تقديم به
رسول گرامى اسلام ، محمد بن عبداللّه عليهم السلام .
اميرمؤ منان على بن ابى طالب عليهما السلام ،اولين مبلّغ اسلام در يمن .
جعفر طيّار، اولين مبلّغ اسلام در حبشه .
مصعب بن عمير، اولين مبلّغ اسلام در مدينه .
زينب كبرى عليها السلام پيام رسان حركت عاشورا در طول تاريخ .
و تمامى مبلّغانى كه در راه خدا جان دادند و ما را با اسلام آشنا نمودند،
به خصوص شهيدانى كه با عمل و خون خود مردم را از گمراهى نجات دادند.
سخن ناشر
كتابى كه پيش روى شماست در سال 1372 طى دو نوبت به تعداد 40000 نسخه از سوى سازمان
چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى منتشر شد. اما با وجود تقاضا، ديگر از
سوى ناشر اقدامى صورت نگرفت .
بدنبال تاءسيس ((مركز فرهنگى درسهايى از قرآن
)) كه هدف آن نشر آثار قلمى حجة الاسلام و المسلمين محسن قرائتى است ،
تجديد نظر و اصلاح كتب منتشره مورد توجه قرار گرفت و در اين راستا كتاب
((قرآن و تبليغ )) با شكلى جديد از سوى اين
مركز منتشر مى گردد.
از همه كسانى كه با ارسال نظرات خود ما را در تصحيح و اصلاح اين كتاب يارى نمودند
تشكر مى نماييم .
مركز فرهنگى درسهايى از قرآن
پيشگفتار
با اينكه تبليغ و امر به معروف و نهى از منكر و انذار و ارشاد از مسايل مهم اسلام
است ، امّا درباره شيوه هاى آن كتب زيادى نوشته نشده است . خداوند توفيقى مرحمت كرد
تا يك دور قرآن را به قصد بررسى مسئله تبليغ مطالعه و صدها آيه در مورد شيوه تبليغ
و شرايط مبلّغ پيدا كردم كه آنها را همراه با نكاتى كه در طول بيست سال سابقه تبليغ
بدست آورده ام در يك كتاب به مبلغان اسلام عرضه كنم . به اميد آنكه امر تبليغ اسلام
را جدّى بگيريم و با شيوه هاى آن آشنا شويم و حوزه و دانشگاه با استفاده از ابزار و
علوم مختلف و جمع آورى تجربيات و آمار و مقايسه با تبليغات ديگران و نوشتن رساله
هاى تحقيقى پيرامون شيوه هاى تبليغ انبيا و ائمه معصومين عليهم السلام و بزرگان دين
، كسانى را كه سوز تبليغ دارند به سلاح علم و تجربه تجهيز نمايند تا خداوند با
امدادهاى غيبى خود كه بخاطر سوز و خلوص مرحمت مى كند مبلغان دين خود را يارى
فرمايد.
آرى ، هدايت و آگاهى دادن به مردم ، وظيفه مبلغان است و اين عهد و پيمانى است كه
خداوند متعال از آنان گرفته است .
على عليه السلام مى فرمايد: ((انّ اللّه لم ياخذ على
الجهّال عهداً بطلب العلم حتّى اخذ على العلماء عهداً ببذل العلم للجهّال
))(1)
((خداوند متعال قبل از اينكه از نادانان عهد و پيمان
بگيرد كه ياد بگيرند، از دانايان پيمان گرفته است كه به جاهلان بياموزند.))
امروزه يكى از مهمترين وسايل مورد استفاده جهانخوران بى دين ، ابزار تبليغ است . با
استفاده از وسايل مدرن تبليغى ، ناممكن ها را ممكن مى سازند و حكومت ها را ساقط مى
كنند. انقلاب ها را به شكست مى كشانند و افكار مسموم و فرهنگ غلط خويش را در روح و
جان انسان هاى ساده و ناآگاه تزريق مى كنند. پس برماست كه به اين امر مهم توجه
بيشترى كنيم و با آگاهى دادن به انسان ها، اين تبليغات را بى اثر سازيم .
بايد جملات امام راحل قدس سره را چراغ راه خويش قرار دهيم كه فرمود:
((تبليغات مسئله اى است پر اهميّت و حساس يعنى دنيا با
تبليغات حركت مى كند. آنقدرى كه دشمنان ما از حربه تبليغات استفاده مى كنند از طريق
ديگرى نمى كنند و ما بايد به مسئله تبليغات بسيار اهميّت دهيم و از همه چيزهايى كه
هست بيشتر به آن توجه كنيم
))(2)
يكى از عوامل عقب ماندگى مسلمانان در طول تاريخ ، نداشتن انسجام و تشكيلات تبليغى
بوده است ، يعنى مركزيّتى وجود نداشته تا نيازها را در نظر بگيرد و با توجه به
نيروى تبليغى موجود، آن ها را تقسيم كرده و برايشان برنامه ريزى كند.
قرآن كريم بر وجود تشكيلاتى براى تبليغ تاءكيد مى كند و مى فرمايد:
(و لتكن منكم امّة يدعون الى الخير و ياءمرون بالمعروف و ينهون عن المنكر)(3)
((از شما مسلمانان بايد گروهى باشند تا مردم را به خير
بخوانند و امر به معروف و نهى از منكر كنند.))
تبليغ هاى دو نفرى نمونه اى از كار تشكيلاتى است كه مبلغان ، امور تبليغى را بين
خود تقسيم مى كنند. مانند حركت تبليغى موسى و هارون عليهما السلام كه موسى پيامبر و
هارون به خاطر زبان فصيحش ، اعلام كننده پيام بود.
شايد به همين دليل باشد كه امام صادق عليه السلام بر اينگونه تبليغ تاءكيد مى
فرمايد: (رحم اللّه عبداً اجتمع مع آخر فتذكّر امرنا)(4)
((خداوند رحمت كند بنده اى را كه با ديگرى همراه شود و در راه ما تبليغ
كند.))
در صدر اسلام و پيش از آن اعمالى از اولياى الهى صادر شده كه نمونه هايى از كار
تشكيلاتى است .
رسول اكرم عليهم السلام به هنگام هجرت ، على عليه السلام را به جاى خود در مكه
گذاشتند و مصعب را قبل از خود به مدينه فرستادند. و پس از هجرت ، عباس را گذاشتند
تا ايشان را از آخرين اخبار مطلع سازد.
