توسل عمر:
بسيارى از مورخان و صاحب نظران اهل سنت
نوشته اند كه : در زمان عمر، مدينه دچار خشكسالى شد، عمر مردم را جمع
كرد و گفت : اى مردم ، پيامبر اكرم (ص ) عباس عموى خود را به ديده
احترام فوق العاده اى مى نگريست ، مثل احترام فرزند به پدر، بيابيد او
را وسيله اى در پيش خدا قرار دهيد و به او توسل جوييد.
(362)
خليفه دوم مى گفت : هذا والله الوسيلة الى الله
و المكان منه
(363)؛ به خدا سوگند عباس ، وسيله اى به درگاه خداست و
سپس به اتفاق مردم به ديدن عباس شتافتند و تقاضاى دعاى باران كردند، او
هم پذيرفت و هنگامى كه براى استسقاء حركت كرد به عمر گفت : كسى به جمع
ما ملحق نشود و سپس در حالى كه حضرت اميرالمومنين (ع ) در پيشاپيش و
امام حسن و امام حسين (ع ) به دنبال او حركت مى كردند، عباس با بنى
هاشم پشت سر ايشان قرار گرفتند و به جايگاه دعا رفته و دعا كردند. جابر
مى گويد: ناگهان ابرى ظاهر شد و آنچنان باران
باريد كه گويا سيلى روان شد. آن سال را
عام الرمادة خواندند. بعضى آن را سال 17 ه ق و بعضى ديگر آن را
در سال 18 ه ق . دانسته اند.
صحيح بخارى نقل مى كند كه در آن زمان عمر
چنين دعا كرد:
(364) خدايا متوسل به پيامبر (ص
) تو شده ايم ، ما را باران بده ، ما متوسل به عموى پيامبر (ص ) شده
ايم ، بر ما باران فرو فرست . پس از دعاى باران و توسل ، باران
نازل گرديد، و سراسر حجاز را فرا گرفت تا آنجا كه عتبة بن ابى لهب
تفاخر كرده ، مى گفت :
بعمى سقى الله الحجاز و اءهله
|
به خاطر عمويم ، عباس ، خدا بر حجاز و مردمش باران فرستاد. در آن ساعتى
كه عمر، خدا را به ريش سپيد عباس قسم داده بود، هنگامى كه بر اثر دعاى
عباس سراسر حجاز را باران فرا گرفت ، مردم به عباس رو آورده ، بدن او
را مسح كرده و تبرك مى جستند.
(365)
فلسفه توسل :
مساءله
توسل ، از لطف و كرم سرشار
الهى حكايت دارد و اثرات ظاهرى و باطنى ، به ويژه تاءثيرات روانى و
جنبه هاى تربيتى آن در ميان انسانها گرانبار است . خداوند متعال همواره
مخلوقات ، بويژه آدميان را مشمول لطف و رحمت خود قرار مى دهد. بر اين
اساس به آنان دعا و نيايش و شفاعت و توسل را آموزش داد، تا در صورت
وقوع خطا و عصيان در زندگى به بيمارى ياءس و نوميدى دچار نشوند، و
بدانند كه خدا، بخشنده ، مهربان و عذرپذير است ، و درهاى لطف او هميشه
باز مى باشد. توجه بدين نكته ضرورى است كه مساءله توسل در جامعه داراى
آثار تربيتى و نتايج مطلوب عرفانى بى شمارى است ؛ زيرا:
الف به نوبه خود روحيه دستگيرى و تعاون را در ميان افراد تقويت مى كند.
ب تاءثيرات تربيتى توسل را در ساختار روحى آدمى نمى توان ناديده گرفت .
كسى كه در شرايط اضطرارى و در موقعيت استثنايى روز حاجتمندى به ديگرى
پناه مى برد، حالت نقش پذيرى تربيت پذيرى خاصى در فرد حاجتمند ايجاد مى
شود، در اين صورت ، وقتى از كسى كه به او مراجعه كرده است ، لطف و
مهربانى و روحيه گره گشايى مشاهده كند، زمينه همرنگى و قدم نهادن در
راه كمك كننده در شخص حاجتمند فراهم مى گردد، و اثر عملى آن دير يا زود
در زندگى او ظاهر مى شود. به همين جهت در اسلام اسوه هاى تقوا و فضيلت
و مربيان آسمانى ، به عنوان افراد مورد توسل معرفى شده اند، تا از اين
زمينه روحى ، بهره بردارى الهى نمايند. شخصى كه به توسل روى مى آورد،
از حيث كردار و رفتار بايد در برخى از موارد، لااقل در آستانه توسل ،
بسان كسى كه به او متوسل مى شود، جلوه كند، و همين همرنگى ، زمينه هاى
تربيتى و نقش پذيرى ويژه اى را در او ايجاد مى نمايد.
ج : توسل را مى توان عامل هدايت و راهنمايى انسانها به كانون نور و
هدايت و ايجاد زمينه هاى روحى جهت روى آوردن به اسوه ها و الگوهاى
تربيت اسلامى دانست و همين مساءله ، مقدمه شناسايى انسانهاى برتر و
گرويدن به سوى آنان و بهره مند شدن از هدايتهاى آنان در جامعه مى گردد.
پيامبر اكرم (ص ) درباره ائمه معصومين (ع ) فرمودند:
(366) كسى كه از آنان اطاعت كند،
در واقع خدا را اطاعت كرده و كسى از آنان تمرد جويد، خدا را معصيت كرده
است ، آنان ريسمان و وسيله هدايت الهى براى خلق به سوى خدا هستند.
د: روحيه اخوت و برادرى را در جامعه تقويت مى كند؛ چون هر كسى مى داند
كه خدا از او خواسته است تا در مواردى دست ديگران را بگيرد، و از آنان
شفاعت كند و يا هنگامى كه كسى به وى توسل مى جويد، او بدون عذر آن را
رد نكند.
(367)
10. صله رحم
يكى ديگر از ابعاد معارف روزه ، توجه به انجام صله رحم است . در
ضمن خطبه معروف پيامبر (ص ) در آستانه حلول ماه رمضان آمده است :
... وصلوا ارحامكم .
(368)
صله رحم يكى از مسائل است كه رسول خدا (ص
) نسبت به آن اهتمام مى ورزيد و بر آن تاءكيد فراوان داشت .
صله رحم موجب تحكيم پيوند ميان
خويشاوندان و ارحام مى شود.
اولين منشور رسول خدا (ص ) در ميان مسلمانان مدينه ، اين بود:
يا ايها الناس اءفشوا السلام وصل الاءرحام خ نى
لتميخ ثما وصلوا فى الليل و الناس نيام تدخلوا الجنة بسلام .
