راههاى تقويت حالت
خوددارى از دروغ
راههاى مختلفى در پيش روى ماست كه با
پيمودن آنها مى توان اراده خود را تقويت كرد و روحيه مقاومت در برابر
دروغ گفتن در خود پديد آورد، از جمله :
1. توجه به اين حقيقت كه دروغ يكى از اخلاق نكوهيده و ناپسند است .
اميرالمؤ منين (ع ) فرمود: ليس الكذب من خلائق
الاسلام ...
(165).
2. توجه به اثر ذات منفى دروغ در زندگى فردى ، اجتماعى و دنيوى و اخروى
. امام صادق (ع ) فرمود: دروغ نگو كه آبروى تو
را مى ريزد و به شخصيت تو ضربه مى زند.
(166)
3. فراهم شدن زمينه گناهان ديگر. اميرالمؤ منين (ع ) فرمود:
از دروغ بپرهيزيد كه آدمى را به سوى ساير مظاهر
فسق و فجور مى كشاند.
(167) همچنين امام باقر (ع ) فرمود:
دروغ مايه تضعيف و نابودى ايمان آدمى است
.
(168)
در حديث آمده است : هنگامى كه سردمداران و مسؤ
ولان جامعه دروغ بگويند، باران رحمت الهى از آنان دريغ مى شود.
(169)
4. توجه به آثار صدق و راستگويى در زندگى
5. استفاده از توريه در زندگى
6. پرهيز از پرحرفى و روى آوردن به سكوت حكيمانه در زندگى .
دروغ هاى مجاز
دروغى كه بر اساس خواسته دل و هواى نفس بر زبان جارى شود، مورد
نهى و نكوهش است ولى سخنى كه طبق امر خدا و در جهت جلب نظر او بر زبان
جارى ، مى شود از مصاديق دروغ متعارف نبوده و مورد نكوهش نخواهد بود،
از جمله :
الف - صلح طلبى : از راه دروغ گفتن ، قلوب مؤ منان را نسبت به يكديگر
مهربان كردن و صلح و آشتى و اخوت و صميميت را تحكيم بخشيدن مورد لطف
خداست ، لذا رسول خدا (ص ) فرمود: المصلح ليس
بكذاب
(170)؛ در وصيت اميرالمؤ منين (ع ) به امام حسن و امام
حسين (ع ) آمده است كه از جد شما شنيدم كه فرمودند:
آشتى دادن و اصلاح ميان دو نفر و روزه يك سال
بيشتر ارزش دارد.
همچنين پيامبر اكرم (ص ) فرمود: هركسى در جهت
اصلاح و دوستى ميان دو نفر گام بردارد، ملائكه خداوند بر او درود مى
فرستند تا اينكه برگردد و ثواب و پاداش شب قدر به وى داده شود.
(171)
ب دفع شر: چنانچه دو انسان مؤ من در زندگى روزمره با يكديگر به گونه اى
قهرآميز برخورد كنند، يكى از آنان از صحنه بگريزد و ديگرى با اسلحه وى
را تعقيب نمايد، طرف در جايى پنهان شود و ديگرى كه مسلح است ، از شما
بپرسد كه فلانى كجا است ؟ وظيفه چيست ؟ آيا بايد راست گفت و آتش شرارت
و فتنه را شعله ور ساخت ؟ اينجاست كه امام باقر (ع ) مى فرمايد:
دروغ ناپسند است ، مگر آنجا كه دفع شر و اصلاح
ميان دو نفر است .
(172)
ج دروغ در جنگ با دشمن ؛
د دروغ در منزل براى حفظ ثبات و سازش خانوادگى ؛
ه سخن رمانتيك : يكى از موارد دروغ مجاز، دروغى است كه به منظور مهيا
شدن زمينه بيان حق و حقيقت بر زبان مى آيد؛ دروغى كه گوينده آن ، به آن
اعتقادى ندارد و به شنونده خود نيز اين حقيقت را القا مى كند. گوينده
در اين موارد در صدد خلاف گويى نيست و خلاف گويى ظاهرى وى به خاطر
هواهاى نفسانى او نيست ، بلكه جهت مهيا ساختن زمينه تبليغ حق ، صورت مى
پذيرد، لذا ملاك دروغ حرام را ندارد ملاك دروغ حرام ، جهت جلب رضاى
هواهاى نفسانى دروغ گو است .
عيسى خداست ! (جدال احسن )
در جلسه ماءمون ، دانشمندى مسيحى مذهب حاضر، به طور مفصل ، از فضل و
منقبت مسيح مقدس سخن به ميان آورد و تاءكيد فراوان داشت كه عيسى جلوه
الوهيت داشت و ما حق داريم وى را خدا بدانيم و خدا است كه در سيماى
عيسى ، تجسم يافت . امام هشتم (ع ) او را مورد توجه قرار داد و مسيح
مقدس را ستود و افزود: او فقط يك عيب
داشت و آن اين است كه اقل عبادت نبود و به عبادت نمى پرداخت . دانشمند
مسيحى مذهب برآشفت و گفت : مگر مى توان پذيرفت كه مسيح اهل عبادت نبود؟
امام (ع ) پرسيد: اگر او اهل عبادت بود، به عبادت چه كسى مى پرداخت ؟
دانشمند مسيحى گفت : به عبادت خدا، امام (ع ) فرمود: پس اقرار كردى كه
مسيح ، بنده خداست نه خدا، دانشمند مسيحى متحيرانه سكوت كرد
(173).
8. حسادت
يكى از آفات و عوامل كاهش ارزش روزه ،
حسد ورزى است . از امام صادق (ع ) در ذيل آيه
انى نذرت للرحمن صوما
(174) اءى صمتا آمده است
: زبان خود را حفظ كنيد، چشمان خود را از نگاه
به نامحرم بپوشانيد. حسد نورزيد، نزاع نكنيد، و بدون ترديد حسد ايمان
را نابود مى كند همچنان كه آتش هيزم را.
(175)
راه رهايى و نجات از
حسادت
ترديدى نيست كه بيمارى هاى روحى از جمله
حسد همچون بيمارى هاى جسمى قابل علاجند، بنابراين
حسادت را مى توان مهار كرد و تضعيف نمود.
برخى از راه هاى مؤ ثر جلوگيرى كردن از حسد ورزى عبارت اند از:
1. توجه به آثار منفى جسمى ، روحى ، دنيوى و اخروى حسد نسبت به خود
حسود، تا آنجا كه حضرت على (ع ) فرمودند: سلامتى
جسم در گرو كمتر حسد ورزيدن است .
