تفسير مجمع البيان جلد ۱

امين الاسلام طبرسي
ترجمه : علي کرمي

- ۲۰ -


/ سوره بقره / آيه 36

36. فَاَزَلَّهُمَاالشَّيْطانُ عَنْها فَاَخْرَجَهُما مِمّا كانا فيهِ وَ قُلْنَااهْبِطُوا بَعْضُكُمْ لِبَعْض ٍ عَدُوٌّ وَ لَكُمْ فِى الْاَرْض ِ مُسْتَقَرٌّ وَ مَتاعٌ اِلى حينٍ.

ترجمه

36. پس شيطان هر دو را از آن [باغ پرطراوت و زيبا ]لغزانيد و آنان را از آنچه در آن بودند، خارج ساخت؛ و [آنگاه ما به آنان ] گفتيم: «[به زمين ] فرود آييد. شما دشمن يكديگر خواهيد بود؛ و برايتان در زمين قرارگاه، و تا چندى برخوردارى [و بهره مندى ]خواهد بود.

نگرشى بر واژه ها

«اَزَ لَّهُما» را از «زلّت» به معناى «لغزش و گناه» گرفته اند. اين واژه، با واژه هاى «معصيت» و «سيئة» هم معنا و هم مفهوم است.

«اهبطوا» از «هبوط» به معناى «فرودآمدن از بالا و بلندى» گرفته شده است؛ و گاه به مفهوم «جاى گرفتن و ورود به جايى» نيز بكار مى رود، نظير اين آيه شريفه: «... اِهْبِطُوا مِصْرَاً...»(127).

«عدوّ» به دشمن گفته مى شود؛ درست عكس «ولىّ» كه به دوست مى گويند. مصدر اين واژه، «عداوت» به معناى «تجاوز كردن» است.

«مستقر» به معناى قرارگاه است؛ و «قرار» به مفهوم «ثبات» و «ماندگارى»، عكس «فرار» و «زوال» است. استقرار نيز به معناى «بقا و قرار بر يك حال تا مدّتى» بكار مى رود.

«متاع» به آنچه از آن بهره و لذّت برده مى شود، مى گويند؛ و واژه «تمتّع» به معناى «لذّت بردن» و «بهره ورشدن» است.

«حين» به مفهوم «زمان و مدّت» است؛ و اين واژه در غير اين آيه مباركه و آيه شريفه «تُؤْتى اُكُلَها كُلَّ حينٍ بِاِذْنِ رَبِّها ...»(128) (ميوه اش را هر زمان به فرمان پروردگارش مى دهد)، به معناى «شش ماه» گرفته شده است.

تفسير

در نخستين آيه شريفه اين فصل، از سرگذشت آدم سخن بميان مى آيد.

«فازلّهماالشّيطان»

شيطان آدم و همسرش را دچار لغزش ساخت

اين لغزانيدن بدان دليل به شيطان نسبت داده شده است كه به سبب وسوسه هاى پياپى او انجام گرفت و كار بجايى رسيد كه آنان از آن باغ زيبا و نعمتهاى گوناگون و آن مقام رفيع فرود آمدند. و منظور از شيطان نيز همان «ابليس» است كه در آيات گذشته از او سخن رفت.

«فاخرجهما ممّا كانا فيه»

شيطان آن دو تن را از آنچه در آن قرار داشتند و غرق در نعمت و آسايش بودند، خارج ساخت

گفتنى است كه بيرون راندن آدم از بهشت و فرودش به زمين، براى كيفر كردن او نبود؛ چرا كه او گناهى مرتكب نشده بود. او از پيام آوران خداست و ما با دلايل بسيار و ترديدناپذير، پيامبران را برخوردار از عصمت مى دانيم؛ آنان به گناه و بيداد و اشتباه و انحراف دست نمى يازند و كسانى كه جز اين درمورد آنان بپندارند، آن برگزيدگان بارگاه خدا را درست نشناخته و بزرگترين دروغ را به خدا نسبت داده اند.

با اين بيان، بيرون ساختن آدم از بهشت بدان جهت صورت گرفت كه با خورده شدن ميوه آن درخت ممنوع به وسيله آدم، مصلحت تغيير يافت و حكمت و تدبير آفريدگار فرزانه هستى ايجاب كرد كه آدم و همسرش را به زمين فرود آورد و به اداى وظيفه و رعايت مقررّات خويش و مشكلات زندگى گرفتار سازد؛ لباس بهشت را از اندامشان بيرون آورد و همه نعمتهايى را كه از سر مهر و بخشايش به آنان ارزانى داشته بود، بازپس گيرد؛ و همانطور كه انسانهاى برخوردار از ثروت و سلامت و جوانى و نشاط و خوشيها و آسايشهاى زندگى را گاه با بازپس گرفتن همه نعمتها و جايگزين ساختن گرفتاريها و نيازها مى آزمايد، آدم و همسرش را نيز بدينصورت تحت آزمون سخت قرار داد. و روشن است كه همه اين فراز و نشيبهاى هدفدار و حكميانه، به منظور ساخته شدن انسانها و بارورى و شكوفايى استعدادها و تواناييهاى آنها و نيز بخاطر آبديدگى و استحكام در كوره آزمون و بروز نيروى شگرف مقاومت و پايدارى و شكيبايى انسان است.

