231 : احاديث دوازده خليفه ، با حديث
(( الخلافة بعدى ثلاثون عاما )) چگونه
قابل جمع است ؟
احمد بن حنبل در مسند خود از سفينه روايت كرده كه رسول خدا صلى الله عليه و آله
فرمود: (( خلافت سى سال خواهد بود آن گاه بعد از سلطنت و
پادشاهى است )) .
(683)
برخى از علماى اهل سنت اين حديث را مغاير با احاديث حاديث دوازده خليفه دانسته اند
، زيرا خلافت دوازده خليفه در مدت سى سال نبوده است .
پاسخ :
1- بين اين دو روايت فرق است ؛ زيرا اوصافى كه براى دوازده خليفه ذكر شده امثال :
دوازده امام به حق ، قيام دين به وجود آنها و ديگر تعبيرها ، دلالت بر آمدن دوازده
امام معصوم دارد ، ولى در حديث سفينه ، اشاره به آمدن تعدادى خليفه تا سى سال بعد
از پيامبر صلى الله عليه و آله دارد ، گر چه در بين آنها شخص معصوم وجود نداشته
باشد. و لذا مقصود به خلافت ، معناى مجازى آن است ، گر چه امير المومنين و امام حسن
عليه السلام امام معصوم و به حق از آن دوازده نفرند.
2- حديث سفينه غير معتبر و غير مشهور است ، همان گونه كه ابن تيميه آن را در
(( منهاج السنة )) تضعيف كرده است .
(684) راوى حديث از سفينه ، سعيد بن جمهان است كه در علم رجال تضعيف
شده است .
(685)
232 : احاديث سيزده امام چگونه قابل توجيه است ؟
ظاهر برخى از روايات اشاره به آمدن سيزده خليفه بعد از رسول خدا صلى الله عليه و
آله دارد ، در توجيه اين روايات مى گوييم :
1- هيچ يك از علماى شيعه چنين ادعايى نكرده كه امامان بعد از پيامبر صلى الله عليه
و آله سيزده نفرند ، جز هبة الله بن احمد مفيد عمرى كه نجاشى درباره او نقل مى كند:
(( او هم صحبت و هم مجلس با ابوالحسين بن ابى شيبه علوى زيدى
بوده و براى او كتابى تاءليف كرده است . او امامان را سيزده نفر شمرده و زيد بن على
بن حسين را به جهت خوشايندى ابن ابى شيبه زيدى جزء امامان به شمار آورده است .
2- رواياتى كه برخى از كج فهم ها امامت سيزده امام را از آنها فهميده اند برخى به
جهت سوء تعبير راويان حديث است .
از آن جمله در روايت سليم آمده است كه پيامبر صلى الله عليه و آله به على عليه
السلام فرمود: تو و دوازده نفر از اولادت امامان بر حق مى باشيد. معلوم است كه در
تعبير به دوازده امام حضرت امير المومنين عليه السلام نيز داخل بوده است خصوصا به
قرينه روايات متواترى كه در كتب شيعه و سنى وجود داشته و اشاره بلكه تصريح به آمدن
دوازده خليفه بعد از پيامبر صلى الله عليه و آله دارد.
3- در كتاب سليم بن قيس هلالى بيش از بيست حديث است كه دلالت بر آمدن دوازده امام
بعد از پيامبر صلى الله عليه و آله دارد.
4- كلينى و سليم بن قيس كه اين گونه روايات را در كتب حديثى خود آورده اند از
داعيان و مريدان دوازده امام هستند. و اين خود دلالت بر اشتباه نساخ در نقل حديث
دارد و لذا تمام كسانى كه اين گونه احاديث را نقل كرده اند در باب دوازده امام
آورده اند.
5- همه احاديثى كه ظهور بدوى در سيزده امام دارد ضعف سندى دارد.
غيبت صغرا
233 : مبدا غيبت صغرا از چه زمانى به حساب مى آيد؟
در اينجا دو نظريه وجود دارد:
نظريه اول اينكه : غيبت صغرا از زمان ولادت حضرت مهدى عليه السلام بوده زيرا ولادت
حضرت در اختفا و پنهانى بوده است . ولى اين نظريه مورد مناقشه واقع شده زيرا بحث در
غيبت امام است و در آن هنگام حضرت به مقام امامت نرسيده بود. خصوصا آنكه جماعت
زيادى از شيعيان ، حضرت را در آن پنج سال قبل از شهادت حضرت عسكرى عليه السلام
مشاهده كرده اند.
نظريه دوم اينكه : غيبت حضرت از زمان شهادت پدرش امام عسكرى عليه السلام بوده است .
و به طور دقيق مى توان گفت كه بعد از نماز خواندن بر جنازه پدرش در آن قضيه اى كه
ابوالاديان بصرى نقل مى كند.
(686)
234 : حكمت غيبت صغرا قبل از غيبت كبرا چه بوده است ؟
غيبت صغرا نشانگر اولين مرحله از امامت حضرت مهدى عليه السلام است ، كه خداوند
متعال تقدير نمود تا در مدتى نه چندان دور از عموم مردم مخفى بماند و امور شيعه را
توسط سفرا انجام دهد.
اما اينكه چرا غيبت صغرا قبل از غيبت كبرا قرار گرفت ممكن است كه جهت آن اين باشد
كه عادت شيعيان در طول عمر امامت بر اين بوده كه هر زمان اراده مى كردند خدمت امام
خود رسيده و از محضر او استفاده مى بردند و با غيبت كلى و تام و تمام هرگز انس
نداشتند. لذا براى جا افتادن اين موضوع ابتدا غيبت صغرا تحقق پيدا كرد كه در آن تا
اندازه اى ارتباط قطع شد. و مردم اگر چه در ابتدا به شك و ترديد و تشويش خاطر
افتادند ولى بعد از مدتى نه چندان دور شك و ترديدها زايل شده و با مشاهده دلايل
قطعى به وجود حضرت مهدى عليه السلام يقين پيدا كردند. و بعد از مدتى نه چندان
طولانى غيبت كبرا شروع شد.
