ويژگی هاى بندگان خدا در قرآن

محمد محمدى اشتهاردى

- ۱ -


پيش گفتار

قرآن كتاب انسان سازى و بزرگ‏ترين و آخرين كتاب آسمانى است، كه از سوى خدا به واسطه پيامبر گرامى اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم) براى نجات انسان‏ها فرستاده شده است و در اين زمينه كتابى كامل تر و برتر از قرآن نيست.

در قرآن همه اصول و راه كارهاى هدايت انسان و دست يابى او بر قله رفيع تكامل انسانى ارائه شده است. قرآن در همه اعصار باعث هدايت، نجات و پيروزى انسان‏ها بوده خواهد بود.

قرآن در سوره فرقان‏(1) ويژگى‏هاى بندگان ممتاز خداوند مهربان (عباد الرحمن) را - كه دوازده خصلت است - بر شمرده، و در آخر مى‏فرمايد:

اگر بندگان خدا داراى اين ويژگى‏ها باشند، قطعا هدايت يافته و به پاداش عظيم الهى خواهند رسيد.

قرآن در اين سوره به طور شفاف، نشانه‏هاى بندگان ممتاز خدا را بيان مى‏كند و با ارائه طريق، پيروان خود را به انسان سازى در پرتو دوازده ويژگى فرا مى‏خواند و در حقيقت، مساله شايسته سالارى را عنوان كرده و معيار برترى را در دوازده خصلت، كه بعضى تحصيل ارزش‏ها و بعضى پرهيز از ضد ارزش‏ها دارد، مطرح مى‏كند، كه هر كدام اساس و كليد شايستگى‏هاى ديگر و موجب سعادت همه جانبه انسان است.

سير اين آيات از اثبات به نفى و از نفى به اثبات است و نشان مى‏دهد كه محور رستگارى انسان در تخليه و تحليه (پاك سازى و بهسازى) است و بايد در هر دو جنبه (نفى ضد ارزش‏ها، و كسب ارزش‏ها) قوى و توانمند بود جالب اين كه اين صفات دوازده گانه، در اين آيات به همراه تكرار هشت موصول الذين ذكر شده، با اين كه شايد ذكر يك بار كافى بود و اين بيانگر اهميت هر يك از اين خصال است. كه به ترتيب عبارتند از:

1 و 2. تواضع و حلم (آيه 63)؛

3. شب زنده دارى (آيه 64)؛

4. خوف از عذاب الهى و ابراز آن در دعا (آيات 65 و 66)؛

5. انفاق عادلانه، به دور از اسراف و سخت گيرى (آيه 67)؛

6. اخلاص در توحيد و يكتا پرستى (آيه 68)؛

7 و 8. پرهيز شديد از آدم كشى و بى عفتى (آيه 68)؛

9. پرهيز از امور باطل و بيهوده، و دورى از صحنه‏هاى باطل (آيه 72)؛

10. عبور كريمانه و معترضانه از كنار هر گونه لغو و پوچى (آيه 72)؛

11. تدبر در آيات قران برداشت صحيح از آنها (آيه 73)؛

12. دعا و در خواست فرزندان شايسته و امامت و رهبرى پرهيزكاران (آيه 74).

آرى، بندگان ممتاز و صالح بايد داراى اين صفات باشند، تا بر قله كمالات دست يابند، و ما كه هر روز در پنج نوبت نماز واجب، بر بندگان صالح، سلام مى‏كنيم و مى‏گوييم: السلام علينا و على عبادالله الصالحين؛ سلام بر ما و بر بندگان شايسته خدا اين تلقين هميشگى مسلمانان است كه در صف بندگان صالح خدا در آيند، و بدانند بنده صالح خدا بودن، داراى ويژگى هايى است، كه با تحصيل آنها، مشمول سلام و درود خود و همه نماز گزاران مى‏گردند.

اين كتاب؛ تفسير و توضيح اين دوازده ويژگى است كه قبلا به صورت سخنرانى در راديو سراسرى معارف، سپس به صورت چهارده مقاله در مجله ماهنامه پاسدار اسلام (2) منتشر شده، و اينك با تهذيب و تكميل و تلخيص تحت چهارده عنوان، تقديم مى‏شود، اميد آن كه سازنده و ثمر بخش باشد.

