تفسير مجمع البيان جلد ۱۹

امين الاسلام طبرسي
ترجمه : علي کرمي

- ۱۶ -


/ آشنايى با سوره نمل

سوره مباركه نمل، بيست هفتمين سوره، از قرآن شريف است كه پيش از آغاز ترجمه آيات و تفسير آن ،به نكاتى در آشنايى با آن اشاره مى رود.

1 - چرا سوره نمل؟

نام اين سوره مباركه را، سوره نمل ، يا سوره مورچه ناميده اند، چرا كه در اين سوره سخن از دنياى عجيب و شگفت انگيز مورچگان به ميان آمده است، و به همين دليل هم اين نام از آيه هيجدهم اين سوره برگرفته شده است كه مى فرمايد:

حَتَّى اِذَا اَتَوْا عَلى وَادِ الَّنمْلِ قَالَتْ نَمْلَةٌ يَا اَيَّهَا النَّمْلُ ادْخُلُوا مَسَاكِنَكُمْ لايَحْطِمَنَّكُمْ سُلَيْمَانَ وَجُنُودُهُ وَهُمْ لايَشْعُرُونَ.(89)

تا آن گاه كه سليمان و همراهانش به وادى مورچگان رسيدند، مورچه اى به زبان خويش به همنوعان خود گفت: هان اى مورچگان! بى درنگ به خانه هاى خويش وارد شويد تا مباد سليمان و لشكريانش نديده و ندانسته شما را پايمال سازند.

2 - فرودگاه آن

سوره نمل، به باور مفسران و محدّثان در «مكّه» و در كنار كهن ترين معبد توحيد و تقوا بر قلب پاك پيامبر آزادى و عدالت فرود آمده است.

اين حقيقت را افزون بر ديدگاه مفسّران، مى توان از محتواى آيات و مفاهيم گوناگون و موضوعات انسانساز آن نيز دريافت، چرا كه اين سوره از نظر قالب و واژه ها و نيز محتوا و مفاهيم، با سوره هاى مكّى هماهنگ و همنواست و بيشتر روى موضوعات ريشه اى و اساسى،همچون: شناخت خدا، توحيد و يكتاپرستى، نفى شرك و شرك گرايى، ايمان به معاد و جهان پس از مرگ، نشانه هاى خدا در كران تا كران آفرينش، وحى و رسالت، خودسازى و خودشكوفايى، شكوه و عظمت قرآن - كه يكى از نشانه هاى سوره هاى مكى است - سخن دارد.

3 - شمار آيات و واژه هاى آن

در مورد شمار آيات اين سوره، سه نظر آمده است:

1 - به باور «حجازى ها» اين سوره داراى 95 آيه است؛

2 - امّا به باور «بصرى ها» و «شامى ها» داراى 94 آيه مى باشد.

گفتنى است كه اين سوره از 1140 واژه و 3799 حرف تشكيل شده است.

4 - فضيلت اين سوره و پاداش تلاوت آن

از پيامبر گرامى آورده اند كه در اين مورد فرمودند:

من قرأ «طس» سليمان كان له من الاجر عشر حسنات، بعدد من صدق سليمان، و كذّب به، و هود و شعيب و صالح و ابراهيم و يخرج من قبره و هو ينادى لا اله اللّه.(90)

هر كس سوره «طس»، يا سليمان را تلاوت كند، خداوند به شمار كسانى كه رسالت حضرت سليمان را گواهى كرده و يا آن را دروغ شمردند و نيز هود، شعيب، صالح و ابراهيم، اين پيام آوران خدا را تصديق و يا تكذيب كردند، ده پاداش و حسنه به او ارزانى مى دارد، و به هنگامه بر پايى رستاخيز - كه سر از آرامگاه خويش بر مى دارد - لب به يكتايى خدا و بى همتايى او و ستايش پروردگار مى گشايد و نداى جانبخش «لا اله الا اللّه» را سر مى دهد.