(369) همچنين حضرت پيامبر (ص ) در آستانه ماه مبارك
رمضان فرمود:
... وصلوا اءرحامكم و من وصل فيه
رحمه وصله الله برحمته يوم يلقاه و من قطع رحمه قطع الله عنه رحمته يوم
يلقاه .
(370)
هنگامى كه از رسول خدا (ص ) سؤ ال كردند:
اءى
الصدقة اءفضل ؟ آن حضرت در جواب فرمود:
اءفضل الصدقة على ذى الرحم الكاشح .
(371)
ارحام به نزديكان و خويشاوندانى كه در
قيد حيات هستند، خلاصه نمى شود، بلكه اموات نيز از ارحامند و بايد به
ياد آنان نيز بود و در ذيل آيه :
و اذا المؤ ودة
سئلت
(372) آمده است :
المراد بذالك
الرحم .
(373)
مردى از رسول خدا (ص ) پرسيد: يا رسول الله (ص ) پس از اداى ماليات
معروف اسلامى ، ايا در اموال ما چيزى هست ؟ پيامبر اكرم (ص ) فرمود:
آرى ،
(374) نيكى كردن به رحم ، صله
ارحام كنيد هر چند با آب دادن ، صله ارحام كنيد هر چند با سلام كردن به
آنان .
راه هاى تقويت روحيه
پرداختن به صله ارحام :
مهمترين راه هاى تقويت صله رحم عبارت اند از: 1. توجه به اثرات
و بركات صله رحم ؛ 2. توجه به آثار قطع رحم .
پيامبر اكرم (ص ) فرمود:
لا صيام لولد عاق
(375)؛
روزه اى براى فرزند عاق
نيست . يعنى روزه فرزندى كه والدين خود را آزار مى دهد، پذيرفته
نمى شود و در نهايت بهره و نصيبى از ثواب روزه نخواهد بود.
امام باقر (ع ) به پسرش ، امام صادق (ع ) فرمود:
(376) از همراهى با كسى كه قطع
رحم كرده اجتناب كن ؛ زيرا وى در سه مورد در كتاب خدا مورد لعن و نفرين
قرار گرفته است .
هنگامى كه نوبت عقوبت و كيفر قابيل فرا رسيد، گفت : خدايا پدرم دستور
تو را ناديده گرفت ، و توبه كرد او را بخشيدى ، مرا نيز اجاره بده تا
توبه كنم ، چنان كه پدرم را اجاره دادى . خطاب رسيد كه آدم (ع ) نه
مرتكب قتل نفس شد و نه قطع رحم كرد. وقتى قابيل خواست به
محمد و آل محمد توسل جويد، بادى ورزيدن
گرفت و او را به كوه زد.
همچنان كه يكى از عوامل ارتقاى درجه
روزه
، صله رحم است ، يكى از عوامل سبب كاهش ارزش روزه نيز
قطع رحم مى باشد.
در احاديث آمده است كه در شب قدر فرشتگان خاص ، در زمين به خانه هاى
روزه داران وارد مى شوند و بر آنان سلام مى دهند:
سلام هى حتى مطلع الفجر
(377)؛ ولى به چند خانه وارد نمى شوند از جمله خانه اى
كه در آن
قاطع رحم باشد.
در نامه اى از اميرالمؤ منين آمده است :
مروا
الاقارب اءن يتزاوروا و لا يتجاوروا.
(378)
داود رقى مى گويد: در مكه پسر عمويى
داشتم ، گرچه با من بسيار بد بود ولى چون وضعيت مالى رضايت بخشى نداشت
، به قصد
صله رحم به ديدارش شتافتم و
اموالى را در اختيارش گذاشتم ، وقتى به مدينه بازگشتم ، به زيارت امام
ششم (ع ) توفيق يافتم . امام صادق (ع ) با ديدن من اظهار خوشحالى نموده
و بدون مقدمه فرمود:
روز پنجشنبه ، وقتى اعمال
تو را به من ارائه دادند از ميان آنها صله رحم تو نسبت به پسر عمت
فلانى ، موجب نسبت به پسر عمت فلانى ، موجب خوشنودى من شد، و مى دانم
كه چون او قطع رحم كرد، صله رحم تو باعث كاهش عمر او مى گردد.
از رسول خدا (ص ) نقل شده است كه :
الصدقة بعشرة
، و القرض بثمانى عشرة و صلة الاخوان بعشرين ، وصلة الرحم باءذبع و
عشرين .
(379)
امام سجاد (ع ) فرمود:
(380) هيچ گامى كه در راه خداوند
برداشته مى شود نزد او محبوب تر از دو گام نيست ؛ گامى كه موجب مى شود
صف مؤ منين در ميدان جهاد و مبارزه در راه خدا استوار و آسيب ناپذير
شود، و گامى كه به عنوان صله رحم برداشته مى شود؛ رحمى كه از او بريده
است .
فوايد صله رحم :
جلب محبت ، سهولت حسابرسى ، مصونيت از گناه از جمله آثار مطلوب
و طبيعى صله رحم است . در حديث آمده است :
(381) بدون شك صله رحم و نيكى
كردن موجب سهولت در حسابرسى و مصونيت از گناهان مى شود.
رفع فقر، نابودى گناهان ، بركت ، دستيابى به حسنات ، افزايش طول عمر،
دخول در جنت ، حراست و حفظ نعمت ، آبادى ديار، كمك الهى ، افزايش رزق ،
پيدايش اخلاق نيك ، خوشنودى ائمه از ديگر آثار و نتايج صله رحم به شمار
مى روند.
آثار سوء قطع رحم :
لعن و نفرين خدا، تسلط اشرار بر جامعه و مقدرات و سرنوشت مردم ،
ويرانى ديار و مرگ و مير از جمله آثار شوم و ناپسند قطع رحم است .
پيامبر اكرم (ص ) فرمودند:
(382) از كوبنده و از پا در
آورنده بر حذر باشيد، سؤ ال شد كه از پا در آورنده چيست ؟ آن حضرت پاسخ
داد: قطع رحم .
محروم شدن از لطف و نعمت و بهشت خداوند، رد شدن عبادتها، قساوت قلب و
بازخواست از ديگر آثار سوء قطع رحم است .
امام باقر (ع ) به نقل از جد بزرگوارش پيامبر اكرم (ص ) فرمودند:
(383) امتم را چه آنانى كه
حاضرند و چه آنهايى كه غايبند و آن هايى كه در اصلاب پدران و ارحام
مادرانشان هستند و بعدا به دنيا مى آيند تا روز قيامت ، همه را توصيه و
سفارش به صله رحم مى كنم ... زيرا صله رحم جزء دين است .
اسباب و عوامل قطع رحم :
1. ازدواج با نااهلان . در حديث آمده است :
ازدواج با نااهلان باعث قطع رحم مى شود،
امام هشتم (ع ) فرمود:
(384)
كسى كه دختر خود را به شرابخوار دهد، قطع رحم
كرده است .