محمد محمدى اشتهاردى

آياتى از سوره فرقان‏

وَ عِبَادُ الرّحْمَانِ الّذِينَ يَمْشُونَ عَلىَ الْأَرْضِ هَوْنًا وَ إِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَهِلُونَ قَالُواْ سَلَامًا(63)

وَ الّذِينَ يَبِيتُونَ لِرَبِّهِمْ سُجّدًا وَ قِيَامًا(64)

وَ الّذِينَ يَقُولُونَ رَبّنَا اصْرِفْ عَنّا عَذَابَ جَهَنّمَ إِنّ عَذَابَهَا كَانَ غَرَامًا(65)

إِنّهَا سَاءَتْ مُسْتَقَرّا وَ مُقَامًا(66)

وَ الّذِينَ إِذَا أَنفَقُواْ لَمْ يُسْرِفُواْ وَ لَمْ يَقْترُُواْ وَ كَانَ بَينْ‏َ ذَالِكَ قَوَامًا(67)

وَ الّذِينَ لَا يَدْعُونَ مَعَ اللّهِ إِلَاهًا ءَاخَرَ وَ لَا يَقْتُلُونَ النّفْسَ الّتىِ حَرّمَ اللّهُ إِلّا بِالْحَقّ‏ِ وَ لَا يَزْنُونَ وَ مَن يَفْعَلْ ذَالِكَ يَلْقَ أَثَامًا(68)

يُضَاعَفْ لَهُ الْعَذَابُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَ يخَْلُدْ فِيهِ مُهَانًا(69)

إِلّا مَن تَابَ وَ ءَامَنَ وَ عَمِلَ عَمَلًا صَالِحًا فَأُوْلَئكَ يُبَدِّلُ اللّهُ سَيَِّاتِهِمْ حَسَنَاتٍ وَ كاَنَ اللّهُ غَفُورًا رّحِيمًا(70)

وَ مَن تَابَ وَ عَمِلَ صَالِحًا فَإِنّهُ يَتُوبُ إِلىَ اللّهِ مَتَابًا(71)

وَ الّذِينَ لَا يَشْهَدُونَ الزّورَ وَ إِذَا مَرّواْ بِاللّغْوِ مَرّواْ كِرَامًا(72)

وَ الّذِينَ إِذَا ذُكِّرُواْ بَِايَاتِ رَبِّهِمْ لَمْ يخَِرّواْ عَلَيْهَا صُمّا وَ عُمْيَانًا(73)

وَ الّذِينَ يَقُولُونَ رَبّنَا هَبْ لَنَا مِنْ أَزْوَاجِنَا وَ ذُرِّيّتِنَا قُرّةَ أَعْينُ‏ٍ وَ اجْعَلْنَا لِلْمُتّقِينَ إِمَامًا(74)

أُوْلَئكَ يجُْزَوْنَ الْغُرْفَةَ بِمَا صَبرَُواْ وَ يُلَقّوْنَ فِيهَا تحَِيّةً وَ سَلَمًا(75)

خَلِدِينَ فِيهَا حَسُنَتْ مُسْتَقَرّا وَ مُقَامًا(76)

سر آغاز

اهميت ارزش‏ها

كرامت و شرافت انسان به ارزش‏هاى وجودى اوست، ارزش هايى كه جانشين ضد ارزش‏ها گردد. با عبارت ديگر، سيادت و آقايى انسان با پرهيز از رذايل و تحصيل فضايل به دست مى‏آيد.

خداى تبارك و تعالى در قرآن كريم نيز هدف آمدن پيامبران را تزكيه و تعليم بيان مى‏كند.

هو الذى بعث فى الامبين رسولا منهم يتلوا عليهم آياته و يزكيهم و يعلمهم الكتاب و الحكمه(3)؛

خداوند كسى است كه در ميان جمعيت درس نخوانده، رسولى از خودشان برانگيخت كه آياتش را بر آنان مى‏خواند و آنها را تزكيه (پاك سازى) مى‏كند و به آنان كتاب و حكمت مى‏آموزد.