5 - دور نمايى از محتواى اين سوره

اين سوره با نويدى جانبخش آغاز مى گردد و با هشدارى تكان دهنده پايان مى پذيرد، و در ميان اين نويد به مردم با ايمان و شايسته كردار، و اين هشدار به همگان، كه ذات پاك و بى همتاى خدا از انديشه و عقيده و گفتار و عملكرد آنان غافل نيست و همه چيز براى او روشن است، دينايى از مفاهيم و موضوعات متنوّع و پند و اندرزهاى درس آموز و داستان هاى عبرت انگيز و معارف روشنگر و انسان ساز را به تابلو مى برد؛ مفاهيم بلند و ارزشمند و دگرگون سازى چون: شناخت آفريد كار هستى،

يكتاگرايى و يكتاپرستى،

نشانه هاى او در نظام آفرينش،

دانش بى كران خدا،

قدرت وصف ناپذير او،

تدبير و گردانندگى و نظارت او بركران تا كران هستى و همه پديده ها، موضوع وحى و عظمت قرآن شريف،

پرتوى از سرگذشتِ درس آموز چندين پيامبر بزرگ خدا و جامعه هاى معاصر آنان، و داستان هاى شنيدنى و تفكر انگيزى چون:

داستان ملكه سبا،

داستان هدهد،

داستان مورچه و سخن گفتن آنان با سليمان، و ده ها موضوع و اندرز و نكته ديگرى كه خواهد آمد...

/ سوره نمل / آيه هاى 10 - 1

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيْمِ

1 . طس تِلْكَ آيَاتُ الْقُرْآنِ وَكِتَابٍ مُّبِيْنٍ.

2 . هُدًى وبُشْرَى لِلْمُؤْمِنِيْنَ.

3 . الَّذِيْنَ يُقِيْمُوْنَ الصَّلاةَ وَيُؤْتُوْنَ الزَّكاةَ وَهُمْ بِالْاَخِرَةِ هُمْ يُوْقِنُوْنَ.

4 . اِنَّ الَّذِيْنَ لاَيُؤْمِنُوْنَ بِالْاَخِرَةِ زَيَّنَّا لَهُمْ اَعْمالُهُمْ فَهُمْ يَعْمَهُوْنَ.

5 . اُوْلئِكَ الَّذِيْنَ لَهُمْ سُوْءَ الْعَذَابِ وَهُمْ فِى الْاَخِرَةِ هُمُ الْاَخْسَرُوْنَ.

6 . وَاِنَّكَ لَتُلَقَّى الْقُرْآنَ مِن لَّدُنْ حَكِيْمٍ عَلِيْمٍ.

7 . اِذْ قَالَ مُوْسَى لِاَهْلِهِ اِنِّى آنَسْتُ نَاراً سَآتِيْكُمْ مِنْهَا بِخَبَرٍ اَوْ آتِيْكُمْ بِشِهَابٍ قَبَسٍ لَّعَلَّكُمْ تَصْطَلُوْنَ.

8 . فَلَمَّا جَاءَهَا نُوْدِىَ اَنْ بُوْرِكَ مَنْ فِى النَّارِ وَمَنْ حَوْلَهَا وَسُبْحانَ اللَّهِ رَبِّ الْعالَمِيْنَ.

9 . يَامُوْسى اِنَّهُ اَنَا اللَّهَ الْعَزِيْزُ الْحَكِيْمُ.

10 . وَاَلْقِ عَصَاكَ فَلَمَّا رَآهَا تَهْتَزُّ كَاَنَّهَا جَانٌّ وَلَّى مُدْبِراً وَلَمْ يُعَقِّبْ يَا مُوْسَى لاَتَخَفْ اِنِّىْ لاَيَخَافُ لَدَىَّ الْمُرْسَلُوْنَ.

ترجمه

به نام خداوند بخشاينده مهربان

1 - طا، سين، اين ها آيات قرآن و [آيات ] كتابى روشنگر است.

2 - كه رهنمود و نويدى براى ايمان آوردگان مى باشد.