235 : امتياز عصر غيبت صغرا بر غيبت كبرا چيست ؟
بنا به قولى شروع غيبت صغرا از زمان شهادت امام عسكرى عليه السلام بوده است ، كه از
همان زمان امام عليه السلام متولى امر امامت مى شوند. حضرت خلافت خود را با نصب
وكيل اولش هنگام مقابله با جماعت قميين آغاز نمودند. عصر غيبت صغرا از امتيازات
ويژه اى برخوردار است كه به برخى از آنها اشاره مى كنيم :
1- در اين عصر امام مهدى عليه السلام متصدى امامت و خلافت شد.
2- در اين عصر امام عليه السلام استتار كامل نداشتند. بلكه به جهت مصالح كلى با
برخى از خواص يارانش ملاقات برقرار مى كردند.
3- در اين عصر چهار سفير وجود داشت كه از طرف حضرت به طور خصوص مامور به رسيدگى
امور مردم بوده و رابط بين آنان و حضرت به شمار مى آمدند.
236 : آيا خداوند براى امامت حضرت مهدى عليه السلام زمينه
سازى كرده است ؟
آرى ، از جمله موضوعاتى كه قبل از ولادت امام مهدى عليه السلام اتفاق افتاد كه آن
را مى توان زمينه ساز امامت حضرت مهدى عليه السلام در كودكى دانست ولادت امام جواد
و امام هادى عليه السلام است ؛ زيرا امام جواد در هشت سالگى يا هفت سالگى و امام
هادى در سن شش سالگى به امامت رسيدند. و لذا بعد از آنكه شيعه به امامت اين دو امام
اعتقاد پيدا نمود اين مساءله زمينه ساز اعتقاد به امامت حضرت مهدى عليه السلام و
رفع استبعاد از امامت او در سنين پنج سالگى شد.
237 : براى غيبت امام مهدى عليه السلام چه زمينه سازى از
جانب امامان انجام گرفت ؟
موضوع غيبت امام تجربه جديدى براى امت بود ، تجربه اى كه به اين مقدار از غيبت هرگز
هيچ امتى به چشم خود نديده بود ، لذا امت و جامعه شيعى احتياج مبرم به زمينه سازى
براى ورود به آن داشت . به همين جهت اهل بيت عليهم السلام و حتى رسول خدا صلى الله
عليه و آله همگى به طور مكرر به موضوع غيبت كبرا نيز به جهت زمينه سازى و ايجاد انس
در بين مردم براى ورود به غيبت كبرا بوده است .
238 : آيا رسول اكرم صلى الله عليه و آله خبر از غيبت امام
زمان عليه السلام داده است ؟
آرى ، در بسيارى از روايات به اين موضوع اشاره شده است ؛ ابن عباس در حديثى از رسول
خدا صلى الله عليه و آله نقل مى كند كه فرمود:
... و جعل من صلب
الحسين ائمة يقومون باءمرى و نحفظون وصيتى التاسع منهم قائم اهل بيتى و مهدى امتى
اشبه الناس بى فى شمائله و اقواله و افعاله . يظهر بعد غيبة طويلة و حيرة مضلة
فيعلن امر الله و يظهر دين الله جل و عز ...
(687) ؛ (( ... و از صلب حسين امامانى قرار
داد كه به امر من قيام كرده و وصيت مرا حفظ خواهند نمود. نهمين از آنها قائم اهل
بيت من و مهدى امت من است او شبيه ترين مردم به من در شمايل و اقوال و افعال است .
بعد از غيبتى طولانى و حيرتى گمراه كننده ظهور خواهد كرد آن گاه امر خدا را اعلان
كرده و دين او را ظاهر خواهد نمود ... )) .
امام على عليه السلام نيز از رسول خدا صلى الله عليه و آله روايت كرده كه فرمود:
ثم يغيب عنهم
امامهم ما شاءالله و يكون له غيبتان اءحداهما اءطول من الاخرى ...
(688) ؛ (( آن گاه امامشان از ميان آنها تا
هر زمان كه خدا خواهد غايب خواهد شد. و براى او دو غيبت مقرر شده كه يكى از آن دو
از ديگرى طولانى تر است ... )) .
جابر بن عبدالله انصارى از رسول خدا صلى الله عليه و آله پرسيد:
وللقائم من ولدك
غيبة ؟ قال : اءى و ربى . ثم قراء هذه الاية : (( و ليمحص
الله الذين آمنوا و يمحق الكافرين
(689) ))
(690) ؛ (( آيا براى قائم از اولاد تو غيبت
است ؟ فرمود: آرى به خدا سوگند. آن گاه اين آيه را قرائت نمود:
و ليمحص الله
الذين آمنوا و يمحق الكافرين . ))
239 : آيا امام على عليه السلام به غيبت حصرت مهدى عليه
السلام اشاره كرده است ؟
آرى ، در بسيارى از روايات به آن اشاره نموده است از جمله ؛
صدوق رحمة الله عليه در حديثى به سند خود از امير المومنين عليه السلام نقل كرده كه
فرمود: للقائم
منا غيبة امرها طويل كاءنى بالشيعة يجولون جولان النعم فى غيبته يطلبون المرعى فلا
يجدونه الا فمن ثبت منهم على دينه ولم يقس قلبه لطول اءمد غيبة امامه فهو معى فى
درجتى يوم القيامة ...
