مديريت، عدالت، مهدويت

سيد صمصام الدين قوامى

- ۱ -


اشاره

مهدى به عنوان مظهر انسان کامل، عاليترين نوع مديريت را عرضه مى کند. نقطه ثقل مديريت کامله آن حضرت (عدالت تمام عيار) است. عدالت معانى متنوعى دارد. (ميانه روى در امور) مساوات وعدم تبعيض، عدم ارتکاب کبيره وعدم اصرار بر صغيره، نهادن هر چيزى در جاى خود، دادن حق هر ذيحق، برابرى اجتماعى (قسط) رعايت مفاسد ومصالح در قانون گزارى، نقطه تعادل تمامى فضائل، تناسب وتوازن و... ونيز وظائف مديريت عبارتند از (سازماندهى) برنامه ريزى، نظارت رهبرى وانگيزش.

در اين مقاله سعى شده است براى تبيين مدل (مديريت عادلانه مهدوى) وظايف پنج گانه مديريت را با احتساب مفاهيم متنوع عدالت، ترکيب وتحليل شود واثبات گردد که در همه ابعاد فردى واجتماعى، اخلاقى وسازمانى، درونى وبيرونى، اقتصادى وسياسى، مادى ومعنوى، مديريت آن حضرت عدالت محور بوده است، معيارهايى مانند شايسته سالارى، فراوانى اقتصادى، امنيت، آبادانى، معنويت، پيشرفت، خدمت، عدم ظلم وستم، بسط علم وآگاهى، رشد وتعالى همه جانبه توسعه چند بعدى و... در سايه ترکيب عالى عدالت ومديريت در حکومت آن حضرت پديد مى آيد.

در اين نوشتار از باب تيمن به چهل حديث از احاديث مديريتى آن حضرت استناد شده است که خود يک نوع از اربعينيات محسوب مى شود. به اميد تحقق زود هنگام آن مديريت وآن عدالت.

طبق وعده هاى وحيانى ومعصومانه، مدينه فاضله مهدوى سرانجام تشکيل خواهد شد وانتظار بشريت به پايان مى رسد. البته (مدينة المهدى) به نوعى تکرار يا تداوم (مدينة النبى) است. پس مدينه فاضله مصداقى در گذشته وآينده دارد. براى اطلاع از (مدينه در پيش) مى توان نگاهى به (مدينه در پس) انداخت؛ نسخه برابر اصل است؛ دو بانى ومعمار هم نام وهمراه هم کنيه، با يک عمامه وزره وشمشير واسب وقرآن وبرنامه، يکى خاتم الانبيا وديگرى خاتم الاوصيا، يکى صاحب (ولاية کلية بالاصالة) وديگرى (صاحب ولاية کلية بالتبعية)، يکى (مشبه) وديگرى (مشبه به)، با وجود شباهت فراوان که در اخبار آمده است. تنها تفاوت در (کميت) است؛ در (کيفيت) همه چيز مثل ومانند هم است. تفاوت در زمان ومکان واندازه است. درست مثل عکس که بزرگ مى شود. کيفيت يک عکس (30 در40) همان کيفيت عکس (3 در4) است، بزرگ شده است با رعايت همه اصول وقواعد وغيره. اگر بخواهى بدانى مهدى (عليه السلام) چه مى  کند ببين نبى (صلى الله عليه وآله وسلم) چه کرده است.

اما براى اطلاع از مدينه آينده، علاوه بر نمونه تاريخى نبوى، انبوهى از اطلاعات وحيانى ومعصوم هم به شکل پيش گويى وپيش بينى، در اختيار منتظران است. از خلال اين اخبار آسمانى، چشم انداز مدينه فاضله مهدى روشن مى شود.

بنابراين شبکه اطلاع رسانى وحى وعصمت، آنچه را شوق انگيز واميد آفرين است در دست رس تشنگان عدالت مهدوى قرار داده است. اطلاع از آن هندسه عدالت وامنيت وسلامت ورفاه وعلم، بشر را از وضع موجود بيزار وباشتاب به آن افق موافق سوق وشوق مى دهد. مگر نه اين که شب عاشورا، سيد الشهدا (عليه السلام) با انگشت ولوى پرده از غيب برداشت ومساکن طيبه هريک از ياران را نشان داد وآن شد که فردا در ميدان کربلا هيچ کس را هواى ماندن در دنيا نبود ومسابقه شهادت وپرواز همه را گرفته بود.

آيا مى توان از (مديريت مهدوى) واز (عدالت مهدوى) به گونه  اى پرده برداشت که تنديس مقدس آن مدينه (امن وسلام) و(عدل وعقل) و... بى حجاب رخ بنمايد وهمگان را واله وحيران نمايد؟ امرى صعب ومشکل است. البته در فاصله دو مدينه، غدير وعاشورا وانقلاب اسلامى را داريم که هرکدام رنگى وآهنگى از مدينة المهدى را دارند.

