تفسير مجمع البيان جلد ۱۲

امين الاسلام طبرسي
ترجمه : علي کرمي

- ۱۵ -


/ سوره يوسف / آيه هاى 6 - 1

6 . الر تِلْكَ اياتُ الْكِتابِ الْمُبينِ

7 . اِنَّا اَنْزَلْناهُ قُرْاناً عَرَبِيّاً لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ.

8 . نَحْنُ نَقُصُّ عَلَيْكَ اَحْسَنَ الْقَصَصِ بِما اَوْحَيْنا اِلَيْكَ هذَا الْقُرْانَ وَاِنْ كُنْتَ مِنْ قَبْلِهِ لَمِنَ الْغافِلينَ.

9 . اِذْ قالَ يُوسُفُ لِاَبيهِ يا اَبَتِ اِنّى رَأَيْتُ اَحَدَ عَشَرَ كَوْكَباً وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ رَأَيْتُهُمْ لى ساجِدينَ.

10 . قالَ يا بُنَىَّ لاتَقْصُصْ رُؤْياكَ عَلى اِخْوَتِكَ فَيَكيدُوا لَكَ كَيْداً اِنَّ الشَّيْطانَ لِلْاِنْسانِ عَدُوٌّ مُبينٌ.

11 . وَكَذلِكَ يَجْتَبيكَ رَبُّكَ وَيُعَلِّمُكَ مِنْ تَأْويلِ الْاَحاديثِ وَيُتِمُّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكَ وَعَلى الِ يَعْقُوبَ كَما اَتَمَّها عَلى اَبَوَيْكَ مِنْ قَبْلُ اِبْرهيمَ وَاِسْحقَ اِنَّ رَبَّكَ عَليمٌ حَكيمٌ.

ترجمه

به نام خداوند بخشنده مهربان

1 - الف، لام، راء. اين آيات كتاب [روشن و] روشنگر است.

2 - ما آن را قرآنى [به زبان ] عربى فرو فرستاديم، باشد كه [شما در مورد آن ]خرد خويش را به كار گيريد.

3 - ما نيكوترين [و زيباترين ] سرگذشت [ها و داستانها] را با اين قرآنى كه به تو وحى نموديم بر تو باز مى گوييم، و به يقين تو پيش از اين [در مورد آن ] از بى خبران بودى.

4 - [به ياد آور] هنگامى را كه يوسف به پدرش گفت: پدرم! من [در عالم خواب ]يازده ستاره ديدم، و [نيز] خورشيد و ماه را؛ [آرى ]آنها را ديدم كه براى من سجده مى كنند.

5 - [پدرش يعقوب ] گفت: پسركم! خواب خويش را بر برادرانت باز مگو كه براى تو بد انديشى مى كنند؛ چرا كه شيطان براى انسان دشمنى آشكار است.

6 - و اين گونه پروردگارت تو را بر مى گزيند، و از تعبير خواب ها [و پيام آنها از آينده ] به تو مى آموزد، و نعمت [گران ] خويش را بر تو و بر خاندان يعقوب كامل مى گرداند، همان سان كه پيش تر بر پدران تو، ابراهيم و اسحاق كامل ساخت به راستى كه پروردگارت دانا و فرزانه است.

نگرشى بر واژه ها

«رؤيا»: تصوّر مفهوم و معنا در خواب يا پندار ديدن؛ چرا كه در خواب خرد انسان در حال خمودى است و چون انسان مفهوم و معنا را تصوّر مى كند، چنين مى پندارد كه آن را ديده است.

«تأويل»: اين واژه در اصل به مفهوم باز گرداندن چيزى به معناى نهانى آن است و هر كار يا سخن و يا خوابى كه به هدف نهايى برسد، به آن تأويل مى گويند.

«احاديث»: اين واژه جمع حديث مى باشد كه به مفهوم بيان يك رويداد و يا ماجراست، و از آنجايى كه انسان خواب خويشتن را براى ديگران باز مى گويد، به طور كنايه در مورد خواب به كار مى رود.

