پيش گفتار
قرآن كتاب انسان سازى و بزرگترين و آخرين كتاب
آسمانى است، كه از سوى خدا به واسطه پيامبر گرامى اسلام (صلى الله عليه و آله و
سلم) براى نجات انسانها فرستاده شده است و در اين زمينه كتابى كامل تر و برتر از
قرآن نيست.
در قرآن همه اصول و راه كارهاى هدايت انسان و
دست يابى او بر قله رفيع تكامل انسانى ارائه شده است. قرآن در همه اعصار باعث
هدايت، نجات و پيروزى انسانها بوده خواهد بود.
قرآن در سوره فرقان(1)
ويژگىهاى بندگان ممتاز خداوند مهربان (عباد الرحمن) را - كه دوازده خصلت است - بر
شمرده، و در آخر مىفرمايد:
اگر بندگان خدا داراى اين ويژگىها باشند، قطعا
هدايت يافته و به پاداش عظيم الهى خواهند رسيد.
قرآن در اين سوره به طور شفاف، نشانههاى
بندگان ممتاز خدا را بيان مىكند و با ارائه طريق، پيروان خود را به انسان سازى در
پرتو دوازده ويژگى فرا مىخواند و در حقيقت، مساله شايسته سالارى را عنوان كرده و
معيار برترى را در دوازده خصلت، كه بعضى تحصيل ارزشها و بعضى پرهيز از ضد ارزشها
دارد، مطرح مىكند، كه هر كدام اساس و كليد شايستگىهاى ديگر و موجب سعادت همه
جانبه انسان است.
سير اين آيات از اثبات به نفى و از نفى به
اثبات است و نشان مىدهد كه محور رستگارى انسان در تخليه و تحليه (پاك سازى و
بهسازى) است و بايد در هر دو جنبه (نفى ضد ارزشها، و كسب ارزشها) قوى و توانمند
بود جالب اين كه اين صفات دوازده گانه، در اين آيات به همراه تكرار هشت موصول
الذين ذكر شده، با اين كه شايد ذكر يك بار كافى بود و
اين بيانگر اهميت هر يك از اين خصال است. كه به ترتيب عبارتند از:
1 و 2. تواضع و حلم (آيه 63)؛
3. شب زنده دارى (آيه 64)؛
4. خوف از عذاب الهى و ابراز آن در دعا (آيات
65 و 66)؛
5. انفاق عادلانه، به دور از اسراف و سخت گيرى
(آيه 67)؛
6. اخلاص در توحيد و يكتا پرستى (آيه 68)؛
7 و 8. پرهيز شديد از آدم كشى و بى عفتى (آيه
68)؛
9. پرهيز از امور باطل و بيهوده، و دورى از
صحنههاى باطل (آيه 72)؛
10. عبور كريمانه و معترضانه از كنار هر گونه
لغو و پوچى (آيه 72)؛
11. تدبر در آيات قران برداشت صحيح از آنها
(آيه 73)؛
12. دعا و در خواست فرزندان شايسته و امامت و
رهبرى پرهيزكاران (آيه 74).
آرى، بندگان ممتاز و صالح بايد داراى اين صفات
باشند، تا بر قله كمالات دست يابند، و ما كه هر روز در پنج نوبت نماز واجب، بر
بندگان صالح، سلام مىكنيم و مىگوييم:
السلام علينا و على عبادالله الصالحين؛ سلام بر ما و بر بندگان شايسته خدا
اين تلقين هميشگى مسلمانان است كه در صف بندگان صالح خدا در آيند، و بدانند بنده
صالح خدا بودن، داراى ويژگى هايى است، كه با تحصيل آنها، مشمول سلام و درود خود و
همه نماز گزاران مىگردند.
اين كتاب؛ تفسير و توضيح اين دوازده ويژگى است
كه قبلا به صورت سخنرانى در راديو سراسرى معارف، سپس به صورت چهارده مقاله در مجله
ماهنامه پاسدار اسلام
(2) منتشر شده، و اينك با تهذيب و
تكميل و تلخيص تحت چهارده عنوان، تقديم مىشود، اميد آن كه سازنده و ثمر بخش باشد.
