2- عمادُ الدّين ابن كُثَيرِ دمشقى:
مقصود از پرچمهاى سياه (كه در روايات مهدى ذكر شده است)، پرچمهاى
سياهى نيست كه ابو مسلم خراسانى برافراشت، ودولت بنى اميه را ساقط
كرد، بلكه مقصود، پرچمهاى سياهى است كه ياران مهدى خواهند آورد.(1)
3- ابن ابى الحديد مدائنى:
ميان همه فِرَقِ مسلمين اتفاق قطعى است، كه عمر دنيا، واحكام
وتكاليف پايان نمى پذيرد، مگر پس از ظهور مهدى.(2)
4- صدورُ الدّين قونيوى:
پس از مرگ من، آنچه از كتابهايم كه درباره طب وحكمت است، وهمچنين
كتابهاى فلسفه وفلاسفه، همه را بفروشيد، وپول آن را به فقرا صدقه
بدهيد. وكتابهاى تفسير وحديث وتصوف را در كتابخانه نگاه داريد. در
شب اول مرگ من، هفتاد هزار بار كلمه توحيد(لا اله الّا الله) را
بخوانيد، وسلام مرا به مهدى(عليه السلام) برسانيد.(3)
5- محمد بن بدر الدّين رومى:
... خداوند، به وسيله حضرت محمد(صلى الله عليه وآله) نبوت تشريعى
را ختم كرده، وديگر تا روز قيامت پيامبرى نخواهد آمد. همچنين خدا،
به وسيله فرزند صالح پيامبر، همو كه داراى نام پيامبر(محمد) وكنيه
پيامبر(ابو القاسم) است، ولايتِ تامّه، وامامتِ عامّه را ختم خواهد
كرد. واين ولىّ، همان كس است كه مژده داده اند كه زمين را چنانكه
از جور وستم لبريز شده باشد، از عدل وداد لبريز بسازد. وظهور او
بناگهان اتفاق بيفتد.
خداوندا! اينهمه پريشانى وگرفتارى را، از اين امت، به بركتِ ظهور
وحضور او، برطرف فرما! اِنَّهُم يرَونَهُ بَعيداً ونَراهُ
قَريباًكسانى ظهور او را بعيد وناشدني مى پندارند، وما آن را شدنى
ونزديك مى دانيم.
6- جلال الدّين سيوطى:
احمد حَنبَل، وابو عيسيتِرمذى، وحافظ سليمان بن احمد طَبَرانى،
همه، با اسناديكه خود دارند، روايت كرده اند از عبدالله بن حَرْثِ
زَبيدى، از پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم) كه فرمود:
(مردمان از مشرق زمين (ايران) خروج كنند، ومقدمات حكومت مهدى را
فراهم سازند.) اين مردم، همان كسانند كه با پرچمهاى سياه، از
ايران، بيرون خواهند آمد، ودر حديث ذكر شده اند. وهمينانند كه
پيامبر (صلى الله عليه وآله) امر كرده است همه مردم را كه با امير
آنان، يعنى: مهدى(عليه السلام)، بيعت كنند.(4)
در چاپ پيش، در اين موارد، (خراسان) نوشته بودم به پيروى از متن
احاديث، ليكن منظور از خراسان در احاديث مشرق دنياى اسلام است به
اعتبار آن روز كه همان ايران بوده است. در اين باره به كتاب
(المُمَهِّدون للمَهدىّ عليه السلام) نيز رجوع كنيد.
در چاپ پيش، در اين موارد، (خراسان) نوشته بودم به پيروى از متن
احاديث، ليكن منظور از خراسان در احاديث مشرق دنياى اسلام است به
اعتبار آن روز كه همان ايران بوده است. در اين باره به كتاب
(المُمَهِّدون للمَهدىّ عليه السلام) نيز رجوع كنيد.
7- شيخ عبدُ الحقّ دِهلَوى:
احاديث بسيارى كه به حد تَواتُر رسيده است وارد شده، كه مهدى از
اهل بيت پيامبر است، از اولاد فاطمه (عليه السلام).(5)
8- شيخ ابو العِرفانِ صَبّان:
اخبار واحاديث، از پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم)، به حد تواتُر
نقل شده است كه مهدى ظهور خواهد كرد. او از اهل بيت پيامبر است.