از آيه (و جاء رجل من اقصى المدينة يسعى قال يا موسى انّ الملا ياتمرون بك ليقتلوك
فاخرج )(5)
((مردى (مؤ من ) از دورترين نقاط شهر (مصر) آمد و گفت : اى موسى رجال
دربار فرعون درباره تو مشورت مى كنند كه تو را به قتل برسانند پس خارج شو))،
استفاده مى شود كه حضرت موسى عليه السلام در حركت ظلم زدايى خويش ماءموران مخفى
داشته اند.
امام حسين عليه السلام ، محمدبن حنفيه را در مدينه گذاشتند تا مسايل مدينه را به
كربلا گزارش دهد. و مسلم بن عقيل را روانه كوفه كردند تا وضعيت آنجا را ارزيابى كند
و به ايشان خبر دهد.
امروزه دشمنان اسلام براى تبليغات خود از قوى ترين تشكيلات استفاده مى كنند.
همانگونه كه در صدر اسلام براى سر و سامان دادن به نيروهاى متفرق خود و مبارزه عليه
مسلمانان از مسجد استفاده كردند.
(والّذين اتّخذوا مسجداً ضراراً و كفراً و تفريقاً بين المؤ منين و ارصاداً لمن
حارب اللّه و رسوله من قبل )(6)
((آن مردم منافقى كه مسجدى براى زيان اسلام بر پا كردند
(تا مردم در مسجد پيغمبر و نماز ايشان حاضر نشوند) و مقصودشان كفر و دشمنى و جدايى
بين مسلمانان و پناهگاهى براى همكارى با دشمنان خدا و دشمنان ديرينه رسولش بود.))
بنابراين امروزه ضرورت تشكيلات تبليغاتىِ قوى به خاطر مقابله با دشمنان بيشتر است .
زيرا در مقابل دنيايى كه داراى تشكيلات بسيار قوى است نمى توان به تبليغات جزئى و
فردى اكتفا نمود. مبلغان مسلمان بايد دست در دست يكديگر، با تشكيلاتى منسجم و با
تمام توان بر ضد هجوم فرهنگى دشمن بشورند و اگر ناتوان شدند مبلغان ديگر راهشان را
ادامه دهند و پرچم ((لا اله الاّ اللّه و محمّد رسول
اللّه )) را هميشه بر افراشته نگاه دارند.
نبايد با رفتن يك نفر اجتماع مسلمانان و تشكيلاتشان از هم فروپاشد. چنانكه در هنگام
نماز جماعت اگر امام جماعت از دنيا برود يا شهيد شود يا غش كند يا وضويش باطل شود
يا بفهمد وضو نداشته و نماز را ترك كند بايد يك نفر از صف اول كمى جلو بيايد و نماز
را از همان جايى كه قطع شده است با مردم بخواند.
در جنگ اُحد فريادى بلند شد كه پيامبر كشته شد گروهى از مسلمانان فرار كردند، آيه
نازل شد كه (افان مات او قتل انقلبتم على اعقابكم )(7)
((اگر او به مرگ يا شهادت درگذشت شما به جاهليت خود رجوع خواهيد كرد؟.))
از اين آيه استفاده مى شود كه تبليغات و جماعت مسلمانان بايد چنان محكم باشد كه حتى
با رفتن رهبر نيز بهم نريزد.
در جنگ ها رسول اكرم عليهم السلام چند فرمانده تعيين مى كردند و مى فرمودند: اگر
اولى شهيد شد دومى و اگر دومى شهيد شد نفر سوم جاى او را بگيرد و بدينوسيله اجازه
نمى دادند كه نظام فرو پاشد.
چنانكه قرآن در مورد پيوستگى رسالت انبيا مى فرمايد:
(و اضرب لهم مثلاً اصحاب القرية اذ جائها المرسلون اذ ارسلنا اليهم اثنين فكذّبوهما
فعزّزنا بثالث فقالوا انّا اليكم مرسلون )(8)
((اى رسول براى اين مردم ، حال قريه (انطاكيه ) را مثال
بزن كه رسولان حق براى هدايت آنها آمدند، نخست دوتن از رسولان را فرستاديم چون
تكذيب كردند رسول سومى را به كمك آنها روانه كرديم .))
در خاتمه بايد بگويم كه مطالب اين كتاب را ابتدا براى طلاب حوزه علميه قم و
دانشجويان فوق ليسانس جامعة الصادق تهران يك دوره تدريس كرده ام ، سپس فاضل محترم
آقاى دهنوى آنها را تنظيم و به قلم در آورده است . در آستانه چاپ نيز، كتابى به نام
((پژوهشى در تبليغ )) از دانشمند محترم جناب
آقاى رهبر بدستم رسيد كه از مطالعه آن در نوشتن مقدمه كتاب بهره برده ام .
از خداوند مى خواهم كه اين كتاب را مفيد و كارگشا قرار دهد و گرنه علم غير مفيد به
قدرى خطرناك است كه رسول اكرم عليهم السلام هر روز از شرّ چنين علمى به خداوند پناه
مى برد و مى فرمود:
((اعوذبك من علم لاينفع ))
ضمنا از كسانى كه انتقادها و پيشنهادهاى خود را درباره اين كتاب ارسال نمايند تشكر
مى كنم .
محسن قرائتى
مقدّ مه
هشدار يك امر غريزى است
بسيار ديده شده كه در ميان حيوانات ، وقتى يكى از آنها احساس خطر مى كند سايرين را
هشدار مى دهد و يا اگر به چيزى دست يافت آنها را خبر مى دهد تا از آن استفاده كنند.
قرآن در اين مورد نمونه اى را نقل مى كند كه هنگام عبور لشگر سليمان ، يكى از مورچه
ها به ساير مورچگان هشدار داد كه به لانه هاى خود روند تا زير پاى لشگريانِ سليمان
لِه نشوند.(9)
همچنين در قرآن مى خوانيم : هنگامى كه هدهد از خورشيد پرستى مردم منطقه سباء مطلع
شد آنرا به حضرت سليمان خبر داد.(10)
امروزه نيز در دنيا از حيوانات ، براى كشف جرائم و اطلاع از ورود بيگانه به منزل
استفاده مى كنند. بنابراين هشدار و اعلام خطر يك غريزه است كه خداوند در غير انسان
ها نيز به وديعه نهاده است .
