنان ناراحت كننده به مردم مى زند، از ناسزاگويى پروا ندارد، و يكدندگى و ستيزه را در پرسش شيوه خود مى سازد، دشمن مى دارد؛ و بنده اى را دوست مى دارد كه بردبار و پاكدامن و پارسا باشد:

قال : «قولوا للنّاس احسن ماتحبّون ان يقال لكم، فانّ اللَّه ببعض اللّعان، السّباب، الطّعان على المؤمنين، الفاحش، السّائل الملحف، و يحبّ الحليم العفيف...».

2. از ابن عبّاس آورده اند كه منظور از «گفتار نيك»، خوش سخنى و رفتار شايسته و خداپسندانه است.

3. گروهى گفته اند: منظور، دعوت به ارزشها و هشدار از ضدّارزشها است.

4. و پاره اى ديگر گفته اند: منظور، همان گفتار نيك است.

درمورد اين جمله از آيه شريفه - «وقولوا للنّاس حُسْنَاً» - بحث ديگرى نيز مطرح شده؛ و آن اينكه آيا اين دستور جهانشمول است و به گفتار نيك با همه انسانها فرمان مى دهد يا تنها با مردم باايمان بايد اينگونه بود؟

در اين خصوص، نظرهايى چند ارائه شده است:

1. حضرت باقر (ع) مى فرمايد: «هو عام فى المؤمن والكافر.» (اين يك دستور همگانى و جهانشمول است و گفتار نيك را با تمامى انسانها سفارش مى كند، همدين يا همنوع).

2. امّا برخى پنداشته اند كه اين دستور خدا با آمدن فرمان جهاد نسخ شده است؛ و براى اين گفته خود، اين آيه شريفه را شاهد مى آورند كه:

«يا ايُّهَاالنَّبِىُّ جاهِدِالْكُفّارَ وَالْمُنافِقينَ وَاغْلُظْ عَلَيْهِمْ...»(185)

هان اى پيامبر! با كافران و منافقان پيكار كن و برآنان سخت گير...

و نيز اين سخن پيامبر(ص) را كه:

قاتلوهم حتّى يقولوا «لا اله الّااللَّه» او يقروا بالجزية.

با آنان كارزار كنيد تا يا ايمان آورند و يا تن به پرداخت جزيه و زندگى مسالمت آميز سپارند.

با اين بيان، به نظر برخى، «قولوا للنّاس حسناً» نسخ شده است.

امّا همانگونه كه از پنجمين امام نور (ع) روايت شد، اين دستور جهانشمول است؛ و به اعتقاد بيشتر مفسّران نسخ نشده است و هرگز بين آنها ناهماهنگى وجود ندارد؛ چرا كه مى توان با كافران حق ستيز و شرارت پيشه كارزار كرد و در همانحال سخن خوش و نيكو هم گفت و به بيان قرآن، با حكمت و اندرز نيكو به راه پروردگار فراخواند:

«اُدْعُ اِلى سَبيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِالْحَسَنةِ...»(186)

و حتّى به خود آنان و بتهاى رنگارنگشان نيز ناروا و زشت نگفت؛ بلكه با بهترين سبك و شايسته ترين سخنان آنان را راه نمود.

«وَلاتَسُبُّواالَّذينَ يَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ...»(187)

با اين توضيح، ميان دو دسته آيات ناسازگارى نيست، و مى توان هم با شرارت پيشگان كارزار كرد و هم در همانحال با ديگران و حتّى خود آنان به نيكوترين لحن و بهترين منطق و شايسته ترين سبك سخن گفت و دلسوزى و ارشاد كرد.

«واقيمواالصّلوة»

و نماز را با شيوه و آداب خاص خود بپا داريد.

«و آتواالزّكوة»

و زكات و حقوق مالى خويش را همانگونه كه خدا مقرّر فرموده است، به صاحبانشان بدهيد.

«ثمّ تولّيتم الّا قليلاً منكم و انتم معرضون»

آنگاه با اينكه پيمانى استوار بسته بوديد، جز اندكى از شما، همه اعراض كرديد و روى برتافتيد

در اينكه در اين جمله از آيه شريفه روى سخن با كدامين گروه از يهود است، ديدگاهها متفاوت است:

1. به اعتقاد گروهى از دانشمندان، روى سخن با نياكان يهود عصر رسالت است.

2. و به عقيده دسته اى ديگر، روى سخن با يهوديان معاصر پيامبر(ص) و در نكوهش آنان است؛ چرا كه آنان نشانه هاى پيامبر(ص) را در تورات خوانده بودند و او را مى شناختند و خداوند دستور گرايش و عمل به رهنمودهاى آن حضرت را به آنان داده بود، امّا آنها پيروى نكردند.