(691) ؛ (( براى قائم از ما غيبتى است كه
زمان و مدت آن طولانى خواهد بود. گويا شيعه را مى بينم كه به مانند گوسفندان متحير
و سرگردان به دنبال چراگاه مى گردد ولى آن را نمى يابد. آگاه باشيد هر كس كه در آن
زمان بر دين خود ثابت قدم باشد و قلبش به جهت طولانى شدن مدت غيبت سخت نشود او با
من و در مرتبه من در روز قيامت خواهد بود ... ))
240 : آيا امام حسن عليه السلام از غيبت حصرت مهدى عليه
السلام خبر داده است ؟
شيخ صدوق رحمة الله عليه به سند خود در حديثى نقل مى كند كه امام حسن مجتبى عليه
السلام بعد از مصالحه با معاويه و اعتراض برخى به آن حضرت در اين جهت فرمود:
و يحكم ما تدرون
ما عملت ، و الله الذى عملت خير لشيعتى مما طلعت عليه الشمس او غربت ، الا تعلمون
انى امامكم مفترض الطاعة عليكم واحد سيدى شباب اهل الجنة بنص رسول الله صلى الله
عليه و آله على ؟ قالوا: بلى . قال : اءما علمتم ان الخضر عليه السلام لما خرق
السفينة و اقام الجدار و قتل الغلام كان ذلك سخطا لموسى بن عمران عليه السلام اذا
خفى عليه وجه الحكمة فى ذلك و كان ذلك عند الله تعالى ذكره حكمة و صوابا. اما علمتم
انه ما منا احد الا و يقع فى عنقه بيعة لطاغية زمانه الا القائم الذى يصلى روح الله
عيسى بن مريم عليه السلام خلفه فان الله عزو جل يخفى ولادته و يغيب شخصه لئلا يكون
لاحد فى عنقه بيعة اذا خرج ذلك التاسع من ولد اخى الحسين بن سيدة الاماء يطيل الله
عمره فى غيبته ثم يظهره بقدرته فى صورة شآب دون اربعين سنة ذلك ليعلم ان الله على
كل شى ء قدير
(692) ؛ (( واى بر شما نمى دانيد كه من چه
كردم به خدا سوگند آنچه را من انجام دادم براى شيعيان از آنچه خورشيد بر او طلوع و
غروب كرده بهتر است . آيا نمى دانيد كه من امام شما هستم كه اطاعتم بر شما واجب است
؟ آيا من يكى از دو آقاى جوانان اهل بهشت به تصريح رسول خدا صلى الله عليه و آله
نيستم ؟ گفتند: آرى . فرمود: آيا نمى دانيد خضر عليه السلام هنگامى كه كشتى را
سوراخ و ديوار را برپا و غلام را كشت ، مورد غضب موسى بن عمران قرار گرفت به جهت
آنكه حكمت آن را نمى دانست . ولى اين امر نزد خداوند متعال مطابق حكمت و صواب بود.
آيا نمى دانيد كه هر يك از ما بر گردن خود بيعت طاغوت زمان خود را داريم ، جز قائمى
كه عيسى بن مريم عليه السلام پشت سر او نماز مى گزارد. خداوند عزوجل ولادت او را
مخفى خواهد نمود و شخصش را غايب خواهد كرد تا آنكه بر گردن او از جانب هيچ كس هنگام
خروج بيعت نباشد او نهمين از اولاد برادرم حسين و فرزند بهترين زنان است . خداوند
عمر او را در غيبتش طولانى خواهد گرداند آن گاه او را به قدرت خود در صورت جوانى
كمتر از چهل سال ظاهر خواهد نمود ، تا دانسته شود كه خداوند بر هر كارى قدرتمند است
)) .
241 : آيا امام حسين عليه السلام از غيبت فرزندش مهدى عليه
السلام خبر داده است ؟
صدوق رحمة الله عليه به سند خود از امام حسين عليه السلام نقل كرده كه فرمود:
فى التاسع من
ولدى سنة من يوسف و سنة من موسى بن عمران عليه السلام و هو قآئمنا اهل البيت يصلح
الله تبارك و تعالى امره فى ليلة واحدة
(693) ؛ (( در نهمين از فرزندانم سنتى از
يوسف و سنتى از موسى بن عمران است و او قائم ما اهل بيت مى باشد كه خداوند تبارك و
تعالى امر او را در يك شب اصلاح خواهد نمود )) .
و نيز امام حسين عليه السلام نقل كرده كه فرمود:
قائم هذه الامة
هو التاسع من ولدى و هو صاحب الغيبة
(694) ؛ (( قائم اين امت همان نهمين از اولاد
من است و او صاحب غيبت مى باشد ... )) .
و نيز فرمود: ...
له غيبة يرتد فيها اقوام و يثبت على الدين فيها آخرون ...
(695) ؛ (( ... براى او غيبتى است كه اقوامى
در آن مرتد شده و گروهى ديگر بر دين ثابت خواهند بود ... ))
.
242 : آيا امام سجاد عليه السلام از غيبت فرزندش مهدى عليه
السلام خبر داده است ؟
شيخ صدوق رحمة الله عليه به سندش از امام زين العابدين عليه السلام نقل كرده كه
فرمود: تمتد
الغيبة بولى الله الثانى عشر من اوصياء رسول الله و الائمة بعده عليهم السلام . يا
ابا خالد ان اهل زمان غيبته القائلين بامامته و المنتظرين لظهوره افضل من اهل كل
زمان ، لان الله تبارك و تعالى اعطاهم من العقول و الافهام و المعرفة ما صارت به
الغيبة عندهم بمنزلة المشاهدة ...
