مباني تعليم و تربيت در قرآن و احاديث

رضا فرهاديان

- ۳۲ -


بخش ششم اسوه هاى جامعه و تاريخ

از آن جا كه ارائه الگو مؤثرين و موفقترين روش تربيتى است، قرآن كريم، اُسوه ها و الگوها و نمونه هاى عينى انسانهاى به كمال رسيده را معرفى مى نمايد كه در رأس همه آنان رسول گرامى اسلام (ص) به عنوان بهترين سرمشق و بهترين اسوه و الگو قرار گرفته است: «و لقد كان لكم فى رسول اللَّه اُسوةٌ حسنة...» هم اينان مصداقهاى عملى در موقعيتهاى مختلف تاريخ و جامعه بوده و الگوهايى هستند كه فرا راه آدمى گذارده شده و در دورانهاى تاريك تاريخ بشرى درخشيده اند. در مكتب تعليم و تربيت قرآن، علاوه بر مقررات و راهنماييهايى كه از طرف شارع مقدس ارائه گرديده، تبعيت از سيره پيامبران و اين نمونه هاى بزرگ تربيتى با عمل به وظايف و احكام قرآن، حكايتگر امكان عمل در واقعيت زندگى است. انسانها، ضمن درس آموزى از اين نمونه ها و مصداقهاى عملى در عمق روح و واقعيت وجودى خود احساس مى كنند كه چگونه بايد زندگى كرد و در پرتو يادگيرى و هدايت اينان، رفتار خود را با اين نمونه هاى كامل، بر اساس حس همانندسازى و تقليد -كه يكى از ويژگيهاى مهم شخصيت آدمى است- با تلاش و عمل تطبيق داد.

شخصيتهاى نمونه و بندگان شايسته خدا

آدم(ع)

إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَى ءَادَمَ وَ نُوحاً وَءَالَ إِبْرهِيمَ وَ ءَالَ عِمْرَنَ عَلَى الْعَلَمِينَ (1) .

خدا آدم و نوح و خاندان ابراهيم و خاندان عمران را بر جهانيان برترى داد.

وَ إِذْ قُلْنَا لِلْمَلَئِكَةِ اسْجُدُواْ لأَدَمَ فَسَجَدُواْ إِلَّا إِبْلِيْسَ (2) .

و به فرشتگان گفتيم: آدم را سجده كنيد. همه سجده كردند جز ابليس.

وَ إِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلَئِكَةِ إِنِّى جَاعِلٌ فِى الْأَرْضِ خَلِيفَةً (3) .

و[به يادآوريد] زمانى راكه چون پروردگارت به فرشتگان گفت: من در زمين خليفه اى مى آفرينم.

إدريس(ع)

وَ اذْكُرْ فِى الْكِتَبِ إِدْرِيسَ إِنَّهُ كَانَ صِدِّيْقاً نَّبِيّاً* وَرَفَعْنَهُ مَكَاناً عَلِيّاً (4) .

و در اين كتاب ادريس را ياد كن. او راست گفتارى پيامبر بود. او را به مكانى بلند فرا برديم.

وَ إِسْمَعِيلَ وَ إِدْرِيسَ وَ ذَا الْكِفْلِ كُلٌّ مِّنَ الصَّبِرِينَ* وَ أَدْخَلْنَهُمْ فِى رَحْمَتِنَآ إِنَّهُم مِّنَ الصَّلِحِينَ (5) .

و اسماعيل و ادريس و ذوالكفل را ياد كن كه همه از صابران بودند. آنان را مشمول بخشايش خويش گردانيديم و همه از شايستگان بودند.

نوح(ع)

وَ اتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ نُوحٍ إِذْ قَالَ لِقَوْمِهِ يَقَوْمِ إِن كَانَ كَبُرَ عَلَيْكُمْ مَّقَامِى وَ تَذْكِيرِى بَِايتِ اللَّهِ فَعَلَى اللَّهِ تَوَكَّلْتُ (6) .

بر ايشان داستان نوح را بخوان، آن گاه كه به قوم خود گفت: اى قوم من، اگر درنگ كردن من در ميان شما و يادآورى آيات خدا بر شما گران مى آيد، من بر خدا توكل مى كنم.