نكته ديگر در آخر آيه شريفه، بكاررفتن دو واژه «تولّيتم» و «معرضون» است كه هر دو يك مفهوم دارند.

در اين مورد، عدّه اى برآنند كه دليل بكاررفتن هر دو واژه، تنها بخاطر تأكيد است؛ امّا برخى اندك تفاوتى ميان دو واژه نهاده و گفته اند: «تولّى» به معناى «روى برتافتن» است امّا «اعراض»، ادامه آن كار ناپسند.

چكيده پيام آيه

1. در آيه شريفه اوّل اين درس ترسيم شده كه حقوق خدا نخستين مرحله حقوقى است كه انسان بايد بر اداى آن كمر همت بندد؛ چرا كه او آفريدگار انسان و ارزانى دارنده همه نعمتها است.

2. پس از آن، حقوق پدر و مادر بر ديگر حقوق مقّدم است؛ زيرا آنان افزون بر اينكه به خواست خدا عامل پيدايش انسانند، مربى او نيز هستند.

3. در مرحله سوّم، حقوق نزديكان است كه جزئى از وجود انسانند و از ديگران به او نزديكترند.

4. و آنگاه حقوق يتيمان؛ چرا كه آنان ناتوانند و قدرت دفاع ندارند.

5. و سرانجام حقوق محرومان؛ چرا كه نيازمندند.

«و اذ اخذنا ميثاقكم لاتسفكون دمائكم»

و [بياد آريد] هنگامى را كه از شما پيمان استوار گرفتيم كه «خون همديگر را مريزيد»

قرآن شريف پس از ترسيم عهدشكنى يهود، اينك پيمانى ديگر و پيمان شكنى ديگرى از آنان را به تصوير مى كشد.

عدّه اى گفته اند: منظور از «لاتسفكون دمائكم» اين است كه گروهى از شما خون گروهى ديگر را بر زمين نريزيد؛ چرا كه كشتن يك انسان، تنها ريخته شدن خون او نيست، بلكه درحقيقت هم خون قاتل ريخته مى شود و هم مقتول. و اگر همدين و همراه و هم عقيده باشند كه كشته شدن يك انسان، همانند كشته شدن همه آنهاست، همانگونه كه پيامبر گرامى(ص) فرمود: مردم باايمان در دگردوستى و مهر به يكديگر، بسان يك پيكرند؛ هرگاه عضوى از آن پيكر رنجيده و به تب و بيخوابى دچار شود، همه اعضا و اندامها احساس درد و رنج مى كنند و براى زدودن آثار آن بسيج مى شوند: «انّما المؤمنون فى تراحمهم و تعاطفهم بمنزلةالجسدالواحد...».

و برخى نيز برآنند كه منظور آيه شريفه اين است كه مباد فردى از شما ديگرى را بكشد كه بناگزير به فرجام دردناك گناه خود گرفتار شود و جانش را از دست بدهد؛ چرا كه قاتل در همانحال كه كشنده ديگرى است، خون خويشتن را نيز برزمين مى ريزد.

«ولا تخرجون انفسكم من دياركم»

و يكديگر را از خانه و سرزمين خود بيرون نرانيد [تا خانه ديگران را غصب كنيد]

دسته اى گفته اند: منظور اين است كه مرتكب جنايتى نشويد كه كيفر آن بيرون راندن شما باشد.

«ثمّ اقررتم و انتم تشهدون»

پس شما به اين پيمان اقرار كرديد و خود به آن گواهى مى دهيد

به اعتقاد برخى، منظور اين است كه شما گواهيد كه ما از گذشتگانتان پيمان استوار گرفتيم و آنان پذيرفتند كه چنين كارهايى را انجام ندهند. و بعضى نيز گفته اند: منظور از اقرار، رضايت و صبر دربرابر آن است.

مفسّران در اينكه چه كسانى مخاطب جمله «و انتم تشهدون» هستند، ديدگاههاى متفاوتى دارند:

1. ابن عبّاس مى گويد: منظور، يهود معاصر پيامبرند كه خدا آنان را بخاطر پايمال ساختن مقررّات تورات - كه مدّعى پيروى از آن بودند - نكوهش مى كند.

2. امّا «ابوالعاليه» مى گويد: اين جمله درحقيقت خبرى است كه بصورت خطاب آمده؛ و معناى آن ممكن است اين باشد كه شما گواه بر خودتان هستيد كه اقرار و اعتراف به اين پيمان كرديد، و يا اينكه شما خود مى بينيد چگونه خونها ريخته مى شود و چگونه برخى ديگران را از خانه و كاشانه خويش مى رانند.