(696) ؛ (( آن گاه غيبت به ولى خداى عزوجل
دوازدهمين از اوصياى رسول خدا و امامان بعد از او امتداد مى يابد ، اى ابا خالد
همانا اهل زمان غيبت او كه به امامتش قائلند و منتظر ظهور او مى باشند افضل از اهل
هر زمان هستند زيرا خداوند تبارك و تعالى به آنها چنان عقل و فهم و معرفتى داده كه
غيبت نزد آنان به منزله حضور و مشاهده است ... )) .
243 : آيا امام باقر عليه السلام از غيبت حضرت مهدى عليه
السلام خبر داده است ؟
صدوق رحمة الله عليه به سند خود از امام باقر عليه السلام روايت كرده كه فرمود:
ياتى على الناس
زمان يغيب عنهم امامهم فيا طوبى للثابتين على امرنا فى ذلك الزمان اءن اءدنى ما
يكون لهم من الثواب اءن يناديهم البارى جل جلاله فيقول عبادى امائى آمنتم بسرى و
صدقتم بغيبى فاءبشروا بحسن الثواب منى ...
(697) ؛ (( زمانى بر مردم بيايد كه امامشان
از آنها غايب گردد پس خوشا به حال كسانى كه بر امر ما در آن زمان ثابت قدم باشند.
همانا كمترين ثوابى كه براى آنها در نظر گرفته شده اين است كه خداوند بارى جل جلاله
مى فرمايد: اى بنده ها و كنيزان من به سّر من ايمان آورديد و غيب مرا تصديق كرديد
بشارت باد شما را به حسن ثواب از جانب من ... )) .
244 : آيا امام صادق عليه السلام از غيبت حضرت مهدى عليه
السلام خبر داده است ؟
امام صادق عليه السلام در حديثى فرمود:
الخامس من ولد
السابع يغيب عنكم شخصه
(698) ؛ (( پنجمين از اولاد هفتمين كسى است
كه شخصش از شما غايب خواهد شد )) .
و نيز فرمود: اما
والله ليغيبن عنكم مهديكم حتى يقول الجاهل منكم ما لله فى آل محمد حاجة
(699) ؛ (( آگاه باشيد به خدا سوگند كه مهدى
شما از بين شما غايب خواهد شد تا اينكه جاهل از شما مى گويد: خداوند احتياجى به آل
محمد ندارد ... )) .
و نيز فرمود: ان
الغيبة ستقع بالسادس من ولدى و هو الثانى عشر من الائمه الهداة بعد رسول الله صلى
الله عليه و آله اولهم امير المومنين على بن ابى طالب و آخرهم القائم بالحق بقية
الله فى الارض ...
(700) ؛ (( ... همانا غيبت در ششمين از
فرزندانم واقع خواهد شد.و او دوازدهمين از امامان هدايت بعد از رسول خداست كه اول
آنها امير المومنين على بن ابى طالب و آخر آنها قائم به حق بقية الله در روى زمين
است ... )) .
و نيز فرمود: ان
اللقائم غيبة قبل ان يقوم
(701) ؛ (( همانا براى قائم غيبتى قبل از
قيام است )) .
245 : آيا امام كاظم عليه السلام از غيبت حضرت مهدى عليه
السلام خبر داده است ؟
امام كاظم عليه السلام فرمود:
اذا فقد الخامس
من ولد السابع فالله الله فى اديانكم لا يزيلنكم احد عنها ، ا بنى ! انه لابد لصاحب
هذا الامر من غيبتة ...
(702) ؛ (( هنگامى كه پنجمين از اولاد هفتمين
مفقود شد پس خدا را خدا را در اديانتان ، كسى شما را از آن جدا نكند ، اى فرزندم !
همانا به طور حتم براى صاحب اين امر غيبتى است ... )) .
يونس بن عبدالرحمن مى گويد: من بر موسى بن جعفر عليه السلام وارد شدم و عرض كردم :
اى فرزند رسول خدا آيا شما قائم به حق مى باشيد؟ فرمود:
انا القائم باحق
و لكن القائم الذى يطهر الارض من اءعدآء الله عزوجل و يملاها عدلا كما ملئت جورا و
ظلما هو الخامس من ولدى له غيبة يطول اءمدها خوفا على نفسه ...
(703) ؛ (( من قائم به حقم ، ولى قائمى كه
زمين را از دشمنان خداوند عزوجل پاك كرده و آن را پر از عدالت خواهد نمود آن گونه
كه پر از ظلم و جور شده باشد همان پنجمين نفر از اولاد من است براى او غيبتى طولانى
است زيرا بر جان او خطر است ... )) .
و نيز در بيان قول خداوند متعال
و اسبغ عليكم
نعمه ظاهرة و باطنة
(704) فرمود:
النعمه الظاهرة الامام الظاهر و الباطنة الامام الغائب فقلت له : و يكون فى الائمة
من يغيب ؟ قال : نعم ، يغيب عن ابصار الناس شخصه و لا يغيب عن قلوب المومنين ذكره و
هو الثانى عشر منا ...
(705) ؛ (( نعمت ظاهر امام ظاهر و نعمت باطن
امام غايب است . راوى مى گويد: به حضرت عرض كردم : آيا در ميان ائمه كسى غايب مى
شود؟ فرمود: آرى شخصش از چشمان مردم غايب مى گردد ولى از قلوب مومنان غايب نمى گردد
و او دوازدهمين از ما مى باشد ... )) .