هود(ع)

وَ إِلَى عَادٍ أَخَاهُمْ هُوداً قَالَ يقَوْمِ اعْبُدُواْ اللَّهَ مَا لَكُمْ مِّنْ إِلَهٍ غَيْرُهُ أَفَلاَ تَتَّقُونَ (7) .

و بر قوم عاد، برادرشان هود را فرستاديم. گفت: اى قوم من، اللَّه را بپرستيد كه شما را جز او خدايى نيست، و چرا نمى پرهيزيد؟

صالح(ع)

وَ إِلَى ثَمُودَ أَخَاهُمْ صلِحاً قَالَ يقَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ مَا لَكُم مِّنْ إِلَهٍ غَيْرُهُ قَدْ جَآءَتْكُم بَيِّنَةٌ مِّن رَّبِّكُمْ هذِهِ نَاقَةُ اللَّهِ لَكُمْ ءَايَةً فَذَرُوها تَأْكُلْ فِى أَرْضِ اللَّهِ وَ لَاتَمَسُّوهَا بِسُوءٍ فَيَأْخُذَكُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ (8) .

بر قوم ثمود، برادرشان صالح را فرستاديم. گفت: اى قوم من، اللَّه را بپرستيد، شما را هيچ خدايى جز او نيست، از جانب خدا براى شما نشانه اى آشكار آمد. اين ماده شتر خدا، برايتان نشانه اى است. رهايش كنيد تا در زمين خدا بچرد و هيچ آسيبى به او نرسانيد كه عذابى دردآور شما را فرا خواهد گرفت.

إبراهيم(ع)

وَ مَنْ أَحْسَنُ دِيناً مِّمَّنْ أَسْلَمَ وَجْهَهُ لِلَّهِ وَ هُوَ مُحْسِنٌ وَ اتَّبَعَ مِلَّةَ إِبْرهِيمَ حَنِيفاً وَ اتَّخَذَ اللَّهُ إِبْرهِيمَ خَلَيلاً (9) .

دين چه كسى بهتر از دين كسى است كه با اخلاص روى به جانب خدا آورد و نيكوكار بود و از دين حنيف ابراهيم پيروى كرد؟ و خدا ابراهيم را به دوستى خود برگزيد.

وَ إِذِ ابْتَلَى إِبْرهِيم رَبُّهُ بِكَلِمتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّى جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَاماً (10) .

و پروردگار ابراهيم او را به كارى چند بيازمود و ابراهيم آن كارها را به تمامى به انجام رسانيد.خدا گفت: من تو را پيشواى مردم گردانيدم.

لوط (ع)

وَ لُوطاً إِذْ قَالَ لِقَوْمِهِ أَتَأْتُونَ الْفحِشَةَ مَا سَبَقَكُم بِهَا مِنْ أَحَدٍ مِّنَ الْعلَمِينَ (11) .

و لوط را فرستاديم. آن گاه به قوم خود گفت: چرا كارى زشت مى كنيد، كه هيچ كس از مردم جهان پيش از شما نكرده است؟

ذوالقرنين (ع)

وَ يَسْئَلُونَكَ عَن ذِى الْقَرْنَيْنِ قُلْ سَأَتْلُوا عَلَيْكُم مِّنْهُ ذِكْراً* إِنَّا مَكَّنَّا لَهُ فِى الْأَرْضِ وَءَاتَيْنهُ مِن كُلِّ شَىْ ءٍ سَبَباً (12) .

و از تو درباره ذوالقرنين مى پرسند. بگو: براى شما از او چيزى مى خوانم. ما او را در زمين مكان داديم و راه رسيدن به هر چيزى را به او نشان داديم.

يعقوب (ع)

وَ وَصَّى بِهَآ إِبْرهِيمُ بَنِيهِ وَ يَعْقُوبُ يَبَنِىَّ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَى لَكُمُ الدِّينَ فَلاَ تَمُوتُنَّ إِلَّا وَ أَنتُم مُّسْلِمُونَ (13) .

ابراهيم به فرزندان خود وصيت كرد كه در برابر خدا تسليم شوند و يعقوب به فرزندان خود گفت: اى فرزندان من! خدا براى شما اين دين را برگزيده است. مباد بميريد، بى آن كه بدان گردن نهاده باشيد.

أيوب (ع)

وَ أَيُّوبَ إِذْ نَادَى رَبَّهُ أَنِّى مَسَّنِىَ الضُّرُّ وَ أَنتَ أَرْحَمُ الرَّحِمِينَ (14) .

