موعود شناسى و پاسخ به شبهات

على اصغر رضوانى

- ۲۴ -


ج : در حكمت به اثبات رسيده كه قسر دائمى يا اكثرى محال است ، يعنى هر طبيعت و حقيقتى محال است كه در هيچ وقت يا در اكثر اوقات از خاصيتش محروم گردد.
نتيجه : اينكه رجوع پيامبر و امامان عليهم السلام به دنيا از آنجا كه در زمان حياتشان نسبت به تعليم عموم بشر به فعليت نرسيده ، ضرورى است .
دليل دوم : ضرورت تداوم راه مصلحان
تقرير دليل :
الف : هر شخص انقلابى كه در صدد برپايى نهضتى بزرگ در سطح جامعه است احتياج به جانشينانى دارد كه اصول ترسيم شده از ناحيه او را تبيين و تطبيق نمايند. و لذا بعد از پيامبر صلى الله عليه و آله دوازده امام عليه السلام منصوب شدند.
ب : مطابق روايات شيعه و سنى امامان بعد از پيامبر صلى الله عليه و آله تا روز قيامت دوازده نفرند.
ج : امام دوازدهم حضرت مهدى عليه السلام بزرگ ترين قيام كننده جهانى است كه با هدف برپايى حكومت عدل توحيدى در سطح جهان قيام خواهد نمود.
د : اين گونه قيام نياز به آمدن اشخاصى بعد از او دارد كه ادامه دهنده راه او در زمينه تبيين و تطبيق منويات و اصول نهضت او باشند كه همانند او از مقام عصمت برخوردارند.
نتيجه : ضرورت رجعت اهل بيت عليهم السلام .
دليل سوم : فطرى بودن رجعت
تقرير دليل :
الف : ضرورت حكومت عدل عالمى ، فطرى بشر است .
ب : عمر حضرت بعد از ظهور عادى خواهد بود ، زيرا اصل در عدم اعجاز است .
ج : مطابق قاعده و روايات مدت حكومت عدل توحيدى طولانى خواهد بود.
د : بايد كسانى باشند مثل خود حضرت كه ادامه دهنده راه او هستند.
نتيجه : ضرورت رجعت .
غير از اين ادله عقلى جهات ديگرى وجود دارد كه اعتقاد به رجعت را ضرورى مى سازد:
1- وجود روايات فراوان در موضوع رجعت .
2- رجعت ، با مساءله امامت گره خورده و اشاره به مظلوميت اهل بيت عليهم السلام دارد.
3- رجعت زمينه ساز اعتقاد به معاد است و اعتقاد مردم را به قيامت كبرا هموار مى سازد.
4- عقيده به رجعت اثر ترتيبى در جامعه دارد ، زيرا از آنجا كه عصر ظهور به مانند بهشت روى زمين است كه در آن انسان هاى بسيار خوب و بسيار بد رجعت مى كنند ، لذا اين عقيده مشوق انسان بر كار خوب است تا به اين فضيلت يعنى زندگى در بهشت زمين در عصر ظهور با رجعت نايل آيد.
527 : آيا قرآن به رجعت كسانى به اين دنيا اشاره نموده است ؟
در قرآن به رجعت به معناى رجوع كسى به اين دنيا در موارد زيادى اشاره شده است . اينك به برخى از نمونه هاى آن اشاره مى كنيم :
1- خداوند متعال مى فرمايد: الم تر الى الذين خرجوا من ديارهم و هم الوفا حذر الموت فقال لهم الله موتوا ثم احياهم (1339) ؛ (( آيا نديديد كسانى را كه از ترس مرگ از ديار خود بيرون رفتند كه هزاران تن بودند ، خداوند فرمود: بميريد ، همه مردند ، سپس آنان را زنده كرد. ))
آيه اشاره به زنده شدن هفتاد هزار خانوار دارد كه بر اثر طاعون از دنيا رفته بودند. (1340)
2- خداوند مى فرمايد: فقلنا اضربوه ببعضها كذلك يحيى الله الموتى و يريكم آياته لعلكم تعقلون (1341) ؛ (( پس دستور داديم كه پاره اى از اعضاى آن گاو را بر بدن كشته بزنيد تا ببينيد كه خداوند اين گونه مردگان را زنده خواهد نمود و قدرت كامل خويش را آشكار خواهد ساخت شايد شما به خرد درآييد )) .
