1- حجر(15)
آيه 9.
2- براى
آگاهى بيشتر, ر .ك : التمهيد فى علوم القرآن , ج1 , ص 333 به بعد.
3- صف(61)
آيه 8.
4- محلى ,
ج11 , ص 23 ابن حزم اولين كسى است كه به ناحق اين تهمت را به شيعه اماميه زده كه
آنها قائل به تحريف قرآنند و از روى ظلم و ستم از آنها سرزنش و مذمت بسيار كرده است
درحالى كه با پذيرش اين نظريه بى پايه و سست , خود به سرزنش سزاوارتر است (الفصل ,
ج4 , ص 182).
5- محلى ,
ج10 , ص 14و16.
6-
الـكـبـريـت الاحمر فى عقائد الشيخ الاكبر محى الدين بن العربى , چاپ شده در حاشيه
اليواقيت والجواهر ج1 , ص 139 هر دو نوشته شيخ عبدالوهاب شعرانى , وى به دنبال نقل
آن گفتار مى نويسد ولـى در كـتـاب فتوحات مصريه مى گويد: اعتقاد صحيح به اجماع
دانشمندان اين است كه هيچ چيز از كلام خداوند متعال ساقط نشده است .
7- در بخش
تحريف نزد ظاهربينان اهل سنت اين پندارها را بازگو مى كنيم .
8- فصلت
(41) آيه 41و42.
9- حج (22)
آيه 11.
10- زمخشرى
, كشاف , ج2 , ص 146.
11-
نساء(4) آيه 46 و مائده (5) آيه 13 با كمى تفاوت .
12- مجمع
البيان , ج2 , ص 173.
13- مجمع
البيان , ج3 , ص 55, پاورقى .
14- كـافى
, ج8 , ص 53, حديث 16, با سند صحيح : وكهان من نبذهم الكتهاب ان اقهاموا حروفه
وحرفوا حدوده, فهم يروونه ولايرعونه, والجهال يعجبهم حفظهم للرواية والعلماء يحزنهم
تركهم للرعايةب 15- كافى , ج2 , ص 627, حديث 1.
16- غوالى
اللئالى , ج4 , ص 104, شماره154 .
17- براى
آگاهى بيشتر ر .ك : التمهيد فى علوم القرآن , ج1 , ص 133.
18- كـافـى
, ج2 , ص 630, حـديـث 12و13: ان القرآن واحد نزل من عند واحد و براى شرح بيشتر ر .ك
: التمهيد, ج2 , ص 57.
19-
روايـاتـى بـه اين مضمون كه : ان القرآن نزل على سبعة احرف , قرآن بر هفت حرف نازل
شده است .
به التمهيد فى علوم القرآن , ج2 , ص 93 به بعد مراجعه نمائيد .
20- وسائل
الشيعه , ج4 , ص 866, حديث 4.
21-
زمر(39) آيه 28.
22- وسائل
الشيعه , ج4 , ص 865, حديث 1, و نيز ر .ك : التمهيد, ج2 , ص 98 به بعد.
23- تفسير
آلاءالرحمن , ج2 , ص 134.
24-
نساء(4) آيه 46 و بقره (2) آيه 104.
25-
التمهيد, ج1 , صص 312آ322.
26- پيروان
عبدالكريم بن عجرد رهبر يكى از فرقه هاى خوارج .
27-
شهرستانى , ملل و نحل , ج1 , ص 128 و مقالات الاسلاميين , ج1 , ص 178.
28- ايـن
قـضـاوت بر اساس نسبتى است كه نويسنده فتح البارى به او داده است و به نظر مى رسد
اتـهـامـى بيش نباشد, زيرا ابن مسعود هماره كنار على (ع) بود و پس از او از همه
اصحاب پيامبر (ص) در حفظ قرآن كوشاتر و دقيقتر بود .
29- فتح
البارى بشرح البخارى , ج8 , ص 571.
30- قرآن
چنين است : وما خلق الذكر وادنثى , و كسى كه نروماده را آفريد.
