21 جمادى
الثانى
1. وفات حضرت ام كلثوم (عليها السلام )
جناب ام كلثوم (عليها السلام )، چهار ماه پس از بازگشت از كربلا به مدينه از
دنيا رفتند(336).
پدرشان مولى الموحدين امير المؤ منين (عليه السلام ) و مادرشان حضرت زهراى مرضيه
(عليها السلام ) است
(337).
صاحب رياحين الشريعه به نقل از اعيان الشيعه مى فرمايد: امير المؤ منين (عليه
السلام ) آن مخدره را به عون بن جعفر طيار تزويج نمودند(338
).
آنچه در مورد از دواج ام كلثوم (عليها السلام ) با غير عون بن جعفر نقل شده از
بافته هاى مخالفين است . آن حضرت در واقعه جانسوز كربلا حضور داشتند و بعد از شهادت
امام حسين (عليه السلام ) و اهل بيت و اصحابشان در كنار خواهرشان حضر زينب (عليها
السلام ) از بانوان و يتيمان محافظت مى نمود، و اشعار آن حضرت در فراق برادر در
كربلا مشهور و جانسوز است .
پس از عاشورا كه بانوان به اسارت كوفه و شام رفتند. خطبه آن حضرت در شهر كوفه و
مجلس ابن زياد، اشعار آن حضرت در قادسيه و قنسرين ، اثر دعاى آن حضرت در سيبور و
بعلبك ، كلمات آن جناب با شمر هنگام ورود به دروازه شام ، مرثيه هاى حضرت در اربعين
و مراجعت به مدينه ، دلالت بر عظمت و شجاعت و صبر آن مخدره دارد.
سرانجام بعد از چهار ماه از ورود به مدينه با دلى پر از غم و اندوه در مصائب كربلا
بالاءخص شهادت سيد الشهداء (عليه السلام ) رحلت نمود و در مدينه منوره دفن شد. به
قولى رحلت آن حضرت در آخر ماه جمادى الثانى بوده است
(339).
22 جمادى الثانى
1. مرگ ابوبكر
در شب سه شنبه 22 جمادى الثانى در سال 13 ه عبد الله بن عثمان معروف به
ابوبكر بن ابى قحافه در سن 67 سالگى ، از اين جهان به سوى سزاى اعمالش رخت بربست
(340). به قولى مرگ ابوبكر رد 27 جمادى الثانى بوده است
(341).
او مدت دو سال و سه ماه و بيست و دو روز غاصب خلافت بود، و اولين كسى بود كه بعد از
شهادت پيامبر (صلى الله عليه و آله ) به انتخاب اعضاى سقيفه بنى ساعده خليفه شد.
انتخاب ابوبكر بن گونه اى بى حساب بود كه عمر با آنكه خود گرداننده برنامه سقيفه
بود مى گويد: ((بيعت با ابوبكر امرى بدون تدبير و مشورت و
دقت بود، مثل زمان جاهليت ، كه خداوند مسلمانان را از شر آن محفوظ داشت . هر كس
چنين كارى را تكرار كند او را بكشيد(342))).
اهل سنت در علت مرگ او نوشته اند: ابوبكر در روز دوشنبه 7 جمادى الآخر غسل كرده
بود، و آن روز هوا سرد بود. به اين دليل سرما خورد و تب كرد، 15 روز اين تب ادامه
داشت ، و به نماز نمى رفت ، تا در شب سه شنبه 22 جمادى الآخر بعد از آنكه خلافت را
به عمر واگذار كرد، مرد(343).
قبل از وفات عثمان را براى نوشستن وصيت نامه اى درباره خلافت طلب كرد كه امر خلافت
بعد از ابوبكر با عمر بن خطاب باشد. او كلمه اى گفت و بيهوش شد، و بقيه را عثمان از
پيش خود نوشت كه امر خلافت با عمر است . ابوبكر به هوش آمد و عثمان را دعا كرد كه
آنچه او مى خواسته نوشته است
(344).