واو زمين را از عدل وداد پر خواهد كرد.(6)
9- ابو الفوز محمد امين بغدادى:
آنچه مورد اتفاق نظر علماء است، اين است كه مهدى، قائم آخرُ
الزَّمان است. واو زمين را از عدل وداد مى آكند. احاديث درباره
مهدى وظهور او بسيار است...(7)
10- شيخ منصور على ناصيف:
باب هفتم، درباره خليفه مهدى- رَضِى اللهُ عنه- در ميان علماى سلف
وخلف مشهور است، كه در آخرُ الزَّمان- بحتم ويقين- مردى از اهل بيت
پيامبر، كه نام او مهدى است، ظهور خواهد كرد. او بر همه كشورهاى
اسلامى استيلا خواهد يافت. مسلمانان همه پيرو او خواهند شد. او به
عدالت رفتار مى كند، ودين را قوّت مى بخشد. آنگاه دَجّال پيدا مى
شود. عيساى مسيح از آسمان فرود مى آيد ودَجّآل را مى كشد، يا با
مهدى در كشتن دَجّال همكارى مى كند. سخنان واحاديث پيامبر را،
درباره مهدى، جماعتى از نيكان اصحاب پيامبر، نقل كرده اند. وآن
احاديث را بزرگان محدِّثين، در كتابهاى خود، با اسناد ومدارك، گرد
آورده اند. محدِّثان بزرگى مانند ابوداود، وتِرمِذى، وابن ماجَه،
وطَبَرانى، وابو يعلى، وبَزّار، وامام احمد حَنبَل، وحاكم
نيشابورى- رَضِى اللهُ عنهُم اَجمَعين- جزءِ ناقلانِ احاديثِ مهدى
هستند... اين است عقيده اهل سُنَّت، از سلف تا خلف...(8)
11- شيخ محمد عبدُه:
خاص وعام ميدانند، كه در اخبار واحاديث، ضمن شمردن علائمِ قيام
قيامت، آمده است كه مردى از اهل بيت پيامبر(صلى الله عليه وآله)
خروج مى كند، كه نام او مهدى(عليه السلام) است. او زمين را، پس از
آنكه از جور وبيداد آكنده باشد، از عدل وداد آكنده مى سازد. در
آخرِ ايام او، عيساى مريم(عليه السلام) از آسمان فرود مى آيد،
جِزيه را بر ميدارد، صليب را مى شكند، ودَجّال را مى كشد.(9)
12- احمد امين مصرى:
اهل سُنَّت نيز، به مهدى ومسئله مهدى يقيناً ايمان دارند.(10)
در پايان اين بخش كه سخنان عالمان اهل سنت را، درباره حضرت
مهدى(عليه السلام) نقل كرديم، دو مطلب مهم ديگر را نيز مى آوريم.
مطلب اول
فتواى عالمان مكّه مكرّمه، در سده دهم هجرى، درباره مهدى(عليه
السلام)، وظهور، وعلامات ظهور، وردّ مدّعيان باطل.
علاء الدّين على متّقى هندى، عالم معروف اهل سنت، در كتاب
(اَلبُرهان فى علاماتِ مهدى آخرِ الزَّمان)، فتواى چهار تن از
پيشوايان چهار مذهب سنّى را، درباره مهدى(عليه السلام) نقل كرده
است.
واقع اين است كه موضوع مهدى وظهور
او در (آخرُ الزَّمان) ، در روزگار خود پيامبر اكرم، واز زبان او،
وهمچنين در ميان اصحاب پيامبر وتابعين ( وهمينگونه دوره به دوره
وعهد به عهد) مطرح بوده است. واين موضوع، يكى از بشارتهاى مهم
اسلام به شمار مى آمده است. اصحاب پيامبر اكرم وتابعين(11)
در ميان خود، سخن از آخر الزَّمان وبروز حوادث بزرگ وظهور
مهدى(عليه السلام) مى گفته اند. علاء الدّين على متّقى هندى، به
اين موضوع كه ياد شده، يعنى اينكه مهدى(عليه السلام)، علاوه بر
احاديث نبوى، در آثار واقوال واخبار اصحاب وتابعين نيز مذكور
افتاده است اشاره مى كند.(12)
سپس در باب سيزدهم از كتاب تابعين، در اصطلاح اهل حديث، به دسته
وطبقه اى از محدّثان وعالمان وقاريان ومفسّران مسلمين گفته مى شود
كه عهد پيامبر اكرم را درك نكرده اند، ليكن عهد وصحبت اصحاب پيامبر
را درك كرده اند، مانند مالك اشتر، وسعيد بن جبير، وحسن بصرى.