تاريخ تبليغ
چون خطراتى كه انسان را تهديد مى كند هميشه بوده است ، هشداردهندگان نيز هميشه بوده
اند، قرآن مى فرمايد:
(و ان من امة الاّ خلا فيها نذير)(11)
((هيچ قومى بدون هشدار دهنده نبوده است .))
اولين فرد روى زمين مبلّغ بوده و اولين آياتى كه بر پيامبر اسلام نازل شده او را به
قيام و انذار دعوت مى كند: (قم فانذر)(12).
اهداف و محتواى تبليغ
اهداف تبليغ مختلف است ، استكبار هدفى جز به استضعاف كشاندن مردم ندارد و لذا تمام
توان و بوق و كرنا و بودجه خود را صرف تضعيف و تحقير ديگران و اطاعت از خود مى كند
ولى هدف تبليغ در مكتب انبيا عليهم السلام نجات مردم از طاغوت ها و هواهاى نفسانى و
جهل و تفرقه و شرك و دعوت به خدا و قانون آسمانى است .
محتواى تبليغ تمام انبيا عليهم السلام يكى بوده است :
(اَنِ اعبدوا اللّه وَ اجتَنِبوا الطّاغوت )(13)
((از طاغوت اجتناب كنيد و تنها خداوند را اطاعت نماييد.))
قرآن در باره هدف اسلام از تبليغ ، مى فرمايد:
(دَعاكم لما يحييكم )(14)
((دعوت انبيا براى زنده كردن شماست .))
حضرت على عليه السلام در نهج البلاغه مى فرمايد: انبيا آمدند تا عقل هاى خفته را
برانگيزانند. ((يثيروا لهم دفائن العقول
))(15)
هدف ، نشر قانون خدا و مبارزه با ظلم است . دعوت به عدالت و تقوى است . اتمام حجت و
ارشاد و امر به معروف و نهى از منكر است . بنابراين تبليغ كار بسيار ارزشمندى است
كه در درجه اول مسئوليت آن از طرف خداوند بر دوش انبيا و اوليا عليهم السلام و سپس
بر دوش علماى ربّانى گذارده شده است . لذا تبليغ يك حرفه نيست ، منبع درآمد نيست ،
بلكه يك وظيفه الهى و انسانى است .
دامنه تبليغ
تبليغ محدود به مكان و زمان خاصّى نيست ، مرز و بوم ندارد. رسول اكرم عليهم السلام
به سران كشورهاى يمن ، حبشه ، روم ، ايران و يمامه دعوتنامه نوشتند و امام خمينى
قدس سره نيز به رهبر بزرگترين قدرت هاى ماركسيستى نامه دعوت نوشتند.
در تاريخ مى خوانيم : كشور تانزانيا و زنگبار در آفريقا از طريق تجّار فارس كه با
كشتى به آنجا سفر كرده بودند مسلمان شدند.
در قرن يازدهم در جنگى كه اتفاق افتاد يك عالم مسلمان اسير شد، او را به روم بردند
و اين فقيه با تبليغ خود اسلام را به روم برد.
با هجرت يك عالم قزوينى به كشور چين اسلام به چين وارد شد. و مردم شمال كشور چاد از
طريق چند زن مسلمان با اسلام آشنا شدند.
اين بود تاريخِ تبليغ مسلمانان در قديم ، ولى امروزه كليسا با ترجمه انجيل به 1200
زبان و ترويج مسيحيت از راديوهاى دنيا، صداى خود را در سراسر جهان پخش مى كند.
زمانى مسلمانانى نظير مَصعَب با هجرت به مدينه و جعفر طيّار به حبشه و على بن
ابيطالب عليه السلام به يمن ، اسلام را ترويج مى كردند ولى امروزه ما نشسته ايم و
روحانيون مسيحى و حتى شخص پاپ به سراسر دنيا سفر و تبليغ مى كنند.
ابزار تبليغ
ابزار تبليغ ، منحصر در سخن و قلم و فيلم و نمايش نيست . در قديم ، ابزار تبليغ نقش
هايى بود كه بر سنگ حكاكى مى شد. اما كم كم در قالب شعر و بيان و سپس به صورت كتاب
و امروز به صورت فيلم و نوار در آمده است .
استكبار جهانى ، امروز اهداف خود را با انواع وسايل در جهان پياده مى كند كه ما
گوشه اى از آنها را بيان مى كنيم .
1. عكس و پوستر.
2. روزنامه و مجله .
3. راديو و تلويزيون .
4. بروشور و مكاتبات مستمر از طريق صندوق هاى پستى .
5. ماءموريت هاى ديپلماسى .
6. جنگ سرد و شايعه سازى .
7. تهيه و نشر كتاب هاى تحريف شده .
8. توريسم و جهانگردى .
9. تشكيل اردوهاى مختلط پسر و دختر با جاذبه هاى جنسى .
10. اعزام كارشناس ، مشاور فرهنگى ، اقتصادى ، نظامى ، حقوقى .
11. ارائه خدمات بوسيله دختران براى جذب جوانان .
12. ايجاد كلاس هاى زبان انگليسى به صورت مجانى .
13. برنامه ريزى براى كنترل نسل مسلمانان در كشورهايى كه تعداد مسلمانان بيشتر است
.
14. مُد لباس و القاى مصرف گرايى .
15. ازدواج با مسلمانان مهاجر.
16. ارائه خدمات بهداشتى و درمانى و آموزشى بصورت رايگان .
17. برگزارى مسابقات فرهنگى
18. ارتباط خطوط تلفنى به منظور تبليغات .
19. تهيه و صدور فيلم از طريق ويدئو و ماهواره .
20. انتقال فرهنگ و آداب و رسوم خود در كنار تكنولوژى .
اينهمه ابزار با آن بودجه كلان به منظور چيست ؟. چرا امريكا در سالى كه براى قدرت
نظامى خود 200 ميليارد دلار بودجه مى گذارد براى تبليغات جهانى اش 90 ميليارد دلار
سرمايه گذارى مى كند.
وزير تبليغات هيتلر مى گويد: با گاز، صدها نفر مسموم مى شوند ولى با شايعه مى توان
صدها ميليون نفر را مسموم كرد!!.
ناپلئون مى گويد: من از صداى قلم روزنامه ها بيش از صداى گلوله ها مى ترسم !. كارتر
رئيس جمهور اسبق امريكا مى گويد: يك دلار براى تبليغات بهتر از ده دلار براى
تسليحات است
(16).