بايد پرسيد: چرا هنگامى كه پيامبر (صلى الله عليه و آله ) در روزهاى آخر عمر كاغذ و
قلم خواست تا وصى بعد از خود را به امر خداوند معين كند نسبت هذيان به آن مقام معظم
دادند؟
ابوبكر هنگام مرگ كلماتى گفت . از جمله اينكه : ((كاش تفتيش
خانه فاطمه و على (عليهم السلام ) نمى كردم
(345))). همان تفتيشى كه شهادت پاره تن
پيامبر (صلى الله عليه و آله ) را به همراه داشت ؟
27 جمادى الثانى
1. شهادت سلطان على بن محمد الباقر (عليه السلام )
در اين روز در سال 116 ه جناب ابوالحسن سلطان على فرزند امام باقر (عليه
السلام ) در اردهال كاشان به شهادت رسيد(346).
عده اى از دوستان اهل بيت (عليهم السلام ) از اهالى چهل حصرانو فين كاشان نامه اى
خدمت امام باقر (عليه السلام ) نوشتند، كه چون ما از محضر شما دور هستيم يكى از
آقازادگان خود را براى راهنمايى و تربيت ماه و تعليم احكام به جانب ما بفرستيد.
آن حضرت فرزند بزرگوار خود، جناب على بن محمد (عليه السلام ) را با رسوالان فرستاده
، روانه كاشان كردند؛ و اسباب سفر آن حضرت را برادرش امام صادق (عليه السلام )
فراهم نمودند.
هنگام ورود آن حضرت ، در فين حدود شش هزار نفر براى استقبال آمدند. حضرت مدتى در
جاسب و خاوه مشغول هدايت مردم بودند، و بيشتر در مسجد جامع كاشانى - كه فعلا در كوى
ميدان كهنه واقع است - مشغول عبادت بودند و شيعيان براى اداى نماز جمعه خدمتش مشرف
مى شدند، و كرامات زيادى مشاهده مى نمودند.
آن حضرت نامه هايى براى پدر بزرگوارش به مدينه مى فرستاد و حالات خود و شيعيان را
بيان مى فرمود، تا در سال 144 ه خبر شهادت پدر بزرگوارش به آن حضرت رسيد و بعد از
سه سال از شهادت پدر بزرگوارش در سال 116 ه، مخالفين آن حضرت را به عده اى از
دوستان و مواليان و منسوبين به آن حضرت شهيد كردند.
از آنجا كه 27 جمادى الاثنى در سال شهادت آنحضرت مصادف با 17 مهر ماه شمسى بوده ،
هر سال به مناسبت سالگرد آن حضرت در جمعه دوم مهرماه مراسم قالى شويان همراه با
عزادارى با شكوهى كنار قبر مطهرش برگزار مى شود(347
).
هم اكنون درسرداب زير ضريح مقدس آن حضرت ، بدن مبارك حدود صد نفر از آن شهداى
بزرگوار تازه و سالم هست ، كه مرحوم آيه الله سيد شهاب الدين مرعشى نجفى مشاهده
فرموده اند(348).
28 جمادى الثانى
1. سپردن پيامبر (صلى الله عليه و آله ) به حليمه سعديه
در اين روز جناب عبد المطلب (عليه السلام ) نور چشم خود پيامبر را در اطراف
كعبه طواف داد و آن حضرت را براى شير دادن به حليمه سعديه سپرد(349).
29 جمادى الثانى
1. وفات حضرت سيد محمد فرزند امام هادى (عليه السلام )(350)
حضرت سيد محمد فرزند امام هادى (عليه السلام ) در سال 252 ه در سامراء از
دنيا رفت
(351).
آن حضرت را ابوجعفر و ابوعيل و سيد محمد بعاج نيز مى گفتند.
جلالت قدر و منزلت او به حدى بود كه عده اى از شيعيان گمان مى كردند بعد از امام
هادى (عليه السلام ) آن بزرگوار امام خواهد بود، ولى با رحلت ايشان در زمان پدر
بزرگوارش بر همه معلوم شد كه امام حسن عسكرى (عليه السلام ) امام پس از ايشان است .
امام عسكرى (عليه السلام ) به جناب سيد محمد (عليه السلام ) علاقه وافرى داشت ، به
حدى كه هنگام رحلت او گريبان چاك كرد. بعد از رحلت ، آن حضرت را در آبادى به نام
بلد، در شش فرسخى سامراء دفن نمودند، كه هم اكنون قبر او در آنجا معروف است .
كرامات زيادى از آن حضرت مشاهده شده ، و هم اكنون داراى گنبد و صحن و غرفه هاى
متعدد است ، و دوستان اهل بيت (عليهم السلام ) به زيارت آن بزرگوار مشرف مى شوند.
