درسنامه علوم قرآنى سطح ۱

حسين جوان آراسته

- ۴ -


بخش سوم تاريخ قرآن (2) نزول قرآن (1)

هدف‏هاى آموزشى اين بخش عبارتند از:

1. طرح يك معما درباره زمان نزول قرآن و زمان بعثت و حلّ آن با نظريه نزول دفعى و تدريجى.

2. تبيين اسرار نزول تدريجى.

3. آشنايى با تقسيم‏بندى قرآن به سوره‏ها و آيه‏ها، تعداد سوره‏ها، كلمات و آيات.

4. آشنايى با اولين و آخرين سوره‏اى كه نازل شده است.

5. گذرى بر معيارهاى تعيين سوره‏هاى مكى و مدنى، فوايد و ويژگى‏هاى هريك و آگاهى از ترتيب سوره‏ها.

برخى از منابع مهمّ اين بخش عبارتند از:

بحارالانوار؛ الاتقان فى علوم القرآن؛ التمهيد فى علوم القرآن؛ تاريخ قرآن، دكتر محمود راميار؛ پژوهشى در تاريخ قرآن، دكتر سيد محمّد باقر حجتى؛ تاريخ القرآن، عبدالله زنجانى؛ الميزان، ج 2؛ قرآن در اسلام؛ فرهنگ آمارى كلمات قرآن كريم؛ مناهل العرفان.

فصل اول نزول قرآن و بعثت

شهرُ رمضان الذى أُنزِل فيهِ القرآنُ؛(2) ماه رمضان (همان ماه) كه در آن قرآن فروفرستاده شده است.

إنّا أنزلناهُ فى ليلةٍ مباركَةٍ؛(3) ما آن را در شبى فرخنده نازل كرديم.

إنّا أنزلناهُ فى ليلةِ القدر؛(4) ما قرآن را در شب قدر نازل كرديم.

مى‏دانيم كه پيامبر در چهل سالگى (610 يا 611 م.) در شهر مكه به رسالت مبعوث گرديد. نيز مى‏دانيم كه آغاز بعثت در غار حرا با نزول آياتى از سوره مباركه علق همراه بوده است و ميان مسلمانان در اين مسأله اتفاق نظر وجود دارد. اما در اين كه بعثت در چه زمانى رخ داده است، نظرها مختلف است و همين، باعث اختلاف در زمان نزول قرآن نيز گرديده است.

شيعه معتقد است كه بعثت در 27 رجب اتفاق افتاده است؛ به دليل روايات متعددى كه از عترت طاهره در اين زمينه وجود دارد. آنان كه خود اهل بيتِ نبوّتند بهتر از هركس از زمان نبوت باخبرند و در تعيين زمان و مكان آن از همه شايسته‏تر. روايات فراوانى در اين زمينه وجود دارد كه به برخى از آنها اشاره مى‏شود:

1. شيخ طوسى در امالى خود روايتى را از امام صادق(ع) نقل مى‏كند كه فرمود:

در روز بيست و هفتم رجب، نبوّت بر رسول خدا نازل گشت. هر كه اين روز را روزه بگيرد، ثواب كسى را دارد كه شصت ماه روزه گرفته باشد.(5)

2. از امام كاظم(ع) نقل است كه فرمود:

خداوند محمد(ص) را، كه رحمت براى جهانيان است، در بيست و هفتم رجب به پيامبرى برگزيد. هركه اين روز را روزه بگيرد، خداوند ثواب روزه شصت ماه را برايش ثبت مى‏كند.(6)

3. امام صادق(ع):

روزه روز بيست و هفتم رجب را ترك نكن؛ زيرا روزى است كه پيامبرى بر محمد(ص) نازل گشته و ثواب آن، مانند شصت ماه است.(7)

روايات ديگرى نيز با همين مضامين وارد شده است.(8)

دانشمندان اهل سنت براى اثبات بعثت در ماه رمضان به آيات سوره بقره، دخان و قدر استناد نموده‏اند. آنان مى‏گويند در تمام قرآن نامى از رجب و بعثت در آن وجود ندارد. آن‏چه هست، دلالت صريح و روشن آيات است‏بر اين كه: قرآن در ماه رمضان (شهر رمضان الذى...) در شب مباركى (ليلة مباركة...) كه همان شب قدر است (أنزلناه فى ليلة القدر) نازل گشته‏است، و چون بعثت هم، همراه با نزول قرآن بوده، بنابراين بعثت در ماه رمضان به وقوع پيوسته است.

در پاسخ به اين استدلال بايد گفت، اوّلاً: آيات سه‏گانه فقط به زمان نزول قرآن دلالت دارند؛ امّا محلّ نزول در اين آيات مشخص نگرديده است و اين مسأله كه مراد از اين نزول، همان نزول در غار حرا باشد، از هيچ يك از آيات فوق به دست نمى‏آيد.

ثانياً: ظاهراً آيات 185 بقره و اول سوره قدر، دلالت بر نزول همه قرآن در ماه رمضان و شب قدر دارند. دلالت آيه سومِ سوره دخان، بر نزول يكپارچه قرآن صريح‏تر و روشن‏تر است: حم والكتابِ المبين إنا أنزَلْناهُ فى ليلةٍ مباركةٍ.(9) در اين آيه، مرجع ضمير «انزلناه» «كتاب» است كه قرآن به آن سوگند خورده است و به روشنى دلالت دارد كه مجموعه آيات قرآن و كتاب الهى مورد نظر است؛ در حالى كه در آغاز بعثت تنها پنج آيه از سوره علق نازل گشته است. بنابراين نمى‏توان گفت اين آيات، ناظر به مسأله بعثت پيامبرند. آيات سه گانه بيانگر حقيقت ديگرى هستند كه در فصل آينده در مورد آن سخن خواهيم گفت.

گزيده مطالب

1. بعثت پيامبر اكرم(ص) همراه با نزول آياتى چند از سوره علق و در 27 رجب اتفاق افتاده‏است، و به اين امر در روايات فراوانى از ائمّه(ع) تصريح شده است.

2. آيات سه‏گانه نزول قرآن در شب قدر ماه رمضان دلالت ندارند كه محل نزول، غار حرا بوده است. بنابراين براى تعيين زمان بعثت نمى‏توان به اين آيات استناد نمود.

3. از ظاهر آيات مورد اشاره، نزول همه قرآن استفاده مى‏گردد كه اين امر نيز بيگانگى اين آيات با مسأله بعثت و تاريخ آن را اثبات مى‏كند.

فصل دوم نزول: دفعى؛ تدريجى

الف) نزول دفعى

پس از آن كه معلوم شد آيات دلالت‏كننده بر نزول قرآن در ماه رمضان ارتباطى با مسأله بعثت ندارند، اين پرسش مطرح مى‏شود كه نزولى را كه قرآن از آن سخن گفته است چه نزولى بوده است؟

اين احتمال وجود دارد كه قرآن نزول‏هاى گوناگونى داشته باشد؛ چرا كه در بسيارى از روايات شيعه و سنّى چنين امرى مورد تأكيد قرار گرفته است.