در اين نوشتار، (مديريت) و(عدالت) واژگان اساسى هستند که ارتباطشان با هم وسپس با مهدويت مورد بحث است. گويا (مديريت عادلانه) را دنبال مى  کنيم وشايد (عنصر عدالت در مديريت مهدوى) را پى مى  جوييم.

اما چرا عدالت؟ مگر نه اينکه گلواژه وبيت الغزل قيام آن حضرت عدالت است؟ منتظران مگر ترانه وترنم نمى کنند که (جهان در انتظار عدالت وعدالت در انتظار مهدى) آيا مولاى ما را (عدل منتظر) يا (عدل مشتهر) نمى  نامند؟ معصوم چه فرموده وسروده است؟ آيا غير از اينکه (با او زمين پر از عدل وداد مى شود، بعد از آنکه پر از ظلم وجور بود)؟ آرى، (عدالت) اصلى ترين گمشده بشريت واکسير اعظم وکبريت احمر است. با تحقق آن، امنيت وسلامت وعلم وتربيت وهمه نيازهاى تاريخى ديرينه بشر تأمين مى  گردد.

عدالت چيست؟

دادن حق هر ذيحق؛

نهادن هرچيزى در جاى خود؛

موزون بودن (تعادل وتناسب وتوازن)؛

ميانه روى بين افراط وتفريط (اعتدال)؛

تساوى ونفى هرگونه تبعيض (تفاوت قائل نشدن بين افراد)؛

رعايت استحقاق در افاضه وجود (عدل در تکوين)؛

عدم ارتکاب کبيره وعدم اصرار بر صغيره (عدالت فردى وفقهى)؛

برابرى اجتماعى (قسط، عدالت اجتماعى وقضايى وسياسى واقتصادى)؛

رعايت مفاسد ومصالح در قانون گذارى (عدل در تشريع)؛

نقطه تعادل وتلاقى تمام فضائل (مثلا عفت، شجاعت وحکمت که اوساط اخلاقى هستند، قدر جامعى به نام عدالت دارند) (نظريه عدالت ارسطو).

اين منظومه اى از عدالت آفاقى وانفسى تکوينى وتشريعى، فردى واجتماعى، اخلاقى واعتقادى است. نقل جمع بندى استاد شهيد مطهرى در مفهوم عدالت جالب است (عدالت آنجا که به توحيد يا معاد مربوط مى شود، به هستى وآفرينش شکل خاص مى دهد ونوعى جهان بينى است. آنجا که به نبوت وتشريع وقانون مربوط مى شود، يک مقياس ومعيار قانون شناسى است... آنجا که به امامت ورهبرى مربوط مى شود، يک شايستگى است. آنجا که پاى اخلاق به ميان مى آيد، آرمانى انسانى است وآنجا که به اجتماع کشيد، يک مسئوليت است).

امام خمينى (ره) مى فرمايد:

اسلام خدايش عادل است، پيغمبرش هم عادل است، معصموم وامامش هم عادل است، قاضى  اش هم معتبر است که عادل باشد، فقيهش هم معتبر است که عادل باشد، شاهد طلاقش هم معتبر است که عادل باشد، امام جماعتش هم معتبر است که عادل باشد، امام جمعه اش هم بايد عادل باشد. از ذات مقدس کبريا گرفته تا آن آخر زمامدار بايد عادل باشد، ولات آن هم بايد عادل باشند.

بنابراين امام عادل امامى است که حق هر ذى  حقى را مى دهد يا پامال نمى  کند. هر فرد يا چيزى را در جاى خود قرار مى دهد. از لحاظ رفتارى ومنش وروش متوازن ومتعادل است. از لحاظ نفسانى، گرد گناه نمى  گردد. فضايل را در خويش نهادينه کرده است. در اجتماع، اقامه قسط وبرابرى قضايى سياسى اجتماعى واقتصادى مى  کند. مساوات ايجاد مى  کند. استحقاق ها را رعايت مى نمايد. در قانون  گذارى رعايت مفاسد ومصالح را مى  کند وبه عبارتى، او هم قاضى عادلى است، هم زمامدار عادل وهم قانون  گذار عادل. او عدالت را از خداوند اقتباس کرده است که در اداره هستى وانسان به عدالت ورحمت تکيه دارد وهمگان را به عدل امر مى  کند.

(همانا خداوند به عدالت واحسان امر مى کند).

(اى کسانى که ايمان آورده ايد، همواره براى خدا قيام کنيد واز روى عدالت گواهى دهيد. دشمنى با جمعيتى، شما را به گناه وترک عدالت نکشاند. عدالت کنيد که به پرهيزگارى نزديک تر است واز معصيت خدا بپرهيزيد که خداوند از آنچه انجام مى دهيد با خبر است).