آيه مربوط به كشته بنى اسرائيل است كه به قدرت خداوند زنده شد. (1342)
3- خداوند مى فرمايد: و اذ قلتم يا موسى لن نؤ من لك حتى نرى الله جهرة فاخذتكم الصاعقه و انتم تنظرون * ثم بعثناكم من بعد موتكم لعلكم تشكرون (1343) ؛ (( و به بياد آريد وقتى را كه گفتيد: اى موسى ما به تو ايمان نمى آوريم مگر آنكه خدا را آشكارا ببينيم پس صاعقه سوزان بر شما فرود آمد و آن را به چشم خود مشاهده كرديد. سپس شما را بعد از مرگ برانگيختيم باشد كه خدا را شكر گزاريد )) .
آيه مربوط به برخى از قوم حضرت موسى عليه السلام است كه تقاضاى رويت خدا را به چشم را كردند كه اين خواسته سبب نزول عذاب و مرگ آنان شد ولى خداوند بار ديگر آنها را زنده كرد. (1344)
4- و نيز مى فرمايد: او كالذى مر على قرية و هى خاوية على عروش ها قال انى يحيى هذه الله بعد موتها فاماته الله مائة عام ثم بعثه (1345) ؛ (( يا به مانند آن كسى كه به دهكده اى گذر كرد كه خراب و ويران شده بود ، گفت : به حيرتم كه خداوند چگونه اين مردگان را دوباره زنده خواهد كرد. پس ‍ خداوند او را صد سال ميراند و سپس زنده اش كرد )) .
آيه مربوط به يكى از انبياى الهى است كه پس از صد سال دوباره زنده شد. (1346)
5- خداوند از حضرت عيسى حكايت كرده كه فرمود:: و احيى الموتى باذن الله (1347) ؛ (( من مرده را به اذن خدا زنده مى كنم )) .
طبرى مى گويد: (( حضرت عيسى عليه السلام مردگان را به دعايش زنده مى كرد )) . (1348) مطابق روايات نبوى كه هر آنچه در امت هاى پيشين اتفاق افتاده در اين امت نيز واقع خواهد شد مساءله رجوع به دنيا بعد از مرگ در اين امت نيز امرى واقع شدنى است .
528 : چه آثارى بر اعتقاد به رجعت مترتب است ؟
در اعتقاد به رجعت آثار و فوايد بسيارى مترتب است از آن جمله :
1- از آن جهت كه عصر ظهور به مانند بهشت روى زمين است و از طرفى ديگر مفاد روايات رجعت مخصوص انسان هاى بسيار خوب و بسيار بد به اين دنيا است ، لذا اين اعتقاد انسان را تشويق مى كند تا بكوشد و مصداق انسان خوب گردد تا بتواند در عصر ظهور و حكومت حضرت مهدى عليه السلام به اين فضيلت نايل آيد.
2- از آنجا كه انسان قبل از ظهور بايد زمينه ساز ظهور مهدى عليه السلام باشد لذا بحث از رجعت اثر ترتيبى و جنبه عملى دارد.
529 : آيا رجعت با عقل و فلسفه سازگارى دارد؟
برخى معتقدند كه رجعت با عقل و فلسفه ناسازگارى دارد:
1- اشكال عقلى
ولى الله دهلوى مى گويد: رجوع معصيت كاران به جهاتى است :
الف : به جهت عذاب ، كه اين ظلم است ، زيرا عذاب آنها در آخرت است و تكرار آن در دنيا ظلم به حساب مى آيد.
ب : به جهت اذيت و آزار اوست ، كه در قبر تحقق يافته و لذا دوباره با رجعت عبث و بيهوده است .
ج : به جهت اظهار خيانت آنها به مردم است كه اين جهت در زمان و عصر آنها سزاوارتر است تا مردم آن عصر عبرت بگيرند.
