فريفتگى مردم به زرق وبرق دنيا
يکى ديگر از گرفتاريهاى مردم در دوره غيبت گرايش آنان به زرق وبرق
دنياست. تعداد زيادى از مردم به جهت کوتاهى کردن در انجام وظايف
مربوط به دوره غيبت ودسيسه هاى پى در پى دشمنان، کم کم از ارزشهاى
دينى وفضايل اخلاقى وانسانى دور ودر مقابل در لذات مادى وزينتهاى
دنيوى غرق مى شوند وتقريباً تمام کارهاى ناپسند که از ديد تعاليم
شريعت ممنوع دانسته شده است مرتکب مى شوند.
رسول اکرم (صلى الله عليه وآله وسلم) در اين باره مى فرمايند:
براى مردم زمانى فرا مى رسد که هم وغم آنها فقط شکمشان وارزش
واعتبارشان به تجملات زندگيشان و... دين وآيين شان ثروت ومالشان مى
شود. بدانيد که اينان بدترين خلايق اند ودر نزد خداوند براى آنها
هيچ گونه ارج ومنزلتى وجود ندارد.(1)
وباز در توصيف اين عصر از آن حضرت روايت شده است:
در آن زمان وبا شيوع پيدا مى کند، کارها از طريق پرداخت رشوه انجام
مى گيرد وارزش واعتبار دين به شدت تنزل مى يابد ودر مقابل دنيا در
نظر مردم بسيار ارزشمند مى شود.(2)
وهمچنين مى فرمايند:
زمانى بر امت من مى آيد که در آن زمان دلهاى آنها پليد وآلوده شده
ودر مقابل ظاهرشان به طمع دنيا آراسته مى گردد، به آنچه در پيشگاه
خداوند است دل نمى بندد، کار آنان ريا وتظاهر است، خوف از خدا در
دل آنان راه نمى يابد... خداوند دعاهاى آنان را مستجاب نمى کند.(3)
پر واضح است همانگونه که امام صادق (عليه السلام) فرمودند در چنين
شرايطى اهل باطل بر اهل حق چيره مى شوند ومنکر وبديها به صورت آشکار
در سطح جامعه مشاهده مى شود وکسى جرأت نهى کردن از آن را پيدا نمى
کند. اگر کسى به مرتکب منکر اعتراض کند همه به طرفدارى از او برمى
خيزند وافراد فاسق در ارتکاب به کارهاى ناپسند روز به روز گستاخ تر
مى شوند وبر اين کار تشويق مى گردند.
در مقابل، پيروان حق، خوار وکوچک شمرده مى شوند.(4)
چه بايد کرد؟
اگر اوضاع جهان وافکار وعقايد واخلاق توده هاى مردم، در دوره غيبت
امام (عليه السلام) اغلب رو به انحطاط خواهد بود پس چه بايد کرد؟
آيا تلاش براى ديندارى وحاکميت بخشى به ارزشهاى دينى کارى عبث
وبيهوده است؟ در نتيجه ما نيز همانند برخى مفسران ناصواب انتظار که
معتقدند در دوره غيبت بايد از هر گونه کار اصلاحى خوددارى کنيم
بايد فقط منتظر باشيم تا امام (عليه السلام) خود ظهور کنند واوضاع
را به سامان برسانند؟!...
حقيقت اين است که چنين تفکرى با روح تعاليم اسلامى منافات دارد،
چون اولاً در هيچ مقطعى از تاريخ احکام وقوانين اسلامى تعطيلى نمى
پذيرند ثانياً بر طبق مجموعه رهنمودهاى اولياى الهى، ما مسئوليت
زمينه سازى براى ظهور را از طريق عمل به تعاليم اسلامى بر عهده
داريم؛ يعنى نه تنها جايز نيست که از انجام تکاليف دينى ذره اى کوتاهى
کنيم بلکه با توجه به مشکلات دوره غيبت وشرايط خاصى که در اين دوره
پيش مى آيد به مراتب بيشتر ودقيقتر از دوران حضور على امام (عليه
السلام) بايد به انجام وظيفه بپردازيم ودر برخى روايات به اين
حقيقت تصريح شده است تا آمادگى لازم فکرى واعتقادى واجتماعى در
توده هاى مردم فراهم نشود وياران با ايمان وشجاع ومخلص تربيت نشوند
زمينه براى ظهور فراهم نخواهد شد.
