مدّعيان دروغين مهدويت
وكسانيكه كه بدروغ نسبت مهدويت بدانها داده شده
همانطوريكه كمابيش بنظر خوانندگان رسيده و مصادر تاريخى و
غيرتاريخى بيانگر شرح تفصيلى آنست كه از آغاز بنيانگذارى اسلام تاكنون پيوسته
افرادى با فريب و آلت دست قراردادن گروههائى از عوام ، از روى دشمنى به
روياروئى اسلام برخواسته و با قتل و غارت و هرج و مرج و اسارت و زندانى نمودن
مسلمانان ، و ضديت با احكام اسلام و تكيه زدن بر كرسى رياست ، چند صباحى
خودنمائى نموده و بالاخره به زباله دان تاريخ گسيل شده و مى شوند و نمونه آنها
ــ كه خود آلت دست استعمارگران خارجى يهودى و مسيحى و عامل اجرائى اهداف شوم
آنها بودند ــ رضا شاه پهلوى در ايران و كمال اتاترك در تركيه و جمال عبدالناصر
در مصر و صدام تكريتى در عراق و ديگران در ديگر مناطق مسلمان نشين بوده و
مى باشند .
افرادى هم به هواى رياست از طريق سوءاستفاده از
احاديث مربوط به مهدى موعود و تحريف آنها و فريب دادن افراد ساده لوح زودباور
را به دعواى مهدويت و مقام امامت برخاستند و بدون آنكه قيام انها نشانگر سرنخى
از مقام امامت يا مقرون به كوچكترين علامت از علائم ظهور مهدى موعود باشد ، يا
كمترين درجه از برقرارى قسط و عدل جهانى ( مورد وعده پيامبر بدست حضرت مهدى )
را ارائه دهند ــ بلكه مردم را دچار تفرقه و جدائى از اسلام كردند ــ چند روزى
خود را به عنوان مهدى موعود منتظر جا اندازى و قلمداد نمودند ، اما بالاخره مشت
خيانت آنها هم بازشد و ادعاى دروغين و بى محتوايشان كشف و آنها هم پس از چندى
به زباله دان تاريخ رهسپار شدند .
همچنانكه عده اى هم با زمينه سازى مرحله به مرحله
مقام امامت و عنوان مهدى منتظر نخست دعوى بابيت از ناحيه مهدى حقيقى مى كردند و
همينكه افراد و گروههائى فريب خورده بدانها مى گرويدند ، دعواى مهدويت را مطرح
و گسترش مى دادند .
افراد و گروههائى هم بر اثر برخورد به اخباريكه از
ناحيه خبرگذاران صادق امين درباره مهدى موعود و اسلام بدانها رسيده بود و از
نظر فراوانى بدان درجه براى آنان يقينى شده و دماغشان آماده براى پرورش اينگونه
افكار گرديده بود ، كه بسا نسبت مهدويت را به كسى كه او خود چنين دعوائى نداشت
و از اين دعوى بيزارى مى جست مى دادند .
اكنون براى روشن شدن مطلب نام بعضى از مدعيان
دروغين مهدويت يا غير مدعيان مورد نسبت را بطور فهرست بنظر خوانندگان ميرسانيم
و علاقمندان به آگاهى بر مشخصات تفصيلى هريك را به مصادر مربوطه ارجاع ميدهيم:
1ــ امام اميرالمؤمنين على(عليه السلام) كه فرقه
سبائيّه ، پيروان عبداللّه بن سبا ( كه بموجب اثر تأليفى علامه محقق عسكرى اصل
وجودش ساختگى و بدور از حقيقت و واقعيت بوده ) حضرتش را مهدى خواندند و
پنداشتند كشته نشده و تا آخر الزمان باقى است و خروج ميكند(
[1]
).
2ــ محمد بن حنفيه ، كه فرقه كيسانيه پنداشتند وى
بعد از حسين بن على امام و همان مهدى موعود است و در كوه رضوى بسر ميبرد و از
آنجا ظهور و قيام نمايد(
[2]
) ، بدون آنكه او چنين ادعائى كرده باشد .
3ــ محمد بن عبداللّه محض بن حسن بن حسن بن على ،
معروف به نفس زكيه كه پاره اى از جاروديّه وى را مهدى دانسته و در سنه 145هـ از
مدينه به مهدويت برخواست و بدسيسه منصور دوانيقى كشته شد(
[3]
) .