31- بخارى
, صحيح , ج6 , ص 211 و ج 5, ص 35.
32- مائده
(5) آيه 41.
33- بقره
(2) آيه 75.
34-
التبيان , ج3 , ص 470.
35-
المنار, ج5 , ص 140.
36- لى بن
حسين علم الهدى .سين علم الهدى .
37- مجمع
البيان , ج1 , ص 15, فن پنجم .
38-
بـخـشـهـاى ديـگـرى از سخنان وى را ذيل شماره هشتم تحت عنوان بزرگان شيعه و عدم
تحريف قرآن مى خوانيم .
39- براى
آگاهى بيشتر ر .ك : التمهيد, ج2 , ص 145 به بعد.
40-
آيةاللّه جمال الدين , ابومنصور, حسن بن يوسف ابن مطهر, مشهور به علامه حلى .
41-
نهايةالوصول الى علم الاصول , به نقل بروجردى , البرهان , ص 111.
42- همان ,
صص 120آ121, به نقل صاحب الكشف .
43- مجمع
الفائده , ج2 , ص 218.
44- مفتاح
الكرامة, ج2 , ص 390.
45-
شهرستانى , ملل و نحل , ج1 , ص 128.
46- ابن
حجر, فتح البارى , ج8 , ص 571.
47-
اسراء(17) آيه 88.
48-
هود(11) آيه 13.
49- يونس
(10) آيه 38.
50- بقره
(2) آيه23 .
51- آل
عمران (3) آيه110 : شما بهترين امتى بوديد كه به سود مردم آفريده شديد و در صورت
دوم :
شما بهترين / پيشوايانى / بوديد كه ب.
52- جزائرى
, منبع الحياة, ص 67.
53- بقره
(2) آيه143 : امتى ميانه و در حد اعتدال و در صورت خيالى آنها /امامانى / ميانه و
در حد اعتدال .
54-
نـبـا(78) آيـه40 : اى كـاش خـاك بـودم و در صورت دوم اى كاش /خاكى / بودم يا اى
كاش /ابوترابى / بودم .
55-
هـود(11) آيـه 17: آيـا آن كـسـى كـه دليل آشكارى از پروردگار خويش دارد و به دنبال
آن شاهدى از سوى او مى باشد و پيش از آن , كتاب موسى پيشوا و رحمت بود (همچون كسى
است كه چنين نباشد.) و در صورت ادعايى : بو به دنبال آن شاهدى از سوى او مى باشد /
كه پيشوا و رحمت بود و پيش از آن كتاب موسى بود/.
56- مجلسى
, بحارالانوار, ج90 , ص 26آ27.
57- مـائده
(5) آيه67 : اى پيامبر! فرمانى كه از سوى پروردگارت به سوى تو نازل شده ابلاغ كن و
اگر انجام ندهى , رسالت او را انجام نداده اى .
58- جزائرى
, منبع الحياة, ص 67.
59- همان ,
ص 66.
60-
حجر(15) آيه 9.
61-
رعد(13) آيه 31.
62- بـراى
آگـاهـى بـيـشتر از قاعده لطف ر.ك : الهيات استاد جعفر سبحانى به قلم محمد مكى
عاملى , ج2 , ص 47 و گوهر مراد عبدالرزاق لاهيجى , ص 351.
63- فصل
الخطاب , ص 360.
64- محدث
نورى نيز در فصل الخطاب , ص 361 به اين شان نزول اشاره كرده است .
65-
حجر(15) آيه 94و 95.
66- مائده
(5) آيه 67.
67- حج
(22) آيه 52.
68-
انبياء(21) آيه18 .
69-
القيامه (75) آيه هاى 16ـ 19.
70-
حجر(15) آيه 9.
71- طلاق
(65) آيه 10و11.
72-
حـجـر(15) آيـه6 : وقـالوا ياايها الذى نزل عليه الذكر انك لمجنون , و گفتند: اى
كسى كه ذكر [قرآن ] بر او نازل شده , مسلما تو ديوانه اى .