و ايوب را ياد كن آن گاه كه پروردگارش را ندا داد: به من بيمارى و رنج رسيده است و تو مهربانترين مهربانانى.

يوسف (ع)

نَحْنُ نَقُصُّ عَلَيْكَ أَحْسَنَ الْقَصَصِ بِمَآ أَوْحَيْنَآ إِلَيْكَ هذَا الْقُرْءَانَ وَ إِن كُنتَ مِن قَبْلِهِ لَمِنَ الْغفِلِينَ* إِذْ قَالَ يُوسُفُ لأَبِيهِ يَأَبَتِ إِنِّى رَأَيْتُ أَحَدَ عَشَرَ كَوْكَباً وَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ رَأَيْتُهُمْ لِى سجِدِينَ (15) .

با اين قرآن كه به تو وحى كرده ايم، بهترين داستان را برايت حكايت مى كنيم كه تو از اين پيش از بى خبران بوده اى. آن گاه كه يوسف به پدر خود گفت: اى پدر! من در خواب، يازده ستاره و خورشيد و ماه ديدم كه سجده ام مى كنند.

قَالَ اجْعَلْنِى عَلَى خَزَائِنِ الْأَرْضِ اِنّى حَفيظٌ عَليمٌ (16) .

گفت: مرا بر خزاين اين سرزمين بگمار كه من نگهبانى دانايم.

شعيب (ع)

وَ إِلَى مَدْيَنَ أَخَاهُمْ شُعَيْباً قَالَ يقَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ مَا لَكُم مِّنْ إِلهٍ غَيْرُهُ قَدْ جَآءَتْكُم بَيِّنَةٌ مِّن رَّبِّكُمْ فَأَوْفُواْ الْكَيْلَ وَ الْمِيزَانَ وَ لَاتَبْخَسُواْ النَّاسَ أَشْيَآءَهُمْ وَ لَا تُفْسِدُواْ فِى الْأَرْضِ بَعْدَ إِصْلحِهَا ذلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ (17) .

و بر مردم مدين برادرشان شعيب را فرستاديم. گفت: اى قوم من! اللَّه را بپرستيد، شما را خدايى جز او نيست، از جانب پروردگارتان نشانه اى روشن آمده است. در پيمانه و ترازو خيانت مكنيد و به مردم كم مفروشيد و از آن پس كه زمين به صلاح آمده است، در آن فساد مكنيد، كه اگر ايمان آورده ايد، اين برايتان بهتر است.

موسى وهارون (ع)

وَ لَقَدْ ءَاتَيْنَا مُوسَى وَ هَرُونَ الْفُرْقَانَ وَ ضِيَآءً وَ ذِكْراً لِّلْمُتَّقِينَ (18) .

به موسى و هارون كتابى داديم كه حق و باطل را از يكديگر تميز مى دهد و روشنى و اندرزاست براى پرهيزگاران.

وَ كَلَّمَ اللَّهُ مُوسَى تَكْلِيماً (19) .

و خدا با موسى سخن گفت، چه سخن گفتنى (بى ميانجى).

إسماعيل (ع)

وَ اذْكُرْ فِى الْكِتبِ إِسْمعِيلَ إنَّهُ كَانَ صَادِقَ الْوَعْدِ وَ كَانَ رَسُولاً نَّبِيَّاً وَ كَانَ يَأْمُرُ أَهْلَهُ بِالصَّلَوةِ وَ الزَّكَوةِ وَ كَانَ عِندَ رَبِّهِ مَرْضِيّاً (20) .

و در اين كتاب اسماعيل را ياد كن، او درست قول و فرستاده [و] پيامبر بود، و خاندان خود را به نماز و زكات امر مى كرد و نزد پروردگارش شايسته و پسنديده بود.

إلياس (ع)

وَ إِنَّ إِلْيَاسَ لَمِنَ الْمُرْسَلِينَ* إِذْ قَالَ لِقَوْمِهِ أَلَا تَتَّقُونَ* أَتَدْعُونَ بَعْلاً وَ تَذَرُونَ أَحْسَنَ الْخلِقِينَ (21) .