4ــ ابوجعفر محمد بن عبداللّه فرزند منصور دوانيقى
كه خود منصور هم از روى رقابت با نفس زكيه مردم را دعوت به مهدويت او مى كرد(
[4]
) .
5ــ عمر بن عبدالعزيز يكى از خلفاى اموى كه سعيد
بن مسيب قائل به مهدويت او شد(
[5]
) .
6ــ ابومسلم خراسانى كه پاره اى از فرقه
« خرّميه » پيروان اتابك خرّمى پنداشتند او همان كسى باشد كه بايد زمين را پر
از عدل و داد كند و كشته شدنش را بدست منصور دوانيقى تكذيب نمودند و بانتظار
ظهورش بسر مى بردند(
[6]
).
7ــ امام جعفر بن محمد الصادق ( امام ششم شيعيان )
كه ناووسيه معتقد به مهدويت آن حضرت شدند(
[7]
) ، اما اصل مقام امامت حضرتش را بدست فراموشى سپردند .
8ــ محمد بن قاسم بن عمر بن على بن الحسين كه
جاروديه زيديه به مهدويت او گرايش جستند و در ايام معتصم در طالقان قيام نمود و
كشته شد و آنها پنداشتند كشته نشده و بعد از اين ظهور خواهد كرد(
[8]
).
9ــ امام موسى بن جعفر ( امام هفتم شيعيان ) كه
فرقه واقفيه قائل به مهدويت آن حضرت شدند(
[9]
) .
10ــ محمد بن على عسكرى ، برادر امام حسن عسكرى ،
كه طايفه محمديه بعد از وفات آن حضرت قائل به امامت و مهدويت وى گرديدند(
[10]
).
11ــ امام حسن عسكرى ( امام يازدهم شيعيان ) كه
گروهى اعتقاد به مهدويت حضرتش پيدا كردند(
[11]
) .
12ــ جعفر بن على برادر ديگر امام حسن عسكرى كه
عده اى قائل به امامت و مهدويت او گرديدند و خود نيز مدعى مهدويت بود(
[12]
) .
13ــ عبداللّه بن معاويه بن عبداللّه جعفر بن ابى
طالب كه عده اى از مردم وى را مهدى دانسته و گفتند وى زنده است و در كوههاى
اصفهان بسر مى برد و البته ظاهر خواهد شد ، و او همان كسى بود كه در ايام حكومت
مروان بن محمد در فارس قيام كرد و ابومسلم پس از مدتى كه او را زندانى كرده بود
بكشت(
[13]
).
14ــ يحيى بن عمر از اعقاب زيد بن على كه در ايام
مستعين باللّه خليفه عباسى سنه 259 در كوفه قيام كرد ، پس او را كشتند و سرش را
از تن جدا نمودند و بعض جاروديه قائل به مهدى منتظر بودن او بودند(
[14]
).
15ــ موسى بن طلحة بن عبداللّه كه در زمان مختاربن
ابى عبيده در بصره قيام كرد و عده اى بعنوان مهدويت بدو گرويدند(
[15]
) .
16ــ عبداللّه مهدى بود كه بنوشته قرمانى: خود را
فرزند حسن بن على بن محمد بن على بن موسى الرضا ــ يعنى فرزند امام حسن عسكرى
امام يازدهم شيعيانــ معرفى كرد .
و بنوشته فخرى بعنوان ابومحمد عبيداللّه بن احمد
بن اسماعيل از اعقاب امام جعفر معرفى نمود .
و بنوشته ديگران رشته نسبش غير از دو رشته مذكور
است و بطور خلاصه در اصل ارتباطش با سادات و بر فرض ثبوتش در چگونگى آن اختلاف
شديد است .
وى در سنه 297 هـ بعنوان مهدويت از افريقا بپا
خواست و دولت فاطميين را تشكيل داد كه پس از گذشتن 270 سال منقرض گرديد .
هم او بود كه شهر مهديه را در يكى از سواحل تونس
برقرار كرد و هم اكنون پرچم فرانسه برفراز آن در اهتزاز است(
[16]
) .