از آنچه تا به حال گفته شد (عدالت در بينش، عدالت در روش وعدالت در ارزش)، نتيجه مى شود در (اخلاق واحکام وعقائد)، عدالت شاه نکته است، روح وجان است. بيهوده نيست که گفته شده (بالعدل قامت السموات والارض) وگزاف نيست که شيعه را عدليه خوانده اند. گويا عدالت ممتازکننده ترين عنصر انديشه شيعى از غير آن است.

علل وموجبات عدل

موجبات عدل را مى توان به سه عامل تقسيم کرد: بودن قوانين ومقررات عادلانه، اجرا وتنفيذ آنها على السواء؛ شعور مردم به حقوق خود که (لا يدرک الحق الا بالجد).

شايد علت اينکه در حکومت علوى که مظهر عدالت در رأ س آن بود، امام در محراب عبادت از شدت عدالت به شهادت رسيد ومردم نيز نتوانستند او را تحمل کنند، فقدان عامل سوم بود؛ يعنى عدم درک صحيح مردم نسبت به حقوق خود؛ والا از لحاظ قانون عادلانه ومجرى عادل کمبودى نبود. اشکال در ضلع سوم مثلث عدالت بوده است وتا اين سه ضلع تکميل نشود، عدالت در حکومت واجتماع تحقق نمى يابد وشايد علت تاخير وطولانى ظهور حکومت ومديريت عادلانه اين باشد که شعور مردم وآمادگى ادراکى آنها بالا رود وهم سنگ دو ضلع ديگر شود.

واما (اجراى عدالت) که ماحصل (مثلث عدالت) است، نياز به مديريت دارد؛ آن هم مديريتى در سطح جهان با هر تنوع وتکثرى که دارد.

مديريت چيست؟

رهبرى ومديريت در عرف امروز با همه توسعه وشمولى که پيدا کرده است، اگر بخواهيم مرادف وهمانندى براى آنها در مصطلاحات اسلامى پيدا کنيم، بايد بگوييم ارشاد ورشد ويا هدايت ورشد. قدرت رهبرى همان قدرت بر هدايت وارشاد است در اصطلاحات اسلامى.

رشد عبارت است از شايستگى ولياقت براى نگه دارى واستفاده وبهره بردارى صحيح از وسائل وسرمايه هاى حيات.

با توجه به اينکه امامت مرادف رهبرى است (در قياس با نبوت که مرادف راهنمايى است)، مديريت يک امام همان قدرت بر ارشاد وهدايت وتوانايى وشايستگى نگه  دارى واستفاده وبهره بردارى صحيح از وسائل وسرمايه هاى حيات خواهد بود.

وظايف مديريت

با همه اختلافاتى که در ميان صاحبان نظريه مديريت وجود دارد، مى توان پنج وظيفه را که بر آن نوعى اتفاق است بشماريم: سازماندهى، برنامه  ريزى، نظارت، هماهنگى (رهبرى) وانگيزش.

انواع مديريت

مديريت بحران، مديريت توسعه، مديريت منابع انسانى ومديريت بهره بردارى، از عمده ترين اقسام مديريت است که در اين تحقيق مورد اهتمام خواهد بود. چراکه گنجايش يک مقاله بيش از اين اجازه نمى دهد.

مديريت عادلانه

بعد از آشنايى اجمالى با مفاهيم (عدالت) و(مديريت)، اکنون به مفاد ترکيبى آن دو مى  پردازيم. مراد چيست؟

بايد گفت اگر بخواهيم مديريت را نظر به همه افراد وانواع آن وبه تفصيل بحث کنيم امکان ندارد. لذا از زاويه عدالت به مديريت مى  نگريم ودرحقيقت، از (اجراى عدالت) بحث مى  کنيم.

مديريت عادلانه مهدوى

اين محل نزاع است. امام مهدى (عجل الله فرجه) امامى عادل است؛ يعنى از گناه به دور است (به کمک عصمت)؛ انسانى کامل است؛ در کسب فضائل ورفض رذايل، در درون خويش به تعادل رسيده است. حتى از لحاظ جسمى وظاهرى متعادل وزيبا است. تمام خصوصيات جسمى وروحى او در اخبار به ما رسيده است. همه حاکى از يک اعتدال وجذابيت است. بينش او مبتنى بر توحيد وعدل است. اراده او اعمال عدالت است. قانونى که در اختيار دارد قانونى عادلانه است. همان قانون محمدى علوى است بدون کم وکاست. مردمى که در زمان او هستند عدالت خواه وپشتيبان عدالت وآماده جهاد وفداکارى براى تحقق آن هستند. موانع راه عدالت يا زدوده شده ويا به دست قدرت او برچيده ميى شوند وتوان مقابله ندارند. مقتضى عدالت موجود ومانع مفقود است. بحث در نحوه تحقق عدالت ومديريت عدالت است. چگونه اين امام عادل، قانون عادلانه را براى مردم عدالت خواه، پياده مى  کند؟ به هر ذيحقى حق مى دهد، هرچيز را در جاى خود مى گذارد، مساوات وتوازن در جامعه پياده مى  کند و...

