مقدمه
بسم الله الرحمن الرحيم
الحمد لله رب العالمين و الصلاه و السلام على محمد و آله
الطاهرين
از كتابهايى كه حدود صد و بيست سال قبل، درباره حضرت امام زمان (عليه السلام)، به
كوشش يكى از فقهاء آن دوره تأليف و چاپ، و مورد استفاده دانشمندان قرار گرفته است،
كتاب ارزنده دارالسلام (معروف به دارالسلام عراقى) است.
اين كتاب داراى مقدمه و پنج باب و خاتمه است.
مقدمه شامل پنج فصل است:
1 - در اثبات وجوب وجود معصوم در اين عصر با چهار دليل
2 - در اثبات اينكه آن معصوم حضرت مهدى (عليه السلام) است با شانزده دليل
3 - در اثبات اينكه آن بزرگوار از انظار غايب است با سه دليل
4 - در جواب شبهات شش گانهاى كه مطرح مىشود و پاسخ آنها و بيان سبب غيبت آن
حضرت
5 - در بيان حرمت ذكر نام شريف آن حضرت و بيان امكان رؤيت آن نور ديده ابرار
باب اول شامل دو فصل است:
1 - نام و لقب و كنيه و شمائل و نسب آن حضرت
2 - ولادت آن حضرت و چگونگى آن و زمان آن
باب دوم شامل هفت فصل است:
1 - زمان غيبت صغرى و كبرى آن بزرگوار
2 - كسانى كه در زمان غيبت صغرى آن حضرت را ديدهاند (نواب اربعه و حدود هفتاد نفر
ديگر)
3 - معجزات آن حضرت كه به دست سفراى او جارى شده است سى معجزه
4 - معجزاتى كه از خود او (نه به دست سفرا) ديدهاند چهل معجزه
5 - معجزاتى از آن حضرت ديده شده بدون اينكه خود آن حضرت را ديده باشند پنجاه
معجزه
6 - كسانى كه به دروغ دعوى سفارت كردهاند. در اين فصل درباره شيخيه و بابيه هم
بحث شده است
7 - توقيعاتى كه از ناحيه مقدسه خارج شده است (پنج نوع توقيع)
باب سوم شامل پنج فصل است:
1 - غيبت كبرى و بلاد و اولاد آن حضرت (سه روايت)
2 - كسانى كه آن حضرت را در غيبت كبرى در بيدارى ديده و شناختهاند (بيست نفر)
3 - كسانى كه آن حضرت را در بيدارى ديدهاند و بعد شناختهاند (بيست نفر)
4 - كسانى كه او را در خواب ديدهاند (چهار نفر)
5 - فضل و ثواب انتظار فرج
باب چهارم مقدمات ظهور آن حضرت و در آن يازده حديث است
باب پنجم شامل چهار فصل است:
1 - زمان ظهور آن بزرگوار و آثار آن و مدت سلطنت او
2 - در كيفيت سلوك و رفتار آن بزرگوار
3 - حديث مفضل
4 - اخبار رجعت و چگونگى آن
خاتمه شامل پنج فصل است:
1 - برخى از مكاشفهها (شانزده مكاشفه)
2 - برخى از خوابها (هفده خواب)
3 - برخى از حكايتها (ده حكايت)
4 - برخى از معجزات (هشت معجزه)
5 - برخى از كرامات (هشت كرامت)
كتابى كه در دست داريد داستانهايى برگزيده از دارالسلام است. به اميد آنكه اين
گزيده، مانند اصل آن، مورد استفاده علاقهمندان به اهل بيت (عليه السلام) قرار گيرد
و موجب ثواب و دعاى خيرى براى مرحوم عراقى مؤلف كتاب، و اين حقير باشد كه گفتهاند:
بهشت را به بهانه هم مىدهند.
قم - رضا استادى 1380 ش
شرح حال مؤلف
بسم الله الرحمن الرحيم
يكى از دهستانهاى سه گانه بخش آستانه شهرستان اراك كزاز
است. اين دهستان از دهها روستاى بزرگ و كوچك تشكيل شده است.
مرحوم ملا محمود در سال 1240 ق در روستاى رشان كه يكى
از روستاهاى كزاز است به دنيا آمده است.
