تفسير مجمع البيان جلد ۱

امين الاسلام طبرسي
ترجمه : علي کرمي

- ۱۴ -


/ سوره بقره / آيه هاى 28 - 27

27. اَلَّذينَ يَنْقُضُونَ عَهْدَاللَّهِ مِنْ بَعْدِ ميثاقِهِ وَ يَقْطَعُونَ ما اَمَرَاللَّهُ بِهِ اَنْ يُوصَلَ وَ يُفْسِدُونَ فِى الْاَرْض ِ اُولئِكَ هُمُ الْخاسِرُونَ.

28. كَيْفَ تَكْفُرُونَ بِاللَّهِ وَ كُنْتُمْ اَمْواتَاً فَاَحْياكُمْ ثُمَّ يُميتُكُمْ ثُمَّ يُحْييكُمْ ثُمَّ اِلَيْهِ تُرْجَعُونَ.

ترجمه

27. همانها كه پيمان خدا را پس از بستن آن مى شكنند، و آنچه را خدا به پيوستن آن فرمان داده است، مى گسلند، و در زمين به تباهى مى پردازند؛ آنانند كه خود زيانكارند.

28. چگونه به خدا كفر مى ورزيد؟! با آنكه [شما ]مردگانى بوديد و [او ]شما را زنده ساخت، باز شما را مى ميراند، [و] دگرباره زنده مى كند؛ پس به سوى او باز گردانده مى شويد.

نگرشى بر واژه ها

«عهد» به مفهوم «قرارداد» و «پيمان» است؛ و عهد خدا نيز سفارش و فرمان اوست. قرآن مى فرمايد: «اَلَمْ اَعْهَدْ اِلَيْكُمْ يا بَنى آدَمَ اَنْ لا تَعْبُدُواالشَّيْطانَ ...»(110) (هان اى فرزندان آدم! مگر با شما پيمان نبسته بودم كه شيطان را نپرستيد؟...)

«ميثاق» به معناى پيمان استوارى است كه مورد اطمينان باشد.

«يقطعون» از واژه «قطع» به معناى «جدا كردن دو چيز از يكديگر» گرفته شده است.

«امر» به مفهوم فرمانى است كه فرد برتر و عاليرتبه به فروتر صادر مى كند.

«يوصل» از «وصل» گرفته شده و به معناى «پيوند ميان دو چيز» است، برخلاف «فصل».

«خاسرون» مأخوذ از «خسران» و به معناى «نابودى» و «زيان» است.

تفسير

خداى جهان آفرين پس از معرفى گناهكاران، به ترسيم ويژگيهاى زشت آنان مى پردازد و روشن مى سازد كه يكى از خصلتهاى منفى آنان، پيمان شكنى است: «اَلَّذينَ يَنْقُضُونَ عَهْدَاللَّهِ ...».

در اينكه مقصود از اين پيمان چيست، ديدگاهها متفاوت است:

1. بعضى برآنند كه منظور از پيمان خدا، همين شعور، وجدان و فطرت توحيدگرايانه است. آنان در پرتو اين نعمتهاى خداداده، همه دلايل و برهانهاى توحيدگرايى و عدل خدا و رسالت پيامبران و اعجاز آنان را كه سندِ صداقت آنان است، مى نگرند و درمى يابند؛ امّا به همه پشت پا مى زنند و حق را نمى پذيرند.

2. برخى گفته اند منظور از عهد خدا، دستورات و هشدارهايى است كه خداوند ازطريق پيام آوران خويش به سوى مردم فرستاده است؛ و منظور از شكستن عهد خدا، ناديده گرفتن دستورات و هشدارهاى اوست.

3. طبرى صاحب تفسير معروف طبرى مى گويد: منظور از شكنندگان عهد خدا، كافران اهل كتابند؛ و عهد خدا با آنان، همان واقعيتى است كه در كتابهايشان آمده، يعنى اينكه «به رسالت آخرين و برترين پيامبر خدا ايمان آورند»؛ امّا آنان با شناخت آن پيامبر، عهد خود را با خدا شكستند و آن را با بهايى ناچيز مبادله كردند.

4. و آخرين ديدگاه اينكه منظور، پيمانى است كه خدا از فرزندان آدم، آنگاه كه در پشت پدر اصلى خويش بودند، گرفت. كه البتّه اين اعتقاد، ضعيف بنظر مى رسد؛ زيرا انسان چگونه مى تواند به عهد و پيمانى كه در خاطرش نيست و جز ازطريق آيات و روايات و يا داستانها از آن خبر ندارد، پايبند باشد؟

«و يقطعون ما امراللَّه به اَن يوصل»

در بيان آنچه پيمان شكنان به پيوند با آن فرمان يافته بودند، امّا آنها را گسستند، نظرهايى ارائه شده است:

1. پيوند با پيامبر و پيروان او؛

2. صله رحم و پيوند دوستانه با نزديكان؛

3. پيوستگى به پيام آوران و كتابهاى آسمانى، و ايمان به همه آنان و كتابهايشان؛

4. پيوند عملى ميان گفتار و عملكرد؛

5. پيوند با خوبان و دوستان خدا و گسستن از ظالمان و دشمنان خدا؛ كه در ميان همه ديدگاهها، اين سخن جامعتر و بهتر بنظر مى رسد.

