آداب تعليم و تعلم در اسلام

دكتر سيد محمد باقر حجتى

- ۲۵ -


پيوست ترجمه كتاب منية المريد در: آداب سكنى و اقامت در مدارس (571)  
چون محصلان - اعم از مبتدى و يا دانشجويان مقطع نهائى - غالبا در مدارس بسر مى برند و در معظم ساعات شبانه روزى در مدرسه ها اقامت دارند، آداب و آئينهاى براى سكنى و اقامت آنان در مدارس مقرر است كه اين آداب ، طى يازده نوع ، گزارش مى شود:
1- انتخاب مدارس با توجه به حال و هدف بنيانگذاران و وقف كنندگان آنها 
محصل و شاگرد بايد به گزين بوده ، و تا حدودى كه امكانات اجازه مى دهد سعى كند براى اقامت و سكناى خود، مدرسه اى را انتخاب نمايد كه واقف و بنيانگذار آن داراى تقوى و پرهيزكارى فزونترى از ديگران بوده ، و از بديها و بدعتها و نوپردازيهاى سخيف و اهداف نادرست ، دورتر و بيگانه تر باشد؛ (يعنى دستش به ظلم و تجاوز از حدود الهى آلوده نباشد).
بنابراين بايد محصل ، مدرسه اى را براى سكناى خويش جويا باشد و در پى يافتن محلى براى اقامت خويش برآيد كه آن محل يعنى مدرسه در جهت و هدف مطلوب و مرضى خداوند متعال تاءسيس شده و از رهگذر جريانى خداپسندانه - كه به منظور بنيانگذارى يك مؤ سسه علمى و دينى - بر سر پا گشته ، و شهريه و مقررى و هزينه هاى جارى آن نيز از مال حلال و پاكيزه اى تاءمين شده باشد، و بايد در اين جهات ، اطمينان نسبى در او به هم رسد تا محل و مدرسه اى را كه واجد اين جهات است براى اقامت خويش انتخاب كند؛ زيرا نياز به حزم و احتياط و دورانديشى و احتياج به ملاحظات دينى در امر مسكن ، همانند نياز به احتياط و دقت در امر خوراك و پوشاك و امثال آن ، از اهميت خاصى برخوردار است .
اجتناب از مدارسى كه بنيانگذارانشان ناشناخته و يا فاقد تقوى به نظر  مىرسند:
محصل و دانشجو (و حتى مدرس و استاد) بايد حتى الامكان از سكنى گزيدن در مدارسى كه ملوك و پادشاهان (و اعوان و انصارشان ) بناء كرده اند خوددارى نمايند، ملوك و پادشاهان و دولتمردانى كه حال و هواى آنان از نظر هدف تاءسيس آن مدارس و غرض آنان از وقف آن مدارس ، كاملا معلوم نيست . بنابراين بهتر آن است كه مدرسه اى براى سكنى انتخاب گردد كه چنان افرادى آنها را بناء نكرده اند؛ چون نظر و هدف اينگونه افراد و نيز هزينه هائى كه در تاءسيس اين مدارس صرف نموده اند داراى وضع مشخص و مطلوبى نيست . و در صورتى كه وضع و حال و هدف بنيانگذاران مدارس از نظر مشروعيت و عدم مشروعيت كاملا معلوم باشد، وظيفه محصل و يا مدرس در چنين صورتى ، واضح و روشن است (و نيازى به توضيح ندارد)؛ لكن بايد يادآور شد كه در ميان (پادشاهان ) و اعوان و انصارشان ، كمتر افرادى به چشم مى خورند كه دستشان به ظلم و تجاوز آلوده نبوده و اهدافشان خالص و بى شائبه باشد.
2- ويژگيها و وظائف مدرس و معيد: (دستيار) در مدارس  
مدرس : 
مدارسى كه از نظر تاءسيس و بنياد در رابطه با واقف و مدرس آنها داراى وضع مطلوب و مشروعى مى باشد بايد مدرس آنها نيز از لياقت و صلاحيت برخوردار باشد. يعنى داراى فضل و رياست و ديانت و بخردى و مهابت و جلالت و آوازه نيك و عدالت بوده ؛ و نسبت به فضلاء، علاقه مند، و در برابر ضعفاء، دلسوز و مهربان باشد، و محصلين را از قرب به خويشتن بهره مند ساخته و دانشجويان شاغل و سرگرم به درس را تشويق نموده ، و افراد بازيگوش و ياوه كار و بى بند و بار را از خود براند، و نسبت به اهل بحث و تحقيق و مذاكره منصف باشد؛ آرى ، مدرس و استاد بايد در جهت سود رساندن و افاده و افاضه به شاگردان داراى حس اشتياق بوده ، و سعى كند از فيض رساندن به ديگران دريغ نورزد و در اداء اين وظيفه ، غفلت نكند، ما قبلا درباره آداب معلم و مدرس ، وظائف اخلاقى و آدابى را كه بايد در رابطه با شاگردانش رعايت كند مطالب مفصل ترى را بازگو نموديم .
معيد:
اگر لازم است مدرس و معلم داراى معيد و دستيارى باشد بايد اين معيد از ميان صلحاء فضلاء، و فضلاء صلحاء انتخاب شود و واجد صبر و تحمل در برابر اخلاق و رفتار ناخوش آيند شاگردان باشد، و از رهگذر معيد بودن به شاگردان سود رسانده و شاگردان نيز بتوانند از او سودمند گردند و نسبت به كار و وظيفه اش حريص و پراشتياق بوده و در امر تحريص شاگردان به درس و اهتمام به اشتغال آنها در اداء تكاليف درسى ، كوشا و نستوهانه به وظيفه خويش قيام نمايد.