17ــ محمد بن عبداللّه بن تومرت علوى حسنى معروف
به مهدى هرغى از قبيله مصامده كه در جبال اطلس مراكش سكونت داشتند ، در سال 497
به مهدويت برخاست و تشكيل سلسله « الموحدين » را داد و بر اسپانيا استيلا و
تسلط يافت(
[17]
).
18ــ الناصر لدين اللّه كه از جمله خلفاى عباسى و
متولد حدود سنه 550 هـ بود ، سبط ابن تعاويذى وى را بعنوان مهدى منتظر بودن
بدين دوشعر ستوده:
انت الامام المهدى
ليس لنا***امام حق سواك ينتظر
تبدو لابصارنا
خلاقاً لان***يزعم ان الامام منتظر(
[18]
)
19ــ مردى به نام عباس فاطمى در پايان قرن هفتم
بين 690 و 700 در ميان غمازه خروج كرد و مدعى شد فاطمى منتظر است و جمعيت
انبوهى از غمازه براو گرد آمدند و در پايان امر كشته شد(
[19]
) .
20ــ شخصى كه معروف به تويزرى منسوب به تويزر از
نحله صوفيه بود از رباط ماسه خروج كرد و مدعى مهدى فاطمى بودن شد و بسيارى از
اهل سوس و غيره بدو گرويدند و كارش آنچنان بالا گرفت كه سران مصامده ترسيدند و
او را كشتند .
اين قضيه در آغاز قرن هشتم ـ در عصر سلطان يوسف بن
يعقوب ــ بوقوع پيوست(
[20]
) .
21ــ اسحاق سبتى زوى بود كه در دوران سلطنت سلطان محمد چهارم از
سلاطين عثمانى بسال 986 هـ به امر مهدويت قيام كرد و اصولا ترك و از اهالى
ازمير بود(
[21]
).
22ــ شخصى بود كه در سنه 1219هـ در مصر قيام به
مهدويت نمود و اصولا زاده طرابلس بود و طولى نكشيد با لشكرى كه از فرانسه آمده
بود بجنگيد و با عده اى از هواخواهان خود كشته شد(
[22]
).
23ــ محمد احمد بود كه در سال 1260 هـ در سودان
قيام نمود و از قبيله دناقله در جزيره « نبت » مقابل « دنقلا » و بگفته بعضى در
« حنك » متولد شده بود(
[23]
).
24ــ مردى بود كه در رباط عباده دور او گرد آمدند
و بعنوان فاطمى منتظر بودن ديگران را به مهدويت خود دعوت كرد و اصولا از نسل و
نژاد پيامبر(صلى الله عليه وآله) بود(
[24]
) .
25ــ احمد بن احمد كيال بود كه نخست مردم را بمقام
امامت خود دعوت كرد ، سپس بعنوان مهدويت قيام نمود و طائفه كياليه را تشكيل داد(
[25]
) .
26ــ محمد مهدى سنوسى فرزند شيخ محمد سنوسى بود كه
در اواسط قرن نوزده مسيحى از مغرب زمين برخواست و قبل از مرگ با اشاره باينكه
خود او مهدى منتظر نيست بلكه او از اين پس خواهد آمد نفى مهدويت خويش نمود و
شايد مقصودش از خبر آمدن بعد از اين ، قيام پسرش بود(
[26]
)
27ــ ميرزا غلام احمد قاديانى بود كه در اوائل قرن
نوزده ميلادى سنه 1826 از پنجاب هندوستان قيام كرد و با سيكهاى آن سرزمين بر
مبناى ادعاى نبوت بجنگيد و فرقه قاديانى را كه هم اكنون داراى پيروانى در هند
است تشكيل داد(
[27]
) .
28ــ سيد احمد پسر محمدباريلى بود كه او را مهدى
وهابى نيز گويند ، تولدش بسال 1224 در يكى از شهرهاى هندوستان به نام « بريلى »
اتفاق افتاد ، پس در خلال نيمه اول از سده سيزده از بين فرقه وهابى در هند قيام
به نشر آن مذهب سخيف نمود و به عنوان يكى از اولاد امام حسن بن على ( امام دوم
شيعيان ) خود را شهرت داد سپس بر عليه هندوها و سيك هاى پنجاب هند اعلام جنگ
نمود و با برافروخته شدن آتش جنگ مغلوب و كشته شد و بالاخره با تبليغاتى كه
داشت و انتشار مى داد زمينه براى قيام احمد قاديانى نامبرده مستعد و موجبات
نفوذ براى وى بيشتر فراهم شد(
[28]
) .
