تفسير مجمع البيان جلد ۱

امين الاسلام طبرسي
ترجمه : علي کرمي

- ۱۷ -


/ سوره بقره / آيه 33

33. قالَ يا آدَمُ اَنْبِئْهُمْ بِاَسْمائِهِمْ فَلَمّا اَنْبَئَهُمْ بِاَسْمائِهِمْ قالَ اَلَمْ اَقُلْ لَكُمْ اِنّى اَعْلَمُ غَيْبَ السَّماواتِ وَالْاَرْض ِ وَ اَعْلَمُ ما تُبْدُونَ وَ ما كُنْتُمْ تَكْتُمُونَ.

ترجمه

33. فرمود: «هان اى آدم! آنان را از [اسرار و حقايق ]نامهاى اينان آگاه ساز.» و هنگامى كه [آدم ] آنان را از نامهايشان خبرداد، [و آگاهشان ساخت ]، [خدا ]فرمود: «آيا به شما نگفتم كه من غيب (و نهفته) آسمانها و زمين را مى دانم؛ و از آنچه آشكار مى سازيد، و از آنچه پنهان مى داشتيد، آگاهم؟!»

نگرشى بر واژه ها

«تبدون» به معناى «آشكار مى سازيد» آمده است.

«ابداء» و «اظهار» و «اعلان»، هر سه يك معنا دارند.

تفسير

روى سخن اين آيه شريفه، «آدم» است؛ و از او مى خواهد كه از نامها و اسرار و حقايق آنها كه خداى جهان آفرين آنها را به فرشتگان نماياند و آنان واماندند، خبر دهد و به فرشتگان آگاهى بخشد: «قال يا آدم انبئهم بأسمائهم...». و منظور از نامها نيز همان «اسماء هؤلاء» در آيه قبل است. هنگامى كه «آدم» نامهاى همه پديده ها و سود و زيان آنها را براى فرشتگان بيان كرد، آفريدگارش خطاب به فرشتگان فرمود: آيا به شما نگفتم كه من نهان آسمانها و زمين را مى دانم: «انّى اعلم غيب السّماوات والارض» و شما نمى دانيد؟! و نيز از آنچه آشكار مى سازيد و يا نهان مى داشتيد، آگاهم؟!

«و اعلم ماتبدون و ما كنتم تكتمون»

در تفسير اين فراز از آيه شريفه، ديدگاههايى ارائه شده است:

1. عدّه اى برآنند كه منظور از «ماتبدون و ما كنتم تكتمون» علم و آگاهى خدا به ظاهر و باطن و برون و درون پديده ها و كران تا كران هستى است، و در واقع مقدّمه اى است بر اين نكته كه: هان اى فرشتگان! هنگامى كه آفريدگار هستى بر همه چيز و درون و برون همه آفريدگانش آگاه است، بايد بدانيد كه آفرينش انسان براساس هدف و مصلحتهايى شايسته و بايسته است، و چنانكه بعضى مى پندارند، نيست.

2. و برخى گفته اند: منظور از «ماتبدون»، پاسخ سخنان فرشتگان است كه گفتند: «اتجعل فيها من يفسد؟» (آيا كسى را در زمين قرار مى دهى كه تباهى مى كند؟)؛ درست به همان صورت كه «ماتكتمون» پاسخ ابليس و پندار خودپرستانه اوست كه به آدم سجده نكرد.

امّا على بن عيسى اين ديدگاه را سست مى شمرد و مى گويد: خطاب آيه، فرشتگان است؛ و مى دانيم كه شيطان درميان آنان نبود. افزون بر اين، «ماتكتمون» جمع و عام است و همه را دربر مى گيرد و نمى توان جز با دليل خاص و روشن آن را تخصيص كرد.

طرفداران اين ديدگاه، در پاسخ اين سخن مى گويند: همانگونه كه در فرمان سجده به آدم، همه مورد خطاب بودند، چه مانعى هست كه اينجا نيز همه ازجمله شيطان مورد خطاب باشند؛ بويژه كه رواياتى نيز در تأييد اين نكته وجود دارد.

3. گروهى از دانشمندان برآنند كه پس از آفرينش آدم و پيش از دميدن روح در كالبد او، فرشتگان بر وى گذشتند و از آنجا كه تاكنون او را نديده و نشناخته بودند، با خود گفتند: «ما از همه آفريدگان آفريدگار هستى برتريم و خدا موجودى برتر از ما نخواهد آفريد»؛ و «ماتكتمون»، اشاره به اين پندار است.

به باور ما، در بين اين سه ديدگاه كه درباره اين فراز از آيه ارائه شده، ديدگاه نخست بهتر مى نمايد؛ چرا كه اعم از دو وجه و دو ديدگاهِ محدودِ ديگر است.