3 - همانان كه نماز را [در جهت خشنودى او]بر پاى دارند و زكات را مى پردازند و به جهان واپسين يقين مى آورند.

4 - بى گمان آن كسانى كه به جهان بازپسين ايمان نمى آورند، [به كيفر كفر و بيدادشان ] كردارهاى [ناپسند] آنان را برايشان آراسته ايم، از اين رو سرگردان مى شوند.

5 - آنان كسانى هستند كه عذاب بد [و سختى ] خواهند داشت، و آنانند كه در آن جهان زيانكارترين [مردم ] خواهند بود.

6 - و به يقين تو اين قرآن را از نزد [خداوند] فرزانه اى دانا دريافت مى دارى.

7 - و هنگامى را [بياد آور] كه موسى [در راه بازگشت به مصر] به خانواده اش گفت: من آتشى ديدم، [در اينجا درنگ كنيد تا] به زودى خبرى از آن براى شما خواهم آورد، يا شعله اى بر گرفته از آن برايتان مى آورم، اميد [كه بدين وسيله خود را] گرم كنيد.

8 - پس هنگامى كه نزد آن [آتش دل انگيز] آمد، به او نداد داده شد كه: خجسته [و مبارك ] است آن كه در آتش است و آن كه در پيرامون آن است،و منزّه [و پاك ] است خداوند [يكتا]، پروردگار جهانيان.

9 - هان اى موسى! اين منم، خداوند شكست ناپذير فرزانه!

10 - و [نيز ندايى طنين افكند كه: هان اى موسى!] عصاى خويشتن را بيفكن! هنگامى كه او، آن را [افكند و] ديد كه سخت مى جنبد، [به گونه اى ] كه گويى مارى چالاك است، [از ترس ]پشت گردانيد و گريخت و واپس ننگريست؛ [در آن هنگام ندا رسيد كه:] هان اى موسى مترس! اين من هستم كه پيامبران در پيشگاه من نمى ترسند.

تفسير - كتاب هدايت و بشارت

آخرين آيات سوره پيش با وصف قرآن شريف به پايان رسيد، اينك اين سوره مباركه نيز با حروف مقطّعه و تأكيد بر آسمانى بودن اين كتاب و ترسيم شكوه و عظمت و نقش الهام بخش و رهنمون ساز و نويددهنده آن آغاز مى گردد.

در نخستين آيه مورد بحث مى فرمايد:

طس تِلْكَ آيَاتُ الْقُرْآنِ وَكِتَابٍ مُّبِيْنٍ

آنچه بدان وعده داده شده ايد، آيات نورانى و درخشان قرآن، و مفاهيم و مقررات اين كتاب روشنگر آسمانى است.

اضافه واژه آيات به قرآن، نظير «حق اليقين» است چرا كه آيات، در حقيقت خود قرآن است.

و مفهوم دو واژه «قرآن» و «كتاب» در آيه شريفه يكى است، چرا كه قرآن بودنش بدان دليل است كه به تلاوت و قرائت آشكار مى گردد و كتاب بودن آن نيز بدان جهت است كه نوشته مى شود، و اين كتاب در حقيقت يك كتاب روشنگر آسمانى است كه هم به زبان راه مى نمايد و هم به قلم، و مفهوم آيه اين است كه: خدا، در اين كتاب پرشكوه فرمان ها و هشدارها، وعده ها و انذارها، رواها و نارواها و مقررات و قوانين خود را بيان فرموده و چنان است كه گويى با انسان سخن مى گويد و او را به سوى اين ارزش ها و حقايق انسان پرور و سعادت ساز و عدالت آفرين و آزادى بخش راه مى نمايد.

در دومين آيه مورد بحث در وصف قرآن مى افزايد:

هُدًى وبُشْرَى لِلْمُؤْمِنِيْنَ.

كتابى است كه انسان را از بيراهه ها، بيدادها، تحمل خفت ها، اسارت ها، قيم مآبى ها و گمراهى ها نجات داده و به سوى حق رهنمون مى گردد و با اعجاز و دليل هاى روشن و روشنگرش، درستى دعوت آسمانى پيامبر را روشن ساخته و به مردم توحيدگرا و شايسته كردار نويد پاداش پرشكوه سراى آخرت و بهشت پرطراوت و زيبا را مى دهد.