محمد محمدى اشتهاردى
آياتى از سوره فرقان
وَ عِبَادُ الرّحْمَانِ الّذِينَ يَمْشُونَ
عَلىَ الْأَرْضِ هَوْنًا وَ إِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَهِلُونَ قَالُواْ سَلَامًا(63)
وَ الّذِينَ يَبِيتُونَ لِرَبِّهِمْ سُجّدًا
وَ قِيَامًا(64)
وَ الّذِينَ يَقُولُونَ رَبّنَا اصْرِفْ
عَنّا عَذَابَ جَهَنّمَ إِنّ عَذَابَهَا كَانَ غَرَامًا(65)
إِنّهَا سَاءَتْ مُسْتَقَرّا وَ مُقَامًا(66)
وَ الّذِينَ إِذَا أَنفَقُواْ لَمْ
يُسْرِفُواْ وَ لَمْ يَقْترُُواْ وَ كَانَ بَينَْ ذَالِكَ قَوَامًا(67)
وَ الّذِينَ لَا يَدْعُونَ مَعَ اللّهِ
إِلَاهًا ءَاخَرَ وَ لَا يَقْتُلُونَ النّفْسَ الّتىِ حَرّمَ اللّهُ إِلّا
بِالْحَقِّ وَ لَا يَزْنُونَ وَ مَن يَفْعَلْ ذَالِكَ يَلْقَ أَثَامًا(68)
يُضَاعَفْ لَهُ الْعَذَابُ يَوْمَ
الْقِيَامَةِ وَ يخَْلُدْ فِيهِ مُهَانًا(69)
إِلّا مَن تَابَ وَ ءَامَنَ وَ عَمِلَ
عَمَلًا صَالِحًا فَأُوْلَئكَ يُبَدِّلُ اللّهُ سَيَِّاتِهِمْ حَسَنَاتٍ وَ كاَنَ
اللّهُ غَفُورًا رّحِيمًا(70)
وَ مَن تَابَ وَ عَمِلَ صَالِحًا فَإِنّهُ
يَتُوبُ إِلىَ اللّهِ مَتَابًا(71)
وَ الّذِينَ لَا يَشْهَدُونَ الزّورَ وَ
إِذَا مَرّواْ بِاللّغْوِ مَرّواْ كِرَامًا(72)
وَ الّذِينَ إِذَا ذُكِّرُواْ بَِايَاتِ
رَبِّهِمْ لَمْ يخَِرّواْ عَلَيْهَا صُمّا وَ عُمْيَانًا(73)
وَ الّذِينَ يَقُولُونَ رَبّنَا هَبْ لَنَا
مِنْ أَزْوَاجِنَا وَ ذُرِّيّتِنَا قُرّةَ أَعْينٍُ وَ اجْعَلْنَا لِلْمُتّقِينَ
إِمَامًا(74)
أُوْلَئكَ يجُْزَوْنَ الْغُرْفَةَ بِمَا
صَبرَُواْ وَ يُلَقّوْنَ فِيهَا تحَِيّةً وَ سَلَمًا(75)
خَلِدِينَ فِيهَا حَسُنَتْ مُسْتَقَرّا وَ
مُقَامًا(76)
سر آغاز
اهميت ارزشها
كرامت و شرافت انسان به ارزشهاى وجودى اوست،
ارزش هايى كه جانشين ضد ارزشها گردد. با عبارت ديگر، سيادت و آقايى انسان با پرهيز
از رذايل و تحصيل فضايل به دست مىآيد.
خداى تبارك و تعالى در قرآن كريم نيز هدف آمدن
پيامبران را تزكيه و تعليم بيان مىكند.
هو الذى بعث فى الامبين
رسولا منهم يتلوا عليهم آياته و يزكيهم و يعلمهم الكتاب و الحكمه(3)؛
خداوند كسى است كه در ميان جمعيت درس نخوانده،
رسولى از خودشان برانگيخت كه آياتش را بر آنان مىخواند و آنها را تزكيه (پاك سازى)
مىكند و به آنان كتاب و حكمت مىآموزد.