وظائف مدرس و معلم ساكن در مدرسه : 
شايسته است مدرسى كه در مدرسه سكنى دارد، خود را زياده از حد در تيررس ديد ديگران قرار ندهد، و بدون نياز و ضرورت از محل سكنى و حجره خويش بيرون نيايد، زيرا زياده روى در اين كار موجب سقوط حرمت و حيثيت ابهت آميز مدرس در نظر ديگران مى گردد، و به اصطلاح (از چشم ) مردم مى افتد.
مدرس و استاد بايد در محيط مدرسه به اقامه نماز به صورت جماعت اهتمام ورزد تا اهل مدرسه از او تاءسى كرده و بدين شيوه و سيره استاد، انس و عادت برقرار سازند و همواره نماز را به جماعت برگزار نمايند.
رعايت برنامه و وقت معين براى جلوس در مدرس  ومحل افاضه درس :
سزا است كه مدرس در تمام روزهاى درسى هفته در ساعت و وقت معينى در جايگاه تدريس خود جلوس كند تا گروه شاگردان و علاقه مندان محضرش در چنين وقت مشخصى همواره او را در دسترس خود بيابند، و شاگردانى كه سرگرم مطالعه درس از روى كتب هستند و يا به تصحيح اين كتب اشتغال دارند، و يا به ضبط مشكلات كتب و لغات و واژه هاى آن مى پردازند، و يا اختلاف نسخه ها: (نسخه بدل ها) و الفاظ و عباراتى را كه به صحت مقرون تر است يادداشت مى كنند و در چنين ساعت معين در محل جلوس و مدرس استاد حضور يابند با نظرخواهى از او مطالعات و بررسيهاى درسى آنها بر اساس اطمينان و يقين ادامه پيدا كند و كوششهاى فكرى و تحقيقى آنان ، دچار ضايعه و تباهى نگشته ، و چون بدون استاد احيانا ممكن است شك و ترديد در مطالعات آنها راه يابد دل و جان و درون و فكرشان رنج و آزار نبيند و خستگى و بى حالى در روحشان پديد نيايد.
وظائف معيد و دستيار مدرس نسبت به شاگردان رسمى و غيررسمى : 
بايد معيد و دستيار موظف مدرسه در اداء وظيفه خويش ، اهل مدرسه را - چه در ساعت عادى و روزمره و چه در ساعات مشروط و معين - بر غير اهل مدرسه مقدم دارد؛ البته در صورتى كه اداء اين وظيفه مربوط به امورى باشد كه اعاده آنها بر وى تكليف شده و نسبت به او داراى وجوب عينى باشد؛ در چنين شرائطى بايد نخست درسهاى اهل مدرسه و شاگردان رسمى را اعاده نمايد؛ چون اين وظيفه براى او - تا وقتى كه در سمت (معيد) كار مى كند - تعيين شده است . و نيز چون اداء وظيفه نسبت به شاگردان غيررسمى و كسانى كه اهل مدرسه نيستند در حد استحباب و يا وجوب كفائى است لذا بايد نخست وظيفه خويش را در مورد اهل مدرسه ايفاء نموده و سپس به اداء تكليف خود درباره سايرين قيام كند.
بايد مدرس و يا ناظر مدرسه ، فردى را كه به موفقيت و پيشرفت او اميدى هست (به تدريج ) در سمت (معيد)، به شاگردان معرفى و اعلام نمايند تا بهره گيرى و استعانت از او رو به فزونى گذارده و شرح صدر و ظرفيت گسترده ترى در افاده به ديگران در او بارور گردد. و چنانچه فرد ديگرى را به عنوان (معيد) تعيين نكرده باشند بايد از محصلين بخواهند كه محفوظات و فراورده هاى علمى خود را بر چنين فردى عرضه نمايند، و او نيز آن بخش از مطالبى را - كه در طى درس مدرس ، فهمش براى شاگردان مبهم مانده است - بر آنها اعاده كند. به خاطر همين نكته است كه چنين فردى را (معيد) ناميده اند.
اگر واقف مدرسه چنان شرط كند كه بايد معيد - در هر ماه و يا در هر فصل - عرضه كردن محفوظات را از شاگردان بخواهند، او بايد در مورد محصلينى كه داراى شايستگى كافى در بحث و تحقيق و مناظره و مناقشه علمى هستند از لحاظ كميت و مقدار عرضه آنها تخفيف دهد؛ زيرا جمود بر كميت نوشته ها، محصل پويا و انديشمند را از تدبر و انديشيدن - كه اساس و مبناى تحصيل و علم آموزى است - بازداشته و موجب ركود در تحرك فكرى مى گردد.
اما در مورد افراد مبتدى و تازه كار و نيز درباره محصلينى كه در سطح نهائى سرگرم تحصيل هستند براى عرضه معلومات و محصولات علمى ، آن مقدارى را از آنها مطالبه نمايد كه در خور حال و ذهن و هوش آنها است .
سائر آداب و مطالب مربوط به روابط مدرس و محصل قبلا در مباحث مناسب خود گزارش شد.
3- آگاهى از شرائط مدرسه و اهتمام در عمل به آنها 
بايد شاگرد و يا مدرسى كه در مدرسه سكنى و اقامت دارند از شرائط آن آگاهى به دست آورند تا از طريق چنين آگاهى به اداء حق و حقوق مدرسه قيام كرده و اين شرائط را عملا رعايت نمايند.