بهر حال اين سيمايى از تبليغات زمان ما و اهميتى كه دنياى استكبار به آن مى دهد و
اين است بى برنامه گى ، بى بودجه گى و بيحالى ما.
اگر ما مثل مسلمانان صدر اسلام هجرت مى كرديم و به فرمان قرآن به آيات (سيروا فى
الارض ) عمل مى نموديم و على وار به بلاد دور و نزديك ، شهر و روستا، داخل و خارج
مى رفتيم ،
اگر دانشجويان اعزامى ما به دنيا هر كدام يك مبلغ بودند و هيئت هاى بلندپايه ما
همراه با مذاكرات سياسى ، اقتصادى و بازديدهاى رسمى و غير رسمى به فكر نشر فرهنگ
ناب محمّدى بودند،
اگر هر عالمى مثل علامه سيد شرف الدين كه با نوشتن حدود صدنامه به عالمى سنّى
توانست دل او را جذب كند عمل مى كرد،
اگر همانگونه كه كشور چين صدها نفر را با زبان فارسى آشنا كرد ما هم چند نفرى را به
زبان چينى آشنا مى كرديم و هجرت را بر خود واجب و رفاه را برخود حرام مى كرديم ،
اگر همينكه انحرافى ديديم هدهدوار نزد سليمان ها ناله مى زديم و هرگاه مظلومى را
ديديم زينب وار در شهرها فرياد مى زديم و قرآن را از مهجوريت در مى آورديم و اسلام
را به عاشقان تشنه آن در سراسر جهان معرفى مى كرديم ،
اگر طلبه و دانشجوى ما با هم دوست بودند و نوجوانان فاميل و همسايه خود را هر هفته
جمع مى كردند و براى آنان مطالب مفيدى را با اخلاص مى گفتند،
اگر هر روحانى در يكى از مدارس با نسل نو نماز جماعتى مى خواند و كلامى را خلاصه مى
گفت ،
اگر ما روحيه شهيد نواب صفوى را مى داشتيم كه اول وقت هركجا بود عَلَناً اذان مى
گفت و نماز را اقامه مى كرد،
اگر ما مثل آية اللّه شهيد سعيدى بوديم كه وقتى از تهران براى زيارت امام رضا عليه
السلام به مشهد آمد، همينكه در خيابان هاى مشهد به او گفته شد يكى از روستاها نياز
به عالم دارد، ايشان از زيارت امام رضا عليه السلام صرف نظر كرد و گفت ثواب تبليغ
در روستا كمتر از زيارت امام نيست . از همانجا به سوى روستا رفت تا مسئله و حديثى
را براى كشاورزان عزيز بگويد.
اگر به جاى جلسات سخنرانى در كنار هم ، تقسيم كار مى شد و دانشمندان و نويسندگان ما
به جاى رقابت هاى ناسالم هر كدام نشر اسلام را در منطقه اى به عهده مى گرفتند،
و اگر بودجه هايى كه صرف تزئينات مساجد مى شود صرف اهل مسجد به خصوص نسل نو مى شد و
هر مسلمانى بدنبال شناختن و شناساندن بود، چه واقعه اى اتفاق مى افتاد؟ آنگاه مى
ديديم كه :
(يدخلون فى دين اللّه اَفواجاً).
امام رضا عليه السلام مى فرمايد: اگر مردم بدانند كه ما چه مطالبى داريم به سوى ما
خواهند آمد(17).
به هرحال خداوند همه ما را بيدار كند. بنده كه تقريباً بيست سال است در راديو و
تلويزيون و حوزه و دانشگاه و شهرهاى مختلف برنامه تبليغى دارم نمى توانم بگويم كه
به وظيفه خودم عمل كرده ام ! بايد عذر تقصير به پيشگاه خداوند بريم و لااقل به
اندازه اى كه بازرگانان براى تبليغ كالاى خود تلاش مى كنند براى تبليغ دين خدا
تلاش كنيم .
واتيكان و كليسا كه جز چند سفارش اخلاقى ، چيزى ندارند و كتابشان تحريف شده است و
رهبرانشان همچون ابرقدرت ها كاخ نشين و در برابر ظلم ها ساكت هستند حدود 5000 نوع
مجله و روزنامه در بيش از دو ميليارد تيراژ دارند كه بعضى از نشريات آنها به هشتاد
زبان ترجمه مى شود و 000/150 روحانى مسيحى به كشورهاى دنيا مى فرستند.
كشورهاى ماركسيستى كه پوچى مكتبشان روشن شد و يكى پس از ديگرى سقوط كردند، كتاب هاى
رهبرانشان را به 101 زبان ترجمه و در دنيا پخش كردند.
ولى ما، كه هم قرآنى داريم كه : (لا ياءتيه الباطل )(18)
((هيچ باطلى در آن راه ندارد)) و (لم يجعل
له عوجاً)(19)
((هيچ انحرافى در آن نيست )) و هم رهبرانى
عادل و پارسا و زاهد، همراه با قوى ترين استدلال و برهان ، بخاطر نداشتنِ تصميم
جدّى كار چندانى نكرده ايم . سلام خداوند بر امام خمينى و شهدا كه با حركت و خون
خود بسيارى از اين نارسايى ها را جبران و دنيا را به اسلام ناب محمّدى عليهم السلام
توجه دادند.
تبليغ براساس آزادى
قرآن در آيات زيادى مى فرمايد: ((اى پيامبر وظيفه تو
ابلاغ است نه اجبار و اكراه ، هر كس خواست پيروى كند و هر كس نخواست پيروى نكند))(20).
((بندگان خوب من كسانى هستند كه سخن را مى شنوند و بهترين آنرا پيروى مى
نمايند))(21).
حق انتخاب بر اساس تدبر و تعقل و بصيرت و آگاهى يكى از امتيازات دين مبين اسلام است
.
اسلام ، تبليغات خود را بر اساس آزادى و از طريق منطق و موعظه استوار نموده است .
رسول اكرم عليهم السلام در يك روز چند نامه به چند نقطه جهان از جمله امپراطور روم
و ايران و پادشاه حبشه و شام و يمامه فرستاد(22)
ولى دعوت او بر اساس ارشاد و هدايت بود نه اكراه و اجبار و يا تهديد و تطميع .