بنابراين آن دسته از روايات که از سختيها ونابسامانيهاى دوران غيبت
سخن به ميان مى آورند با هدف ايجاد انگيزه بيشتر براى پايبندى به
احکام وهشدار نسبت به حل نشدن در وقايع اين کار را انجام مى دهند.
واز قضا، در رواياتى که از مؤمنان دوران سخت غيبت سخن به ميان آمده
است از آنها با اوصاف بسيار نيکويى ياد شده است؛ از جمله پيامبر
اکرم (صلى الله عليه وآله وسلم) مى فرمايند:
هر يک از آنان (مؤمنان واقعى دوره غيبت) اعتقاد ودين خويش را با هر
سختى حفظ مى کنند چنان که گويى درختان خار مغيلان را در شب تاريک
با دست پوست مى کنند يا آتش پر دوام را با دست نگاه مى دارند.(5)
معلوم مى شود آنها با توجه به اين قبيل از روايات، علاوه بر افزودن
بر تلاش وکوشش، با موانع ومشکلات نيز آشنا مى شوند وپيشاپيش آمادگيهاى
لازم را در خود ايجاد مى کنند ودرنتيجه در سخت ترين پيشامدها بر
ايمان وعقايد خود پاى مى فشارند ودر حد توان به زمينه سازى ظهور
کمک مى نمايند. امام سجاد (عليه السلام) در توصيف مومنان عصر غيبت
مى فرمايند: مردم زمان غيبت مهدى (عليه السلام) که به امامت آن
حضرت پاى بندند وهمواره در حال انتظار ظهور به سر مى برند از مردم
همه زمانها برترند، زيرا خدا چنان درک وفهم ونيروى تشخيص آنان را
قوت مى بخشد که غيبت نزد آنان همانند زمان ظهور باشد... آنان به حق
اخلاص ورزانند...(6)
انسان دين دار عصر غيبت که دسترسى عادى به امام زمان (عجل الله
فرجه) ندارد بر اساس درک عقلى وتهذيب اخلاق وانديشه به يقين والايى
دست مى يابد وهمواره به دفاع از احکام وعقايد دينى مى پردازد واين
در شرايطى است که اغلب مردم در زرق وبرق ولذات مادى خود را غرق
ساخته اند وبه احکام وارزشهاى دينى وفضيلت هاى انسانى بى توجه شده
اند.
امام صادق (عليه السلام) مى فرمايد:
پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) وعلى (عليه السلام) فرمودند
ياعلى! بزرگترين مردمان در ايمان ويقين کسانى هستند که در آخر
الزمان زندگى مى کنند، آنها پيامبرشان را نديده اند وامامشان در
غيبت به سر مى برد، با اين همه آنان از روى علوم ومعارف وکتابهايى
که در اختيار دارند ايمان آورده ودر ايمان خود پايدارى مى ورزند...(7)
بنابراين يکى از راههاى مهم در امان ماندن از فتنه هاى آخر الزمان،
عمل به وظايف دينى ووظايف ومسئوليتهاى مربوط به دوران غيبت است که
به طور خلاصه اين وظايف عبارتند از:
1- تلاش براى شناخت بيشتر امام عصر (عليه السلام)
2- خودسازى وتهذيب نفس
3- انتظار فرج امام زمان (عليه السلام)
4- سعى در اصلاح وضع جامعه
5- حفظ وتحکيم پيوند معنوى با امام عصر (عليه السلام)
6- پيروى از نائبان امام زمان (عليه السلام)
غيبت کبرى
با درگذشت چهارمين سفير امام زمان (عجل الله فرجه) وبسته شدن باب
مکاتبات وتوقيعات آغاز شد.