246 : آيا امام رضا عليه السلام از غيبت حضرت مهدى عليه
السلام خبر داده است ؟
صدوق رحمة الله عليه به سندش از امام رضا عليه السلام نقل كرده كه فرمود:
الرابع من ولدى
ابن سيدة الاماء يطهر الله به الارض من كل جور و يقدسها من كل ظلم ، و هو الذى يشك
الناس فى ولادته و هو صاحب الغيبتة قبل خروجه ...
(706) ؛ (( ... چهارمين از اولاد من كه فرزند
بهترين زنان است خداوند به واسطه او زمين را از هر ظلمى پاك و پيراسته خواهد نمود و
او كسى است كه مردم در ولادتش شك خواهند كرد و اوست صاحب غيبت قبل از خروجش ...
)) .
و نيز به دعبل فرمود:
... يا دعبل !
الامام بعدى محمد ابنى و بعد محمد ابنه على و بعد على ابنه الحسن و بعد الحسن ابنه
الحجة المنتظر فى غيبته ...
(707) ؛ (( ... اى دعبل ! امام بعد از من
محمد فرزند من است . و بعد از محمد فرزندش على و بعد از على فرزندش حسن و بعد از
حسن فرزندش حجت قائم است . كسى كه در غيتبش به انتظار او مى نشيند ...
)) .
247 : آيا امام جواد عليه السلام از غيبت حضرت مهدى عليه
السلام خبر داده است ؟
عبدالعظيم حسنى مى گويد: من بر آقايم محمد بن على بن موسى بن جعفر بن محمد بن على
بن الحسين بن على بن ابيطالب عليه السلام وارد شدم به قصد اينكه از او درباره قائم
سؤال كنم كه آيا او مهدى است يا ديگرى ، حضرت ابتدائا فرمود:
... يا اباالقاسم
! ان القائم منا هو المهدى الذى يجب ان ينتظر فى غيبته و يطاع فى ظهوره و هو الثالث
من ولدى ...
(708) ؛ (( اى اباالقاسم ! همانا قائم از ما
همان مهدى است كه واجب است در غيبتش انتظار او را كشيده و هنگام ظهورش از او اطاعت
شود و او سومين از اولاد من است ... )) .
صقر بن ابى دلف مى گويد: به امام جواد عليه السلام عرض كردم : چرا قائم را منتظر
خوانند؟ فرمود:
... لان اله غيبتة تكثر ايامها و يطول اءمدها فينتظر خروجه المخلصون و ينكره
المرتابون ...
(709) ؛ (( زيرا براى او غيبتى است كه
روزهايش زياد و مدتش طولانى خواهد بود. مخلصين در انتظار خروج او به سر خواهند برد
، و شك كنندگان او را انكار خواهند كرد ... )) .
248 : آيا امام هادى عليه السلام از غيبت حضرت مهدى عليه
السلام خبر داده است ؟
صدوق رحمة الله عليه به سندش از ابى هاشم داوود بن قاسم جعفرى نقل مى كند كه از
ابوالحسن (امام هادى عليه السلام ) شنيدم كه مى فرمود:
... و من بعدى
الحسن ابنى فكيف للناس بالخلف من بعده ؟ قال : فقلت : و كيف ذاك يا مولاى ؟! قال :
لانه لا يرى شخصه و لا يحل ذكره باسمه ...
(710) ؛ (( جانشين بعد از من فرزندم حسن است
، پس چگونه است شما را به خلف بعد از خلف ؟ عرض كردم : چگونه ، خداوند مرا فدايت
گرداند؟ حضرت فرمود: زيرا شخصش ديده نمى شود و حلال نيست كه نامش برده شود ...
)) .
249 : آيا امام عسكرى عليه السلام براى غيبت فرزندش مهدى
عليه السلام زمينه سازى نموده است ؟
فعاليت هاى امام عسكرى عليه السلام را در اين زمينه مى توان به چند دسته تقسيم
نمود:
1- تعليمات و بيانات
امام عسكرى عليه السلام در حديث مبسوطى به احمد بن اسحاق فرمود:
... يا احمد بن
اسحاق مثله فى هذه الامة مثل الخضر عليه السلام و مثله مثل ذى القرنين ، و الله
ليغيبن غيبة لا ينجو فيها من الحركة الا من ثبته الله عزوجل على القول بامامته و
وفقه فيها الدعاء بتعجيل فرجه ...
(711) ؛ (( ... اى احمد بن اسحاق ! مثل او در
اين امت مثل خضر عليه السلام و مثلش مثل ذى القرنين است . به خدا سوگند هر آينه
غيبتى خواهد نمود كه تنها كسانى كه خداوند آنان را بر قول به امامت او ثابت كرده ،
و به دعا بر تعجيل فرجش موفق ساخته ، هلاك نخواهند شد ... ))
.
و نيز فرمود: ...
اءما اءن لولدى غيبة يرتاب فيها الناس الا من عصمه الله عزوجل
(712) ؛ (( ... آگاه باشيد همانا براى فرزندم
غيبتى خواهد بود كه در آن مردم شك خواهند كرد ، جز كسانى كه خداوند عزوجل آنها را
حفظ كرده باشد. ))
2- كم كردن ارتباطات خود با شيعيان
مسعودى مى گويد: (( هنگامى كه امر امامت به او رسيد با خواص
خود و غير خواص از پشت پرده سخن مى گفت ، مگر در اوقاتى كه او را به خانه سلطان مى
بردند )) .
(713) لذا شيعيان حضرت براى ملاقات با او در راه مى نشستند تا در آن
اوقات حضرت را ملاقات كنند.