مادرش نقل مىكند كه پدرش جعفر بن باقر بن قاسم، نزديكىهاى ولادت او خواب مىبيند
كه از آستين او ستارهاى طلوع كرد و در افق به گردش در آمد و سپس در مغرب استقرار
يافت.
اينكه ايشان به شيخ محمود ميثمى معروف مىباشد به اين جهت است كه از خاندانى
است كه نسب آنها به ميثم تمار از صحابه اميرمؤمنان (عليه السلام) مىرسد و به گفته
برادر بزرگ شيخ محمود ميثمى، شجره نامه نسب آنان نزد عمو زادگانشان موجود بوده است.
و بعيد نيست كه اولاد اصحاب اميرمؤمنان (عليه السلام) هم مانند اولاد ائمه اطهار
(عليهم السلام) از ترس دشمنان و يا به جهت ديگر، به ايران آمده باشند و در اصفهان،
جابرى، منسوب به جابر بن عبدالله انصارى، و در قم انصارى، نيز منسوب به جابر، و در
گلپايگان، نخعى، منسوب به مالك اشتر نخعى، و در تهران، كميلى منسوب به كميل، و...
داشته باشيم.
و نيز اين انتسابها اگر در برخى موارد هم مدرك درستى نداشته باشد لااقل دليل بر
ارادت ايرانيان به على (عليه السلام) و ياران مخلص و خالص او است.
شيخ محمود تا هشت سالگى در همان روستاى رشان بود و سپس
پدرش به كرهرود هجرت كرد و پسر را هم با خود به آنجا
برد.
مرحوم دهگان در تاريخ اراك مىنويسد:
كرهرود
اين ده با دو ده ديگر بنام سنجان و فيجان متصل به يكديگر و هر سه بنام سه ده
پيوسته به شهر فعلى اراك و در طرف جنوب آن واقع است - قريه كرهورد از قراء قديمى و
گاهى هم جنبه شهرى داشته است. فضلا و دانشمندان زيادى به اين شهرك منتسب بودهاند
و در اين اواخر هم مردانى فاضل در مهد تربيت خود پرورانده و آنان هم بر حسب موقعيت
زمان، خدمتى به اين آب و خاك كردهاند - وجه تسميه كرهرود را مىتوان به صورت زير
حدس زد: كرهرود اسم بوده از براى رودى كه از كرج سابق مىگذشته و اكنون هم آن رود
بنام رودخانه آستانه كه لغت دوم كرج است معروف مىباشد... و رودخانه كرهرود هم از
ناحيه قره كهريز يعنى سرزمين كرج سابق منشاء مىگيرد {لذا} آن را كرهرود يعنى رود
كرج خواندهاند و ده واقع در كنار آن رود را هم كرهرود ناميدهاند.
تا پانزده سالگى در كرهرود مقدمات را مىخواند و در سال 1255 به حوزه علميه بروجرد
رفت و معالم الاصول را نزد برخى از بزرگان آن حوزه خواند و سپس به درس حاج سيد شفيع
موسوى بروجردى
- صاحب كتاب الروضه البهيه در رجال و تراجم و القواعد الشريفيه در اصول فقه كه هر
دو چاپ شده است - حاضر شد و مدت پنج سال يك دوره اصول را از ايشان استفاده كرد.
و در سال 1261 پدرش در كرهرود از دنيا رفت. از اين رو به كرهرود مراجعت و پس از
چند ماه به خواست مادرش ازدواج نمود و پس از چندى توفيق يافت كه باز به حوزه بروجرد
برگردد و بخشى از اصول فقه را نيز نزد همان استاد بخواند و نيز فقه را از درس مرحوم
ملا اسدالله بروجردى
- كه از او به شيخى و استادى العالم الاواه تعبير
مىكند - استفاده كند و در سال 1265 كه بيست و پنج ساله بود هر دو استاد برايش
اجازه اجتهاد نوشتند.
در اين سال به كرهرود و از آنجا به اراك - شهرى كه يوسف خان سپهدار به دستور
فتحعلى شاه تازه بنا كرده بود و نام آن روزش سلطان آباد
و شهر نو بود - منتقل و تا سال 1271 در آنجا متوطن شد.
در اين شش سال يك بار به طهران و بار ديگر به آذربايجان و بار سوم به خراسان سفر
كرد و هدفش از اين مسافرتها اين بود كه بلكه جايى را پيدا كند كه اقامت وى در آنجا
موجب تكامل او و مورد رضايت خداى منان باشد اما خواسته خود را نه در اراك و نه در
آنجاها كه مسافرت مىكرد نيافت و بالاخره تصميم گرفت به عتبات عاليات و حوزه نجف
اشرف هجرت كند.