و الياس از پيامبران بود. به مردم خود گفت: آيا پروا نمى كنيد؟ آيا بعل را به خدايى مى خوانيد، و آن بهترين آفرينندگان را وا مى گذاريد؟

اليَسَع (ع)

وَ اذْكُرْ إِسْمعِيلَ وَ الْيَسَعَ وَ ذَالْكِفْلِ وَ كُلٌّ مِّنَ الْأَخْيارِ (22) .

و اسماعيل و اليسع و ذوالكفل را ياد كن كه همه از نيكانند.

وَ إِسْمعِيلَ وَ الْيَسَعَ وَيُونُسَ وَ لُوطاً وَ كُلاًّ فَضَّلْنَا عَلَى الْعالَمِينَ (23) .

و اسماعيل و اليسع و يونس و لوط، كه همه را بر جهانيان برترى داديم.

ذوالكفل (ع)

وَ إِسْمعِيلَ وَإِدْرِيْسَ وَ ذَاالْكِفْلِ كُلٌّ مِّنَ الصَّبِرِينَ * وَ أَدْخَلْنَهُمْ فِى رَحْمَتِنَآ إِنَّهُمْ مِّنَ الصَّلِحِينَ (24) .

و اسماعيل و ادريس و ذوالكفل را ياد كن كه همه از صابران بودند. آنان را مشمول بخشايش خويش گردانيديم و همه از شايستگان بودند.

وَ ذَا الْكِفْلِ وَ كُلٌّ مِّنَ الْأَخْيَارِ (25) .

و ذوالكفل را ياد كه كه همه از نيكانند.

لقمان (ع)

وَ لَقَدْ ءَاتَيْنَا لُقْمَنَ الْحِكْمَةَ أَنِ اشْكُرْ لِلَّهِ وَمَن يَشْكُرْ فَإِنَّمَا يَشْكُرُ لِنَفْسِهِ وَ مَن كَفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنِىٌّ حَمِيدٌ (26) .

هر آينه به لقمان حكمت داديم و گفتيم: خدا را سپاس گوى، زيرا هر كه سپاس گويد، به سود خود سپاس گفته، و هر كه ناسپاسى كند، خدا بى نياز و ستودنى است.

داود (ع)

وَ اذْكُرْ عَبْدَنَا دَاوُدَ ذَا الْأَيْدِ إِنَّهُ أَوَّابٌ (27) .

و از داود قدرتمند ياد كن كه همواره به درگاه ما توبه و انابه مى كرد.

يَدَاوُدُ إِنَّا جَعَلْنَكَ خَلِيفَةً فِى الْأَرْضِ (28) .

اى داود ما تو را خليفه روى زمين گردانيديم.

وَ لَقَدْ كَتَبْنَا فِى الزَّبُورِ مِن بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُهَا عِبَادِىَ الصَّلِحُونَ (29) .

و ما در زبور -پس از تورات- نوشته ايم كه اين زمين را بندگان صالح من به ميراث خواهند برد.

سليمان (ع)

وَ وَرِثَ سُلَيْمَنُ دَاوُدَ وَ قَالَ يَأَيُّهَا النَّاسُ عُلِّمْنَا مَنطِقَ الطَّيْرِ وَ أُوتِينَا مِن كُلِّ شَىْ ءٍ إِنَّ هَذَا لَهُوَ الْفَضْلُ الْمُبِينُ (30) .

و سليمان وارث داود شد و گفت: اى مردم، به ما زبان مرغان آموختند و از هر نعمتى ارزانى داشتند و اين عنايتى است آشكار.

زكريا (ع)

وَ زَكَرِيَّآ إِذْ نَادَى رَبَّهُ رَبِّ لَا تَذَرْنِى فَرْداً وَ أَنتَ خَيْرُ الْوَرِثِينَ* فَاسْتَجَبْنَا لَهُ وَ وَهَبْنَا لَهُ يَحْيَى وَ أَصْلَحْنَا لَهُ زَوْجَهُ إِنَّهُمْ كَانُوا يُسَرِعُونَ فِى الْخَيْرَتِ وَ يَدْعُونَنَا رَغَباً وَ رَهَباً وَكَانُوا لَنَا خَشِعِينَ (31) .

و زكريا را ياد كن، آن گاه كه پروردگارش را ندا داد: اى پروردگار، مرا تنها وامگذار و تو بهترين وارثانى. دعايش را مستجاب كرديم و به او يحيى را بخشيديم و زنش را برايش شايسته گردانيديم. اينان در كارهاى نيك شتاب مى كردند و با بيم و اميد ما را مى خواندند و در برابر ما خاشع بودند.