د: با رجعت نيكان لازم مى آيد كه به جهت دو بار مردن اذيت شوند. (1349)
پاسخ :
اولا : عذاب كافران و گناه كاران بعد از رجعت از جمله عقوبات آنها به حساب مى آيد كه مصلحت اقتضا كرده خشى از آن در اين دنيا صورت پذيرد. پس محظور عقلى در بين نيست .
ثانيا : اظهار خيانت گناهگاران نسبت به مردمى كه در عصر آنها نبوده اند نيز موثر است و اگر در عصر آنها اين جعت و عذاب صورت نگرفت به اين جهت است كه مردم به اجبار و الجاء نيفتند.
ثالثا : مطابق روايات مرگ و نزع روح نسبت به اولياى الهى خصوصا انبيا و اوصيا همانند استشمام بوى خوش ‍ بهشت است .
2- اشكال فلسفى
مى گويند: مرگ بدون استكمال حيات و خروج از قوه به فعل حاصل نمى شود و رجوع به دنيا بعد از مرگ در حقيقت رجوع به قوه بعد از فعليت است كه در فلسفه بطلان آن به اثبات رسيده است .
پاسخ : اين اشكال در مرگ هاى طبيعى صادق است نه مرگ هاى اخترامى از قبيل قتل و مرض كه حيات آنها در اين موارد به فعليت تامه نرسيده است .
530 : آيا اعتقاد به رجعت برگرفته از يهود است ؟
احمد امين مصرى مى گويد: (( يهود در قول و اعتقاد به رجعت در تشيع نيز تاءثير داشته است )) . (1350)
پاسخ :
1- اين گونه نيست كه اسلام با يهوديت در همه امور مخالف باشد ، و لذا پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله در توصيف قرآن خطاب به آنان مى فرمايد: مصدقا لما معكم (1351) ؛ (( اين قرآن تصديق كننده چيزى است كه با شماست )) .
و نيز قرآن مى فرمايد: كتب عليكم الصيام كما كتب على الذين من قبلكم ... (1352) ؛ (( روزه بر شما مكتوب شد آن گونه كه بر امت هاى پيشين نوشته و فرض شده است )) .
2- اعتقاد به رجعت به تبع رواياتى است كه از طرق اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السلام رسيده است ، رواياتى كه فوق حد تواتر است .
531 : آيا تمام احاديث رجعت از طرق شيعه وارد شده است ؟
برخى از اهل سنت اشكال مى كنند كه احاديث تنها از طريق شيعه رسيده و لذا اعتبارى ندارد.
پاسخ :
1- روايات شيعه در باب رجعت از طريق اهل بيت عصمت و طهارت است كه به نص قرآن و حديث كلامشان از عصمت برخوردار است و لذا اعتقاد به آن حتى بر اهل سنت نيز واجب است .
2- سر عدم طرح اين مسئله در كتب اهل سنت شايد به اين جهت باشد كه رجعت تجلى امامت امامان شيعه است و در حقيقت اشاره به اين نكته دارد كه چون حق آنها غصب شده لذا خداوند دوباره آنها را به دنيا ارجاع داده و به ولايت كامل خواهد رسانيد.
532 : آيا قول به رجعت مستلزم تناسخ باطل است ؟
برخى مى گويند: رجعت همان تناسخى است كه در علم كلام به اتفاق آراء بطلان آن به اثبات رسيده است ، زيرا با رجعت روح انسان به بدن باز مى گردد.
پاسخ : اين اشكال ناشى از سوء برداشت و عدم فهم دقيق معناى تناسخ است . تناسخ به معناى انتقال روح است در اين دنيا از بدنى به بدن ديگر كه مباين با بدن اول است و اين عمل تا پايان عمر دنيا ادامه پيدا كند. در حالى كه مورد رجعت در عصر و زمان خاصى است كه در مورد برخى از اموات اتفاق خواهد افتاد و در آن وقت روح آنها به جسمشان منتقل خواهد شد آن گونه كه در قيامت خواهد بود.