ضمنا تذكر اين نكته لازم است كه بهتر است ، مدرس يا محصل حتى الامكان از دريافت شهريه و مقررى مدرسه خوددارى كنند؛ به ويژه در مورد مدارسى كه داراى شرائط سخت و دقيق و سنگين مى باشند؛ چنانكه غالب محصلين دينى در زمان معاصر به اين امر مبتلا هستند و از چنين مدارسى شهريه دريافت مى كنند (از خداوند متعال درخواست مى كنيم كه با نعمت خير و عافيت در سايه احسان و كرم خويش ، ما را از روح قناعت برخوردار ساخته و به ما روحيه كفاف و عفاف مرحمت فرمايد).
اما بايد يادآور گرديد: اگر محصل و مدرس در شرائطى باشند كه چنانچه در پى تحصيل معاش و حوائج زندگانى تلاش كنند وقت و فرصت تحقيق و تحصيل علمى آنها ضايع گردد و چنان تلاش و فعاليتهاى مادى ، آنانرا از اشتغال كامل در تحصيل و تدريس بازدارد، و يا آنكه داراى حرفه و شغل ديگرى نيستند كه از مجراى آن ، حوائج زندگانى مادى خود و خانواده خويش را تاءمين كنند، دريافت شهريه و مقررى مدرسه - براى تاءمين معاش - در چنين صورتى بلامانع است . البته بايد هدف آنها چنان باشد كه در تعليم و يا تعلم و به عبارت ديگر: در بهره رساندن به ديگران از نظر علمى ، و نيز در بهره گيريهاى علمى ، فارغ البال بوده و گرفتار دل مشغولى مسائل ديگرى نباشد. لكن بايد سعى كنند كه به تمام شرائط مدرسه عمل كرده و بدان سخت اهتمام ورزند.
بايد مدرس و محصل رفتار و فعاليتهاى خود را - در جهت اداء وظيفه نسبت به شرائط مدرسه - تحت محاسبه قرار داده و به اصطلاح در رابطه با شرائط مدرسه (به محاسبه نفس ) خود برخيزند، و در خويشتن مطالعه كنند كه آيا به اين شرائط پاى بند هستند و به آنها عمل مى كنند يا نه ؟
بنابراين اگر اداء شرائط مدرسه از آنها مطالبه شود و يا در اين رابطه مورد بازخواست قرار گيرند و يا به خاطر كوتاهى و سهل انگارى در عمل به شرائط و تكاليف واجب مدرسه ، هدف سرزنش واقع شوند نبايد در خويشتن فرو رفته و نگران و آزرده خاطر گردند، بلكه بايد چنين پيش آمد و هشدار را به عنوان نعمتى از جانب خداوند متعال برشمرده ، و به خاطر چنين تنبيهى ، خداى خويش را سپاسگزار باشند؛ زيرا خداوند متعال به مدد فردى هشداردهنده و بيدارگر، به آنان توفيقى ارزانى داشته كه آنها را در قيام به تكاليف و شرائط مدرسه يارى داده است . نتيجه و بازده چنين تنبيهى ، عبارت از رهائى از جرم و گناه مى باشد، (جرم و گناهى كه ثمره تقصير و اهمال در عمل نسبت به شرائط مدرسه بوده كه چنان فرد بيدارگرى از استمرار و تداوم اين گناه و تخلف پيش گيرى كرده است ).
يك فرد عاقل و هوشيار، عبارت از كسى است كه داراى همتى عالى و برخوردار از جان و روحى واقع بين بوده ، و در برابر هشدارها و تنبيه و انتقاد بجا و به مورد، هيچگونه آزردگى خاطر و دلسردى به خود راه ندهد.
4- وظائف محصلين غيررسمى نسبت به دروس و شاگردان رسمى مدرسه 
اگر واقف مدرسه ، سكناى در آن را فقط به (مرتبين ) يعنى افراد حقوق بگير و رسمى ، منحصر كرده باشد نبايد افراد غيررسمى و غير موقوف عليهم در آنجا سكنى اختيار كنند. لذا سكناى افراد غيررسمى در چنين مدرسه اى يك عمل غاصبانه و عاصيانه محسوب مى شود؛ ولى اگر وقف مدرسه ، منحصر به افراد رسمى و مرتبين نباشد، سكناى افراد غيررسمى در آنجا - در صورتى كه واجد اهليت اقامت در مدرسه باشند - بلامانع خواهد بود.
اگر فرد و يا افراد غيررسمى در مدرسه اى كه منحصرا براى اقامت افراد رسمى وقف نشده است سكنى گزينند بايد به اهل مدرسه و ساكنان رسمى آن احترام گذاشته ، و آنانرا در استفاده از لوازم و تشكيلات ديگر مدرسه بر خويشتن مقدم دارند، و در جلسات درس مدرسه حضور به هم رسانند؛ زيرا شركت در درس ‍ و مسئله علم آموزى ، مهمترين شعارى است كه مى توان گفت : هدف اساسى تاءسيس و بنيانگذارى مدرسه مى باشد؛ چون جلسه درس با قرائت قرآن و دعاى به واقف و تجمع و تشكل افراد در مجلس ذكر و مذاكره علمى همراه مى باشد. اگر فردى كه در مدرسه سكنى دارد و در آن بسر مى برد در جلسات درس آن حضور بهم نرساند و مجالس درس آنرا بكلى ناديده انگارد، در واقع آن هدفى را ناديده انگاشته كه بر اساس آن ، مدرسه وقف و تاءسيس شده است ، آنهم مدرسه اى كه خود در آن بسر مى برد. و اين بى اعتنائى به جلسات درس و عدم شركت در آن ظاهرا به هيچوجه با هدف و مقصود واقف و مؤ سس مدرسه سازگارى ندارد.