و اين همان ترك رذايل و كسب فضايل است كه از آن
در علم اخلاق، به تخليه و تحليه تعبير مىشود؛ يعنى
نخست بايد خود را از هر گونه ملكات و حالتهاى انحرافى و گمراه كننده و گناه، تخليه
و پاك كرد و سپس، با زيورهاى فضايل و ارزشهاى والاى الهى و انسانى آراست.
به عنوان مثال، دو باغ را در نظر بگيريد كه يكى
بر اثر نامساعد بودن زمين و فضاى آن، پر از علفهاى هرزه و مزاحم است و آثار و ثمرى
جز آفتهاى گوناگون نداد؛ روشن است كه چنين باغى بى ارزش است و وجودش مايه نكبت و
رنج و آزار خواهد بود. به عكس، باغ ديگرى است كه از نظر زمين و فضا و ساير
ويژگىها، ممتاز و شاداب بوده و داراى گلهاى رنگارنگ و ميوههاى مختلف است، و
آفتها و علفهاى هرزه از آن دور بوده و وجودش موجب بهرههاى فراوان و بركات سرشار
است.
انسان منهاى ارزشها - كه در ضد ارزشها غوطه
ور است - همانند باغ نخست مىباشد كه نام باغ را دارد، ولى در حقيقت شوره زارى بيش
نيست. به عكس، انسانى كه در صراط پرهيز از رذايل و تحصيل فضايل گام بر مىدارد،
همچون باغ دوم است كه وجودش باغ دوم است كه وجودش مايه بركات و آثار درخشان است. به
قول مولانا:
نام فروردين نيارد گل به باغ
|
|
شب نگردد روشن از اسم چراغ
|
اسم گفتى رو مسمى را بجوى
|
|
ماه در بالاست نى در آب جوى
|
پيامبر اكرم (صلى الله عليه آله و سلم) به قدرى
ارزشها را مهم و محترم مىشمرد كه در جنگ سپاه اسلام با قبيله
طى هنگامى كه سفانه، دختر حاتم طاليى اسير گرديد
و به مدينه آورده شد و خود را به پيامبر (صلى الله عليه آله و سلم) معرفى كرد و
پدرش حاتم را - كه داراى خصلتهاى ارزشى بود - توصيف نمود، پيامبر (صلى الله عليه
آله و سلم) به او فرمود:
اين صفاتى كه درباره حاتم گفتى از صفات مومنان
است، اگر پدرت مسلمان بود ما به او رحمت مىفرستاديم.
سپس به مسوولان فرمود:
خلوا عنها فان اباها كان
يحب مكارم الاخلاق(4)؛
اين دختر را به پاس احترام ارزشهاى اخلاقى
پدرش آزاد سازيد.
هم چنين وقتى در يكى از جنگها، خواهر رضاعى او
را به صورت اسير نزد آن حضرت آوردند.
پيامبر (صلى الله عليه آله و سلم) با ديدن او
خوشحال شد و فرش خود را براى وى بر زمين گستراند و او را بر آن نشانيد و خود بر روى
خاك نشست و با چهرهاى باز و خندان با او به گفتوگو پرداخت.
پس از آن كه او رفت، برادر رضاعىاش آمد،
پيامبر (صلى الله عليه آله و سلم) به او نيز احترام شايان كرد، ولى به اندازه خواهر
رضاعىاش.
شخصى از علت اين تبعيض پرسيد.
فرمود:
لانها ابر بابيها منه(5)؛
زيرا اين خواهر بيشتر از آن برادر به پدرش نيكى
مىكند.
اين حادثه علاوه بر اين كه بيانگر نهايت تواضع
پيامبر (صلى الله عليه آله و سلم) است، حاكى از آن است كه حضرت براى ارزشها احترام
قائل بودند.