جلال الدين سيوطى گويد:

در نحوه انزال قرآن از لوح محفوظ سه قول وجود دارد:

نظريّه اول: - كه از همه صحيح‏تر و مشهورتر است - قرآن به صورت يكپارچه در شب قدر به آسمان دنيا نازل شده و سپس به تدريج در مدت 20 يا 23 يا 25 سال (به حسب اختلافى كه در مدت اقامت پيامبر در مكه بعد از بعثت وجود دارد) نازل گشته است.

به نقل از ابن عباس، گفته شده كه قرآن يكباره نازل شده و در بيت‏العزّه در آسمان دنيا قرار گرفته و سپس جبرئيل آن را در جواب سخن مردم و اعمال آنها بر پيامبر نازل فرموده است.

نظريّه دوم: قرآن در شب بيستم، يا بيست و سوم، يا بيست و پنجم از هر ماه رمضان به آسمان دنيا نازل شده‏است؛ به طورى كه در هر شب قدر خداوند مقدار آياتى را كه نزول آن را در طول سال مقدّر فرموده بوده نازل مى‏كرده است و بعد همين آيات به تدريج در طول سال نازل مى‏شده‏اند.

نظريّه سوم: مراد از نزول قرآن در ماه رمضان، ابتداى نزول آن بوده است كه به تدريج پس از آن به صورت متفرق، آيات قرآن نازل شده است.(10)

در رواياتى كه از طرق اماميه نقل شده است از نزول قرآن به بيت المعمور نام برده شده و در بعضى از آنها گفته شده كه بيت المعمور در آسمان چهارم قرار دارد. اين كه آسمان چهارم كجاست و واقعيتِ بيت المعمور چيست، براى ما روشن نيست. از اين روايات تنها به دست مى‏آيد كه جايى به نام آسمان چهارم و بيت المعمور وجود دارد كه قرآن در شب قدر آن‏جا نازل گشته است.

علّامه طباطبائى در اين رابطه، نظريه ديگرى دارد كه خلاصه آن چنين است:

از تدّبر در آيات مربوط به نزول قرآن در شب مبارك قدر از ماه رمضان و تعبير «انزال» در هر سه آيه در مقابل «تنزيل» برمى‏آيد كه نزول دفعى از قرآن مراد است (باب تفعيل براى كثرت به كار مى‏رود به خلاف افعال) و اين بدان خاطر است كه قرآن داراى حقيقتى فوق فهم عادى ماست. از آيه اول سوره هود چنين حقيقتى استفاده مى‏گردد آن‏جا كه مى‏فرمايد: كتاب أحكمت آياته ثم فصّلت من لدن حكيم خبير؛(11) كتابى است كه آيات آن استحكام يافته، سپس از جانب حكيمى آگاه به روشنى بيان شده است.

در آيه، اِحكام در مقابل تفصيل قرار گرفته و معناى آن عدم تفصيل است؛ يعنى قرآن در يك مرحله، اَجزا و فصول نداشته و اين تفصيل و جزئيات آيات كه اكنون در قرآن مشاهده مى‏كنيم، پس از مرحله اِحكام بوده است. آيات 53 اعراف و 39 يونس نيز به همين مطلب دلالت دارند و از همه اين آيات واضح‏تر آيات سوره زخرف است:

حم والكتابِ المبين إنا جعلْناه قرآناً عربيا لعلَّكم تعقلون وإنّه فى اُمّ‏الكتابِ لَدَينا لَعَلِىٌّ حكيمٌ.(12)

اين آيات بيانگر اين امر است كه كتاب مبين در ام الكتاب، لفظ عربى نبوده و تفصيل و اجزا نداشته و تنها براى فهم بشر به لسان عربى درآمده است. اين آيات و آياتى ديگر موجب مى‏گردد كه ما بگوييم مراد از انزال قرآن در ماه رمضان، انزال حقيقت كتاب آسمانى به قلب مبارك پيامبر به صورت يك مرتبه و دفعى مى‏باشد؛ همان گونه كه قرآن مُفَصَّل، به‏تدريج در طول مدت نبوّت، بر قلب آن حضرت نازل گشته است.(13)

علّامه، آيه ولاتعجَلْ بِالقرآنِ مِنْ قبل أن يُقْضى إليكَ وَحيُه؛(14) و آيه لاتحرّكْ بهِ لسانَك لتعجلَ‏بهِ إنّ علينا جمعَه وقرآنَه؛(15) را دليل بر اين مى‏داند كه چون حقيقت قرآن قبلاً بر قلب پيامبر نازل شده بوده، پيامبر نوعى آگاهى به آن‏چه بر او نازل مى‏شده داشته و به همين جهت از تعجيل در قراءت قرآن قبل از پايان يافتن وحى، نهى گرديده است.(16)

ب) نزول تدريجى

آن‏چه گفتيم مربوط به نزول دفعى قرآن و راه‏حل‏هايى درباره نزول قرآن در ماه‏رمضان بود. اما در مورد نزول تدريجى قرآن كريم، صرف‏نظر از اين كه از نظر تاريخى، بديهى و قطعى است كه آيات قرآن در زمينه‏ها و مناسبت‏هاى مختلف نازل‏گشته‏اند، آياتى از قرآن كريم نيز تدريجى بودن نزول را بيان مى‏كنند:

وقرآناً فَرقْناه لِتقرأَهُ علَى الناسِ على مُكثٍ ونزّلْناهُ تنزيلاً؛(17)

و قرآنى (با عظمت را) بخش بخش (بر تو) نازل كرديم، تا آن را به آرامى بر مردم بخوانى و آن را بتدريج نازل كرديم.

وقالَ الذين كفرُوا لولانُزّل عليهِ القرآنُ جملةً واحدةً...؛(18)

و كسانى كه كافر شدند گفتند: «چرا قرآن يك‏جا بر او نازل نشده است؟»

از اين آيات روشن مى‏گردد كه قرآن يك‏مرتبه نازل نشده و همين امر باعث اعتراض كافران گشته است.

اينك با مقايسه ميان دو گروه از آيات، يعنى آيات مربوط به نزول كلى قرآن درماه‏رمضان، و آيات مربوط به نزول تدريجى آن، معلوم مى‏گردد كه هيچ‏گونه‏تنافى‏و تضادى ميان آنها وجود نداشته بلكه هر گروه ناظر به نوعى از نزول‏قرآن مى‏باشند.