نسب سادات آل بعاج در عراق و خوزستان به على و احمد فرزندان سيد محمد بعاج منتهى مى
شود.
تتمه اين ماه
1. شهادت ابراهيم بن مالك اشتر
در اين ماه در سال 71 ه ابراهيم پسر مالك اشتر نخعى (رحمه الله ) به شهادت
رسيد(352).
رجب المرجب
ماه رجب بسيار پر خاطره و بياد ماندنى است . ايام ولادت امامان (عليهم
السلام ) و بعثت پيامبر (صلى الله عليه و آله ) از يك سو، و مرگ چند تن از دشمنان
معروف اهل بيت (عليهم السلام ) از سوى ديگر، خبرهاى خوشى است كه اين ماه را قرين
سرور ساخته است . شهادت معصومين (عليهم السلام ) و چند نفر از ياران باوفاى ايشان
نيز روزهاى حزن آل محمد (عليهم السلام ) در اين ماه است .
در روزهاى 1،2،3،10،12،13،14،15،16،17،18،22،21،24،25،26،27،28،29 ماه رجب خاطره
هايى تازه مى شود كه ذيلا به مرور آنها مى پردازيم .
ولادت امير المؤ منين (عليه السلام )، امام باقر (عليه السلام )، امام جواد (عليه
السلام )، امام على النقى (عليه السلام )، و حضرت على اصغر (عليه السلام ) بركات
متواصلى است كه در اين ماه نازل شده است . بعثت پيامبر (صلى الله عليه و آله )،
خروج از شعب ابى طالب (عليه السلام )، و اعطاى فدك به حضرت زهرا (عليها السلام )
خبرهايى هستند كه از بعد اعتقادى اهميت ويژه اى دارند. مرگ معاويه و ماءمون و معتمد
عباسى نيز ايام شادى براى دوستان اهل بيتند.
شهادت حضرت زهرا (عليها السلام ) به قولى ، و نيز شهادت امام صادق (عليه السلام ) و
امام موسى بن جعفر (عليه السلام ) و امام هادى (عليه السلام ) روزهاى اشك و حزن در
اين ماه اند. وفات حضرت زينب (عليها السلام )، حضرت ابوطالب (عليها السلام )، حضرت
خديجه (عليها السلام )، ابراهيم فرزند پيامبر (صلى الله عليه و آله )، و نجاشى
پادشاه حبشه خبرهاى حزن آور اين ماه به شمار مى آيند.
همچنين حمله به امام مجتبى (عليهم السلام ) در مدائن و خروج امام حسين (عليه السلام
) از مدينه به سوى مكه دو خبر مهم اين ماه است .
اولين اقامه نماز در اسلام ، هجرت مسلمانان به حبشه و بازگشت آنان ، تغيير قبله ،
فتح خيبر به دست امير المؤ منين (عليه السلام )، غزوه نخله ، ورود امير المؤ منين
(عليه السلام ) به كوفه ، اولين خطبه امير المؤ منين (عليه السلام ) در مسجد كوفه ،
اول خلافت شوم يزيد، فرار ابوبكر و عمر در جنگ خيبر صفحات ديگرى از تاريخ اسلام اند
كه در ماه رجب رخ داده است .
1 رجب
1. زيارت امام حسين (عليه السلام )
در شب و روز اول اين ماه زيارت مولانا الشهيد ابى عبدالله الحسين (عليه
السلام ) مستحب است
(353). از حضرت صادق (عليه السلام ) روايت شده كه فرمودند:
((كسى كه امام حسين (عليه السلام ) را در روز اول رجب زيارت
كند، خداوند متعال گناهان او را مى بخشد)). اگر براى كسى
زيارت آن حضرت در اين روز ممكن نباشد، مشاهد مشرفه ديگر معصومين (عليهم السلام ) را
زيارت كند و اگر اين هم برايش ممكن نبود با سلام از راه دور به طرف آن قبور شريف
اظهار ارادت نمايد(354).
2. ولادت امام باقر (عليه السلام )
حضرت امام محمد بن على باقر العلوم (عليه السلام ) در روز جمعه اول رجب سال
57 ه در مدينه تولد شدند(355).