در سومين آيه مورد بحث به وصف مردم با ايمان و شايسته كردار پرداخته و مى فرمايد:

الَّذِيْنَ يُقِيْمُوْنَ الصَّلاةَ

همانان كه نماز را با همه بايدها و نبايدهايش، به هنگام مقرر بر پا مى دارند و زكات و حقوق مالى خويشتن را به كسانى كه خدا فرمان داده است، مى پردازند و به روز رستاخيز و جهان واپسين و پاداش و كيفر آن يقين دارند و در اين مورد ترديدى به دل راه نمى دهند.

آن گاه در مورد انكارگران سراى آخرت مى فرمايد:

اِنَّ الَّذِيْنَ لاَيُؤْمِنُوْنَ بِالْاَخِرَةِ زَيَّنَّا لَهُمْ اَعْمالُهُمْ فَهُمْ يَعْمَهُوْنَ.

بى گمان كسانى كه به سراى آخرت ايمان نمى آورند، به كيفر حق ستيزى و گمراهى شان عملكرد زشت و ناپسند آنان را در نظرشان آراسته مى سازيم، از اين رو حيرت زده و سرگردانند.

اين ترجمه آيه شريفه، و در تفسير آن ديدگاه ها يكسان نيست:

1 - به باور گروهى، همچون: «حسن»، «ابو مسلم» و «جبايى» منظور اين است كه، ما كارهايى را كه بايد اينان انجام دهند در نظرشان آراسته ايم.

آنان از اين كه از آن كارهاى شايسته به دور مانده و به بيراهه مى روند حيرت زده و در كار خود سرگردانند.

2 - امّا به باور برخى منظور اين است كه، بدان دليل كه غرائز و كشش هاى گوناگون حيوانى را در سازمان وجود آنان آفريده ايم و به خاطر، داشتن آنها به لذّت هاى زودگذر حيوانى و گناه و نافرمان روى مى آورند و از لذّت هاى معنوى و حقيقى دورى مى جويند، كردارشان را در نظرشان آراسته ايم؛ آرى، آنان از اين حقيقت غافل، و دچار بهت و حيرت هستند.

3 - و از ديدگاه پاره اى منظور اين است كه، ما آنان را به كيفر بدانديشى شان از نعمت توفيق انجام كارهاى شايسته و بايسته، بازداشته ايم؛ از اين رو كارهايشان در نظرشان آراسته و زينت يافته است.

سپس در مورد سرنوشت دردناك آنان مى افزايد:

اُوْلئِكَ الَّذِيْنَ لَهُمْ سُوْءَ الْعَذَابِ وَهُمْ فِى الْاَخِرَةِ هُمُ الْاَخْسَرُوْنَ.

آنان كسانى هستند كه عذابى بد و دردناك خواهند داشت و در سراى آخرت از همه زيانكارترند، چرا كه نه تنها به پاداش پرشكوه خدا و نعمت هاى سراى آخرت نمى رسند كه با چون و چرا و كيفر او روبه رو خواهند شد.

در ششمين آيه مورد بحث روى سخن را به پيامبر گرامى نموده و مى فرمايد:

وَاِنَّكَ لَتُلَقَّى الْقُرْآنَ مِن لَّدُنْ حَكِيْمٍ عَلِيْمٍ.

و تو اى محمد صلى الله عليه وآله اين قرآن پرشكوه و پر معنويت را از سوى پروردگار دريافت مى دارى، كه در تدبير جهان و آفرينش آن فرزانه و داناست.