29ــ على محمد شيرازى معروف به باب پسر ميرزا رضاى
بزاز شيرازى و متولد همان شهر بسال 1235 از زنى به نام خديجه بود ، وى از
كمالات علمى و ادبى جز زبان فارسى كه در شيراز نزد معلمى به نام شيخنا آموخته
بود و مقدار كمى هم صرف و نحو خوانده بود بهره ديگرى نداشت و بيشتر اهتمام در
رشته رياضت و انجام امور شاقّه به منظور تسخير جن و روحانيّات داشت و بالاخره
پس از مدتى بسر بردن در بندر بوشهر رفته رفته دچار خشكى دماغ و خستگى مغز
گرديد ، پس از بوشهر به كربلا رفت و از تابعين شيخ احمد احسائى شد و با سيد
كاظم رشتى كه از شاگردان و مروجين احسائى بود و در بافندگى و جاهم اندازى
اباطيل و خرافات مهارتى بسزا داشت مصاحبت نمود(
[29]
) ، پس از فوت احسائى و سيد كاظم رشتى به شاگرد ديگر احسائى حاج
كريم خان ( مؤسس فرقه ضاله شيخيه كه عنوان ركن رابع بودن را مطرح نمود )
بپيوست ، و نخست به عنوان باب او و خليفه الخليفة سر برافراشت و چون آوازه اش
بلند شد و قدرى بر سر زبانها افتاد خود را به باب مهدى منتظر معرفى نمود .
سپس دم از استقلال و مهدويت زد و چون متوجه شد به
قول عوام « خر فراوان است » و مريدانى از خود جاهل تر و احمق تر به دورش گرد
آمدند دعواى نبوت را مطرح نمود و بافته هايى را ــ به عنوان وحى الهى و آيات
آسمانى كه خالى از معنا و عارى از قانون ادب و محاوره و برخلاف منطق و در حقيقت
بهترين سند حماقت و فساد عقلى او و پيروانش بود ــ انتشار داد و در پايان جنون
او شدت يافت و هوس خدائى و الوهيت پيدا كرد كه كتاب « البيان » وى بهترين شاهد
و بيانگر كفريات اوست .
توضيحا چون سياست اجانب پشتيبانى از وى را مقتضى
ديد با نفوذى كه در داخله مملكت ايران داشت موجبات تقويت و گسترش فساد او را با
هزينه تبليغاتى و جلوگيرى از تعرض ديگران بر عهده گرفت تا انجا كه با تحليل
هرگونه حرامى و آزادى در ارتكاب هرگونه بدعت و عمل نامشروع عده اى از عوام
الناس و افراد سفله و بى بند و بار فريب او را خوردند و بدو پيوستند .
در آغاز امر علما و روحانيون آن عصر بخاطر راه و
رسم جنون آميزى كه از وى به نمايش درآمد از حكم به قتل او خوددارى و استنكاف
نمودند و چون هر روز شراره هاى فتنه او گسترش مييافت ، بمنظور جلوگيرى از شرّش
و مصونيت مردم از آتش فتنه و بيراهه برى وى لازم دانستند حكم قتلش را صادر
نمايند همچنانكه فتوى به كفر و نجس بودن بهائى ها و ممنوعيت ازدواج با آنها را
صادر نمودند . از طرفى هم چون فتنه او مقام سلطنت را تهديد مى كرد حكم قتلش
عملا تأييد و با به دار آويختن و اعدامش معلوم شد او هم يكى از مهدى هاى دروغين
بود كه نخست بدست عوامل روس رشد و پرورش يافت و بعد از موجوديت او كه كانون
فساد از آب درآمد انگليسى ها از وى بهره بردارى نمودند و بالاخره مليونها نفر
مسلمان ضعيف و خوش باور را از اسلام و تشيع جدا كرده گرايش به كفر دادند(
[30]
) .
آرى متاسفانه ــ با اينكه بر اثر سقوط شاه طرفدار
آنها و برقرارى جمهورى اسلامى و برچيده شدن بساط سلطنت كه يك بُعدش سوء استفاده
هرچه بيشتر بهائى گرى از قدرت آن بود بساط آزادى و رسميت بهائى گرى در ايران
برچيده شد ــ هنوز اين رشته باطل كم و بيش سر دراز دارد و از طريق عوام فريبى
در گوشه و كنار بدين روش باطل كفر آميز ادامه مى دهند .