و اين همان ترك رذايل و كسب فضايل است كه از آن در علم اخلاق، به تخليه و تحليه تعبير مى‏شود؛ يعنى نخست بايد خود را از هر گونه ملكات و حالت‏هاى انحرافى و گمراه كننده و گناه، تخليه و پاك كرد و سپس، با زيورهاى فضايل و ارزش‏هاى والاى الهى و انسانى آراست.

به عنوان مثال، دو باغ را در نظر بگيريد كه يكى بر اثر نامساعد بودن زمين و فضاى آن، پر از علف‏هاى هرزه و مزاحم است و آثار و ثمرى جز آفت‏هاى گوناگون نداد؛ روشن است كه چنين باغى بى ارزش است و وجودش مايه نكبت و رنج و آزار خواهد بود. به عكس، باغ ديگرى است كه از نظر زمين و فضا و ساير ويژگى‏ها، ممتاز و شاداب بوده و داراى گل‏هاى رنگارنگ و ميوه‏هاى مختلف است، و آفت‏ها و علف‏هاى هرزه از آن دور بوده و وجودش موجب بهره‏هاى فراوان و بركات سرشار است.

انسان منهاى ارزش‏ها - كه در ضد ارزش‏ها غوطه ور است - همانند باغ نخست مى‏باشد كه نام باغ را دارد، ولى در حقيقت شوره زارى بيش نيست. به عكس، انسانى كه در صراط پرهيز از رذايل و تحصيل فضايل گام بر مى‏دارد، همچون باغ دوم است كه وجودش باغ دوم است كه وجودش مايه بركات و آثار درخشان است. به قول مولانا:

نام فروردين نيارد گل به باغ   شب نگردد روشن از اسم چراغ
اسم گفتى رو مسمى را بجوى   ماه در بالاست نى در آب جوى

پيامبر اكرم (صلى الله عليه آله و سلم) به قدرى ارزش‏ها را مهم و محترم مى‏شمرد كه در جنگ سپاه اسلام با قبيله طى هنگامى كه سفانه، دختر حاتم طاليى اسير گرديد و به مدينه آورده شد و خود را به پيامبر (صلى الله عليه آله و سلم) معرفى كرد و پدرش حاتم را - كه داراى خصلت‏هاى ارزشى بود - توصيف نمود، پيامبر (صلى الله عليه آله و سلم) به او فرمود:

اين صفاتى كه درباره حاتم گفتى از صفات مومنان است، اگر پدرت مسلمان بود ما به او رحمت مى‏فرستاديم.

سپس به مسوولان فرمود:

خلوا عنها فان اباها كان يحب مكارم الاخلاق(4)؛

اين دختر را به پاس احترام ارزش‏هاى اخلاقى پدرش آزاد سازيد.

هم چنين وقتى در يكى از جنگ‏ها، خواهر رضاعى او را به صورت اسير نزد آن حضرت آوردند.

پيامبر (صلى الله عليه آله و سلم) با ديدن او خوشحال شد و فرش خود را براى وى بر زمين گستراند و او را بر آن نشانيد و خود بر روى خاك نشست و با چهره‏اى باز و خندان با او به گفت‏وگو پرداخت.

پس از آن كه او رفت، برادر رضاعى‏اش آمد، پيامبر (صلى الله عليه آله و سلم) به او نيز احترام شايان كرد، ولى به اندازه خواهر رضاعى‏اش.

شخصى از علت اين تبعيض پرسيد.

فرمود:

لانها ابر بابيها منه‏(5)؛

زيرا اين خواهر بيشتر از آن برادر به پدرش نيكى مى‏كند.

اين حادثه علاوه بر اين كه بيانگر نهايت تواضع پيامبر (صلى الله عليه آله و سلم) است، حاكى از آن است كه حضرت براى ارزش‏ها احترام قائل بودند.

همان گونه كه اشاره شد خداوند در سوره فرقان، عباد الرحمن را ستوده و دوازده فضيلت و ويژگى براى آنان ذكر كرده است و در پايان چنين نتيجه مى‏گيرد:

اولك يجزون الغرفه بما صبروا و يلقون فيها تحيه و سلاما؛

آنان به خاطر صبر و استقامتشان، داراى درجات عالى بهشت - از پاداش الهى - هستند و در بهشت با تحيت و سلام روبه‏رو مى‏شوند.