از على بن محمّد سمرى آخرين سفير حضرت ولى عصر (عجل الله فرجه) در
روزهاى آخر عمرش خواستند تا جانشين خود را تعيين کند. وى گفت: (خدا
مشيّتى دارد که آن را انجام خواهد داد.). آن گاه آخرين نامه اى را
که از ناحيه مقدّس آن حضرت در اين زمينه رسيده بود، براى حاضران
خواند:
به نام خداوند بخشنده مهربان. اى على بن محمّد سمرى! خداوند پاداش
برادرانت را در
سوگ تو افزون کند، تو تا شش روز ديگر رحلت خواهى کرد؛ از اين رو به
کارهايت رسيدگى کن وکسى را به جانشينى خود بر مگزين که غيبت کامل
فرا رسيده است. ديگر، تا زمانى که خداى تبارک وتعالى بخواهد ظهورى
نخواهد بود. وآن مدّتى بس دراز خواهد بود که دلها را قساوت مى گيرد
وزمين پر از ظلم وستم خواهد شد. در اين دوران در ميان شيعيان من کسانى
پيدا مى شوند که ادعاى مشاهده خواهند نمود. آگاه باشيد که هر کس پيش
از خروج سفيانى ووقوع صيحه ادعاى مشاهده کند، دروغگو وافترازننده
است. وهيچ توان وقوه اى جز براى خداوند برتر وبزرگ نيست..
بدين ترتيب، غيبت کبرى آغاز شد واز آن تاريخ (نيمه شعبان سال 329)
تا کنون که 1085 سال مى گذرد همچنان ادامه دارد تا زمانى که موانع
ظهور آن حضرت برطرف گردد.
ما در اين درس در حدّ گنجايش مباحث زير را مرور خواهيم
کرد: نايبان امام عصر (عجل الله فرجه) در دوران غيبت کبرى، دوران
حيرت وآزمايش، انتظار فرج، پايان غيبت.
نايبان امام عصر در دوران غيبت کبرى
امام عصر (عجل الله فرجه) در دوران غيبت کبرى همچون دوران غيبت
صغرى سفرا ونمايندگانى در ميان امّت دارد. تفاوتى که از اين جهت
بين دو دوران وجود دارد، در خاص وعام بودن نمايندگان وچگونگى
ارتباط آنان با آن حضرت است.
امام زمان (عجل الله فرجه) در دوران غيبت کبرى فرد خاصى را به
عنوان نايب خود تعيين نکرد، بلکه معيارهايى ارائه داد واز امت
خواست در مشکلات دينى ومسائل جارى خود به افراد واجد ملاکها وشرايط
تعيين شده رجوع کنند.
امام (عليه السلام) ضمن پاسخ به مسائلى که توسط چهارمين سفير آن
حضرت در آخرين روزهاى حياتش از محضر آن بزرگوار استفسار کرده بود،
در مورد حوادث ومسائل جارى فرمود:
(اَمَّا الْحوادِثُ الْواقعةُ فارْجعوا فيها اِلى رُواةِ حَديثِنا
فَاِنَّهُمْ حُجَّتى عَلَيْکُمْ واَنَا حُجَّةُ اللّهِ
عَلَيْهِمْ).
اما در مورد حوادث وپيشامدهايى که رخ مى دهد، به راويان حديث ما
رجوع کنيد، زيرا آنان حجت من بر شما هستند ومن حجّت خدا بر آنان
هستم.
امام (عليه السلام) در اين توقيع شريف (راويان حديث) را که مصداق
آن فقها ومجتهدان علوم دينى هستند، به عنوان (حجّت) خود بر مردم
معرفى کرد وبدين سان ارکان فقاهت ومرجعيّت را در دوران غيبت کبرى
استوار ساخت وولايت وسرپرستى آنان را به ولايت خود گره زد.
پيش از امام زمان (عجل الله فرجه) پدر بزرگوارش امام عسکرى (عليه
السلام) به نقل از امام صادق (عليه السلام) براى فقهايى که عنوان
نيابت حضرت ولى عصر (عجل الله فرجه) را دارند ومردم مى بايست
بدانان رجوع کنند، معيارها وشرايطى بيان کرده است:
(اَما منْ کانَ منَ الْفقهاءِ صائِنًا لِنَفْسِه، حافِظًا لِدينِه،
مُخالِفًا لهَواهُ مُطيعًا لِاَمْرِ مَوْلاهُ فَلِلْعَوامِ اَنْ
يُقَلِّدُوهُ).