به اقتضاى مسائل روزمرّه اقتصادى و اجتماعى و يا حوادثى نظير جنگ و صلح، حكم هر حادثه‏اى در نزول تدريجى قرآن كريم بيان مى‏گرديده و ديگر نزول دفعى معنا نداشته است و وقتى حقيقت قرآن و كتاب مبين مطرح بوده نزول دفعى قرآن جلوه نموده است.

ج) رازهاى نزول تدريجى

چرا قرآن به تدريج نازل گشته است؟ كافران به خاطر همين تدريجى بودن نزول، لب به اعتراض گشودند. شايد به اين دليل كه كتاب آسمانى كه براى هدايت مى‏آيد بايد آغاز و پايانش معلوم باشد و يك مجموعه مدوّن به بشر عرضه گردد؛ يعنى اصول و فروعش، قوانين، احكام و اخلاقياتش همه در يك جا مضبوط باشد.

راستى اين فاصله‏ها در نزول آيات به چه دليل صورت گرفته است؟

بايد گفت، تدريجى بودن نزول، حكمت‏هاى متعددى داشته كه برخى از آنها عبارتند از:

1. قرآن در پاسخ به اعتراض كافران، كه گفتند: لَولا نُزّل عليهِ القرآنُ جُملةً واحدةً مى‏فرمايد: كذلك لِنُثبّتَ بهِ فؤادَك؛(19) اين گونه (ما آن را به تدريج نازل كرديم) تا قلبت را استوار گردانيم.

نزول تدريجى آيات، مخصوصاً در موقعيت‏هاى بحرانى و در هنگامه‏ها و جنگ‏ها و تنگناها، بهترين دلگرمى و پشتوانه براى پيامبر بود و قلب مبارك آن حضرت را قوت مى‏بخشيد. بدون شك آياتى كه به آن حضرت توصيه به صبر و پايدارى مى‏كردند، اگر همه يكباره نازل مى‏شدند، تأثير نزول همان آيات را به هنگام خطر و مواجهه نداشتند؛ مثلاً وقتى كه گفتار گمراهان ممكن بود، خاطر پيامبر را آزرده گرداند، آيه‏اى نازل مى‏شد و خطاب به پيامبر مى‏گفت: فلايحزُنْك قولُهم إنّا نعلمُ مايُسِرّون وما يُعْلِنون؛(20) پس گفتار آنان تو را غمگين نگرداند. ما آن‏چه را پنهان و آن‏چه را آشكار مى‏كنند مى‏دانيم.

و يا پيامبرش را در موقع تكذيب از سوى افراد چنين دلدارى مى‏داد: ولقد كُذّبت رسلٌ من قبلِك فصبرُوا عَلى ما كُذِّبوا وأُوذُوا حتى أَتاهم نصرُنا؛(21) و پيش از تو نيز پيامبرانى تكذيب شدند؛ ولى بر آن‏چه تكذيب شدند و آزار ديدند، شكيبايى كردند تا يارى ما به آنان رسيد.

تكرار نزول چنين آياتى براى پيامبر اطمينان‏بخش بوده است. البته همين قوت قلب و استحكام بخشيدن براى مسلمانان نيز به طريق اولى وجود داشته و نزول پيوسته و تدريجى آيات براى آنان نيز آرام‏بخش بوده است.

2. وقرآناً فرقْناه لِتقرأَهُ علَى الناسِ عَلى مكثٍ؛(22) و قرآنى (با عظمت را) بخش بخش (بر تو) نازل كرديم تا آن را به آرامى بر مردم بخوانى.

معارف اسلامى به‏ويژه آن دسته كه با عمل انسان‏ها در ارتباط است و قوانين فردى و اجتماعى را، كه موجب سعادت انسان در زندگى است، بيان مى‏كند، هنگامى از ثبات و دوام بيشترى برخوردار است كه از شيوه تدريج استفاده شود. بهترين نحوه تعليم و كامل‏ترين شيوه تربيت همان است كه معارف دينى با بلندايى كه دارند، تدريجاً نازل گردند تا مردم آهسته اما پيوسته زندگى فردى و اجتماعى خويش را با آن هماهنگ كرده و به مرحله كمال خويش رسانند.

3. يكى از رازهاى نزول تدريجى قرآن را مى‏توان «تحريف ناپذيرى» آن دانست. نزول تدريجى قرآن اين امكان را فراهم مى‏ساخت تا اصحاب آيات قرآن را حفظ كنند. فصاحت و بلاغت قرآن از يك‏سو، و اهتمام و عنايت مسلمانان از سوى ديگر وقتى با نزول تدريجى آيات همراه مى‏گشت، صيانت و حفاظت از وحى الهى را قطعى مى‏ساخت.(23)

4. نزول بسيارى از آيات قرآن ارتباط و پيوستگى كامل با حوادث و رويدادهاى زمان پيامبر اكرم(ص) داشته و چون اين حوادث تدريجاً به وقوع مى‏پيوسته، آيات نيز همزمان با آن يا متعاقب آن نازل مى‏گشته‏اند. اين حوادث و وقايع را كه منجر به نزول آيات مى‏شده‏اند، «سبب نزول» يا «شأن نزول» ناميده‏اند.

گزيده مطالب

1. قرآن داراى دو نوع نزول است: دفعى و تدريجى. آيات مربوط به نزول در ماه رمضان بيانگر نزول دفعى قرآن است.

2. براساس روايات اهل سنّت نزول دفعى در بيت العزّه و آسمان دنيا بوده است. ولى روايات شيعه اين نزول را در بيت المعمور و آسمان چهارم دانسته‏اند.

3. علامه طباطبائى معتقد است كه نزول دفعى بر قلب پيامبر بوده است؛ زيرا براساس آيات 114 طه و 19 قيامت، پيامبر در نزول تدريجى، نوعى آگاهى از آن‏چه بر او نازل مى‏شده، داشته و به همين جهت از قراءت قرآن قبل از پايان نزول آيات نهى گرديده است.

4. برخى از رازهاى نزول تدريجى عبارتند از: تثبيت و تقويت قلب پيامبر و مسلمانان؛ تدريجى بودن تشريع و قوانين اسلامى؛ عدم تحريف در قرآن؛ سهولت يادگيرى احكام و فراگيرى قرآن و پيوستگى كامل با حوادث و رويدادهاى زمان پيامبر.

فصل سوم آيه و سوره در قرآن

قرآن در قالب 114 سوره، و هر سوره شامل آياتى چند، صورت بسته است. در اين فصل به بررسى معانى آيه، سوره، اسامى و دسته‏بندى سوره‏هاى قرآن و نيز تعداد آيات و كلمات قرآن مى‏پردازيم.

الف) معناى آيه‏(24)

آيه در لغت به معناى علامت و نشانه واضح و روشن است. ابن فارس مى‏گويد: «الآية، العلامة».(25) راغب نيز گفته است: «الآية هى العلامة الظّاهرة».(26)

در استعمالات قرآن، همين معناى لغوى با رعايت جهات و حيثيّات مختلف به‏كار رفته است:

1. نشانه و علامت: قال ربِّ اجْعل لى آية؛(27) گفت: «پروردگارا، نشانه‏اى براى من قرارده.»