همان گونه كه اشاره شد خداوند در سوره فرقان،
عباد الرحمن را ستوده و دوازده فضيلت و ويژگى براى آنان
ذكر كرده است و در پايان چنين نتيجه مىگيرد:
اولك يجزون الغرفه بما
صبروا و يلقون فيها تحيه و سلاما؛
آنان به خاطر صبر و استقامتشان، داراى درجات
عالى بهشت - از پاداش الهى - هستند و در بهشت با تحيت و سلام روبهرو مىشوند.
در اين اثر، اين ويژگىهاى دوازده گانه و پاداش
آنها و نقش و صبر در تحصيل آنها را ذكر كرده، به شرح كوتاه هر كدام بپردازيم، به
اميد آن كه با اتصاف به اين ارزشها والا، مدارج كمال را پيموده و در صف عباد
الرحمن، (بندگان ويژه، ممتاز و خاص خداوند سبحان) قرار گيريم.
تواضع و فروتنى
قرآن در بيان نخستين ويژگى بندگان ممتاز خدا
مىفرمايد:
و عباد الرحمن الذين
يمشون على الارض هونا؛
بندگان خاص خداوند رحمان كسانى هستند كه با
آرامش و (بدون هر گونه غرور و تكبر) بر زمين راه مىروند.
تواضع به معناى خشوع و فروتنى است و ضد آن تكبر
و خود خواهى مىباشد كه اساس انحرافها و تباهىهاست.
تواضع دو گونه است:
1. تواضع در برابر خداى تعالى كه جزء جدايى
ناپذير عبوديت و بندگى است و بدون معنا ندارد.
2. تواضع در برابر انسانهاى با ايمان يا
انسانهايى كه تواضع در برابر آن اثر مثبت دارد و موجب دارد و موجب جذب آنان به سمت
و سوى ارزشها مىگردد.
تواضع در برابر خدا
نشانه اين نوع تواضع تسليم در برابر فرمانهاى
خدا و كمال خشوع و خضوع در برابر عظمت اوست، به گونهاى كه انسان آنچه دارد همه را
از آن خدا و خود را ذرهاى بسيار ناچيز از مخلوقات او بداند؛ شاكر و سپاسگزار بى
چون و چرا باشد و از هر گونه خود خواهى در برابر خواست خدا بپرهيزد.
تواضع در برابر خدا، كليد ايمان و معرفت و
راهيابى به درگاه حق و تقرب به اوست و به عكس، تكبر در برابر خدا، موجب سركشى و
طغيان و مايه انحراف و تيره روزى است.
در اوصاف پيامبر گرامى اسلام (صلى الله عليه
آله و سلم) آمده است كه در برابر عظمت خدا، داراى نهايت تواضع بود؛ به گونهاى كه
خداوند او را مخير كرد كه بنده و رسول باشد يا سلطان رسول باشد، در عين حال چيزى از
مقامش در پيشگاه خدا كاسته نشود، اما آن حضرت بندگى و رسالت را برگزيد و دوست داشت
بنده متواضع و رسول باشد، نه پادشاه و رسول(6).
امام صادق (عليه السلام) فرمود:
ما اكل رسول الله (صلى
الله عليه آله و سلم) متكئا منذ بعثه الله عزوجل نبيا حتى قبضه الله اليه متواضعا
لله عزوجل(7)؛
از آن هنگام كه پيامبر (صلى الله عليه آله و
سلم) به رسالت مبعوث شد تا آخر عمر، به خاطر تواضع در برابر خداى بزرگ، هرگز در حال
تكيه به چيزى غذا نخورد.
روزى يكى از زنان گستاخ از كنار رسول خدا (صلى
الله عليه آله و سلم) عبور كرد و ديد آن حضرت با جمعى از بردگان بر روى خاك نشسته و
غذا مىخورد، گفت: اى محمد! سوگند به خدا تو مانند بندگان
(بردگان) غذا مىخورى و همانند آنان مىنشينى (روش و منش تو همچون شاهان و
زمامداران نيست).
پيامبر (صلى الله عليه آله و سلم) در پاسخ
فرموده: و يحك اى عبد اعبد منى(8)؛
واى بر تو! كدام بندهاى، بندهتر از من است.