آن کس از فقيهان که از نفسش مراقبت واز دينش نگهبانى کند ومخالف
هوا وهوس ومطيع فرمان مولايش باشد، بر مردم لازم است که از وى
پيروى کنند.
تفاوت ديگر در چگونگى ارتباط آنان با امام زمان (عجل الله فرجه)
است. نايبان خاص، افتخار شرفيابى به حضور امام (عليه السلام) را
داشتند ومشکلات وخواسته هاى شيعيان را به صورت کتبى يا شفاهى به آن
بزرگوار منتقل کرده، پاسخ لازم را از امام مى گرفتند؛ ولى نايبان
عام از چنين افتخارى بى بهره اند وآنچه آنان را با مولايشان مرتبط
مى سازد، همان علقه ورابطه معنوى وولايى است.
دوران حيرت وآزمايش امّت
فترت دوران غيبت کبرى از دشوارترين فترتهايى است که تا کنون امّتى
در ارتباط با فقدان وغيبت پيشواى خود ديده است. پيش از اين به غيبت
موقت انبيا وجانشينان آنان از امت خود اشاره کرديم، ولى غيبت هيچ
يک از آنان چه از نظر دامنه وچه از نظر حسّاسيت زمانى ومشکلات
وزمينه هاى انحرافى که در پيش روى امّت قرار داشت به پايه غيبت
آخرين وصى پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) نمى رسد.
حضرت موسى با اعلام قبلى به منظور دريافت تورات، سى روز از امت خود
غايب شد، ولى هنگامى که از سوى خدا ماءموريت يافت غيبت خود را ده
روز ديگر تمديد کند، امّت وى دچار انحراف وگمراهى شد وبر اساس نقل
تاريخ، هفتاد هزار نفر آنان در برابر گوساله سامرى سجده کردند با
آنکه هارون به عنوان جانشين موسى ونايب خاص او در ميان آنان بود
وايشان را از گرايش به سامرى وگوساله او برحذر داشت؛. در صورتى که
از آغاز غيبت کبرى تا کنون دهها، بلکه صدها تن از منحرفان وسامرى
مسلکان ادعاى مهدويت يا نيابت از حضرت مهدى (عجل الله فرجه) کرده
اند که برخى از آنان مثل (حسين بن منصور حلّاج) همچون سامرى، شعبده
باز وداراى کارهاى خارق العاده بودند.
رسول گرامى اسلام وجانشينان آن حضرت از پيش، اين دشوارى ووضعيّت
استثنايى را در پيش روى امت خود مى ديدند وبا تعبيرهاى گوناگون،
خطر آن را گوشزد مى کردند. در سخنى از پيامبر اکرم (صلى الله عليه
وآله وسلم) چنين نقل شده است:
(تَکُونُ لَهُ غَيْبَةٌ وحَيْرَةٌ تَضِلُّ فيهَا الْاُمَمُ).
براى او غيبت و(براى امّت) حيرتى خواهد بود که جمعيّتهاى زيادى در
آن گمراه خواهند شد.
امير مؤمنان (عليه السلام) فرمود:
(يَکُونُ لِغَيْبَتِه حَيْرَةٌ يَضِلُّ فيها اَقْوامٌ ويَهْتَدُونَ
آخَرُونَ).
براى غيبت او حيرتى است که گروههايى در آن گمراه مى شوند وگروههايى
ديگر از پرتو هدايتش بهره مى گيرند.
امام باقر (عليه السلام) مى فرمايد:
(يَخْرُجُ بَعْدَ غَيْبَةٍ وحَيْرَةٍ لا يَثْبُتُ فيها عَلى دينِه
اِلا الُْمخْلِصُونَ الْمُباشِرُونَ لِرُوحِ الْيَقينِ، اَلَّذينَ
اءَخذَ اللّهُ ميثاقهمْ بوِلايتنا وکتبَ فى قلُوبهمُ الْايمانَ
واَيَّدَهمْ برُوح مِنْهُ).