2. معجزه: هذه ناقةُ اللهِ لكم آية؛(28) اين، ماده شتر خدا براى شماست كه پديده‏اى شگرف است.

ولئن أتيتَ الذين اُوتوا الكتابَ بِكلّ آيةٍ ماتبعوا قِبلتَك؛(29) اگر هر معجزه‏اى براى اهل كتاب بياورى، قبله تو را پيروى نمى‏كنند.

3. حكم: ما ننسخْ منْ آيةٍ او نُنسها نأتِ بخيرٍ منها أو مثلها؛(30) هر حكمى را نسخ كنيم يا آن را به دست فراموشى بسپاريم، بهتر از آن يا مانندش را مى‏آوريم.

4. آفريده: فأرسلْنا عليهم الطُوفانَ والجَرادَ والقمّلَ والضّفادعَ والدّمَ آياتٍ مفصّلاتٍ؛(31) پس بر آنان طوفان و ملخ و كنه ريز و غوك‏ها و خون را به صورت نشانه‏هاى آشكار فرستاديم.

5. انبيا و اولياى الهى: لقدْ كانَ فى يوسفَ وإخوتِهِ آياتٌ لِلسّائلين؛(32) به راستى در (سرگذشت) يوسف و برادرانش براى پرستندگان عبرت‏هاست.

معجزه، آيت و نشانه‏اى از جانب خداست بر صدق گفتار پيامبر و ناتوانى بشر از انجام‏دادن مثل آن. احكام و تكاليف الهى، به اعتبار تقوا و تقرّبى كه به واسطه آنها حاصل مى‏گردد، آيات و علايمند. موجودات خارجى از آن جهت كه وجود آنها خبر از وجود صانع مى‏دهد، آيات الهى‏اند و در نهايت، پيامبران و اولياى الهى از آن رو كه قول و فعل آنان مردم را به سوى خدا دعوت مى‏كند، آيات، عبرت‏ها و نشانه‏هاى عظمت خداوندند.(33)

و امّا آيه در اصطلاح، ريشه قرآنى دارد و در مواردى چند به كار رفته است:

1. كتابٌ فُصِّلَتْ آياتُه قُرآناً عربيّاً لِقومٍ يَعلمون؛(34) كتابى است كه آيات آن به روشنى بيان شده....

2. المر. تلكَ آياتُ الكتابِ؛(35) الر. اين است آيات كتاب.

3. الر. تلكَ آياتُ الكتابِ الحكيم؛(36) الر. اين است آيات كتاب حكمت‏آموز.

4. وإذا تُليت عليهِم آياتُه زادتْهم إيمانا؛(37) و چون آيات او بر آنان خوانده شود بر ايمانشان بيفزايد.

در موارد فوق، آيه به كلمه يا كلماتى از قرآن اطلاق مى‏گردد كه از قبل و بعد خود جدا بوده و در ضمن سوره‏اى آمده باشد.

ب) معناى سوره

سُورةٌ أنزلْناها وفرضْناها وأنزلْنا فيها آياتٍ بيناتٍ؛(38) سوره‏اى است كه آن را نازل و فرض گردانيديم و در آن آياتى روشن فرو فرستاديم.

«سوره» در لغت به صورت مهموز و غيرمهموز به كار رفته است.

1. در صورت اول از «سُؤْر» به معناى نيم خورده و باقى‏مانده آب يا هر چيز ديگرى است و جمع آن اَسْآر است.

2. در صورت غيرمهموز بودن، گاه از ريشه «سور» به معناى بارو و ديوار است؛ همان‏گونه كه عرب به ديوارى كه شهر را احاطه مى‏كند «سور المدينه» مى‏گويد. راغب‏مى‏گويد: «سورُ المدينةِ، حائِطُها المُشتمل عَليها و سورةُ القرآن تشبيهاً بها لِكونه مُحاطاً بِها، إحاطةَ السُور بِالمدينةِ.»(39) سور، به اين معنا به اَسوار و سيران جمع بسته مى‏شود.

3. سوره در اصل لغت به معناى علو و منزلت است. ابن فارس مى‏گويد: «السين و الواو و الرّاء أصلٌ واحدٌ يدلُّ على‏ علوٍّ و ارتفاعٍ.»

نابغه ذبيانى در شعرى خطاب به نعمان بن منذر گفته است:

ألم تر أن الله أعطاك سورة
ترى كل ملك دونها يَتَذَبْذَب

خداوند چنان جايگاهى و مقامى به تو داده است كه سلطنت پادشاهان دربرابر آن كوچك است.

سوره آن‏گاه كه در معناى مقام و منزلت به كار رود به سُور، سُوَر، سُورات و سُوَرات جمع بسته مى‏شود. هر يك از معانى سه گانه فوق با سوره در اصطلاح قرآن كه در يك قالب خاص با بسمله شروع مى‏گردند، سازگارى دارند.

اما اگر ريشه مهموز داشته باشند، از آن جهت كه قطعه‏اى از قرآن است به آن سوره گفته‏اند. يا آن كه سوره قرآن چون دژى تسخيرناپذير و غيرقابل نفوذ است؛ همان‏طور كه برج و باروى شهر كه بر شهر و هر آن‏چه در آن است احاطه دارد، سوره نيز گرداگرد آيات را فراگرفته و آنها را به هم ربط داده است.

در معناى سوم نيز چون سوره كلام خداست، داراى شرافت و منزلت و مقام رفيع است، و يا آن كه قراءت و تلاوت آن موجب رفعت شأن و برترى مقام قارى مى‏گردد.

به نظر مى‏رسد از احتمالات سه‏گانه، احتمال سوم صحيح‏تر باشد؛ چرا كه سوره در اصطلاح قرآن به سُوَر جمع بسته مى‏شود و اين جمع تنها در مورد احتمال و معناى سوم به كار رفته است.

سوره در شكل مفرد در نُه مورد از قرآن‏كريم به‏معناى اصطلاحى آن ديده مى‏شود.

ج) فلسفه تقسيم قرآن به سوره‏ها

در زمينه حكمت و علّت تقسيم قرآن به سوره‏هاى مختلف، قرآن‏شناسان فوايدى رابرشمرده‏اند. مسلماً اين كه خداوند چنين تقسيمى را در كتاب جاودان خويش به‏كاربرده است بدون حكمت و غايت نبوده است. در قرآن بالاترين دقّت‏ها و ظرافت‏ها به كار رفته و حتى در تنظيم حروف و كلمات آن عنايت خاصى وجود داشته‏است.

ما برخى از فوايد تقسيم قرآن به سوره‏ها را ذكر نموده و يادآور مى‏شويم كه قطعاً فوايد به اين موارد محدود نمى‏گردند.