در صورتى كه نخواهد در جلسه درس حضور يابد بايد هنگام دائر شدن درس ، در خارج از مدرسه بسر برد؛ زيرا در صورتى كه در مدرسه حضور داشته باشد و بدون داشتن عذر موجه با اهل مدرسه در درسشان اشتراك مساعى نكند و در جلسه درس آنها حضور بهم نرساند و با آنان همنشين نگردد، اين عدم مشاركت به عنوان اسائه ادب و تكبر نسبت به اهل مدرسه و بى نياز وانمود ساختن خويش از فوائد تجمع و تشكل شاگردان و بى باكى و بى بند و بارى نسبت به جمع و گروه آنان تلقى مى شود.
اگر در مدرسه حضور داشته باشد؛ لكن در درس شركت ننمايند نبايد در حال گردهم آئى اهل مدرسه در جلسه درس - جز براى انجام كارهاى ضرورى - از حجره و اتاق خود بيرون آيد و يا به رفت و آمد بپردازد. او نبايد كسى را به طرف خود دعوت كند و يا فردى را از اتاقش به بيرون فراخواند. او نبايد همزمان با انعقاد جلسه درس ، در مدرسه راه برود، و صداى خود را براى قرائت درس و يا تكرار و مباحثه و مذاكره آن بيش از اندازه بلند سازد. و درها را تواءم با سر و صدا نبندد و نگشايد. و بالاخره بايد از ارتكاب اينگونه كارها - كه به عنوان اسائه ادب و جهالت و حماقت و نابخردى نسبت به اهل مدرسه تلقى مى شود - جدا خوددارى كند.
من به چشم خود ديده ام : يكى از علماء و دانشمندانى كه در سمت قاضى شخصيت هاى صالح و برجسته ، انجام وظيفه مى نمود محصل و دانشجوئى را كه همزمان با اشتغال شاگردان به درسشان ، در مدرسه راه مى رفت سخت مورد انتقاد و سرزنش قرار داده و از كار او با خشونت نهى كرد؛ با اينكه اين محصل ، سرگرم تيمار و پرستارى بيمارى بود كه آن بيمار در محلى نزديك به جايگاه تدريس بسرمى برد، و اين محصل به منظور رسيدگى و تاءمين حوائج اين بيمار، ناگزير به رفت و آمد بود.
5 - ترك معاشرت بى ثمر با همگنان و اهتمام به اداء وظائف مربوط به  اهدافمدرسه
محصلى كه در مدرسه اقامت دارد بايد خويشتن را به مصاحبت و معاشرت هاى بى ثمر، با ديگران سرگرم نسازد و وقت و فرصتهاى گرانبهاى خود را در اختيار چنين بطالت و سرگرمى هاى بى فائده قرار ندهد. و در دلش رضايت ندهد كه در كوچه و راه عبور و مرور، جا خوش كند؟ بلكه بايد از رهگذر ترك هرگونه معاشرتهاى بى فائده ، به كار و تحصيلات خويش روى آورده و در جهت تحقق بخشيدن آرمان و اهداف مربوط به بناء و تاءسيس مدرسه بكوشد؛ زيرا عشرت بارگى و اعتياد به مصاحبتهاى بى ثمر، حال و مآل و فرصت هاى دور و نزديك عمر آدمى و شرائط و اوضاع موجود و آينده انسان را تباه مى سازد.
يك محصل عاقل و هشيار بايد مدرسه را به صورت منزلى در نظر گيرد كه بايد در طى اقامت خويش در آن ، نيازهاى اساسى خود را برآورده ساخته و از آن براى تحصيل علم بهره بردارى كند، و پس از رفع نياز علمى ، آنجا را ترك گويد و از آن بكوچد.
لكن اگر محصل باكسى مصاحبت و معاشرت كند كه از رهگذر آن ، او را بر تحصيل اهداف و مقاصد دينى و علمى و تكميل بهره هاى معنويش يارى دهد، و در او جنبش و تحرك و نشاطى در جهت ازدياد معلوماتش بارور سازد، و رنج و افسردگى خاطر را از جان و روحش بسترد، و چنين معاشرى آنچنان از دين و امانت و مكارم اخلاق برخوردار باشد كه بتوان به مصاحبتش اطمينان كرد، در چنين شرايطى همنشينى و معاشرت با او مانعى ندارد؛ بلكه چنين معاشرت و مصاحبتى پربركت ، مطلوب و پسنديده است ؛ البته به شرط آنكه چنين يار و رفيق و همدم محصل با هدفى الهى نسبت به او خيرخواه و دلسوز بوده و گرفتار هوس و بازيگوشى و بطالت گرائى نباشد.
محصل بايد در هر شرائط از نظر علمى و در جهت استفاده و علم آموزى ، حريص  وپراشتياق باشد:
اگر سكنى و اقامت محصل در مدرسه و مصاحبت او با فضلاء و تكرار سماع درس ، طولانى گردد و ملاحظه كند كه ديگران بيش از او در اندوختن ذخائر علمى موفق هستند؛ ولى او از چنين پيشرفت و پس انداز جالب ، محروم مى باشد عليرغم چنين وضع نامطلوبى بايد همتش را والا نگاهداشته و حميت و غيرت تحصيلى خود را از دست ندهد. او بايد از خود بخواهد و خويشتن را وادارد كه هر روز به استفاده معلومات جديدى دست يازد، و با خود در كميت و كيفيت فراورده هاى علمى اش به محاسبه برخيزد، و سعى كند كه از كوششهاى تحصيلى بازنايستد تا دريافت شهريه و مقررى مدرسه بر او حلال و روا بوده و استفاده از آن براى وى مشروع باشد.