بعد از غيبت وحيرتى ظهور مى کند. در اين فترت تنها افراد مخلصى که
همراه وبرخوردار از روح يقين هستند، بر دين خود استوار مى مانند؛ کسانى
که خداوند از آنها درباره ولايت ما پيمان گرفته وايمان را در دلهاى
آن نوشته ومستقر ساخته وآنان را با روحى از خود تأييد کرده است.
اين روايات از يکسو خطر حيرت وسردرگمى امّت در دوران غيبت را که
متاءسفانه گريبانگير بيشتر مردم مى شود گوشزد مى کند واز سوى ديگر،
ثابت قدمان در راه ولايت آن حضرت را بشارت مى دهد که ايمان واخلاص
در عمق وجود آنان رسوخ پيدا کرده وايشان از سوى خدا همواره مورد
تاءييد هستند.
بديهى است مقام چنين مردمى که نه پيامبرشان را ديده اند ونه امام
زمانشان را ولى برغم آن همه راههاى انحرافى ودامهاى شيطانى که در
برابرشان گسترده شده بدانان ايمان راسخ پيدا کرده ودر راه
ولايتشان استوار مانده اند، بمراتب بالاتر از مقام کسانى است که
محضر آن بزرگواران را درک کرده وپس از ديدن معجزه يا کرامتى به
ايشان گرويده اند. رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود:
(اِنَّ اَعظمَ الناسِ يقينًا قَوْمٌ يَکُونُونَ فى آخِرِ الزَّمانِ
لَمْ يَلْحَقُوا النَّبِى وحُجِبَ عَنْهُمُ الحُجَّةُ فَاَّمَنُوا
بِسَوادٍ فى بَياضٍ).
والاترين مردم از نظر يقين، قومى هستند در آخر الزمان که پيامبر
(صلى الله عليه وآله وسلم) را درک نکرده اند وحجّت خدا از آنان
پوشيده داشته شده است. آنان به (صرف ديدن) مرکّب سياه روى کاغذ
سفيد، ايمان آورده اند.
در روايت ديگرى که از رسول اکرم (صلى الله عليه وآله وسلم) نقل
شده، براى هر يک از آنان پاداشى پنجاه برابر پاداش يک فرد در زمان
رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم) منظور شده است:
(سَيَاءْتى قَوْمٌ مِنْ بَعْدِکُمْ الرَّجُلُ الْواحِدُ مِنْهُمْ
لَهُ اَجْرُ خَمْسينَ مِنْکُمْ...
قالُوا: يا رَسُولَ اللّهِ! نَحْنُ کُنّا مَعَکَ بِبَدْرٍ
وحُنَيْنٍ واُحُدٍ ونَزَلَ فينَا الْقُرْآنُ. فَقالَ: اِنَّکُمْ
لَوْ تَحْمِلُوا لِما حَمَلُوا لَمْ تَصْبِرُوا صَبْرَهُمْ).
پس از شما قومى خواهند آمد که پاداش هر يک از آنان برابر پاداش
پنجاه نفر از شماست. گفتند: اى رسول خدا! ما در نبردهاى بدر، حنين
واحد در محضر شما شرکت کرديم وقرآن در ميان ما نازل شد (چگونه آنان
از ما برترند؟) فرمود: اگر آنچه بر آنان روى خواهد داد، بر شما روى
مى آورد، نمى توانستيد چون آنان شکيبايى پيشه کنيد.
امام خمينى رضوان اللّه عليه در وصيّت نامه سياسى الهى اش در همين
ارتباط مى فرمايد:
(من با جراءت مدّعى هستم که ملّت ايران وتوده ميليونى آن در عصر
حاضر بهتر از ملّت حجاز در عهد رسول اللّه (صلى الله عليه وآله
وسلم) وکوفه وعراق در عهد امير المؤمنين وحسين بن على صلوات اللّه
وسلامه عليهما مى باشند... در صورتى که نه در محضر مبارک رسول اکرم
(صلى الله عليه وآله وسلم) هستند ونه در محضر امام معصوم صلوات
الله عليه).