*__*__*
و اما كسانى كه در عصر ائمه اطهار عليهم السلام به
دروغ مدعى بابيت و نيابت و سفارت از طرف حضرت بقية اللّه محمد بن الحسن العسكرى
عج شدند ، پس محدث عاليقدر شيعه شيخ طوسى تعداد هشت نفر را معرفى نموده كه ما
بخاطر اختصار به ذكر نام آنها بسنده كرده و خواستاران شرح حال تفصيلى آنها را
به كتاب « الغيبة » محدث نامبرده ارجاع مى دهيم:
1ــ ابومحمد حسن معروف به شريعى از اصحاب امام
هادى و امام عسكرى بود كه به دعواى بابيت از ناحيه حضرت مهدى برخواست و از آن
ناحيه توقيع در لعن وى صادر گرديد .
2ــ محمد بن نصير نميرى .
3ــ احمد بن هلال كرخى .
4ــ ابوطاهر محمد بن على بن بلال .
5ــ حسين بن منصور حلاج صوفى كه ابوالقاسم بن روح
يكى از وكلاى امام زمان در عهد غيبت صغرى به امر امام دستور مهدور الدم بودنش
را صادر نمود ، نيز بحكم علما تكفير شد ، اما در نظر صوفيه دست كمى از مقام
نبوت نداشته و ندارد بلكه دعواى خدائى هم از وى سرزد و بالاخره محكوم به اعدام
شد.
]خيراتيه ج 1 ص 159 ــ 161[
6ــ ابوجعفر محمد بن على شلمغانى معروف به ابن
ابى عزاقر.
7ــ ابوبكر بغدادى برادر زاده محمد بن عثمان عمرى
( نايب دوم از نواب اربعه حضرت مهدى ).
8ــ ابودلف ــ رفيق ابوبكر بغدادى ــ (
[31]
).
درپايان اين مقال توجه خوانندگان را بدين نكته جلب
و يادآور مى شويم كه از بررسى احوال نامبردگان و كسانى كه پيروى از آنها
مى كردند يا مهدويت را به كسى كه خود مدعى نبود نسبت مى دادند معلوم و محقق
ميشود كه اصل موضوع مهدويت در اسلام و عقيده به ظهور و قيام مهدى موعود و
برقرار شدن انقلاب اسلامى جهانى و عدل و داد سراسرى بدست او پديده يك سلسله
آيات شريفه قران و فرموده هاى پيامبر اكرم و بعضى از صحابه الهام گيرنده از ان
حضرت است كه مورد اتفاق سنى و شيعه مى باشد ، و بر اساس همين ايات و احاديث و
پيشگوييها و هشدارها بود كه مردم از باستان زمان آماده براى ظهور مهدى موعود
منتظر و چشم براه او بوده اند و مهدى هاى دروغين و نواب هاى قلابى و ادعايى هم
از اين رهگذر سوء استفاده نموده و بعنوان مهدى و نايب مهدى قيام نموده و هردسته
و گروهى فريب يكى از اينها را خورده و به پيروى و ترويجش مى شتافتند
پس اگر عنوان مهدويت اصالت اسلامى نداشت نه مدعيان
دروغين مى توانستند آن را مطرح ووسيله تجمع عوام به دور خود قرار دهند ، و نه
عوام و پيروان مهدى هاى ادعايى سرنخى در دست داشتند كه بدانها معتقد و علاقمند
شوند و از آنان پيروى نمايند .
بطور خلاصه اصالت مهدويت و ريشه گرفتن آن از ناحيه
شخص پيغمبر (صلى الله عليه وآله) بود كه فريب دهندگان آن را سرنخ دعواى مهدويت
قرار دادند و فريب خوران هم آن را سرنخ گرايش به مهدى هاى ادعايى و دروغين
قلمداد نمودند و كار هر دو دسته به كفر و جدايى از اسلام راستين منتهى شد .