2. با فاميلها و خويشاوندان خود قهر كردن .
3. عدم رفت و آمد با فاميلها و خويشاوندان .
4. دستگيرى نكردن از ارحام در موارد لازم .
11. امر به معروف و نهى
از منكر
يكى از برنامه ها و ويژگيهاى ماه مبارك رمضان و وظيفه روزه دار
در اين ماه
خيرخواهى براى ديگران است .
اين ماه ، ماه پندپذيرى و پند دهى است . رسول خدا (ص ) در آستانه اين
ماه ، مردم را پند مى داد و به رعايت تقوا و حرمت ماه رمضان سفارش مى
نمود. دقت در خطبه پيامبر اكرم (ص ) كه در آستانه حلول ماه رمضان ،
ايراد نمود نشان مى دهد كه آن حضرت به بسيارى از مسائل اساسى امر كرد،
و از ما خواست تا بدانها پاى بند باشيم و از بسيارى صفات و اعمال ، نهى
و نكوهش به عمل آورد، و از ما خواست تا از آنها دورى گزينيم . خطبه
پيامبر (ص ) درس چگونه زندگى كردن براى تمام مسلمانان است .
يكى از اعمال شايسته اى كه از فرهنگ و معارف ماه رمضان نشاءت مى گيرد،
پرداختن به مساءله
امر به معروف و نهى از منكر
است ؛ يعنى يكى از وظايف مهم روزه دار در ماه مبارك رمضان اين است كه
بيش از اوقات ديگر به
امر به معروف و نهى از
منكر اهتمام بورزد.
آرى ، يكى از وظايف همگانى ، مساءله امر به معروف و نهى از منكر است ،
هر چند عمل به اين وظيفه مهم و حياتى به نوبه خود شرايط خاص خود را مى
طلبد. ولى در عين حال نبايد غفلت كرد كه وظيفه فوق ، به عنوان نظارت
عمومى در شمار
فروع دين است و با توجه به
مراتب آن ، بايد به آن پرداخته شود. در واقع عمل به اين وظيفه ، فلسفه
اصلى حركت تاريخ ساز كربلا و
نهضت حضرت سيد
الشهداء را تشكيل مى دهد.
انگيزه هاى اصلى رويكرد
به مساءله نظارت همگانى عبارت اند از:
1 توجه به اثرات مثبت
امر به معروف و نهى
از منكر. اهميت مساءله امر به معروف و نهى از منكر تا آنجاست كه
اميرالمؤ منين (ع ) درباره آن فرمود:
(385) كسى كه امر به معروف و نهى
از منكر كند، خليفه و جانشين خدا و رسول خدا و كتاب او در روى زمين است
.
2 توجه به نتايج سوء و شوم ترك
امر به معروف و
نهى از منكر. حضرت امير (ع ) ما را از عمل نكردن به
امر به معروف و نهى از منكر بر حذر مى
دارد و نسبت به ترك اين وظيفه خطير همگانى هشدار مى دهد و مى فرمايد:
(386) امر به معروف و نهى از
منكر را ترك نكنيد؛ زيرا در اثر ترك اين وظيفه ، اشرار بر شما مسلط و
حاكم خواهند شد و براى رهايى از شر آنان هر چند دعا كنيد، مستجاب نمى
شود.
آشنايى و دقت توجه تام به دو مساءله فوق ، به نوبه خود موجب گرايش
عمومى به مساءله نظارت همگانى ، يعنى امر به معروف و نهى از منكر مى
شود.
كسى كه به نهى از منكر نمى پردازد و دستورات خداوند را در اين باره جدى
نمى گيرد، از دو حال بيرون نيست ؛ يا آن را گناه نمى داند، يا از اثرات
و فوايد حياتبخش
نهى از منكر اطلاع و
آگاهى ندارد و يا آنكه نمى داند، وظيفه او به عنوان يك مسلمان چيست .
اميرالمؤ منين (ع ) فرمود:
(387)البته خداوند سبحان ،
گذشتگان را مورد لعن و نفرين قرار نداد، مگر به خاطر ترك امر به معروف
و نهى از منكر.
شروط امر به معروف و نهى
از منكر:
شيخ بهايى در اربعين مى نويسد: در باب امر به معروف و نهى از
منكر از سوى فقها چهار شرط است :
1. آمر و ناهى بايد خود، معروف و منكر را بشناسد.
2. طرف اصرار بر گناه داشته و قرائن دال بر توبه و ندامت او، در كار
نباشد.
3. احتمال تاءثير بدهد.
4. منجر به ضرر و زيان نشود.
نكته مهمتر آنكه : امر به معروف و نهى از منكر كننده خود اهل عمل باشد،
و طبق فرموده قرآن :
اءتاءمرون الناس بالبر و
تنسون اءنفسكم
(388) نباشد.
مردى صوفى مذهب را به جرم دزدى پيش ماءمون آوردند، وى كه ظاهرى آراسته
داشت و مؤ من به نظر جلوه مى كرد، در برابر اعتراض ماءمون گفت : عمل من
از روى اضطرار بود، هم ابن سبيل هستم و هم فقير. قرآن مى فرمايد:
و اعملوا انما غنمتم من شى ء فاءن لله خمسه و
للرسول ولذى القربى واليتامى والمساكين و ابن السبيل
(389)؛ تو حق مرا خوردى ، خمس غنائم را ندادى ، بناچار
دست به چنين كارى زدم . ماءمون گفت : با اين حرفها مى خواهى خود را
تبرئه كنى . آن مرد گفت : تو اول خود را پاك كن ، سپس مرا. ماءمون با
كمال تعجب به امام هشتم (ع ) نگاهى كرد و گفت : اين مرد چه مى گويد؟
امام (ع ) فرمود: اين مرد مى گويد تو دزدى كرده اى ، من هم دزدى كردم .
ماءمون خشمگين شد و گفت حتما دست او را قطع مى كنم . صوفى گفت : چگونه
دست مرا قطع مى كنى تو بنده منى ، مالت از بيت المال مسلمين است ، و از
طرفى متصدى خمس مى باشى و به اهل آن پرداخت نمى كنى . وانگهى ، كسى
حد جارى مى كند كه به گردنش حد نباشد، تو
بايد حد بخورى .
ماءمون دوباره به امام هشتم (ع ) نگريست و گفت : چه مى گويد؟ امام (ع )
فرمود:
فله الحجة البالغة . ماءمون
خشمگين شد، او را آزاد كرد، ولى كينه امام رضا (ع ) را به دل گرفت .
(390)
اهميت مساءله امر به
معروف و نهى از منكر:
علامه حلى در
شرايع مسائل فقهى اسلام را به چهار دسته
تقسيم مى كند: عبادات ، معاملات ، ايقاعات و احكام . ايشان ،
امر به معروف و نهى از منكر را در شمار
عبادات مى داند و وجوب عينى بودن آن را
بر وجوب كفايى بودن آن ترجيح مى دهد.