(714)
3- اتخاذ نظام وكالت
گر چه امام عسكرى عليه السلام اولين كسى نبود كه به نظام وكالت رو آورد ، ولى در
زمان آن حضرت براى زمينه سازى غيبت فرزندش مهدى عليه السلام آن را توسعه داد و لذا
در اين راستا عثمان بن سعيد و فرزندش را به عنوان وكيل مورد اعتماد و ثقه خود معرفى
فرمود: ... و
اشهدوا على اءن عثمان بن سعيد العمرى وكيلى و اءن ابنه محمد وكيل ابنى مهديكم
(715) ؛ (( و شهادت دهيد بر اينكه عثمان بن
سعيد عمرى وكيل من است و همانا فرزند او محمد وكيل فرزند من ، مهدى شماست .
))
و نيز از وكلاى او محمد بن احمد بن جعفر و جعفر بن صيقل است .
(716)
4- قربانى كردن براى فرزندش
صدوق به سندش از ابى جعفر عمرى نقل كرده كه فرمود: هنگامى كه آقا متولد شد ، ابو
محمد (عسكرى ) فرمود:
ابعثوا الى عمرو
، فبعث اليه فصار اليه ، فقال : اشتر عشرة آلاف رطل خبزا و عشرة آلاف رطل لحما و
فرقه - احسبه قال : - على بنى هاشم و عق عنه بكذا و كذا شاة
(717) ؛ (( كسى را نزد ابو عمرو بفرستيد كسى
را فرستادند هنگامى كه آمد حضرت به او فرمود: (( ده هزار
پيمانه گوشت بخر )) و به گمانم فرمود آن را بين بنى هاشم
تقسيم كن . و از طرف او فلان تعداد گوسفند عقيقه كن . ))
و نيز در نامه اى به خواص خود در قم دستور داد كه از طرف فرزندش عقيقه كرده و به
مردم گوشزد كنند كه اين عقيقه به مناسبت ولادت مولود جديد امام عسكرى عليه السلام
محمد است . و نيز به خواص خود در بغداد و سامرا نيز چنين نوشت .
5- ارائه دادن فرزند خود به خواص از شيعيان
امام عسكرى عليه السلام براى تثبيت قلوب شيعيان نسبت به ولادت و امامت فرزندش مهدى
عليه السلام او را به تعداد بسيارى از يارانش نشان داد آنها نيز از آن فرزند
معجزاتى مشاهده كردند كه موجب يقين به امامت او شد ، كه از آن جمله مى توان به احمد
بن اسحاق اشعرى اشاره نمود.
(718)
250 : امام مهدى عليه السلام براى اثبات وجود خود در عصر
غيبت صغرا چه تدابيرى انديشيد؟
حضرت عليه السلام با قطع نظر از زمينه سازى هايى كه امامان قبل براى تثبيت مساءله
ولادت و امامت و غيبت او داشتند خود نيز به شخصه در اين مساءله دخالت كرده و از
راههاى مختلف در صدد اثبات ولادت و امامت خود برآمدند.
اينك به برخى از اين راه ها اشاره مى كنيم :
1- حضرت كارى كردند كه گروهى از بزرگان شيعه بتوانند به ملاقاتش شرفياب شوند.
2- در مواقع ضرورى اقدام به انجام كرامت و معجزه مى نمود. اين معجزات بعضا توسط
سفرا و در برخى موارد نيز توسط خود حضرت انجام مى گرفت .
(719)
3- آن حضرت شخصا در صدد پاسخ به سؤال هاى مختلف مردم بر مى آمد تا اعتقاد و يقينشان
نسبت به او بيشتر گردد.
4- خط خاص حضرت نيز از جمله قرائن و دلايلى بود كه مى توانست بر وجود امام عصر عليه
السلام دلالت كند؛ زيرا اين خط در زمان پدرش امام عسكرى عليه السلام بين مردم
ماءنوس بوده است ، و لذا از جمله راه هايى بود كه با رسيدن توقيعات از ناحيه مقدسه
شيعيان به وجود امام زمان خود يقين و اطمينان پيدا مى نمودند.
251 : امام زمان عليه السلام چه تدابيرى براى اختفاى خود از
دشمنان داشته است ؟
از آنجا كه بعد از شهادت امام عسكرى عليه السلام حاكمان ظلم و جور نيز در صدد
نابودى حضرت بودند ، لذا حضرت تدابيرى براى اختفاى خود از آنها داشت اينك به برخى
از آنها اشاره مى كنيم :
1- حضرت خود را جز به كسانى كه مخلص و فدايى بودند ، نشان نمى داد.
2- بعد از آنكه شخصى به حضور حضرت شرفياب مى شد ، به او سفارش زياد مى شد كه اين
امر را كتمان بدارد و در خبر دادن به شيعيان نهايت احتياط را داشته باشد.
3- تحريم نام بردن از اسم مخصوص امام زمان عليه السلام يعنى ((
محمد )) . از اين رو مشاهده مى كنيم كه در آن عصر در مورد
امام عليه السلام از تعبيراتى همچون : قائم ، غريم ، حجت ، ناحيه ، صاحب الزمان و
ديگر تعبيرات مبهم استفاده مى شد.
(720)
4- مخفى شدن از دستگاه خلافت و هر كس كه از مواليان آن حضرت به شمار نمى آمد.
5- تغيير دادن مكان و خانه حضرت از جايى به جايى ديگر به نحوى كه نظرها را به خود
جلب نكند و نيز كسى به آن حضرت مشكوك نشود و لذا رواياتى را كه در تعيين مكان و
خانه حضرت اختلاف دارند به همين معنا توجيه مى كنيم .
6- كيفيت ارتباط وكيل يا سفير به قدرى مخفيانه بود كه هيچ كس از آن اطلاعى پيدا نمى
كرد.
