روزها و رويدادها

على برى ديزجى ، على اصغر كريمى شرفشاده ،
مجيد صفائى ، محمد نبى ابراهيمى ، وحيد صفائى

- ۶ -


جمعيت و توسعه اقتصادى 
براى بهبود بخشيدن سطح عمومى زندگى ، بالا بردن همه جانبه سطح رشد اقتصادى واجد اهميت است و اين امر نه تنها در مورد مصرف خصوصى بلكه در مورد بهينه سازى خدمات عمومى مصداق دارد. پيوستگى افزايش ‍ جمعيت و رشد اقتصادى بيش از دو دهه موضوع مباحثات و مجادلات شديدى بوده است .
تاكنون تاريخ حكايات گوناگونى را در اين زمينه نقل كرده است . در اروپاى قبل از سال 1800 ميلادى در دوره هاى افزايش جمعيت معمولا سطح زندگى اغلب مردم سقوط مى كرده است . از سوى ديگر كاهشهاى شديد جمعيت موجب مى شده كه در دوره هاى متعاقب آن سطح زندگى بازماندگان بهبود يابد. اين ترتيب حاكى از آن است كه زمينهاى قابل كشت زراعى تا سرحد امكان مورد بهره بردارى قرار گرفته اند، لذا رشد جمعيت توام با بهبود سطح زندگى ، فقط در صورتى ميسر است كه در تكنولوژى مربوط به توليد غذا، مسكن ، كالا و خدمات بيشتر در همان مقدار زمين زير كشت ، پيشرفتهايى حاصل شده و پيشرفت فن آورى همگام با رشد جمعيت باشد. اين وضعيت با انقلاب صنعتى كه نفت را به عنوان مبناى انرژى جايگزين زمين ، تكنولوژى و در نتيجه توسعه نمود، تغيير يافت .
بين سالهاى 1965 و 1980 ظاهرا افزايش سريع جمعيت هيچ گونه مشكل محسوسى براى رشد اقتصادى ايجاد نكرد. در دهه 1980 اين تصوير به گونه اى بنيانى تغيير كرد و ارتباط متقابل بين جمعيت و رشد اقتصادى در طول دهه 1980 منفى بوده است . با اين وجود در اين دهه مديريت صحيح توانسته است تا حدودى آثار نامطلوب رشد جمعيت را تخفيف دهد و در مواردى ضعف مديريت و عوامل اجتماعى و فرهنگى ديگر موجب رشد سريع جمعيت و تشديد مشكلاتى شده است .
صندوق جمعيت مللمتحد
صندوق جمعيت ملل متحد در سال 1969 به عنوان يكى از ارگانهاى تابعه مجمع عمومى سازمان ملل متحد تاسيس شده است . هدف از تشكيل صندوق كمك به آن دسته از كشورهاى جهان است كه با مشكل جمعيت مواجه مى باشند. در جهت وصول به اين هدف ، صندوق جمعيت با اعطاى كمكهاى فنى و مالى به دولتها تواناييهاى لازم را براى پاسخگويى به نيازهاى جمعيتى و تنظيم خانواده ايجاد مى كند.
صندوق از طريق اجراى برنامه هايى در كشورهاى توسعه يافته و در حال توسعه جهان ، آگاهيهاى عمومى را در زمينه مسائل جمعيتى و آثار و پيامدهاى آن بر رشد و توسعه اقتصادى و اجتماعى و كيفيت زندگى فردى و استراتژيهاى را براى رويارويى با مشكل افزايش جمعيت ارائه مى كند. اعطاى كمك مالى توسط صندوق تنها به تقاضاى دولتها صورت مى گيرد و صندوق على الاصول حامى برنامه هاى داوطلبانه كشورها براى كنترل جمعيت است . هر سال بيش از يكصد كشور جهان از كمكهاى فنى و مالى صندوق برخوردار مى شوند.
در حال حاضر 69 كشور بر اين باورند كه ميزان رشد جمعيت در آنها بالاست و 63 كشور با كمك صندوق جمعيت در حال برداشتن گامهايى در راه كاهش اين ميزان هستند.
اين كشورها در بردارنده 85 درصد جمعيت كشورهاى در حال توسعه هستند. در 129 كشور، دولت مستقيما از برنامه تنظيم خانواده پشتيبانى مى كند و در 17 كشور ديگر حمايت دولت جنبه غير مستقيم دارد. صندوق جمعيت سازمان ملل در حال حاضر به برنامه هاى جمعيتى در 135 كشور جهان كمك مى كند.
23 تير 1361 
عمليات رمضان 
قبل از آغاز عمليات رمضان ، مسئولين و دست اندركاران به طور عمده دو مساله اساسى را روياروى خود داشتند: يكى تجاوز اسرائيل به جنوب لبنان و ديگرى ورود به داخل خاك عراق . طبعا آنچه در لبنان رخ داد، اساسا بدون ارتباط با پيروزيهاى رو به گسترش نيروهاى مسلح جمهورى اسلامى پس از فتح خرمشهر و نيز فراهم سازى زمينه هاى فشار به ايران ، و اختتام جنگ نبود. بدين معنى كه تاثير پيروزيهاى ايران ، اسرائيل را از حضور نزديك فلسطينيها و شيعيان در كنار مرزهاى شمالى خود به وحشت انداخت . اشغال مناطق مسلمان نشين شيعيان جنوب و اردوگاههاى فلسطينى نيز براى جلوگيرى از وقوع انقلاب اسلامى در لبنان و سپس ‍ سرايت آن به فلسطين اشغالى بود. در نتيجه ، اولا آمريكا مى بايست در برابر پيروزيهاى جمهورى اسلامى عكس العملى نشان مى داد و قدرت خود را به نمايش مى گذاشت و ثانيا، انقلاب اسلامى بر حسب هويت خود، به هيچ روى نمى توانست مسائل خاورميانه ، بخصوص رژيم اشغالگر قدس را ناديده بگيرد؛ ثالثا، عراق كه پس از فتح خرمشهر به دنبال مفرى جهت اتمام جنگ بود، قطعا مى توانست با بهانه قرار دادن مساله حمله اسرائيل ، به صورتى ادامه جنگ را به زير سئوال ببرد.
پس از فتح خرمشهر دست اندركاران جنگ ، طراحى عمليات رمضان را در دست داشتند، ليكن پيشامد بحران تجاوز اسرائيل به جنوب لبنان در 1360 (مصادف با 1982 ميلادى ) اذهان را متوجه لبنان كرد.
از سوى ديگر، پيش بينى مى شد كه جاى پا و حضور مناسبى كه در لبنان ايجاد شده است ، پس از حل عاجل مسئله جنگ ، گسترش و توسعه خواهد يافت و انقلاب اسلامى در مرحله جديد، به گونه اى جديدتر و اساسى تر با اسرائيل و آمريكا درگير بشود.