533 : آيا قرآن مخالف قول به رجعت است ؟
دهلوى مى گويد: مطابق برخى از آيات رجعت انسان به اين دنيا امكان پذير نيست زيرا خداوند متعال درخواست كسانى را كه تقاضاى رجوع به دنيا را نموده اند رد كرده است آنجا كه مى فرمايد: قال رب ارجعون * لعلى اعمل صالحا فيما تركت كلا اءنها كلمة هو قائلها و من ورائهم برزح الى يوم يبعثون (1353) ؛ (( مى گويد: پروردگار من ! مرا باز گردانيد. شايد در آنچه ترك كردم [و كوتاهى كردم ] عمل صالحى انجام دهم . [ولى به او مى گويند] چنين نيست اين سخنى است كه او به زمان مى گويد [و اگر باز گردد كارش همچون گذشته است ] ، و پشت سر آنان برزخى است تا روزى كه برانگيخته شوند )) .
پاسخ :
1- مورد بحث رجعت گروهى خاص از مومنين و فاسقين است در حالى كه آيه عموم و اطلاق دارد ، لذا مى توان اطلاق آن را به اخبار متواتر رجعت برخى از افراد تقييد زد.
2- ظهور آيه در تقاضاى رجوع به دنيا قبل از مرگ و هنگام ديدن ملك الموت است نه بعد از مرگ ، و مورد رجعت بعد از مرگ است .
3- آيه ظهور در عدم تحقق رجعت در اين دنيا با طلب كافر دارد و منافات ندارد كه با امت هاى پيشين چنين اتفاقى افتاده است .
4- آيات بسيارى نص در تحقق رجعت در اين دنيا دارد و لذا بر فرض ظهور آيه مورد نظر در عدم رجوع بايد ظهور آن را تاويل نمود ، زيرا نص مقدم بر ظاهر است .
5- آيه اخص از مدعى است ، زيرا مربوط به درخواست رجعت از طرف كفار است ، در حالى كه مورد بحث اعم است .
534 : آيا رجعت عمومى و همگانى است ؟
در پاسخ به اين پرسش بايد گفت آنچه از روايات اهل بيت عليهم السلام استفاده مى شود اين است كه :
1- رجعت همانند معاد عمومى و همگانى نيست ، بلكه مخصوص كسانى است كه ايمان محض و خالص يا كفر محض و خالص دارند.
امام صادق عليه السلام فرمود: ان الرجعة ليست بعامة و هى خاصة لا يرجع الا من محض الايمان محضا او محض الشرك محضا (1354) ؛ (( رجعت عمومى نيست بلكه جنبه خصوصى دارد تنها گروهى بازگشت مى كنند كه ايمان خالص يا شرك خالص دارند. ))
2- رواياتى كه اشاره به بازگشت افراد به طور خصوصى دارد.
از امام صادق عليه السلام نقل شده كه فرمود: (( نخستين كسى كه زمين براى او شكافته مى شود و به زمين باز مى گردد حسين بن على عليه السلام است )) . (1355)
و نيز از حضرت نقل شده كه فرمود: (( نخستين كسى كه به دنيا رجعت مى كند حسين بن على عليه السلام است ، او به قدرى حكومت مى كند كه از كثرت سن ابروهايش روى ديدگانش ‍ مى ريزد )) . (1356)
535 : آيا در عصر ظهور بانوان نيز رجعت مى كنند؟
در عصر ظهور يك گروه از ياوران حكومت مهدى عليه السلام زنانى هستند كه خداوند به بركت ظهور امام زمان عليه السلام آنها را زنده خواهد كرد و بار ديگر به دنيا رجعت نموده و در ركاب حضرت مهدى عليه السلام قرار خواهند گرفت . برخى از نام و نشان از زنده شدنشان خبر داده شده و برخى ديگر فقط از آمدنشان سخن به ميان آمده است .
در منابع معتبر اسلامى نام سيزده زن ياد مى شود كه به هنگام ظهور قائم آل محمد عليه السلام زنده خواهند شد و در لشكر امام زمان عليه السلام به مداواى مجروحان جنگى و سرپرستى بيماران خواهند پرداخت . (1357)