«و يفسدون فى الارض»

و در زمين به تباهى مى پردازند

تباهى و فساد گناهكاران، به يكى از اين سه نظريه تفسير شده است:

1. دعوت به كفر و بيداد؛

2. راهزنى و ايجاد هرج و مرج و ناامنى؛

3. بخشاينده و مهربان؛

كه به باور ما، همه اينها را شامل مى شود.

«اولئك هم الخاسرون»

آنانند كه خود زيانكارند

و بسان كسانى هستند كه سرمايه وجود خويش را ازكف داده اند.

ابن عبّاس مى گويد:

در قرآن شريف هر جا كه ضرر و زيان به كافران و مشركان و منافقان نسبت داده شده، منظور زيان معنوى است؛ و آنجا كه به توحيدگرايان نسبت داده شده، منظور زيان مادّى و اين جهانى است.

از آنجا كه كفرگرايان به روز رستاخيز ايمان نداشتند و رسالت پيامبران را دروغ مى انگاشتند، خداوند پس از آياتى كه گذشت، اينك به ترسيم نعمتهاى خويش بر كافران مى پردازد و مى فرمايد: چگونه به خدا كفر مى ورزيد با آنكه شما مردگانى بوديد كه او شما را زندگى بخشيد؟!«كَيْفَ تَكْفُرُونَ بِاللَّهِ وَ كُنْتُمْ اَمْواتَاً فَاَ حْياكُمْ ...».

واژه «كيف» در اين آيه، به منظور نكوهش و بيان شگفتى آمده است؛ و جمله «و كنتم امواتاً فاحياكم» به صورتهاى مختلف تفسير شده است:

1. برخى گفته اند: تفسير آيه اين است كه شما در پشت پدرانتان بصورت نطفه اى بوديد كه خدا شما را زندگى بخشيد؛ پس مرگ براى شما ترديدناپذير خواهد بود، و آنگاه خداوند براى دادن پاداش و كيفر، شما را برخواهد انگيخت.

2. ابن عبّاس و ابن مسعود مى گويند: منظور اين است كه شما هيچ نبوديد و اين آفريدگار هستى بود كه به شما لباس وجود پوشانيد؛ و بعد از سرآمدى معلوم نيز شما را مى ميراند و در روز رستاخيز دگرباره شما را زنده خواهد ساخت.

3. پاره اى معتقدند مفهوم آيه شريفه اين است كه: شما مردمى گمنام بوديد و ما شما را زنده و بلندآوازه ساختيم. پس از اين زندگى، خواهيد مرد و آنگاه براى حساب و كتاب، زنده خواهيد شد.

در ادبيات عرب، گاه چهره هاى گمنام و ناشناخته را به «مرده» و انسانهاى بلندآوازه را به زنده تعبير مى كنند.

4. و عدّه اى ديگر از قرآن پژوهان بر اين باورند كه اين آيه شريفه مى فرمايد: شما بصورت نطفه هايى بيجان در پشت پدران و رحم مادران بوديد و ما به شما زندگى ارزانى داشتيم. و شما پس از اين زندگى، جهان را بدرود خواهيد گفت و آنگاه براى حسابرسى كارهايتان در مرحله زندگى برزخى، دگرباره زنده خواهيد شد، و سرانجام در روز رستاخيز و روز پاداش و كيفر، به سوى آفريدگارتان بازخواهيد گشت.

يادآور مى شود: دليل اينكه خداوند در اين آيه، درميان همه نعمتها، از نعمت حيات و زندگى سخن مى گويد، آن است كه زندگى، نخستين نعمت از مجموعه نعمتهاى بيشمار خداست و در پرتو آن است كه انسان توان بهره ورى از ديگر امكانات و نعمتهاى او را خواهد يافت. و علّت اينكه «مرگ» نيز در رديف نعمتها بشمار آمده، آن است كه با فرارسيدن مرگ، دوران وظايف و تكاليف بسر مى آيد و مرحله رسيدن به پاداش و نعمتهاى خدا فرا مى رسد. پس، با اين ديدگاه، مرگ نيز براى انسان توحيدگرا و پرواپيشه نعمت است.

نكته ديگرى كه از آيه مورد بحث دريافت مى شود، اين است كه: خدا هرگز شرك و كفر را از بندگان نخواهد پذيرفت و هيچگاه آن را نخواسته است؛ چرا كه اگر آن را مى خواست، نمى بايست آن را به كافران نسبت مى داد و مى گفت: «كيف تكفرون ...؟» (چگونه به خدا كفر مى ورزيد ...؟!)