همچنين به طبقه اى كه اصحاب را نيز درك نكرده اند، وفقط تابعين را
ديده ودرك كرده اند، تابعين تابعين(تابعوا التّابعين) واتباع مى
گويند. مى پردازد. اين فتوى، پاسخ پرسشى است كه از آن مفتيان شده
است. تاريخ سؤال واستفتا، سال 952 هجرى قمرى است. جريان امر اين
است: كسى در حدود سالهاى890 تا 910 هجرى قمرى، در ديار هند، ادعا
مى كند كه مهدى اوست. اين مدّعى چهل سال
مى زيد، ودر سال 910 در مى گذرد. جمعيتى گرد او را مى گيرند وبه او
اظهار اعتقاد مى نمايند، ومخالفان خود را تكفير مى كنند، ودر صدد
ايذا وآزار ديگران بر مى آيند و... اين واقعه باعث مى شود تا
مسلمانانِ آن ديار، از عالمان ومُفتيان بزرگ مكّه مكرّمه، درباره
اين موضوع وتكليف دينى خويش در اين امر، استفتا ونظر خواهى كنند.
چون سؤال به عالمان مكّه مى رسد، آنان پاسخ مى گويند. ما، در
اينجا، خلاصه اى از سؤال، همچنين خلاصه اى از چهار پاسخ آن را به
عرض خوانندگان مى رسانيم:
خلاصه سؤال نظر علماى دين وراهنمايان مسلمين- اَيدَهُمُ اللهُ
بِرُوحِ القُدُس- درباره اين موضوع چيست: شخصى در هند پيدا شده،
ودر سال 910 در سرزمين عجم در گذشته است. وى مدعى گشته كه مهدى
موعود اوست. جماعتى به او اعتقاد پيدا كرده اند، وهر كس منكر وى
باشد تكفير مى كنند. نظر خود را درباره اين شخص ومعتقدان به او،
وهمچنين نظر خود را درباره اِنكار (مهدى موعود) بيان بفرماييد.
خلاصه پاسخ ابن حَجَر هَيتَمى، مفتى مذهب شافعى:
اين عقيده، از روى نادانى پيدا شده وباطل است وبدعت است وضلالت.
زيرا با محتواى احاديث متواتر وفراوانى كه رسيده است مخالف است.
احاديث مى گويد: مهدى از خاندان پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم)
است. واو مشرق ومغرب جهان را مى گيرد، وهمه گيتى را از عدل وداد پر
مى كند، وعيسى به زمان او مى آيد، وبا يكديگر دجّال را، در فلسطين،
در كنار دروازه(لد)، نزديك بيت المقدس مى كشند. ومهدى
پيشاپيشِ امت اسلام به نماز
مى ايستد، وعيسى پشت سر او نماز مى گزارد. مهدى، سفيانى را مى كشد.
وارتشى كه سفيانى براى جنگ با مهدى آماده كرده است، در سرزمين
بيدا، ميان مكّه ومدينه، در ذى الحُلَيفَه، در زمين فرو مى رود
ونابود مى گردد، به طورى كه فقط دو تن از آن ارتش موفق مى شوند
بگريزند. براى مهدى وظهور او علامات بسيار ديگرى نيز ذكر شده است.
ومن آن علامات را در كتابى جداگانه نوشته ام، وآن كتاب را (اَلقولُ
المختصَر فى العلامات المهدى المنتَظَر) ناميده ام. در آن
كتاب، حدود 100 علامت برشمرده ام، كه همه از پيامبر اكرم واصحاب
پيامبر وتابعين روايت شده است. ومن آنها را از كتابهاى عالمان
ومؤلفان بزرگ گردآورى كرده ام. كتابهايى كه داراى احاديث واسناد
بسيار است، وحوادث عجيب ومشهورى درباره ظهور مهدى در آنها ياد گشته
است.
اين مطالب همه نشان مى دهد كه اين طايفه كه معتقدند اين شخصى كه
مرده ورفته است مهدى است گمراهند. براى هر عاقليكه احاديث مهدى را
ديده باشد، كمترين شبهه اى باقى نمى ماند، كه آن ميتِ ازبين رفته،
مهدى موعود نيست...