(176) همچنين رد شدن عبادت از جمله آثار منفى حسادت است
. در حديث آمده است : اعمال نيك آدمى وقتى به بالا صعود مى كند در
آسمان پنجم مورد كنترل واقع مى شود و اگر صاحب آن حسود باشد، آن عبادت
بر سر صاحب خود كوفته مى شود: فاءنا ملك الحسد
اءضرب به وجه صاحبه فانه حاسد
(177).
2. توجه به ويژگى هاى اخلاقى انبيا و اوليا و اسوه هاى انسانى .
اميرالمؤ منين (ع ) فرمود: حسد، از اخلاق
پيامبران نيست .
(178)
3. چشم ندوختن و بى اعتنايى به آنچه كه در دست ديگران است .
4. توجه به مبداء نعمتها كه الطاف پروردگار و تلاش و شايستگى ماست .
5. توجه بدين مساءله كه حسادت باعث خشم الهى نسبت به آدم حسود و سبب
محروميت وى از الطاف خداوند مى شود.
عوامل فوق از جمله عواملى هستند كه در جهت نجات و رهايى انسان از چنگال
حسد و يا پيشگيرى از غلبه آن بر وى مؤ
ثرند.
وظيفه محسود
وظيفه شخصى كه مورد حسد واقع مى شود، آن است كه اولا، از حسد
ورزى ديگران ، دلگير نشود؛ زيرا حسادت ديگران نسبت به او، نشان از
برترى رتبه اوست . اميرالمؤ منين (ع ) فرمود: هر
كسى كه داراى مرتبه اى گرانمايه باشد محسود است .
(179)
9. غيبت
غيبت يكى از عواملى است كه باعث
سقوط ارزش روزه مى شود و شخص روزه دار را
از دستيابى به پاداش بهتر و سزاوارتر محروم مى سازد. پيامبر اكرم (ص )
فرمود: روزه دار عبادت كننده ، به حساب مى آيد
گر چه در ميان رختخواب و در حال استراحت باشد، البته مادامى كه به غيبت
از اين و آن روى نياورد.
(180)
كسى كه در ماه رمضان از مرد يا زن مسلمانى غيبت
مى كند، خدا نماز و روزه او را تا چهل روز قبول نمى كند مگر آنكه فرد
مورد غيبت از او راضى شود.
(181) كسى كه در ماه رمضان غيبت
مى كند در مقابل روزه خود پاداشى به دست نمى آورد.
(182)
هر كس غيبت برادر مسلمان خود را بنمايد، روزه اش
باطل مى شود و وضويش مى شكند.
(183)
غيبت چيست ؟
از پيامبر اكرم (ص ) پرسيدند: غيبت چيست ؟ آن حضرت فرمودند:
چيزى را از بردار دينى خود ذكر كنى كه به مثل
بيايد.
(184)
سؤ ال كننده عرض كرد: اءراءيت يا رسول الله ان
كان ذالك فى اءخى ؛ اگر چه مطلب مورد غيبت در خود طرف غيبت شوند
وجود داشته باشد؟ حضرت فرمودند: اگر در او وجود
دارد سخن تو غيبت محسوب مى شود وگرنه بهتان خواهد بود.
(185)
پيامبر اكرم (ص ) همواره ، تاءكيد داشت تا مسلمانان به افشاگرى نسبت به
يكديگر نپردازند و در صدد ريختن آبروى يكديگر نباشد و به عيبجويى از
همديگر نپردازند، لذا آن حضرت به طور اءكيد مسلمانان و پيروان خود را
از غيبت كردن نهى مى نمود: برادران مسلمانتان را
غيبت نكنيد و در صدد به دست آوردن و كشف اسرار آنان نباشيد؛ بنابراين
هر كس در پى كشف اسرار برادر دينى اش و افشاى آن باشد، خداوند اسرار او
را بر ملا مى كند، و كسى را كه خداوند در صدد كشف اسرارش باشد، در درون
خانه اش وى را مفتضح و رسوا خواهد كرد.
اركان غيبت
مهمترين اركان غيبت عبارتند از:
سخن ، در غياب كسى بر زبان آيد. سخن در مقام نكوهش و سرزنش كسى باشد
غيبت شونده اهل استتار باشد. غيبت شونده اهل ايمان باشد.
با توجه به اركان فوق ، چنانچه سخنى در ستايش كسى و يا در مذمت شخص
جاهر الفسق و يا منافق گفته شود، غيبت
محسوب نخواهد شد.
ريشه غيبت
وجود خصلتى به نام غيبت كردن در بعضى افراد به عواملى چند بستگى
دارد كه مهمترين آنها عبارت اند از:
الف . حرامزادگى
از ديدگاه اسلام حرامزاده نمى تواند برخى از مناصب معنوى از جمله
پيشوايى و مرجعيت دينى را احراز كند؛ زيرا تاءثيرات نامطلوبى از خود در
جامعه بروز مى دهد كه بدخواهى ديگران ، عيب جويى و بدگويى از مردم از
آن جمله اند.
اوحدى كرمانى مى گويد:
آن كس كه حرامزادگيش عادت و خوست
|
عيب دگران به پيش او سخت نكوست
|
معيوب ، همه عيب كسان مى طلبد
|
از كوزه همان برون تراود كه در
دروست
|
امام (ع ) مى فرمايد:
دروغ مى گويد كسى كه ادعاى
حلال زادگى دارد، ولى از راه غيبت ، گوشت مردم را مى خورد.
(186)
ب . عجز و درماندگى :
بعضى افراد در رويارويى با حريف و هماورد طرف دعوا كم مى آورند، در
نتيجه در خود احساس ضعف مى كنند. اين
احساس
حقارت در برابر طرف وى را وا مى دارد تا به
جنگ سرد كه يكى از جلوه هاى آن
غيبت و پشت سرگويى از اوست ، روى آورد.
على (ع ) مى فرمايد:
غيبت تلاش و يا سنگر آدم
عاجز است .
(187)
ج . نفاق :
انسان ها نسبت به يكديگر يا دوستند يا دشمن و يا منافق ؛
آدم منافق رفتار و كردارش مطابق گفتارش
نيست در ظاهر دوست است و در غياب دشمن ، در حضور تعريف و در غياب تكذيب
مى نمايد، در حضور شخص خود را خير خواه وى جلوه مى دهد، اما در پشت سر
بدخواه اوست .
غيبت ، در برخى از موارد
نشانه وجود اين خصلت ناستوده ؛ يعنى
نفاق
است .
على (ع ) فرمود:
غيبت نشانه و دليل منافق بودن
است .