نگرش ياد شده نسبت به مسائل لبنان و از طرفى فروكش كردن تب و تاب انجام عمليات در جبهه ها، آنهم در خارج از مرزهاى جمهورى اسلامى و در خاك عراق ، خصوصا پس از فتح خرمشهر، طبعا خطرات فزاينده اى را براى جنگ و انقلاب در پى داشت . به عبارت ديگر، اين وضع ، بيم گرفتارى ايران در دام استكبار جهانى را مى داد.
در اين مرحله ، فرمانده كل قوا امام خمينى (ره ) با تبيين استراتژى (راه قدس از كربلا مى گذرد)، عملا جهت اصلى تحركات و اقدامات اساسى جمهورى اسلامى را خاطر نشان فرمودند.
دلائل ورود به داخل خاك عراق 
گذشتن از مرزهاى بين المللى و ورود به خاك دشمن ، پس از دفع تهاجم ، امرى بود كه از نظر اعتقادى براى نيروهاى رزمنده ابهامى در بر نداشت ، زيرا كه عقب نشينى سراسرى دشمن در پى شكستهاى سنگينى كه متحمل شده بود، به منظور معطل نمودن ايران و ايجاد شرايط نه صلح نه جنگ و حاكم ساختن وضعيت فرسايش در جنگ صورت گرفت .
لازمه حفظ و گسترش ابتكار عمل و برخوردارى از روحيه تهاجمى جهت اعاده حقوق جمهورى اسلامى ، شرايطى بود، كه ادامه جنگ و ورود به داخل خاك عراق را امكان پذير مى ساخت . لذا، در آن مقطع به انحاء گوناگون دلايل زير جهت ورود به داخل خاك عراق مطرح مى شد.
1 - پس از تجاوز اسرائيل به جنوب لبنان و عقب نشينى سراسرى عراق از مناطق اشغالى ، كشورهاى مرتجع منطقه موقعيت را مغتنم شمرده ، طى نامه هايى كه با مسئولين جمهورى اسلامى رد و بدل كردند، عملا در صدد برآمدند تا حقوق حقه جمهورى اسلامى را ناديده گرفته ، نسبت به موقعيت برتر ايران از خود بى اعتنايى نشان دهند. ورود به خاك عراق ، در حقيقت ، پايان دادن به اين گونه برخوردها بود.
2 - تنبيه صدام به عنوان متجاوز؛ تا بدين وسيله زمينه هاى هر گونه تجاوز به مرزهاى جمهورى اسلامى ، در آينده ، از ميان برداشته شود.
3 - استراتژى (راه قدس از كربلا مى گذرد) بر تداوم عمليات تا حل نهايى مساله جنگ تكيه داشت و تلويحا اين نكته را نيز مطرح كرد كه انقلاب اسلامى از اين طريق مى تواند برخورد جدى با غرب و مبارزه با اسرائيل را تدارك بخشد.
4 - با توجه به اين كه برنامه هاى مطلوب غرب ، متوقف ساختن نيروها در پشت مرزها بود، اين توقف ، جز گرفتار شدن در يك دام ، معناى ديگرى نداشت ، علاوه بر اين ، دشمن پس از عقب نشينى ، با فرصت سه ماهه اى كه به دنبال حمله اسرائيل به جنوب لبنان به دست آورد، مناسبترين خطوط پدافندى را در نوار مرزى ، متكى بر عوارض طبيعى ، ايجاد كرد و در نتيجه ، در خيلى از جاها خطوط جديدى كه بر نيروهاى ايران اسلامى ، تحميل شد، مناسب براى پدافند نبود و طبعا در معرض آسيب پذيرى قرار داشت .
تهديد شهر بصره 
عمليات رمضان بر اين اساس طراحى شد كه با حضور قواى نظامى ايران در پشت رودخانه دجله و اروند، و تسلط بر معابر وصولى بصره ، در ادامه عمليات فتح المبين و فتح خرمشهر، عملا از نظر سياسى - نظامى موقعيت مناسبى براى جمهورى اسلامى فراهم آيد، به طورى كه يا غرب تن به تغييرات سياسى در عراق بدهد و يا در غير اين صورت ، امكان ادامه جنگ در آينده از موضع قويترى فراهم شود.
موقعيت منطقه عملياتى شهر بصره 
منطقه عملياتى رمضان محصور بود بين يك زمين مثلث شكل به وسعت 1600 كيلومتر مربع - كه از شمال به كوشك و طلائيه (پاسگاههاى مرزى ايران در جنوب هويزه ) و حاشيه جنوبى هورالهويزه به طول 50 كيلو متر و از غرب به رودخانه اروند (كه از نقطه تلاقى رودخانه دجله و فرات به نام القرنه شروع مى شد تا شلمچه در غرب خرمشهر) به طول 80 كيلومتر و از شرق به خط مرزى شمالى - جنوبى از كوشك تا شلمچه به طول 60 كيلومتر منتهى مى شد - بر روى رودخانه اروند در اين قسمت چهار پل (دو پل در منطقه نشوه و دو پل در منطقه تنومه ) واقع شده است كه در جنوب غربى اين رودخانه شهر صنعتى و بندرى بصره قرار دارد.
دشمن تا قبل از فتح خرمشهر، از آنجا كه اين شهر را كليد بصره مى دانست و امكان از دست دادن اين شهر را غير ممكن مى پنداشت ، در شرق بصره مواضع مستحكمى نداشت ؛ ليكن در فرصتى كه بر حسب حضور فكرى نيروهاى خودى در لبنان و تاخير در انجام عمليات رمضان ، به دست آورد، تغييرات مهمى را در زمين منطقه ايجاد كرد كه قسمت اعظم آن ، مبتنى بر تجارب برآمده از عملياتهاى گذشته بود. بدين ترتيب ، دشمن با احداث خاكريزهاى مثلثى ، خطوط پدافندى مناسبى را ايجاد كرد كه طراحان و مبتكران اصلى آن در گذشته اسرائيليها بودند. علاوه بر اين ، دشمن ، كانالى به طول 30 كيلومتر و عرض 1 كيلومتر را كه مختص به امر پرورش ماهى بود، با پمپاژ آب و احداث موانع و كمين و سنگرهاى تيربار، به عنوان مانعى باز دارنده ، در مقابل تعرض نيروهاى خودى (جمهورى اسلامى ) به سمت بصره ، آماده كرد. از طرف ديگر دشمن در قسمت جنوبى منطقه كه مقابل شلمچه واقع است ، آب رها كرد تا مانع از عبور نيروهاى ايران اسلامى شود.
