/ سوره بقره / آيه 62
62. اِنَ الَّذينَ آمَنُوا وَالَّذينَ هادُوا
والنَّصارى وَالصّابِئينَ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ
وَالْيَوْمِ الْآخِرِ وَ عَمِلَ صالِحَاً فَلَهُمْ
اَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَ لاخَوفٌ
عَلَيْهِمْ وَلاهُمْ يَحْزَنُونَ.
ترجمه
62. بى گمان كسانى كه [به قرآن و پيامبر] ايمان
آورده و آنان كه يهودى شده اند، و [نيز] ترسايان و
صابئان، هر كه به خدا و جهان ديگر ايمان آورد و
كار شايسته انجام داد، پس اينان پاداششان نزد
پروردگارشان خواهد بود، و بر آنان نه ترسى خواهد
بود و نه اندوهگين خواهند شد.
نگرشى بر واژه ها
«هادوا»: يهودى شدند. از واژه «هاد» به معناى
«توبه كرد» و «بازگشت» گرفته شده است.
در اينكه واژه يهود و اين نام از چه واژه اى
برگرفته شده، نظراتى ارائه شده است:
1. بعضى گفته اند: از واژه «هود» به معناى
«توبه» برگرفته شده است؛ و بدان دليل به آنان
يهودى گفته اند كه از گوساله پرستى دست شستند و به
سوى خدا بازگشتند و توبه كردند.
2. برخى ديگر گفته اند: از «يهوذا» نام
بزرگترين فرزند يعقوب گرفته شده، كه پس از ورود به
فرهنگ عرب، «ذال» آن به «دال» تبديل شده است.
3. عدّه اى را نيز اعتقاد بر آن است كه اين
واژه از «يتهودن» به معناى «حركت مى كنند» گرفته
شده است؛ و چون بنى اسرائيل به هنگام خواندن
تورات، حركت مى كردند و بر اين عقيده بودند كه
هنگام فرود تورات بر موسى (ع)، آسمانها و زمين در
حال حركت بودند، «يهودى» خوانده شده اند.
واژه «يهود» اسم جمع، و مفرد آن «يهودى» است؛
مانند «زنج» كه مفرد آن زنجى است، و يا «روم» كه
مفردش «رومى» است.
«نصارا» يا «نصارى »، به رهروان راه مسيح (ع)
گفته شده است. اين واژه از مادّه «نصر» به معناى
«يارى كردن» گرفته شده، و مفرد آن «نصران» يا
«نصرى» است؛ مانند «سكارى» كه جمع «سكران» يا
«مهارى» كه جمع «مهرى» است.
در اينكه چرا نام پيروان مسيح (ع) را «نصارا»
گفته اند، ديدگاهها متفاوت است:
1. ابن عبّاس مى گويد: بدان دليل نام پيروان آن
حضرت را «نصارا» گفته اند كه پيامبرشان -
«مسيح»(ع) - در روستاى «ناصره» زندگى مى كرد.
2. برخى دليل اين نامگذارى را «همكارى و
هماهنگى آنان با هم» عنوان ساخته اند.
3. و پاره اى معتقدند بدان جهت كه آنان در پاسخ
حضرت مسيح (ع) كه پرسيد: «مَنْ انصارى الى
اللَّه»، گفتند: «نحن انصاراللَّه ...»، به اين
نام خوانده شدند.
«صابئين» مفردش «صابى»، به معناى كسى است كه
آيين و راه و رسم نخستين خود را وانهاده و به آيين
ديگرى گرويده است؛ و از آنجا كه ستاره پرستان از
يكتاپرستى و توحيدگرايى به پرستش ستارگان گرايش
يافتند، به اين نام خوانده شدند. اين فرقه ضمن
پرستش ستارگان در كنار خدا، به روز رستاخيز و بعضى
از پيامهاى آسمانى و پيام آوران خدا ايمان دارند.
تفسير
در اينكه چه كسانى در اين آيه شريفه با عنوان
«اِنَ الَّذينَ آمَنُوا ...» خوانده شده اند،
ديدگاهها متفاوت است:
1. عدّه اى از مفسّران بر اين انديشه اند كه
منظور، مردمى هستند كه به مسيح (ع) ايمان آوردند و
پس از آن حضرت، ديگر نه به يهوديت و ستاره پرستى
گراييدند و نه به هيچ راه و رسمى ديگر؛ بلكه به
ظهور آخرين پيامبر خدا (ص) عقيده استوار پيدا
كردند و آمدن او را انتظار كشيدند.