6- رعايت حقوق اهل مدرسه و عفو و گذشت از بديهاى آنها 
بايد محصل ، خود را موظف بداند كه با سلام گرم و صميمانه خود، ديگران را محفوظ ساخته و نسبت به آنها اظهار محبت و احترام نمايد، و حق جوار و همسايگى و مصاحبت و اخوت دينى و حرفه اى را در مورد آنها كاملا رعايت و اداء كند؛ زيرا همه آنها را مى توان حاملان علم و اهل دانش و طالبان علم ناميد، از آنجهت كه رگه هاى مشتركى ، ميان آنها پيوند و خويشاوندى معنوى برقرار مى سازد.
بايد محصل در برابر تقصير و اهمال كاريهاى همگنان (از لحاظ آنكه به او چندان محبت نمى ورزند و يا احترام شايسته اى درباره او معمول نمى دارند) راه عفو و اغماض را در پيش گرفته ، و از لغزشهاى آنها چشم پوشى كرده ، و در صدد برآيد كه عيب آنها را بپوشاند، و از نيكوكارانش سپاسگزارى كند، و از كسانى كه به او بدى نمودند درگذرد.
اگر قلب و درون محصلى - به علت سوء رفتار همجواران ، و حالات زشت و
گزنده آنان - دچار نگرانى و ناامنى و ناآرامى گردد و موجب شود كه استقرار روانيش را از دست دهد بايد از چنين مدرسه و اهل آن بكوچد، و با سكنى گزيدن در مدرسه اى ديگر، موفق به اعاده استقرار نفسانى خويش گردد. و آنگاه كه چنين استقرار و آرامشى در مدرسه جديد براى او فراهم آمد نبايد بى جهت و بدون نياز و ضرورت از آن مدرسه منتقل گردد؛ زيرا اينگونه انتقال و جابجا شدن شاگرد از مدرسه اى به مدرسه ديگر، براى افراد مبتدى جدا مكروه و زشت و زيانبار مى باشد.
نوع ديگرى از انتقال و جابجا شدن در رابطه با كار محصل وجود دارد كه داراى كراهت فزونتر و شديدترى است ، و آن اين است كه بى جهت (و پى در پى ) از كتابى به كتاب ديگر جابجا شود. قبلا راجع به مضرت و زيانبار بودن اينگونه انتقال سخن گفتيم كه نمايانگر دلسردى و آزردگى خاطر و تنفر و بازيگوشى و بى بند و بارى و ناكامى محصل مى باشد و چنين اوضاع نابسامان ثمره چنين جابجائى است .
7- بايد قبل از سكناى در مدرسه و انتخاب اتاق ، همسايگان را ارزيابى  كرد
محصل بايد - در حد امكان و توانائى خود -، صالح ترين و پركارترين و كوشاترين و نيك طبع ترين و آبرومندترين حجره و يا غرفه بپردازد تا همسايه و مجاور او با او در جهت رسيدن به اهداف عاليه علمى و معنوى هميارى كرده و بدو مدد رساند.
در مثل ها آمده است :
(( (الجار قبل الدار. و الرفيق قبل الطريق . و الطباع سراقة . و من داءب الجنس ، التشبه بالجنس ).
همسايه را قبل از انتخاب خانه در نظر گير، و قبل از پيمودن راه سفر، يار و رفيقى براى خويش برگير. طبع و سرشت آدمى رباينده طبع ديگران است . و هر جنسى را عادت بر آن است كه همانند هم جنس خود گردد.
بايد يادآور شد كه انتخاب اتاقهاى طبقات فوقانى براى سكناى كسانى كه از نيرو و توانائى كافى براى پيمودن و بالا رفتن از پله ها برخوردارند، كار مناسب تر و شايسته ترى است ، و چنين اتاقها براى تجمع خاطر و تمركز فكر و حواس آدمى سازگارتر مى باشد. البته نبايد فراموش كند كه علاوه بر اين بايد همجواران او در طبقات فوقانى ، افرادى صالح و لايق باشند.
قبلا (در اين كتاب ) يادآور شديم كه خطيب بغدادى مى گفت : (غرفه ها، يعنى اتاقهاى طبقات فوقانى براى حفظ و ايمنى از تشتت خاطر، و يا حفظ كردن مطالب علمى ، جاى مناسب ترى است ).
اما افراد ضعيف و ناتوان ، و يا كسانى كه متهم هستند، و نيز كسانى كه مردم در فتوى و اشتغالات علمى به آنها مراجعه مى كنند، سكنى و اقامت آنها در طبقه پائين مناسب تر و شايسته تر است .
صعود از پله ها و نردبانهائى كه به در ورودى مدرسه و يا دهليز و دالان آن نزديك است در خور افرادى است كه مورد اعتماد و خوش نام مى باشند. اما پله هاى داخل مدرسه - كه اهل مدرسه ناگزيرند براى پيمودن و بالارفتن از آن ، از حياط مدرسه عبور كنند - مناسب افراد ناشناخته و متهم و بدنام است .
كسانى كه شايسته سكنى و بيتوته در مدارس نيستند: 
بهتر است محصل خوش سيما و زيباچهره و نيز افراد خردسالى كه سرپرست و مراقبى هشيار بر آنها گمارده نشده است در مدرسه سكنى اختيار نكرده و در آن بيتوته نكنند. و نيز (دانشجويان و محصلين از طائفه ) نسوان ، بهتر است از سكناى در جايهائى كه مردها از كنار در آنها عبور و رفت و آمد مى كنند و يا اقامت در محلى كه داراى پنجره و روزنه اى مشرف بر حياط مدرسه مى باشد خوددارى نمايند.
