تفسير مجمع البيان جلد ۱۳

امين الاسلام طبرسي
ترجمه : علي کرمي

- ۱۷ -


/ سوره رعد / آيه هاى 29 - 25

25 . وَ الَّذِينَ يَنْقُضُونَ عَهْدَ اللَّهِ مِنْ بَعْدِ مِيثاقِهِ وَ يَقْطَعُونَ ما أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ يُوصَلَ وَ يُفْسِدُونَ فِي الْأَرْضِ أُولئِكَ لَهُمُ اللَّعْنَةُ وَ لَهُمْ سُوءُ الدَّارِ.

26 . اللَّهُ يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ يَشاءُ وَ يَقْدِرُ وَ فَرِحُوا بِالْحَياةِ الدُّنْيا وَ مَا الْحَياةُ الدُّنْيا فِي الاخِرَةِ إِلاَّ مَتاعٌ.

27 . وَ يَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَوْ لا أُنْزِلَ عَلَيْهِ آيَةٌ مِنْ رَبِّهِ قُلْ إِنَّ اللَّهَ يُضِلُّ مَنْ يَشاءُ وَ يَهْدِي إِلَيْهِ مَنْ أَنابَ.

28 . الَّذِينَ آمَنُوا وَ تَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِكْرِ اللَّهِ أَلا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ.

29 . الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ طُوبى لَهُمْ وَ حُسْنُ مَآبٍ.

ترجمه

25 - و كسانى كه پيمان خدا را پس از استوار ساختن آن مى شكنند و آنچه را خدا به پيوند دادن آن فرمان داده است مى گسلند و در زمين [ و زمان تباهى و ]تبهكارى مى نمايند، آنان هستند كه دورى از رحمت خدا [ و لعنت او] و بدى [ و سختى ] آن سراى را خواهند داشت.

26 - خدا روزى را براى هر كه بخواهد مى گستراند و [ بر هر كه بخواهد] تنگ مى گرداند، و [ اين دنياپرستانند كه ] به زندگى [ فناپذير و زودگذر] اين جهان شادمان شده اند، در صورتى كه زندگى اين جهان در برابر آخرت جز بهره اى [ ناچيز ]نيست.

27 - و كسانى كه كفر ورزيده اند مى گويند: چرا [ بر پيامبر] از سوى پروردگارش نشانه اى [ كه ما مى خواهيم ] فروفرستاده نشده است؟ [ هان اى پيامبر! به آنان ] بگو! خدا هر كه را بخواهد [ به كيفر گناه و بيدادش ]گمراه مى سازد و هر كه را كه [ از بيراهه و گناه ]بازگردد، به سوى خود راه مى نمايد.

28 - همان كسانى كه ايمان آورده اند و دل هايشان به ياد خدا به [ ساحل ]آرامش مى رسد، بهوش باشيد كه دل ها تنها با ياد خدا آرامش مى يابد.

29 - كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته انجام داده اند، خوشا به حالشان، و بازگشت نيكو [ نيز] براى آنان است.

نگرشى بر واژه ها

انابة: بازگشت به سوى حق به وسيله توبه و جبران گناه.

طوبى: مؤنث «اطيب» و از ريشه «طيّب» بر گرفته شده است كه به مفهوم پاكيزه تر و بهتر است.

لعن: به مفهوم طرد و دور ساختن همراه با خشم است، و در آيه شريفه منظور دور ساختن از رحمت خدا و در خور كيفر و نفرين ساختن است.

تفسير

كوته بينان دنياپرست

در آيات پيش راه و رسم خردمندان و فرجام خوش و پاداش شكوهبارشان ترسيم شد، اينك قرآن در اين آيات به بيان خصلت هاى نكوهيده كوته بينان و دنياپرستان، و فرجام دردناك و كيفر سخت آنان - كه لعنت و نفرين و آتش شعله ور دوزخ است - پرداخته و مى فرمايد:

وَ الَّذِينَ يَنْقُضُونَ عَهْدَ اللَّهِ مِنْ بَعْدِ مِيثاقِهِ

و آن كسانى كه عهد خدا را پس از استوار ساختن آن مى شكنند....