2. برخى نيز گفته اند: منظور، پژوهندگان و حق
جويان حقيقى و چهره هايى بسان حبيب نجّار، ورقةبن
نوفل، ابوذر، زيدبن عمر، سلمان، بحيراى راهب و
درست انديشانى از اين دست بودند.
3. گروهى برآنند كه منظور، ايمان آوردگان واقعى
از امّتهاى گذشته اند.
4. و پاره اى بر اين باورند كه منظور، سلمان و
مسيحيانى هستند كه سلمان به كمك آنان به مسيح (ع)
ايمان آورد، و آنان نويدِ آمدن پيامبر اسلام (ص)
را به او دادند.
«من آمن باللَّه واليوم الآخر و عمل صالحاً
فلهم اجرهم عند ربّهم»
عدّه اى اين فراز از آيه شريفه را به يهود و
نصارا و ستاره پرستان و ... مربوط دانسته اند، نه
ايمان آوردگان؛ زيرا معنا ندارد كه بگوييم: كسانى
كه ايمان آورده اند، دگرباره ايمان آورند.
و برخى براين باورند كه اين جمله به همه آنها
برمى گردد. به عبارت ديگر، منظور از ايمان آوردنِ
ايمان آوردگان، استوارى در ايمان و تزلزل ناپذيرى
آنان است، و درمورد يهود و نصارا نيز ايمان
ابتدايى به خدا و پيامبر(ص) و قرآن شريف.
دسته اى بر اين انديشه اند كه منظور، كسانى
هستند كه به محمّد (ص) ايمان آوردند و اين ايمان
پس از آگاهى و دريافت نويدِ آمدن آن حضرت در
كتابهاى آسمانى بود؛ همانگونه كه در آيه زير نيز
اين دو مرحله از ايمان در كنار هم قرار گرفته اند:
«وَالَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُواالصّالِحاتِ وَ
آمَنُوا بِما نُزِّلَ عَلى مُحَمَّدٍ ...»(171).
و پاره اى ديگر عقيده دارند كه اين آيه شريفه
با فرود آيه مباركه «وَ مَنْ يَبْتَغِ
غَيْرَالْاِسْلامِ دينَاً فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْهُ
...»(172) نسخ شده است؛ چرا كه در اين آيه شريفه،
دين مورد قبول خدا از بندگان، تنها اسلام است و
بس. امّا به اعتقاد ما، اين سخن سست و بى دليل
است؛ زيرا نسخ در بعضى از مقررّات، براساس مصالح و
فوايدى ممكن است، ولى در آياتى كه بيانگر وعده و
وعيد است، مفهومى ندارد.
گروهى نيز مى گويند: پيام آيه شريفه، جاودانه و
هميشگى است؛ چرا كه منظور اين است كه: هان اى
بندگان خدا! اى كسانى كه به مانند يهود و نصارا و
ستاره پرستان و منافقان به زبان و ظاهر ايمان
آورده ايد، امّا ايمان بر اعماقِ جانتان راه
نيافته است! اگر براستى ايمان آوريد و دستورات
قرآن و پيامبر را بكار بنديد، ازنظر پاداش، در
رديف كسانى قرار مى گيرد كه از ابتدا و بدون سابقه
نفاق، ايمان آورده اند و كارهاى شايسته و بايسته
انجام مى دهند.
«ولاخوف عليهم و لاهم يحزنون»
منظور اين است كه درصورت ايمان راستين و انجام
دادن كارهاى شايسته و توبه واقعى از بازيگرى و
زبان بازى، ديگر نه از گذشته ترسى خواهند داشت و
نه از آينده، كه از حسابرسى جهان ديگر اندوهگين
شوند.
حقيقت ايمان
نكته ديگرى كه از اين آيه شريفه مى توان
دريافت، اين است كه: ايمان به خدا و روز رستاخيز،
يك واقعيت عميق قلبى و عمل شايسته و فرمانبردارى
از خدا، اثر گسست ناپذير آن است؛ و حقيقتى جدا از
آن باور و گرايش عميق قلبى نيست. زيرا در آيه
شريفه، پس از ترسيم كامل ايمان، عمل صالح بصورت
جمله اى مستقل و جداگانه بيان شده است، و نمى توان
آن را بسان آيه شريفه «فيهِما فاكِهَةٌ وَ نَخْلٌ
وَ رُمّانٌ»(173) و يا «وَ اِذْ اَخَذْنا مِنْ
ميثاقَهُمْ وَ مِنْكَ وَ مِنْ نُوح ٍ...»(174)
ارزيابى كرد؛ و دو واژه «نخل» و «رمّان» در آيه
نخست و «منك» و «من نوح» در آيه دوّم را به جمله
پيشين معطوف دانست.