7- حضرت وكالت يا سفارت خود را به كسانى واگذار مى كرد كه نهايت اخلاص و فداكارى را
به حضرت داشتند به حدى كه محال بود از مكان حضرت و خصوصيات او اطلاع دهند. لذا
هنگامى كه به ابو سهل نوبختى گفتند: چرا سفارت به حسين بن روح واگذار شد نه به شما؟
در جواب گفت : (( ... او كسى است كه اگر حجت در زير عبايش
باشد و بدنش را قطعه قطعه كنند تا عبايش را از روى او بردارد هرگز چنين نخواهد كرد
)) .
(721)
سفيران
252 : سفير اول امام مهدى عليه السلام چه كسى بوده و
چه موقعيتى داشته است ؟
سفير اول امام مهدى عليه السلام ابو عمرو عثمان بن سعيد عمرى است . او به جهت
شناخته نشدن به شغل روغن فروشى روى آورد. در مصادر تاريخى سخن از سال ولادت و و
وفات او به ميان نيامده است ، و تنها اسم او براى اولين بار به عنوان وكيل خاص امام
هادى عليه السلام برده شده است .
او بعد از شهادت امام هادى عليه السلام وكيل خاص از طرف امام عسكرى عليه السلام شد.
آن حضرت نيز او را در مناسبت هاى مختلف مورد مدح و ستايش خود قرار مى داد. از جمله
آن كه در حق او فرمود:
هذا ابو عمرو الثقة الامين ، ثقة الماضى و ثقتى فى المحيى و الممات ، فما قاله لكم
فعنى يقوله ، و ما ادى اليكم فعنى يوديه
(722) ؛ (( اين ابو عمرو ثقه و امين است ،
مورد اطمينان گذشتگان و مورد اطمينان من در حيات و بعد از حيات من است ، هر آن چه
براى شما مى گويد از من است و آنچه به شما مى رساند از جانب من مى باشد.
))
در مجلسى كه او با چهل نفر از شيعيان امام عسكرى عليه السلام بودند ، حضرت فرزند
خود مهدى را به او نشان داد و بر امامت و غيبت او تصريح نمود ، و درباره وكالت او
فرمود: (( هر آن چه عثمان (بن سعيد) مى گويد قبول كنيد ...
)) .
(723)
هنگام شهادت امام عسكرى عليه السلام در سال 260 هجرى ، در تغسيل حضرت حاضر بود و
تمام امور ايشان را به عهده داشت .
(724)
ممكن است كه اين عمل را اين گونه توجيه نماييم كه او در ظاهر ، عمل تغسيل را انجام
داده تا امر بر حاكمان ظلم مشتبه گردد و گر نه مطابق برخى روايات امر تغسيل و تكفين
امام بر عهده امام است . عثمان بن سعيد بعد از شهادت امام عسكرى عليه السلام به
تصريح آن حضرت و نص امام مهدى عليه السلام هنگام ورود قمى ها به سامرا ، سفير اول
آن حضرت شد ، و از آن موقع به انجام وظايف خود پرداخت ، تا آنكه وقت وفاتش رسيد.
فرزندش ابو جعفر محمد بن عثمان متولى تجهيز او شد و در جانب غربى بغداد به خاك
سپرده شد.
(725)
بعد از وفات عثمان بن سعيد از ناحيه مقدسه نامه اى صادر شد و حضرت در آن نامه با
تسليت به فرزندش محمد او را به سفارت خود منصوب گردانيد.
(726)
253 : آيا روايتى كه تصريح به سفارت عثمان بن سعيد دارد ،
ضعيف السند نيست ؟
احمد كاتب مى گويد: روايتى كه نص صريح در اعلام امام عسكرى عليه السلام بر سفارت
عثمان بن سعيد از طرف امام مهدى عليه السلام است از حيث سند ضعيف مى باشد؛ زيرا در
سند آن ، جعفر بن محمد بن مالك فرازى است كه نجاشى و ابن الغضائرى او را تكذيب
نموده اند.
پاسخ :
1- جعفر بن محمد بن مالك را شيخ طوسى رحمة الله عليه توثيق نموده است . و تضعيف او
از كتاب ابن الغضائرى منشا شده كه اين كتاب نزد مشهور علماى اماميه به اثبات نرسيده
است .
2- شيخ طوسى رحمة الله عليه در كتاب (( الغيبة
)) به سند اعلايى از بزرگان طايفه از احمد بن اسحاق قمى
مساءله توكيل نايب دوم و پدرش را روايت كرده است .
(727)
3- شيعه در مساءله امامت و سفارت دقت زيادى به كار برده و به مجرد ادعاى شخصى بر
سفارت حرف او را تصديق نمى كرده است ، و لذا با مدعيان دروغين سفارت شديدا به
مقابله پرداخته است .
254 : آيا موضوع غيبت امام زمان عليه السلام ساخته عثمان بن
سعيد است ؟
برخى مى گويند موضوع غيبت امام زمان عليه السلام ساخته برخى از اصحاب خصوصا عثمان
بن سعيد (نايب اول امام زمان عليه السلام ) است .
پاسخ : اول كسى كه به موضوع غيبت امام زمان عليه السلام اشاره كرد رسول گرامى اسلام
صلى الله عليه و آله و سپس امير المومنين عليه السلام و ساير امامان بوده است .
آنان غيبت او را پيش بينى كرده و وقوع آن را به مردم گوشزد كرده اند.
پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: (( سوگند به خدايى
كه مرا براى بشارت برانگيخت ، قائم فرزندان من بر طبق عهدى كه به او مى رسد غايب مى
شود ، به طورى كه بيشتر مردم خواهند گفت : خداوند به آل محمد نيازى ندارد و ديگران
در اصل تولد او شك مى كنند ، پس هر كس زمان غيبت را درك كرد بايد دينش را نگهدارى
كند ... ))
(728)
اصبغ بن نباته از امير المومنين عليه السلام نقل كرده كه فرمود: ((
آگاه باشيد كه آن جناب به طورى غايب مى شود كه شخص نادان خواهد گفت خدا به آل محمد
احتياجى ندارد )) .