محصلى كه در مدرسه اقامت دارد نبايد وارد اتاق كسى گردد كه مشكوك و يا بدنام و يا متهم به ضعف دينى مى باشد. و نيز شايسته است كسى بر او وارد نشود كه اهل مدرسه از او بدشان مى آيد، و يا بديهاى ساكنان مدرسه را بر سر زبانها مى اندازند، و يا به ضرر آنها نمامى و سخن چينى مى كند، و يا اهل مدرسه را با هم درگير مى سازد، و يا آنانرا از تحصيل و اشتغالات منصرف ساخته و موجب بيگانگى آنان با علم مى گردد.
بارى ، محصل نبايد در محيط مدرسه ، جز با اهل مدرسه ، با هيچ فرد و يا قشر ديگرى معاشرت و شدآمد كند.
8 - آداب ورود و خروج و راه رفتن و بالا رفتن و پائين آمدن در مدرسه 
اگر محل سكناى محصل (و يا ورود به حجره و اتاقش ) در مسجد و يا محل اجتماع و گردهم آئى مردم و يا شاگردان قرار داشته باشد، و او هم ناگزير باشد براى ورود به اتاق خويش از روى حصير و فرش مدرس و محل انعقاد درس عبور كند، بايد هنگام بالا رفتن در سوى اتاق خويش از افتادن كفشهايش ‍ جلوگيرى كند و پاافزار و كفش خود را وارونه در جهت قبله و يا در پيش روى مردم قرار ندهد، و نيز جامه و لباسش را در جهت قبله و در برابر ديد مردم ننهد و نياويزد؛ بلكه بايد پس از تكاندن كفش از گل و گرد و غبار آنها آن ها را از بيرون بر روى هم قرار دهد و آنها را پرت نكند؛ و اين كفشها را در محلى كه احتمالا مردم در آنجا هستند و يا طبق معمول از آنجا مى گذرند - از قبيل ايوان و پيشخوان اتاق خود - نگذارد؛ بلكه پس از درآوردن آنها از پاهايش در قسمت پائين وسط پيشخوان بر زمين نهد. او نبايد كفشهايش را طورى زير حصير مسجد قرار دهد كه موجب شكستگى و از هم دريدن تار و پود آن گردد.
اگر محل سكناى محصل در طبقه فوقانى باشد بايد در اتاق خويش آهسته راه برود، و آهسته بر روى كف اتاق به پشت و پهلو افتد، و اشياء سنگين را آهسته بر زمين نهد تا ساكنان طبقه تحتانى را نيازارد.
اگر دو محصل از ساكنان طبقه فوقانى و يا اشخاصى ديگر، در پله بالائى در موقع فرود آمدن به هم برسند بايد محصل و يا شخص كم سال تر، قبل از بزرگ سال تر از پله ها فرود آيند. ادب و نزاكت اقتضاء مى كند بطور كلى آنكه دنبال تر قرار دارد با درنگ و تاءمل و آهسته آهسته از پله ها پائين آيد و در فرود آمدن از پله ها - تا وقتى كسى كه جلوتر است به آخرين پله زيرين نرسد - شتاب نگيرد؛ بلكه صبر كند تا او از پله ها فرود آيد و پس از او فرود آمدن خود را آغاز نمايد. ولى رعايت اين نكته - در صورتى كه فرد بزرگ سال تر به دنبال كم سال تر فرود مى آيد - از ضرورت فزونترى برخوردار است .
ولى چنانچه دو و يا چند نفر در پله پائين ، براى بالا رفتن به هم برسند بايد كم سال تر به دنبال بزرگ سال تر، اين پله ها را طى كند تا آنكه بزرگ سال تر - قبل از او - از پله ها صعود نمايد.
9- بايد از نشستن و راه رفتن در جاى هاى نامناسب خوددارى كرد 
محصل نبايد بطور عموم و به ويژه به هنگام درس ، دم در مدرسه و يا مدرس را به عنوان محل جلوس خويش اتخاذ كرده و در آنجا بنشيند؛ بلكه حتى الامكان بايد از جلوس در كنار در مدرسه خوددارى نمايد، مگر آنگاه كه ضرورت و نياز و يا تنگى نفس و خفگى سينه ، او را ناگزير سازد كه در چنين جايگاهى نامناسب بنشيند. او نبايد در دهليز و دالانى - كه به منظور گذرگاه و راه ورود به مدرسه تعبيه شده است - جلوس نمايد. در طى اخبار، از جلوس در معابر و گذرگاههاى مردم نهى شده است ؛ دهليز مدرسه نيز به عنوان گذرگاه عمومى و معبر و يا چيزى به منزله و مفهوم آن تلقى مى گردد. به ويژه اگر جلوس كننده كسى باشد كه ديگران نسبت به او در خويشتن احساس شرم و حياء نموده و يا از كسانى باشد كه بدنام و مورد تهمت است و يا او را به بازى و شوخى مى گيرند، (كه جلوس اينگونه اشخاص در چنين محلى به هيچوجه روا نيست ). علاوه بر اين ، غالبا محصلين و طلاب ، همراه با خوراك (و لباس حمام ) و لوازم ضرورى ديگرى كه از بيرون با خود آورده اند از اين دهليز عبور كنند و از فردى كه در چنين محلى نشسته است شرم و حياء مى نمايند و دچار خجلت زدگى مى گردند و يا ناگزير مى شوند به فرد فرد اشخاصى كه در اين دهليز نشسته اند تك تك سلام كنند. علاوه بر همه اين عوارض ، اگر زنانيكه وابسته و فاميل و مربوط به اهل مدرسه هستند بخواهند از گذرگاه عبور نمايند، جلوس افراد در اين رهگذر براى طلاب وابسته به اين زنها دشوار و گران تمام مى شود و موجب آزار و شكنجه روحى آنان مى گردد. اضافه بر تمام اين نتائج سوء، بايد چنين جلوسى را به عنوان نداشتن حس تصون و فقدان حيثيت و آبرو و بطالت و ياوه كارى برشمرد.