(188)
راه هاى درمان بيمارى
غيبت
مهمترين طريق پيشگيرى از ابتلا به
بيمارى
غيبت و يا راه هاى درمان اين بيمارى خطرناك ، و رهايى از آن
عبارت اند از:
1. توجه به اثرات منفى
غيبت
آثار سوء
غيبت در دنيا و آخرت ،
در زندگى فردى و اجتماعى ظاهر مى گردد. در دنيا موجب جدايى و جدال و
فاصله گرفتن دلها، و در عالم قبر و برزخ موجب
فشار قبر و در آخرت باعث هزاران مشكلات است .
غيبت در دنيا، علاوه بر ايجاد كدورت و از بين بردن محبتها و دوستيها و
صميميتها، حسنات و عبادتهاى آدمى را ضايع كرده و از ارزش آن مى كاهد.
بعضى از اثرات منفى
غيبت عبارت اند از:
سلب پاداش : در احاديث مى خوانيم :
كسى كه در
ماه صيام از انسان مؤ منى غيبت مى كند، پاداشى در برابر روزه خود
دريافت نمى كند.
(189)
نابود شدن حسنات : پيامبر اكرم (ص ) فرمود:
آتش
در سوزاندن و نابود كردن چيز خشك مؤ ثرتر و سريع الاءثر تر از غيبت در
جهت نابودى حسنات نيست .
(190)
سلب ايمان : امام صادق (ع ) فرمود:
هنگامى كه
انسان با ايمان ، مؤ منى را متهم كند، ايمان وى در قلبش ذوب مى شود،
همچنان كه نمك در آب حل مى شود.
(191)
انتقال حسنات : شخصى روز قيامت در پيشگاه خدا حاضر مى شود و نامه اعمال
او به وى داده شود. او حسنات خود را در آن نمى بيند، مى گويد: خداوندا!
اين كتاب اعمال من نيست ؛ زيرا حسنات خود را در آن نمى يابم . به او
گفته مى شود: به ساحت پروردگار تو نسيان راه ندارد. اعمال تو به واسطه
غيبت كردن مردم نابود شده است . پس از آن
، شخص ديگرى حاضر مى شود و نامه اعمال او را به وى مى دهند، او در آن
طاعتهاى بسيارى مى بيند، عرض مى كند: بارالها! اين كتاب اعمال من نيست
؛ زيرا من اين طاعات را به جا نياورده ام . گفته مى شود فلانى تو را
غيبت كرد در نتيجه حسنات او به تو داده شد.
(192)
خروج از ولايت خدا و دخول در ولايت ابليس : امام صادق (ع ) فرمود:
كسى كه مطلبى را عليه ديگرى ، پيش كسى نقل مى
كند تا زشتى او را اثبات كند و شخصيت وى را بكوبد و از اين راه ، وى را
از چشم مردم بيفكند خدا وى را از ولايت خود، خارج كرده و به ولايت
شيطان مى افكند، گرچه شيطان نيز وى را قبول نمى كند.
(193)
2. توجه به ديدگاه اسلام
درباره غيبت
در اسلام غيبت به عنوان يك صفت زشت و ناپسند مذمت شده و غيبت
كننده مورد نكوهش قرار گرفته است ، به گونه اى كه از غيبت به
اشد من الزنا و
قوت كلاب النار تعبير گرديده است .
3. اثر كوبنده غيبت در
برزخ و قيامت
در حديث آمده است :
بدون ترديد عذاب قبر
از پيامدهاى شوم سخن چينى و دروغ و غيبت است .
(194)
4. توجه به آثار ترك غيبت
در حديث مى خوانيم :
خوددارى كردن از
غيبت ، در پيشگاه خدا از ده هزار ركعت نماز مستحبى برتر است .
(195)
امام صادق (ع ) فرمود:
غيبت نكن وگرنه ديگران از
تو غيبت مى كنند.
(196)
غيبت بر دوگونه است ؛ مجاز و حرام .
غيبت حرام
آنجاست كه بر بنياد و اساس خواهش هاى نفسانى صورت پذيرد. برخى
از مهمترين موارد غيبت هاى مجاز عبارت اند از: غيبت از متجاهر به فسق ؛
غيبت به منظور هدايت و درمان ؛
غيبت در نزد قاضى در باب طرح شكايت ؛
غيبت به قصد جرح و تعديل شهود؛
غيبت فرمانرواى ظالم و شكايت از وى ؛
اظهار و بيان صفت آشكار؛
غيبت در مقام مشورت ؛
غيبت در مقام اظهار تظلم مظلوم .
(197)
وظيفه شنونده غيبت
غيبت شنونده بايد به وظيفه اش
آشنا باشد و حتى المقدور آن را رعايت كند؛ او بايد هدايت ، حمايت و ترك
و خلوت را مد نظر داشته باشد. بنابراين وظيفه غيبت شنونده به ترتيب
عبارت است از:
1. غيبت كننده را نهى از منكر كند و پيامد و عواقب شوم را به وى تذكر
دهد.
2. غيبت شنونده همچنان كه وظيفه دارد نهى از منكر كند مسؤ وليت دارد به
دفاع از فردى كه مورد غيبت قرار گرفته بپردازد و از وى حمايت نمايد.
پيامبر اكرم (ص ) فرمود:
كسى كه آبروى برادر
مسلمانش را... حفظ كند، بهشت براى او واجب مى شود. كسى كه برادر
مسلمانش نزد وى مورد غيبت قرار مى گيرد و او مى تواند از وى دفاع كند و
دفاع نمى كند، خدا او را در دنيا رسوا خواهد كرد.
(198)
3. در صورت مؤ ثر نبودن نهى از منكر و دفاع از كسى كه مورد غيبت واقع
گرديده ، شنونده غيبت وظيفه دارد جلسه غيبت را ترك گويد وگرنه در شمار
غيبت كنندگان محسوب خواهد شد. على (ع ) فرمود:
شنونده غيبت يكى از غيبت كنندگان است
(199) نيز فرمود:
شنونده قول
غيبت شريك جرم گوينده غيبت است .
(200)
كفاره غيبت
آدم غيبت كننده چنانچه بخواهد از عمل زشت غيبت
توبه كند، در آغاز بايد:
الف از عمل غيبت خوددارى كند؛ ب ندامت و پشيمانى خود را در عمل نشان
دهد؛ ج از شخص مورد غيبت ، حليت بطلبد و به جلب رضايت وى بپردازد؛ چ
چنانچه به فرد غيبت شده دسترسى ندارد، براى وى استغفار كند.
پيامبر اكرم (ص ) فرمود:
كفاره غيبت آن است براى
فرد مورد غيبت خود، استغفار كنى .