(391)
رسول خدا (ص ) به ياران خود در راستاى اجراى
امر
به معروف و نهى از منكر فرمود:
(392) بايد ديگران را به انجام
معروف ، وادار كنيد و از روى آوردن به منكرات باز داريد، وگرنه بدون شك
مطمئن باشيد كه عقاب الهى كيفرى سخت متوجه شما خواهد گشت .
همچنين امام باقر (ع ) درباره اهميت امر به معروف و نهى از منكر فرمود:
(393)
در پرتو اين اصل امر به معروف و نهى از منكر
فرائض الهى زنده مى شوند، امنيت راه ها برقرار مى گردد، كسبهاى حلال و
مشروع رونق مى يابند، مظالم و هر آنچه كه از راه ناروا به دست آمده ،
به صاحبانشان مسترد مى گردند، زمين آباد مى شود و دشمنان زمين دور مى
گردند و نابسامانيها سامان مى يابند.
بايد در برابر ناهنجارى هاى اجتماعى بويژه نافرمانيها در برابر دستورات
خدا عكس العمل مناسب نشان داد وگرنه آدمى در شمار معصيت كاران قرار مى
گيرد؛ زيرا ملاك تجمع و تفرق ، خشنودى و ناخشنودى رضايت و عدم رضايت دل
است و در اين رابطه بايد به اين نكته انديشيد كه : در بسيارى از موارد
پاداشها و كيفرها به عمل قلبى ، تعلق مى گيرد نه به عمل بدنى گرچه
كردار و رفتار بدنى مهمند لكن كردار و رفتار قلبى از اهميت بيشترى
برخوردارند.
پيامبر (ص ) فرمود:
هر كس كردار شخصى را دوست مى
دارد چه بد و چه خوب از حيث موقعيت و نوع كيفر يا پاداش اخروى . همانند
عامل آن خواهد بود.
(394)
نظارت عمومى در تاريخ :
خداوند متعال مى فرمايد:
شما نيكوترين
امتى هستيد كه قيام كرديد تا مردم را به نيكوكارى وادار كنند و از
بدكارى باز دارند.
(395)
يكى از كاربردها و موارد استعمال
كان
آنجاست كه چيزى در زمان گذشته بر سبيل ابهام و به طور پيوسته وجود
داشته و انقطاع و گسستگى نيز در آن راه نيافته است .
كنتم خير امة ...؛ يعنى شما در ميان
اقوام پيشين ، به عنوان برترين عاملان
امر به
معروف و نهى از منكر مطرح بوده ايد. همچنين در ذيل آيه فوق گفته
شده است كه در علم الهى ، شما در مقام عمل به مساءله فوق ، موفقتر از
ديگر امتها بوده ايد.
(396) در مصداق آيه فوق ، در احاديث آمده است ،:
هم آل محمد...و ما عنى بها الا محمد و اءوصياءه
.
(397)
آرى ، مساءله
امر به معروف و نهى از منكر،
يك مساءله سابقه دار است كه در ميان همه امتهاى پيشين وجود داشته است .
در قرآن در موارد متعدد مانند داستان اصحاب سبت از وجود اين مساءله در
ادوار گذشته ، سخن رفته است .
روش نهى از منكر:
امام صادق (ع ) بر اساس مصلحت در دربار
منصور دوانقى ، حضور مى يافت و از اين طريق مانع بسيارى از
خلافكاريهاى او مى شد.
روزى قرار بود
منصور به مناسبتى به عده
اى ، جايزه بدهد،
شقرانى ، يكى از شيعيان
امام صادق (ع )، آن حضرت را واسطه قرار داد تا اسم وى نيز در شمار
گيرندگان جوائز قرار گيرد. امام (ع ) واسطه شد و به شقرانى نيز جايزه
تعلق گرفت . پس از آن امام (ع ) به شقرانى فرمود:
بدون ترديد كار نيك از هر كس سر زند، پسنديده
است ولى از تو پسنديده تر. كار زشت از هر كس سر زند ناپسند است و از تو
ناپسندتر؛ زيرا تو به ما نسبت دارى .
اين نصيحت حكيمانه آنچنان در شقرانى تاءثير كرد كه به صراط حق متمايل
شد و به شاهراه هدايت درآمد.
(398)
از روشهاى مناسب نهى از منكر به موارد ذيل مى توان اشاره كرد:
1. عدم تندروى در نهى از منكر
2. مدارا در نهى از منكر
3. تبليغ علنى و جدا كردن خط خود از اهل منكر.
4. برخورد قهرآميز
5. برخورد دوستانه
12. گره گشاى از كار
ديگران
يكى از عوامل ارتقاى درجه روزه ،
گره
گشايى است .
گره گشايى از مشكلات مردم ، دستيگرى از حاجتمندان و رسيدگى به كار
ارباب رجوع ، يكى از عوامل تقرب به خداست و به موازات آن كناره گيرى و
شانه خالى كردن از حل مشكلات مردم نيز سبب محروم شدن از الطاف الهى و
عامل رويگردانى انبيا و اولياست .
امام حسين (ع ) فرمود:
بدون ترديد نيازهاى مردم
به شما از جمله نعمت هاى خداوند است .
(399)
راوى مى گويد: شخصى در معيت امام صادق (ع ) مشغول طواف مستحبى بود،
امام (ع ) متوجه شد كه او به كسى خيره شده است ، پرسيد، كسى چشم انتظار
توست ؟ آن شخص گفت : آرى ، فلانى را قول داده بودم تا براى حل مشكل
او اقدامى كنم ، ولى او هنگامى آمده كه مشغول طواف هستم . امام (ع )
فرمود: طواف را رها كن و براى رفع مشكل آن شخص اقدام كن كه در پيشگاه
خداوند هفتاد برابر طواف مستحبى پاداش دارد.
على بن يقطين وزير هارون ، خواست شب هنگام خدمت امام هفتم (ع ) شرفياب
شود، ولى امام او را راه نداد، فرداى آن روز، اتفاقا در بازار به امام
برخورد كرد، راز راه ندادن خود را پرسيد. امام (ع ) فرمود: به خاطر
آنكه
ابراهيم جمال از بصره به بغداد آمد
و جهت حل مشكل خود از تو كمك خواست ، او را نپذيرفتى و كمكش ننمودى ،
على بن يقطين عرض كرد الآن چه كنم ؟ امام (ع ) فرمود: رضايت او را بايد
جلب كنى . ابن يقطين گفت : او در بصره است و من در مدينه . امام هفتم
فرمود: امشب در كنار بقيع شترى براى تو مهياست ، سوار مى شوى و در بصره
به در خانه ابراهيم جمال مى روى جلب رضايت مى كنى و باز مى گردى .