وَ يَقْطَعُونَ ما أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ يُوصَلَ

و پيوندهاى گوناگونى را كه خدا به پيوستن و برقرارى آنها فرمان داده است، مى گسلند(55)...

وَ يُفْسِدُونَ فِي الْأَرْضِ

و در زمين و زمان به تبهكارى و فساد دست مى يازند، در خور بدترين كيفرهايند.

به باور «حسن» منظور اين است كه آنان با جنگ و ستيز با پيامبر در روى زمين فساد مى كنند.

امّا به باور «ابن عباس» منظور اين است كه آنان به وسيله دعوت مردم به سوى غير خدا به تباهى دست مى يازند.

و از ديدگاه پاره اى ديگر، آنان با گناه و ستم به بندگان خدا و ويران ساختن زمين و زمان در روى زمين دست به تباهى مى زنند.

به باور ما اين ديدگاه بهتر و جامع تر است.

أُولئِكَ لَهُمُ اللَّعْنَةُ وَ لَهُمْ سُوءُ الدَّارِ

آنان هستند كه از رحمت خدا و بهشت زيبا و پرطراوت او بدورند، و لعنت و نفرين خدا و بدى و سختى سراى آخرت و عذاب ماندگار دوزخ را خواهند داشت.

در دومين آيه مورد بحث، براى اين دنياپرستان كوته بين روشنگرى مى كند كه:

اللَّهُ يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ يَشاءُ وَ يَقْدِرُ

خداست كه روزى را بر اساس مصلحت و حكمت خود براى هر كه بخواهد مى گستراند و بر هر كه نخواهد تنگ مى گيرد.

وَ فَرِحُوا بِالْحَياةِ الدُّنْيا

و اين كوته نظران دنياپرست هستند كه وقتى رزق وروزى فراوان به آنان داده شد، از سراى آخرت و نعمت و جاودانگى آن غفلت مى ورزند و دل به اين سراى فناپذير و زودگذار و زر و زيور آن مى بندند و به زندگى اين جهان شادمان مى شوند.

وَ مَا الْحَياةُ الدُّنْيا فِي الاخِرَةِ إِلاَّ مَتاعٌ.

در حالى كه زندگى اين جهان در برابر آخرت و نعمت هاى آن جز بهره اى ناچيز نيست؛ چرا كه اين جهان دير يا زود فنا مى پذيرد، اما سراى آخرت ماندگار و فناناپذير است.

«ابن عباس» مى گويد: اين فراز از آيه مباركه در مقام تعجب آمده و منظور اين است كه چگونه آنان به اين سراى فناپذير و زودگذر شادمان گشته و سراى ماندگار و نعمت هاى جاودانه آن را رها مى كنند؟! مگر نه اين است كه دنيا در برابر آخرت كالا و بهره اى اندك و فناپذير است؟!

و اگر انديشمندانه بر آن بنگريم به ظرفى شكستنى مى ماند كه چندروزى مورد بهره بردارى قرار گرفته و آن گاه در هم مى شكند و نابود مى شود.

در سومين آيه مورد بحث به بهانه جويى و حق ستيزى دنياپرستان و كفرگرايان اشاره كرده و مى فرمايد:

وَ يَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَوْ لا أُنْزِلَ عَلَيْهِ آيَةٌ مِنْ رَبِّهِ

و آن كسانى كه كفر ورزيده اند مى گويند: چرا براى محمّد صلى الله عليه وآله از سوى پروردگارش نشانه و معجزه اى كه ما مى خواهيم و مى گوييم فرو فرستاده نمى شود؟

آنان بدان جهت اين بافته ها را مى بافتند كه هرگز در مورد آيات و نشانه هاى قدرت خدا و معجزه هايى كه آمده بود نمى انديشيدند و مى پنداشتند كه معجزه آن است كه به دلخواه آنان باشد، و آنچه آمده بود به نظر آنان سند درستىِ دعوت به حساب نمى آمد؛ از اين رو با بهانه جويى و نادانى معجزه جديدى مى خواستند.