«على بن عيسى» مى گويد: واژه «عليم» به مفهوم عالم و داناست و تنها تفاوتش اين است كه مفهوم مبالغه اى دارد و نشان مى دهد كه خدا بسيار دانا و آگاه است؛ نظير واژه «سميع» و «سامع»؛ چرا كه وقتى گفته مى شود «عالم» و «سامع»، مفهوم آن ها اين است كه معلوم و مسموعى دارد، امّا هنگامى كه «عليم» و «سميع» گفته مى شود منظور اين است كه هر معلوم و مسموعى يافت شود، او به آنها شنوا و داناست.

و بدين سان آيه شريفه روشنگرى مى كند كه فرو فروستنده قرآن شريف از نظر دانايى و آگاهى داراى دانش بى پايان و بى كران است و از نظر حكمت و فرزانگى در تدبير امور، و از فرو فرستادن قرآن به پيامبر هدفدار، و كارش حساب شده است.

موسى و آغاز انگيزش و رسالت

در اين آيات قرآن شريف پس از ترسيم شكوه و عظمت قرآن، به بيان پرتوى از سرگذشت شمارى از پيامبران مى پردازد و در آغاز در اشاره اى روشنگر به آغاز رسالت و انگيزش موسى مى فرمايد:

اِذْ قَالَ مُوْسَى لِاَهْلِهِ اِنِّى آنَسْتُ نَاراً

هان اى پيامبر! و در سرگذشت عبرت انگيز «موسى» هنگامى را بياد آورد كه در دل شب و در آن بيابان تيره و تار به همسر خويش - كه دختر شعيب بود - گفت: من از دور آتشى مى نگرم.

سَآتِيْكُمْ مِنْهَا بِخَبَرٍ اَوْ آتِيْكُمْ بِشِهَابٍ قَبَسٍ

شما در اينجا درنگ كنيد تا من به زودى خبرى از آن براى شما بياورم و به وسيله آن، يا كسانى كه در كنار آن هستند راه را بجويم يا از آن شعله اى برگرفته و براى شما آورم.

واژه شهاب به مفهوم نورى است كه امتداد داشته باشد.

در آيه شريفه موسى به همسر خويش با جمع مذكّر خطاب مى كند، چرا كه او را بسان گروهى مى نگرد كه درآن بيابان به آنان انس و الفت گرفته باشد.

و ممكن است جز همسرش كسان ديگرى نيز به همراه وى بودند.

لَّعَلَّكُمْ تَصْطَلُوْنَ.

اميد كه به وسيله آتشى كه خواهم آورد خود را گرم كنيد، چرا كه فصل زمستان بود و آنان دچار سرما شده بودند.

در ادامه سخن در اين مورد مى فرمايد:

فَلَمَّا جَاءَهَا نُوْدِىَ اَنْ بُوْرِكَ مَنْ فِى النَّارِ وَمَنْ حَوْلَهَا

پس هنگامى كه موسى به نزديك آن آتش آمد، ديد نور و روشنايى وصف ناپذيرى كه در درخشندگى و سبزرنگى و زيبايى بى نظير است، از يكى از شاخه هاى آن درخت مبارك مى درخشد و موسى آن نور دل انگيز را آتش پنداشته است؛ آرى، او آتشى را ديد كه حرارتش آن درخت مقدس را نمى سوزاند و درخت شگفت انگيزى را نگريست كه سرسبزى و رطوبت آن، آن نور دل انگيز را كه آتش مى نمايد، خاموش نمى سازد.

او سخت غرق در شگفتى شد و دست به سوى آن برد تا پرتوى از آن برگيرد و چيزى را كه در دست داشت روشن كند،كه ديد آتش، يا آن نور دل انگيز به سوى او آمد؛ موسى ترسيد و از آن دور شد، امّا دگرباره بازگشت و آن آتش نيز به او نزديك گرديد.

به همين گونه چند بار موسى به آن آتش نزديك شد و بازگشت و آن آتش نيز هربار به او نزديك گرديد، تا آن گاه به او وحى رسيد كه: هان اى موسى! فرشتگانى كه در اين آتش قرار دارند و تو كه در كنار اين آتش هستى، همه خجسته و مبارك هستند.