1. اهداف مختلف و موضوعات متفاوت در قرآن: در بسيارى از سوره‏ها هدف خاصى مورد نظر است كه محور همه آيات آن سوره است. حتى بعضى از مفسران عقيده دارند كه هر سوره يك هدف خاصى را تعقيب مى‏كند.(40) اين هدف خاص، آيات مربوط را در قالب يك سوره در كنار هم جاى داده است؛ به عنوان مثال سوره يوسف و يا نمل و يا فيل و... در سرگذشت يك پيامبر و يا يك واقعه تاريخى است.

2. سهولت در فراگيرى، قراءت و حفظ قرآن: تقسيم و تفكيك ميان سوره‏ها تعليم و تعلّم رابراى جويندگان و مشتاقان كلام خداوند آسان‏تر مى‏كند. چون قارى قرآن سوره‏اى را به پايان مى‏برد، به شروع سوره ديگر راغب‏تر مى‏شود. اين امر به ويژه در حفظ قرآن مشهودتر است؛ چرا كه تقسيم قرآن به قطعه‏ها و سوره‏هاى كوچك و بزرگ، مشكل حفظ را حل نموده و اگر چنين نبود، هم انگيزه براى حفظ قرآن كمتر مى‏شد و هم حفظ آن دشوارتر.

3. صيانت و حفاظت قرآن از تحريف: يكى از هنرمندى‏هاى قرآن و جنبه‏هاى اعجاز آن همين تقسيم‏بندى كتاب به قطعات مستقلى به نام سوره است. اين امر سبب گرديد تا حفظ آنها به‏ويژه سوره‏هاى مكى كه در آغاز نزول سوره‏هايى كوچك و موزون بودند، به راحتى صورت گيرد و لااقل هر مسلمانى تعدادى از اين سوره‏ها را در خاطره و حافظه خويش بايگانى كند. البته حافظان كل قرآن نيز - چنان كه در آينده ذكر خواهيم نمود - كم نبوده‏اند.

4. مانند ناپذيرى حتى در كوچك‏ترين سوره: تقسيم قرآن به سوره‏هايى كه دامنه اختلاف آيات آنها بسيار زياد است، خود پديده جالب ديگرى است؛ زيرا قرآن، كه در آيات «تحدّى» همگان را به مبارزه دعوت كرده است، تا اگر مى‏توانند حتى يك سوره همانند قرآن بياورند، با تقسيم خود به سوره‏هاى كوچك و بزرگ اشاره به اين حقيقت نموده كه بلندى و كوتاهى سوره‏ها، شرط اعجاز نيست و هر سوره هر قدر هم كوچك باشد در اوج اعجاز و عظمت قرار دارد.

د) دسته‏بندى سوره‏ها

قرآن‏شناسان در يك تقسيم‏بندى كلّى سوره‏هاى قرآن را به چهار گروه عمده تقسيم نموده و بر آن نام خاصى نهاده‏اند.

1. السَّبع الطُّوَل: (طُوَل جمع طُولى‏ مؤنث اَطْول، مثل كُبَر جمع كُبرى‏) هفت سوره بزرگ قرآن كه اكثر گفته‏اند عبارتند از: بقره، آل عمران، نساء، مائده، انعام، اعراف، امّا در مورد هفتمين سوره اختلاف است كه به نقل از سعيد بن جبير سوره يونس است، و بعضى ديگر سوره كهف گفته‏اند.(41)

2. المئون: اين سوره‏ها از «طُوَل» كوتاه‏تر بوده، و آياتشان متجاوز از صد آيه است كه عبارتند از: التوبه، النحل، هود، يوسف، الكهف، الاسراء، الانبياء، طه، المؤمنون، الشعراء و الصّافات.

3. المثانى: سوره‏هايى كه آياتشان از صد كمتر است كه تقريباً بيست سوره‏اند. دليل آن كه اين سوره‏ها را مثانى گفته‏اند، قرار گرفتن اين سوره‏ها پس از «مئون» است. «ثَنْى» به معناى ميل و عطف است. وجوه ديگرى نيز براى معناى مثانى ذكر كرده‏اند.

4. المفصّل: سوره‏هاى كوتاه را مفصل ناميده‏اند. چون كوتاهند و با «بسمله» از هم فصل و جدا مى‏شوند. و يا آن كه فواصل آيات در اين سوره‏ها به نسبت زيادتر است. در اين كه آخرين سوره از مفصّل «ناس» است، اختلافى نيست. اما در مورد اولين سوره مفصّل، اختلاف فراوانى است. سيوطى دوازده قول را نقل كرده كه از ميان آنها التمهيد سوره «الرحمن» را انتخاب نموده است؛ در حالى كه مناهل العرفان و موجز علوم‏القرآن، اولين سوره مفصّل را «حجرات» ذكر كرده‏اند.(42)

در حديثى از رسول خدا(ص) نقل شده است كه فرمود:

اُعْطيتُ مكانَ التوراةِ، السبعَ الطُوَل، و اُعطيت مكانَ الزَبورِ، المئين و اُعطيتُ مكانَ الإنجيلِ، المثانى و فُضِّلْتُ بِالمفصّل؛(43)

به جاى تورات، هفت سوره بلند قرآن و به جاى زبور، سوره‏هاى مئون و به‏جاى انجيل، سوره‏هاى مثانى به من داده شد و با وجود سوره‏هاى مفصّل بر ديگران برترى يافتم.

نوع ديگرى دسته‏بندى براى سوره‏هاى قرآن ذكر نموده‏اند؛ نظير سوره‏هاى ممتحنات، مسبّحات، حواميم (آنها كه با «حم» آغاز مى‏شوند) و سوره‏هاى عزائم (سوره‏هايى كه سجده واجب دارند: سجده، فصّلت، نجم و علق).

در زمينه دسته‏بندى سوره‏ها در بخش چهارم در بحث مربوط به خصوصيات مصاحف اصحاب نيز سخن خواهيم گفت.

ه) عدد سوره‏ها، آيه‏ها و كلمات قرآن

1. عدد سوره‏ها و آيه‏ها

عدد سوره‏هاى قرآن به اتفاق همگان 114 است. اما در شمار آيات قرآن اختلاف وجود دارد. اين اختلاف هرگز به معناى كم يا زياد شدن آيات نيست، بلكه تنها به نحوه شمارش آيات در سوره‏ها برمى‏گردد. گفته‏اند دليل اختلاف اين بوده است كه پيامبراكرم(ص) ابتدا در رأس هر آيه توقف كرده پس از معلوم شدن، آن آيه را به آيه‏اى ديگر وصل مى‏فرمود. به همين جهت بعضى توهم مى‏كردند كه وصل آن‏حضرت دليل بر عدم اتمام آيه است. اين امر سبب گرديد كه ميان مسلمانان درشمار آيات قرآن اختلاف به وجود آيد.(44)

اين اختلاف، صرفاً يك اختلاف شكلى و ظاهرى و شمارشى است و در مورد اصل آيات و كلمات قرآن هيچ گونه اختلافى وجود ندارد.