73- خوئى ,
البيان , ص 226.
74- تفسير
كبير, ج19 , ص 161.
75- دور يك
اصطلاح منطقى است , به معنى وابسته بودن وجود يك شى ء, به خودش و اثبات يك شى ء, به
وجود خودش .
76- مفاد
حديث ثقلين .
77- البيان
, ص 228.
78- حشويه
از اهل سنت ـدر قديم و جديدـ و برخى متاخران اخبارى شيعه .
79- اعـراف
(7) آيـه172 : الـسـت بربكم /ومحمد نبيكم وعلئ امامكم/ب, آيا من خداى شما نيستم /و
محمد پيامبرتان و على امامتان /ب 80- فصلت (41) آيه 41و42.
81- فصل
الخطاب , ص 361.
82-
نساء(4) آيه82 .
83- كـافـى
, ج1 , ص 9: انـ على كل حق حقيقة وعلى كل صواب نورا, فمها وافق كتهاب الله فخذوه
ومها خالف كتاب الله فدعوه.
84-
يـعـنـى : براى اثبات درستى روايات تحريف , بايد آن را به قرآن عرضه كنيم .
حال اگر به خود آيـات مـورد بـحث عرضه گردند اين دور است و محال , گويا با اين
روايات خواسته ايم آن آيات را اثبات كنيم آن گاه با آن آيات خودساخته , صحت آن
روايات را اثبات نماييم .
85- فصلت
(41) آيه 42.
86-
حجر(15) آيه 9.
87- قاضى
القضاة .
نورالدين على بن عبدالعالى كركى .
88- براى
آگاهى بيشتر ر .ك :بروجردى , البرهان , ص 116و117.
89- به نقل
بروجردى , البرهان , ص 118آ120.
90- فصل
الخطاب , ص 362و363.
91- در بحث
واژه تحريف ص 19 گذشت .
92-
نساء(4) آيه 59: اطاعت كنيد خدا را و اطاعت كنيد پيامبر خدا و اولواالامر (اوصياى
پيامبر) را.
93- كافى ,
ج1 , ص 286, شماره1 .
94- تعداد
زيادى از اين آيات را حاكم حسكانى در كتاب شواهدالتنزيل گردآورى نموده است .
95- منظور
از تاليف , جاي قرارگرفتن سوره ها و احيانا آيه هاست .
96- مفيد,
ارشاد, ص 365, بحارالانوار, ج52 , ص 339, شماره 85 و ص 364 شماره هاى 139, 140 و
141.
97-
التمهيد, ج1 , ص 292 به بعد و كافى , ج2 , ص 633, شماره23 , روايات در اين زمينه
فراوان است .
98- صـف
(61) آيه 8: مى خواهند نور خدا را با دهانهايشان خاموش سازند, ولى خداوند نور خود
را كامل مى كند .
هر چند كافران ناخوش داشته باشند.
99- تغابن
(64) آيه 8.
100- صف
(61) آيه9 .
101- كافى
, ج1 , ص 432, شماره91 .
102-
دهر(76) آيه 23.
103- كافى
, ج1 , ص 435, شماره91 .
104- كلمه
يزعمون در متن روايت نيست .
105-
زمر(39) آيه 9.
106- كافى
, ج8 , ص 204و205, شماره246 .
107- سخنان
او ذيل شماره1 مى آيد.
108-
نويسنده كتاب قوانين الاصول .
109-
بروجردى , البرهان , ص 112 و اصل الشيعه واصولها, ص 113.
110- در
سال 956هـ .ق در شوشتر متولد و در سال 1019هـ .ق به شهادت رسيد .
در عهد صفويه به هـنـد رفـت و در لاهـور اقامت گزيد .
پس از تاليف احقاق الحق علماى اهل سنت حكم به قتل وى كـردنـد و بـه امـر
جـهـانـگـيـر بـا ضـربه تازيانه خاردار كشته شد .
آثار بسيارى دارد از آن جمله :
مـجـالـس الـمـومـنـيـن , دلائل الشيعة و صوارم المحرقه را مى توان نام برد .