(201)
10. عيبجويى :
عيبجويى از صفاتى است كه ارتباط
تنگاتنگى با غيبت دارد و باعث كاهش ارزش روزه مى شود و روزه دار را از
انظار عموم ساقط مى كند. براى ترك اين صفت ناپسند و زشت روش هاى زيادى
وجود دارد، از جمله راههاى زير توصيه مى شود:
توجه به پاداش ترك
عيبجويى :
امام باقر (ع ) فرمود:
كسى كه از ريختن
آبروى مردم خوددارى كند، خدا در قيامت عذاب خود را از او باز مى دارد و
نيز كسى كه غضب خويش را نسبت به ديگران مهار كند، خداوند وى را در
قيامت ببخشايد.
(202)
توجه به وظيفه انسانى
خود:
امام صادق (ع ) فرمود:
بر انسان با ايمان
لازم است تا هفتاد نوع گناه كبيره ديگران را مستور بدارد.
(203)
توجه به پاداش عيب پوشى :
امام هفتم (ع ) فرمود:
سه گروه در سايه
عرش خداوندى جاى مى گيرند آن هم روزى كه سايه اى جز سايه عرش خدا نيست
: كسى كه به برادر مسلمانش زن دهد يا وى را خدمت كند و يا راز و سر او
را كتمان نمايد.
(204) البته از باب
نهى از منكر
مى توان عيب را به صاحب آن يادآور شد و او را هشدار داد و از آن عيب
منع نمود، اما اين مساءله منافاتى با عدم افشاى عيب وى در پيش اين و آن
ندارد.
عدم افشا، دليل بر رضايت نيست ، بلكه مراحل تاءثير تبليغ و ارشاد را
بايد ملاحظه كرد، و نيز اگر عيوب به گونه اى باشد كه گسترش پيدا كند و
بيم آن رود كه به عيوب اجتماعى مبدل شود، بايد آن را افشاء نمود تا با
اين كار از آن پيشگيرى و از فراگير شدن جلوگيرى به عمل آيد و جامعه به
آن آلوده نشود.
پرهيز از همنشينى با
عيبجويان :
همنشينى با عيبجويان ، روحيه عيبجويى را در آدمى ايجاد و تقويت
مى كند. امام صادق (ع ) فرمود:
همنشينى با بدان
سوء ظن نسبت به نيكان را در پى دارد.
(205)
آثار سوء عيبجويى
اينكه چرا در اسلام از خصلت ناپسند
عيبجويى اين گونه مذمت و نكوهش به عمل آمده ، بايد به آثار شوم
اين عمل ناستوده و زشت توجه كرد كه عبارت اند از:
از دست دادن دوستان : اميرالمؤ منين (ع ) فرمود:
كسى كه در جستجوى عيوب پنهانى ديگران باشد خدا وى را از عشق و دوستى
ديگران محروم مى دارد.
تهييج كينه ها: على (ع ) فرمود:
موشكافى موجب
جدايى و عيب كسى را به رخ وى كشيدن مايه دشمنى است .
(206) همچنين آن حضرت در بيانى ديگر فرمود:
كسى كه نسبت به دوست خود به موشكافى پردازد،
محبت و دوستى او زايل مى گردد.
شريك جرم : امام صادق (ع ) فرمود:
كسى كه از عيب
و گناه كسى اطلاع يافت و آن را مستور نداشت و افشا نمود، و طلب عفو
براى صاحب آن نكرد، همچون خود صاحب گناه خواهد بود، و افشا، كيفرى است
كه در آخرت ، آن عمل مستور مى ماند، و خدا بزرگوارتر از آن است كه آدمى
را در برابر يك عمل ، دوبار مجازات كند.
(207)
رسوايى و محروميت از ستاريت خدا: پيامبر (ص ) فرمود:
اى گروهى كه با زبان ايمان آورديد، ولى هنوز قلب
تان ايمان خالص را به دست نياورده ! مسلمانان را مورد مذمت خويش قرار
ندهيد و به افشاگرى نپردازيد، كسى كه اين چنين كند، خدا نيز درباره اش
چنين خواهد كرد و او را ولو در ميان خانه اش باشد، رسوا مى سازد.
(208)
برملا شدن اسرار: پيامبر (ص ) فرمود:
در مدينه
اقوامى زندگى مى كردند كه عيبهايى داشتند، ليكن صفت عيبجويى نداشتند،
خدا هم عيوب آنان را تا پايان عمر مستور نگهداشت و كسى هم از آن آگاهى
نيافت ، اقوام ديگرى نيز در مدينه زندگى مى كردند كه داراى عيبى
نبودند، ولى از مردم عيبجويى مى كردند، لذا خدا هم عيبى در آنها ظاهر
ساخت كه بر زبان مردم افتاد و در نظر ديگران معيوب از دنيا رفتند.
(209)
خروج از ولايت الهى : امام صادق (ع ) فرمود:
كسى
كه مطلبى را درباره مومنى براى ديگرى نقل كند، بدين منظور كه آن شخص را
بى آبرو سازد، و او را از اعتبار بيفكند و از چشم ، ساقط سازد، خداوند
متعال او را از ولايت خويش خارج مى سازد و به ولايت شيطان در مى اندازد
(210) در برخى از احاديث در ذيل آن آمده است ، حتى
شيطان نيز او را قبول نمى كند.
در حديثى ديگر از امام صادق (ع ) آمده است :
نزديكترين مورد درك عبد به كفر، آن صورتى است كه آن عبد با كسى به
عنوان برادر دينى تظاهر مى كند تا اشتباهها و لغزشهاى وى را جمع آورى
نمايد تا روزى به رخ وى بكشد، و يا او را از پاى در آورد.
(211)
عيب جويى ممدوح و پسنديده
در چند مورد عيب جويى مجاز است :
1) عيبجويى از خود: عيبجويى ممدوح همان عيبجويى آدمى از خويشتن است ،
اين عمل در خود سازى و دستيابى به فلاح و سعادت نقش ارزنده اى دارد.
2) عيبجوى از ديگران ؛ در مقام انتخاب مسؤ ول براى كارهاى اجتماعى و
نيز انتخاب همسر و... با توجه به شرايط و ضوابطى كه در جاى خود مورد
بحث قرار گرفته است ، اشكال ندارد، و البته دقت در اين موارد، بسيار
ضرورى است تا سوء استفاده نشود و بدون مجوز شرعى ، عيب جويى صورت
نگيرد.