دشمن در بيابان شرق بصره ، چيزى بيش از آنچه كه ذكر شد، به طور برجسته و عمده نداشت ، اما در جنوب غرب اروند، شهر صنعتى - استراتژيك بصره واقع است . جمعيت اين شهر كمتر از يك ميليون نفر است و داراى پالايشگاه ، كارخانه عظيم پتروشيمى ، واحد تصفيه گاز طبيعى و كارخانه هاى صنعتى ديگر مى باشد. همچنين بخش تنومه كه متعلق به شهر صنعتى در شرق اروند است ، در نزديكى بصره ، قرار دارد. علاوه بر اين ، صحرايى كه در غرب بصره واقع است و نيز سرزمين با تلاقى شمال آن ، عظيمترين منابع نفتى عراق را در خود نهفته دارد. ضمنا، جاده مواصلاتى بغداد به كويت ، به نام صفوان ، كه داراى اهميت استراتژيك است و تداركات اصلى و تسليحات و مهمات نظامى دشمن از آن مسير صورت مى گيرد، از جنوب اين شهر عبور مى كند و پس از گذشتن از شهر مرزى صفوان ، در خاك كويت امتداد مى يابد.
ماموريت و طرح مانور 
خط حد و محدوده منطقه عملياتى رمضان از كوشك ، در شمال ، آغاز مى شد و تا رودخانه اروند، در جنوب ، امتداد داشت . در اين محدوده ، عمليات رمضان از چهار محور يا چهار قرارگاه عملياتى به منظور انهدام نيروهاى سپاه سوم دشمن و تامين خط رودخانه اروند، رود، طراحى شد.
قسمتى از مساله عمده در مانور عمليات ، ضرورت هماهنگى در پيشروى قرارگاهها از محورهاى مختلف و حفظ جناحين بود، كه اساسا تحقق آن ، با اتكا به تلاشهاى مهندسى ، امكان پذير بود.
از آنجا كه در منطقه شرق اروند، عقبه دشمن فقط متكى به چهار پل در (نشوه ) و (تنومه ) بود، پيش بينى مى شد كه در صورت سرعت عمل و رعايت غافلگيرى توام با پيشروى مناسب ، نيروهاى زيادى از دشمن به اسارت درآيند و در عمل ، چيزى نظير واقعه شكستن حصر آبادان (عمليات ثامن الائمه )، تكرار شود. ضمنا سازمان رزم عمليات ، متشكل از نيروهاى ارتش و سپاه در نظر گرفته شد و در مجموع ، عبارت بودند از: (10 تيپ باضافه ) از سپاه و (2 لشكر و يك تيپ باضافه ) از نيروى زمينى ارتش جمهورى اسلامى .
شرح عمليات (مراحلاول تا پنجم )
عمليات رمضان طى پنج مرحله از تاريخ 23/4/61 با رمز يا صاحب الزمان دركنى در ساعت 30/21 آغاز شد و تا تاريخ 6/5/61 به مدت 15 روز به طول انجاميد.
مرحله اول 
در مرحله اول عمليات ، سه قرارگاه از سه محور با دشمن درگير شدند و در جناح شمالى ، دو تيپ باضافه از سپاه و يك تيپ از ارتش ، ماموريت يافتند اين جناح عمليات را تامين نمايند؛ ليكن به علت وجود موانع و استحكامات مثلثى شكل و ميادين مين ، نتوانستند با سرعت به تمامى اهداف مورد نظر دست يابند؛ لذا با نزديك شدن روشنايى صبح ، از ادامه پيشروى خوددارى شد.
در محور ميانى (شمالى پاسگاه زيد)، سه تيپ باضافه از سپاه و يك لشكر از نيروى زمينى ارتش شركت داشتند، و على رغم اين كه توانستند مقدارى پيشروى كنند، ليكن به استحكامات مثلثى شكل دشمن نرسيدند.
در محور جنوبى (جنوب پاسگاه زيد)، چهار تيپ باضافه از سپاه و دو تيپ از ارتش توانستند با سرعت چشمگير و قابل ملاحظه اى تمامى مواضع دشمن را درهم بكوبند و تا عمق 30 كيلومترى پيشروى نمايند و خود را به نهر كتيبان ، در شرق اروند، و كانال ماهيگيرى برسانند، به طورى كه توانستند به قرارگاه فرمانده لشكر 9 زرهى برسند و ماشين بنز فرماندهى را به غنيمت بگيرند قرارگاه را منهدم ، و از آب كانال ماهيگيرى و نهر كتيبان وضو سازند.
در اين محور، نيروها بقدرى به بصره نزديك شده بودند كه براحتى چراغهاى شهر را مشاهده مى كردند.
على رغم موفقيت به دست آمده در اين محور، جناح راست نيروهاى خودى خالى ماند و پاكسازى كامل نيروها و موانع دشمن صورت نگرفت ؛ لذا با روشن شدن هوا، دشمن ، با يك لشكر زرهى فشار اصلى را معطوف آنجا كرد و در نتيجه از تامين منطقه ، ممانعت به عمل آورد.
طى مرحله اول عمليات ، 85 تانك و نفربر و 12 توپ دشمن منهدم شد و 71 تانك و نفربر به غنيمت گرفته شد. علاوه بر اين ، 2700 تن از عناصر دشمن كشته و زخمى شدند و 850 تن به اسارت درآمدند.
مرحله دوم 
مرحله دوم عمليات ، از محور ميانى (جنوب پاسگاه زيد) با همان يگانهاى مرحله اول ، باضافه يك يگان قوى از سپاه با تقويت دو تيپ كه تحت امر قرارگاه محور جنوبى بودند، در تاريخ 25/4/1361، آغاز شد. در اين مرحله هدف عمده ، استفاده از سر پل به دست آمده (در داخل خاك عراق به وسعت 60 كيلومتر مربع ) در مرحله اول و گسترش و توسعه آن تا كانال ماهيگيرى (جلوه بصره ) بود، كه در صورت دستيابى به آن ، فاصله رزمندگان تا بصره از 20 كيلومتر به 12 كيلومتر تقليل مى يافت .
نظر به اين كه دشمن در فاصله مرحله اول و دوم عمليات مجددا در عمق خود ميادين مين ايجاد كرده بود؛ و نيز بعلت عدم پاكسازى كامل و الحاق جناحين ، تلاش نيروهاى خودى به سرانجام مطلوبى منتهى نشد؛ اما در مجموع ، تلفات نسبتا زيادى ، به دشمن وارد آمد، به طورى كه 116 تانك و نفربر و 51 دستگاه خودرو منهدم گرديد و 15 تانك و نفربر به غنيمت گرفته شد و 700 تن از نيروهاى آن كشته و زخمى شدند.