(729)
امام صادق عليه السلام فرمود (( اگر خبر غيبت امام خود را
شنيديد انكار نكنيد )) .
(730)
لذا موضوع غيبت امام زمان عليه السلام آن چنان بين شيعيان شايع و رايج بود كه شعرا
در شعرهايشان و مولفان در كتاب ها به آن پرداخته اند. از جمله كسانى كه قبل از
ولادت امام زمان عليه السلام در مورد غيبت حضرت مهدى عليه السلام تاءليف داشته اند
عبارتند از:
1- على بن حسن بن محمد طائى طاطرى از اصحاب موسى بن جعفر عليهماالسلام .
(731)
2- على بن عمر اعرج كوفى از اصحاب موسى بن جعفر عليه السلام .
(732)
3- ابراهيم بن صالح از اصحاب موسى بن جعفر عليه السلام .
(733)
4- حسن بن على بن ابى حمزه معاصر امام رضا عليه السلام .
(734)
5- عباس بن هشام ناشرى اسدى از اصحاب امام رضا عليه السلام .
(735)
6- على بن حسن بن فضال از اصحاب امام هادى و عسكرى عليهماالسلام .
(736)
7- فضل بن شاذان نيشابورى از اصحاب آن دو امام عليهماالسلام .
(737)
255 : سفير دوم امام زمان عليه السلام چه كسى بوده و چه
موقعيتى داشته است ؟
ابو جعفر محمد بن عثمان بن سعيد عَمْرى بعد از وفات پدرش همان گونه كه امام عسكرى
عليه السلام تصريح نموده بود به مقام سفارت نايل شد. آن حضرت به جماعت قمى ها
فرمود: اشهدوا
على اءن عثمان بن سعيد وكيلى و اءن اءبنه محمد وكيل اءبنى مهديكم
(738) ؛ (( شهادت دهيد بر من كه عثمان بن
سعيد وكيل من است و نيز فرزند او محمد وكيل فرزندم مهدى شماست ))
.
و نيز سفارت او با نص و تصريح پدرش به امضا رسيد.
(739)
او نزد شيعيان عصر خود مورد وثوق و معروف به امانت دارى بود. و هيچ يك از اماميه در
اين مطلب شك نداشتند. چگونه شك كنند در حالى كه امام عسكرى عليه السلام در حق او و
پدرش فرمود:
العمرى و ابنه ثقتان
(740) ؛ (( عمرى و فرزندش مورد وثوقند ...
)) .
و نيز امام مهدى عليه السلام او را مورد تاءييد خود قرار داد و فرمود:
لم يزل ثقتنا فى
حياة الاب رضى الله عنه
(741) ؛ (( تو در زمان حيات پدر دائما مورد
وثوق ما بودى ... )) .
وى در حدود پنجاه سال به نحو احسن وظايف خود را به خوبى انجام داد تا آنكه در جمادى
الاولى سال 305 يا 304 هجرى به رحمت ايزد پيوست .
(742)
محمد بن عثمان بيشتر از ديگر سفيران در اين پست و مقام به خدمت پرداخت . كتاب هايى
در فقه تاءليف كرده كه از امام عسكرى و حضرت مهدى عليهم السلام و پدرش عثمان بن
سعيد و از امام هادى عليه السلام اخذ نموده است .
(743) او به ارشاد امام مهدى عليه السلام از زمان مرگش اطلاع داشته
است و لذا براى خود قبرى را آماده نموده بود.
(744) بعد از وفات در كنار قبر پدرش به خاك سپرده شد.
256 : سفير سوم امام زمان عليه السلام چه كسى بوده و چه
موقعيتى داشته است ؟
سفير سوم ، شيخ جليل ابوالقاسم حسين بن روح نوبختى است . او در ابتداى امر وكيل ابى
جعفر محمد بن عثمان عمرى بود كه بر املاك او نظارت داشت ، تا آن كه وصيت با نص به
او منتهى شد و هيچ كس در اين امر شك نداشت .
(745)
برخى از شيعيان مالى را براى ابوجعفر عمرى به مقدار چهار صد دينار فرستادند تا به
امام زمان عليه السلام برساند ابو جعفر دستور داد تا آن را به حسين بن روح بدهند.
او هنگامى كه ترديد و شك آن شخص را به جهت ثابت نشدن سفارتش ديد بار ديگر تاكيد كرد
كه اين مبلغ را به حسين بن روح برساند زيرا اين دستور امام زمان عليه السلام است .
بعد از آنكه وضع مزاجى ابو جعفر عمرى بحرانى شد جماعتى از بزرگان شيعه از آن جمله
ابو على بن همام ، ابو عبدالله بن محمد كاتب ، ابو عبدالله باقطانى ، ابو سهل
اسماعيل بن على نوبختى ، ابو عبدالله بن وجناء و ديگر بزرگان بر او وارد شدند و عرض
كردند: كه اگر بر شما اتفاقى افتاد چه كسى جانشين شما خواهد بود؟ ابو جعفر عمرى
فرمود: اين ابوالقاسم حسين بن روح قائم مقام من و سفير بين شما و صاحب امر عليه
السلام است . او وكيل و ثقه و امين است پس در امورتان به او مراجعه نموده و در امور
مهم بر او اعتماد نماييد ، زيرا من به اين مطلب امر شده ام تا بر شما ابلاغ نمايم .
(746)