هر يك از قاريان قرآن در شهرهاى مهمّ اسلامى، مكتب و عقيده‏اى در مورد تعداد آيات داشتند كه به عدد شهرشان معروف گشت. به عنوان مثال وقتى گفته مى‏شود، عدد مكّى يعنى عدد آيات قرآن در نظر مردم و اهل مكه كه به يك يا چند تن از قاريان مشهور آن شهر نسبت داده مى‏شده است.

كسانى كه تعداد آيات قرآن را 6236 آيه دانسته‏اند، عدد كوفى را بر ساير عددها ترجيح داده‏اند. اين عدد منسوب به حمزة بن حبيب زيّات و ابوالحسن كسائى و خلف بن هشام است. حمزه گفته است، اين عدد را ابن ابى ليلى از ابوعبدالرحمن سُلَمى از على‏بن‏ابى‏طالب(ع) نقل كرده است.(45)

2. عدد كلمات قرآن

در تعداد كلمات قرآن نيز ميان مفسّران و معجم‏نويسان اختلاف نظر وجود دارد. اين اختلاف نيز تنها به جهت نحوه محاسبه كلمات قرآن مجيد است، نه‏چيزديگر.

با همّتى كه دكتر محمود روحانى در تدوين فرهنگ آمارى قرآن كريم (المعجم الاحصائى للقرآن الكريم) انجام داده همه اين اختلافات از ميان برداشته شده است. اين مجموعه كم‏نظير كه با دقتى تمام به انجام رسيده است، بى‏گمان دقيق‏ترين معجم و فرهنگى است كه آمار كلمات و واژه‏هاى قرآنى را در زمينه‏هاى مختلف به دست مى‏دهد.

شمارش كلمات قرآن در اين فرهنگ به دو روش مختلف صورت گرفته است:

1. شمارش مستقيم (كلمه شمارى)

2. شمارش غيرمستقيم (شمارش كلمات مشتق و غيرمشتق)

به اين ترتيب از مقايسه دو روش پيش‏گفته و انطباق نتايج آنها با يكديگر، اطمينان حاصل شده است كه آمار به دست آمده، يعنى:

مى‏تواند از اعتبار علمى كافى برخوردار باشد.

در اين فرهنگ ضمن اشاره به چند نكته در نحوه محاسبه آيات و كلمات، به‏خاطر هماهنگى با ساير معاجم قرآنى آمار آيه «بسمله» فقط در سوره حمد به‏حساب آمده است.

نظر به ارزش علمى و عملى فرهنگ آمارى قرآن كريم، آمار آيات و كلمات قرآن را كه از منابع مختلف نقل شده و ميان آنها مقايسه گرديده عيناً از اين كتاب براى مطالعه آزاد نقل مى‏كنيم.(46)

مطالعه آزاد

براساس اقوال مكتب‏هاى مختلف (كوفى، مكّى، مدنى، بصرى و شامى) براى تعداد آيات قرآن اعداد متفاوتى به شرح زير ذكر شده است:

علاوه بر اعداد فوق، كتاب سير تحوّل قرآن (ج 1، ص 127، جدول شماره 14) برپايه محاسبه فراوانى تجمّعى‏(47)، آيات نازل شده در دوران بعثت را 6372 به‏دست مى‏دهد. هم‏چنين براساس جدول شماره 2 صفحه 18 اين كتاب مى‏توان عدد 6228 را به‏دست آورد.

تفسير مجمع البيان (ج 1، ص‏11) با ذكر اين كه: «عدد اهل الكوفة أصحّ الأعداد و أعلاها إسناداً؛ لأنّه مأخوذ من أميرالمؤمنين على بن أبى طالب(ع)»، عدد 6236 را مرجّح مى‏داند.

كتاب الدّليل الكامل لآيات القرآن الكريم نيز در جدولى و هم‏چنين معجم القرآن الكريم المفهرس تعداد آيات قرآن را 6236 به دست مى‏دهند. ضمناً حدّاقل آيات 6123 و حدّاكثر آن 6328 است.

امّا در اين تحقيق، ما عدد 77807 را به دست آورده‏ايم.

به علاوه اين مقايسه با چند كتاب ديگر نيز به عمل آمد كه تفاوت‏هاى جزئى به شرح زير در آنها به نظر رسيد:

اعداد ذكر شده براى كلمات هريك از سوره‏ها، در تاريخ قرآن و پژوهشى در تاريخ قرآن كريم عيناً بر يكديگر منطبق است؛ جز در مورد تعداد كلمات سوره الاسراء كه به‏جاى 1533، 1433 كلمه در تاريخ قرآن ثبت شده است. لذا بر پايه آمار اين كتاب تعداد كل كلمات قرآن 82687 است.

در جدول السّور ملحق به قرآن مبين (ص 1030 - 1033) اعداد ذكر شده عيناً همان اعداد مذكور در پژوهشى در تاريخ قرآن كريم است؛ جز در مورد سوره انعام كه به جاى 3860، 3850 كلمه احصا شده است. بنابراين بر پايه آمار مآخذ، تعداد كلمات قرآن 82777 به دست مى‏آيد.

نتيجه محاسبه تعداد كلمات قرآن مجيد براساس چند مأخذ به ترتيب صعودى:

اكنون با استفاده از جدول فوق‏(48) اين پرسش را مطرح مى‏كنيم:

اختلاف در تعداد كلمات قرآن كريم از كجاست؟

زركشى و سيوطى اين اختلاف را ناشى از «حقيقت و مجاز» و «لفظ و رسم» كلمه مى‏دانند.

اما آيا ميدان تغييرات‏(49) مشهود براى تعداد كلمات قرآن (75666- 83679) يعنى 8013 كلمه، چنان كه زركشى و سيوطى خاطر نشان كرده‏اند واقعاً مى‏تواند معلول حقيقت و مجاز و لفظ و رسم باشد؟

آيا اين تفاوت صرفاً به سبب انتخاب (تعبير و تفسير) گوناگون واحد آمارى از طرف احصا كنندگان است‏(50) يا آن كه اصولاً طريق شمارش كلمات، مثلاً شمارش با دانه‏هاى جو و يا احتمالاً تواتر نقل قول غيردقيق از شمارش‏هاى پيشينيان، موجب اين قبيل اختلافات شده است؟

براى تشريح اين سؤال، بد نيست ميدان تغييرات را بيشتر مورد بررسى قرار دهيم.