راههاى خودشناسى به منظور
خودسازى
الف . خودنگرى و توجه به خودسازى و رفع اشكالات و دفع بيماريهاى
اخلاقى از راه ارزيابى خود و شناسايى عيوب خود. اميرالمؤ منين (ع )
فرمود:
كفى بالمرء كيسا ان يعرف معايبه
و:
على العاقل ان يحصى من نفسه مساويها فى الدين
والراءى و الاخلاق و الاداب فيجمع ذلك فى صدور اءو فى كتاب و يعمل فى
ازالتها و:
الاءكبر من ظفر بمعرفة النفس
و من لم يعرف نفسه بعد عن سبيل النجاة و خبط فى الضلال و الجهالات
.
(212)
ب كشف عيوب خود از راه تذكر دوستان . امام (ع ) فرمود:
محبوب ترين برادر من كسى است كه مرا به عيوبم
ارشاد و راهنمايى كند.
(213)
ج . توجه به عيب جويى و انتقاد دشمنان . اين خصلت را مى توان با عيب
جويى از خود و اصلاح آن كنار گذاشت . على (ع ) فرمود:
كسى كه به عيبجويى از ديگران مى پردازد لازم است
كه اول به عيبجويى از خود بپردازد.
(214) همچنين آن حضرت فرمود:
بزرگترين گناه ، آن است كه آدمى از عيوب خود آگاه نباشد.
(215) در جاى ديگر آن حضرت فرمود:
خوشا به حال كسى كه توجه به عيب خود، او را از
توجه به عيوب ديگران باز دارد.
(216)
11. تكبر و عجب
يكى از
آفات روزه از رذائل اخلاقى
خود بزرگ بينى و
تكبر فروشى است . تكبر
اولين معصيتى است كه در برابر خدا صورت پذيرفته است .
تكبر، چيزى است كه از آن به عنوان اصول ريشه هاى
كفر، ياد شده است
(217).
سرچشمه و ريشه كفر سه چيز است : حرص ، تكبر و
حسد
(218).
تكبر نه تنها زشت
ترين اخلاق است
بلكه از بزرگترين گناهان مى باشد.
(219)
عجب ، در بسيارى از موارد به معناى تكبر است ، ولى گاهى به معنى
خودپسندى و خود برتر بينى است ، عجب آن است كه آدمى ديگران را به حساب
نياورد و موارد ارزشهاى آنها را ناديده بگيرد، امام صادق (ع ) فرمود:
كسى كه براى ديگران ، ارزشى قائل نشود، داراى
عجب است .
(220) پس عجب يك صفت منفى اجتماعى است كه انسان خود را
مى پسندد و براى ديگران مؤ لفه ستودنى قائل نيست .
راه درمان مرض كبر و
مصونيت از آن
راههاى درمان و يا مصونيت از كبر و دچار نشدن به
بيمارى تكبر عبارت اند از:
الف ) توجه به اثرات منفى و شوم تكبر در زندگى :
هر چيزى آفتى دارد و آفت عقل تكبر است
(221).
بدترين آفت براى عقل تكبر
ورزيدن است
(222).
تكبر ورزيدن سرچشمه حماقت
است
(223).
كسى كه تكبر ورزد، موفق
به فراگرفتن علم و دانش نخواهد شد
(224). تكبر گذشته از آنكه خود از گناهان بزرگ است ،
يكى از عوامل آلوده شدن انسان به عصيان و گناهان ديگر نيز به شمار مى
رود. على (ع ) مى فرمايد:
تكبر، حرص و حسد از
عوامل روى آوردن به گناهانند.
(225)
ب ) توجه به اثرات مثبت عدم تكبر در زندگى :
عيب است بزرگ بركشيدن خود را
|
از جمله خلق ، برگزيدن خود را
|
از مردمك ديده ببايد آموخت
|
ديدن همه كس را، نديدن خود را
|
پ ) مطالعه خويشتن : اميرالمومنين (ع ) فرمود:
درباره تكبر در شگفتم ؛ كسى كه ديروز نطفه بود و فردا مردار خواهد شد.
(226)
ت ) خوشبينى نسبت به ديگران .
ث ) انجام كارهاى روزمره : امام هشتم (ع ) فرمود:
كسى كه مسئووليت زندگى خويش را خود عهده دار
شود، از مرض تكبر در امان خواهد ماند.
(227)
ج )انجام عبادت : همه عبادتها چه عبادتهاى عملى اوامر و چه عبادتهاى
پرهيز نواهى خاصيت استكبار ستيزى و تواضع آورى دارند كه در اين باره ،
نقش برخى از عبادات از جمله ، حج ، روزه و نماز چشمگيرتر است .
چ ) سلام كردن به ديگران : پيامبر (ص ) فرمود:
كسى كه ابتدا سلام مى كند، مرض تكبر در وجود وى راه ندارد.
(228) امام هفتم (ع ) فرمود:
هر
كس از تعرض به حيثيت مردم خوددارى كند، خداوند نيز از رسوا كردن وى در
قيامت چشم مى پوشد.
(229)
ح ) توجه به عاقبت متكبران : توجه به عاقبت تكبر و فرجام شوم آن در
دنيا و نيز روز رستاخيز طبق بيان قرآن و سنت به نوبه خود آدمى را از
روى آوردن به تكبر باز مى دارد. ابليس به خاطر تكبر ورزيدن در شمار
كافران قرار گرفت .
سرپيچيد و تكبر ورزيد و از كافرين شد.
(230) و جايگاه متكبران كه دوزخ
است بسيار بد منزلگاهى است .
(231) آيا در جهنم براى متكبران
جايى نيست ؟
(232) و آنان كه آيا خدا را
تكذيب كرده ، و از اطاعت او سركشى و تكبر نمودند آن ها اهل دوزخند و در
آن جاويد معذب خواهند بود.
(233) خداوند مستكبرين را دوست
ندارد.
(234)
تكبر مجاز
تكبر حرام آن است كه بر اساس خواست هواهاى نفسانى صورت پذيرد،
ولى
تكبر مجاز آن است كه طبق خواست خدا
انجام يابد، از جمله :
الف ) تكبر در برابر متكبران : تكبر در برابر متكبران ، در صورتى مجاز
است كه به منظور تذكر به مخاطب متكبر و اينكه وى در مقام علاج و درمان
اين بيمارى برآيد. پيامبر اكرم (ص ) فرمود:
در
برابر كسانى كه فروتنى مى كنند، تواضع پيشه كنيد و در مقابل متكبرين
تكبر ورزيد.
(235) همچنين آن حضرت در جاى ديگر فرمود:
تكبر ورزيدن در برابر متكبران عبادت است
.