(فرهنگ معين , نوراللّه شـوشـتـرى ) .
جـزائرى هـم بـه امـامـت و زبـردستى او در علوم و معارف اسلامى اعتراف دارد
(خونسارى , روضات الجنات , ج6 , ص 17).
111-
آلاءالـرحـمـن , ج1 , صـص 25آ26, بـه نـقـل از تسترى , مصائب النواصب , و سيد شرف
الدين , فصول المهمه , ص 165 كه از اظهارالحق ج2 , ص 89 نقل كرده است .
112-
ابوجعفر محمدبن على بن حسين .
113-
اعتقادات الاماميه , ضميمه باب حادى عشر, صص 93آ94.
114-
محمدبن محمدبن نعمان .
115- اوائل
المقالات , ص 54آ56.
116- آل
عمران (3) آيه 110.
117- بقره
(2) آيه 143.
118-
انـفـال (8) آيـه1 : از تـو دربـاره انـفـال سوال مى كنند و در صورت دوم : از تو
تقاضاى انفال مى كنند ـكه در اختيارشان قراردهى ـ.
119- رسالة
فى اجوبة المسائل السرويه ص 226 و بحارالانوار, ج89 , ص 75.
120- ر .ك
: ص 30 و 33.
121-
ابوجعفر محمدبن حسن طوسى معروف به شيخ الطايفه .
122-
التبيان , ج1 , ص 3 در بخشهاى آينده , تفسير برخى از اين روايات را مى خوانيم .
123- مجمع
البيان , ج1 , ص 15, فن پنجم .
124- اجوبة
المسائل المهنائية صص 121, مساله13 .
125- قبلا
بخشهاى ديگرى از سخنانش را خوانديم .
126- كشف
الغطاء, كتاب الصلاة من كتاب القرآن , مبحث هفتم و هشتم , ص 298آ299.
127- نواده
شيخ جعفر كاشف الغطاء.
128-
حجر(15) آيه 9.
129- اصل
الشيعه واصولها, ص 133.
130-
آلاءالرحمن , ج1 , ص 26.
131- فصلت
(41) آيه 41آ42.
132-
حجر(15) آيه 9.
133-
تـفـسـيـر صافى , ج1 , صص 33آ34, مقدمه ششم و وافى ,مجلد9, باب 269, ص 1778 و ج2 ,
صص 273آ274 چاپ كتابفروشى اسلاميه .
134- علم
اليقين فى اصول الدين , ج1 , ص 565.
135- وى در
سال 1033هـ .ق در لبنان زاده شده و در سال 1114 در مشهد مقدس وفات يافت .
136-
اظـهارالحق , ج2 , ص 208, سيد شرف الدين , فصول المهمه , ص 166 و پاورقى انوار
النعمانيه , ج2 , ص 357.
137-
نساء(4) آيه 82.
138-
حجر(15) آيه 9.
139- فصلت
(41) آيه 41و42.
140- اوثق
الوسائل فى شرح الرسائل , ص 91.
141- تفسير
آلاءالرحمن , ج1 , صص 25آ27, مقدمه پنجم از پيشگفتار.
142- نوشته
مولاعبداللّه بن محمد, مشهور به فاضل تونى .
143- شرح
الوافيه , ابواب الحجج , باب حجيةالكتاب , نسخه خطى .
144- همان
جا.
145- فصول
المهمه , ص 163.
146- اجوبة
مسائل جاراللّه , ص 28.
147- اعيان
الشيعه , ج1 , ص 41.
148-
الغدير, ج3 , ص 101.
149-
تفسيرالميزان , ج12 , صص 104آ133.
150- امـام
خـمينى (ره ) در تاريخ 14/3/1368هـ .ش به ملكوت اعلا پيوست .
پس از حدود نود سال عـمـر سـرشـار از خـيـر و بـركـت (1320آ1409هــ ق ) ارتـحـال او
قـلبها را سوزاند و سينه ها را مـجـروح سـاخـت .