در سال 1271 يا (1272) موفق شد كه با خانواده به نجف اشرف مشرف و از ابتداى ورود
تا سال 1281 يعنى مدت حدود ده سال، از درس استاد اعظم و شيخ الفقهاء - كه از او به
شيخنا الاكرم و استادنا الاعظم و ملاذنا الافخم نخبه ائمه الاصول و قدوه ارباب
المعقول و المنقول مصطفى المرتضى و مرتضى المصطفى الشيخ مرتضى التسترى الحائرى
النجفى الانصارى مولداً و تحصيلاً و موطناً و نسباً ياد كرده - بهرهمند شد.
بعد از وفات شيخ انصارى (رحمه الله) در سال 1281 به قصد زيارت حضرت رضا به ايران
آمد و پس از زيارت، به نجف مراجعت و تا سال هزار و دويست و نود و سه (يا همين حدود)
در نجف به تأليف كتابهايى در فقه و اصول اشتغال داشت و سپس به ايران آمد و مدتى در
همدان اقامت كرد و سپس به تهران آمد اما به اين قصد كه پس از بر طرف شدن برخى از
گرفتارىها و مشكلات زندگيش، باز به نجف برگردد كه توفيق نيافت و تا پايان عمر در
طهران بود.
منزل وى در طهران محله پامنار - نزديك بازار - بود و در مسجد آقا بهرام - كه در
همان پامنار بود - اقامه جماعت مىكرد.
سال وفات او را در پيشگفتار دارالسلام چاپ دوم 1306 و
در ذريعه 1308 و حدود 1310 نوشتهاند.
جنازه وى از طهران به نجف منتقل و در خانه
او كه جنب خانه آيه الله آخوند خراسانى (رحمه الله) بود دفن گرديد.
درباره او گفتهاند:
علامه طهرانى در اعلام الشيعه مىنويسد:
شيخ و علامه اجل فقيه اصولى محقق مدقق ورع تقى آخوند ملا محمود بن جعفر بن باقر بن
قاسم ميثمى عراقى نجفى همدانى نزيل طهران متوفاى جمعه آخر جمادى الاولى 1308، از
اجلاء شاگردان علامه انصارى است و مقدار زيادى از تقريرات فقه و اصول او را نوشته
است...
چند سال پس از وفات شيخ انصارى به ايران مراجعت و در همدان ساكن شد. در آن زمان
شيخيه بر همدان تسلط داشتند و از اين رو نتوانست آنجا بماند و در سال حدود 1293 به
طهران رفت و علما و طلاب آنجا اطراف او جمع شده به درس و بحث و اقامه جماعت و وعظ و
قضاوت و سائر وظائف شرعى و نيز پاكنويس كردن مطالبى كه قبلاً نوشته بود مشغول شد.
با اينكه در اواخر، چشمش ضعيف شده بود اما تا پايان عمر به تدريس و وظائف ديگر خود
ادامه داد و پس از وفات، فرزندش شيخ محمد تقى طبق وصيت او جنازهاش را به نجف آورد
و در خانه محقرى كه در همسايگى خانه آخوند خراسانى داشت دفن كرد و عنوان مقبره بر
يك كاشى نوشته به ديوار خانه نصب شده است.
صاحب كتاب المآثر و الاثار مىنويسد:
از مجتهدين مسلم دارالخلافه (طهران) است. در مسجد مرحوم آغا بهرام به امامت جماعت
و ترويج احكام مىپردازد. تقريرات درس شيخ الطائفه استاد الكل مرتضى الانصارى را
فقهاً و اصولاً بر وجه اشباع ضبط كرده و تدوين فرموده است.
علماء عظام و فقهاء فخام از اين رهگذر به تأليفاتش محتاجند و در اين سنوات كتابى
به نام دارالسلام در احوال حضرت حجه الله القائم (عليه السلام) به فارسى تأليف كرد
و مطبوع افتاد.