«ثمّ انتم هؤلاء تقتلون انفسكم»

پس اين شما هستيد اى يهود، كه پس از آن پيمان استوار و اعتراف به آن، بازهم خون يكديگر را مى ريزيد و همديگر را از خانه و سرزمين خود مى رانيد؛ با اينكه خود گواهيد كه وفاى به عهد لازم است.

«و تخرجون فريقاً منكم من ديارهم تظاهرون عليهم بالاثم والعدوان و ان يأتوكم اسارى تفادوهم و هو محرّم عليكم اخراجهم»

و گروهى از خودتان را از سرزمين و ديارشان مى رانيد، و به گناه و تجاوز برضدّ آنان همدست و همداستان مى شويد، و اگر اسيرانى از گروه خودتان نزد شما آيند، با پرداخت فديه آنان را آزاد مى كنيد، با آنكه نه تنها كشتن آنان بلكه بيرون راندن همدينان و همنوعانتان از خانه و شهرشان بر شما حرام شده است، همانگونه كه دردست دشمن ماندن آنان و فديه ندادن براى آزاديشان حرام شده است. شما كه راضى نمى شويد آنان اسير دشمن باشند؛ پس چرا خودتان آنان را مى كشيد و از خانه هايشان مى رانيد؟!

«افتؤمنون ببعض الكتاب و تكفرون ببعض»

پس آيا شما به بخشى از كتاب آسمانى خود ايمان مى آوريد و به بخشى ديگر كفر مى ورزيد؟

آيا به كتابى كفر مى ورزيد كه مقررّات و احكام خود را در آن بيان كردم، و از شما پيمان استوار گرفتم كه براساس آن عمل كنيد؟! و آنگاه شما به دلخواه خويش به بخشى از آن ايمان مى آوريد و درنتيجه اسيران همدين خود را طبق دستور همين كتاب با فديه آزاد مى سازيد، امّا با كفرورزيدن به بخش ديگر، حقّ حيات و آزادى آنان را مورد تهاجم قرار مى دهيد و آنان را مى كشيد و از خانه و شهرشان مى رانيد!

آيا مى دانيد كه كفرورزيدن به بخشى از كتاب، شكستن پيمان شما با خداست؟!

پيام آيه

درمورد پيام اين آيه شريفه، نظرهايى ارائه شده است:

1. برخى گفته اند: دو تن از سردمداران يهود به نام «قريظه» و «نضير» كه با هم برادر بودند، از يكديگر جدا شدند. يكى با قبيله اوس و ديگرى با خزرج پيمان دوستى بست؛ درنتيجه، پس از هر پيكارى برضدّ يكديگر، اسيران همدين خويش را با پرداخت فديه آزاد مى ساختند. از اين رو قرآن به آنان هشدار مى دهد كه شما به يك دستور تورات كه بازخريد اسيران همدين است، عمل مى كنيد، امّا به آن بخش كه حقّ حيات و حقّ زندگى را براى آنان به رسميت شناخته است، كفر مى ورزيد، و آنان را مى كشيد و مى رانيد. آيا اين كار درستى است؟!

2. «ابوالعاليه» مى گويد: بنى اسرائيل هرگاه با هم پيكار مى كردند، گروه غالب، مغلوب را از شهر و ديار خود مى راند؛ درصورتيكه خدا از آنان پيمان گرفته بود كه نه خون يكديگر را بريزند و نه به خانه و كاشانه يكديگر تجاوز كنند. آنان به اين دستورات خدا عمل نمى كردند؛ امّا به هنگام پيكار، چنانچه كسى اسير مى شد، با تمسّك به دستورات تورات فديه مى دادند و او را آزاد مى ساختند. از اين رو قرآن مى فرمايد: چرا به همه دستورات تورات عمل نمى كنيد؟!

3. عدّه اى از مفسّران نيز گفته اند: پيام آيه شريفه اين است كه چرا به بعضى از دستورات تورات عمل مى كنيد، امّا به بخشى از آن كه ترسيم نشانه ها و ويژگيهاى پيامبر اسلام(ص) است، ايمان نمى آوريد؛ با اينكه شما با الهام از تورات، بخوبى او را مى شناسيد؟!