يك پرسش: چرا آفريدگار هستى از علم بيكران خود با فرشتگان سخن مى گويد و از آگاهى خويش به اسرار و رموز و درون و برون پديده ها و آسمان و زمين پرده برمى دارد؟

پاسخ: خداوند برآن است كه بطور سربسته پاسخ چون و چراها را بدهد؛ درست به همان صورت كه به پرسشهايى كه درباره آفرينش آدم مطرح و گفته شد كه «اَتَجْعَلُ فيها مَنْ يُفْسِدُ...»(113)، پاسخ صريح نداد؛ يعنى نگفت كه «من مى دانم چه موجودى را خواهم آفريد»، بلكه سخنى غيرصريح ولى رساتر از آن بكار برد. و نيز در كنار پاسخ به چراها روشن ساخت كه انسان بايد فرمانبردار آفريدگار خويش و تسليم مقررّات امنيت آفرين و سعادت بخش او باشد؛ چرا كه او آفريدگار هستى است و بر مصالح و مفاسد و راز و رمز صعودها و سقوطها از همگان كه آفريده اويند، آگاهتر و داناتر است.

پرسشى ديگر: آموختن اسما و نامها به آدم، چگونه از علم خدا بر نهانها خبر مى دهد؟

پاسخ: برخى در پاسخ گفته اند كه: خدا تمامى نامهاى پديده هاى هستى را با معنا و مفهوم آنها، به آدم آموخت تا زبان و بيانش به آنها گشوده شود؛ و بدينوسيله قدرت اعجازى به او بخشيد كه هم سند رسالت و نبوت آدم باشد و هم نشانگر شكوه و عظمت مقامش.

و اين عظمت او هنگامى بيشتر جلوه مى كند كه بگوييم خدا به او دانشى آموخت كه فرشتگان و ديگر موجودات را بهت زده ساخت.

خدا با اين شيوه، نخست فرشتگان را وادار كرد كه به زبان خويش اعتراف كنند كه خود چيزى نمى دانند؛ سپس روشن شد كه آنچه را آدم به آنان آموخت، از آفريدگار هستى فراگرفته است؛ آنگاه روشنتر شد كه جز از راه آموختن از آفريدگار هستى كه به درون و برون و آشكار و نهان و غيب و شهود هستى آگاه است، راهى براى فراگيرى علم غيب نيست؛ و سرانجام اينكه فرشتگان كه سرچشمه هستى را دانش و حكمت خدا مى دانستند، با ملاحظه اين موضوع، يافته هاى عقلى را بروشنى در خارج از وجود خود ديدند. و آيه شريفه هم گويى ناظر بر اين نكات است كه مى فرمايد: «اَلَمْ اَقُلْ لَكُمْ اِنّى اَعْلَمُ غَيْبَ السَّماواتِ وَالْاَرْض ِ...».

پرسشى طرح نشده: مرحوم «سيّد مرتضى» مى گويد: در اين آيه شريفه پرسشى است كه گويى هيچيك از مفسّران آن را طرح نكرده اند؛ و آن اين است كه: آنگاه كه آدم اسرار و حقايق نامها را براى فرشتگان بيان كرد، چگونه آنان درستى گفتار او را دريافتند، با اينكه به بيان خودشان از اين موضوع بيگانه بودند؟

آيه نشانگر آن است كه فرشتگان گفتار آدم را گواهى و درستى آن را تصديق كردند؛ چرا كه اين آيه شريفه در ادامه مى فرمايد: «اَلَمْ اَقُلْ لَكُمْ اِنّى اَعْلَمُ غَيْبَ السَّماوات وَالْاَرْض ِ...».

علاوه بر اين، اگر فرشتگان درستى بيان آدم را دريافت نكرده باشند، سندى براى رسالت و اعجازى براى نبوّت او نمى شد؛ پس فهميدند كه درست مى گويد و گواهى هم كردند. اينك بايد پرسيد چگونه؟

پاسخ: در پاسخ اين پرسش، نظراتى ارائه شده است:

1. چه مانعى دارد كه خدا دانشى به آنان ارزانى داشته باشد كه در پرتو آن، درستى گفتار «آدم» را دريابند؟ چه اين دانش از راه واسطه و مقدّمه اى ارزانى شود و چه بدون مقدّمه و به اراده خدا همان دم به آنان داده شود.

2. ممكن است منظور از «علم به اسما و نامها» كه به آدم ارزانى شده بود، آشنايى كامل او به تمامى زبانها و لغتها و فرهنگها باشد. از سوى ديگر، امكان دارد هر گروهى از فرشتگان به لغت و زبانى آگاه بوده باشند؛ درنتيجه، هنگامى كه آدم با تمامى لغتها و زبانها سخن گفت، فرشتگان به كمك يكديگر دريافتند كه گفتار او صحيح و هماهنگ با حقيقت است؛ و او به همه زبانها آشنا است؛ و اين هنر بزرگ و آگاهى شگفت انگيز را سند صداقت و رسالت او شناختند.

گفتنى است كه اين دو پاسخ، با قبول اين فرض ارائه شده كه فرشتگان پيش از آن به رسالت آدم آگاهى نيافته باشند و آنگاه از راه بيان نامها و علم اسما از آن مطلع شوند. امّا اگر پيش از آن آزمون بزرگ، به رسالت او پى برده باشند، در آنصورت مى دانند كه گفتار پيامبر خدا (ص) براساس حق و درستى است و آن را گواهى مى كنند.