و درباره تواضع امام على (عليه السلام) در
برابر عظمت خدا روايت شده است كه آن حضرت به مستمندان بسيار كمك مىكرد و شخص به
صورت انتقاد به آن بزرگوار عرض كرد؛ چرا آن قدر صدقه مىدهى،
آيا چيزى براى خود نگه نمىدارى؟
على (عليه السلام) در پاسخ فرمود:
آرى، سوگند به خدا اگر بدانم خداوند يكى از
كارها و وظايفى كه انجام مىدهم قبول مىكند، از زياده روى در انفاق خوددارى
مىكردم، ولى نمىدانم آيا كارهايم مورد قبول خداوند قرار مىگيرد يا نه؟ چون به
اين موضوع اطلاع ندارم، آن قدر انفاق مىكنم تا يكى از آنها قبول شود(9).
اين روايت بيانگر نهايت تواضع و خشوع و خضوع
على (عليه السلام) در برابر خداوند بزرگ است و نشان دهنده آن كه حضرت بر فراز قله
عظيم توحيد افعالى قرار داشت و خود را در برابر خدا، بسيار ناچيز مىدانست.
تواضع به يكديگر
تواضع در برابر انسانها، مانند پدر و مادر،
همسايگان، دوستان بستگان و ساير مردم نوع ديگر تواضع است.
تواضع موجب استحكام پيوند انسانها و محبت و
الفت بيشتر شده، بر صفا و صميميت آنان مىافزايد و كدورتها، بدبينىها و آثار شوم
تكبر و خود خواهى را از جامعه پاك مىسازد.
البته تواضع، اشكال گوناگون دارد كه يكى از
آشكارترين آنها، در شيوه را رفتن رفتن ديده مىشود.
بعضى بر اثر غرور و تكبر به گونهاى راه
مىروند كه گويى مىخواهند زمين را بشكافند.
از اين رو، در قرآن از نصايح حضرت لقمان (عليه
السلام) به فرزندش آمده است:
و لا تصعر خدك للناس و لا
تمش فى الارض مرحا ان الله لايحب كل مختال فخور(10)؛
با بى اعتنايى از مردم مگردان و مغرورانه بر
زمين راه مرو كه خداوند هيچ متكبر مغرورى را دوست ندارد.
راستى، اگر انسان كمترين شناختى از خود و جهان
هستى داشته باشد، مىداند كه در برابر بزرگى و عظمت جهان چه اندازه كوچك است، حتى
اگر گردنش برابر كوهها شود.
تازه بلندترين كوههاى زمين در برابر عظمت زمين
كمتر از برآمدگى هاى پوست نارنج نسبت به آن است.
همان زمينى كه خود ذرهاى ناچيز در برابر
كهكشانهاى عظيم است.
آيا با اين حال، كبر و غرور دليل جهل و نادانى
مطلق نيست؟!
كوتاه سخن آن كه تواضع از امتيازات و ارزشهاى
خاص پرهيزكاران وارسته است.
امير مؤمنان على (عليه السلام) ضمن شمارش اوصاف
متقين مىفرمايد:
و مشيهم التواضع(11)؛
روش و راه رفتنشان، آميخته با تواضع و فروتنى
است.
تواضع پيامبر اسلام (صلى الله
عليه آله و سلم)
سيره نويسان، در تاريخ زندگى پيامبر اكرم (صلى
الله عليه آله و سلم) مىنويسند:
روزى پيامبر (صلى الله عليه آله و سلم) نزد
جمعى آمد.
آنان به احترام او دست جمعى از جا برخاستند.
آن حضرت اين كارشان را نپسنديد و فرمود: آن
گونه كه عجمها بر مىخيزند و به يكديگر تعظيم مىكنند برنخيزيد.
انس بن مالك مىگويد:
از آن پس وقتى كه مردم رسول خدا (صلى الله عليه
آله و سلم) را مىديدند بر نمىخاستند، زيرا مىدانستند كه او اين كار را
نمىپسندد.
آن حضرت وقتى كه وارد مجلس مىشد، در
پايينترين مكان مىنشست.