(236)
ب ) تكبر ورزيدن زن در برابر مرد نامحرم : در نهج البلاغه ، درباره
برخى از صفات پسنديده زنان آمده :
بهترين صفات
زنان ، بدترين صفات مردان است كه عبارتند از: كبر ورزى حكيمانه در
برابر نامحرمان ، ترس معقول و بخل ورزى حساب شده .
(237)
در تاريخ آمده كه :
من هذه المتكبر هذه زينب بنت
على وقتى كه عبيدالله از زينب پرسيد كار خدا را چگونه ارزيابى
مى كنى ؟ زينب پاسخ داد:
به خدا سوگند، من جز
زيبايى و شكوه عبوديت و تجلى خالصانه بندگى در پيشگاه خدا، چيزى نيافتم
.
(238)
پ ) تكبر در ميدان جنگ :
ابودجانه در
برابر سپاه كفر، در دامنه
كوه احد با
تكبر خاصى راه مى رفت ، رسول خدا (ص ) فرمود:
اين گونه راه رفتن را خداوند دوست ندارد، مگر در ميدان جنگ و در مقابل
دشمن .
(239)
عوامل و ريشه هاى پيدايش
تكبر
الف ) تشخيص طلبى و ضعف شخصيت و احساس حقارت : امام صادق (ع )
فرمود:
هيچ فردى تكبر نمى ورزد، مگر به خاطر ضعف
و زبونى كه در وجود خويش احساس مى كند
(240)، همچنين فرمود:
تكبر نمى
ورزد، مگر انسان فرومايه .
(241)
ب ) حماقت :
تكبر ورزيدن سرچشمه حماقت است
(242)
پ ) وسوسه ابليس : در نهج البلاغه ، در باب تكبر آمده است : تكبر ورزى
، از ابزار بزرگ صيد ابليس است و ابليس از راه آن متكبران را به دام
خود مى افكند.
الكبير مصيدة ابليس العظمى
.
(243)
تفاوت تكبر و عجب
كبر نتت همان خود برتر بينى است ، ولى
عجب خودپسندى است ؛ يعنى اينكه آدم ديگران را دست كم بگيرد و
فضلى را در آنها نبيند. امام صادق (ع ) فرمود:
كسى كه براى ديگران فضل و برترى قائل نيست ، خود پسند است .
همچنين امام صادق (ع ) فرمود:
كبر، آن
است كه آدمى ، در برابر حق ، گردن كشى كند و تسليم نشود و عجب آن است
كه عمل زشت خود را زيبا به پندارد امام هفتم در باب حقيقت عجب فرمود:
العجب درجات ، منها ان يزين للعبد سوء عمله
فيراه حسنا فيعجبه و يحسب انه يحسن صنعا و منها ان يؤ من العبد بربه
فيمن على الله تبارك و تعالى ولله تعالى عليه المن
(244).
در احاديث آمده است : حضرت آدم (ع ) در گوشه اى نشسته بود، سه تن سپيد
پوش در جانب راست وى و سه تن سياه پوش در طرف چپ او قرار گرفتند. آدم
از يكى از گروه سپيد پوشان پرسيد: شما كيستى ؟ پاسخ داد: من عقل هستم ،
جايت كجاست ؟ در مغز؛ آدم (ع ) از دومى سؤ ال كرد تو كيستى ؟ پاسخ داد:
حيا، آدم گفت : جايت كجاست ؟ پاسخ داد: در چشم . حضرت آدم از سومى سؤ
ال كرد: تو كيستى ؟ پاسخ داد: مهر و محبت ، آدم گفت : جايت كجاست ؟
پاسخ داد در دل .
سپس آدم (ع ) به سمت چپ نگريست ؛ و از اولى پرسيد، تو كيستى ؟ او پاسخ
داد: تكبر، آدم پرسيد، جايت كجاست ؟ پاسخ داد: در مغز، آدم گفت : آيا
با عقل همخانه اى ؟ پاسخ داد: آرى ، ولى وقتى من وارد مغز مى شوم عقل
بيرون مى رود.
در حديث آمده است : آدم از دومى پرسيد تو كيستى ؟ پاسخ داد: من طمع
هستم ، جايت كجاست ؟ در چشم ، آيا با حيا همخانه اى ؟ آرى ، ولى هنگامى
كه من وارد شوم حيا بيرون مى رود: آدم ، سپس از سومى پرسيد: تو كيستى ؟
پاسخ داد: حسد، جايت كجاست ؟ در دل ، آيا با مهر و محبت همخانه اى ؟
آرى ، ولى آنگاه كه من وارد شوم ، محبت بيرون مى رود:
(245)
فصل سوم : عوامل ارتقاى ارزش روزه
عوامل ارتقاى ارزش روزه
1. امام شناسى ولايت
يكى از ابعاد معارف روزه ، امام شناسى است . آيا به اين نكته
انديشيده ايد كه چرا در ماه رمضان ، در بسيارى از دعاها سخن از امام
زمان (عج ) است : و چرا در شب قدر مستحب است كه مومنان بيشتر دعاى فرج
بخوانند؟
هنگامى كه از امام باقر (ع ) پرسيدند كه آيا شما شب قدر را مى شناسيد؟
پاسخ دادند:
وكيف لا نعرف و الملائكه يطوفون بنا
(246) چگونه آن را نمى شناسيم در حالى كه فرشتگانى كه
آن شب نازل مى شوند، به طواف وجود ما مى پردازند. بنابراين در ماه
رمضان بايد به مساءله امام شناسى توجه شود.
عمار مى گويد: امام صادق (ع ) همواره مى فرمود:
من مات و ليس لهامام مات ميت ء جاهلية كفر و شرك و ضلالة .
(247) در خطبه آخر شعبان معروف پيامبر اكرم (ص ) آمده
است :
يا على ... و اختارنى للنبوة و اختارك
للامامة .
(248)
در يكى از كتب حديثى آمده است : مردى از بيابان ، به ديدار رسول خدا(ص
) شتافت و آنگاه كه وارد مسجدالنبى شد اول به اميرالمومنين (ع ) سلام
داد، سپس به پيامبر اكرم (ص ) حاضران از كار آن مرد خنديدند، او به
آنان گفت : من از پيامبر (ص ) شنيدم كه فرمود: من شهر علم و دانشم و
على درب ورود به آن است و هر كس كه خواست بدان وارد شود از درب آن داخل
گردد و من هم طبق آن عمل كردم
(249).
2. ورع :
يكى از معارف روزه ، ورع پارسايى است .
ورع و پارسايى باعث افزايش پاداش روزه دار و عامل افزايش كمالات
روزه مى باشد. وقتى رسول خدا (ص ) در آستانه ماه رمضان خطبه اى خواند
همگان را به رعايت بيش از پيش دستورات خداوند و حفظ حرمت اين ماه فرا
خواند، اميرالمومنين (ع ) كه در آن جلسه حضور داشت ، از جاى برخاست و
پرسيد:
بهترين عمل در اين ماه چيست ؟.