على بن يقطين به در خانه ابراهيم رفت و رضايت او را جلب نمود و برگشت ،
و خدمت امام (ع ) مشرف شد. امام (ع ) ضمن پذيرش خاطرنشان ساخت در دربار
بمان ، ما در حق تو دعا مى كنيم ، به شرط آنكه در پى حل مشكل ارباب
رجوع از شيعيان ما باشى . از اين حديث به دست مى آيد كه رضاى شيعيان
موجب رضاى امام و ناراحتى شيعيان مايه نارضايتى امام (ع ) خواهد بود.
امام صادق (ع ) فرمود: كسى كه يك طواف خالصانه انجام دهد، شش هزار درجه
كسب مى كند، شش هزار گناه او محو مى شود، ولى
مشكل گشايى و برآورده ساختن حاجت انسان با ايمان :
... برتر از ده بار تمام انجام طواف است
.
(400)
صاحب مستدرك الوسايل ، در جهت قضاء حوائج
مؤ منان به شدت تلاش مى كرد. او مى گفت : عملى ، همپاى ثواب زيارت امام
حسين (ع ) نيست ، ولى در احاديث و روايات ديدم كه قضاء حاجت برادر مؤ
من از ثواب زيارت حضرت سيدالشهدا برتر است .
(401) مقدس اردبيلى يادآور مى شود:
... لقضاء حاجة المؤ من ... فانه لا شك انه
اءعظم من النافلة ... .
(402)
در احاديث آمده است :
كسى كه در پى قضاء حوائج
ارباب رجوع باشد، خدا در پى قضاء حوائج او خواهد بود.
ارتباط روزه با مشكل
گشايى :
در جلوه هاى گوناگون مى توان ارتباط روزه با مشكل گشايى را
مشاهده كرد. اولين جلوه اين ارتباط همان فلسفه وجوب روزه است ، امام
صادق (ع ) مى فرمايند:
خدا، روزه را بر همگان
واجب كرد تا اغنيا لمس كنند كه در زندگى فقرا چه مى گذرد و در جهت
انفاق به آنان قيام كنند. از اين مساءله به خوبى ارتباط تنگاتنگ
ميان انفاق و روزه اثبات مى شود.
دومين جلوه ارتباط ميان روزه و حل مشكلات مردم آنجا است كه پيامبر اكرم
(ص ) هر گاه از روزه سخن مى گفت بر انفاق نيز تاءكيد به عمل مى آورد.
در آن خطبه معروف علاوه بر ذكر فضايل و بركات اين ماه ، خاطرنشان كرد
كه در اين ماه صدقه بدهيد و انفاق كنيد و دست مساكين را بگيريد.
مردى در خدمت امام صادق (ع ) از فقر و تنگدستى خود شكايت كرد، امام (ع
) فرمود: روزه بگير و سپس در حال روزه صدقه بده .
سومين جلوه ارتباط ميان روزه و حل مشكلات مردم ، پرداخت
زكات فطره است ، و آن اين است كه بر هر
مسلمان حتى آنهايى كه روزه نمى گيرند، پرداخت فطريه واجب است ،
زكات فطره نوعى انفاق در راه خداست .
(403)
سيره انبيا و اولياى خدا:
مشكل گشايى سيره انبيا و اولياى خداست . مسائلى چون : شفاعت ،
توسل ، تبرك و اهتمام ورزيدن به امور مسلمين و... گوياى اهميت اين
مساءله در زندگى اوليا و انبيا عظام است . پيامبر اكرم (ص )فرمود:
كسى كه شب را به صبح رساند و نسبت به امور
مسلمين اهتمام نورزد، مسلمان نيست
(404).
(405)
13. انتظار
يكى از عوامل ارتقاء روزه ، توجه به امام غايب و در انتظار آن
حضرت به سر بردن است . بر ما فرض است كه هميشه به ويژه در ماه رمضان ،
بالاءخص در شب هاى قدر، به ياد آن امام باشيم . نيايش هاى ماه مبارك
رمضان را مى توان
انتظار نامه لقب داد.
برخى از دعاهاى ماه رمضان به ما رهنمود مى دهند كه :
الف بايد به واسطه فيض ميان خالق و مخلوق توجه كرد.
ب واسطه فيض ، جز امام زمان نيست .
ج بايد هماره چشم به راه طلوع آن خورشيد و منتظر بهار پربار آفرينش
بود.
(406)
سيد بن طاووس مى نويسد: شب قدر بايد دعاى فرج امام زمان را بيشتر
خواند؛ پس ماه رمضان ماه انتظار است . در فصل امام شناسى سخن از توجه
بيشتر اين ماه به مساءله امامت به ميان آمد و اينك بدين نكته اشاره
داريم كه در اين ماه بايد بيشتر بدان پرداخته شود. در دعاى هر شب ماه
رمضان دعاى افتتاح بدان توجه شده است :
...
والخلف الحجة المهدى ، حججك على عبادك ، اللهم و صل على ولى امر القائم
... المؤ مل و العدل المنتظر... اللهم اجعله الداعى الى كتابك و القائم
بدينك ، استخلفه فى الاءرض ... اللهم انا نشكو فقد نبينا... و غيبة
ولينا... .
(407)
يكى از عوامل ارتقاى درجه روزه ،
انتظار
است ؛ انتظار، همان
اميدى كه از كانون
فطرت آدمى فوران مى كند، و به نوبه خود داراى اركانى است : منتظر،
منتظر، و مساءله مورد انتظار.
ترديدى نيست كه هر كس ، داراى هر فرهنگ و پيرو هر مكتبى باشد، به گونه
اى در انتظار به سر مى برد و اختلاف در ايده آل و مورد انتظار افراد
است و جامع و قدر مشترك اين است كه
هر كسى ، روز
بهى مى طلبد از ايام ، حتى كمونيستها و ماديون زمان ما نيز در
انتظار تحقق جامعه بى طبقه مورد نظر خود به سر مى برند!
به طور كلى مسلمانان و به خصوص شيعه اماميه شيعه اثنى عشرى در اين باره
نظر مترقى دارد؛ زيرا آنان در انتظار
امام موعود
خويش هستند؛ امامى كه بنا به مصالحى الهى ، پس از سپرى كردن غيبت صغرى
322-255، حدود 67 سال پس از پدر و 5 سال در دوران پدر هم اكنون قرنهاست
كه در غيبت كبرى به سر مى برد.
انتظار يكى از بزرگترين ، پشتوانه هاى
روحى آدمى است كه در كشاكش دشواريها و مشكلات زندگى ، توان مقابله و
قدرت استقامت خاصى به انسان مى بخشد و از هر گونه افسردگى و اضطراب و
نگرانى پيشگيرى مى كند.