ولادت آن حضرت روزهاى سوم و ششم صفر و پنجم و بيست و دوم رجب هم ذكر شده است .
نام مبارك آن حضرت محمد، كنيه ايشان ابو جعفر و القاب آن حضرت باقر العلوم ، الشاكر
لله ، هادى ، امين و شبيه است . و لقب اخير به خاطر شباهت آن حضرت به پيامبر (صلى
الله عليه و آله ) است
(356).
پدر بزرگوارش حضرت امام زين العابدين على بن الحسين (عليه السلام ) و مادر آن حضرت
ام عبد الله فاطمه دختر امام حسن مجتبى (عليه السلام ) است
(357). امام باقر (عليه السلام ) اولين علوى است كه از پدر و مادر
نسب شريفش به پيامبر (صلى الله عليه و آله ) و امير المؤ منين و حضرت زهرا (عليهم
السلام ) مى رسد.
امام صادق (عليه السلام ) درباره ام عبد الله مى فرمايند: ((از
زنهاى با ايمان و پرهيزكار و نيكوكار بود(358))).
در روايت ديگر امام صادق (عليه السلام ) مى فرمايند: ((در
ميان فرزندان امام حسن (عليه السلام ) مثل او نبود)). در
عظمت و شرافت اين بانو همين بس كه با حضرت سيد الساجدين على بن الحسين و باقر
العلوم (عليهم السلام ) در واقعه كربلا حضور داشت و همراه آن بزرگواران و زينب كبرى
و ديگر اهل بيت (عليهم السلام ) به اسارت رفت و وقايع كوفه و شام را ديد.
2 رجب
1. ولادت امام على النقى (عليه السلام )
در اين روز بنابر قولى ولادت امام هادى (عليه السلام ) واقع شده است
(359). اقوال ديگر در ولادت آن حضرت 15 ذى الحجه ، 5 رجب ، 27 جمادى
الاخر و 3 رجب است ؛ كه تفصيل آن در 15 ذى الحجه ذكر شده است .
3 رجب
1. شهادت امام هادى (عليه السلام )
شهادت اما على النقى (عليه السلام ) در سال 254 ه بنابر مشهور در سن 41
سالگى بوده است
(360). مرحوم كلينى شهادت آن حضرت را در 26 جمادى الاخر نقل فرموده
است
(361). مشهور اين است كه آن حضرت 6 يا 8 سال و 5 ماه داشت كه پدر
بزرگوار ايشان جواد الائمه (عليه السلام ) به شهادت رسيدند، و مدت امام آن وجود
شريف 33 سال بود(362).
ايام حيات امام هادى (عليه السلام ) مصادف بود با خلافت بناحق ماءمون ، معتصم ،
واثق ، متوكل ، منتصر، مستعين ، معتز لعنه الله عليهم ؛ و آخر الاءمر معتز آن حضرت
را با زهر شهيد كرد.
مدت عمر مبارك آن حضرت 41 سال و چند ماه بود(363)
13 سال در مدينه اقامت فرمودند و بقيه ايام امامت خويش را به اجبار متوكل در سامرا
بودند. حاكم مدينه به متوكل نوشت كه اگر تو را به مكه و مدينه حاجتى است على بن
محمد (عليه السلام ) را از اين ديار بيرون ببر كه همه را مطيع خود ساخته است . در
مدينه اسباب اذيت و اضرار به آن حضرت را به دستور متوكل زياد كردند، تا زمانى كه آن
حضرت را به سامرا بردند و جسارتها كردند، تا اينكه معتز آن حضرت را شهيد كرد.
امام عسكرى (عليه السلام ) غسل و كفن و نماز بر آن حضرت را انجام داد، و بعدا در
ظاهر اين امورات توسط ديگران انجام شد و ايشان را در منزل خود در مكان فعلى حرم
مطهر دفن نمودند.
10 رجب
1. ولادت امام جواد (عليه السلام )
حضرت جواد الائمه (عليه السلام ) بنابر مشهور در دهم ماه رجب سال 195 ه به
دنيا آمده اند(364).
اقوال ديگر در ولادت آن حضرت چنين است : 17 ماه رمضان ، 15 ماه رمضان
(365)، آخر ذى القعده ، به قولى هم در 13 رجب ولادت آن حضرت واقع
شده است
(366).
