از ديد امام (عليه السلام) رعايت عدالت از سوى رهبران وکارگزاران
نظام اسلامى در سطوح مختلف سامانه سياسى، نتايج مثبت فراوانى را
دارد. اين آثار براى شخص رهبران عبارت است:(1)
استقلال وتوان، نافذ شدن حکم، ارزشمندى وبزرگ مقدارى، بى نيازى از
ياران واطرافيان، مورد ستايش قرار گرفتن زمان حکمرانى آنها وبالا
رفتن شأن، عظمت وعزت ايشان.
امام على (عليه السلام) معتقد است، (هيچ چيزى مانند عدالت، دولتها
را محافظت نمى کند) وعدل چنان سپر محکمى است که رعايت آن موجب
تداوم قدرت واقتدار نظام سياسى مى گردد.(2)
مهمترين وفراگيرترين اثر عدالت در سازندگى واصلاح جامعه است؛ چرا
که (عدل سبب انتظام امور مردم وجامعه مى باشد) و(هيچ چيز به اندازه
عدالت نمى تواند مردم را اصلاح نمايد)، اجراى عدالت (مخالفتها را
از بين مى برد ودوستى ومحبت ايجاد مى کند)(3)
ودر عمران وآبادانى کشور (توسعه اقتصادى، صنعتى) تأثير بسزايى دارد.(4)
اگر عدالت در جامعه اجرا نشود، ظلم وستم جاى آن را خواهد گرفت وظلم
جز آوارگى وبدبختى ودر نهايت، خشونت اثرى نخواهد داشت. حضرت خطاب
به يکى از واليان خود مى فرمايد:
استعمل العدل، واحذر العسف والحيف، فان العسف يعود بالجلاء، الحيف
يدعو الى السيف.(5)
کار را به عدالت کن واز ستم وبيداد بپرهيز که ستم رعيت را به آوارگى
وا مى دارد وبيدادگرى شمشير در ميان آورد.
از اين سخنان نتيجه گرفته مى شود که از ديدگاه امام على (عليه
السلام)، عدالتورزى زمامداران باعث برچيده شدن خشونتگرايى وشورش
مردم عليه حکومت مى گردد وبه جاى احساس نوميدى وسرخوردگى وتنفّر از
حکومت، اطمينان، آرامش ومحبّت به نظام سياسى در دل ايشان جاى مى
گيرد. با افزايش محبت ووفادارى مردم به نظام، تشتت، تفرقه، نا امنى
وناپايدارى، به سوى وحدت عمومى، امنيت وثبات واقعى تغيير جهت خواهد
داد. همين معانى در سخنان ديگر معصومان (عليهم السلام) نيز آمده
است. حضرت فاطمه (سلام الله عليها) در خطبه فدک مى فرمايد:
خداى سبحان، ايمان واعتقاد به توحيد را براى پاکيزه نگهداشتن از
آلودگى وشرک واجب کرد وعدالت را براى تأمين اطمينان وآرامش دلها
لازم نمود، اطاعت مردم از حکومت را مايه انتظام ملت قرار داد، وبا
امامت ورهبرى، تفرقه آنها را رفع کرد، ونيز عدالت در احکام را
براى تأمين اُنس وهمبستگى وپرهيز از اختلاف وتفرقه قرار داد.(6)
همچنانکه امام سجاد به والى وسلطان مى فرمايد:
حق مردم بر تو آن است که بدانى ايشان به دليل ضعف خود وقوّت تو زير
فرمان روايى ورهبرى تو قرار گرفتهاند. پس واجب است که با آنها
عدالت پيشه کنى وبرايشان همانند پدرى مهربان باشى واز نادانى
هايشان گذشت نمايى ودر عقوبت ومجازاتشان عجله نکنى وضرورى است
درباره نيروى فرادستى خود نسبت به آنان، که عطيّه الهى است، شکر
خدا را به جاى آورى.(7)
از سوى ديگر، استبداد، سرکوبگرى وخودکامگى، در روايات منشأ نا امنى
وبروز شورش وبى ثباتى سياسى، اجتماعى واز ميان رفتن حکومت به شمار
آمده است. از اين رو، براى اعمال بهينه قدرت سياسى ودستيابى به
آرمانهاى والاى حکومت ـ مانند امنيت ـ برخورد دوستانه ومودتآميز،
بدون کاربرد خشونت وسرکوبگرى مردم توصيه شده است. لذا با نهى شديد