يك پرسش: با توجّه به اينكه شيطان پس از سرباز زدن از سجده برآدم و سركشى و خودكامگى، از بهشت آدم رانده شد و آدم و همسرش در آنجا سكونت گزيدند، چگونه باز هم شيطان توانست آنان را وسوسه كند؟

پاسخ: برخى بر اين باورند كه بعد از رانده شدن شيطان از بهشت، آدم به انگيزه كنجكاوى، نزديك درِ بهشت مى آمد و شيطان نيز كه از نزديك شدن به آنجا منع نشده بود، به او نزديك مى شد و با وى سخن مى گفت؛ و در همين گفتگوها او را وسوسه كرد. به هر صورت، ظاهر آيات، نشانگر رويارويى و گفت و شنود مستقيم شيطان با آدم است.

«قلنااهبطوا»

[به زمين ] فرود آييد

چرا قرآن شريف با اينكه روى سخنش با آدم و همسرش بوده، واژه جمع بكار برده است؟

در پاسخ به اين پرسش، نظراتى ارائه شده است؛ ازجمله:

1. بعضى گفته اند: روى سخن اين فراز از آيه شريفه با آدم و همسرش و شيطان بوده است كه در بهشت بودند. درست است كه شيطان پيش از اين مرحله از بهشت رانده شده بود، امّا منافات ندارد كه باز هم گفته شود: «بيرون رويد».

2. برخى بر اين باورند كه روى سخن با آدم و همسر و نسل اوست.

3. پاره اى مى گويند: روى سخن با آدم و همسر اوست؛ امّا جمع آوردن واژه «اهبطوا» مطابق روش محاوره عربى است كه نخستين مرحله جمع را از دو عدد يا دو تن بحساب مى آورند؛ براى نمونه، به اين آيه شريفه دقت كنيد كه ضمير «نا» به معناى «ما» را درمورد خداى يكتا بكار برده است و ضمير «هم» را درمورد دو پيامبر او: «... اِذْ نَفَشَتْ فيهِ غَنَمُ الْقَوْمِ وَ كُنّا لِحُكْمِهِمْ شاهِدينَ.»(129) (و داوود و سليمان را [بياد آور] آنگاه كه درمورد آن كشتزار - كه گوسفندان قوم، شب هنگام در آن چريده بودند - داورى مى كردند، و ما گواه داورى آنان بوديم).

4. گروهى گفته اند روى سخن با آدم و همسرش و وسوسه است.

5. و عدّه اى نيز بر اين انديشه اند كه خطاب اين فراز از آيه شريفه، آدم و همسرش و حيوانى است كه شيطان با آن، آنها را وسوسه كرد.

يادآور مى شود كه دو نظر چهارم و پنجم، سست و بى دليل اند.

«بعضكم لبعض ٍ عدوٌّ»

شما دشمن يكديگر خواهيد بود

گرچه در آدم چيزى كه باعث دشمنى شود، ديده نشد، و حسدورزى و نافرمانى شيطان اين دشمنى را پديدآورد، امّا پس از آن مرحله، دشمنى ميان دو طرف عميق شد؛ از اين رو، دشمنى آدم با شيطان، ايمان و تقوا و ارزش است؛ امّا دشمنى شيطان با آدم، كفر و زندقه و بيداد.

دسته اى از مفسّران گفته اند: منظور آيه شريفه، دشمنى نسل آدم با شيطان و نسل اوست؛ و روشن است كه آيه در مقام هشدار است، نه دستور و فرمان؛ چرا كه خدا به دشمنى و عداوت فرمان نمى دهد. و در اينجا سخن درمورد هبوط و فرود است؛ امّا پيش از آن وقايعى رخ داد كه دشمنى ميان اين دو گروه را پديد آورد.

برخى نيز بر اين عقيده اند كه خطاب اين فراز از آيه شريفه، آدم و همسر اوست. با اين بيان، دشمنى و عداوت نيز همان ناسازگارى ميان نسل آنان است؛ و بدان دليل روى سخن با آدم و همسرش است كه اصل و پايه نسل انسانند.

«ولكم فى الارض مستقرٌّ و متاعٌ الى حين ٍ»

و براى شما در روى زمين قرارگاه و آرامشى است و تا فرا رسيدن آخرين لحظات زندگى و پايان عمر، از آن بهره مند مى شويد

ابوبكر سراج مى گويد: اگر در آيه شريفه «الى حين ٍ» نيامده بود، امكان داشت اين پندار پيش آيد كه اقامت در زمين تا بينهايت خواهد بود؛ به همين جهت فرمود: «الى حين ٍ» تا روشن سازد كه سكونت در زمين براى آدم و نسل او هميشگى نخواهد بود.

و آخرين نكته در آيه شريفه اين است كه: خدا در اين آيه و آيات قبل و بعد از آن، گناه آدم را به شيطان و اغواگرى او نسبت مى دهد، نه به خود آدم؛ و اين نشانگر اين واقعيت است كه گناه و اشتباه بندگان هرگز به خواست خدا و كار او نيست. خداى پر مهر نه كسى را از عبادت و يكتاپرستى و پيمايش راه نجات و رستگارى بازمى دارد و نه كسى را به گناه و انحراف مى كشاند؛ زيرا آفريدگار هستى از آنچه به شيطان نسبت داده شده و زيبنده شيطان و شيطان صفتان است، پاك و منزّه است.

اين نكته نيز روشن مى شود كه وسوسه شيطان در افكندن انسان به گناه، اثر مخرّبى دارد؛ از اين رو بايد هشيار بود و از شرارت و وسوسه هاى او به خدا پناه برد.