خلاصه پاسخ ابو السُّرور حَنَفى، مُفتى مذهب حَنَفى:
اعتقاد اين طايفه زشتكردار باطل است وپوچ. بايد با اين عقيده باطل
وپيروان آن بسختى مبارزه كرد، واين فكر ياوه را از مغز آنان در
آورد. چون اين عقيده مخالف است با احاديث صحيح، وسُنَن صريح
ومتواترى كه به وسيله راويانِ بسيار واخبار فراوان رسيده است. وآن
احاديث وسُنَن همه مى گويد كه مهدى موعود رَضِى اللهُ عنه- كه در
آخرُ الزَّمان خروج مى كند، همراه عيسى(عليه السلام) خروج مى كند،
وبا كمك عيسى دجّال را مى كشد. وبراى ظهور او، علامتهايى است، از
جمله خروج سفيانى، وگرفتن ماه در ماه رمضان، وگرفتن خورشيد در نيمه
رمضان، كه برخلاف حساب اهل نجوم است. واين علامات هنوز واقع نشده
واين حوادث هنوز اتفاق نيفتاده است. بنابراين ، اعتقاد آن طايفه،
درباره آن ميت، باطل وغلط است...
خلاصه پاسخ محمد بن محمد خطابى، مُفتى مذهب مالكى:
عقيده طايفه ياد شده، درباره آن ميتِ در گذشته، كه او مهدى موعودى
است كه بايد در آخرُ الزَّمان ظهور كند، باطل است، زيرا احاديث
صحيح، درباره صفات مهدى وچگونگى خروج او وحوادثى كه پيش از ظهور او
رخ مى دهد رسيده است. پيدا شدن سفيانى ودر زمين فرو رفتن ارتش او
در(بيدا)، گرفتن خورشيد در نيمه ماه رمضان وگرفتن ماه در اول
رمضان، شمارى از رخدادهايى است كه بايد پيش از ظهور مهدى واقع
گردد. همچنين در احاديث رسيده است كه مهدى همه جهان را مى گيرد...
واين امور وعلائم، در مورد آن ميتِ درگذشته، اتفاق نيفتاده است. پس
عقيده به مهدى بودن او باطل است وبى پايه...
خلاصه پاسخ يحيى بن محمد حَنْبلى، مُفتى مذهب حَنبَلى:
عقيده مذكور، بدون شك، باطل است، چون مستلزم مخالفت وردّ احاديث
صحيحى است كه از پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم)، از طريق
راويان موثّق رسيده است. پيامبر در اين احاديث از ظهور مهدى در
آخرُ الزَّمان خبر داده است، ومقدمات ظهور، وويژگيهاى شخصى مهدى،
وحوادث زمان ظهور را ياد كرده است. يكى از علائم مهم ظهور مهدى، كه
كسى نمى تواند ادعا كند كه واقع شده است، فرود آمدن( نزولِ) حضرت
عيساى مسيح است از آسمان، وقرار گرفتنِ او در كنار مهدى، ونماز
گزاردنِ او پشت سرِ مهدى... اينچنين حوادثى براى ميت مذكور كجا
اتفاق افتاده است؟ او مرده واز بين رفته است!؟... خداوند ما را از
رانده شدن از درگاه خود نگاه دارد، واز دامگستريهاى شيطان
برهاند...(13)
مطلب دوم: نظر عالمان عربستان سعودى درباره
مهدى(عليه السلام).
در اين باره، يكى از نمونه هاى جالب توجه ومهم، مقالى است مفصل
ورساله وار وتحقيقى، از استاد دانشگاه مدينه، شيخ عبد المحسن
العباد، به نام (عقيدةُ اهلِ السُّنَّةِ والاَثَر فيالمهدى
المنتَظَر). اين مقال، سخنرانى مبسوطى است كه در يك محفل دانشگاهى،
به وسيله استاد نامبرده القا شده است، وسپس به صورت رساله اى، به
وسيله مجله دانشگاه مدينه به چاپ رسيده است.(14)
در تقسيماتى كه براى اين بحث تحقيقى در نظر گرفته شده است، مطالب
آن به ده بخش تقسيم گشته وبدين ترتيب تحرير يافته است:
1- ذكر نام آن عده از اصحاب پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم)
كه احاديث مربوط به مهدى(عليه السلام) را از پيامبر نقل كرده اند.
2- ذكر نام عالمان بزرگى كه احاديث مهدى را در كتابهاى خويش-
بر اساس اسناد- ذكر كرده اند.
3- ذكر نام عالمانى كه هر يك كتابى مستقل درباره مهدى(عليه
السلام) نوشته اند.
4- ذكر نام عالمانى كه احاديث مربوط به مهدى را متواتِر
دانسته اند ونقل كلام آنان.
5- ذكر احاديثى كه در كتاب (صحيح بخارى) وكتاب(صحيح مُسلم)
ذكر شده است، ومربوط است به امر مهدى.