صاحب كتاب علماى معاصرين بعد از نقل عبارت كتاب المآثر و الاثار كه نقل شد،
مىنويسد:
چون صاحب مآثر و آثار در ترجمه اين عالم خبير و فاضل نحرير به اجمال كوشيده و از
آثار جليله و مآثر نفيسه او اسمى نبرده لذا مناسب ديدم كه به جهت مزيد معرفت به
مقام و رفعت آن مرحوم مغفور و ترغيب و تشويق مطالعه كنندگان از اهل علم و فقه و
حديث، و تأسى و اقتداء ايشان بدين گونه علماء اعلام جملهاى از حالات و چندى از
مؤلفات و مصنفات آن حبر معظم مذكور آيد....
در ريحانه الادب آمده:
از اكابر علماى اماميه اوائل سده چهاردهم هجرى مىباشد.
در كتاب زندگانى شيخ انصارى، ايشان را در فصل شاگردان شيخ ياد و مىنويسد:
يكى از رجال نامى شيعه در اوائل سده چهاردهم و از بزرگان اهل علم و دانش و از اجله
فقهاء و اصوليون، متقى، زاهد، خبير، رجالى، مورخ و جامع معقول و منقول بود و از
كسانى است كه خدمت حضرت ولى عصر عجل الله تعالى فرجه رسيده و آن حضرت را زيارت
نموده و به اين سعادت عظمى نائل گشته است.
سيد محسن امين مىنويسد:
در سال 1293 از نجف به ايران آمد و در همدان و سپس در طهران اقامت گزيد
و بقى فى طهران عالماً رئيساً الى ان مات.
خاندان او
ملا محمد سميع ميثمى
برادرش ملا محمد سميع بن محمد جعفر ميثمى عراقى است.
علامه طهرانى درباره او مىنويسد:
اديب فاضل و خطيب مصنف بارع، از اهل فضل و ادب بود و تخلص او در شعر
واعظ بود و در منبر و خطابه يد طولائى داشت.
از تأليفات اوست:
1. مشاغل النفوس در احوال چهارده معصوم به فارسى نثر و نظم نظير جلاء العيون علامه
مجلسى ولى از آن بزرگتر است، كه به نام ناصر الدين شاه و مستوفى الممالك نگاشته شده
است و نسخه آن به خط مؤلف نزد فرزندش ميرزا محمد شفيع بوده است و نيز نسخهاى از آن
در كتابخانه آيه الله مرعشى موجود است.
2. لسان الواعظين در مواعظ و اخلاق فارسى شامل هشت باب، تاريخ تأليف 1290.
نسخه اصل آن نزد نواده برادرش شيخ جمال الدين و نسخه ديگر نزد فرزند ميرزا محمد
شفيع بوده است.
شيخ محمد شفيع ميثمى
فرزند برادرش شيخ محمد شفيع بن محمد سميع ميثمى عراقى نيز دانشمندى اديب و فاضلى
جليل بود. در 1279 متولد و در 1353 يا 1354 در اراك از دنيا رفت. او در ايران درس
خوانده، از اساتيدى بهره برده بود و در نهايت از شاگردان خاص حاج آقا محسن عراقى
متوفاى 1325 بود.
وى تأليفاتى به اين شرح دارد:
1. الانتباهيه فارسى در رد فرقه بهائيه به منزله مقدمه كتاب ديگرش رجوم الشياطين
است. تاريخ تأليف 1338.
2. تنزيه القلوب كتاب بزرگى است در اخلاق به نثر و نظم، تاريخ تأليف 1350.
3. حقايق اسلاميه در اصول عقائد، فارسى.
4. رجوم الشياطين در رد برخى از گمراهان، (منظومه فارسى است).
5. زبده العرفان در مذاهب و اديان، تاريخ تأليف 1348.
6. هدايه المتعلمين در رد بهائىها، تاريخ تأليف 1349.
7. هدايه المتعلمين براى تدريس در مدارس ابتدايى نوشته و در 1333 چاپ شده
8. ديوان شعر و تخليص او شوقى مىباشد.
علامه طهرانى گويد: در سال 1350 كه براى زيارت حضرت رضا (عليه السلام) به ايران
رفتم در عبور از شهر اراك، اين كتابها را نزد او ديدم و در مذاكره با او در برخى
مسائل مطالبى گفت كه شاهد فضل وى بود، سپس علامه طهرانى مىافزايد كه فرزند او حاج
محمد جعفر داماد برخى از دختر عمههاى من است.