محصل نبايد بدون ضرورت و بارى كه به هر جهت و عدم نياز به استراحت و يا به ورزش و يا بدون آنكه در انتظار كسى باشد، در صحن و حياط مدرسه راه برود، و از ورود و خروج مكرر خويش در مدرسه بكاهد. او موظف است به هر كسى كه بر در مدرسه ايستاده است سلام و تحيت خود را تقديم نمايد.
محصل و دانشجو نبايد - به گاه ازدحام مردم - جز به حكم ضرورت ، وارد دستشوئى خانه و محل وضوء و توالت عمومى گردد؛ چون ورود او به چنين جايگاهى در چنان هنگام ، نمايانگر ترك حفظ و صيانت حيثيت و حاكى از بى بند و بارى است . لذا او بايد مقدارى درنگ نمايد و درب آنرا - در صورتيكه بسته باشد - سه بار آهسته بكوبد؛ وقتى مطمئن شد كه كسى در آنجا نيست آنرا بگشايد. نبايد از سنگ و كلوخ ديوار بارى (استنجاء) استفاده كند، و دست آلوده به نجاست را بر روى ديوار بكشد.
10- تجنب و خوددارى از پاره اى اعمال مباح در مدرسه 
نبايد محصل به هنگام عبور و مرور در صحن و حياط مدرسه ، به اتاق كسى كه از لاى شكاف در و يا از روزنه هاى ديگرى نگاه كند. و در صورتى كه درهاى اتاق باز باشد به درون آن ننگرد. و اگر بر او سلام كردند و يا او بر اهل حجره سلام نمود، سلام و يا جواب سلام را عابرانه و در حال گذر برگزار كند، بدون آنكه به درون حجره چشم بدوزد. و نيز نبايد به طاقها و ايوانها - به ويژه وقتى كه زنها در آنها بسر مى برند - زياد اشاره نمايد.
او نبايد صداى خود را براى تكرار درس و يا به منظور اينكه شخصى را به سوى خود فرا خواند و يا براى بحث و مذاكره ، به صورت فرياد، بلند سازد؛ چون سر و صداى او موجب تشويش و تشتت خاطر و تفتت افكار اطرافيان مى گردد. بلكه بايد در هر مورد و هر موقع و به ويژه به هنگام حضور نمازگزاران در مسجد، و اهل درس در مدرس ، از صداى آهسته براى تاءمين منظور خود استفاده كند و كفش چوبين خود را با شدت به زمين نسايد و نكوبد، و در را با خشونت نبندد، و ورود و خروج خود را به گونه اى آزاردهنده برگزار نكند؛ و در مدرسه را به سختى - در صورت عدم نياز و ضرورت - به هم نكوبد، و از طبقه پائين ، كسى را كه در طبقه فوقانى است صدا نزند؛ بلكه صداى خود را در حد نياز تنظيم كرده و با حفظ تعادل صدايش ، او را از پائين بخوابد.
اگر اتاق و مدرسه از طريق در و يا پنجره فراسوى راه عبور و مرور مردم باز باشد بايد در صورتيكه ضرورتى در كار نباشد از برهنه بودن طولانى سر و تن خويش خوددارى نمايد.
برحذر بودن محصل از عادات و كارهاى زشت : 
محصل بايد از كارهائى كه اخلاقا نقص و عيب تلقى مى شود برحذر باشد، از قبيل خوردن در حال راه رفتن ، سخن هزل و بيهوده ، كشيدن كفش بر روى زمين ، افراط در خميازه ، به پشت يا به پهلو افتادن در ميان جمع ، قهقهه و خنده هاى بلند.
ضمنا محصل نبايد بى جهت و بدون ضرورت ، روى پشت بام مدرسه - كه مشرف بر جاهاى ديگر است - برود.
11- نكاتى ظريف درباره آداب مربوط به جلسه درس  
محصل بايد - قبل از حضور به هم رساندن معلم و مدرس در مدرس و مجلس درس - در آنجا حضور يابد، و شركت در جلسه درس استاد را تا پس از جلوس او و جلوس شاگردان ديگر، به تاءخير نيندازد كه در نتيجه ، همه را ناگزير سازد كه طبق معمول و به حكم وظيفه ، از جاى خود برخاسته و در اثناء كار به سلام او پاسخ گويند. علاوه ، ممكن است احيانا كسى در ميان جمع باشد كه از برخاستن و جواب سلام معذور باشد و اين شاگرد تازه از راه رسيده حالت ناخوش آيندى را در قلب احساس كند و ضمنا نداند كه عذر اين شخص چيست .
پيشينيان گفته اند: (ادب و نزاكت اقتضاء مى كند كه محصلين و طلاب در انتظار استاد بسر برند نه آنكه او در انتظارشان بماند).