انتظار از نظر قرآن :
انتظار فرج اختصاص به مسلمانان ندارد و همچنين آن كسى كه مورد
انتظار مسلمانان است مورد انتظار همه انبياء و اولياء پيشين نيز بوده
است و اين مساءله مورد اذعان قرآن كريم است . آنجا كه مى فرمايد:
ما بعد از تورات در زبور نوشتيم و در كتب انبياء
سلف وعده داديم كه البته بندگان نيكوكار من ملك زمين را وارث و متصرف
خواهند شد.
(408)
زبور گرچه طبق نظر
معروف ، نام كتاب داود است ، لكن معناى
عام آنعبارت است از صحيفه ( دفتر) كه به همه كتابهاى آسمانى گفته مى
شود. بر اين اساسالف و لام آن جنس است و
عموميت آن قابل ترديد نيست .
زمخشرى در كشاف ، ذيل آيه فوق ، يادآور مى شود:
الزبور... اسم لجنس ما اءنزل على الاءنبياء من
الكتب . و در ادامه آن مى نويسد:
ترثها
امة محمد.
(409)
همچنين در تفسير كبير نيز آمده است :
الزبور...
و هو الكتاب المنزل .
(410)
نيز شيخ طوسى در
تبيان ، خاطرنشان مى كند
كه زبور بفتح
ز معناى مفرد و به ضم
ز معناى جمع دارد. وى سپس مى نويسد:
الزبور كتب الاءنبياء.
(411)
همچنين از امام باقر (ع ) نقل مى كند كه آن حضرت فرمود:
(412) اين وعده خداوند به مؤ
منين است و آن اينكه مؤ منين وارث تمام زمين خواهند شد.
نكات مهمى كه آيه فوق در باب مهدويت و امامت صالحان و وراثت آنان بر
زمين خاطرنشان مى سازد، از اين قرار است :
الف مهدى موعود كه مسلمانان بخصوص شيعيان انتظار ظهور وى را مى كشند،
در همه كتابهاى آسمانى انبياى پيشين مطرح شده است .
ب انبياء و تمام پيروان آنان در طول تاريخ ، منتظر ظهور امام زمان بوده
اند، بنابراين مساءله انتظار، اختصاص به اسلام و مسلمين ندارد.
ج به مساءله انتظار در اسلام توجه ويژه اى شده و
افضل الاعمال به شمار آمده است ، چنانكه پيامبر (ص ) مى فرمايد:
(413) بهترين اعمال امت من
انتظار فرج است .
همچنين رسول گرامى اسلام (ص ) در جاى ديگر فرمود:
(414) بهترين اعمال امت من صبر و
سكوت و انتظار فرج است .
منتظر هنگامى منتظر به حساب مى آيد كه مهياى هرگونه پذيرايى ، همسويى و
همگامى با محبوب ، اسوه و ولى مورد انتظار خود باشد. او بايد به گونه
اى در زندگى روزه مره خود عمل كند كه نظر امام منتظر خود را جلب كرده و
رفتار خود را با او همسو نمايد و به آنچه كه امام موعود بعد از ظهور
خود، در اولويت قرار مى دهد، بينديشد و در محدوده وسع و توان و امكانات
خود، در دوران انتظار، در تحقق آنها بكوشد. بنابراين ، انتظار تاءثير
روانى ويژه در روحيه شخص منتظر دارد.
امام صادق (ع ) فرمود:
(415) كسى كه دوست دارد تا از
ياران امام زمان (عج ) به حساب آيد، بايد در انتظار به سر برد، او بايد
در دوران انتظار اهل ورع و تقوا باشد و با محاسن اخلاقى خود را بيارايد.
ابو بصير مى گويد: از امام صادق (ع )،
پرسيدم ، مراد از آيه
و جعلها كلمة باقية فى
عقبه
(416) چيست ؟ آن حضرت پاسخ دادند:
(417) منظور آيه ، عبارت است از
امامت كه در نسل امام حسين (ع ) تا روز قيامت ، جاودانه خواهد بود.
سر مكنون :
وجود امام زمان (عج )، چگونگى زندگى او و فلسفه غيبت او، همه از
رازها و از اسرار جهان آفرينش اند بر اين اساس امام صادق (ع ) از اين
مساءله به عنوان راز نهفته سر مكنون ياد مى كند.
مستضعفين از ديدگاه قرآن
و روايات :
مفضل مى گويد امام صادق (ع ) فرمود:
رسول
اكرم (ص ) به على و امام حسن و امام حسين : نگاه كرد و سپس گريه نمود و
فرمود: شما مستضعفين بعد از من هستيد. مفضل مى گويد: در اين
هنگام از امام پرسيدم ، منظور پيامبر اكرم (ص ) چيست ؟ امام (ع ) پاسخ
داد مراد آن حضرت اين است :
بدون ترديد شما
امامان بعد از من هستيد، خداوند مى فرمايد: و ما اراده كرديم كه بر آن
طايفه ضعيف و ذليل در آن سرزمين منت گذارده و آنها را پيشوايان خلق
قرار دهيم و وارث ملك و جاه فرعونيان گردانيم .
(418) امام (ع ) در ادامه فرمود:
اين آيه تا روز قيامت صادق است .
(419)
14. شفاعت
يكى از ابعاد معارف روزه ، مساءله شفاعت است . در جاى جاى ادعيه
مربوط به ماه مبارك ، به گونه اى مستقيم و غير مستقيم سخن از غفران
طلبى ، آمرزش خواهى و شفاعت جويى است . از اين رو در اين ماه ، اين بخش
از معارف روزه نيز بايد مورد توجه قرار گيرد. در دعاى معروف جوشن كبير
كه در شبهاى قدر قرائت آن توصيه شده ، در بند 27 آمده است :
يا اءشفع الشافعين ؛
اى شافع ترين شفاعت كنندگان ؛ و در جاى
ديگر اين دعا سخن از شفيع ، شافع ، مشفوع و شفاعت است .
طلب غفران ، مساءله مهم ديگرى را به
همراه دارد، و آن مساءله
شفاعت خواهى است
. اين مساءله به نوبه خود، بيش از ساير مسائل در فرهنگ ماه مبارك رمضان
مى درخشد و معارف اين ماه از آن سخن مى گويد. شفاعت ، داراى عرصه هاى
مختلفى است از جمله اينكه شفاعت كننده و شفاعت شونده چه كسانى هستند؟
شفاعت كننده :
در پاسخ اين پرسش بايد گفت : هر كسى نمى تواند به مقام شفاعت
نائل آيد و از ديگران شفاعت كند، بنابراين شفيعان راستين عبارت اند از:
الف خدا: شفاعت از آن خداست :
قل لله الشفاعة
جميعا
(420)؛
بگو شفاعت همه خلقان با
خداست .