يحيى(ع)

يَزَكَرِيَّآ إِنَّا نُبَشِّرُكَ بِغُلَمٍ اسْمُهُ يَحْيَى لَمْ نَجْعَل لَّهُ مِن قَبْلُ سَمِياًّ (32) .

اى زكريا، ما تو را به پسرى به نام يحيى مژده مى دهيم. از اين پيش كسى را همنام اونساخته ايم.

يَيَحْى خُذِ الْكِتَبَ بِقُوَّةٍ وَ ءَاتَيْنَهُ الْحُكْمَ صَبِيًّا وَ حَنَاناً مِّن لَّدُنَّا وَ زَكَوةً وَ كَانَ تَقِيًّا* وَ بَرًّا بِوَلِدَيْهِ وَ لَمْ يَكُن جَبَّاراً عَصِيًّا * وَ سَلَمٌ عَلَيْهِ يَوْمَ وُلِدَ وَ يَوْمَ يَمُوتُ وَ يَوْمَ يُبْعَثُ حَيًّا (33) .

اى يحيى كتاب را به نيرومندى بگير و در كودكى به او دانايى عطا كرديم و به اوشفقت كرديم و پاكيزه اش ساختيم و او پرهيزگار بود. به پدر و مادر نيكى مى كرد و جبار و گردنكش نبود. سلام بر او، روزى كه زاده شد و روزى كه مى ميرد و روزى كه ديگربار زنده برانگيخته مى شود.

عيسى (ع)

إنَّ مَثَلَ عِيسَى عِندَ اللَّهِ كَمَثَلِ ءَادَمَ خَلَقَهُ مِن تُرَابٍ ثُمَّ قَالَ لَهُ كُن فَيَكُونُ (34) .

مثل عيسى در نزد خدا، چون مثل آدم است كه او را از خاك بيافريد و به او گفت: موجود شو، پس موجود شد.

وَ قَوْلِهِمْ إِنَّا قَتَلْنَا الْمَسِيحَ عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ رَسُولَ اللَّهِ وَ مَا قَتَلُوهُ وَ مَا صَلَبُوهُ وَ لَكِن شُبِّهَ لَهُمْ وَ إِنَّ الَّذِينَ اخْتَلَفُوا فِيهِ لَفِى شَكٍّ مِّنْهُ مَا لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ إِلَّااتِّبَاعَ الظَّنِّ وَ مَا قَتَلُوهُ يَقِيناً * بَل رَّفَعَهُ اللَّهُ إِلَيْهِ وَ كَانَ اللَّهُ عَزِيزاً حَكِيماً * وَ إِن مِّنْ أَهْلِ الْكِتَبِ إِلَّا لَيُؤْمِنَنَّ بِهِ قَبْلَ مَوْتِهِ وَ يَوْمَ الْقِيَمَةِ يَكُونُ عَلَيْهِمْ شَهِيداً (35) .

و نيز بدان سبب كه گفتند: ما مسيح، پسر مريم، پيامبر خدا را كشتيم و حال آن كه مسيح را نكشتند و بر دار نكردند، بلكه امر بر ايشان مشتبه شد. هر آينه آنان كه درباره او اختلاف مى كردند خود نيز در ترديد بودند و به آن يقين نداشتند. تنها پيرو گمان خود بودند و عيسى را به يقين نكشته بودند. بلكه خداوند او را به نزد خود فرا برد، كه خدا پيروزمند و حكيم است و هيچ يك از اهل كتاب نيست، مگر آن كه پيش از مرگش به او ايمان آورد و عيسى در روز قيامت به ايمانشان گواهى خواهد داد.

عزير (ع)

أَوْ كَالَّذِى مَرَّ عَلَى قَرْيَةٍ وَ هِىَ خَاوِيَةٌ عَلَى عُرُوشِهَا قَالَ أَنَّى يُحْىِ هَذِهِ اللَّهُ بَعْدَ مَوْتِهَا فَأَمَاتَهُ اللَّهُ مَاْئَةَ عَامٍ ثُمَّ بَعَثَهُ (36) .

يا مانند آن كس كه به دهى رسيد. دهى كه سقفهاى بناهايش فرو ريخته بود گفت: از كجا اين مردگان را زنده كند؟ خدا او را به مدت صد سال ميراند. آن گاه زنده اش كرد.