اين مقصود مقاله است. براى تنظيم اين مطلب براساس وظايف يک مدير سير مى  کنيم وبا توجه به اخبار در دست، هر وظيفه ناظر به عدالت را به بحث مى گذاريم.

سازماندهى

سازمان عبارت است از گروهى متشکل از دو يا چند تن که در محيطى با ساختار منظم واز پيش تعيين شده براى اهداف گروهى با يکديگر همکارى مى کنند. هنگامى که مديران منابع مادر را با تلاش افراد (دست کم دو نفر يا بيشتر) به منظور رسيدن به هدف ها ترکيب مى کنند عمل سازماندهى انجام مى شود.

در ذيل عنوان سازماندهى، مباحثى از قبيل ساختار سازمانى، اهداف ساختارى تقسيم کار، اختيار ومسئوليت ونيز بحث وحدت فرماندهى وبحث قدرت مطرح مى شود که در اين مقاله، به فراخور، اشاره اى به آنها خواهد شد.

1ـ سازمان آن حضرت طبق تعريف فوق، اولين عنصرسازمان افراد آن هستند.

وقتى که قائم آل محمد (صلى الله عليه وآله وسلم) ظهور کند خداوند او را با ملائکه مسومين مردفين ومنزلين وکروبين در حالى که جبرئيل جلو، ميکائيل از طرف راست واسرافيل در طرف چپ اوست يارى مى فرمايد رعب آن حضرت به اندازه يک ماه از طرف چپ مى رود وملائکه مقربين، در پيش روى آن حضرت هستند.

2ـ اصحاب قائم سيصد وسيزده نفر از فرزندان عجم مى  باشند. بعضى از ايشان را در روز با آشنايى با نام خود ونام پدر ونسب وشمائل در ابر سوار مى کنند وبه مکه مى برند وبعضى در رختخواب خود خوابيده، نابهنگام در مکه ديده ميى شوند، بدون ميعاد وسابقه قرار داد.

3ـ اولين کسى که با قائم (عليه السلام) بيعت مى  کند جبرئيل است وسپس فرشتگان ونجباى جن وآن  گاه نزديکان وياران آن حضرت.

4ـ مفضل از امام صادق (عليه السلام) پرسيد: آقاى من، آيا فرشتگان وجنيان هنگام ظهور مهدى براى مردم ظاهر مى شوند؟ امام فرمود به خدا سوگند آرى وبا مردم گفتگو خواهند کرد، آنچنان که با هم سخن مى  گويند. مفضل گفت: آيا فرشتگان همراه با مهدى (عليه السلام) حرکت خواهند کرد؟ امام فرمود: آرى، ما بين کوفه ونجف فرود مى  آيند وتعدادشان چهل وشش هزار فرشته وشش هزار جن است.

5ـ وقتى قائم ما اهل بيت قيام کند، به محله  اى از کوفه مى رود، به پا مى ايستد وبا دست مبارکش به جايى اشاره مى  کند که بکنيد آنجا را. حفر مى نمايند. دوازده هزار شمشير ودوازده هزار کلاه خود از آن جا خارج مى کنند که به دوازده هزار از عجم وموالى (ايرانيان) مى پوشانند.

6ـ شيعيان ما در زمان سلطنت قائم (عليه السلام) بزرگان اهل زمين وحکام بر آنها خواهند بود به هر مردى از آنها از جانب خداوند قوت چهل مرد داده مى شود.

حضرت ابو جعفر (عليه السلام) فرمود: شيعيان، قبل از ظهور، مرعوب دشمنان ما هستند؛ اما وقتى امر ما واقع ومهدى آل محمد (عليه السلام) ظاهر شد، هريک از شيعيان ما از شير با جرأت  تر واز نيزه برنده تر ميى شوند، دشمنان ما را لگدکوب مى کنند وآنها را با دست مى کشند.