با اين بيان چنين دريافت مى گردد كه در آنجا آتش نبود، بلكه نورى درخشان و دل انگيز بود كه موسى آن را آتش مى پنداشت، و آن نور دل انگيز نيز به خاطر وجود فرشتگانى بود كه در ستايش و تقديس خدا بودند؛ و اين جمله نيز، دعا مى باشد و مفهومش اين است كه: خدا براى موسى و فرشتگانى كه در آنجا بودند رويدادى مبارك و خجسته خواست و پيش آورد و به آنان بركت بخشيد.

به باور پاره اى منظور اين است كه: بزرگ و جاودانه است آن كسى كه نشان اقتدار و عظمت و برهان يكتايى و بى همتايى اش در اين نمايان است و اين نور درخشان نشانى از نشانه هاى قدرت اوست؛ كه با اين بيان، اين بركت به نام جاودانه خدا بر مى گردد و منظور اين است كه: بزرگ و زوال ناپذير است آن خدايى كه اين نور دل انگيز و زيبا را پديد آورد و خجسته و با بركت اند موسى و فرشتگانى كه در كنار آن هستند.

و به باور پاره اى ديگر منظور اين است كه: مبارك است كسى كه در پى نور و آتش است و خجسته اند آن فرشتگانى كه در كنار آن هستند؛ كه در اين صورت، اين بيان نيز درود و تحيتى است براى موسى، درست همان گونه كه به زبان فرشتگان به ابراهيم درود و سلام آمد. رحمة اللّه و بركاته عليكم اهل البيت.(91)

و در پايان آيه شريفه، قرآن در ستايش و تنزيه ذات پاك خدا مى فرمايد:

وَ سُبْحانَ اللَّهِ رَبِّ الْعالَمِيْنَ.

و منزّه و پاك است خداوند يكتا، پروردگار كار جهانيان.

آرى، ذات پاك او از آنچه شرك گرايان مى گويند و مى پندارند پاك و منزّه است. او نه جسم است تا نياز به مكان داشته باشد، و نه عَرَض تا در عارض شدن به پديده و به محل نيازمند باشد و نه در دادن پيام و برنامه به پيامبران نياز به ابزارى دارد.

موسى همانجا بود كه ندايى ديگر در گوش جانش طنين افكند كه:

يَامُوْسى اِنَّهُ اَنَا اللَّهَ الْعَزِيْزُ الْحَكِيْمُ.

هان اى موسى! كسى كه با تو سخن مى گويد و به تو پيام مى فرستد، من هستم، خداوند پيروزمند و فرزانه؛ همو كه شكست ناپذير است و چيزى براى او ناشدنى نيست و دركارها و تدابير خود فرزانه است.

و همان ندا ادامه يافت كه:

وَ اَلْقِ عَصَاكَ

اينك عصاى خود را بيفكن!

موسى فرمان خدا را به جان خريد و عصا را بر زمين افكند.

فَلَمَّا رَآهَا تَهْتَزُّ كَاَنَّهَا جَانٌّ وَلَّى مُدْبِراً وَلَمْ يُعَقِّبْ

پس هنگامى كه آن را افكند و ديد سخت مى جنبد و به سرعت حركت مى كند، گويى مارى سبك خيز و چالاك است، از ترس آن، پشت گردانيد و رفت و به عقب نشينى خود ادامه داد و باز نگشت.

بدان دليل در آيه شريفه آن عصا با اين كه به صورت اژدهايى سهگمين نمايان شده بود به مار تشبيه مى گردد، كه با آن جثه هراس انگيزش سخت در جست و خيز و پيچ تاب بود و بسان مارى كوچك، تيز و چالاك مى نمود.

امّا پاره اى بر آنند كه «عصا» در اينجا به صورت مار كوچك جلوه كرد و در برابر فرعون بود كه به صورت اژدهايى هراس انگيز در آمد.

درست در آن هنگام ندا آمد كه:

يَا مُوْسَى لاَتَخَفْ اِنِّىْ لاَيَخَافُ لَدَىَّ الْمُرْسَلُوْنَ.