يونس (ع)

وَ إِنَّ يُونُسَ لَمِنَ الْمُرْسَلِينَ* إِذْ أَبَقَ إِلَى الْفُلْكِ الْمَشْحُونِ فَسَاهَمَ فَكَانَ مِنَ الْمُدْحَضِينَ* فَالْتَقَمَهُ الْحُوتُ وَ هُوَ مُلِيمٌ* فَلَوْلآ أَنَّهُ كَانَ مِنَ الْمُسَبِّحِينَ* لَلَبِثَ فِى بَطْنِهِ إِلَى يَوْمِ يُبْعَثُونَ* فَنَبَذْنَهُ بِالْعَرَآءِ وَ هُوَ سَقِيمٌ* وَ أَنبَتْنَا عَلَيْهِ شَجَرَةً مِّن يَقْطِينٍ* وَ أَرْسَلنهُ إِلَى مِاْئَةِ أَلْفٍ أَوْ يَزِيدُونَ فََامَنُواْ فَمَتَّعْنهُمْ إِلَى حِينٍ (37) .

و يونس از پيامبران بود. چون به آن كشتى پر از مردم گريخت، قرعه زدند. او در قرعه مغلوب شد. ماهى بلعيدش و او در خور سرزنش بود. پس اگر نه از تسبيح گويان مى بود، تا روز قيامت در شكم ماهى مى ماند. پس او را كه بيمار بود، به خشكى افكنديم، و برفراز سرش بوته كدويى رويانيديم و او را به رسالت، بر صد هزار كس و بيشتر فرستاديم. آنها ايمان آوردند و تا زنده بودند برخورداريشان داديم.

حضرت محمد (ص)

مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَ الَّذينَ مَعَهُ اَشدّآءُ عَلَى الْكُفّارِ رُحَماءُ بَيْنَهُمْ تَرَيهُمْ رُكَّعاً سُجَّداً يَبْتَغُونَ فَضْلاً مِّنَ اللَّهِ وَ رِضْوناً سِيَماهُمْ فِى وُجُوهِهِم مِّنْ أَثَرِ السُّجُودِ ذلِكَ مَثَلُهُمْ فِى التَّوْرَيةِ وَ مَثَلُهُمْ فِى الْإِنجِيلِ كَزَرْعٍ أَخْرَجَ شَطَْهُ فََاَزَرَهُ فَاسْتَغْلَظَ فَاسْتَوَى عَلَى سُوقِهِ يُعْجِبُ الزُّرَّاعَ لِيَغِيظَ بِهِمُ الْكُفَّارَ وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ ءَامَنُواْ وَ عَمِلُواْ الصَّلِحَتِ مِنْهُم مَّغِفِرَةً وَأَجْراً عَظِيماً (38) .

محمدپيامبر خداست و ياران و همراهانش، نسبت به كافران بسياردل سخت و با يكديگر دوست و مهربان و آنان را بينى كه ركوع مى كنند. به سجده مى افتند و جوياى فضل وخشنودى خدايند. نشانشان اثر سجده اى است كه بر چهره آنهاست. اين است وصفشان در تورات و در انجيل، كه چون كشته اى هستند كه جوانه بزند و آن جوانه محكم شود و بر پاهاى خود بايستد و كشاورزان را به شگفتى وا دارد، تا آن جا كه كافران را به خشم آورد. خدا از ميان آنها كسانى را كه ايمان آورده اند و كارهاى شايسته مى كرده اند به آمرزش و پاداشى بزرگ وعده داده است.

لَقَدْ جَآءَكُمْ رَسُولٌ مِّنْ أَنفُسِكُمْ عَزِيزٌ عَلَيْهِ مَا عَنِتُّمْ حَرِيصٌ عَلَيْكُمْ بِالْمُؤْمِنِينَ رَءُوفٌ رَحيمٌ (39) .

هر آينه پيامبرى از خود شما بر شما مبعوث شد، هر آنچه شما را رنج مى دهد بر او گران مى آيد. سخت به شما دلبسته است و با مؤمنان رؤوف و مهربان است.