7ـ گويا قائم را بر فراز تپه اى در کوفه مى بينم که زره رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم) را پوشيده است وسوار بر اسبى سياه است وچنان جنبش ايجاد مى  کند که ساکنان هر سرزمين او را در ميان خود مى بينند. پرچم رسول الله را به اهتزاز درمى  آورد وهيچ مؤمنى باقى نمى ماند، جز آن که دلش همچون آهن سخت خواهد شد وقدرت چهل مرد را پيدا خواهد کرد. سيزده هزار وسيصد وسيزده فرشته همراه او (براى ياريش) خواهند بود؛ فرشتگانى که با نوح در کشتى بودند وبا ابراهيم هنگامى که در آتش انداخته شد ونيز فرشتگانى که هنگام شکافته شدن دريا با موسى بودند ونيز آنها که با عيسى هنگام عروج به آسمان بودند وچهارهزار فرشته اى که روز عاشورا به يارى حسين شتافتند، امام حسين (عليه السلام) به آنها اجازه جنگيدن نداد. تمام اين فرشتگان در زمين منتظر قيام قائم (عجل الله فرجه) هستند.

8ـ چون قائم (عجل الله فرجه) ظهور کند وداخل کوفه شود، خداوند از گورستان وادى السلام هفتاد هزار صديق را زنده مى  کند که همگى از اصحاب وانصار او مى شوند. شيخ مفيد (ره) نيز در کتاب ارشاد روايت کرده است که بيست وهفت نفر از قوم موسى وهفت نفر از اصحاب کهف ويوشع بن نون وسلمان وابودجانه ومقداد ومالک اشتر از انصار آن حضرت خواهند بود وفرمانرواى کشورها ميى شوند.

9ـ هرگاه قائم (عجل الله فرجه) قيام کند، خداوند به فرشتگان فرمان مى دهد که بر مؤمنين سلام کنند وبا آنان در نشست هايشان هم نشين شوند وهرگاه که يکى از مؤمنان نياز ودرخواستى [از حضرت] داشته باشد، قائم (عجل الله فرجه) فرشته اى را به سراغ او مى فرستد تا او را نزد قائم ببرد. سپس نيازش برآورده مى شود ومجددا به محل کار خود برگردانده مى شود. برخى مؤمنان در ابرها سير مى کنند وبرخى شان با فرشتگان مى پرند وبرخى نيز با فرشتگان راه مى روند؛ بعضى از مؤمنان از فرشتگان سبقت مى  گيرند وبعضى نيز مورد مراجعه فرشتگان براى تحاکم وقضاوت قرار مى  گيرند. در آن زمان، مؤمن نزد خداوند از فرشتگان گرامى  تر است وقائم (عجل الله فرجه) بعضى از مؤمنان را حاکم وقاضى بين صد هزار فرشته قرار مى دهد.

10ـ ياران مهدى، مردانى هستند فولاددل که همه وجودشان يقين به خدا است. مردانى سخت تر از صخره ها که اگر به کوه ها روى آورند، آنها را از جاى برمى کنند، درفش پيروزمند آنها به هر شهر وپايتختى روى مى نهد، آنجا را به سقوط وادارد. گويى آنان مردان عقابان تيزچنگند که بر مرکب ها سوار شده اند. اين شيرمردان پيروز وعقابان تيزچنگ براى تبرک وفرخندگى، دست خويش به زين اسب امام مى کشند وبدين سان، تبرک مى جويند. آنان او را در ميان مى  گيرند وجان خويش را در جنگ ها پناه او مى سازند وهرچه اشاره کند با جان ودل انجام مى دهند.

اين اخبار از سازمان آن حضرت، ياران حضرتش وسازماندهى ويژه اى که در زمان ظهور تحقق مى يابد خبر مى دهند که نکات ذيل (مخصوصاً در رابطه با عدالت) از آن قابل برداشت است:

الف ـ ياران آن حضرت از همه اديان واقوام هستند: يهود، نصارى، اصحاب کهف، يوشع بن نون، سلمان، ابودجانه ومقداد ومالک اشتر (طبق حديث8) ونيز فرشتگان، (مانند جبرئيل، ميکائيل، اسرافيل) (حديث 4 و9) جنيان (حديث 4) ايرانيان (حديث 5) عجم (حديث 2) که شامل هر نژاد غير عرب مى شود وبسيارى از آنها پرونده ونام ونشان دارند (حديث 2) وخيلى جاها ومليت ها واقوام ديگر که از احاديث ديگر قابل برداشت است. اين امر حاکى از يک نوع عدالت در سازماندهى است که آن حضرت نيروهاى خويش را صرفاً از يک نژاد وقوم خاص پذيرش وگزينش نمى  کند وبه شايستگى توجه مى  کند وشايسته سالارى را اعمال مى  کند و(شايسته سالارى) معيارى مبتنى بر عدالت است که معيارهاى خويشاوندگرايى ورابطه  گرايى وامثال ذلک را در گزينش کنار مى زند.