هاى اى موسى! مترس، اين من هستم، و پيامبران در پيش من نمى ترسند.

و بدين وسيله به او آرامش خاطر بخشيده شد، چرا كه او ديگر به رسالت برگزيده شده و پيامبر خداست و پيامبر خدا نبايد از خدا، ترس و بيمى به دل راه دهد و از قدرت نمايى او بترسند.

/ سوره نمل / آيه هاى 14 - 11

11 . اِلاَّ مَنْ ظَلَمَ ثُمَّ بَدَّلَ حُسْناً بَعْدَ سُوْءِ فَاِنِّى غَفُوْرٌ رَّحِيْمٌ.

12 . وَاَدْخِلْ يَدَكَ فِىْ جَيْبِكَ تَخْرُجْ بَيْضَاءَ مِنْ غَيْرِ سُوْءٍ فِىْ تِسْعِ آيَاتٍ اِلى فِرْعَوْنَ وَقَوْمِهِ اِنَّهُمْ كَانُوْا قَوْماً فَاسِقِيْنَ.

13 . فَلَمَّا جَاءَتْهُمْ آيَاتُنَا مُبْصِرَةً قَالُوا هذَا سِحْرٌ مُبِيْنٌ.

14 . وَجَحَدُوا بِهَا وَاسْتَيْقَنَتْهَا اَنْفُسُهُمْ ظُلْماً وَعُلُواًّ فَانْظُرْ كَيْفَ كانَ عَاقِبَةُ الْمُفْسِدِينَ.

ترجمه

11 - امّا آن كسى كه ستم كرد، آن گاه پس از بدى [و بيداد، آن شيوه را] به نيكى [و شايستگى ] جايگزين ساخت، [من از لغزش و گناه او مى گذرم، چرا كه ] من بسيار آمرزنده و مهربانم.

12 - و [اى موسى!] دست خويشتن را در گريبانت فرو بر تا بى هيچ آسيبى سپيد [و درخشنده ] بيرون آيد؛ [و اينك با اين دو معجزه كه ] در كنار نُه نشانه [و معجزه ديگرى است كه به تو ارزانى گشته ]، به سوى فرعون و قومش [برو] چرا كه آنان گروهى نافرمانند.

13 - پس هنگامى كه نشانه هاى ما در حالى كه روشن [و بينش دهنده ] بود بر آنان آمد، [به جاى حق پذيرى و ايمان ] گفتند: اين افسونى آشكار است.

14 - و با اين كه دل هايشان به آن يقين داشت، از روى ستم و برترى جويى آن را آشكار نمودند؛ پس بنگر كه فرجام [كار ]تبهكار چگونه بود!

تفسير - دو نشان در كنار نه نشانه و معجزه ديگر

در آيات پيش سخن از انگيزش موسى بود، اينك در ادامه همان داستان درس آموز مى فرمايد:

اِلاَّ مَنْ ظَلَمَ ثُمَّ بَدَّلَ حُسْناً بَعْدَ سُوْءِ فَاِنِّى غَفُوْرٌ رَّحِيْمٌ.

امّا كسانى غير از پيامبران خدا كه در زندگى ستم كنند، آن گاه روى توبه به بارگاه خدا آورند و از كار خويش به راستى پشيمان گردند و بر آن باشند كه ديگر به سوى گناه و زشتكارى باز نگردند، بايد بدانند كه من بسيار آمرزنده و پوشنده گناه و توبه پذير و مهربانم.

بدين سان روشن مى شود كه اين استثنا منقطع مى باشد و تنها اشتراك پيامبران با مردم در اصل تكليف را مى رساند و نه فراتر از آن، چرا كه آنان بندگان برگزيده خدا هستند و به خاطر مقام والاى عصمتِ از گناه و دست يازيدن به ستم و ناروا پاك و پاكيزه اند.