تفسير

آغاز زيباترين داستان ها

دوازدهمين سوره قرآن شريف با حروف مقطّعه آغاز مى گردد(227) و مى فرمايد:

الف، لام، راء. تِلْكَ اياتُ الْكِتابِ الْمُبينِ

اين آيات كتاب روشن و روشنگر است.

در مورد آنچه واژه «تلك» به آن اشاره دارد، سه نظر آمده است:

1 - اشاره به سرگذشتى است كه در آستانه آن قرار داريم.

2 - اشاره به سوره يوسف است.

3 - منظور اين است كه: اين آياتى است كه در تورات وعده آن به شما داده شده بود.

واژه «مبين»، به باور «مجاهد» و «قتاده» به مفهوم روشنگر حلال و حرام و بيانگر منظور و ديدگاه و مقررات مورد نظر است.

در دوّمين آيه مورد بحث به ترسيم هدف فرود اين آيات پرداخته و مى فرمايد:

اِنَّا اَنْزَلْناهُ

بى گمان ما اين قرآن را فرو فرستاديم.

به باور «زجاج» منظور اين است كه ما اين داستان يوسف را فرو فرستاديم. و اين بدان جهت بود كه دانشمندان يهود به سردمداران شرك و بيداد، گفتند: از محمد صلى الله عليه وآله وسلم بپرسيد كه چرا خاندان يعقوب از شام به مصر آمدند؟ و بدين وسيله از او در مورد سرگذشت يوسف پرس و جو نماييد.

قُرْاناً عَرَبِيّاً

و چون پيامبر از امّت عرب بود، قرآن را به زبان عربى فرو فرستاديم.

«ابن عباس» از پيامبر گرامى آورده است كه فرمود:

«احبّ العرب لثلاث: لانّى عربىّ، و القرآن عربّى، و كلام اهل الجنة عربّى»؛

من [زبان ] عرب را به خاطر سه چيز دوست مى دارم:

1 - نخست بدان دليل كه خود از امّت عرب هستم،

2 - و بدان جهت كه كتاب پر شكوه خدا به زبان عربى فرود آمده است.

3 - و ديگر به خاطر اينكه زبان بهشتيان عربى است و در بهشت پر طراوت و زيباى خدا به زبان عربى گفتگو مى شود.

لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ.

باشد كه شما مفاهيم قرآن را دريابيد و آنچه در آن آمده است بدانيد.

به باور پاره اى منظور اين است كه: تا بدانيد كه اين قرآن از سوى خدا فرود آمده است؛ چرا كه ما آن را به زبان عربى فرو فرستاديم و با اين وصف، شما از آوردن همانند آن ناتوان و درمانده ايد.

در سوّمين آيه مورد بحث، قرآن روى سخن را به پيامبر گرامى نموده و مى فرمايد:

نَحْنُ نَقُصُّ عَلَيْكَ اَحْسَنَ الْقَصَصِ

ما نيكوترين سرگذشت ها را بر تو باز مى گوييم.

به باور «زجاج» منظور اين است كه ما به بهترين بيان و شيواترين سبك آن را به تو باز مى گوييم؛ و اين بسان اين سخن است كه بگوييم: «صمت احسن الصيّام» من بهترين روزه ها را گرفتم، و يابگوييم: «قمت احسن القيام» من به بهترين سبك برخاستم و ايستادم. با اين بيان مفهوم آيه، اين مى شود كه: ما به روشن ترين و زيباترين سبك وشيوه براى تو داستان مى سراييم.

بِما اَوْحَيْنا اِلَيْكَ هذَا الْقُرْانَ

ما با اين قرآنى كه به تو وحى نموديم، نيكوترين سرگذشت ها را بر تو باز مى گوييم.

حرف «ب» در «بما» براى بيان واژه «قصص» مى باشد و منظور اين است كه: ما با اين قرآنى كه به تو وحى كرديم، اين داستانها را برايت باز مى گوييم، و اين داستانها به وسيله وحى آمده است.