مرحله سوم 
به دنبال تهيه عكس هوايى از منطقه عملياتى و ساير شواهد و قرائن موجود، مشخص شد كه دشمن ، نيروهاى زرهى خود را با تجمعى بسيار وسيع آرايش داده است و احتمالا مبادرت به پاتك خواهد كرد. بر اين اساس مرحله سوم عمليات به طور كلى به منظور انهدام تجهيزات زرهى (تانك و نفربر) تدبير شد، لذا از شركت نيروهاى زرهى خودى ممانعت به عمل آمد تا بدين وسيله نيروهاى پياده و مجهز، با هر زره پوشى كه مواجه شدند، منهدم كنند.
بدين ترتيب عمليات از محور ميانى (جنوب پاسگاه زيد) با همان نيروهاى مرحله دوم ، باضافه سه تيپ ، تقويت شد و در تاريخ 30/4/61 آغاز گرديد. قواى خودى در همان ساعات اوليه به صورتى چشمگير خطوط دشمن را درهم شكستند و با انهدام بخشى وسيع از تجهيزات دشمن ، در زمينى به وسعت 180 كيلومتر مربع ، به پيشروى ادامه دادند. طى اين مرحله ، نزديك به 700 تانك و نفربر دشمن منهدم شد؛ 14 تانك و نفربر به غنيمت گرفته شد و 2100 تن از نيروهاى دشمن كشته و زخمى شدند و 259 نفر از آنها به اسارت درآمدند. قابل ذكر است كه در ميان تانكهاى انهدامى دشمن ، 16 تانك مدرن و پيشرفته تى - 72 به چشم مى خورد، كه 4 تانك از آن نوع نيز به غنيمت گرفته شد.
مرحله چهارم 
در تاريخ 1/5/61 قرارگاه محور جنوبى عمليات (شملچه ) با 2 تيپ باضافه از سپاه و يگانى از ارتش به صورت ادغامى وارد عمل شدند. ليكن به دليل هوشيارى دشمن و نيز موانع و استحكامات قابل توجهى كه وجود داشت ، عملا امكان عبور از خط اول دشمن فراهم نيامد.
مرحله پنجم 
تلاش اصلى در مرحله پنجم عمليات ، كه در تاريخ 6/5/61 الجام گرفت ، معطوف به محور شمالى پاسگاه زيد، در حد فاصل دژ مرزى عراق و خاكريزهاى مثلثى دشمن شد. طى اين مرحله ، هفت تيپ تقويت شده از سپاه و دو تيپ از ارتش شركت داشتند.
در آغاز درگيرى ، همه چيز طبق روال پيش مى رفت . در نتيجه نيروهاى خودى توانستند، گذشته از پاكسازى و الحاق ، خاكريزى مناسب و دو جداره در جناح شمالى احداث كند، اما از آنجايى كه دقت كافى در احداث خاكريز نشده بود، دشمن توانست پنج كيلومتر در آن رخنه كند. در اين فاصله نيروها نزديك به 48 ساعت در مواضع به دست آمده مستقر شدند و امكانات پشتيبانى رزمى و خدماتى به جلو منتقل شد. دشمن نيز كه در مرحله گذشته ضرباتى اساسى متحمل شده بود، تحركى از خود نشان نداد، ليكن على رغم اين كه عمليات تا آستانه تثبيت پيش رفته بود، طى بررسى كه به عمل آمد، ادامه حضور نيروها مصلحت ديده نشد.
در مرحله پنجم ، 130 تانك و نفربر دشمن منهدم و 11 تانك و نفربر به غنيمت گرفته شد. و 800 تن از نيروهاى دشمن كشته و زخمى شدند.
در عمليات رمضان آماركلى تلفات و خسارات به دشمن ، عبارت بود از:
هواپيماى سرنگون شده : 5 فروند
انهدام تانك و نفربر: 1097 دستگاه از انواع مختلف
نفرات كشته و زخمى : 7400 نفر
افراد اسير: 1315 نفر
ضمنا 4 لشكر و 3 تيپ زرهى دشمن بين 20 تا 60 منهدم شدند و 9 تيپ پياده دشمن نيز بين 20 تا 100 خسارت و تلفات را متحمل گرديدند.
31 - 25 تير 
هفته بهزيستى 
سازمان بهزيستى كشور، به موجب لايحه قانونى 10/4/1359 در جهت تحقق مفاد اصول 3، 21 و 29 قانون اساسى جمهورى اسلامى ايران و در راستاى تحقق عدالت اجتماعى تشكيل شده است .
اين سازمان به منظور نيل به اهداف خود با اتخاذ تدابير لازم و حمايتهاى گوناگون از كودكان نيازمند، زنان و كودكان بى سرپرست ، ابن السبيل (53) و نيز ارائه خدمات توانبخشى به معلولان جسمى و ذهنى ، مبتلايان به بيماريهاى صعب العلاج ، معتادان و ناسازگاران اجتماعى و همچنين پيشگيرى از معلوليتها و آسيبهاى اجتماعى و... با توجه به حفظ ارزشها و كرامات والاى انسانى و تكيه بر تعاون و هميارى مردم نيكوكار و همكاريهاى نزديك روحانيون متعهد و ساير اقشار دلسوز كشور تلاش ‍ مى كند.
بى ترديد، سلامت جسم و جان و روان ، زير بناى ترين عامل پيشرفت و تكامل يك جامعه است و امروزه براى دستيابى به اين هدف با اجراى برنامه هاى پيشرفته بهداشتى و بهزيستى در بسيارى از كشورهاى توسعه يافته ، افراد جامعه از دوران شير خوارگى تا پايان زندگى تحت مراقبت قرار دارند و سازمانهاى ذى ربط با دقت در مواد غذايى و تغذيه ، سالم سازى محيط زندگى ، توسعه برنامه هاى مختلف ، پيشگيرى و... مانع بروز بسيارى از امراض و معلوليتها مى شوند تا سلامت مردم تامين شود.
اميرالمؤ منين حضرت على (عليه السلام ) در نهج البلاغه مى فرمايند: (54)
(آگاه باشيد كه از جمله بلاها فقر و نادارى است و سخت تر از نادارى بيمارى تن و سخت تر از بيمارى تن بيمارى قلبى است )
و در اهميت تندرستى همين بس كه حضرت رسول اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) در پاسخ سوالى كه اگر شب قدر را درك كرديم چه چيزى از خداى خود طلب نماييم ؟ حضرت جواب فرمود: عافيت را(55).
بى شك اگر كسى اين سخن گوهربار امام صادق (عليه السلام ) را بشنود كه فرمودند:
(كل شى ء تكون فيه المضرة على الانسان فى بدنه فحرام اكله الا فى حال الصرورة )(56)
خوردن هر چيزى كه براى بدن انسان مضر باشد حرام است مگر در حال ضرورت .