استبداد ورزى، بر رعايت عدالت در حقوق متقابل مردم وحکومت پافشارى
گرديده است. اگر عدالت متعامل با امنيت است، بديهى است ظلم نيز
مقارن با نا امنى وبى ثباتى است. امام على (عليه السلام) در نهجالبلاغه،
يکى از نشانههاى ظلم را سرکوب کردن (تغلب) زيردست مى داند وچيرگى
فرد نسبت به فرودستان را از نشانههاى ستمگرى مى داند.(8)
امام (عليه السلام) در بسيارى از سخنانش، استبداد، خودکامگى وخشونت
کارگزاران نظام سياسى را با مردم به شدت نهى کرده وبرخورد ملاطفتآميز
وعادلانه با آنها را سفارش اکيد فرموده است. وى از اين مشى به
عنوان عامل بقا وماندگارى حکومت ونوميدى دشمنان ياد مى کند ودر
همين راستا در خطبه 207، حقوق ميان حکومت ومردم را دوسويه دانسته
واين حقوق ورعايت آن را مايه انتظام در روابط مردم وعزت دين آنان
به شمار آورده است. آن حضرت صلاح مردم را در صلاحيت حکومتها وصلاح
حکومتها را در استوارى واستقامت مردم مى داند.(9)
روشن است که چنين امامت وحکومتى چه در عصر علوى وچه در عصر مهدوى،
دستاورد آن عدالت وامنيت وحيات طيبه وکامل است وبا ظلم، تغلب
(چيرگى وسرکوب) وهمچنين اعمال خشونت منافات داشته وحکومت به حق
وعدل، وبا رويه ملايمت وملاطفتجويانه را توصيه مى کند.
عدالت وامنيت، دستاورد فراگير حکومت مهدوى
بنابر روايات، بشر در دوران حيات زمينى خود، تا قيام قائم آل محمد
(عجل الله فرجه)، اسير پراکندگى، دشمنى وجنگ خواهد بود. اين دوران
که مى توان آن را دوران پراکندگى، نابرابرى ونا امنى ناميد، با ختم
شدن به ظهور مهدى موعود وطلوع خورشيد عدالت وامنيت، فرجامى خوش
خواهد يافت. بنا به آيه 55 سوره نور، پارسايان، به رهبرى امام عصر
(عجل الله فرجه) خليفه خدا شوند ودين حاکم گردد. در اين صورت، بنا
به وعده الهى، امنيت جاى ترس را مى گيرد وبندگان خدا به خشنودى
وخوشبختى حقيقى دست خواهند يافت. اثر اين عدالت وامنيت فراگير،
چنان است که طبيعت نيز بر سر مهر خواهد آمد وبا پيشه کردن عدالت،
همه گنجهاى خود را براى انسان رو خواهد کرد.
نکته قابل تأمل آن است؛ با اين که اخبار وروايات بيانگر هرج ومرج
وچيرگى بى عدالتى ونا امنى در عصر پيش از ظهور است، ولى به نظر مى
رسد اين شرايط بهصورت مطلق در همه جهان حاکم نباشد. لذا اين باور
انحرافى که مى بايستى براى شتاب بخشيدن به ظهور حضرت، به افزايش
فساد ونا امنى کمک کرد، کاملاً مردود ومخالف اسلام است. مگر نه
اينکه خود امام عصر (عجل الله فرجه)، حضور خود را در عصر غيبت به
خورشيد پشت ابر تشبيه مى نمايد،(10)
يا در روايتى ديگر مى فرمايد:
(بهدرستى که من مايه امان اهل زمين هستم؛ همچنانکه ستارگان مايه
امنيت اهل آسمانها هستند).(11)
دهها روايت از پيامبر وامامان وارد شده که خود واهل بيت را مايه
امان ساکنان زمين به شمار آوردهاند.(12)
بدين ترتيب، حضور امام عصر (عجل الله فرجه)، چه بهصورت غايب وچه
بهصورت ظاهر ودر زمان قيام، مايه بارش فيض ونعمات الهى به سوى
مردم است. طبيعى است که در دوره حکومت مهدوى اين جريان به کمال خود
خواهد رسيد وهمه موانع موجود بر سر اتصال فيض ميان خداوند ومردم ـ
از طريق امام برطرف خواهد شد. البته آن هنگام، مردم اين واسطه خير
ونعمت نامرئى را به صورت مرئى وآشکارا ديده ولمس خواهند کرد.