قُلْ إِنَّ اللَّهَ يُضِلُّ مَنْ يَشاءُ

هان اى پيامبر، به آنان بگو: خدا هر كه را بخواهد به كيفر بدانديشى و بدرفتارى و بيدادگرى اش از راه بهشت منحرف ساخته و گمراه مى سازد.

وَ يَهْدِي إِلَيْهِ مَنْ أَنابَ.

و هر كه را به سوى او بازگردد و بيراهه را واگذارد و فرمانبردارى او پيشه سازد، به سوى خويش راه مى نمايد.

در چهارمين آيه مورد بحث كه ادامه پيام آيه پيش است مى فرمايد:

الَّذِينَ آمَنُوا وَ تَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِكْرِ اللَّهِ

همان كسانى كه پس از بازگشت از بيراهه و گناه، به يكتايى خدا و صفات ويژه او ايمان آورده و رسالت و دعوت پيامبرش را با جان و دل مى پذيرند و به كتاب و وحى و آنچه از سوى خدا فرود آمده است گردن مى گذارند و دل هايشان به ياد خدا به ساحل آرامش مى رسد و آرامش مى يابد.

واژه «ذكر» به مفهوم پديد آمدن معنى براى نفس است، و گاه به آگاهى و گفتارى كه مفهوم و معنى را در برابر چشم باطن آشكار مى سازد نيز گفته مى شود. با اين بيان، در اين آيه خدا انسان باايمان را اين گونه وصف مى كند كه با ياد خدا به آرامش قلب مى رسد. و در آيه ديگرى مى فرمايد: ايمان آوردگان تنها آن كسانى هستند كه چون خدا ياد شود دل هايشان بترسد...

انّما المؤمنون الّذين اذا ذكر اللّه وجلت قلوبهم.(56)

در آيه مورد بحث منظور اين است كه انسان باايمان با ياد خدا و با نگرش بر نعمت هاى گوناگون و پاداش پرشكوه او به ساحل آرامش خاطر مى رسد، و در آنجا منظور اين است كه با ياد خدا و توجه به عدل و كيفر عادلانه او ترسان شده و خاطرش پريشان مى گردد.

أَلا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ.

بهوش باشيد كه با ياد خداست كه دل ها آرامش مى يابد.

و بدين سان خداى فرزانه بندگانش را تشويق مى كند كه دل هاى طوفان زده خود را با ياد مهر و لطف و نعمت هاى بى كران و پاداش پرشكوه او آرامش بخشند؛ چرا كه وعده خدا تخلف ناپذير است و چيزى براى آرامش دل هاى نگران بهتر و آرام بخش تر از نويدهاى خدا نيست.

در ادامه سخن در اين مورد مى فرمايد:

الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ طُوبى لَهُمْ

آن كسانى كه به خدا ايمان آورده و در زندگى خويش فرمان او را مى برند، خوشا به حال آنان! چرا كه زندگى نيكو و پاداش پرشكوه براى آنان خواهد بود.

در مورد تفسير «طوبى لهم» ديدگاه ها متفاوت است:

1 - به باور «ابن عباس» منظور اين است كه آنان شادى دل و روشنى ديده خواهند داشت.

2 - امّا به باور «ضحاك» منظور اين است كه ديگران به حال آنان غبطه مى خورند.

3 - از ديدگاه «نخعى»، خير و كرامت براى آنان است.

4 - امّا از ديدگاه «مجاهد»، بهشت براى آنان خواهد بود.

5 - «زجاج» مى گويد: منظور اين است كه براى آنان زندگى پاك و پاكيزه است.

6 - و «جبايى» بر آن است كه براى آنان بهشت پرطراوت و پاك، كه پاكتر از هر چيزى است، خواهد بود.