چنانكه شيوه دعوت آن حضرت نسبت به اهل كتاب دعوت به مشتركات بود(23).
آن حضرت براى دعوت به اسلام به عيادت فردى يهودى كه او را آزار مى داد رفت و آن
يهودى به دليل اين نوع برخورد مسلمان شد(24).
((وحشى )) غلام هند را كه
قاتل حمزه عموى آن حضرت بود مورد عفو قرار داد و اسلام او را پذيرفت
(25). آرى اساس دعوت اسلام حق گرايى ، واقع نگرى ، منطق ، فطرت و انسان
دوستى ، است .
قرآن ، انسان ها را از تفرقه به وحدت ، از برادركشى به اخوت ، از جهل به علم ، از
شرك به توحيد، از توحّش به تمدن ، از طاغوت پرستى به خداپرستى ، از پليدى و ذلت و
حقارت به تقوى و عزت و ايثار دعوت مى كند.
انبيا براى قيام به قسط آمده اند: (ليقوم الناس بالقسط)، و جز وحى سخنى بر زبان
جارى نمى كنند: (و ما ينطق عن الهوى ).
با اين شيوه و محتوا بود كه با دعوت على بن ابيطالب عليه السلام قبيله حمدان به
اسلام رو آوردند(26)
و برادرش جعفر طيار دل نجاشى پادشاه حبشه را به اسلام جذب كرد و مَصعَب با هجرت خود
به مدينه و دعوت و آموزش قرآن به مردم ، زمينه هجرت پيامبر عليهم السلام را فراهم
نمود.
صراحت و صداقت و استدلال و اخلاق اسلام زمانى جلوه مى كند كه انسان تبليغاتِ همراه
با دروغ و تهمت و شايعه و اهانت ديگران را مشاهده مى كند. شعرايى كه همچون مگسانِ
دور شيرينى ، اشعارى مى سرايند تا راه انحرافى خود را به ديگران القا نمايند:
(و الشعراء يتبعهم الغاون )(27)
تبليغات ديگران چنان جاذبه دارد كه حتى رسول اللّه عليهم السلام را به تعجب وادار
مى كند: (و من الناس من يعجبك قوله )(28)
ولى اسلام حاضر نيست از هر كس و هر وسيله اى براى تبليغات خود استفاده كند، لذا
قرآن مى فرمايد:
(و ما كنت متخذ المضلّين عضداً)(29)
((مبادا از منحرفان استمداد جوئى .))
(و لا تركنوا الى الذّين ظلموا فتمسّكم النّار)(30)
((به ستمگران تكيه نكنيد كه گرفتار آتش دوزخ خواهيد شد.))
گاهى افراد سرشناس نزد پيامبر اكرم عليهم السلام مى گفتند كه اگر ما اسلام آوريم و
دين تو را بپذيريم آيا امتيازى براى ما خواهد بود(31)،
حضرت با كمال صراحت مى فرمود: نه !.
اسلام ، در تبليغات خود حتى اجازه ناسزا گفتن به دشمن را نمى دهد. حضرت على عليه
السلام در صفين به ياران خود فرمود: من از ناسزاگويى شما ناراحتم ، ما با داشتن
منطق نيازى به ناسزا نداريم
(32).
در جاى ديگر مى فرمايد: علامت ايمان واقعى آن است كه انسان طرفدار حق باشد گرچه به
ضررش تمام شود(33).
راستى مقايسه ميان شيوه هاى تبليغى اسلام با ديگران خود نشانه حقّانيت اسلام است .
بد نيست نگاهى به نحوه تبليغات كليسا داشته باشيم . در اينجا جملاتى را از كتاب
((پژوهشى در تبليغ )) بيان
مى كنيم :
مسيحيت گاهى به اسم الهياتِ رهايى بخش در ميان ملل محروم آفريقا تبليغ مى كند و
كلمه مقدس ((رهايى بخش ))
را دستاويز قرار مى دهد. و گاهى با چاپ كتابى به اسم ((ماركسيسم
، قلب مسيحيت ))
دل افرادى را كه زمينه هاى چپ در آنها قوى است بدست مى آورد و سفير پاپ در تركيه طى
مصاحبه اى مى گويد: لائيك ايدئولوژى خوبى است . گاهى هم زنان خواننده را به كليسا
مى برد تا با رقص و موسيقى به كليسا رونق بخشند.!
كشيشى در هندوستان به معبد عورت پرستان مى رود و صليب به گردن مجسمه آنان مى اندازد
تا براى ترويج مسيحيت دل بت پرستان را بدست آورد.
آيا با اين نوع تبليغ كه در واقع دست برداشتن از اهداف است مى توان مردم را به
معنويت دعوت كرد؟!
البته كليسا راه هاى مثبتى نيز دارد، مثلاً بيش از دو هزار بيمارستان و 266
درمانگاه رايگان ، 698 جذام خانه و 2655 يتيم خانه در دنيا از طرف كليسا اداره مى
شود و امروزه در افريقا حدود پانزده هزار مبلّغ مسيحى در 16671 مدرسه عالى و 500
مدرسه مذهبى و 600 بيمارستان و 120 اردوگاه آوارگان و 511 درمانگاه مشغول فعاليت
هستند، در حالى كه اكثر آوارگان و ايتام فرزندان مسلمانان هستند.
كليسا در جهان 36450 مدرسه ابتدائى و 11154 مدرسه متوسطه و دبيرستان ساخته است و
تنها در افريقا پنج ميليون دانش آموز مسلمان در مدارس مسيحيت تحصيل مى كنند.
شناخت مخاطب
در تبليغ بايد بدانيم كه مخاطب ما كيست ؟ فرد است يا گروه . در چه شرايطى زندگى مى
كند و در چه محيطى تربيت شده است . تشنه است يا بى تفاوت يا فرارى . در چه مرحله اى
از رشد است و چقدر ظرفيت دارد. قرآن ، روح بعضى را به زمين آماده اى تشبيه كرده كه
با نزول باران سبز مى شود ولى بعضى را زمين شوره زارى دانسته كه جز خار و خاشاك ،
روئيدنى ديگرى ندارد. قلب بعضى را مثل سنگ نفوذناپذير شمرده و بعضى را چنان آماده
كه هرگاه سخن حقى بشنوند، اشك شوق از ديدگانشان جارى مى شود.