فرزند و نواده او
شيخ محمد تقى ميثمى
علامه طهرانى مىنويسد:
شيخ محمد تقى بن مولى محمود ميثمى عراقى نجفى طهرانى از اجلاء علماى طهران است. وى
از شاگردان پدرش بود و پس از پدر در مسجد وى (مسجد آغا بهرام محله پامنار طهران)
اقامه جماعت مىكرد و در وعظ و خطابه بسيار زبردست بود و در خانه خود تدريس داشت و
برخى از طلاب از وى استفاده مىكردند.
در حدود سال 1310 نجاه العباد صاحب جواهر و شرح باب حادىعشر فاضل مقداد را درس
مىگفت كه من در آن درس شركت مىكردم.
و كانت له مع مراتبه العلميه اختراعات و صناعات بديعه عجبيه.
شعر هم مىسرود از جمله قصيده نونيه دعبل، كه بيتى از آن است:
لااضحك الله سن الدهر ان له
| |
قواعد عدلت عن كل ميزان
|
را تخميس كرده و توسط فرزندش در حاشيه شرح قصيده دعبل، تأليف ميرزا كمال الدين
فسائى شيرازى در سال 1308 تا 1314 چاپ شده است و نيز او رثاء منظوم حضرت فاطمه زهرا
(عليها السلام) درباره پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) را تتميم كرده و چاپ شده
است.
و در دهه سوم بعد از 1300 از دنيا رفت.
و نيز مىنويسد:
شيخ جمال الدين ميثمى
دوست فاضل بارع ما شيخ جمال الدين بن شيخ محمد تقى متولد در 1290 بعد از پدر در
مسجد وى كه در محله پامنار و به مسجد آغا بهرام معروف است اقامه جماعت مىكرد و
مانند پدر و جدش در همان مسجد منبر مىرفت و مؤمنان را موعظه مىكرد و حدود سال
1365 (يا حدود 1360) از دنيا رفت.
وى كتابى شامل صد و سى و شش مجلس منبر براى فرزندش ملك الواعظين نگاشته است. اين
كتاب مقتل و نامش دره و تاريخ پايان تأليف آن 1349
مىباشد.
و كتاب ديگر به نام آداب الاسلام و الايمان فارسى شامل 74 باب از احاديث اهل بيت،
دارد.
و اثر سومى به نام انوار ميثمى كه كشكولى است فارسى دارد و
فيه كثير من الكشفيات البديعه و الصنائع العجيبه.
شيخ فضل الله ميثمى
علامه طهرانى مىنويسد: فرزند شيخ جمال الدين خطيب معروف ملقب
به ملك الواعظين متولد 1321 است.
نگارنده گويد:
مرحوم ملك الواعظين از منبرهاى معروف طهران بود و اينجانب
در نوجوانى حدود سال 1375 ق او را ديده و احياناً پاى منبر او هم بودهام. وى در
مقدمه كتاب دارالسلام چاپ كتابفروشى اسلاميه مىنويسد: اينجانب
فضل الله ملك الواعظين بن جمال الدين بن محمد تقى بن محمود العراقى الميثمى...
مجملى از تاريخ آن مرحوم را مىنويسم....
آن مرحوم تأليفاتى دارد:
1. بحر الحقائق در تفسير سوره توحيد. اين اثر كتابى بزرگ و فارسى است كه علامه
طهرانى نسخه اصل آن را كه مورخ 1351 بوده نزد مؤلف ديده است.
2. ملتقطات بحر المصائب، علامه طهرانى آن را نزد مؤلف ديده است.
شايد اين كتاب گزيدهاى از بحر المصائب مقتل فارسى باشد كه در چهار جلد چاپ شده
است.
3. منتخبات ميثمى در سه جلد شامل متفرقات و اشعار و لطائف.
(شايد جنگ منبر ايشان بوده است).
4. نور الابصار مواعظ فارسى شامل مجالس و هر مجلس در احوال يكى از معصومين (عليهم
السلام) است. نسخه آن را علامه طهرانى نزد مؤلف ديده است.
5. در كتاب معارف الرجال گفته شده تأليفى به نام اخلاق فارسى دارد.
بسيار مناسب است كه با تفحص و پىگيرى، باز ماندگان ايشان شناسايى شوند تا شايد
كتابهاى خود را و پدر و جد و جد اعلا و خاندانش كه حتماً نزد ايشان بوده است
شناسايى و مورد استفاده قرار گيرد.