اگر اختلاف‏هايى نظير:

را با توجه به تعداد زياد كلمات اين سوره‏ها بتوانيم ناشى از انتخاب (تميز و تعيين) واحد آمارى از طرف شمارش كنندگان بدانيم، آيا تفاوت‏هاى فاحشى را- از قبيل آنچه در زير مى‏آيد - مى‏توان به اين گونه عوامل مربوط دانست؟

(51)

 

گزيده مطالب

1. آيه در لغت به معناى علامت و نشانه است و در قرآن در معانى ديگرى هم نظير معجزه، حُكم، عبرت، موجودات، پيامبران و... به كار رفته است.

2. آيه در اصطلاح‏قرآنى به‏كلمه ياكلماتى گفته مى‏شود كه از قبل‏و بعد خود جدا بوده و در ضمن‏سوره‏اى آمده باشد.

3. سوره به معناى علو و منزلت است. به مجموعه‏اى ازآيات قرآن كه با «بسمله» آغاز مى‏گردند (به استثناى سوره توبه) سوره گفته مى‏شود؛ زيرا كلام خدا و داراى منزلت است و يا از آن رو كه تلاوت آن موجب برترى مقام و منزلت قارى مى‏گردد.

4. بعضى از علل تقسيم قرآن به سوره‏ها عبارتند از: موضوعات مختلف در سوره‏ها، سهولت در فراگيرى، قراءت و حفظ قرآن، حفاظت قرآن از تحريف و بيان اعجاز قرآن حتى در سوره‏هاى كوچك.

5. سوره‏هاى قرآن به چهار دسته بزرگ «السّبع الطُوَل»، «المئون»، «المثانى» و «المفصل» تقسيم شده‏اند.

6. براساس آمار دقيقى كه فرهنگ آمارى كلمات قرآن كريم ارائه داده است، قرآن داراى 114 سوره، 6236 آيه و 77807 كلمه است.

فصل چهارم آيه و سوره، اولين و آخرين

الف) اوّلين آيه و سوره

شناسايى نخستين آيه و سوره‏اى كه نازل شده‏است، براى آنان كه سير نزول آيات قرآنى را پى مى‏گيرند و نيز آيات مربوط به هر موضوعى را از جهت تقديم و تأخير زمانى ملاحظه مى‏نمايند، بسيار مفيد و لازم است. تقريباً همه دانشوران علوم قرآنى در مباحث نزول قرآن، به اين مسأله با دقت بسيار پرداخته‏اند. اضافه بر فايده عملى، بايد همه آفاق قرآن روشن باشد و در هيچ زمينه‏اى نقطه مبهمى در آن وجود نداشته باشد. از اين رو، حتى در جزئيات مربوط به قرآن، دقت‏هاى فراوان به كار رفته است.

در زمينه اوّلين آيه و سوره‏اى كه نازل شده محققان و قرآن‏شناسان عقيده دارند كه اولين سوره، سوره علق بوده كه پنج آيه اول آن در آغاز بعثت پيامبر نازل شده است. روايات نيز اين قول را تأييد مى‏كند: از امام صادق(ع) نقل شده است: أوّلُ ما نُزّل عَلى رسولِ اللَّه(ص)، بسم‏اللَّه الرحمن الرحيم اِقْرأ بِاسمِ ربِّك....(52)

بعضى گفته‏اند: سوره «فاتحةالكتاب» نخستين سوره مُنزَل است.(53) زمخشرى در كشاف ضمن آن كه از ابن عباس و مجاهد همين قول را نقل كرده، گفته است: «اكثر مفسّران عقيده دارند اولين سوره‏اى كه نازل شده، سوره فاتحةالكتاب است.»(54)

امّا اين سخن صحيح نيست؛ زيرا اوّلاً اين افراد بسيار اندكند و ثانياً دانشمندان علوم قرآنى گفته‏اند: سوره «حمد» اوّلين سوره كاملى است كه نازل شده‏است؛ امّا به اعتبار نزول آيات، پيش‏تر پنج آيه سوره علق نازل شده است.(55)

سوره «فاتحةالكتاب» در ترتيب نزول براساس روايت جابر بن زيد پنجمين سوره، يعنى در شمار نخستين سوره‏هايى است كه نازل شده‏اند. براساس نقل كتب تاريخ و سيره، پيغمبر از همان آغاز بعثت خويش، نماز مى‏خواند و جمعى چون حضرت على و خديجه به او اقتدا مى‏كردند. در روايات نيز آمده است: لاصلاة إلّا بفاتحة الكتاب. بنابراين، سوره فاتحه از عتائق سوره‏هاى قرآنى است كه در اول بعثت به طور كامل نازل گشته است.

ب) آخرين آيه و سوره

در مورد آخرين آيه‏اى كه نازل گشته است، اختلاف فراوانى وجود دارد. زرقانى در مناهل العرفان ده قول در اين زمينه نقل كرده است.(56)

برخى از اقوال عبارتند از:

1. آيه: واتَّقوا يَوماً تُرجعون فيهِ إلى اللهِ....(57) (به نقل از ابن عباس و ابى حاتم)

2. آيه: يا ايُّها الذينَ آمَنوا اتقُوا اللهَ وذَروا مابقىَ منَ الرّبوا.(58) (به نقل از ابن عباس و ابن عمر)

3. آيه: يا أيّها الذين آمَنوا إذا تداينتُم بدينٍ إلى أجلٍ مُسمّى فاكْتُبوه.(59)

سيوطى مى‏گويد:

ميان رواياتى كه اين سه آيه را به عنوان آخرين آيه ذكر نموده‏اند، منافاتى وجود ندارد؛ زيرا اين آيات همه يك‏باره نازل شده‏اند. همان گونه كه در ترتيب مصحف به دنبال هم هستند و داستان آنها نيز يكى است. هر يك ازراويان بعضى از اين آيات را آخرين آيه دانسته‏اند كه در جاى خود صحيح است.(60)

زرقانى در مناهل العرفان، آيه 281 بقره را آخرين آيه نازل شده مى‏داند. وى مى‏نويسد: «در روايت ابن عباس نقل شده پيامبر پس از نزول اين آيه فقط نه شب زندگى كرد.»

4. آيه: الْيوم اكْملتُ لكُم دينَكم وأتْممتُ عليكم نعمتى ورضيتُ لَكمُ الإسلامَ ديناً.(61)

يعقوبى گفته است: آخرين آيه، همين بوده است كه نزولش در غديرخم هنگام نصب على‏بن ابى‏طالب به امامت بوده‏است. صاحب التمهيد، نظر يعقوبى را ترجيح مى‏دهد؛ زيرا اين آيه، اعلامى براى به كمال رسيدن دين و انذارى براى به پايان رسيدن وحى بوده است. وجه جمع ميان آيات پايانىِ سوره بقره و اين آيه اين است كه بگوييم آن آيات، آخرينِ آيات الاحكام بوده كه نازل شده، اما اين آيه آخرين آيات وحى بوده است.(62)

امّا در مورد آخرين سوره‏اى كه نازل شده است، سه قول وجود دارد:

1. سوره مائده. 2. سوره براءة. 3. سوره نصر.