در اين اثر، اين ويژگى‏هاى دوازده گانه و پاداش آنها و نقش و صبر در تحصيل آنها را ذكر كرده، به شرح كوتاه هر كدام بپردازيم، به اميد آن كه با اتصاف به اين ارزش‏ها والا، مدارج كمال را پيموده و در صف عباد الرحمن، (بندگان ويژه، ممتاز و خاص خداوند سبحان) قرار گيريم.

تواضع و فروتنى‏

قرآن در بيان نخستين ويژگى بندگان ممتاز خدا مى‏فرمايد:

و عباد الرحمن الذين يمشون على الارض هونا؛

بندگان خاص خداوند رحمان كسانى هستند كه با آرامش و (بدون هر گونه غرور و تكبر) بر زمين راه مى‏روند.

تواضع به معناى خشوع و فروتنى است و ضد آن تكبر و خود خواهى مى‏باشد كه اساس انحراف‏ها و تباهى‏هاست.

تواضع دو گونه است:

1. تواضع در برابر خداى تعالى كه جزء جدايى ناپذير عبوديت و بندگى است و بدون معنا ندارد.

2. تواضع در برابر انسان‏هاى با ايمان يا انسان‏هايى كه تواضع در برابر آن اثر مثبت دارد و موجب دارد و موجب جذب آنان به سمت و سوى ارزش‏ها مى‏گردد.

تواضع در برابر خدا

نشانه اين نوع تواضع تسليم در برابر فرمان‏هاى خدا و كمال خشوع و خضوع در برابر عظمت اوست، به گونه‏اى كه انسان آنچه دارد همه را از آن خدا و خود را ذره‏اى بسيار ناچيز از مخلوقات او بداند؛ شاكر و سپاسگزار بى چون و چرا باشد و از هر گونه خود خواهى در برابر خواست خدا بپرهيزد.

تواضع در برابر خدا، كليد ايمان و معرفت و راهيابى به درگاه حق و تقرب به اوست و به عكس، تكبر در برابر خدا، موجب سركشى و طغيان و مايه انحراف و تيره روزى است.

در اوصاف پيامبر گرامى اسلام (صلى الله عليه آله و سلم) آمده است كه در برابر عظمت خدا، داراى نهايت تواضع بود؛ به گونه‏اى كه خداوند او را مخير كرد كه بنده و رسول باشد يا سلطان رسول باشد، در عين حال چيزى از مقامش در پيشگاه خدا كاسته نشود، اما آن حضرت بندگى و رسالت را برگزيد و دوست داشت بنده متواضع و رسول باشد، نه پادشاه و رسول‏(6).

امام صادق (عليه السلام) فرمود:

ما اكل رسول الله (صلى الله عليه آله و سلم) متكئا منذ بعثه الله عزوجل نبيا حتى قبضه الله اليه متواضعا لله عزوجل‏(7)؛

از آن هنگام كه پيامبر (صلى الله عليه آله و سلم) به رسالت مبعوث شد تا آخر عمر، به خاطر تواضع در برابر خداى بزرگ، هرگز در حال تكيه به چيزى غذا نخورد.

روزى يكى از زنان گستاخ از كنار رسول خدا (صلى الله عليه آله و سلم) عبور كرد و ديد آن حضرت با جمعى از بردگان بر روى خاك نشسته و غذا مى‏خورد، گفت: اى محمد! سوگند به خدا تو مانند بندگان (بردگان) غذا مى‏خورى و همانند آنان مى‏نشينى (روش و منش تو همچون شاهان و زمامداران نيست).

پيامبر (صلى الله عليه آله و سلم) در پاسخ فرموده: و يحك اى عبد اعبد منى‏(8)؛

واى بر تو! كدام بنده‏اى، بنده‏تر از من است.