انتظار فرج
از جمله تکليفهاى مهمّ امت اسلامى در دوران غيبت کبرى، انتظار فرج
حضرت مهدى (عجل الله فرجه) است. حقيقت انتظار فرج در مفهوم اسلامى
خود عبارت است از آمادگى کامل وهميشگى فرد منتظر براى تحقق بخشيدن
حکومت اسلامى جهانى به رهبرى آخرين ذخيره الهى بر روى زمين. اين
آمادگى وقتى حاصل مى شود که شخص منتظر علاوه بر بعد اعتقادى در بعد
نفسانى ورفتارى نيز به اصلاح خود همّت گمارده باشد.
از نظر درونى ونفسانى به حدّى از آمادگى روحى وخودسازى وتزکيه نفس
رسيده باشد که در هر لحظه آمادگى لبيک گويى به نداى آن حضرت را
داشته باشد، بگونه اى که هيچ وابستگى اى نتواند او را از پيوستن به
سپاه حضرت مهدى (عجل الله فرجه) باز دارد.
از نظر رفتارى نيز در طول زندگى خود به همه وظايف فردى واجتماعى
خويش عمل کرده، در تمامى زمينه ها الگوى يک انسان کامل باشد.
بديهى است وصول به چنين مرتبه اى از کمال نفسانى ورفتارى کارى بس
دشوار است وتنها انسانهايى بدان دست مى يابند که به تعبير بعضى از
روايات، خداوند دلشان را به ايمان آزموده است..
انتظار فرج، تبلور همه اصول اعتقادى ومسائل عملى اسلام است؛ از يکتايى
خدا گرفته تا رسالت پيامبر، امامت امامان معصوم والتزام عملى به
تمامى احکام ودستورات اسلامى.
انتظار فرج، انتظار ظهور امامى است که جهان را پس از آنکه از ظلم
وجور آکنده شده پر از عدل وداد مى کند.
انتظار فرج با چنين محتوايى، سازنده وحرکت زاست. از اين رو، در
ميان عبادتهاى فردى واجتماعى، جايگاه ويژه اى دارد ودر بيان رسول
اکرم (صلى الله عليه وآله وسلم) برترين عبادت دانسته شده است:
(اَفْضَلُ الْعِبادَةِ اِنْتِظارُ الْفَرَجِ).
برترين عبادت، انتظار فرج است.
علّت آن شايد اين باشد که انتظار فرج تبلور ولايت است؛ ولايتى که
صحت همه اعمال منوط به آن است وبدون آن هيچ عملى پذيرفته نيست. از
امام صادق (عليه السلام) چنين نقل شده است:
(اَفضلُ البِقاعِ مابَيْنَ الرُّکْنِ والْمَقامِ، ولَوْ اَنَّ
رَجُلاً عَمِرَ ما عَمِرَ نُوْحٌ فى قَوْمِه اَلْفَ سَنَةٍ اِلاّ
خمسينَ عامًا، يَصُومُ النَّهارَ ويَقُومُ اللَّيْلَ فى ذلِکَ
الْمَکانِ، ثُمَّ لَقى اللّهَ بِغَيْرِ وِلايَتِنا لَمْ يَنْفَعْهُ
ذلِکَ شَيْئًا).
برترين نقطه روى زمين بين رکن ومقام (ابراهيم) است. اگر کسى به
اندازه عمر نوح يعنى 950 سال در ميان قومش زندگى کند
وهمه اين مدت را در مکان ياد شده به عبادت مشغول باشد، روزها را به
روزه وشبها را به شب زنده دارى سپرى نمايد، ولى بدون ولايت ما خدا
را ديدار کند، اين عبادتها سودى به وى نخواهد رساند.
پايان غيبت
آخرين مساءله اى که در بحث غيبت کبرى لازم است بدان اشاره کنيم،
مساءله زمان پايان غيبت کبرى است. بدون شک، خورشيد وجود حضرت مهدى
(عجل الله فرجه) براى هميشه در پس ابر غيبت باقى نخواهد ماند. وبه
تعبير بعضى از روايات حتّى اگر از دنيا بيش از يک روز باقى نمانده
باشد، خداوند آن روز را آن قدر دراز خواهد کرد تا حضرت مهدى (عجل
الله فرجه) ظهور کند..