7 - پاره اى مى گويند: منظور اين است كه آنان زندگى خوش و گوارا خواهند داشت.

8 - و پاره اى ديگر همچون «قتادة» بر اين باورند كه براى آنان نيكى و پاداش نيكو خواهد بود.

9 - «عكرمه» مى گويد: آنچه روزى آنان شده است، چه زيبا و نيكوست!

10 - و برخى ديگر بر آنند كه: خير و خوبى جاودانه براى آنان است.

11 - و گروهى از جمله «وهب»، «ابوهريره» و «عبيد» آورده اند كه: «طوبى»، نام درختى است زيبا و پرشكوه و بسيار بزرگ در بهشت كه اصل و ريشه آن در خانه پيامبر است و شاخه هايش در سراى اميرمؤمنان.

اين روايت را ابوسعيد خدرى نيز آورده است.

از حضرت صادق عليه السلام آورده اند كه ضمن بيان اين مطلب افزود: اين درخت به گونه اى است كه اگر سوارى تيزتك، يكصد سال در سايه آن رهنوردى كند، به پايان سايه اش نخواهد رسيد، و اگر كلاغى براى رسيدن به اوج آن به پرواز درآيد، به پرفرازترين شاخه آن بال نخواهد گشود و پير خواهد شد. آن گاه اندرز داد كه: هان اى مردم! به اين نعمت ها شور و شوق نشان دهيد، انسان باايمان به كار خود مى پردازد و مردم از دست و زبان او در آسايش اند، در تاريكى شب پيشانى بر خاك مى گذارد و با آفريدگارش به نيايش مى پردازد تا او را از دوزخ آزاد و به بهشت رهنمون گردد. شما نيز بياييد اين گونه باشيد.

و نيز از آن گرانمايه عصرها و نسل ها آورده اند كه فرمود: پيامبر گرامى صلى الله عليه وآله دخت فرزانه اش فاطمه عليها السلام را بسيار مورد لطف قرار مى داد و بوسه باران مى ساخت كه برخى از زنانش بر اين مهرِ بسيار، خرده گرفتند و ناخشنودى نشان دادند. آن بزرگوار فرمود: هنگامى كه مرا به آسمان ها بردند و در آن سير آسمانى به بهشت وارد شدم، جبرئيل مرا به نزديك درخت «طوبى» برد و از شاخساران آن سيبى سرخ برگرفت و به من داد و به اشاره او آن را خوردم، پس از بازگشت من به زمين و نزد خديجه، او به دخت فرزانه ام فاطمه باردار گرديد. آرى، خميرمايه وجود فاطمه از آن سيب و از آن نعمت بهشت است؛ از اين رو هر گاه در شور و شوق بهشت مى شوم، فاطمه را مى بوسم و از او بوى خوش و وصف ناپذير بهشت و درخت «طوبى» را مى يابم؛ چرا كه فاطمه حوريه اى است در سيماى انسان.

فكلما اشتقت الى الجنّة قبلتها، و ما قبلتها الاّ وجدت رائحة شجرة طوبى فهى حوراء انسيّة.(57)

و از «ابن عباس» آورده اند كه: «طوبى» درختى است در بهشت كه در سراى پرشكوه اميرمؤمنان است و شاخه هاى آن به خانه هاى مردم باايمان مى رسد.

و همين بيان از حضرت صادق عليه السلام نيز روايت شده است.

و نيز حضرت كاظم به نقل از پدران گرانمايه اش، از پيامبر گرامى صلى الله عليه وآله آورده است كه آن حضرت در پاسخ فردى در اين مورد فرمود: «طوبى» درختى است در بهشت كه در خانه من است و شاخه هاى آن به خانه هاى مردم باايمان مى رسد.

دگرباره از او همين موضوع را پرسيدند كه فرمود: اصل آن درخت بهشتى در سراى على است. پرسيدند اى پيامبر خدا! شما فرموديد كه در خانه شماست، و اينك مى فرماييد در خانه على است!!