و درباره تواضع امام على (عليه السلام) در برابر عظمت خدا روايت شده است كه آن حضرت به مستمندان بسيار كمك مى‏كرد و شخص به صورت انتقاد به آن بزرگوار عرض كرد؛ چرا آن قدر صدقه مى‏دهى، آيا چيزى براى خود نگه نمى‏دارى؟

على (عليه السلام) در پاسخ فرمود:

آرى، سوگند به خدا اگر بدانم خداوند يكى از كارها و وظايفى كه انجام مى‏دهم قبول مى‏كند، از زياده روى در انفاق خوددارى مى‏كردم، ولى نمى‏دانم آيا كارهايم مورد قبول خداوند قرار مى‏گيرد يا نه؟ چون به اين موضوع اطلاع ندارم، آن قدر انفاق مى‏كنم تا يكى از آنها قبول شود(9).

اين روايت بيانگر نهايت تواضع و خشوع و خضوع على (عليه السلام) در برابر خداوند بزرگ است و نشان دهنده آن كه حضرت بر فراز قله عظيم توحيد افعالى قرار داشت و خود را در برابر خدا، بسيار ناچيز مى‏دانست.

تواضع به يكديگر

تواضع در برابر انسان‏ها، مانند پدر و مادر، همسايگان، دوستان بستگان و ساير مردم نوع ديگر تواضع است.

تواضع موجب استحكام پيوند انسان‏ها و محبت و الفت بيشتر شده، بر صفا و صميميت آنان مى‏افزايد و كدورت‏ها، بدبينى‏ها و آثار شوم تكبر و خود خواهى را از جامعه پاك مى‏سازد.

البته تواضع، اشكال گوناگون دارد كه يكى از آشكارترين آنها، در شيوه را رفتن رفتن ديده مى‏شود.

بعضى بر اثر غرور و تكبر به گونه‏اى راه مى‏روند كه گويى مى‏خواهند زمين را بشكافند.

از اين رو، در قرآن از نصايح حضرت لقمان (عليه السلام) به فرزندش آمده است:

و لا تصعر خدك للناس و لا تمش فى الارض مرحا ان الله لايحب كل مختال فخور(10)؛

با بى اعتنايى از مردم مگردان و مغرورانه بر زمين راه مرو كه خداوند هيچ متكبر مغرورى را دوست ندارد.

راستى، اگر انسان كم‏ترين شناختى از خود و جهان هستى داشته باشد، مى‏داند كه در برابر بزرگى و عظمت جهان چه اندازه كوچك است، حتى اگر گردنش برابر كوه‏ها شود.

تازه بلندترين كوه‏هاى زمين در برابر عظمت زمين كمتر از برآمدگى هاى پوست نارنج نسبت به آن است.

همان زمينى كه خود ذره‏اى ناچيز در برابر كهكشان‏هاى عظيم است.

آيا با اين حال، كبر و غرور دليل جهل و نادانى مطلق نيست؟!

كوتاه سخن آن كه تواضع از امتيازات و ارزش‏هاى خاص پرهيزكاران وارسته است.

امير مؤمنان على (عليه السلام) ضمن شمارش اوصاف متقين مى‏فرمايد:

و مشيهم التواضع‏(11)؛

روش و راه رفتنشان، آميخته با تواضع و فروتنى است.

تواضع پيامبر اسلام (صلى الله عليه آله و سلم)

سيره نويسان، در تاريخ زندگى پيامبر اكرم (صلى الله عليه آله و سلم) مى‏نويسند:

روزى پيامبر (صلى الله عليه آله و سلم) نزد جمعى آمد.

آنان به احترام او دست جمعى از جا برخاستند.

آن حضرت اين كارشان را نپسنديد و فرمود: آن گونه كه عجم‏ها بر مى‏خيزند و به يكديگر تعظيم مى‏كنند برنخيزيد.

انس بن مالك مى‏گويد:

از آن پس وقتى كه مردم رسول خدا (صلى الله عليه آله و سلم) را مى‏ديدند بر نمى‏خاستند، زيرا مى‏دانستند كه او اين كار را نمى‏پسندد.

آن حضرت وقتى كه وارد مجلس مى‏شد، در پايين‏ترين مكان مى‏نشست.