رسول خدا (ص ) فرمود:
برترين عمل در اين ماه ،
پارسايى و تقوا پيشه كردن و چشم پوشى از آنچه خداوند حرام كرده ، مى
باشد.
(250)
پارسايى يكى از نشانه هاى انتظار راستين نيز مى باشد. امام صادق (ع )
فرمود:
كسى كه دوست دارد از اصحاب امام زمان (ع
) به شمار آيد، بايد انتظار بكشد، ورع و پارسايى پيشه نمايد و متخلق به
اخلاق ستوده شود.
(251)
ورع آن است كه آدمى براى دورى و اجتناب از محرمات حتى از موارد مجاز و
شبهه ناك نيز استفاده نكند.
(252)
در كتاب تهذيب و نيز در كتاب من لا يحضره الفقيه آمده است : هنگامى كه
رسول خدا (ص ) شنيد زنى به كنيز خود ناسزا مى گويد، طعامى خواست ، وقتى
فراهم شد، به آن زن گفت : بخور. زن گفت من روزه دار هستم . پيامبر (ص )
فرمود: چگونه روزه دار هستى كه فحاشى مى كنى ؟! روزه ، فقط امساك از آب
و غذا نيست ؛ لذا
مريم مقدس حتى از گفتن
سخنان عادى در دفاع از خود به خاطر روزه اجتناب كرد و گفت من روزه دار
هستم :
انى نذرت للرحمن صوما.
(253)
درجات ورع در نظر شيخ بهايى : ايشان در كتاب الاءربعون در ضمن حديث نهم
در اين باره مى نويسد: در ديدگاه صاحب نظران ورع داراى درجاتى است كه
عبارت اند از:
1. ورع التائبين ؛ آن است كه آدمى از فسق و فجور پرهيز كند.
2. ورع الصالحين ؛ آن است كه از موارد شبهه انگيز بر حذر باشد.
3. ورع المتقين ؛ پرهيز از موارد حلالى كه احتمال ابتلاء به عمل شبهه
ناك دارد.
4. ورع الصديقين ؛ پرهيز از انديشيدن به غير خدا كه نكند باعث دور
افتادن از تقرب باشد.
(254)
وى همچنين در باب حقيقت ورع مى گويد:
... و اصل
الورع دوام المحاسبة ، و صدق المقاولة ، و صفاء المعامة ، و خروج عن كل
شبهة ، و رفض كل ريبة ، و مفارقة جميع ما لا يعنيه .
3. ذكر:
يكى از ابعاد معارف روزه ذكر است در سراسر دعاها و مناجات هايى
كه در ماه رمضان مورد توجه اند، آدمى را به ذكر، فراخوان مى كنند در
دعاى روز چهارم ماه رمضان مى خوانيم : ... و اذقنى فيه حلاوة ذكرك
ذكر مصاديق گوناگونى دارد و شامل قرائت
قرآن ، دعا، صلوات ، استغفار، تسبيح فاطمه (س )، و... مى شود. همچنين
ذكر به نوبه خود به لفظى و عملى و قلبى
تقسيم مى شود، و از جمله عواملى است كه باعث افزايش ارج و بها و ارزش
روزه مى گردد. معروفترين مصاديق ذكر لفظى عبارت اند از:
الف ) قرائت قرآن ؛
يكى از مصاديق مهم ذكر الهى قرآن است كه قرائت آن به ويژه در
ماه روزه ، از اعتبار و ثواب خاصى برخوردار است .
امام باقر (ع ) فرمود:
هر چيزى ، بهارى دارد و
بهار قرآن ، ماه رمضان است .
(255)
پيامبر اكرم (ص ) طى خطبه معروف شعبانيه در آستانه ماه مبارك رمضان
فرمود:
كسى كه در اين ماه يك آيه از قرآن تلاوت
كند، به او ثواب كسى كه در ساير ماه ها ختم قرآن كند، داده مى شود.
(256)
در دعاى روز دوم ماه مبارك مى خوانيم :
پروردگارا! در اين روز مرا به تلاوت قرآن موفق بدار.
(257)
قرآن
كتاب آسمانى است و ويژگى هايى دارد
كه آن را از ساير كتابهاى آسمانى ممتاز مى سازد از جمله : ساير كتاب
هاى آسمانى ، فقط كتاب
قانون الهى بوده
اند؛ يعنى مطالب و تعاليم كتب آسمانى قبل از قرآن به قلب پيامبر وقت
القاء مى شد و او با الفاظ و كلمات خود آن را به زيور جملات مى آراست ،
لكن
قرآن حتى كلمات و حروف و جملات آن ،
عين كلمات آسمانى است و به قلب رسول خدا (ص ) القا شده و آن حضرت عين
كلمات القا شده را براى امت تلاوت نمودند؛ لذا تلاوت و قرائت ساير كتب
آسمانى در ميان امت هاى پيشين معمول نبوده است .
نزول قرآن در
شب قدر نزول جمعى قرآن را
بازگو مى كند كه از عالم
عرش به عالم
بيت المعمور صورت گرفت :
شهر رمضان الذى انزل فيه القرآن .
(258) و لكن نزول قرآن به زمين كه نزول تدريجى لقب
گرفته است از آغاز بعثت با
اقرء باسم ربك الذى
خلق
(259)؛ آغاز گرديد و در طول
23
سال بعثت استمرار يافت .
تدوين قرآن و اينكه آيه اى در كدام سوره و در كنار آيه ديگر قرار گيرد،
با راهنمايى جبرئيل و هدايت پيامبر اكرم (ص ) صورت مى گرفت . بر اين
اساس بسيارى از سوره هاى مكى به حسب ظاهر بايد در اوايل قرآن قرار
داشته باشند در حاليكه در اواخر آن ديده مى شوند؛ زيرا قرآنى كه از لوح
محفوظ، به آسمان چهارم بيت المعمور رسيده ، اين گونه تدوين گرديده است
.
قرآن را در همان قدم اول نه تنها در ظرف حافظه مى سپردند، بلكه به گونه
مكتوب زير نظر كميته اى جمع آورى مى كردند و قرائت آن از روى مصحف نيز
مورد توجه پيامبر اكرم (ص ) بود.
1 جلوه هاى اهميت قرآن :
معيار برترى : پيامبر اكرم (ص ) فرمود:
(260) بهترين شما كسى است كه
قرآن را بياموزد و به ديگران نيز ياد دهد.