تبسم كرد و فرمود كه خانه من و على در بهشت از هم جدا نيست و يك جا قرار دارد.

وَ حُسْنُ مئآبٍ

و بازگشت نيكو و سرانجام خوش و نيك براى آنان است.

نظم و پيوند آيات

«ابومسلم» در مورد چگونگى پيوند آيه شريفه «اللّه يبسط الرّزق...» به آيات پيش، مى گويد: در آيات گذشته به پيمان شكنى دنياپرستان - كه براى انحصار قدرت و به دست آوردن جاه و مقام و دنياپرستى و مقام دوستى بود - اشاره رفت، اينك براى فرونشاندن آتش قدرت طلبى و مال دوستى آنان مى فرمايد: خداست كه روزى را براى هر كه بخواهد مى گستراند و براى هر كه نخواهد طبق حكمت و مصلحت تنگ مى گرداند.

و نيز از آنجايى كه در آيات پيش به فرجام شوم كفر و بيداد و بهانه جويى و حق ستيزى و معجزه خواهى هاى دروغين و بى هدف كفرگرايان اشاره رفت، از پى آن مى فرمايد: قل انّ اللّه يضل من يشاء... هان اى پيامبر بگو: خدا هر كه را بخواهد به كيفر بدانديشى و عملكرد ظالمانه اش گمراه مى سازد و بدون مهلت نابودش مى كند و عذابش را به سراى آخرت وا نمى گذارد.

به باور «ابومسلم» منظور از «آية» در آيه 27 «عذاب» است.

و به باور پاره اى، خدا خواسته آنان را نپذيرفت و معجزه دلخواه آنان را فرو نفرستاد؛ چرا كه حق ستيزى آنان آشكار بود و روشن بود كه آنان ايمان نخواهند آورد و نابود خواهند شد.

پرتوى از آيات

در آياتى كه گذشت، افزون بر آنچه آمد، اين نكات نيز بسيار سرنوشت ساز و آموزنده است:

خصلت هاى نكوهيده كوته بينان

1 - دنياپرستى

آنان به دليل كوته بينى خويش تنها همين زرق و برق، پول و زور، و هياهوى زندگى دنيا را مى نگرند و خواهان همين سراى فناپذير و زودگذرند و براى رسيدن به آن به هر جنايتى دست مى يازند و به اين زندگى نكبت بار خود شادمانند.

و فرحوا بالحيوة الدّنيا...

2 - بى وفايى و عهدشكنى

آنان مردمى هستند كه در قاموس زندگى شان چيزى به نام وفا و صفا وجود ندارد؛ از اين رو براى رسيدن به جاه و مقام و پول و زور و گرم كردن كوره شهوات خويش در صورت لزوم همه عهدها و پيمان هاى خويش را مى شكنند؛ چرا كه آنان نه به پيمان فطرت پاى بندند و نه به پيمان خرد و نه به پيمان هاى خود با همدينان و همنوعان خويش.

و الذين ينقضون عهد الله...

3 - گسستن پيوندها

از ديگر خصلت هاى زشت وويرانگرانه آنان گسستن پيوندهاست؛ پيوندهايى كه آفريدگار هستى به برقرار ساختن آنها فرمان داده و به رعايت حرمت آنها سفارش كرده است.

كوته بينان دنياپرست براى رسيدن به هواهاى خويش نه به پيوندهاى خود با خدا مى انديشند و نه به پيوندشان با پيامبر و دين. نه حرمت خويشاوندى را پاس مى دارند و نه حتّى حرمت شخصيت و انسانيّت خويش را.

و يقطعون ما امر اللّه به ان يوصل...

4 - تباهى و تبهكارى

و با ستم و بيداد و تجاوز به حقوق انسان ها، زمين و زمان و تاريخ را به لجن گناه و خودكامگى و پايمال ساختن حقوق بشر مى كشند، آرى، اين هم خصلت زشت ديگر دنياپرستان خودكامه است.

و يفسدون فى الارض...(58)