قرآن كه مايه شفاست ، براى ستمگران بخاطر عنادى كه در برابر شنيدن هر آيه از خود
نشان مى دهند سبب سقوط بيشترى است . در قرآن از مسيحيان بيش از يهوديان ستايش شده
است همانگونه كه در روايات از روحيه نوجوان و آمادگى پذيرش او كه بيش از ديگران است
تجليل به عمل آمده است .
تبليغ و آگاهى لازم
تبليغ دين علاوه بر اخلاص و شور و توفيق الهى نياز به معلومات وسيعى دارد كه مهم
ترين آنها عبارت است از:
آشنايى با قرآن كريم و نهج البلاغه و سيره پيامبراكرم عليهم السلام و ائمه معصومين
عليهم السلام و كلمات آن بزرگواران ،
آشنايى با شعر و تمثيل و زبان مردم ،
آشنايى با مشكلات و روحيات مردم ،
داشتن سليقه لازم در انتخاب مطلب ،
براى هر صنف بايد مطلب ويژه اى آماده كرد، همانگونه كه در دعا براى علما، زهد. براى
تجار، سخاوت . براى فقرا، صبر. براى رزمندگان ، پيروزى و براى زنان ، حيا و عفت در
خواست شده است . بايد آشنا با مسايل اجتماعى و روان شناسى و آگاه به مسايل و مشكلات
دوست و دشمن بود.
دعوت هر گروهى ، شرايط و بيان خاصى مى طلبد. همانگونه كه امر به معروف و نهى از
منكر، نسبت به افراد و شرايط تفاوت دارد. گاهى غبارِ گچ روى لباس مى نشيند و گاهى
دوده حمام ، غبار گچ را بايد با زدن به لباس ، دور كرد ولى دوده حمام را با فوت
كردن . اگر دست بزنيد هم دست سياه مى شود و هم دوده بيشتر به لباس فرو مى رود. شكل
مبارزه با مفاسد و آلودگى هاى محيط، نسبت به افراد و زمان ها فرق دارد.
تبليغ عملى
عملِ مبلغ به گفتار خود، علاوه بر اينكه تبليغ عملى است ، شرط تاءثير تبليغ نيز هست
. به خصوص كه مردم نسبت به شيوه زندگى مبلّغ و خانواده او بسيار حساس هستند و از
كسى كه سخن خدا و رسول و ائمه را به زبان جارى مى كند توقع صفا واخلاص و وارستگى و
پارسايى دارند و اگر زندگى او و همسر و فرزندانش با تجملات گِره بخورد سخن او بى
اثر يا كم اثر خواهد شد.
قرآن ضمن انتقاد از چنين مبلغانى ، در يكجا مى فرمايد: (اتاءمرون الناس بالبر و
تنسون انفسكم )(34)
((آيا مردم را به نيكوكارى دعوت مى كنيد ولى از خودتان غافليد.))
و در جاى ديگر مى فرمايد: (لم تقولون ما لا تفعلون )(35)
((چرا حرفى مى زنيد كه خودتان به آن عمل نمى كنيد.))
بايد از خداوند استمداد كنيم كه به آنچه مى گوئيم خود نيز عمل نمائيم وگرنه آموزش
دادن به تنهايى ارزش نيست . قرآن مى فرمايد: براى آموزش دفن مرده ، كلاغى ،
آموزگار نسل بشر شد(36).
مبلّغ اگر به گفته هاى خود عمل نكند همانند لوله هاى فلزى و سيمانى است كه آب را از
سرچشمه به مردم مى رساند ولى چيزى از آن آب در خود او اثر نمى كند!.
در روايات مى خوانيم : از بزرگترين حسرت هاى قيامت آن است كه انسان ببيند گروهى در
اثر تبليغ و ارشاد او به بهشت راه يافته اند ولى خودش بخاطر آنكه به گفتارش عمل
نكرده ، راهى دوزخ گرديده است .
جايگاه تبليغ
تبليغ چيست ؟
((تبليغ ))، رساندن پيام
است ، با استفاده از ابزار مناسب و مؤ ثر.
در جهان امروز، براى جذب انسان ها به افكار و عقايد مختلف تبليغات وسيعى صورت مى
گيرد و صاحبان مكاتب برآنند تا با استفاده از تبليغ مناسب ، مردم را پيرو خويش
سازند و انديشه هاى خود را بر آنان تحميل كنند.
اما در اسلام ، مراد از تبليغ ، آشنا نمودن مردم با احكام اسلامى و معارف الهى و
بشارت دادن مؤ منان و انذار و هشدار مخالفان است . در قرآن كريم براى تبليغ ،
كلماتِ ((انذار))،
((بلاغ ))،
((تبشير))، ((تخويف
))، ((هدايت ))،
((ارشاد))، ((دعوت
)) و ((امر به معروف و نهى از منكر))
آمده است كه هر يك به بُعدى از ابعاد تبليغ ، اشاره دارد.
بلاغ
(الذّين يبلغون رسالات اللّه و يخشونه و لايخشون احداً الاّ اللّه )(37)
((... آنان كسانى هستند كه رسالت هاى الهى را مى رسانند
و از خدا مى ترسند و از هيچكس جز او نمى ترسند.))
انذار و تبشير
(و ما ارسلناك الاّ مبشراً و نذيراً)(38)
((و ما تو را نفرستاديم مگر بعنوان بشارت دهنده و
ترساننده .))
تخويف
(و ما نرسل بالايات الاّ تخويفاً)(39)
((و ما معجزات و آيات را تنها براى اين مى فرستيم كه
مردم از خدا بترسند.))
هدايت و ارشاد
(يهدى الى الرشد فامنّا به )(40)
((قرآن به خير و صلاح هدايت مى كند، بنابراين به آن
ايمان آورديم .))
دعوت
(قال ربّ انّى دعوت قومى ليلاً و نهاراً)(41)
((نوح گفت : خدايا من شب و روز قومم را دعوت كردم .))
امربه معروف ونهى از منكر
(ياءمرون بالمعروف و ينهون عن المنكر)(42)
((مردان و زنان با ايمان به نيكى دستور مى دهند و از
زشتى باز مى دارند.))
قلمرو و مراحل تبليغ
دايره تبليغ وسيع است ، از خود و بستگان شروع مى شود و در نهايت همه افراد بشر را
در برمى گيرد.