اين دستور را بايد به عنوان تكليف شرعى تلقى نموده و نصب العين خود قرار دهد.
بنابراين با توجه به احاديث و روايات لازم است برنامه پيشگيرى از بيماريهاى جسمى و اخلاقى و آسيبهاى اجتماعى به منظور حفظ و تامين بهداشت جسمى و روانى جامعه از دوران شيرخوارگى آغاز شود. با در نظر گرفتن آيه شريفه (من احياها فكانما احيا الناس جميعا) (57) (و هر كه نفسى را حيات بخشد مثل آنست كه تمام مردم را حيات بخشيده ) مى توان به اهميت واقعى پيشگيرى پى برد و زندگى انسانها را قبل از اين كه دچار گرفتارى شوند سرلوحه برنامه هاى خود قرار داد.
خدمات بهزيستى در ايران 
با توجه به فرهنگ غنى اسلام مردم در ايران از ديرباز، همواره طيف وسيعى از خدمات اجتماعى توسط خانواده ها، افراد نيكوكار، روحانيت و مساجد ارائه مى شده و موسسات اجتماعى كوچك و بزرگ با تكيه بر نهاد وقف ، نه تنها در حوزه بهزيستى بلكه در ساير امور فرهنگى ، اجتماع ى و اقتصادى به فعاليت مى پرداخته است . نمونه چنين مراكزى ، مكتبخانه ها، مدارس ، حوزه هاى علميه ، شفاخانه ها، مريضخانه ها، كاروانسراها و... كه طى قرن متمادى ساخته و داير شده است مى باشند.
افزايش مراودات تجارى ، سياسى و فرهنگى در قرون اخير با همسايگان و دولتهاى منطقه منجر به بروز تغييراتى در برخى ار حوزه هاى اجتماعى و اقتصادى شده است .
در حوزه بهزيستى اولين يتيم خانه ايران به سبك شبانه روزى مستقل در تهران (محل انبار گندم سابق ) و در دوران ناصرالدين شاه ايجاد شد. از آن زمان به بعد موسسه هاى مختلفى از سوى دولتها يا افراد و گروههاى خير براى حمايت از نابينايان و ناشنوايان ، معلولين ذهنى و جسمى و همچنين نيازمندان و بى سرپرستان به وجود آمد كه خدمات آنها عموما جنبه رفاهى و آموزشى داشته است .
تا پيش از پيروزى انقلاب اسلامى تشكيلات متمركزى براى ارائه خدمات بهزيستى وجود نداشت و خدمات نسبتا مشابهى به صورت پراكنده توسط دستگاههاى مختلف ارائه مى شد. تعدادى از اين سازمانها عبارت بودند از:
1 - سازمان ملى رفاه خانواده ايران
2 - سازمان بهزيستى و آموزش كودكان و نوجوانان
3 - سازمان ملى بهزيستى ناشنوايان ايران
4 - سازمان ملى رفاه ناشنوايان ايران
5 - سازمان ملى رفاه نابينايان ايران
6 - سازمان زنان
7 - جمعيت حمايت از اطفال بى سرپرست
پس از پيروزى انقلاب شكوهمند اسلامى ايران سازمان بهزيستى كشور در بيست و چهارم خرداد ماه 1359 براساس مصوبه شوراى عالى انقلاب اسلامى تشكيل شد.
شهيد دكتر محمد على فياض بخش پس از آن كه به پراكندگى سازمانهاى رفاهى و توانبخشى كشور و عدم هماهنگى لازم بين آنها پى برد، با كمك و همفكرى شهيد سيد محمد باقر لواسانى و تنى چند از همفكراش لايحه تشكيل سازمان بهزيستى كشور را به شوراى انقلاب پيشنهاد كرد و پس از تصويب آن با كار پيگير و مستمر، سازماندهى تشكيلات و برنامه ريزى براى فعاليت نوين سازمان بهزيستى پرداخت و در مدت كوتاهى توانست ارگان دولتى و كار آمدى براى خدمت به محرومان و مستضعفان كشور ايجاد كند. در تاريخ 29/9/59 سازمان تربيتى شهردارى تهران نيز به بهزيستى واگذار شد و در تاريخ 16/10/1363 بر پايه مصوبه مجلس شوراى اسلامى ، بار ديگر سازمان بهزيستى در شمار سازمانهاى وابسته به وزارت بهداشت ، درمان و آموزش پزشكى قرار گرفت .
اصولا (بهزيستى ) به مجموعه متشكل از تدابير، خدمات ، فعاليتها و حمايتهاى غير بيمه اى اطلاق مى شود كه به منظوربسط رحمت اسلامى در جامعه و حفظ ارزشها و كرامات انسانى ، با تكيه بر كمكهاى مردمى و همكارى نزديك سازمانهاى ذى ربط انجام مى شود و گسترش خدمات توانبخشى ، حمايتى ، بازپرورى و كمك به تامين حداقل نيازهاى اساسى گروههاى محروم و كم در آمد را مد نظر دارد.
كانون اصلى فعاليتها و برنامه هاى سازمان بهزيستى ، پيشگيرى از فرو پاشى زندگى افراد و خانواده هايى است كه به علت مشكلات اقتصادى و ناهنجاريهاى اجتماعى و فرهنگى دچار آسيب پذيرى و ناتوانى هاى محتلف شده اند و ياز معلوليتهاى جسمى و روانى رنج مى برند،بدون ترديد، خدمات رسانى به اين گروهها با كيفيت مطلوب هنگامى امكان پذير خواهد بود كه يك نهاد ويژه برخوردار از توان تخصصى ، اقتصادى ، اجرايى و سياسى قوى به شكل منسجم جنبه هاى گوناگون خدمات مورد نياز محرومان و مستضعفان را عهده دار شود.
روشهاى موجود براى ارائه خدمات بهزيستى 
خدمات بهزيستى در سه بخش به نيازمندان و مددجويان ارائه مى شود:
1- امور فرهنگى و پيشگيرى
2 - امور اجتماعى
3 - امور توانبخشى
در بخش امور فرهنگى و پيشگيرى ، دفاتر زير خدمات لازم را انجام مى دهند
1 - دفتر آموزش و پروهش : وظيفه تحقيق و پروهش پيرامون علل بروز معلوليتها و دريافت عوامل اصلى ايجاد آسيبهاى اجتماعى را بر عهده دار دارد. همچنين تربيت نيروهاى انسانى مورد نياز و بازآموزى نيروهاى موجود متناسب با تعييرات جامعه از وظايف اين دفتر است .
2 - دفتر پيشگيرى از معلوليتها و آسيبهاى اجتماعى : وظيفه ارائه آموزشهاى مناسب به جامعه با بهره گيرى از روشهاى منطقى و تكيه بر دستاوردهاى پژوهشى را بر عهده دارد.