پدر بزرگوار آن حضرت امام رضا (عليه السلام )، و مادر آن حضرت جناب سبيكه يا دره
است كه حضرت رضا (عليه السلام ) نام ايشان را ((خيزران
)) نهادند(367).
نام آن حضرت محمد، و كنيه ايشان ابوجعفر و مشهورترين القاب آن حضرت تقى و جواد است
. حضرت رضا (عليه السلام ) آن حضرت را به كنيه ياد مى كردند، و مى فرمودند:
((ابو جعفر به من نامه نوشته است ))،
و نامه هايى كه از آن حضرت مى رسيد در نهايت جلالت و زيبايى بود، و هنگامى كه امام
(عليه السلام ) مى خواستند نام براى امام جواد (عليه السلام ) بنويسند آن حضرت را
به بزرگى و احترام مورد خطاب قرار مى دادند(368).
يك روز در ايام كودكى حضرت جواد (عليه السلام ) آن حضرت را نزد پدر بزرگوارش امام
رضا (عليه السلام ) آوردند. آن حضرت فرمودند: ((اين مولودى
است كه براى شيعه مباركتر از او بدنيا نيامده است
(369)))، چرا كه چهل سال و چند ماه از سن
مبارك امام رضا (عليه السلام ) گذشته بود و آن حضرت هنوز اولادى نداشتند، و بعضى از
شيعيان در امر امامت نگران بودند، هنگامى كه خداوند جواد الائمه (عليه السلام ) را
به مولايمان حضرت رضا (عليه السلام ) داد، نگرانى و شك و ترديد مردم بر طرف شد.
آن حضرت شش فرزند داشت : ابوالحسن حضرت هادى (عليه السلام )، ابوطالب جناب زيد، ابو
جعفر جناب موسى مبرقع ، حكيمه خاتون ، خديجه خاتون ، ام كلثوم
(370).
2. ولادت حضرت على اصغر (عليه السلام
)
ولادت با سعادت حضرت باب الحوائج على اصغر (عليه السلام ) در اين روز واقع
شده است
(371). با در نظر گرفتن اينكه آن حضرت در شش ماهگى در روز عاشورا
در كربلا به شهادت رسيد، ولادت حضرت مطابق اين روز مى شود. بعضى هم ولادت آن حضر را
در روز 8 يا 9 ثبت كرده اند.
نام شريف آن حضرت عبد الله مشهور به على اصغر است . لقب شريفش باب الحوائج ، رضيع
، مذبوح من الاذن الى الاذن است . پدر بزرگوارش امام حسين (عليه السلام )، و مادر
والامقامش حضرت رباب دختر امرء القيس كلبى است .
قاتل آن حضرت ، حرمله بن كاهل اسدى ملعون است كه قلب امام حسين (عليه السلام ) و
اهل بيت و شيعيان ، بلكه هر شنونده اين مصيبت را سوزاند.
12 رجب
1. مرگ معاويه
در اين روز سال 60 ه معاويه بن ابى سفيان لعنه الله عليه در سن 78 سالگى در
شام به دركات جهنم شتافت . روز شادى اهل ايمان و حزن و اندوه اهل كفر و طغيان است .
و روزه اين روز به جهت شكر الهى بر هلاكت معاويه مستحب است
(372).
نسب معاويه
كلبى نسابه و ابن روزبهان كه از ثقات نزد علماى اهل سنت هستند، نقل كرده اند
كه معاويه فرزند چهار نفر بوده : عماره ، مسافر، ابوسفيان و مردى كه اسم او را نمى
برند. راغب اصفهانى در محاضرات و ابن ابى الحديد از ربيع الابرار زمخشرى نقل مى
كنند كه معاويه را به چهار كس نسبت مى دادند: مسافر بن ابى عمرو، عمار بن وليد بن
مغيره ، عباس و صباح كه مغنى عماره بن وليد بود. مادر معاويه هند با صباح - كه جوان
خوش رويى بود و كارگر ابوسفيان بود - الفتى تمام داشت ! اما به ظاهر بو را معاويه
بن ابى سفيان بن حرب مى گويند(373).
ابوسفيان مردى زشت و كوتاه قد بود، و يك چشم او در طائف و چشم ديگرش در يرموك كور
شده بود(374).