خـداونـد آن بـزرگ پـيـشـوا را مـشـمول رحمت بى پايان خويش گرداند كه هـمـاره
مـشـعـلـهاى هدايت و رهبرى حكيمانه اش راهگشاى امت اسلامى در طول ساليان دراز
خواهدبود.
151- امام
خمينى , تهذيب الاصول , تقرير علامه سبحانى , ج2 , ص 165.
152-
ثقةالاسلام كلينى , شيخ صدوق و شيخ طوسى ـرحمهم اللّه .
153- مائده
(5) آيه 67.
154-
برداشت از حاشيه امام بر كفايةالاصول , نسخه آماده چاپ .
155-
البيان , صص 215آ254.
156- گروهى
كه از محدثان شيعه جدا شده و خود را اخبارى ناميدند و از بارزترين نشانه هايشان تنگ
نظرى و قشرگرايى است كه پيوسته در پى پركردن چنته ها از قصه ها, حكايات و رواياتند
مثل همكيشان حشويه خود كه معمولا به فرقه حنبلى منسوبند.
157-
نـخـسـتـيـن كسى كه مى پنداشت بخش بزرگى از قرآن نابودشده عبداللّه بن عمر بود .
او هميشه مى گفت : كسى نگويد: من همه قرآن را فراگرفته ام .
چه مى داند همه قرآن چقدر است ؟ زيـرا بـخـش مـهمى از قرآن نابود شده است , الاتقان
, ج3 , ص 72, و شايد تحت تاثير گفتار پدرش قـرارگـرفـته كه مى گفت : بيش از دوسوم
قرآن از ميان رفته است .
الاتقان , ج1 , ص 198ـ ظاهرا هـمـه اين گفته ها را به دروغ به اين اشخاص بسته اند
همان طور كه شبيه آن را به شيعيان پاك و بى گناه نيز نسبت داده اند.
158-
مقالات الاسلاميين , ج1 , صص 119آ120.
159-
مـحـمـدرضـا حـكـيـمـى , شـيـخ آقـابـزرگ تهرانى , ص 18: تفسير صراط مستقيم نوشته
شيخ زين الدين على بياضى (متوفاى 877هـ.ق ) در سه جلد كه درباره امامت است و با
مقدمه اى از شيخ آقابزرگ تهرانى چاپ شده است .
160-
اظهارالحق , كوشش دسوقى , ج2 , ص 206آ209.
161-
المدخل الى القرآن الكريم , صص 39آ40.
162- او
ابـن الـخـطـيـب , مـحـمـد مـحمد عبداللطيف است كه در آينده درباره او بيشتر سخن
خواهيم گفت .
163-
مـجـلـه رسـالـةالاسـلام (دارالـتـقـريـب بين المذاهب الاسلاميه ) سال يازدهم ,
شماره44 , صص 382آ385, چاپ قاهره .
164-
تـيجانى در پاورقى كتابش استدلال مى كند: چون كتاب فصل الخطاب نزد شيعيان ارزش و
اهـمـيـتـى ندارد, درحالى كه روايات كم و زيادشدن قرآن را كتب صحاح اهل سنت , مثل
صحيح بخارى و مسلم و مسند احمد آورده اند.
165- محمد
تيجانى سماوى , لا كون مع الصادقين, صص 168آ176.
166- الفصل
فى الملل والنحل , ج4 , ص 182.
167-
الانتصار, تحقيق دكتر نيبرج , صص 6,106,107,159و164.
168- شرح
اصول الخمسه , ص 601.
169- به ص
15مراجعه كنيد.
170-
سعدالسعود, صص 144آ145.
171- زخرف
(43) آيه 23.
172- حج
(22) آيه 46.
173-
اعجازالقرآن , ص 142, پاورقى شماره2 .
174- مذاهب
التفسير الاسلامى , ص 4.
175-
التمهيد, ج2 , ص 79 به بعد.
176-
طور(52) آيه 42.