در دوّمين آيه مورد بحث، در ترسيم ادامه پيام خدا به موسى مى فرمايد:

وَاَدْخِلْ يَدَكَ فِىْ جَيْبِكَ تَخْرُجْ بَيْضَاءَ مِنْ غَيْرِ سُوْءٍ

و اى موسى دست خود را در گريبان خويش فرو بر تا بدون هيچ گزند و آسيبى، سپيد و درخشان بيرون آيد.

اين معجزه بزرگ، افزون بر معجزه عصا است كه به او ارزانى گرديد.

فِىْ تِسْعِ آيَاتٍ اِلى فِرْعَوْنَ وَقَوْمِهِ

و اينك با اين دو نشان و معجزه بزرگ، كه در كنار نُه معجزه ديگرى است كه به تو ارزانى گرديده است، به سوى فرعون و فرعونيان برو و آنان را به سوى خدا و انجام دستورات او فراخوان.

«زجاج» در اين مورد مى گويد: منظور اين است كه اين دو معجزه بزرگ، از جمله آن نُه معجزه است و نه افزون بر آنها.

يادآورى مى گردد كه معجزات نُه گانه موسى در تفسير سوره بنى اسرائيل گذشت.

اِنَّهُمْ كَانُوْا قَوْماً فَاسِقِيْنَ.

آرى، به سوى فرعون و فرعونيان برو، چرا كه آنان مردمى بيدادگر و نافرمانند، آنان از فرمانبردارى خدا سربرتافته و به زشت ترين كفر و بيداد روى آورده اند.

به فرجام كار ظالمان و گناهكاران بنگر

در سوّمين آيه مورد بحث فراز ديگرى از داستان موسى را پى مى گيرد و مى فرمايد:

فَلَمَّا جَاءَتْهُمْ آيَاتُنَا مُبْصِرَةً قَالُوا هذَا سِحْرٌ مُبِيْنٌ

پس هنگامى كه دليل هاى روشن و معجزه هاى بينش بخش و روشنگر ما به سوى آنان آمد و در برابر انبوه دليل و معجزه قرار گرفتند، و يقين پيدا كردند كه هيچ يك از آن كارها و نشانه هاى شگفت انگيز، كار انسان و در دسترس قدرت محدود او نيست، به جاى حق پذيرى و ايمان به خداى يكتا و به جان خريدن پيام و پبام آورش، به فريبكارى پرداخته و گفتند: اين افسونى است آشكار.

اين شگرد ظالمانه و ناجوانمردانه تنها شگرد فرعون در برابر وحى و رسالت نبود، بلكه همه استبدادگردان چنين كردند كه از آن جمله در مورد «ثموديان» مى فرمايد:

و آتيناه الناقة مبصرة فظلموا بها...(92)

و ما به ثموديان آن ماده شتر را - كه پديده و معجزه اى بينش بخش و روشنگر بود - داديم، امّا آن تبهكاران به آن پديده پراسرار ستم روا داشتند...

در آخرين آيه مورد بحث مى افزايد:

وَجَحَدُوا بِهَا وَاسْتَيْقَنَتْهَا اَنْفُسُهُمْ ظُلْماً وَعُلُواًّ

و فرعون و فرعونيان با اين كه دل هايشان به درستى دعوت موسى و رسالت و معجزه هاى او يقين داشت، از روى ستم و برترى جويى آن حقايق روشن را انكار كردند.

با اين بيان انكار آنان از روى گردنكشى و بيداد و برترى طلبى بود، نه اشتباه و نشناختن حق؛ و نيز زبانى بود، نه از دل و جان، چرا كه از دل به درستى دعوت موسى يقين داشتند.

فَانْظُرْ كَيْفَ كانَ عَاقِبَةُ الْمُفْسِدِينَ.

هان اى موسى! پس نيك بنگر كه فرجام كار تبهكاران چگونه بود!

به باور پاره اى منظور اين است كه: پس تو اى شنونده آيات روشنگر قرآن! و اى قرآن پژوه حقجو! اينك بنگر كه فرجام كار كسانى كه در روى زمين نافرمانى خدا كردند و به ستم و بيداد روى آوردند به كجا انجاميد!