محصل بايد براى حضور در دروس ، موازين ادب و نزاكت را در رابطه با پوشاك و جنبه هاى ظاهر و برونى خويش رعايت كند، به اين معنى كه با بهترين هيئت و زيبنده ترين وضع و نظيف ترين جامه و تن پوش و بدن در جلسه درس حضور يابد.
ابوعمر، معروف به (شيخ بن صلاح )، مانع از حضور شاگردانى در درس خود مى شد كه عمامه بر سر نداشتند و يا دكمه هاى قبا و لباس زيرين آنها باز بوده است .
بايد شاگرد و محصل به طرز نشستن خويش در محضر استاد، سر و سامان بخشيده و دقيقا به درس مدرس گوش فرا دهد و به نحو شايسته اى - از نظر اخلاق - اشكال و ايراد خود را القاء نمايد، و در مكالمه و گفتگو و و خطاب و جواب با استاد، موازين ادب را مرعى دارد.
محصل نبايد - قبل از مدرس و استاد (و اجازه او) - به قرائت درس و استعاذه (و دعاى قبل از درس ) آغاز كند. و آنگاه كه مدرس در آغاز تدريس ، براى حاضران دعاء مى كند، بايد حاضران نيز به نوبه خود با دعاى به استاد، دعاى وى را پاسخ داده (و بدينوسيله از دعاى او تشكر نمايند).
يكى از اساتيد من - كه از شخصيتهاى برجسته از لحاظ زهد و پارسائى و تقوى به شمار مى رفت - شاگردانى را كه اين موازين اخلاقى را مراعات نمى كردند مورد سرزنش قرار مى داد، و آنها را با تنبيه و هشدارش بر سر ادب مى آورد.
محصل بايد در مجلس درس ، از خوابيدن و پينكى و چرت زدن و سخن گفتن با ديگران و خنده و امثال آن خوددارى كند. و ما طى مبحث مربوط به آداب محصل و شاگرد از حالاتى كه در مجلس درس ، ناستوده تلقى مى شوند گفتگو نموديم .
آنگاه كه درس اول مدرس - با گفتن : (الله اعلم ) - به پايان رسيد، نبايد شاگرد ميان اين درس و درس بعدى جز با اذن و اجازه مدرس ، سخنى به ميان آورد؛ و وقتى مدرس ، وارد بيان مسئله اى شد نبايد محصل درباره مسئله ديگر سخن گويد. اساسا نبايد هيچگاه در حضور مدرس راجع به هيچ چيزى ، مطلبى را بر زبان سازد مگر آنگاه كه احساس كند سخن گفتن او مفيد و بجا است .
محصل بايد از جدال و ستيز در بحث ، و از غلبه جوئى و سلطه گرى بر ديگران بپرهيزد. و اگر چنين دريابد كه جان و روح وى در اين رهگذر، دستخوش ‍ هيجان و طغيان گشته است بايد با زمام و لگام سكوت ، و صبر و انقياد و رامش ، اختيار آنرا به دست گرفته و مانع از غليان و فوران روحى گردد؛ چون از نبى اكرم (صلى الله عليه و آله ) روايت شده است كه فرمود: اگر كسى - عليرغم آنكه حق با او است - دست از مراء و جدال بردارد، خداوند متعال براى او خانه اى در قله و نقطه اى فرازا در بهشت بناء خواهد كرد)(572) ؛
زيرا ترك ستيز و اجتناب از مجادله ناخوش آيند، براى جلوگيرى از هيجان و گسترش غضب ، وسيله بسيار مناسبى است و مى توان آن را عامل مؤ ثرترى براى جلوگيرى از نفرت و گريز دلها از يكديگر برشمرد.
بايد هر يك از حاضران جلسه درس سعى كنند كه قلبشان نسبت به يار و مصاحبشان از هرگونه شوائبى پاك و پاكيزه و عارى از حقد و كينه باشد. و آنگاه كه پس از پايان يافتن درس از جاى برمى خيزند در درونشان نسبت به دوست و رفيقشان كمترين حالت ناخوش آيندى وجود نداشته باشد.
وقتى محصل و يا مدرس از مجلس درس برمى خيزند، بايد دعائى را كه در طى احاديث ، وارد شده است برخوانند، و آن دعاء اين است :
(( (سبحانك اللهم و بحمدك ، و لا اله الا انت ، استغفرك و اتوب اليك ، فاغفرلى ذنبى ؛ انه لايغفر الذنوب الا انت ) )) .
بار خدايا ترا تقديس مى كنم و ترا ستايشگرم ، هيچ معبودى جز تو در خور پرستش نيست ، خدايا از تو آمرزش مى طلبم و به تو بازمى گردم ، پس تو از گناهانم درگذر و مرا بيامرز، زيرا جز تو هيچكسى را نشايد كه گناهان را مشمول آمرزش و گذشت قرار دهد.
(( سبحان ربك رب العزة عما يصفون ، و الحمد لله رب العالمين و الصلوة و السلام على رسوله محمد و آله الغر الميامين . ))
اضافات و تجديد نظر در ترجمه در ساعات پنج و پنج دقيقه بعد از ظهر روز يكشنبهبيستم شهريور 1362 ه‍ ش سوم ذى حجه 1403 ه‍ ق در تهران به پايان رسيد. ازخداوند متعال مى خواهم اين بنده خائب و خاسر: سيد محمد باقر حجتى (حسينى ) رامشمول آمرزش خويش قرار داده ، و اين كوششناقابل را براى اين ناتوان به عنوان ذخرى در روز تهى دستى بپذيرد.
** بالنبى محمد و آله الطاهرين***

fehrest page

back page