177-
شـايـد مـنـظـورش از اين عبارت مطلبى باشد كه به متاخران اخباريه نسبت داده شده كه
ظـواهـر كـتاب حجيت ندارد و نمى توان براى فهميدن احكام شرع بدان استنادنمود ولكن
ما ـدر بـحث تفسير و مفسران ـ گفتيم كه اين نسبت , ساختگى و دروغ است و هيچ يك از
فقهاى اسلام , اين نظريه دور از حق را ندارد, نه حشويه عامه و نه اخباريون .
178- مذاهب
التفسير الاسلامى , صص 293آ295 و 304.
179- وضعيت
اين شخص نامعلوم است .
180- يك
تيره از زيديه كه راه غلو در پيش گرفته بودند.
181-
نور(24) آيه 40.
182-
الاتقان , ج3 , ص 72.
183-
احـمـدبـن حـنـبـل , مـسند, ج5 , ص 132 و محلى , ج11 , ص 23 .
سند اين حديث ـبه پندار ابن حزم ـ چنان صحيح است كه جاى هيچ گونه گفتگويى ندارد.
184- اصول
التفسير وقواعده , صص 249آ250 طبيروت .
185-
ابوالعباس نجاشى , رجال , ص 93, شرح حال جابر.
186-
البرهان , ص 139.
187- فصل
الخطاب , مقدمه سوم .
188- كافى
, ج1 , ص 228.
189- مرآت
العقول , ج3 , صص 30آ34.
190- براى
آگاهى بيشتر ر .ك: التمهيد, ج1 , صص 292آ295.
191-
رعد(13) آيه 43: و كسى كه علم كتاب نزد اوست .
192- متولد
1033 و متوفاى 1104هـ .ق است و تاليف وسائل الشيعه در سال 1082 پايان يافت .
193- متولد
1007 و متوفاى 1091هـ .ق تاليف كتاب الوافى در سال 1068 پايان پذيرفت .
194- متولد
1050 و متوفاى 1112هـ .ق وى نخستين كسى است كه مساله تحريف قرآن را موضوع بـحـث
قـرارداد و بـا دلايـلـى بـرگـرفـتـه از اخبار ضعيف و آثار پراكنده و دور از واقعيت
بر آن اسـتدلال نمود .
با اين بحثها مى خواست ثابت كند كه ظواهر قرآن حجيت ندارد و نمى توان بهره اى از آن
برد.
195-
الانوار النعمانيه , ج2 , ص 7 و نيز روايت به اين اسناد پوشالى بطور صريح در ج2 , ص
382, در يك قصه تخيلى محض آمده است .
196- همان
, ج2 , ص 357 و ج1 , صص 97آ98 و 277.
197- فصل
الخطاب , ص 250.
198-
الانوار النعمانيه , ج2 , ص 357.
199-
هـمـان , ج1 , ص 97آ98, در بخشهاى آينده پاسخ امام صادق (ع) به اين شبهه را مى
خوانيم كه مـى فرمايد: قرآن هيچ گاه اهل بيت پيامبر (ص) را با ذكر نام ستايش نكرده
است .
براى آگاهى بيشتر ر .ك: كافى , ج1 , ص 286.
200- همان
, ص 277, سيد قاضى طباطبائى در پاورقى پاسخ هاى جالبى به اين شبهه ها مى دهد.
201- همان
, ج3 , ص 131.
202- علم
اليقين , ج1 , ص 565.
203-
البرهان , صص 143آ144.
204- تاليف
اين رساله در محرم سال 1303 پايان يافت , يعنى يك سال پس از انتشار كشف الارتياب .
205-
تـالـيـف فصل الخطاب , در 28جمادى الاخره 1292هـ .ق پايان پذيرفت و در دوازدهم شوال
1298هـ .ق چاپ شد.
206-
الذريعه , ج10 , ص 220آ221, ج16 , ص 231 و ج18 , ص 9 نيز ر .ك : قاضى , تحقيقى
درباره اول اربعين ب, ص 15.
207-
البرهان , ص 142.
208-
مطففين (83) آيه 17.