باطنش كورتر از چشمش بود و نهايت عداوت و دشمنى با پيامبر (صلى الله عليه و آله )
به وجود مى آمد دخالت داشت و در سال فتح مكه از ترس اسلام آورد و با نفاق زندگى كرد
تا در سن 82 سالگى در سال 30 ه به درك رفت .
مخفى نمايند كه حمامه يكى از جدات معاويه است كه در بازار المجاز صاحب پرچم و مشهور
بود! و از اين جانسب ابوسفيان هم معلوم مى شود. مادر معاويه هند است كه از ذوات
الاعلام است و ميل فراوانى به غلامان سياه داشت و از توضيح حال پدر معاويه وضع مادر
او هند روشن مى شود(375).
محدث قمى (رحمه الله ) مى فرمايد: چون پيامبر (صلى الله عليه و آله ) در فتح مكه
ريختن خون معاويه را مباح شمردند، به اصرار و شفاعت عباس ، پنج ماه قبل از شهادت
پيامبر (صلى الله عليه و آله ) اسلام آورد(376).
حكومت معاويه در شام
يزيد بن ابى سفيان از طرف ابوبكر با لشكر مسلمين به طرف شام رفت ، معاويه هم
همراه آنها بود يزيد در شام مرد و ابابكر ولايت شامات را به معاويه واگذار كرد و به
اين حال بود تا زمان خلافت امير المؤ منين (عليه السلام ) كه طغيان معاويه عليه آن
حضرت شروع شد. پس اساس ظلمهاى معاويه را هم ابوبكر بنا نهاد.
معاويه در سال 45 ه براى پسرش يزيد بيعت گرفت . او اول كسى بود كه دشنام بر امير
المؤ منين (عليه السلام ) را ترويج كرد و در آخر خطبه نماز جمعه لعن و جسارت بر
امير المؤ منين (عليه السلام ) مى كرد. او دستور داد در تمام شهرها اين لعن انجام
شود و تا زمان عمر بن عبد العزيز ادامه داشت تا اينكه او لعن بر آن حضرت را منع كرد(377).
دشمنى معاويه با امير المؤ منين (عليه
السلام )
معاويه به صحابه و تابعين دستور داد تا حديث در مذمت امير المؤ منين (عليه
السلام ) جعل كنند، و عده زيادى از محبين و ارادتمندان آن حضرت را شهيد كرد مانند
جناب مالك اشتر نخعى كه در قلزم مصر به سم شهيد شد(378).
امام مجتبى (عليه السلام ) را به دست جعده عيال آن حضرت مسموما شهيد كرد.
معاويه مردى خوش گذران و پرخور بود، به حدى كه از كثرت خوردن مى گفت :
((خسته شدم ولى سير نشدم ))، و اين به
خاطر نفرين حضرت رسول (صلى الله عليه و آله ) درباره او بود. او در نفاق و عوام
فريبى تجربه به سزايى داشت . محدث قمى (رحمه الله ) نقل مى كند كه دويست خبر از طرق
معتمده اهل سنت در مذمت معاويه نقل شده است .
ماجراى مرگ معاويه
آخر الاءمر معاويه در مسير مكه به شام بيمار شد، به حدى كه مى لرزيد و دهان
او بسته نمى شد، تا وارد شام شد و در آنجا جان به مالك دوزخ داد و رهين اعمال خويش
گرديد. هنگام مرگ سن او را 75 يا 82 يا 92 سال نقل كرده اند.
جنايات او زياده از آن است كه در اين مختصر بگنجد ولى در هنگام مرگ به يكى از خواص
خود گفت : چند گناه بزرگ كرده ام : حق على بن ابى طالب را غصب كردم ، حسن بن على را
به فريب دادن جعده به شهادت رساندم ، و يزيد را به جانشينى خود انتخاب كردم ، و حجر
بن عدى و اصحاب او را به قتل رساندم
(379).
در مرگ معاويه بعضى فقط ماه را ذكر كرده اند(380)
و بعضى 4 رجب
(381) و برخى 22 رجب ذكر نموده اند(382).
12 رجب ، 14 رجب ، 15 رجب هم نقل شده است كه اين 3 قول به يكديگر نزديك ترند(383).