ب شفيع ماءذون : خداوند شفاعت كسانى را كه به آنان اذن شفاعت داده است
، مى پذيرد. قرآن كريم مى فرمايد:
كه را اين
جراءت است كه در پيشگاه او به شفاعت برخيزد مگر به فرمان او.
(421) همچنين در جاى ديگر مى فرمايد:
و شفاعت كسى هم جز آنكه خدا به او اذن شفاعت
داده سودمند نيست .
(422)
از آيات فوق به خوبى اين حقيقت استفاده مى شود كه شفاعت از آن خداست ،
و هيچ كس نمى تواند شفاعت كند، مگر آن كسى كه خدا به وى اذن داده باشد.
شافعان ماءذون از جانب خداوند عبارتند از:
قرآن : پيامبر (ص ) فرمود:
(423) قرآن شفاعت كننده اى است
كه شفاعت وى پذيرفته مى شود و شكايت كننده اى است كه شكايت او در
پيشگاه خدا مورد رسيدگى قرار مى گيرد. همچنين آن حضرت فرمود:
(424) قرآن را فرا بگيريد؛ زيرا
قرآن در قيامت از پيروان خود و كسانى كه آن را بياموزند و به آن عمل
نمايد شفاعت خواهد كرد.
پيامبران و امامان : امام باقر (ع ) مى فرمايد:
(425) بدون ترديد پيامبر اكرم (ص
) درباره امت خود و ما هم درباره شيعيان خود شفاعت مى كنيم .
پيامبر اكرم (ص ) فرمود:
(426) بدون شك شفاعت من براى
كسانى است كه داراى گناهان كبيره اند.
علما و شهدا و صالحان : پيامبر (ص ) فرمود:
سه
گروه شفاعت مى كنند؛ انبياء علماى ربانى و شهدا، البته شفاعت اينان در
پيشگاه خدا پذيرفته است .
(427) در رهنمودى از امام صادق (ع ) آمده است :
امامان و صديقين از مؤ منين از جمله شفاعت
كنندگان در قيامت هستند.
(428) غزالى در احياء العلوم يادآور مى شود:
هنگامى كه مقرر شد، برخى از مؤ منان به جهت برخى
از معصيتها داخل جهنم شوند، پروردگار، طبق فضل و رحمت خويش ، شفاعت را
درباره آنان مى پذيرد و در اين رابطه ، انبياء صديقين ، علما و صالحان
امت و هر كس كه در پيشگاه خداوند آبرويى دارد، به شفاعت از اهل بيت و
نزديكان و آشنايان خود مى پردازد.
(429)
عبادات و اعمال صالح : عبادات و اعمال نيك ، از جمله شفاعت كنند گانند
و در اين باره نصوص و احاديث فراوانى در دست است كه به نقل يك مورد از
نهج البلاغه بسنده مى كنيم . على (ع ) مى
فرمايد:
(430) خود را با اطاعت از خدا
بياراييد و آن را شفيع واسطه اى در جهت دستيابى به خواسته هاى خود
برگزينيد.
شفاعت شونده :
كسانى هستند كه به مقام ارتضا نائل شده باشند، اعم از آنكه در
زندگى همواره ، در شمار اهل ايمان بوده اند و يا آنكه از راه توبه و
بازگشت از گناه بدين مقام رسيده باشند و يا آنكه داراى مايه هاى درونى
قابل قبول در پيشگاه خدا بوده و به خاطر آن مورد شفاعت قرار گرفته اند،
گرچه هنوز توبه نكرده باشند.
از آيه شريفه :
و لا يشفعون الا لمن الرتضى
(431)؛ به دست مى آيد كه ، شفاعت تنها شامل كسانى مى
شود كه به مقام ارتضا نائل آمده باشند. بر اين اساس امام صادق (ع ) در
ضمن دستور العملى كه براى جمعى از مؤ منين نوشتند، اين نكته را متذكر
شدند كه :
(432) كسى كه دوست دارد تا شفاعت
شافعان براى او سودمند باشد، بايد بكوشد تا رضاى الهى را در زندگى به
دست آورد.
همچنين اميرالمؤ منين (ع ) در اين راستا فرمودند:
مطيع پيامبران الهى و تسليم دستورات و تعاليم
آنها باشيد تا از شفاعت آنان برخوردار گرديد.
(433)
بعضى از مفسران مى گويند كه : مقام
ارتضاء
غير از
توبه و ترك گناه است . ايشان مى
گويند: آنگاه كه شفاعت كنندگان از صاحبان كبيره و صغيره راضى باشند،
شفاعت انجام مى گيرد گرچه در دنيا توبه نكرده باشند، لكن بعضى از اهل
نظر مى گويند: اگر توبه نكرده باشند. مشمول شفاعت نخواهند گشت ؛ يعنى
توبه كننده مستحق شفاعت و آمرزش است .
(434)
به طور كلى گناهكارانى شفاعت مى شوند كه خطا و گناهان آنان اصل
ايمان و
ولايت
آنان را به خطر نيفكنده باشد، بنابراين گناهانى همچون : كفر،
شرك ، انحراف از خط ولايت باعث مى گردد تا آدمى مشمول شفاعت نگردد.
قرآن در اين باره مى فرمايد:
مشمول شفاعت نمى
شوند مگر كسانى كه داراى عهد الهى باشند.
(435)
با توجه به آيه فوق ، كسى از شفاعت برخوردار مى شود كه عهد الهى را از
دست نداده باشد طبق برخى از نصوص ، مراد از عهد، ايمان خالص و اعتقاد
به ولايت على (ع ) است .
(436)
آرى ، همچنان كه يادآور شديم ، شفاعت ، شامل هر كسى نمى شود، به عبارت
ديگر هر نوع گناه و اشتباهى مورد شفاعت قرار نمى گيرد؛ مثلا:
كفر و
شرك
از جمله گناهانى هستند كه اهل خود را از شفاعت محروم مى كنند، همچنان
كه عدم
ولايت اميرالمؤ منين (ع ) انسان
را به چنين سرنوشتى دچار مى كند.
زمخشرى در ذيل آيه
فما تنفعهم شفاعة الشافعين
(437)؛ مى نويسد: هنگامى كه مرگ تكذيب كنندگان كفار فرا
رسيد، هيچ شفاعتى از هيچ شفيعى اعم از فرشتگان و پيامبران ، در حق آنان
سود نبخشد. و يادآور مى شود:
شفاعت شامل كسانى
مى شود كه مورد رضايت خدا و داراى ايمان باشند، لذا كفار از نعمت شفاعت
محروم مى شوند.
(438) سپس مى افزايد: شفاعت در آن روز، بر درجات كسانى
كه مورد رضايت خدا هستند، مى افزايد.