پاره اى از مفسران بر اين باورند كه «احسن القصص» اشاره به خود قرآن شريف است، نه سرگذشت درس آموز يوسف. و بدان دليل از قرآن با اين عنوان ياد مى گردد كه اين كتاب آسمانى از نظر واژه ها و قالب ها و آيات در اوج زيبايى و رسايى و فصاحت است، و از نظر محتوا و مفهوم و زيبايى ترتيب و تنظيم و هماهنگى نيز در پرفرازترين درجه كمال و جمال مى باشد. و پاره اى نيز بر آنند كه بدان دليل از قرآن به اين صورت ياد شده است، كه در آن سرگذشت جامعه هاى پيشين و سرنوشت آيندگان و مقررات و فرهنگ مورد نياز مردم تا روز رستاخيز، هركدام با شيواترين و دلنشين ترين واژه ها و زيباترين نظم و بهترين سبك و ترتيب به تابلو رفته است.

و برخى مى گويند: منظور از «احسن القصص» همين سرگذشت تفكّر انگيز و درس آموز يوسف است، كه كران تا كران آن، در بردارنده نكته ها، درسها، رويدادهاى شگفت انگيز و بهره هاى بسيارى است كه ديگر داستانها از اين ويژگى برخوردار نيستند و از همه سرگذشت هاى قرآن نيز طولانى تر است.

وَ اِنْ كُنْتَ مِنْ قَبْلِهِ لَمِنَ الْغافِلينَ.

و بى گمان، پيش از اينكه ما اين كتاب آسمانى را به تو وحى نماييم، در مورد آن از بى خبران بودى.

به باور پاره اى ممكن است منظور اين باشد كه: و بى گمان پيش از فرود آن، از سوى خدا برتو، از غافلان بودى و از مقررات و احكام و مفاهيم قرآن، يا از چگونگى سرگذشت يوسف چيزى نمى دانستى.

آن خواب شگفت انگيز

در چهارمين آيه مورد بحث داستان شنيدنى و درس آموز يوسف را اين گونه آغاز مى كند و مى فرمايد:

اِذْ قالَ يُوسُفُ لِاَبيهِ

هنگامى را به ياد آور كه يوسف به پدرش يعقوب گفت...

يعقوب، كه پدر يوسف، قهرمان بهترين داستانهاست، بنده خالص خدا و فرزند اسحاقِ پيامبر، و اسحاق نيز فرزند ابراهيم است.

در روايت است كه پيامبر گرامى در تجليل از ريشه و تبار يوسف، او را شخصيت گرانقدر وبزرگوارى مى خواند كه از تبار پدران گرانقدرى چون: يعقوب، اسحاق و ابراهيم، پدر و پيشواى توحيد گرايان گيتى است.

يا اَبَتِ اِنّى رَأَيْتُ اَحَدَ عَشَرَ كَوْكَباً وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ رَأَيْتُهُمْ لى ساجِدينَ.

«ابن عباس» در تفسير آيه مى گويد: يوسف، درست شب جمعه برابر با شب مبارك قدر بود كه يازده ستاره را در خواب ديد كه از آسمان فرود آمده و در برابرش سجده كردند؛ و نيز خورشيد و ماه را ديد كه از آسمان نيلگون به زير آمده و در برابرش به خضوع و سجده پرداختند.

برخى از مفسرين در تفسير و تعبير اين خواب، خورشيد و ماه را به پدر و مادر او تعبير نموده اند و ستارگان را به برادران يازده گانه اش.

امّا «سدى» مى گويد: خورشيد پدرش بود و ماه خاله اش؛ چرا كه مادرش «راحيل» جهان را بدرود گفته بود.

و «ابن عباس» بر آن است كه خورشيد مادرش بود و ماه پدرش.

«وهب» در اين مورد مى گويد: يوسف هفت ساله بود كه در خواب ديد يازده عصاى بلند بسان دايره اى در زمين نشانده شده اند كه عصاى كوچكى برآنها يورش آورد و همه آنها را با قدرت از جا بركند و برهمه آنها فايق آمد.

هنگامى كه از خواب بيدار شد، آن را به پدرش يعقوب باز گفت، امّا پدر بى هيچ تفسير و تعبيرى به او هشدار داد كه آن خواب را براى برادرانش باز نگويد و فاش نسازد.