خداوند، در آغاز نهضت مقدس اسلام ، از رسول اكرم عليهم السلام مى خواهد كه بپاخيزد،
پروردگارش را بزرگ شمرد و لباسش را پاك و از پليدى دورى كند: (قم فانذر و ربّك
فكبّر و ثيابك فطهّر و الرّجز فاهجر)(43)
بنابراين اولين مرحله انذار، مربوط به خود رسول خداست . در آياتى از قرآن ، شخص
پيامبر مورد خطاب است مانند (اُذْكُر)(44)
((بيادآر))، (سَبِّح )(45)
((تسبيح گوى ))، (كَبِّر)(46)
((خدا را بزرگ شمار)).
پس از اين مرحله ، نوبت به انذار خانواده مى رسد:
(قل لازواجك و بناتك و نساء المؤ منين )(47)
((به همسران و دخترانت و زنان مؤ منان بگو.))
مرحله بعد، انذار خويشاوندان است :
(و انذر عشيرتك الاقربين )(48)((خويشان
نزديك خود را انذار كن .))
و سپس اهل منطقه و شهر:
(لتنذر امّ القرى و من حولها)(49)
((تا انذار كنى اهل مكه و كسانى را كه در اطراف آن
هستند.))
و سرانجام همه مردم دنيا:
(نذيراً للبشر)(50)
((اين قرآن براى انذار همه افراد بشر است .))
بنابراين ، كسى در تبليغ موفق خواهد بود كه ابتدا كمالاتى در خود، بوجود آورده
باشد، سپس فرزند و همسر و بستگان خود را اصلاح كرده باشد و آنگاه به ارشاد مردم
بپردازد.
ضرورت تبليغ
اكنون كه كفّار براى نابودى اسلام متحد شده و قصد دارند تا با استفاده از ابزارهاى
تبليغى ، مردم مسلمان را از راه مستقيم منحرف سازند و آنان را از اعتقاداتشان جدا
كنند، چه كسى ضرورت تبليغ و لزوم استفاده از روش هاى صحيح تبليغى را براى دفاع در
مقابل اين هجوم فرهنگى انكار مى كند؟.
با استفاده از سلاح برنده تبليغ است كه نقشه هاى شوم جهان خواران نقش بر آب و
توطئه هاى شيطانى آنان خنثى مى شود.
اگر مبلّغان فداكار و با اخلاص ، در طول تاريخ ، بار سنگين پيام رسانى و آگاه نمودن
مردم مسلمان را بر دوش نمى كشيدند در اين زمان ، پرچم ((لا
اله الاّ اللّه و محمّد رسول اللّه )) در مناطق مختلف
جهان برافراشته نبود.
بنابراين ترديدى در ضرورت تبليغ نيست و بايد با توكّل به خدا و با اراده اى استوار،
مخلصانه در اين راه بزرگ قدم گذاريم كه خداى متعال در قرآن كريم مى فرمايد:(و لتكن
منكم امّة يدعون الى الخير و يامرون بالمعروف و ينهون عن المنكر)(51)
((از ميان شما مسلمانان بايد گروهى باشند كه مردم را به
خير دعوت كنند و به نيكى دستور دهند و از بدى باز دارند.))
بى توجهى به مساءله تبليغ ، قهر الهى را بدنبال خواهد داشت .
(لعن الّذين كفروا من بنى اسرائيل على لسان داوود و عيسى بن مريم ذلك بما عصوا و
كانوا يعتدون كانوا لا يتناهون عن منكر فعلوه )(52)
((كافران بنى اسرائيل بوسيله داوود و عيسى بن مريم لعنت
شدند زيرا از حكم حق سركشى كرده و به حقوق ديگران تجاوز مى نمودند و يكديگر را از
اعمال زشت باز نمى داشتند.))
ميزان ضرورت هر حركتى در زمان هاى مختلف فرق دارد. پيش از تولّد انقلاب شكوهمند
اسلامى ، زمانى كه قدرت دين مقدس اسلام ، بعنوان يك مكتب ضد استكبار و ظلم روشن
نشده بود، هجوم فرهنگى كافران و مستكبران نيز شدت زيادى نداشت بنابراين ، ضرورت
بكارگيرى همه نيرو و توان مسلمانان در مقابل اين يورش احساس نمى شد. اما امروزه ،
دشمن به قدرت اسلام پى برده و بر شدت حملات خود افزوده است بنابراين ما نيز بايد
توان خويش را بالا ببريم و از همه امكانات ، در راه مقابله با آن سود جوييم .
اين دستور خداى متعال است كه مى فرمايد:
(و اءعدّوا لهم ما استطعتم من قوّة و من رباط الخيل ترهبون به عدوّ اللّه و عدّوكم
)(53)
((و اى مؤ منان براى مبارزه با كافران همه نيروها و
توان خود را آماده كنيد و در حد امكان ، آذوقه ، تسليحات ، آلات جنگى و اسبان سوارى
براى ترساندن دشمنان خودتان و دشمنان خدا فراهم سازيد.))
در حال حاضر مسئوليت مبلّغان مسلمان چندين برابر شده است و اگر خداى نخواسته در اين
راه مقدس كوتاهى كنيم و به آن اهميّت ندهيم ، فرداى قيامت در پيشگاه الهى مسئول
خواهيم بود زيرا هجرت در راه تبليغ اسلام وظيفه مبلّغان است .
(و ما كان المؤ منون لينفروا كافّة فلولا نفر من كلّ فرقة منهم طائفة ليتفقهوا فى
الدّين و لينذروا قومهم اذا رجعوا اليهم )(54)
((چرا از هر فرقه و طائفه اى ، گروهى براى كسب آگاهى
عميق از مسايل دينى سفر نمى كنند، تا هنگامى كه بسوى مردم برمى گردند، آنان را (به
حقايق آشنا و) از عذاب روز قيامت بترسانند.))
پاداش تبليغ
تبليغ به عنوان وسيله اى كه پيام خدا را به بندگانش مى رساند اهميّت بسيار دارد و
اهميت آن ، در اهميت هدايت است .
رسالت انبياى الهى و امامان معصوم عليهم السلام ، هدايت انسان ها از تاريكى ها به
سوى نور بوده است و اگر انسانى از تاريكى به نور هدايت شود، مثل اين است كه همه
انسان ها زنده شوند. زيرا يك انسان صالح مى تواند جامعه انسانى را به صلاح و نور
راهبرى كند؛ (و من احياها فكانّما احيا الناس جميعاً)(55)
آرى ، هدايت يك انسان به منزله زنده كردن اوست و آيا انسان زنده و مرده برابرند؟.