امام صادق (عليه السلام) فرمود:
از تواضع پيامبر (صلى الله عليه آله و سلم) اين
كه دوست داشت بر الاغ برهنه سوار شود، روى خاك بنشيند.
او با بردگان غذا مىخورد و به سائلان با دست
خود غذا مىرساند.
او بر الاغ سوار مىشد و غلام خود يا شخص ديگر
را بر پشت سر خود سوار مىكرد.
از ويژگىهاى آن حضرت اين كه با فروتنى خاصى
كنار سفره مىنشست و هنگام غذا خوردن، انگشتان خود را مىليسيد و خودش گوسفندانش را
مىدوشيد و لباس و كفشش را خود وصله مىكرد، خانه را جارو مىنمود و شترش را در
اصطبل مىبست، با خدمتكار خانه، گندم و جو آسياب مىكرد، آرد آن را خمير مىنمود،
آذوقه منزل را از بازار تهيه و حمل مىكرد و به خانه مىآورد، با تهى دستان مىنشست
و با آنان غذا مىخورد و با دست خود به آنان غذا مىداد(12).
تواضع امام على (عليه السلام)
حضرت على (عليه السلام) نيز تواضع و فروتنى را
در حد اعلاى خود در همه ابعاد زندگشاش رعايت مىكرد.
پيامبر او را ابوتراب خواند. او دوست داشت كه
مردم ايشان را با اين نام بخوانند.
امام حسن عسكرى (عليه السلام) درباره تواضع على
(عليه السلام) مىفرمايد:
دو نفر، پدر و پسر، به محضر على (عليه السلام)
آمدند - با توجه به اين كه عصر خلافت آن حضرت بود - حضرت آنان را مهمان خود نمود.
و در صدر مجلس نشاند و خود با كمال تواضع
روبهروى آنان نشست.
فرمود غذا بياوريد.
غذا آوردند و مهمانان خوردند.
سپس قنبر آفتابه و لگن آورد تا دست آنان را
بشويد.
آن مرد نمىگذاشت و خاكسارى و اصرار فراوان
مىنمود كه اين كار را نكنيد، ولى على (عليه السلام) دست برنداشت تا آب ريخته و دست
او را شست.
آن مرد به حضرت عرض كرد:
براى من شرم آور است كه خداوند ببيند دستم را مىشوييد!.
على (عليه السلام) در پاسخ فرمود:
بلكه بهترين حالت است، زيرا خداوند مىبيند
برادرانت بدون هيچ گونه امتياز و جدايى از تو، به تو خدمت مىكند و هدفش پاداش
چندين برابر بهشت است.
آن گاه على (عليه السلام) آفتابه را به پسرش
محمد حنيفه داد و فرمود: اينك دست پسر را تو بشوى.
پسرم! اگر اين پسر تنها به اين جا مىآمد، من
دستش را مىشستم، ولى هرگاه پدر و پسر در يك جا باشند، خداوند برخورد مساوى بين پسر
و پدر را نمىپسندد.
بنابراين، پدر دست پدر را شست، تو نيز دست پسر
را بشوى.
محمد حنيفه، دست پسر را شست.
آن گاه امام حسن عسكرى (عليه السلام) فرمود:
فمن اتبع عليا ذلك فهو
الشيعى حقا(13)؛
كسى كه در اين راستا از حضرت على (عليه السلام)
پيروى كند، شيعه حقيقى است.
زيدبن على (عليه السلام) درباره تواضع على
(عليه السلام) چنين نقل مىكند:
در پنج مورد پا برهنه راه مىرفت و كفشهايش رابه دست مىگرفت:
1. روز عيد فطر براى رفتن به سوى نماز.
2. در روز عيد قربان براى رفتن به محل نماز.
3. در روز جمعه براى نماز جمعه.
4. هنگام رفتن ره خانه بيمار براى عيادت او.
5. هنگام تشييع جنازه، و مىفرمود:
اين موارد منسوب به خداست؛ دوست دارم كه در اين گونه موارد
(براى تواضع) پا برهنه باشم(14).