كسى كه خروج و قيام مهدى منتظر را انكار نمايد
يا آن را تكذيب كند و دروغ انگارد ،
بدانچه خدا بر پيامبر نازل فرموده كافر شده
از جمله فرموده هاى پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله) در رابطه با
مهدى منتظر و خروج آن حضرت اين دو حديث است كه هريك بيانگر كفر كسى باشد كه
ظهور و خروج او را انكار يا حضرتش را تكذيب نمايد:
1ــ عن جابر بن عبداللّه قال
قال رسول اللّه ( ص ): « من انكر خروج المهدى فقد كفر بما انزل على محمد . . . »
2ــ « . . . و من كذّب المهدى فقد كفر »
و اما مصادر نقل آنها پس بدين قرار است:
1ــ « فوائد
الاخبار
»
ابوبكر احمد بن محمد اسكافى يا اسكاف ( 260 ) به
نقل مصادر مورد اشاره ذيل
2ــ « جمع
الاحاديث الوارده فى المهدى »
حافظ ابوبكر بن خيثمه ــ احمد بن زهير بن حرب
نسائى ( 279 ) به نقل سيد محمد صديق قنوجى بخارى در « الاذاعة . . . » ص 137
3ــ « معانى
الاخبار
»
ابوبكر محمد بن ابراهيم كلاباذى بخارى( 380 ) نيز
بنقل مصادر ذيل
4ــ « روض
الانف و شرح السيرة »
ابوالقاسم عبدالرحمن سهيلى ( 581 ) ج 2 ص 431 از
مالك بن انس از محمد بن منكدر از جابر
5ــ « عقد
الدرر فى اخبار المهدى المنتظر »
يوسف بن يحيى مقدسى شافعى ( 685 ) ص 157 به نقل از
« فوائد الاخبار » از اسكافى و « شرح السيره » ابوالقاسم سهيلى .
6ــ « فرائدالسمطين
»
شيخ ابراهيم بن محمد حموينى ( 730 ) ج 2 ص 334
شماره 585 به نقل از ابوبكر محمد بن ابراهيم كلاباذى ــ مؤلف « معانى الاخبار »
7ــ « لسان
الميزان
»
ابن حجر عسقلانى ( 852 ) ج 5 ص 147 چاپ مصر و ص
130 چاپ حيدر آباد به نقل از « معانى الاخبار » كلاباذى
8ــ « العرف
الوردى فى اخبار المهدى »
جلال الدين سيوطى( 911 ) ص161
بنقل از« فوائدالخبار »اسكافى ،
9ــ « القول
المختصر فى علامات المهدى المتنظر »
ابن حجر شافعى مكى ( 974 ) ص 56 عكس نسخه خطى
مكتبه ظاهريه شام در كتابخانه آيت اللّه مرعشى قم بنقل از فوائد الاخبار اسكافى
و شرح السيره ابوالقاسم سهيلى
10 ــ نيز در «
الفتاوى
الحديثيه »
ابن حجر مكّى ص 37 و برحسب چاپ مندرج در الامام
المهدى ص 332
11ــ « البرهان
فى علامات مهدى آخرالزمان »
متقى هندى ( 975 ) پايان باب سيزدهم كتاب ، بنقل از يحيى بن محمد
حنيفى ضمن فتواى او ( در ردّ مهدى دروغين جونپورى ) صادر در سنه 952 هـ .
12ــ « لوائح
الانوار الالهيه . .
.
»
شيخ محمد بن احمد سفارينى حنبلى ( 1188 ) ج 2 بخش ويژه حضرت مهدى تحت
عنوان « فائدة الخامسة » بنقل از حافظ اسكافى ( مؤلف فوائد الاخبار ) از جابربن
عبداللّه با تعبير به مرضى و پسنديده بودن سند آن .