6- ذكر پاره اى احاديث درباره مهدى، كه در ديگر كتابهاى
معتبر حديثى آمده است، وبيان سندهاى آنها ومعتبر بودن آن سندها.
7- ذكر برخى از عالمان كه احاديث مربوط به مهدى را مستند
شناخته اند، واعتقاد به ظهور مهدى را لازم شمرده اند، ونقل سخنان
آنان.
8- ذكر برخى كسان كه احاديث مربوط به مهدى را انكار كرده يا
مورد ترديد قرار داده اند، ورد كلام آنان.
9- ذكر پاره اى احاديث، كه ممكن است گمان شود با احاديث
مربوط به مهدى سازگار نيست، وپاسخ به اين گمان وتوهم.
10- سخنى در پايان.
اين
گفتار بلند ومستند، با اين فصلها كه ياد شد، شامل احاديث بسيار،
ومآخذ سرشار، وبحثهاى فنى معتبرى است كه در خور توجه فراوان است.
ناگفته نمى گذاريم كه برخى از اهل سنت، از جمله نويسنده رساله ياد
شده در پاره اى مسائل مربوط به اين امر عظيم، با ما شيعى مذهبان،
اختلاف نظرهايى دارند- كه علت آن اختلاف نظرها هم در جاى خود روشن
وشناخته است- ليكن آنچه مهم است اين است كه اصل موضوع، با ابعاد
عمده خويش، مورد تصديق وتأييد واعتقاد وباور است، حتيدر اواخر قرن
چهاردهم، آنهم در سرزمينى مثل عربستان سعودى. واين تصديق واذعان تا
جايى است كه مدارك موضوع گردآورى مى شود، ودر يك محفل دانشگاهى،
مورد بحث وكنفرانس قرار مى گيرد، وسپس از استادى كه اين بحث را
تهيه كرده است تقدير به عمل مى اد، ومجله دانشگاه وهّابى، اين اثر
اعتقادى را منتشر مى كند. اينها دليلِ برپاى بودن عمود حق است در
هر زمان. استاد عبدالمحسن العباد، در فصل نهم اين مقال مى گويد:
شيخ محمد سفارينى، در شرح منظومه اعتقادات اهل سنت گفته است: (سخن
درستى كه اهل سنت بدان معتقدند اين است كه مهدى... پيش از اينكه
عيسى از آسمان به زير آيد ظهور مى كند. درباره خروج مهدى احاديث
بسيارى وارد شده است تا جايى كه به حد تواتر معنوى رسيده است. واين
احاديث ميان عالمان اهل سنت شيوع وشهرت دارد، بطورى كه اين امر يكى
از عقايد آنان به شمار است.) سفارينى آنگاه برخى از اقوال واحاديث
مربوط به خروج مهدى را، ونامهاى پاره اى از راويان آن احاديث را از
اصحاب پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم)، ياد كرده است. سپس چنين
افزوده است :(احاديث فراوانى از پيامبر اكرم، از طريق اين شمار از
اصحاب كه نام برده شدند، وديگرانى كه نامشان نيامد، روايت شده است.
همچنين نسلهاى پس از اصحاب، يعنى تابعين نيز، اين احاديث را نقل
كرده اند. واين مجموعه چنان است كه براى انسان، موجب علم قطعى مى
شود. بنابراين، ايمان واعتقاد به خروج وظهور مهدى واجب است. چنانكه
اين حقيقت نزد عالمان ثابت گشته، ودر كتابهاى اعتقادى اهل سنت
وجماعت تدوين يافته است.
در پايان رساله ياد شده، سخنانى
آمده است از شيخ عبد العزيزبن باز، نائب رئيس دانشگاه مدينه. وى كه
در محفل دانشگاهى ياد شده حاضر بوده است، در پايان، از استاد
عبدالمحسن العباد، براى تهيه اين مطالب تحقيقى تشكر مى كند، وخود
نيز مطالب واحاديث واستنادهايى، در تأييد موضوعات مقاله، مى
افزايد. مقاله( رساله) ياد شده، در كتاب پر ارج (موسوعةُ الامامِ
المهدىّ)(15)
نيز درج گشته است.