آنچه در اينجا مطرح است، زمان پايان غيبت آن حضرت است. براى پاسخگويى
به اين مساءله چند نکته را يادآور مى شويم.
وقت ظهور از اسرار الهى است
روايات زيادى تصريح دارد که وقت ظهور حضرت مهدى (عجل الله فرجه) از
اسرار الهى است وتنها خداوند از آن آگاهى دارد وهر کس براى آن وقت
تعيين کند، دروغگوست. امام صادق (عليه السلام) در اين باره مى
فرمايد:
(اِنَّ منْ وَقَّتَ لِمهدِيِّنا وَقتا فقدْ شارَکَ اللّهَ فى علْمه
وادَّعى اَنَّهُ ظهرَ على سرِّه).
کسى که براى (ظهور) مهدى ما وقت تعيين کند، خود را در علم خدا شريک
پنداشته و(به دروغ) ادّعا کرده که بر اسرار الهى واقف است.
فضيل مى گويد:
از امام باقر (عليه السلام) پرسيدم: آيا براى ظهور مهدى (عجل الله
فرجه) وقتى هست؟ حضرت سه بار فرمود: دروغ مى گويند کسانى که (براى
ظهور) وقت تعيين مى کنند..
نشانه هاى ظهور
در برخى از روايات براى ظهور حضرت مهدى (عجل الله فرجه) نشانه هايى
بيان شده است. ابو بصير مى گويد: به امام صادق (عليه السلام) عرض
کردم: فدايت شوم! ظهور مهدى قائم چه زمانى است؟ فرمود:
اى ابا محمد! ما خاندانى هستيم که براى آن وقتى تعيين نمى کنيم. پيامبر
(صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود: وقت تعيين کنندگان، دروغگو هستند.
اى ابا محمّد! پيش از ظهور پنج نشانه رخ مى دهد: صيحه در ماه
رمضان، خروج سفيانى، خروج خراسانى، کشته شدن نفس زکيّه وفرو رفتن
زمين در بيداء..
در روايات، نشانه هاى ديگرى نيز براى ظهور نقل شده است.. اين نشانه
ها بطور کلّى به چند بخش تقسيم مى شوند. برخى از آنها نشانه هاى
دور به حساب مى آيند که بسيارى از آنها تحقق پيدا کرده است وبرخى
ديگر نزديک به دوران ظهور هستند.
در تقسيم بندى ديگر، بعضى از نشانه ها حتمى هستند وبرخى ديگر غير
حتمى، با توجه به اين تقسيمها نمى توان از نشانه هاى ظهور پى به
زمان دقيق آن برد، زيرا هيچ ملازمه اى بين تحقق يکى از نشانه ها
حتى نشانه هاى حتمى وظهور در فاصله زمانى معيّن وجود ندارد.
سال ظهور
از روايات چنين برداشت مى شود که سال ظهور حضرت مهدى (عجل الله
فرجه) فرد است. امام صادق (عليه السلام) فرمود:
(لا يخرُجُ الْقائِمُ اِلاّ فى وِترٍ منَ السِّنينَ، سنةِ اِحدى،
اَوْ ثلاثٍ، اَوْ خمْسٍ، اَوْ سَبْعٍ، اَوْ تِسْعٍ).
قائم عليه السلام خروج نمى کند، مگر در سالهاى فرد، سال اول، سوم،
پنجم، هفتم يا نهم.
روز ظهور
روز ظهور آن حضرت طبق آنچه که از روايات استفاده مى شود.
روز عاشورا است. از امام صادق (عليه السلام) نقل شده است:
(ينادى باسمِ الْقائِمِ فى لَيلَةِ ثلاثٍ وعشرينَ منْ شهرِ رَمضانَ
ويقومُ فى يوْمِ عاشُورا).
در شب 23 ماه رمضان (از آسمان) به نام قائم (عجل الله فرجه) ندا مى
شود ودر روز عاشورا قيام مى کند.
پاورقى:
(3)
بحار الانوار، ج 52 ص 190.
(6)
کمال الدين، ج 1، ص 320.
(7)
بحار الانوار ج 52 ص 125.