روايت منقول از امام صادق(ع) چنين است:

أولُ ما نزل على رسولِ اللهِ(ص)، بسم‏الله الرحمن الرحيم اقرأ باسمِ ربِّك، وآخرُ مانزل عليهِ، إذا جاءَ نصرُ اللهِ والفتحُ.(63)

بسيارى عقيده دارند كه سوره‏هاى مائده و براءة آخرين سوره‏هاى نازل شده بالقول‏المطلق نيستند، بلكه سوره توبه به اعتبار آيات آغازينش آخرين سوره بوده است.

آخرين سوره‏اى كه به طور كامل نازل شده، سوره نصر است.

ابن عباس گفته است: إذا جاء نصر الله آخرين سوره‏اى بوده است كه تماماً نازل گشته است.

روايت شده وقتى سوره «نصر» نازل گشت، پيامبر آن را بر اصحاب قراءت كرد، همه شادمان شدند. عباس عموى پيامبر سوره را شنيد و گريست. پيامبر سبب گريه را پرسيدند. عباس جواب داد: گمان مى‏كنم اين سوره اعلام رحلت شماست.(64)

گزيده مطالب

1. پنج آيه اول سوره مباركه علق اولين آياتى بوده كه نازل شده است.

2. سوره فاتحة الكتاب اوّلين و سوره نصر آخرين سوره‏هايى هستند كه به طور كامل نازل شده‏اند.

پى‏نوشتها:‌


1. بقره (2) آيه 185.

2. دخان (44) آيه 3.

3. قدر (97) آيه 1.

4. وسائل الشيعه، ج‏7، ص‏330.

5. همان.

6. همان، ص‏357. لاتدع صوم يوم سبعة و عشرين من رجب، فإنّه اليوم الذى أنزل فيه النبوّة على محمد(ص) و ثوابه مثل ستّين شهراً لكم.

7. ر.ك: وسائل الشيعه، ج‏7، ابواب 15 و 19 از ابواب صوم مندوب و ج‏5، باب استحباب صلوة ليلة المبعث و يوم المبعث.

8. دخان (44) آيه 1 - 3.

9. الاتقان فى علوم القرآن، ج‏1، ص‏131-129.

10. هود (11) آيه 1.

11. آيه 1 - 4.

12. ر.ك: الميزان، ج‏2، ص‏18-16؛ و نيز زنجانى، تاريخ القرآن.

13. طه (20) آيه 114.

14. قيامت (75) آيه 16 و 17.

15. الميزان، ج‏2، ص‏18.

16. اسراء (17) آيه 106.

17. فرقان (25) آيه 32.

18. همان.

19. يس (36) آيه 76.

20. انعام (6) آيه 34.

21. اسراء (17) آيه 106.

22. براى توضيح بيشتر، بخش «تحريف ناپذيرى» قرآن را مطالعه كنيد.

23. ر.ك: مناهل العرفان، ج‏1، ص‏391-338؛ دكتر راميار، تاريخ قرآن، ص‏549.

24. مقاييس اللغة.

25. مفردات.

26. مريم (19) آيه 10

27. اعراف (7) آيه 73.

28. بقره (2) آيه 145.

29. همان، آيه 106.

30.اعراف (7) آيه 133.

31. يوسف (12) آيه 7.

32. الميزان، ج‏1، ص‏250.

33. فصّلت (41) آيه 3.

34. رعد (13) آيه 1.

35. يونس (10) آيه 1.

36. انفال (8) آيه 2.

37. نور (24) آيه 1.

38. مفردات؛ الاتقان، ج‏1، ص‏165.

39. ر.ك: كتب تفسير از جمله الميزان در اوايل تفسير سوره‏ها.

40. الاتقان، ج‏1، ص‏199، نوع 18.

41. ر.ك: همان، ص‏200، نوع 18؛ التمهيد، ج‏1، ص‏251؛ مناهل العرفان، ج‏1، ص‏352؛ موجز علوم القرآن، ص‏180.

42. الاتقان، ج‏1، ص‏180، نوع 17.

43. همان، ص‏21، نوع 19؛ موجز علوم القرآن، ص‏181.

44. الاتقان، ج‏1، ص‏211.

45. ر.ك: المعجم الاحصائى، ج‏1، ص‏25 به بعد.

46. فراوانى تجمّعى (Cumulative Frequency) كه به آن فراوانى جمعى، انباشته، بسامد تراكمى و... نيز گفته مى‏شود، عبارت است از: مجموع فراوانى‏هاى مطلق، كه در اين مورد، حاصل جمع آيات نازله دوران بعثت است.

47. در اين جدول فقط به مآخذى تكيه شده است كه تعداد كلمات قرآن را سوره به سوره ذكر كرده‏اند و متعرض ساير مآخذى كه امكان مقايسه تعداد كلمات سوره به سوره را نمى‏دهند نشده‏ايم.

48. در اصطلاح آمارى، اختلاف بين بزرگ‏ترين و كوچك‏ترين اندازه متغير را، دامنه گستردگى يا ميدان‏تغييرات مى‏نامند و آن را با حرف R (حرف اول واژه Range به معناى دامنه تغييرات) نشان‏مى‏دهند.

49. براى نمونه در كتاب سير تحوّل قرآن (ج‏1، ص 18) در پاره‏اى موارد، حروف لا، لم، هل، جزء كلمه متّصل به آن و روى هم به عنوان يك واحد آمارى شمارش شده است؛ در صورتى كه در آمار ما هريك از اين حروف به عنوان كلمه‏اى مستقل به حساب آمده است.

50. ر.ك: فرهنگ آمارى كلمات قرآن كريم، ج‏1، ص‏34-28.

51. التمهيد، ج‏1، ص‏124؛ الميزان، ج‏20، ص‏378.

52. ر.ك: صحيح بخارى، ج‏1، باب كيف كان بدءالوحى؛ الاتقان، ج‏1، ص‏76؛ مناهل العرفان، ج‏1، ص‏93.

53. كشاف، ج‏4، ص‏270.

54. دكتر راميار، تاريخ قرآن، ص‏592.

55. مناهل العرفان، ج‏1، ص‏100-97.

56. بقره (2) آيه 281.

57. همان، آيه 278.

58. همان، آيه 282.

59. الاتقان، ج‏1، ص‏87.

60. مائده (5) آيه 3.

61. ر.ك: التمهيد، ج‏1، ص‏128 و129.

62. الميزان، ج‏20، ص‏378.

63. ر.ك: مناهل العرفان، ج‏1، ص‏100؛ التمهيد، ج‏1، ص‏129؛ مجمع البيان، ج‏10، ص‏844؛ الميزان، ج‏20، ص‏378.