(اءو من كان ميتاً فاءحييناه و جعلنا له نوراً يمشى به فى الناس كمن مثله فى
الظّلمات ليس بخارج منها)(56)
((آيا كسى كه مرده بود پس او را زنده كرديم و براى او روشنى علم و ديانت
قرار داديم تا با آن روشنى ، در بين مردم با سرافرازى حركت كند مانند كسى است كه در
تاريكى هاى (جهل ) غرق شده و قادر بر خارج شدن از آن نيست ؟.))
امام حسن عسگرى عليه السلام مى فرمايد: كسى كه جاهلى را راهنمايى كند و شريعت اسلام
را به او بياموزد همراه ما در نزد خداوند خواهد بود(57)
رسول بزرگوار اسلام عليهم السلام خطاب به معاذ فرمود:
((لئن يهدى اللّه بك رجلاً واحداً خير لك من الدنيا و
ما فيها))(58)
((اگر خداوند به دست تو يك نفر را هدايت كند براى تو
بهتر است از دنيا و هر آنچه در آن است .))
امام صادق عليه السلام مى فرمايد:
((معلّم الخير تستغفر له دواب الارض و حيتان البحر و كل
صغير و كبير فى ارض اللّه و سمائه ))(59)
((تمام موجودات زمين و ماهيان دريا و هر كوچك و بزرگى در زمين و آسمان
خدا، براى تعليم دهنده خوبى طلب آمرزش مى كنند.))
و ((راهنماى بر كار خير، همچون انجام دهنده آن است .))(60)
رسول خدا عليهم السلام مى فرمايد:
((و ادع الناس الى الاسلام و اعلم انّ لك بكل من اجابك
عتق رقبة من ولد يعقوب ))(61)
((مردم را به اسلام دعوت كن و بدان ، در مقابل هر كسى
كه تو را اجابت كند، ثواب آزادى يك بنده از فرزندان يعقوب برايت نوشته خواهد شد.))
اهميّت كار يك مبلّغ آن قدر زياد است كه اگر در اين راه مقدس ، مخلصانه تلاش كند،
قدم در راه رسول خدا عليهم السلام گذاشته است و جانشين او خواهد بود. زيرا آن
بزرگوار فرمود:
((رحم اللّه خلفائى فقيل يا رسول اللّه من خلفاؤ ك قال
الذين يحيون سنّتى و يعلّمونها عباد اللّه ))(62)
((خداوند جانشينان مرا رحمت كند. از ايشان سؤال شد كه آنان چه كسانى
هستند؟ فرمود: كسانى كه سنّت مرا زنده مى كنند و آنرا به بندگان خدا مى آموزند.))
و در جاى ديگر در حق آنان به دعا مى فرمايد:
((الّلهمّ ارحم خلفائى (ثلاث مرّات ) قيل يا رسول اللّه
و من خلفاؤ ك قال الذين ياءتون من بعدى و يروون اءحاديثى و سنّتى
))(63)
((پروردگارا جانشينان مرا رحمت كن (سه بار). گفته شد، جانشينان شما چه
كسانى هستند؟ فرمود: كسانى كه پس از من مى آيند و احاديث و سنت مرا روايت مى كنند.))
و چه پاداشى از اين بالاتر، كه مقام او از هزار عابد بيشتر است :
((الّرواية لحديثنا يشدّد به قلوب شيعتنا اءفضل من اءلف
عابد))(64)
((كسى كه احاديث ما را روايت كند و دل هاى شيعيانمان را
بدان محكم سازد از هزار عابد بهتر است .))
امام صادق عليه السلام مى فرمايد: ((همانا مردى سخنى مى
گويد و خداوند بوسيله آن ، ايمانى را در قلب ديگرى مى نويسد بنابراين هم گوينده و
هم شنونده هر دو آمرزيده مى شوند.))(65)
تبليغ براى اتمام حجت
تبليغ ، اتمام حجّتى است به گنهكاران و كافران ، تا اينكه بعداً نگويند: ما بشارت
دهنده و ترساننده اى نداشتيم . خداوند متعال در قرآن مى فرمايد:
(و ان من امّة الاّ خلا فيها نذير)(66)
((هيچ امتى وجود نداشته ، مگر آنكه در ميانشان ترساننده
و راهنمايى بوده است .))
(و ما كنّا معذّبين حتّى نبعث رسولاً)(67)
((ما هيچ كس را عذاب نمى كنيم ، مگر اينكه پيامبرى
فرستاده و احكام الهى را به او رسانده باشيم ولى او به فرمان آن رسول عمل نكرده
باشد.))
(و لو اءهلكناهم بعذاب من قبله لقالوا ربّنا لولا اءرسلت الينا رسولاً فنتبع اياتك
من قبل اءن نذلّ و نخزى )(68)
((و اگر اينگونه مى بود كه قبل از فرستاده شدن رسولى ،
قومى عذاب مى شدند، به خدا مى گفتند: پروردگارا چرا براى ما پيامبرى نفرستادى تا از
او پيروى كنيم و دچار چنين خوارى و ذلّتى نشويم ؟.))
خداوند خطاب به اهل كتاب نيز بر اين نكته تاءكيد مى كند آنجا كه مى فرمايد:
(يا اهل الكتاب قد جاءكم رسولنا يبيّن لكم على فترة من الرسل اءن تقولوا ما جاءنا
من بشير و لا نذير فقد جاءكم بشير و نذير و اللّه على كل شى قدير)(69)
((اى اهل كتاب زمانى كه پيامبرى وجود نداشت رسول ما آمد
تا براى شما حقايق دين را بيان كند، تا نگوئيد براى ما رسولى كه بشارت دهنده و
ترساننده از عذاب خدا باشد نيامد، پس آن رسول آمد و خداوند بر هر چيزى تواناست .))
(لئلا يكون للناس على اللّه حجة بعد الرّسل )(70)
و در اين صورت است كه كافران و بدانديشان اگر دين خدا را نپذيرند و به انذار مبلغان
بى توجهى كنند، هيچگونه حجّتى نزد خداى متعال نخواهند داشت و بدون ترديد در آتش قهر
الهى خواهند سوخت .