قُلْ إِنَّمَآ أَنَاْ بَشَرٌ مِّثْلُكُمْ يُوحَى إِلَىَّ أَنَّمَآ إِلَهُكُمْ إِلَهٌ وَاحِدٌ فَمَن كَانَ يَرْجُواْ لِقَآءَ رَبِّهِ فَلْيَعْمَلْ عَمَلاً صَلِحاً وَ لاَ يُشْرِكْ بِعِبَادَةِ رَبِّهِ أَحَدًا (40) .

بگو: من انسانى هستم همانند شما. به من وحى مى شود. هر آينه خداى شما خدايى است يكتا. هر كس ديدار پروردگار خويش را اميد مى بندد، بايد كردارى شايسته داشته باشد و در پرستش پروردگارش هيچ كس را شريك نسازد.

يَأَيُّهَا النَّبِىُّ إِنَّآ أَرْسَلْنكَ شَهِداً وَ مُبَشِّراً وَ نَذِيراً* وَ دَاعِياً إِلَى اللَّهِ بِإِذْنِهِ وَ سِراجاً مُّنِيراً (41) .

اى پيامبر! ما تو را فرستاديم تا شاهد و مژده دهنده و بيم دهنده باشى و مردم را به فرمان خدا به سوى او بخوانى و چراغى تابناك باشى.

مَا كَانَ مُحَمَّدٌ أَبَآ أَحَدٍ مِّن رِّجَالِكُمْ وَ لَكِن رَّسُولَ اللَّهِ وَ خَاتَمَ النَّبِيِّينَ (42) .

محمد، پدر هيچ يك از مردان شما نيست. او رسول خدا و خاتم پيامبران است.

وَ مَا كُنتَ تَتْلُواْ مِن قَبْلِهِ مِن كِتَبٍ وَ لاَ تَخُطُّهُ بِيَمِينِكَ إِذًا لَّارْتَابَ الْمُبْطِلُونَ (43) .

تو پيش از قرآن، هيچ كتابى را نمى خواندى و به دست خويش كتابى نمى نوشتى. اگر چنان بود،اهل باطل به شك افتاده بودند.

وَ كَذلِكَ أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ رُوحًا مِّنْ أَمْرنَا مَا كُنتَ تَدْرِى مَا الْكِتبُ وَ لاَ الْإِيمنُ (44) .

همچنين كلام خود را به فرمان خويش به تو وحى كرديم، تو نمى دانستى كتاب و ايمان چيست.

أَلَمْ يَجِدْكَ يَتِيماً فَاوَى (45) .

مگر نه تو را يتيم يافت، پس پناهت داد؟

وَ وَجَدَكَ عائِلاً فَاَغْنى (46) .

و تو را نيازمند يافت و توانگرت گردانيد؟

مُطاعٍ ثَمَّ اَمينٍ (47) .

اطاعت شده، سپس مورداطمينان.

وَ اُمِرْتُ لأَعْدِلَ بَيْنَكُمْ (48) .

و به من فرمان داده اند كه در ميان شما به عدالت رفتار كنم.

لَقَدْ جاءَكُمْ رَسُولٌ مِنْ اَنْفُسِكُمْ عَزيزٌ عَلَيْهِ ما عَنِتُّمْ حَرِيصٌ عَلَيْكُمْ بِالْمُؤْمِنِينَ رَءُوفٌ رَحِيمٌ (49) .

هر آينه پيامبرى از خود شما بر شما مبعوث شد، هر آنچه شما را رنج مى دهد بر او گران مى آيد. سخت به شما دلبسته است و با مؤمنان رؤوف و مهربان است.

فَبِما رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَ لَوْ كُنْتَ فَظّاً غَليظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ (50) .

به سبب رحمت خداست كه تو با آنها اينچنين خوش خوى و مهربان هستى. اگر تندخو و سخت دل مى بودى، از گرد تو پراكنده مى شدند.

طه* مَآ أَنْزَلْنَا عَلَيْكَ الْقُرْءَانَ لِتَشْقَى (51) .

طه، قرآن را بر تو نازل نكرده ايم كه در رنج افتى.

وَ إِنَّكَ لَعَلَى خُلُقٍ عَظِيمٍ (52) .

و توراست خلقى نيكو و عظيم.

مريم (س)

وَ اذْكُرْ فِى الْكِتابِ مَرْيَمَ إِذِ انتَبَذَتْ مِنْ أَهْلِهَا مَكَاناً شَرْقِيًّا (53) .