«فما جزاء من يفعل ذلك منكم الّا خزىٌ فى الحيوةالدّنيا»

پس كيفر هركس از شما كه چنين بازيگرى كند، جز خوارى در زندگى دنيا چيزى نخواهد بود

درمورد اين ذلّت و خوارى كه ثمره شوم گناه و جنايت آنان بود، نظرهايى ارائه شده است:

1. بعضى گفته اند: منظور از اين ذلّت دنيوى، فرمان خدا بر كيفر سخت ستمكاران و كسانى بود كه خون بيگناهان را مى ريختند.

2. و برخى ديگر گفته اند: منظور جزيه و مالياتى بود كه بايد با خفّت و خوارى مى پرداختند و در پناه ديگران زندگى مى كردند.

3. پاره اى را نيز اعتقاد برآن است كه منظور كيفر سختى بود كه دو گروه تجاوزكار يهود - بنى قريظه و بنى نضير - به سبب پيمان شكنى و همدستى با دشمنان خارجى و خيانت به وطن خويش، طعم تلخ آن را چشيدند.

«و يوم القيامه يردّون الى اشدّالعذاب»

و در روز رستاخيز، آنان را به سخت ترين عذابها بازخواهند برد

اين جمله از آيه شريفه بيان مى دارد كه خيانت و بيداد يهوديان متجاوز آنقدر زياد است كه كيفر خفّت بار دنيوى برايشان كافى نيست و بايد در سراى آخرت، به عذابى سهمگين گرفتار آيند؛ عذابى كه خداى عادل براى ستمكاران و پيمان شكنان و دشمنان خويش فراهم ساخته است.

«و مااللَّه بغافلٍ عمّاتعملون»

و خداوند از آنچه انجام مى دهيد، غافل نيست

او كردار زشت شما را مى بيند و از ياد نمى برد؛ چرا كه او نگاهدارنده عملكردها و پاداش و كيفردهنده آنهاست.

يك پرسش: گويى از آيه شريفه چنين برمى آيد كه ايمان و كفر ممكن است با هم در يك انسان گرد آيند؛ درحاليكه از ديدگاه اديان و مذاهب توحيدى، اين غيرممكن است؛ پس منظور آيه شريفه چيست؟

پاسخ: آيه بيان نمى كند كه ايمان و كفر با هم در يك فرد يا يك گروه جمع مى آيند؛ بلكه مقصود اين است كه آنان به دلخواه خود، به بعضى از مقررّات كتاب آسمانى خويش عمل مى كردند و به برخى ديگر پشت پا مى زدند؛ با اينكه از تمامى اين مقررّات نيك آگاه بودند و به آنها اعتراف داشتند.

و اين، از يك سو نشانه نداشتن ايمان واقعى است، و از ديگر سو بيانگر اين حقيقت كه ايمان به برخى از آيات و دستورات يا ايمان فصلى و موسمى و زبانى، نجات بخش نخواهد بود.

پيام آيه

اين آيه شريفه، پيامى آرام بخش نيز براى پيامبر گرامى(ص) دارد و آن اينكه به او مى گويد: هان اى پيامبر بشردوست! از اينكه يهود عصر رسالت تو را گواهى نكردند و با وجود آگاهى از ويژگيهايت، به تو ايمان نياوردند، اندوهگين مباش؛ چرا كه آنان على رغم ادّعا بر ايمان به كتاب خويش، به آن عمل نمى كنند، پس چگونه انتظار ايمان و پروا و عمل به قرآن را از آنان دارى؟

«اولئك الّذين اشترواالحيوةالدّنيا بالآخرة»

اينان همانانند كه زندگى دنيا را به بهاى آخرت خريدند

آرى؛ كسانى كه به بعضى از دستورات تورات عمل مى كنند و به برخى ديگر پشت پا مى زنند، همان كسانى هستند كه جاه و مقام اين جهان را به بهاى ازدست دادن جهان ديگر و نعمتهاى آن - كه خدا به مردم باايمان و شايسته كردار وعده فرموده است - خريدارى كردند.

گويى در آيه شريفه از معامله اى سخن مى رود كه بهاى آن كفرورزيدن به خدا و وانهادن نعمتهاى سراى آخرت دربرابر دريافت ارزشهاى زودگذر دنياست؛ و آنگاه هشدار مى دهد كه چنين افرادى، هيچ بهره اى از نعمتها و موهبتهاى سراى آخرت نخواهند برد.

«فلا يخفّف عنهم العذاب و لا هم ينصرون»

نه در عذاب و كيفر آنان تخفيف داده مى شود و نه از هيچ سو به آنان يارى مى شود

آرى؛ نه از عذابشان كاسته مى شود و نه راه نجات و يار و ياورى دارند كه آنان را برهاند.