در دوازده سالگى بود كه دگر باره خوابى شگفت انگيز ديد و در آن خواب نگريست كه خورشيد و ماه و يازده ستاره از آسمان فرود آمده و بر او سجده كردند؛ هنگامى كه بيدار شد آن را براى پدر باز گفت و پدرش به او سفارش كرد كه هرگز از خواب خود چيزى به برادرانت مگو كه برايت نقشه مى كشند.

بيشتر مفسّران از جمله «ابن عباس» بر آنند كه ميان خواب يوسف تا رفتن برادرانش به مصر، چهل سال به طول انجاميد، امّا پاره اى چون «حسن» اين فاصله را هشتاد سال گفته اند.

چرا؟

چرا واژه «رأيت» در آيه شريفه تكرار شده است؟

در اين مورد دو نظر است:

1 - به باور بيشتر مفسّران بدان دليل كه در آيه شريفه سخن طولانى شده، اين واژه تكرار گرديده است تا بدين وسيله همان واقعيت را مورد تأكيد قرار دهد.

2 - امّا به باور برخى منظور از خواب ديدن نخست، ديدن خود آنهاست در حالى كه منظور از خواب ديدن دوّم و تكرار واژه «رأيتُ» ديدنِ سجده آنها مى باشد.

مفهوم اين سجده

در مورد مفهوم اين سجده نيز بحث است.

به باور برخى منظور از سجده خورشيد و ماه و ستارگان - كه نشانگر سجده پدر و مادر و برادران يوسف در برابر اوست - همان سجده شناخته شده است كه نه به هدف پرستش، بلكه به هدف گرامى داشتِ او انجام پذيرفت. امّا برخى بر آنند كه منظور از سجده در اينجا، نهايت خضوع و احترام است؛ چرا كه سجده به اين مفهوم آمده است، كه شاعر مى گويد: «ترى الأكم فيه سجّداً للحوافر» تپه ها را در آن صحرا مى نگرى كه بر اسبان سجده مى كنند.

آورده اند كه برادران يوسف با شنيدن خواب او با تمسخر گفتند: او به اين اندازه كه برادرانش در برابر وى سجده كنند رضايت نداد، و كارش به جايى كشيد كه پدر و مادرش نيز برايش سجده نمايند!!

پدر با شنيدن جريان شگفت و خواب هيجان انگيز فرزندش به او روى آورد كه:

قالَ يا بُنَىَّ لاتَقْصُصْ رُؤْياكَ عَلى اِخْوَتِكَ

پسركم، برادرانت را از اين خواب آگاه مساز و آن را برايشان باز مگو.

فَيَكيدُوا لَكَ كَيْداً

چرا كه آنان بر تو حسد مى ورزند و بر اثر آن نقشه نابودى تو را مى كشند.

اين گفتار يعقوب بر اين اساس بود كه خواب پيامبران به مفهوم نوعى از وحى الهى به آنان است و او مى دانست كه برادران يوسف پيام اين خواب را در خواهند يافت و از برترى يوسف بيمناك شده و به آفت حسد دچار گرديده و به راه خطرناكى گام خواهند سپرد.

اِنَّ الشَّيْطانَ لِلْاِنْسانِ عَدُوٌّ مُبينٌ.

چرا كه دشمنى شيطان با انسان آشكاراست و او دشمنى تو را بر دل آنان افكنده و آنان را وا مى دارد تا به تو زيانى برسانند.

در ادامه سخن در اين مورد مى فرمايد:

وَكَذلِكَ يَجْتَبيكَ رَبُّكَ

و همان گونه كه اين خواب پرشكوه و شگفت انگيز را به نشان آينده درخشان و بزرگى و بزرگواريت به تو نشان داد و به وسيله آن روشنگرى كرد كه چگونه برادرانت در برابر تو خضوع مى نمايند، همان سان پروردگارت تو را به رسالت بر مى گزيند و گرامى مى دارد.

و به باور برخى منظور اين است كه: اين گونه پروردگارت به تو زيبايى صورت و سيرت و جمال و كمال وصف ناپذير ارزانى مى دارد.

وَيُعَلِّمُكَ مِنْ تَأْويلِ الْاَحاديثِ

و تعبير خوابها و دريافت پيام آنها از آينده را به تو مى آموزد.