در اين كتاب مريم را ياد كن، آن گاه كه از خاندان خويش به مكانى، رو به سوى برآمدن آفتاب،دورى گزيد.

كُلَّمَا دَخَلَ عَلَيْهَا زَكَرِيَّا الِْمحْرَابَ وَجَدَ عِندَهَا رِزْقاً قَالَ يمَرْيَمُ أَنَّى لَكِ هذَا قَالَتْ هُوَ مِنْ عِندِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَرْزُقُ مَن يَشَآءُ بِغَيْرِ حِسَابٍ (54) .

و هر وقت كه زكريا به محراب نزد مريم مى رفت، پيش او غذايى مى يافت. مى گفت: اى مريم!اينها براى تو از كجا مى رسد؟ مريم مى گفت: از جانب خداوند، زيرا او هر كس را كه بخواهد، بى حساب روزى مى دهد.

وَ إِذْ قَالَتِ الْمَلَئِكَةُ يمَرْيَمُ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَيكِ وَ طَهَّرَكِ وَ اصَطَفَيكِ عَلَى نِسَآءِالْعَلَمِينَ * يمَرْيَمُ اقْنُتِى لِرَبِّكِ وَ اسْجُدِى وَ ارْكَعِى مَعَ الرَّكِعِينَ (55) .

و فرشتگان گفتند: اى مريم خدا تو را برگزيد و پاكيزه ساخت و بر زنان جهان برترى داد. اى مريم از پروردگارت اطاعت كن و سجده كن و با نمازگزاران نماز بخوان.

إِذْ قَالَتِ الْمَلئِكَةُ يمَرْيَمُ إِنَّ اللَّهَ يُبَشِّرُكِ بِكَلِمَةٍ مِّنْهُ اسْمُهُ الْمَسِيحُ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ وَجِيهاً فِى الدُّنْيَا وَ الْأَخِرَةِ وَ مِنَ الْمُقَرَّبِينَ (56) .

فرشتگان گفتند: اى مريم! خدا تو را به كلمه خود بشارت مى دهد، نام او مسيح، عيسى پسر مريم است، در دنيا و آخرت آبرومند و از مقربان است.

پى‏نوشتها:‌


1- آل عمران (3) آيه 33.
2- بقره (2) آيه 34.
3- بقره (2) آيه 30.
4- مريم (19) آيه 57-56.
5- انبياء (21) آيه 85-86
6- يونس (10) آيه 71.
7- اعراف (7) آيه 65.
8- اعراف (7) آيه 73.
9- نساء (4) آيه 125.
10- بقره (2) آيه 124.
11- اعراف (7) آيه 80.
12- كهف (18) آيه 84-83.
13- بقره (2) آيه 132.
14- انبياء (21) آيه 83.
15- يوسف (12) آيه 3-4
16- يوسف (12) آيه 55.
17- اعراف (7) آيه 85.
18- انبياء (21) آيه 48.
19- نساء (4) آيه 164.
20- مريم (19) آيه 55-54.
21- صافات (37) آيه 123-125
22- ص (38) آيه 48.
23- انعام (6) آيه 86.
24- انبياء (21) آيه 85-86
25- ص (38) آيه 48.
26- لقمان (31) آيه 12.
27- ص (38) آيه 17.
28- ص (38) آيه 26.
29- انبياء (21) آيه 105.
30- نمل (27) آيه 16.
31- انبياء (21) آيه 89-90
32- مريم (19) آيه 7.
33- مريم (19) آيه 12-15
34- آل عمران (3) آيه 59.
35- نساء (4) آيه 157-159
36- بقره (2) آيه 259.
37- صافات (37) آيه 139-148
38- فتح (48) آيه 29.
39- توبه (9) آيه 128.
40- كهف (18) آيه 110.
41- احزاب (33) آيه 45-46
42- احزاب (33) آيه 40.
43- عنكبوت (29) آيه 48.
44- شورى (42) آيه 52.
45- ضحى (93) آيه 6.
46- ضحى (93) آيه 8.
47- تكوير (81) آيه 21.
48- شورى (42) آيه 15.
49- توبه (9) آيه 128.
50- آل عمران (3) آيه 159.
51- طه (20) آيه 2-1.
52- قلم (68) آيه 4.
53- مريم (19) آيه 16.
54- آل عمران (3) آيه 37.
55- آل عمران (3) آيه 42-43
56- آل عمران (3) آيه 45.