امام صادق (عليه السلام) فرمود:

از تواضع پيامبر (صلى الله عليه آله و سلم) اين كه دوست داشت بر الاغ برهنه سوار شود، روى خاك بنشيند.

او با بردگان غذا مى‏خورد و به سائلان با دست خود غذا مى‏رساند.

او بر الاغ سوار مى‏شد و غلام خود يا شخص ديگر را بر پشت سر خود سوار مى‏كرد.

از ويژگى‏هاى آن حضرت اين كه با فروتنى خاصى كنار سفره مى‏نشست و هنگام غذا خوردن، انگشتان خود را مى‏ليسيد و خودش گوسفندانش را مى‏دوشيد و لباس و كفشش را خود وصله مى‏كرد، خانه را جارو مى‏نمود و شترش را در اصطبل مى‏بست، با خدمتكار خانه، گندم و جو آسياب مى‏كرد، آرد آن را خمير مى‏نمود، آذوقه منزل را از بازار تهيه و حمل مى‏كرد و به خانه مى‏آورد، با تهى دستان مى‏نشست و با آنان غذا مى‏خورد و با دست خود به آنان غذا مى‏داد(12).

تواضع امام على (عليه السلام)

حضرت على (عليه السلام) نيز تواضع و فروتنى را در حد اعلاى خود در همه ابعاد زندگش‏اش رعايت مى‏كرد.

پيامبر او را ابوتراب خواند. او دوست داشت كه مردم ايشان را با اين نام بخوانند.

امام حسن عسكرى (عليه السلام) درباره تواضع على (عليه السلام) مى‏فرمايد:

دو نفر، پدر و پسر، به محضر على (عليه السلام) آمدند - با توجه به اين كه عصر خلافت آن حضرت بود - حضرت آنان را مهمان خود نمود.

و در صدر مجلس نشاند و خود با كمال تواضع روبه‏روى آنان نشست.

فرمود غذا بياوريد.

غذا آوردند و مهمانان خوردند.

سپس قنبر آفتابه و لگن آورد تا دست آنان را بشويد.

آن مرد نمى‏گذاشت و خاكسارى و اصرار فراوان مى‏نمود كه اين كار را نكنيد، ولى على (عليه السلام) دست برنداشت تا آب ريخته و دست او را شست.

آن مرد به حضرت عرض كرد: براى من شرم آور است كه خداوند ببيند دستم را مى‏شوييد!.

على (عليه السلام) در پاسخ فرمود:

بلكه بهترين حالت است، زيرا خداوند مى‏بيند برادرانت بدون هيچ گونه امتياز و جدايى از تو، به تو خدمت مى‏كند و هدفش پاداش چندين برابر بهشت است.

آن گاه على (عليه السلام) آفتابه را به پسرش محمد حنيفه داد و فرمود: اينك دست پسر را تو بشوى.

پسرم! اگر اين پسر تنها به اين جا مى‏آمد، من دستش را مى‏شستم، ولى هرگاه پدر و پسر در يك جا باشند، خداوند برخورد مساوى بين پسر و پدر را نمى‏پسندد.

بنابراين، پدر دست پدر را شست، تو نيز دست پسر را بشوى.

محمد حنيفه، دست پسر را شست.

آن گاه امام حسن عسكرى (عليه السلام) فرمود:

فمن اتبع عليا ذلك فهو الشيعى حقا(13)؛

كسى كه در اين راستا از حضرت على (عليه السلام) پيروى كند، شيعه حقيقى است.

زيدبن على (عليه السلام) درباره تواضع على (عليه السلام) چنين نقل مى‏كند:

در پنج مورد پا برهنه راه مى‏رفت و كفش‏هايش رابه دست مى‏گرفت:

1. روز عيد فطر براى رفتن به سوى نماز.

2. در روز عيد قربان براى رفتن به محل نماز.

3. در روز جمعه براى نماز جمعه.

4. هنگام رفتن ره خانه بيمار براى عيادت او.

5. هنگام تشييع جنازه، و مى‏فرمود: اين موارد منسوب به خداست؛ دوست دارم كه در اين گونه موارد (براى تواضع) پا برهنه باشم‏(14).