13 ــ «
ينابيع
الموده »
سليمان بن ابراهيم قندوزى ( 1294 ) ، آغاز باب 78 بنقل از جابر بن
عبداللّه انصارى
14ــ « الاذاعه
لما كان و مايكون بين يدى الساعة »
سيد محمد صديق قنو جى بخارى ( 1307 ) ص 137 بنقل
از « جمع الاحاديث الواردة فى المهدى » ابن خيثمه و « فوائد الاخبار » اسكافى
15ــ « المهدى
المنتظر
»
ابوالفضل عبداللّه بن محمد بن صديق مغربى ادريسى
( 1308 ) ص94 ، به نقل از « فوائد الاخبار ابوبكر اسكافى »
فهرست 67 متن حديثى ، تاريخى و كلامى پيرامون
حضرت مهدى منتظر( عج ) مندرج در كتاب
« الامام المهدي عند أهل السّنة »
الجزء الأوّل:
1 ــ المصنف
… لعبدالرزاق بن همام( المتوفى211 )
2 ــ مصنف
… للحافظ عبداللّه بن محمد بن ابى الجاشية
الكوفى( 235 )
3 ــ السنن
… لإبن ماجه القزيني( 273 )
4 ــ السنن
… لأبي داود السجستاني( 275 )
5 ــ السنن
… للترمذي( 297 )
6 ــ البدء و التاريخ
… للمقدسي( بعد 355 )
7 ــ المعجم الكبير
…
للطبراني( 388 )
8 ــ معالم السّنن
… لأبي سليمان الخطابي( 388 )
9 ــ مستدرك الصحيحين
… للحاكم النشابوري( 405 )
10 ــ فردوس الاخبار
… لشيرويه بن شهردار الديلمي( 509 )
11 ــ مصابيح السنة
… للبغوي( 516 ـ 510 )
12 ــ جامع الاصول
… لإبن أثير الجزري( 606 )
13 ــ الفتوحات المكية
… لمحي الدين بن عربي( 638 )
14 ــ مطالب السئول
… لإبن طلحة الشافعي( 652 )
15 ــ تذكرة خواص الأمة
… لسبط إبن جوزي( 654 )
16 ــ شرح نهج البلاغة
… لابن أبي الحديد( 655 )
17 ــ مختصر سنن أبي داود
… للمنذري( 656 )
18 ــ الشافعي ( 658 )
19 ــ الشافعي (بعد 658 )
20 ــ تذكرة القرطبي
… لمحمّد بن أبي بكر القرطبي( 671 )
21 ــ وفيات الأعيان
… لإبن خلكان الإربلي( 689 )
22 ــ ذخائر العقبي
… لمحي الدين الطبري( 694 )
23 ــ فرائد السمطين
… للحموئي الخراساني( 732 )
24 ــ مشكاة المصابيح
… للخطيب التبريزي( 737 )
25 ــ
تلخيص «المستدرك حاكم»
… حافظ ذهبي( 748 )
26 ــ خريدة العجائب
… لسراج الدين ابن الوردي( 749 )
27 ــ المنار المنيف
… لإبن قيّم الجوزية الحنبلي( 751 )
28 ــ الفتن و الملاحم
… لإبن كثير الدمشقي( 774 )
29 ــ مودة القربى
…
للسيد علي الهمداني( 876 )
30 ــ شرح المقاصد … لسعدالدين التفتازاني( 793 )
31 ــ مجمع الزوائد
… لنورالدين الهيثمي الشافعي( 807 )
32 ــ موارد الظمآن
… لنورالدين الهيثمي الشافعي( 807 )
33 ــ الفصول المهمة
… لإبن الصّباغ المالكي( 855 )
34 ــ العرف الوردي … للسيوطي الشافعي( 911 )
35 ــ الأئمة الإثنى عشر
… لإبن طولون الدمشقي( 953 )
36 ــ اليواقيت و الجواهر
… لعبد الوهاب الشعراني( 973 )
37 ــ الصواعق المحرقة
… لأحمد بن حجر الهيثمي( 974 )
38 ــ الفتاوي الحديثية
… لأحمد بن حجر الهيثمي( 974 )
39 ــ القول المختصر فى مهدى
المنتظر
… لابن حجر المكى الهيثمي( 974 )
40 ــ كنزالعمال
… لعلاءالدين المتقي الهندي( 975 )
41 ــ
البرهان فى اخبارصاحب الزمان ،
… لحسام الدين المتقى الهندى
( 975 )
42 ــ مرقاة المفاتيح شرح
المصابيح
… لعلي القاري الحنفي( 1014 )
43 ــ أخبار الدول و آثار الأوّل … لأحمد الدمشقي القرماني( 1019 )
44 ــ الإشاعة من أشراط السّاعة
… لمحمّد بن عبدالرسول البرزنجي( 1103 )
45 ــ فتح المنان شرح الفوز و
الامان
… لأحمد بن علي المنيني( 1173 )
الجزء الثاني:
46 ــ لوائح الأنوار الإلهية
… لشمس الدين السفاريني( 1188 )
47 ــ اسعاف الراغبين
… لمحمّد الصبان الشافعي( 1206 )
48 ــ ينابيع الموده
…
لسليمان القندوزي( 1270 )
49 ــ نور الابصار
… للسيد مؤمن الشبلنجي( بعد 1290 )
50 ــ مشارق الانوار
…للشيخ حسن الخمراوي المصري( 1303 )
51 ــ الاذاعة لما كان و ما يكون . . .