در بخش امور اجتماعى كار از پيچيدگى فروانى برخوردار است . بازآموزى و بازپرورى گروهاى چون معتادان ، متكديان ، زنان ويژه (روسپيان )، فرزندان بدون سرپرست ، زنان بى سرپرست و مانند اينها نيازمند مشاركت عمومى و يارى همه جانبه است . به اين منظور بايد مربيان ، روانشناسان و مددكاران اجتماعى ورزيده به كار گرفته شوند.
همچنين تفكر جامعه نسبت به اين گروهها بايد دگرگون شود و روشهاى صحيح ارائه كمك به افراد جامعه آموزش داده شود. از سوى ديگر بايد زمينه اجتماعى مناسب براى پذيرش افراد پس از طى دوره بازآموزى و بازپرورى فراهم شود. روشن است كه اين همه ، نيازمند عزمى ملى و كار و تلاش شبانه روزى و خستگى ناپذير است .
در بخش امور اجتماعى خدمات لازم از طريق سه دفتر ارائه مى شود:
1 - دفتر امور كودكان و نوجوانان
2 - دفتر امور خانواده هاى بى سرپرست و نيازمند
3 - دفتر امور آسيب ديدگان اجتماعى
دفتر امور كودكان و نوجوانان مسئوليت پرداختن به امور مربوط به كودكان سرراهى ، كودكان خانواده هاى از هم گسيخته ، فرزندان والدين زندانى ، فرزندان والدين متوارى ، فرزندان والدين بدون صلاحيت و مانند اينها را بر عهده دارد.
ارائه خدمات شير خوارگاهى سازمان براى نگهدارى تربيت و آموزش ‍ كودكان و به فرزند خواندگى دادن برخى كودكان مجهول الهويه به خانواده هاى داراى صلاحيت در قالب برنامه شبه خانواده از ديگر اقدامات و وظايف اين دفتر به شمار مى رود.
مركز اجرايى تحت نظارت اين دفتر، وظيفه نگهدارى ، تربيت و آموزش ‍ كودكان تحت سرپرستى خود را تا مرحله اجتماعى شدن ، ازدواج ، اشتغال (بازتوانى و ترخيص ) به عهده دارد. همچنين مهد كودك هاى سازمان بهزيستى ، وزارتخانه ها و ديگر سازمانها و نيز مهدكودك هاى خصوصى در سراسر كشور با نظارت اين ذفتر فعاليت مى كنند.
دفتر امور خانواده هاى نيازمند و بى سرپرست ، وظيفه بررسى مسائل و مشكلات و برنامه ريزى بازتوانى مادى و معنوى خانواده هاى زير پوشش را به عهده دارد.
دفتر امور آسيب ديدگان اجتماعى به امور معتادان ، زنان ويژه و متكديان از طريق بررسى مسائل و مشكلات فردى ، گروهى ، اجتماعى ، خانوادگى و نيز شناسايى راههاى بازپرورى آنان مى پردازد.
خدمات امور توانبخشى 
سازمان بهزيستى از طريق دفاتر توانبخشى و امور اجتماعى معلولين ، توانبخشى حرفه اى و دفتر توانپزشكى و وسايل توانبخشى به معلولين جسمى و ذهنى ، خدمات توانبخشى ارائه مى كند. دريافت كنندگان خدمات از اين بخش ، نابينايان ، ناشنوايان و معلولان جسمى - حركتى هستند. افراد داراى معلولين ذهنى با توجه به بهره هوشى به سه گروه عميق (ايزوله )، تربيت پذير و آموزش پذير تقسيم مى شوند. همچنين معلولين جسمى و ذهنى توام كه از بدترين نوع معلوليتها است ، زير پوشش اين بخش هستند.
شوراى عالى مشاركتهاى مردمى 
در پى تدوين و اجراى طرح امداد دانش آموزان محروم و معلول توسط عده اى از انسانهاى نيكوكار و با پشتيبانى شهيد دكتر فياض بخش رئيس ‍ وقت سازمان بهزيستى كشور در اواخر سال 1364 با توجه به اصل 29 قانون اساسى مقدمات تشكيل شوراى عالى مشاركتهاى مردمى سازمان بهزيستى فراهم شد و اين شورا از فروردين سال 67 فعاليت رسمى خود را آغاز كرد.
از طريق مشاركتهاى مردمى و هميارى افراد خير و نيكوكار اقدامات چشمگيرى در راستاى اهداف سازمان بهزيستى كشور انجام گرفت . از آن جمله ، خريد تجهيزات مورد نياز مراكز توانبخشى و حمايتى سازمان بهزيستى ، پرداخت هزينه هاى تحصيلى و درمانى مددجويان و تامين ديگر نيازهاى آنان قابل ذكر است .
شوراهاى مردمى تاكنون هزاران متر مربع ساختمان ، زمين ، باغ و باغچه را به صورت اهدايى از افراد خير و نيكوكار براى واحدهاى بهزيستى سراسر كشور تحويل گرفته اند.
از نظر امور فرهنگى ، شوراهاى سراسر كشور تاكنون در حد توان و امكاناتشان در جهت كمك به محرومان گامهاى بلندى برداشته اند.
از ديگر اقدامات شوراى عالى مشاركتهاى مردمى ، تاسيس شوراى مشاركتهاى بانوان نيكوكار تحت نظر رياست سازمان بهزيستى است كه تشكيلات مستقل و مجزايى براى سازماندهى و جذب بانوان نيكوكار داوطلب مى باشد. اساسنامه اين شورا نيز توسط خود بانوان تهيه و به تصويب رسيده است .
شوراى عالى كمكهاى مردمى 30 عضو دارد كه علاوه بر رئيس سازمان حضرت آيت الله حائرى تهرانى يكى از روحانيون نيكوكار كه امامت جماعت مساجد (ارك ) و (الغدير) را به عهده دارد و گروهى از افراد خير عضو آن هستند.
شوراى عالى مزبور در 10 كميته فعاليت و سياستگزارى مى كند كه از آن جمله به كميته هاى امور فرهنگى و مساجد، امور زيارتگاه ها و اردوگاه ها، جلب مشاركتهاى شركتهاى خصوصى ، جلب مشاركتهاى وزارتخانه ها و موسسات دولتى و كميته امور خيريه ها مى توان اشاره كرد. تعداد اعضاء شوراى مشاركت استانها 24 نفر و در شهرستانها 20 نفر است و سعى بر اين است كه كمكهاى شوراها به خود كفايى خانواده هاى مددجو بيانجامد.