2. ورود امير المؤ منين (عليه السلام
) به كوفه
در اين روز در سال 36 ه امير المؤ منين (عليه السلام ) بعد از واقعه جمل
وارد كوفه شدند و آن شهر را به عنوان مقر حكومت انتخاب نمودند، و اولين خطبه را در
شهر كوفه در اين روز ايراد فرمودند(384).
13 رجب
1. ولادت امير المؤ منين (عليه السلام )(385)
اولين امام مؤ منين و خليفه الله بلافصل بعد از رسول الله خاتم النبيين (صلى
الله عليه و آله )، برادر، پسر عمو، وزير و داماد او سيد الوصيين امير المؤ منين
على بن ابى طالب (عليه السلام ) در روز جمعه 13 رجب در بيت الله الحرام ، داخل كعبه
معظمه به دنيا آمد، كه قبل از او و بعد از او مولودى در آنجا بدنيا نيامده و نخواهد
آمد(386).
اسم شريفش على (عليه السلام ) است . صاحب كتاب الانوار مى گويد: على بن ابى طالب
(عليه السلام ) در كتاب خدا 300 اسم دارد(387).
مشهور ترين القاب آن حضرت امير المؤ منين است و ابن شهر آشوب بيش از 850 لقب براى
آن حضرت ذكر نموده است
(388).
القاب امير المؤ منين (عليه السلام )
مشهور ترين كنيه هاى آن حضرت ابوالحسن (عليه السلام ) است . اضافه بر اسامى
و القابى كه آن حضرت در كتابهاى مختلف آسمانى به زبانهاى مختلف دارند... چه اينكه
آن حضرت نزد اهل آشمان معروف به شمساطيل است . در زمين جمحائيل ، در لوح قنسوم ، در
قلم منصوم ، در عرش معين ، نزد رضوان امين است ، زند حور العين اصب است ، در صحف
ابراهيم (عليه السلام ) حزبيل است ، در عبرانيه بلقياطيس ، در سريانيه شروحيل ، در
تورات ايليا، در زبور اريا، در انجيل بريا، در صحف حجر عين ، در قرآن على است
(389).
والدين امير المؤ منين (عليه السلام )
پدر والا مقام آن حضرت ، سيد بطحاء حضرت ابوطالب (عليه السلام )(390)،
و مادر آن حضرت فاطمه بنت اسد بن هاشم بن عبد مناف ، بانوى حرم حضرت ابوطالب (عليه
السلام ) است كه انوار امامت و ولايت اولا از آن خزانه عصمت و گنجينه حياء و عفت به
ظهور آمده و اولين هاشميه اى است كه چنين اختر فروزنده اى آورد.
آن حضرت نه تنها مادر امير المؤ منين (عليه السلام ) بود، بلكه بعد از وفات عبد
المطلب (عليه السلام ) - كه شش يا هشت سال از سن مبارك پيامبر (صلى الله عليه و آله
) گذشته بود و آن حضرت به ابوطالب (عليه السلام ) سپرده شده بود - فاطمه بنت اسد
(عليها السلام ) در حق پيامبر (صلى الله عليه و آله ) مادرى مى كرد و هميشه او را
بر فرزندان خود مقدم مى داشت و همه روزه از آن حضرت علامات نبوت را مشاهده مى نمود
و و پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله ) آن حضرت را مادر خطاب مى كرد(391).
همچنين بعد از رحلت حضرت خديجه كبرى (عليها السلام )، پيامبر (صلى الله عليه و آله
) فاطمه الزهرا (عليها السلام ) را به فاطمه بنت اسد (عليها السلام ) سپردند. ايشان
براى آن حضرت مادرى مى كرد و در دامان عزت خود آن مستوره دو جهان را با جان و دل
سرپرستى مى كرد تا زمانى كه از دنيا رفت
(392).
آن حضرت در سال چهارم هجرى در مدينه طيبه از دنيا رفت ، و در بقيع مدفون شد. هنگامى
كه امير المؤ منين (عليه السلام ) خبر فوت والده اش را به پيامبر (صلى الله عليه و
آله ) دادند آن حضرت فرمودند: ((او مادر من بود)).
بعد عمامه و لباسش را داد كه فاطمه (عليها السلام ) را به آنها كفن كنند و خود حضرت
بر جنازه نماز خواند و چهل تكبير گفتم )). بعد در قبر خوابيد
و هنگام دفن او را تلقين فرمود و درباره او دعا كرد(393
).