سيد محمد صدر در فصلى از کتاب ارزنده تاريخ ما بعد الظهور به بيان خصال ياران حضرت مهدى (عليه السلام) پرداخته است وتحليلى در ذيل اخبار ارائه داده است که اخبار وارده را در بخش هاى ايمان، شجاعت، عبادت وميزان فرمانبردارى تقسيم کرده ونشان داده است که هيچ تبعيض وترجيح بلا مرجّح در سازمان انسانى آن حضرت، چه سازمان ادارى، چه نظامى و... وجود ندارد. ما در اين مقاله به اين اخبار در بحث انگيزش خواهيم پرداخت. بنابراين عدالت در سازماندهى وگزينش ياران اولين قاعده استخراج شده اين مقال خواهد بود.

ب ـ اينکه در حديث 6 آمده است: (شيعيان ما در زمان سلطنت قائم بزرگان اهل زمين وحکام آنها خواهند بود) منافاتى با شايسته سالارى ندارد ودال بر تبعيض وترجيح بى مورد نيست؛ چراکه اولاً شيعيان شامل تمامى نژادها وقوميت ها وکشورها وزبان ها خواهد شد ومنحصر به گروهى خاص نيستند.

ثانياً شيعيان کابينه اصلى ونيروهاى کليدى را تشکيل مى دهند واز همه ساکنان ارض استفاده هاى به جاى خود در سازمان حضرت مهدى (عجل الله فرجه) خواهد شد.

ثالثاً علت دادن کليدها وپست هاى اصلى به شيعيان، حقانيت وامتيازات معنوى وسابقه مبارزاتى (عقيدتى) آنها است. آنها منتظران واقعى بوده اند که در زمان طولانى غيبت کبرى، به انتظار فرج به عنوان افضل اعمال دل مشغول بوده اند وبا ادعيه، صدقه، نماز، آمادگى وغير ذلک ترجيحاتى را به دست آورده اند که ديگر ياران مهدى ممکن است چنين ويژگى نداشته باشند. شيعيان حکم حواريون وخصيصين را دارند ودر حقيقت، قاعده اصلى وکانون مرکزى سازمان حضرت هستند. ترجيح آنان با مرجح وعين عدالت است، لذا خداوند در قرآن مى فرمايد:

کسانى که قبل از پيروزى انفاق کردند وجنگيدند با کسانى که پس از پيروزى انفاق کردند يکسان نيستند. آنها بلند مقام تر از کسانى هستند که بعد از فتح انفاق کردند وجنگيدند وخداوند به هر دو وعده نيک داد. وخدا به آنچه انجام مى دهيد آگاه است.

عدم تساوى مجاهدان قبل از فتح (و ظهور) وبعد از آن، منافات با عدالت ندارد؛ بلکه تساوى آنان ضد عدالت است. مگر نه اين که يکى از مبانى اهل عدالت (اعطاء کل ذى حق حقه) مى باشد؟ آيا حق سبق وحق سابقه در جهاد، حق نيست؟ اين را حق ترجيح نام مى نهيم. در حکومت نبوى وعلوى هم به صاحبان سابقه امتيازات بيش ترى مى دادند. آنچه به عدالت در عين عدم تساوى اشعار دارد، تأکيد قرآن بر اين است که هر دو گروه با سابقه وبى سابقه از طرف خداوند وعده نيک دريافت مى دارند؛ هرچند در روايتى آمده که ايمان بعد از فتح نفعى ندارد.

ج ـ در روايات ما آمده که ياران مهدى (جان خويش را در جنگ ها پناه او مى سازند).

اين هم منافاتى با عدالت ندارد وظلم وتبعيض محسوب نمى شود. او خود طالب ومايل به حفظ جان خويش نيست؛ شمشير او علامت جهاد وفداکارى اوست. اين ياران مهدى هستند که حفظ او را حفظ اسلام ونظام مى دانند. چگونه مى شود وجود مقدسى را که همواره در انتظارش بوده اند به دم تيغ بسپارند. سيد محمد صدر معتقد است:

(شايد مقصود روايت اين باشد که حفظ جان امام (عليه السلام) فعاليت وتلاشى است مستقل که ياران ايشان انجام مى دهند) تا به جهت استفاده از علوم وتعاليم ودستوراتش برگرد وجود او حلقه زده وعلاوه بر اين، با ايثار واخلاص تمام جان او را نيز حفظ نمايند... چون امام را مظهر تمام عيار عدل وکمال مى بينند. بدين سبب، در مقابل او، خضوع کامل دارند: (هم اطوع له من الامة لسيدها).