در آيه شريفه بدان دليل از تعبير خوابها به تأويل احاديث تعبير شده است كه از تعبير آنها آينده مردم و چگونگى رويدادها دريافت مى گردد. و مفهوم تأويل نيز، تحقّق آرزوها و آرمانهاى مردم به گونه اى است كه در خواب ديده اند.

«ابن زيد» در اين مورد مى گويد: يوسف، آگاه ترين و داناترين انسانها در تعبير خوابها بود.

و «ابو مسلم» در تفسير آيه مى گويد: منظور اين است كه به وسيله وحى و رسالت، فرجام كارها را به تو خبر مى دهد و تو را از سر انجام رويدادها و روند اوضاع آگاه مى سازد. و اين معجزه تو مى باشد كه هر چيز و هر رويدادى را پيش از روى دادن آن خواهى دانست و از چگونگى آن آگاهى خواهى يافت؛ چرا كه كار بزرگ آموزش و آگاهى بخشى به خدا نسبت داده شده، و مى دانيم كه آموزش او از راه وحى و رسالت است.

پاره اى همچون «حسن» و «جبايى» بر آنند كه منظور از آموزش احاديث، آموزش سرگذشت پيامبران و جامعه ها و كتاب هاى آسمانى و مقررات و موضوعات دينى و هدايت به راه هاى توحيد و تقواست.

وَيُتِمُّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكَ

و نعمت گران خود را با ارزانى داشتن رسالت خود بر تو كامل مى سازد؛ چرا كه مقام والاى رسالت برترين و والاترين نعمت هاى دنياست.

پاره اى بر آنند كه كامل ساختن نعمت به آن است كه خدا فرمان دوام آن را مى دهد و از هر عيب و نقص و آلودگى و آفت آن را پاك مى سازد و مى دانيم كه چنين نعمتى را تنها بايد از خدا خواست؛ چرا كه تنها اوست كه مى تواند چنين نعمت گرانى ارزانى دارد.

و به باور پاره اى ديگر منظور از اتمام نعمت، اين است كه برادران بد انديش تو را نيازمند تو مى سازد تا پس از آن رفتار ناهنجارى كه در مورد تو روا داشتند، تو به آنان نيكى كنى و از آنان بزرگوارانه بگذرى.

وَعَلى الِ يَعْقُوبَ

و نيز بر خاندان يعقوب كه آنان را بر اسلام و ايمان ثابت قدم ساخته، به وسيله موقعيت والا و مقام بلند تو به آنان شرافت و كرامتى شكوهبار ارزانى مى دارد و رسالت را در اين خاندان قرار مى دهد.

به باور پاره اى منظور اين است كه: آنان را به وسيله تو از رنج ها و گرفتارى ها نجات بخشيده و بدين وسيله نعمت خود را بر آنان كامل مى گرداند.

كَما اَتَمَّها عَلى اَبَوَيْكَ مِنْ قَبْلُ اِبْرهيمَ وَاِسْحقَ

همان گونه كه پيش از اين، نعمت خود را بر پدرانت ابراهيم و اسحاق كامل گردانيد.

«عكرمه» مى گويد: منظور اين است كه: همان گونه كه نعمت خود را بر ابراهيم خليل كامل گردانيد و او را به مقام والاى دوستى خود و رسالت و نبوّت و نجات از آتش نمرود، مفتخر ساخت، و نيز نعمت را بر اسحاق تمام كرد و او را با فرستادن قربانى از بهشت نجات داد...

يادآورى مى گردد كه «عكرمه» اسحاق را ذبيح شناخته است، امّا مفسّران بر آنند كه ذبيح همان اسماعيل مى باشد و منظور آيه اين است كه: خدا يعقوب و فرزندانش را از نسل اسحاق قرار داد.

اِنَّ رَبَّكَ عَليمٌ حَكيمٌ.

و پروردگار تو داناست كه چه كسى شايسته رسالت و نبوت است. و او حكيم و فرزانه است و نيك مى داند كه چه كسى را براى اين كار بزرگ برگزيند.

و به باور پاره اى منظور اين است كه او به حال و روز و انديشه ها و نيت ها و عملكردهاى مردم داناست و در داورى خود فرزانه است.