گنهكاران :
گنهكاران دو دسته اند: دسته اى از آنان پيش از ورود به جهنم
مورد
شفاعت قرار مى گيرند؛ و دسته اى
ديگر پس از دخول به جهنم ، مورد
شفاعت
واقع شده و آزاد مى گردند؛ اين دسته در ميان بهشتيان ، شناخته مى شوند
و به ايشان
جهنميان گويند.
(439) در حديث آمده است :
(440) گروهى از اهل جهنم با
شفاعت من از آتش آزاد مى گردند و آنان را اهل جهنم مى خوانند.
اثر تربيتى اعتقاد به
شفاعت در زندگى :
اثر اعتقاد به
شفاعت در زندگى
دنيوى و اخروى قابل انكار نيست ؛ همچنانكه اثر اين اعتقاد در زندگى
فردى و اجتماعى آدمى نيز غير قابل انكار است .
الف اعتقاد به شفاعت باعث از بين رفتن بيمارى ياءس مى شود كه از
بزرگترين و فراگيرترين بيماريهاى روانى در ميان بشر مى باشد. وقتى
انسان ماءيوس همه درها را به روى خود بسته مى بيند، به انواع بيماريهاى
روانى مبتلا مى شود، اما وقتى راه چاره وجود داشته و بداند درهايى به
روى وى باز است ، هرگز ماءيوس نمى شود.
ب اعتقاد به شفاعت ، انگيزه اى است براى روى آوردن به
توبه و جبران خطاها و اشتباهات گذشته ، و
اين يكى از بهترين راه هاى رهايى از ظلمات و اقدام و پرداختن به
نيكيهاست .
ج اعتقاد به شفاعت ، عامل توجه مردم به اسوه هاى هدايت ، تقوا و طهارت
دل كه به عنوان
شفيع معرفى شده اند مى
باشد.
د اعتقاد به شفاعت و توجه به مقام منيع شفاعت كنندگان باعث مى شود كه
انسان به گونه اى عمل كند كه به اين مقام نائل شده و بتواند از ديگران
شفاعت نمايد.
علامه
حسن زاده آملى در حاشيه خود بر
كشف المراد نوشته علامه حلى ؛، مى نويسد:
آنچه كه در پرتو شفاعت به دست مى آيد، آن است كه انسان با ايمان در اين
دنيا به خاطر تبعيت از سيره شفيع ، در مزرعه نفس خود، چيزهايى را به
دست مى آورد كه در قيامت نتيجه آن را مى يابد.
(441)
فلسفه شفاعت :
مطلب اين بخش را با اين سؤ ال آغاز مى كنيم كه چرا خدا بدون
واسطه شدن شفيع . و به طور مستقيم الطاف خويش را شامل حال انسان نمى
كند؟
اولا؛ شفاعت نوعى پاداش است كه خداوند براى صالحان منظور داشته است .
مفسران ، مراد از
مقام محمود در آيه
شريفه :
عس اءن يبعثك ربك مقاما محمودا
(442) را شفاعت دانسته اند.
ثانيا؛ اذن شفاعت از سوى خدا براى بعضى از اولياء الله به نوبه خود
ارجاع دادن و فراخوانى مردم به سوى آنان اسوه هاى فضيلت و هدايت است .
اعتقاد به شفاعت بهترين راهى است كه انسان خود را همرنگ كسانى سازد كه
مشمول لطف و نظر خداوند هستند، تا از شفاعت آنان بهره مند گردد.
ثالثا؛ اعتقاد به شفاعت ، روح تسليم و انقياد در برابر رهبران الهى و
تعاليم آسمانى را در شفاعت خواهان زنده مى كند.
رابعا؛ مساءله شفاعت اثر تربيتى ويژه اى نه تنها در شفاعت خواهان ،
بلكه در شفاعت كننده بر جاى مى نهد؛ يعنى شفاعت انگيزه اى است تا آدمى
در پرتو انجام اعمال حسنه ، به اين مقام دست يابد؛ زيرا مقام شفاعت ،
بر اساس تفضل الهى براى اولياء الله منظور گشته است .
(443)
علامه مجلسى ؛ در اعتقادات مى نويسد:
معناى شفاعت كبرى آن است كه ائمه معصومين (ع ) در اين عالم و در عالم
آخرت ، واسطه رسيدن فيوضات خداوندى و رحمتهاى قدسى قابليت دارند و به
طفيل ايشان ، رحمت خدا به ساير موجودات افاضه مى شود، و همين ، حكمت
لزوم صلوات بر ايشان و توسل به آنها در هر حاجتى مى باشد، بدون ترديد
مبداء متعال ، فياض است و نيز محل ، قابل است .
(444)
قابل ذكر است كه رحمت الهى ، بر اساس نظام احسن طبق صلاح ديد پروردگار
متعال بدون نظام انجام نمى گيرد.
با توجه به مطالب و نكات فوق مساءله
مغفرت الهى
از طريق نفوس كامل و ارواح برتر انبياء و اولياء از همين نظر
مورد ارزيابى قرار مى گيرد، بنابراين بايد گفت : مغفرت الهى از راه
واسطه تحقق مى يابد:
(445) و شفاعت نيز يكى از مجارى
فيض و لطف خداست .
شهيد مطهرى مى نويسد: شفاعت همان مغفرت الهى است ؛ زيرا هنگامى كه
شفاعت به پروردگار متعال نسبت داده شود، مغفرت خوانده مى شود و آنگاه
كه به وسائط و مجارى رحمت و فيض حق نسبت داده شود، شفاعت ناميده مى
شود.
بنابراين هر شروطى كه براى شمول مغفرت و رحمت الهى مطرح است ، براى
شمول شفاعت نيز مطرح مى باشد.
كسى كه از شمول مغفرت و رحمت الهى محروم بماند، از شمول شفاعت نيز
محروم مى باشد. همان گونه كه كفر، شرك و...مانع مغفرتند،
(446) مانع شفاعت نيز مى باشند.
مشركان مكه معتقد بودند كه بتها شفيعان آنهايند؛ آنان بت را خدا نمى
دانستند، ولى معتقد بودند كه بتها مى توانند در اراده خدا دخالت كنند،
و شفاعت نمايند. اين عمل آنها بر
خلاف توحيد
افعالى بود. بنابراين مشركان ، از حيث خالقيت مشرك نبودند، بلكه از حيث
ربوبيت مشرك بودند؛ زيرا اعتقاد داشتند:
هؤ لاء
شفعاؤ نا عند الله ؛ بر خلاف شفاعت مورد نظر مشركان مكه شفاعت
مورد نظر ما، دخالت در ربوبيت خدا ندارد، بلكه همگام با قانون و نظام
الهى است ؛ قرآن مشركان مكه را به جرم اين اعتقاد باطل و نادرست مورد
نكوهش و ملامت قرار داده است .