د ـ در حديث 10، برترى مؤمنان بر فرشتگان در سازمان مهدى (عجل الله فرجه) طرح شده است وفرشتگان در خدمت ياران او هستند. اين نيز بيانگر نوعى عدالت است؛ چرا که فرشتگان که گناه نمى کنند. قدرت آن را ندارند. ولى ياران مهدى (عليه السلام) که با وجود قدرت بر گناه وعصيان، اين گونه مطيع ومعصوم هستند، قطعاً برترند. هم چنين در آغاز خلقت هم مسجود فرشتگان بوده اند وبعد از طى سيکل طولانى، حق به حق  دار مى رسد وفرشتگان کارگزاران مؤمنان مى شوند، همان  گونه که درخدمت اهل عصمت وطهارت بودند. آنان در خدمت رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم) بودند ودر جنگ هاى متعدد (حديث 7) ودر خدمت نوح وابراهيم وعيسى بودند ودر خدمت حضرت حسين بن على بودند (حديث 7) ولى حسين نپذيرفت. اين جلوه از عدالت است آن هم به معناى قرار دادن هر چيز در جاى خود که فرشتگان جاى واقعى شان خدمت به مؤمنان است. اين معناى از عدالت در کليه گزينش هاى حضرت مهدى (عجل الله فرجه) مطرح است که نمونه اى از آن را در گزينش شيعيان به بحث گذاشتيم که پست هاى کليدى را اشغال مى کنند.

هـ يکى ديگر از جلوه هاى عدالت در حديث 8 ذکر شده که (خداوند از گورستان وادى السلام هفتاد هزار صديق را زنده مى  کند که همگى از اصحاب وانصار او مى شوند). اگر از وادى السلام الغاء خصوصيت شود، مردگانى که هر صبح مخلصانه در دعاى عهد ترنم کرده اند که:

(گر مرگ بين من ومولايم فاصله شد، همان مرگى که براى بندگان حتمى وآمدنى است پس مرا از قبرم خارج کن تا با زره اى مثل کفن وشمشير ونيزه آماده وآخته در دست به آقايم لبيک بگويم. هرجا باشم (دور ونزديک)).

اين دعا که از حنجره هاى پاک منتظران بلند مى شده است، مورد استجابت قرار مى گيرد ودر رکاب او قرار مى  گيرند واين هم عدالت است که به معناى مساوات است وعدم تبعيض وفرق  گذارى چه فرق است بين مردگان وزندگان در بهره ورى از فيض لبيک به معصوم؟ چگونه است آنان که نه در کربلا بودند تا شهيد شوند ونه در زمان ظهور زنده بودند تا در رکاب حضرت باشند با آن همه عشق از فيض جهاد درمحضر امام (عجل الله فرجه) محروم باشند. عدالت اقتضا مى  کند که آنها هم با حضرت باشند. اين حديث براى منتظران بسيار انگيزاننده است که بدانند خداوند اجر آنها را ضايع نمى  کند.

وـ يکى ديگر از جلوه هاى عدالت حضور زنان در سازمان آن حضرت است که از 313 نفر، در نقل هاى مختلف، 13 نفر، 50 نفر و... هستند. به هر حال، اين زنان در جنگ هم شرکت دارند ومسئوليت  هايى را هم على القاعده بر دوش دارند البته به تناسب شأن وتوان آنها.... به هر حال زنانى که در احد بوده اند (مثل نسيبه) وپيامبر حضورشان را تأييد کرده است ودر کربلا بوده اند (مثل زينب وام کلثوم فرزندان على (عليه السلام)) به همين مناط، در رکاب آن حضرت هستند وتبعيض در اين زمينه نيست. اعمال اين عدالت در سازماندهى حضرت به معناى اعمال مساوات وبرابرى اجتماعى است.

اوصاف کلى ياران مهدى

رواياتى که اوصاف ياران حضرت مهدى (عجل الله فرجه) را از نظر ايمان واطاعت وشجاعت بر مى شمارند بسيارند که به نمونه هايى اشاره مى شود.

11ـ قندوزى در کتاب ينابيع  المودة از ابى بصير نقل مى کند که امام صادق (عليه السلام) فرمودند:

گفتار حضرت لوط (عليه السلام) درباره قومش که فرمود: اى کاش مرا قوتى يا پناهگاهى امن واستوار مى بود که از شر شما محفوظ مى ماندم، آرزويى است بر قدرت قائم ما (مهدى (عليه السلام)) واستوارى يارانش که همان ارکان محکم مى باشند. هرکدام از مردان وياران مهدى (عجل الله فرجه) داراى قدرت چهل مرد هستند. دل هاى آنها از پاره هاى فولاد محکم تر است. اگر بر کوه ها بگذرند، کوه ها در هم فرومى ريزند. دست از شمشيرهاى خود در پيکار با دشمنان دين بازنمى گيرند تا آنکه خداى تعالى راضى شود.