سازمان بهزيستى و سالمندان 
وجود 5/3 ميليون نفر سالمند در كشور، رقم قابل توجهى است كه سازمان بهزيستى بايد براى آنها برنامه هاى بهداشتى ، درمانى ، كلينيكى ، و نيز پر كردن اوقات فراغت آنها با ورزشهاى سالمندى ، مطالعه و بسيارى از چيزهاى ديگر داشته باشد. در حال حاضر به سالمندان در سه بخش ‍ دولتى ، خصوصى و خيريه ارائه خدمات مى شود.
اصولا مراكز خيريه سالمندان با مجوز سازمان تاسيس و به صورت هيات امنايى اداره مى شوند. كمكها به صورت جلب مشاركتهاى مردمى است كه به طور عمده توسط افراد خير و گمنام تامين مى شود.
كهريزك در جنوب تهران يكى از اين مراكز است كه سالى 150 ميليون تومان هزينه دارد.
آسايشگاه هاى بخش خصوصى تحت نظارت بهزيستى است و امتياز آن تحت شرايط خاصى به افراد واگذار مى شود.
معلوليت و بهزيستى 
سازمان بهداشت جهانى ، معلوليت را اختلال رابطه فرد با محيط مى داند و در تعريف توانبخشى اشاره به اين دارد كه توانبخشى پاسخ به معلوليت است براى رسيدن به حداكثر تواناييهاى يك معلول . اگر جامعه بتواند تسهيلات لازم را تامين كند كه وى مشكلات حضور در جامعه را نداشته و قدرت استفاده از وسايل توانبخشى را داشته باشد، با موانع شهرى روبرو نشود، مشكل عبور و مرور نداشته باشد، در فعاليتهاى گروهى شركت نمايد و... ديگر آن فرد معلول نيست .
از 6 ميليون نفر افراد معلول جامعه ايرانى 60 درصد به نحوى در فعاليتهاى اجتماعى شركت داده شده اند و نيازى به خدمات توانبخشى خاص ندارند. 30 درصد نياز به خدمات توانبخشى تخصصى ، و ده درصد نياز به توانبخشى فوق تخصصى دارند.
با وجود تلاش گسترده سازمان وضعيت اشتغال معلولان در جامعه نابسامان است . معلولان بسيارى ، به خاطر كمبود آگاهى برخى از كارفرمايان ، موانع شهرى و معمارى ، نداشتن آگاهى كافى جامعه از معلول و معلوليت ، يا بيكارند و يا هراس از برخورد با اجتماع در آنها باقى مانده است . در كشور ما حمايت قانونى در زمينه اشتغال معلولان به معناى واقعى وجود ندارد. اختصاص 3 درصد ار استخدامهاى دولتى به معلولان در قانون پيش بينى شده ، اما در عمل اجرا نمى گردد.
رشد معلوليت در جامعه ناشى از عوامل و دلايل شناخته شده اى است و به عنوان نمونه بخش قابل ملاحظه اى از معلوليتها ناشى از حوادث رانندگى است كه بر اثر گسترش شهرنشينى و عدم رعايت دقيق قوانين و مقررات راهنمائى و رانندگى به وقوع مى پيوندند.
ساير معلوليتها نيز بر اثر عوامل مادرزادى ، فقر بهداشت ، عدم و اكسيناسيون كودكان ، انواع بيماريها و عدم درمان بموقع آنها شامل كزاز، سياه سرفه ، سل ، سرخك ، ديفترى و فلج اطفال كه قابل پيشگيرى نيز هستند، بروز مى كند.
كارشناسان مقاطع زمانى ابتلاى فرد به معلوليتها را به سه مقطع قبل از تولد، هنگام تولد و بعد از تولد تقسيم مى كنند.
عوامل قبل از تولد از عوامل ارثى و يا محيطى منشا مى گيرند. اين عوامل بر اثر ازدواجهاى فاميلى و عدم تناسب (ارهاش h-R ) خون والدين بروز معلوليت را سبب مى شود. عوامل محيطى شامل ابتلاى مادر باردار به بيماريهاى عفونى ، مسموميتهاى شيميايى و يا قرار گرفتن در معرض اشعه ايكس و ضربه هاى شديد مى باشد.
عوامل بعد از تولد به دو گروه تقسيم مى گردد:
اول كه ناشى از بيماريها مانند فلج اطفال ، رماتيسم ، مننژيت ، عفونتهاى استخوانى ، سوء تغذيه و سكته هاى قلبى و مغزى در بزرگسالان .
دوم تصافات رانندگى ، سوختگى ، برق گرفتگى ، تنبيهات شديد بدنى و...
ارائه خدمات به معلولان 
خدمات بهزيستى به دو صورت فعال و غير فعال ارائه مى شود. خدمات فعال شامل فعاليتهاى است كه با هدف پيشرفت و مستقل و متكى به خود شدن معلولان انجام مى شود و در نهايت بازتوانى و جذب آنان به روند عادى زندگى اجتماعى را به دنبال دارد. براى رسيدن به اين هدف امكانات توانبخشى مانند فيزيوتراپ ى ، كار درمانى ، فنى ارتوپدى ، گفتار درمانى ، بينايى سنجى و شنوايى سنجى پيش بينى و براى آنها وسايل كمكى مانند اورتز، پرونز، عصا و سمعك در نظر گرفته مى شود.
خدمات غير فعال در مورد معلولانى كه نمى توانند زندگى مستقلى داشته باشند، كه از آن جمله معلولان ذهنى و جسمى شديد مى باشند كه اين معلولان ، غير قابل بازگشت به زندگى اجتماعى هستند و از اين رو مسائل آموزش و استقلال در مورد آنان كمتر معنى دارد و آنچه مهم است ، تامين سرپناه و امكانات غذايى مى باشد.
26 تير 1347 / 17 ژوئيه 1968 
كودتاى حزب بعث عراق 
سرنگونى رژيم سلطنتى عراق 
در سحرگاه روز 14 ژوئيه 1958 جمعى از افسران آزاده (58) با انجام يك كودتاى نظامى رژيم سلطنتى را سرنگون و رژيم جمهورى را بر پا ساختند. فرد نخست كودتا، سرتيپ ستاد (عبدالكريم قاسم ) و دستيارش ‍ سرهنگ ستاد (عبدالسلام عارف ) بود.
پس از كودتا، عراق ضمن كناره گيرى از پيمان بغداد (59) در 26 مارس ‍ 1959 تدابيرى براى خاتمه دادن به دوران وابستگى بريتانيا اتخاذ كرد. عبدالكريم قاسم فرماندهى كل نيروهاى مسلح ، نخست وزيرى و وزارت دفاع را عهده دار شد و سرهنگ عبدالسلام عارف به سمت معاون فرمانده كل نيروهاى مسلح ، معاون نخست وزيرى و وزير كشور منصوب شد.