در يكى از جنگها، پيامبر (ص ) جوان كم سن و سالى را به فرماندهى
برگزيد، وقتى اصحاب راز آن را سؤ ال كردند، پاسخ داد:
معه سورة البقرة
(261).
در زمان رسول خدا (ص ) قرآن ، نه تنها روى اوراق پراكنده اى زير نظر
كميته اى به سرپرستى اميرالمومنين (ع ) نوشته شد، بلكه به صورت مصحف در
اختيار بعضى از صحابه نيز بود و آنچه در زمان ابوبكر توسط زيد بن ثابت
انجام يافت جمع آورى مصاحف و فراهم نمودن نسخه اى جديد بود و براى
استنساخ از او بهره مى گرفتند.
در ميان صاحب نظران اين نكته به چشم مى خورد كه جمع قرآن توسط كميته اى
از مسلمانان راستين در دوران پيامبر اكرم (ص ) صورت پذيرفته است كه در
راءس اين كميته على بن ابيطالب قرار داشت . ابن نديم تحت عنوان :
الجماع للقرآن على عهد انبى به همين
مساءله پرداخته و او را رئيس گروه نويسندگان وحى (ع ) مى داند.
(262)
عايشه مى گفت پيامبر اكرم (ص ) فرمود:
النظر فى
المصحف عبادة
(263). زيد بن ثابت مى گويد:
كنا
عند رسول الله نؤ لف القرآن من الرقاع
(264)؛ در زمان ابوبكر، زيد بن ثابت جمع مصحف را صورت
داد. قرآن هاى در دست مردم را جمع نمود و يك قرآن استنساخ كرد و ارائه
داد
(265)؛
لهجه و قرائتهاى عرب از نواحى مختلف در رسم الخطها و استنساخها
خودنمايى مى كرد؛ لذا در زمان ابوبكر قرآنهاى مورد نظر جمع آورى و رسم
الخط مورد اجماع را در استنساخى معين ارائه دادند.
معيار شمول عفو: امام باقر (ع ) فرمود:
(266) جوانى خدمت امام اميرالمومنين (ع ) آمد و به دزدى
خود اقرار كرد. امام فرمود: آيا با قرآن سر و كار دارى ؟ جوان پاسخ
داد: آرى ، مى توانم سوره بقره را بخوانم . امام فرمود: تو را به سوره
بقره بخشيدم .
ختم قرآن : رسول خدا (ص ) همواره ياران خود را به
ختم قرآن تشويق مى كرد. ائمه معصومين (ع
) به ويژه در ماه مبارك رمضان مكرر
ختم قرآن
داشتند.
حبل الله : يكى از مصاديق
حبل الله در
جامعه بشرى قرآن است . در نهج البلاغه آمده است :
هذا القرآن فانه حبل الله المتين .
(267)
نشانه تقوا: از نشانه هاى بارز تقوا انس با قرآن و تمسك جستن به آن است
. در
نهج البلاغه مى خوانيم :
المتمسكون بحبل الله يحبون سنن الله ...
(268). اين سخن اميرالمؤ منين در راستاى تبيين آيه :
و اعتصموا بحبل الله جميعا و لا تفرقوا
قرار دارد. همچنين در وصيتنامه آن حضرت نيز آمده است :
(269) شما را نسبت به قرآن توصيه
مى كنم ، مبادا ديگران با عمل كردن به آن بر شما سبقت گيرند.
معيار تقدم : پيامبر اكرم (ص )، ائمه معصومين (ع )، و پيروان آنان براى
قرآن اهميت بسزايى قائل بودند تا آنجا كه
پيامبر اكرم (ص ) وقتى كه مى خواستند
شهداى احد
را دفن كنند فرمود:
(270) هر كسى كه قرآن بيشتر بلد
است را زودتر بياوريد.
عمل محبوب :
قرائت قرآن يكى از محبوبترين
عمل در نزد بزرگان اسلام است . فاطمه زهرا(س ) فرمود:
از دنياى شما سه چيز را دوست دارم : قرائت قرآن
، نگاه كردن به رخسار پيامبر (ص ) و انفاق در راه خدا.
2 آموزش قرآن و گسترش سطح فرهنگ اسلامى
در دولت و حكومتى كه خود قرآن وعده تحقق آن را داده ، آموزش قرآن در
سطح وسيع و جهانى انجام مى گيرد. امام باقر (ع ) فرمود:
(271) آن هنگام كه امام زمان (عج
) حكومت خويش را تحكيم بخشد، خيمه هايى را در سطح زمين ، برپا مى كند و
قرآن را آن گونه كه خداوند بر پيامبرش فرو فرستاد، به همگان آموزش مى
دهد.
3 نظر كردن به قرآن
پيامبر اكرم (ص ) به ابوذر فرمود:
(272) نگاه كردن به صورت على بن
ابى طالب عبادت است و نگاه كردن با مهربانى به صورت والدين عبادت است و
نگاه كردن به قرآن عبادت است ، و نگاه كردن به كعبه عبادت است ؛
در حديثى آمده است : پيامبر اكرم (ص ) به عبدالله مسعود فرمود:
((ادم النظر فى المصحف .
(273)
4 نادر شاه و تفال به قرآن
نادر شاه هنگام عزيمت به هندوستان در بين
راه در بخش رفسنجان ، در كنار باغات پسته ، توقف نمود. فرماندهان به
نادر گفتند: اين حركت ما معلوم نيست فتحى
را در پى داشته باشد، چون ما آن گونه كه بايد، مجهز نيستيم .
نادر شاه فكرى كرد و گفت :
من فردا صبح تفال مى زنم . فرداى آن روز
او و امراى ارتش نگاهى به باغهاى پسته كه در آن نزديكى بود انداختند و
ديدند پسر بچه اى در ميان باغ قدم مى زند. نادر گفت : او را بياوريد تا
با كار و رفتار و زندگى او، تفال بزنم . او را آوردند نادر شاه از او
سؤ ال كرد: اسمت چيست ؟ گفت : نصرالله . نادر گفت : اسم پدرت ؟ پاسخ
داد: فتح الله . نادر گفت : در دست خود چه دارى ؟ پسر پاسخ داد: قرآن ،
كلام الله . نادر سؤ ال كرد تا كجاى قرآن را خواندى ؟ پاسخ داد: انا
فتحنا لك فتحا مبينا. تا پسر آيه فوق را تلاوت كرد، نادر گفت : اين فتح
و پيروزى كه قرآن نويد مى دهد حتما براى ما حاصل مى شود، سپس به ادامه
حركت سپاه به سوى هندوستان دستور داد.