12ـ سيدبن طاووس از ابن زرين غافقى نقل مى  کند که حضرت على (عليه السلام) فرمودند:

ياران مهدى مردانى هستند فولاددل که همه وجودشان يقين به خداست ومردانى سخت تر از صخره ها که اگر به کوه ها روى آرند، آنها را از جاى برکنند. درفش پيروزمند آنان به هرشهر وپايتختى روى آرند، آنجا را به سقوط وادار سازند، گوئى آن مردان عقابان تيزچنگند که بر مرکب ها سوار شده اند، اين شيرمردان پيروز وعقابان تيزچنگ براى تبرک وفرخندگى دست خويش را به زين اسب امام مى کشند وبدين سان تبرک مى جويند. آنان او را در ميان مى  گيرند، جان خويش را در جنگ ها پناه او مى سازند وهرچه او اشاره کند، با جان ودل انجام مى دهند. برخى از آنان شب هنگام نخوابند وزمزمه قرآن ومناجاتشان هم چون زنبوران عسل فضا را آکنده سازد، تا بامداد به عبادت خداى بايستند وبامدادان سوار بر مرکب ها شوند.

آنانند راهيان شب وشيران روز وهم آنانند گوش به فرمان امام خويش، ايشان چون مشعل هاى فروزانند که دل هاى استوارشان بسان قنديل هاى نور در سينه شان آويخته است. اين مردان تنها از خدا مى ترسند فرياد (لا الله الا الله) و(الله اکبر) آنان بلند است. همواره شهادت وکشته شدن در راه خدا را آرزو مى کنند وشعار آنان (يا لثارات الحسين) است. به هر سو روى مى آورند، ترس وبيم از هيبت آنان، پيشاپيش در دل مردمان افتد (و تاب مقاومت از همه گرفته شود) اين خداجويان سبک بال به سوى خداوند خويش روى مى آورند وخدا به دست آنان امام حق را يارى مى فرمايد.

13ـ قطب الدين راوندى در کتاب الخرائج والجرائح نقل مى  کند که:

امير مؤمنان (عليه السلام) بر منبر فرمودند: در آخرالزمان مردى از فرزندان من به پا خواهد خواست... [تا اينکه مى گويند:] هنگامى که پرچم او به اهتزاز درآيد، شرق وغرب را در برمى گيرد واو دستان پربرکتش را بر سر بندگان خدا قرار مى دهد. در اين هنگام، مؤمنى باقى نخواهد ماند مگر آنکه قلبش از پاره هاى فولاد محکم تر شود وخداوند عز وجل نيروى چهل نفر را به او بدهد.

14ـ همچنين در روايت متعدد ديگر مانند آنچه در صحيح مسلم ذکر شده است:

آنان بهترين دليران روى زمين هستند. مردانى هستند که خدا را آن گونه که بايد شناخته اند. آنها پرچم داران حضرت مهدى (عليه السلام) هستند. آنان فقهيان، قاضيان وفرمان روايانند.

اخبار فوق بخشى از اخبار فراوانى هستند که ويژگى ياران مهدى را بيان مى کنند ودر حقيقت، به (شايسته سالارى) دلالت دارند. شايسته سالارى در رابطه با عدالت، از چند منظر ومعنا قابل لحاظ است.

الف ـ عدالت به معناى عدم ارتکاب کبيره وعدم اصرار بر صغيره که ملکه درونى عدالت را تشکيل مى دهد. اين خصلت ها که ذکر شد، از عبادت، ايمان، شجاعت، اطاعت مولا وقدرت، همه حاکى از ملکه شدن اين نوع عدالت در ياران مهدى است وآن حضرت عادلان را به اين معنا گزينش مى کند.

ب ـ عدالت به معناى اعتدال، دورى از افراط وتفريط وگزيدن حد وسط در بين رذائل وفضائل است. اوصاف ذکر شده حاکى از يک اعتدال درونى هستند. مثلاً شجاعت که در اخبار آمده حالتى معتدل بين جبن وتهور است.

دـ عدالت به مفهوم (اعطاء کل ذى حق حقه) و(وضع کل شيء فى موضعه) ـ آن حضرت پرچم خود را به مردان صالح وصادق وحق شناس مى دهد که جز از خدا نمى ترسند وکشته شدن در راه خدا را همواره آرزو دارند وزمزمه قرآن ومناجاتشان چون زنبوران عسل فضا را آکنده سازد (حديث 12).

وـ طبق حديث 14، اينان فقهيان وقاضيان وفرمان روايانند. آرى، چنين شايستگانى براى چنين مناصبى مناسبند.

ه‍ ـ عدالت به معناى موزون بودن ومتعادل بودن که در سازمان ياران مهدى محسوس است. نظم واعتدالى که دارند، سازمان زيبايى که دارند ودر جغرافياى وسيع شرق وغرب (حديث 13) وهر شهر وپايتخت (حديث 12) با اين گستردگى از انسجام وانتظامى خوب برخوردارند وهمين نظم واعتدال عامل فتوحات آنان است. در اين زمينه، کافى است به حديث 9 مراجعه شود ونيز حديث 4.

جمع بندى

سازماندهى آن حضرت کاملا متکى به عنصر عدالت است (به تفصيلى که ذکر شد).