عبدالكريم قاسم بعد از پيروزى در كودتا، دست به اصلاحاتى زد كه از جمله تدوين قانون اصلاحات ارضى ، تشكيل دادگاه خلق و انتشار قانون جديدى براى ثبت احوال ، كه در اين قانون تساوى حقوق زن و مرد را در كليه امور بر خلاف نص صريح قانون اسلام در مورد قيموميت مرد بر زن و تفاوت بين مرد و زن در تقسيم ارث مورد تاكيد قرار داد.
صدور اين قانون و افزايش نقش ماركسيستها، مخالفت اكثر علماى شيعه بويژه آيت الله العظمى سيد محسن حكيم را با رژيم در پى داشت .
عبدالكريم قاسم شش روز بعد از استقلال كويت در 19 ژوئن 1961 خواستار الحاق كويت به خاك عراق شد و با ارائه مدارك و اسنادى از زمان عثمانى ها، كويت را بخشى از استان بصره ناميد.
تاريخچه حزب بعث عراق 
طبق مدارك و شواهد متعدد، اولين كسى كه حزبى را به نام (بعث عربى ) پايه گذارى كرد و افكار و انديشه هاى (بعث قومى - عربى ) را تبليغ كرد دكتر (ارسوزى ) است . (سامى الجندى ) در كتاب خود تحت عنوان (بعث ) بر اين مدعا صحه مى گذارد.
نامبرده يكى ار اعضاى حزب ارسوزى بود كه پس از انحلال آن در سال 1944 به حزب ميشل عفلق ملحق شد. اما عفلق ضمن رد اين ادعا خود را اولين بنيانگذار حزب بعث ، ايدئولوژى و تشكيلات آن به حساب آورده و درباره ارسوزى مى گويد:
(ارسوزى رابطه اى با حزب بعث ندارد... اين شخص ارتباط نزديكى با ما داشت و ما او را دوست داشتيم . برخى از نزديكانش مى گويند: (او هنگام تحصيل رشته فلسفه در فرانسه تحت تاثير عقايد باطنى قرار گرفته و مرتكب انحرافاتى مى شد. به همين خاطر افكار سياسى او نامتعادل بود و گرفتار خيالبافى مى گرديد...)
به روايتى ديگر، عفلق سعى كرد در مورد تشكيل حزبى با ارسوزى به تفاهم برسد، ولى ارسوزى با اين تصور كه عفلق با سازمانهاى اطلاعاتى بيگانه در ارتباط مى باشد، حاضر به همكارى نشد. در هفتم آوريل 1947 حزب بعث تاسيس يافت و عفلق (60) به عنوان رئيس حزب برگزيده شد.
در سال 1952 حزب سوسياليست عربى كه توسط (اكرم الحورانى ) پايه گذارى گرديد، با حزب بعث ادغام يافت و به نام (بعث سوسياليست عربى ) نام گذارى شد.
فعاليت علنى بعث عراق در سال 1952 آغاز شد و در همان سال فعاليت جنبش ناسيوناليستهاى عربى علنى گرديد. (عبدالرحمن الدمين ) اولين دبير كل دائم حزب بعث عراق شد. رابطه حزب بعث با نظاميان به قبل از سال 1954 باز مى گردد و حزب ، دفتر تشكيلات نظامى را كه مستقيما به كادر رهبرى قومى ملحق مى شد تاسيس كرد.
بعثى ها با استفاده از پايبندى اكثريت قريب به اتفاق ملت عراق به هويت اسلامى شان در برابر موج الحاد كمونيستى و مخالفت عبدالكريم قاسم با اسلام از طريق انتشار قانون جديدى براى ثبت احوال ، در صدد براندازى رژيم قاسم و به دست گرفتن قدرت برآمدند. تا زمانى كه دستيابى عامه مردم به نوشتجات ميشل عفلق در مورد اسلام چندان ميسر نبود، جاى تعجب نداشت كه اين فريب اسلام خواهى از سوى بعثى ها بر اين قشر از جامعه تاثير بگذارد. ميشل عفلق اسلام را به عنوان ميراثى به حساب مى آورد كه بايستى انقلاب عربى با وضعيت كنونى عرب و جو بين المللى ، اطراف آن از اين ميراث نشات بگيرد و اسلام زير بناى اين انقلاب باشد. ولى عربيت هدف نهايى است و ميراث اسلامى چيزى جز ابزار براى تحقق اين هدف قومى نيست .
به اعتقاد عفلق در عقيده و مرام - بجز حقيقت - چيزى با ارزشتر از عربيت وجود ندارد و مقصود از حقيقت همانا اصول و ارزشهاى لائيسم است كه در زمينه متصف نمودن افكار و شيوه هاى اتخاذ شده براى احياى عربيت بايستى به كار رود.
اين نظريه در اثبات غير اسلامى بودن حزب بعث كافى به نظر مى رسد. با اين كه حقايق ، بعدها كذب ادعاى برترى حقيقت بر عربيت را - حتى در مفهوم لائيك - از ديدگاه بعثى ها ثابت كرد و آن زمانى بود كعه صدام حسين در برابر ديدگان ميشل عفلق كه بعد از اخراج از سوريه از سوى حزب بعث اين كشور در بغداد اقامت نمود، بدترين انواع شيوه هاى تروريستى را در مورد هزاران نفر از شهروندان عراقى ، بسيارى از رهبران و اعضاى رده بالاى حزب بعث ، به كار گرفت . اما عفلق در پيروى از نظريه خود هيچ گونه واكنشى نشان نداد.
عجيب اين است كه در اين ميان نه فقط عامه مردم ، بلكه بسيارى از روحانيون كه مى بايستى حداكثر تلاش خود را به كار مى بستند تا پس از كسب اطلاعات لازم و كافى به عقايد و ماهيت اصلى حزب بعث پى ببرند، تحت تاثير اسلام خواهى دروغين بعثى ها قرار گرفتند.
يكى از علل تاثير پذيرى آن بود كه اين حزب نقش اساسى را در صحنه رويارويى با رژيم قاسم ايفا مى كرد. بعثى ها در اجراى تاكتيك مرحله اى خود در تظاهر به اسلام خواهى توانستند انگيزه هاى اسلامى را در مقابله با موج الحاد كمونيستى و رژيم قاسم از بين ببرند. آنها با يك تير دو نشان را هدف قرار دادند. اول اين كه با محو انگيزه هاى اسلامى از نيروهاى بيشترى در رويارويى با كمونيستها و رژيم قاسم برخوردار شدند و دوم اين كه توانستند از ظهور يك حركت اسلامى مستقل جلوگيرى نمايند؛ چنانكه اين قيام از رهبرى داهيانه اى برخوردار بود، مى توانست با انسجام و يكپارچگى تمام بر عقايد و روشهاى كمونيستها، بعثى ها و ديگر افكار لائيك خط بطلان بكشد.

next page

fehrest page

back page