… للسيد محمّد صديق القنوجي( 1307 )
52 ــ القطر الشهدي في أوصاف
المهدي
… لشهاب الدين الحلواني( 1308 )
53 ــ العطر الوردي في شرح القطر . . .
… لمحمّد البلبيسي الشافعي( 1308 )
54 ــ غالية المواعظ … لخيرالدين الالوسي الحنفي( 1317 )
55 ــ فيض القدير شرح الجامع
الصغير
… لعبد الرؤف المناوي( 1031 )
العظيم آبادي( المتولد1237 )
57 ــ نظم المتناثر
… لمحمّد بن جعفر الكتاني( 1345 )
58 ــ تحفة الأحوذي … لمحمّد عبدالرحمن المباركفوري( 1354 )
59 ــ نظرة في أحاديث المهدي … لشيخ الأزهر محمّد الخضر حسين( 1377 )
60 ــ التاج الجامع للاصول
… للشيخ منصور علي ناصف( 1371 )
61 ــ إبراز الوهم المكنون
… لأحمد بن صديق المغربي( 1380 )
62 ــ المهدى المنتظر
… لابن صديق البخارى الغماري( 1380 )
63 ــ حول المهدي
…
للشيخ ناصرالدين الآلباني( المعاصر )
64 ــ عقيدة أهل السّنة . . .
… للشيخ عبدالمحسن العباد( المعاصر )
65 ــ ذيل « عقيدة
أهل السّنة »
…
للشيخ عبدالعزيز بن باز( المعاصر )
66 ــ الرد على من كذّب بالأحاديث
المهدي
…
للشيخ عبدالمحسن العباد( المعاصر )
67 ــ عقيدة المسيح الدجال
… لسعيد ايوب ( المعاصر )
فتواى چهار نفر از فقهاى مذاهب اربعه سنّى درباره
منكرين مهدى منتظر عج
نظر به اينكه در اوائل سده دهم هجرى شخصى بنام
محمد جونپورى با فريب دادن مردم عوام سنى به عنوان مهدى منتظر در سرزمين هند
قيام كرد و گروههائى از عوام فريب خور بدو گرويدند وبالاخره كم كم موضوع مهدويت
او مسئله آفرين شد ، اهل تسنن از چهارنفر از علماى سنى درباره شخصيت مهدى و
مهدويت جونپورى استفتاء و نظرخواهى شرعى نمودند .
آنها هم با تكيه و استناد به احاديثى كه بيانگر
علائم ظهور مهدى موعود منتظر است و شخص مدعى مهدويت هم فاقد شرايط امامت بود و
هم ظهورش غير مقرون به علائم ظهور حضرت مهدى ، او را تخطئه و رد نموده و حتى
خود و پيروانش را ــ بر اساس بيراهه روى و تكفير مسلمانان مخالف
با وى ــ تكفير و محكوم به ارتداد و اعدام كردند .
اكنون ما بخاطر رعايت اختصار از ذكر متون آن فتاوى
معذرت خواسته ولى در رابطه با موضوع بحث كه در رد و رهنمون منكران حضرت مهدى و
تخطئه كنندگان احاديث پيرامون آنحضرت خلاصه مى شود خواستاران آنرا به كتاب
«البرهان» متقى هندى (باب سيزدهم) كه در رد محمد جونپورى و مشتمل بر فتاوى
مذكور است ارجاع مى دهيم تا خود با ملاحظه آن فتاوى پى به واقع امر و مخالفت
جدى علماى سنى با منكرين آنحضرت برند و در شناخت مهدى راستين اسلام از مهدى هاى
دروغين هر عصر و زمانى دچار اشتباه نشوند .
مهدى فقيه ايمانى
رمضان المبارك 1417