209- كافى
, ج1 , ص 435, شماره91 .
210-
آلاءالرحمن , ج2 , ص 29.
211- فصل
الخطاب , ص 35: دوازده دليل براى تحريف قرآن بافته و دليل اولش اين است كه يهود و
نـصـارى بـعد از پيامبرشان كتابهايشان را تحريف كردند .
پس اين امت نيز بايد بعد از پيامبرشان قرآن را تحريف كرده باشند.
212-
الـذريـعـه , ج16 , ص 232: ايـن مطالب را در گفتگويى با شاگردش آقابزرگ تهرانى
اظهار داشته است .
213- فصل
الخطاب , ص 149.
214-
الذريعه , ج16 , ص 231.
215- فصل
الخطاب , ص 35.
216- كافى
, ج8 , ص 53, حديث 16.
217-
نساء(4) آيه 46 و مائده (5) آيه 13.
218-
التبيان , ج3 , ص 470.
219-
المنار, ج5 , ص 140.
220- آل
عمران (3) آيه 71.
221- بقره
(2) آيه 140.
222- مائده
(5) آيه 66.
223- انعام
(6) آيه 91.
224- اعراف
(7) آيه 157.
225-
نساء(4) آيه 46.
226- مجمع
البيان , ج1 , ص 178, ذيل آيه 104 سوره بقره .
227- همان
گونه كه در باب دوم و سوم از سفر پيدايش آمده .
228- در
باب اول از سفر تثنيه و مزمور 64و78 از مزامير داود.
229-
آلاءالرحمن , ج1 , ص 113و114.
230-
المنار, ج5 , ص 142.
231- مائده
(5) آيه 34.
232- آل
عمران (3) آيه 93 و مائده (5) آيه 66و68.
233- آل
عمران (3) آيه 93.
234- مائده
(5) آيه 43.
235- انعام
(6) آيه 91.
236- مائده
(5) آيه 15.
237- رحلة
المدرسيه , ج2 , ص 33.
238- ر .ك:
بوكاى , عهدين و قرآن و علم , ترجمه دكتر حسن حبيبى , صص 25آ28.
239- فريد
وجدى , دائرة معارف القرن العشرين , ج9 , صص 553آ554.
240- كتاب
مقدس , عهد قديم , كتاب اول پادشاهان , باب 8, شماره 9.
241- انيس
الاعلام , ج3 , ص 170 و ج2 , صص 22آ23 و سفر تثنيه , باب 5, شماره22 [كه در آن جا
نيز مى گويد: الواح بر دو لوح سنگ نوشته شده بود .
242- عهد
قديم , كتاب دوم پادشاهان , باب 24و25.
243- قاموس
كتاب مقدس , مادة عزر, ص 610.
244- ايـن
مـطـلـب را در تـاريـخ خود كه در سال 1843م .
در دربي (انگلستان ) چاپ شده يادآور گشته است .
245- يعنى
از دوران پيامبر خدا حضرت موسى 1500(ع) سال قبل از ميلاد تاكنون كه در اواخر قرن
بيستم به سر مى بريم 1988م .
246-
الميزان , ج3 , ص 340.
247- طبق
اعتقاد مسيحيان , اما قرآن اين مساله را قبول ندارد .
ر.ك : سوره نساء آيه 157و158ـم .
248- ر.ك :
الميزان , ج3 , ص 342و345, قاموس كتاب مقدس , ص 782 و 806, رحلة المدرسيه , ج1 , ص
124 و انيس الاعلام , ج2 , ص 5 و 67.
249- قاموس
كتاب مقدس , ص 772,792و966 و نجار, قصص الانبياء, ص 41.
250- انجيل
لوقا, باب 1, شماره1 و3.
251- نجار,
قصص الانبياء, صص 399.
252- انيس
الاعلام , ج2 , ص 61آ67.
253- همان
, ج2 , ص 72.
254-
حجر(15) آيه 47.
255- اعراف
(7) آيه 32.
256- طلاق
(65) آيه 1.