ب
اين نقلها واستنادها بخوبى روشن مى گردد كه موضوع مهدى وظهور آخرُ
الزَّمان امرى است مسلّم، واعتقادى است اسلامى، اعتقاديكه در طول
سده ها واعصار، در ميان عالمان مذاهب اسلامى مورد قبول بوده است،
وشرايط وعلامات مربوط به آن ثبت وضبط شده است. عالمان اسلامى
پيوسته اين احاديث را روايت كرده اند وبه دست نسلهاى ديگر امت
رسانيده اند. ودر اقاليم مختلف اسلامى در اين باره فصلها وكتابها
نوشته اند. وهر گاه مدّعيى پيدا شده است به رسوا ساختن او پرداخته
اند، وعلايم عمده ظهور وحوادث بزرگ آخرُ الزَّمان را يادآور گشته
اند، تا مردم به دست مدّعيان گول نخورند، وبه دام دكّه داران وحقّه
بازان ودينسازان دچار نيايند. نقل وثبت وذكر( تخريجِ) احاديث مربوط
به مهدى(عليه السلام)، در طول سده ها، در ميان اهل سنت نيز قطع
نگشته است تا عصر حاضر. ودر اين عصر مى نگريم كه حتى عالمان
عربستان سعودى( كه از شيعه ومدارك شيعه، وشناخت شيعه وحقايق ومبانى
تشيع بسيار دورند، ونمى خواهند اين حقايق ومبانى را به صورت صحيح
وجامع بفهمند ودرك كنند وبشناسند)، امر مهدى را مسلم مى شمارند،
وبراى اثبات آن، وگسترش مفهوم آن، ورد مخالفان آن، تلاش علمى مى
كند، ودر سطح محافل دانشگاهى، به بيان فصول درخشان حديث نبوى، در
اين باره، مبادرت مى ورزند.
7- از كتاب (كفاية الموحدين)
عالم پژوهشگر، واعتقادشناسِ محقِّق، سيد اسماعيلِ عقيلى طبرسى(در
گذشته 1321 هـ. ق)، مؤلف كتاب اعتقادى وتحقيقى(كِفايةُ
المُوَحِّدين)، در مقاله اُولى، از فصل دوازدهم، از فصول امامت،
احاديث بسيارى درباره مهدى وظهور وعلائمِ ظهور، از مدارك معتبر،
نقل كرده است. شمارى از مدارك او از اين قرار است:
صحيحِ بُخارى. صحيحِ مُسلم. سُنَنِ ابى داود. سُنَنِ ابن ماجَه.
سُنَنِ نسائى. جامع تِرمذى. مُسنَدِ احمد حَنبَل. اَلجمعُ بينَ
الصَّحيحَينِ ابو عبدالله اَزْدى حميدى. الجمعُ بينَ الصِّحاحِ
السِته رزين بن معاويه عَبدَرى. جامِعُ الاصولِ مجدُ الدّين ابن
اثير. فردوسُ الاَخبارِ ديلمى. معجم كبير طَبَرانى. فرائدُ
السِّمْطَينِ حَمويئى. حِليةُ الاَولياء واربعينِ ابو نُعيم. غريب
الحديث ابن قُتَى به. تفسير ثَعلَبى. اَلجَرْحُ والتَّعديلِ
دارَقُطْنى. كفايةُ الطّالب، واَلبيانِ گنجى شافعى.
يار صفحة:
(1) (المهدى الموعود...)،ج2،ص72.
(2) (شرح نهج البلاغه)،ج2،ص535،در اينجا، از كتاب(مُنتخبُ
الاَثَر)،ص3-5.
(3) (الامام الثّانى عَشَر)،ص78.
(4)(اَلعَرْفُ
الوَرْدى)، از: (المهدى الموعود...)،ج2،ص72.
(5) (اَللَّمَعات)، نقل از:(منتخَبُ الاثر)، ص3، از حاشيه
(صحيحِ تِرمذى)،ج2،ص46،چاپ دهلى.
(6) (اِسعافُ الرّاغبين)، ب2،ص140، چاپ مصر،از(منتخَبُ
الاثر)،ص3.
(7) (سَبائِكُ الذَّهَب فيمَعرفَةِ قبائِل العَرَب)،ص78،
از:(منتخَبُ الاثر)، ص4.
(8) (غاية المَأمول)،ج5،ص632 و381. از:(منتخَب الاثر)،ص4-5.
(9) تفسير(المنار) ،ج6،ص57.
(10) (المهدى المنتظَرُ والعقل)- تأليف شيخ محمد جواد مغنيه
لبنانى،ص59.
(12) (البُرهان)، به نقل فتوى ونظر مُفتيان چهار مذهب اهل سنت،
درباره مهدى.
(14) (مجلة الجامعة الاسلامية)، سال اول، شماره سوم، ذيقعده
1388.