همه امامان شيعه در زمان خود چنين واسطه فيضى بودهاند، اما
متأسفانه بهدليل اختناق زمانه وسرکوب خودکامگان چيره از يک سو
وهواپرستى وگمراهى مردم از سوى ديگر، نتوانستند بشريت را به کمال
وغايت تکامل الهى وانسانى خويش رهنمون سازند. بنابراين مى توان
گفت، ميان امام عصر (عجل الله فرجه) وديگر امامان معصوم (عليهم
السلام) در اين زمينه تفاوتى نيست، ولى به خواست خداوند، امام
موعود کسى است که رسالت پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) وطرح
اصلاحى ديگر معصومان در اکمال دين ودستيابى به عدالت وامنيت وديگر
فضايل را به نتيجه نهايى مى رساند. رواياتى که اثباتگر اين مدعا
است بسيار فروانند. مثلاً امام زينالعابدين (عليه السلام) مى
فرمايد:
ما امام مسلمانان وبراهين الهى بر جهانيان وسرور مؤمنانيم. ما رهبر
شريفترين مسلمانان و... مايه اَمان ساکنان زمين هستيم؛ همانگونه
که ستارگان مايه امان وحفظ آسمانها هستند. ما کسانى هستيم که
خداوند بهواسطه ما آسمان را از سقوط به روى زمين نگه داشته است
واين به اجازه خداوند بستگى دارد. خداوند توسط ما زمين را از
اينکه اهلش را نابود کند، نگه داشته است وبهواسطه ما باران مى
فرستد ورحمت خويش را بر مردم مى گستراند وبهواسطه ما برکات زمين
خارج وظاهر مى شود واگر ما بر روى کره خاکى نبوديم، زمين اهل خود
را فرو مى برد.(13)
امامان پاک ما به دليل جو اختناق حاکم بر زمان خويش، آرمانهاى خود
را در دوره قيام قائم (عليه السلام) جستوجو مى کردند؛ همچنانکه
امام على (عليه السلام) درباره عدالتگسترى وايمنى عصر ظهور
وسرشارى آن دوره از عدالت وامنيت ديگر برکتها مى فرمايند:
ولو قام قائمنا لانزلت السماء قطرها ولاخرجت الارض نباتها وذهبت من
قلوب العباد واصطلحت السبع والبهائم حتى تمشى المرأه بين العراق
الى الشام لاتضع قدميها الا على النبات وعلى رأسها زينتها،
ولا يهيجها سبع ولا تخافه.(14)
اگر به تحقيق، قائم ما قيام کند، به واسطه ولايت وعدالت او، آسمان
آنچنان که بايد ببارد مى بارد وزمين نيز رستنى هايش را بيرون مى
دهد وکينه از دلهاى بندگان زدوده مى شود وميان دد ودام آشتى
برقرار مى شود؛ به گونهاى که يک زن ميان عراق وشام پياده خواهد
رفت وآسيبى نخواهد ديد وهر جا قدم مى گذارد، همه سبزه ورستنى است
وبر روى سرش زينتهايش را گذارده ونه ددى او را آزار دهد ونه
بترساند.
رواياتى از اين دست بسيار فراوانند که در زير به چند نمونه از
آنها که از پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) نقل شده اشاره مى
کنيم:
مردى از اهلبيت من خروج خواهد نمود وبه سنت من عمل مى کند وخداوند
براى او از آسمان برکاتش را فرو مى فرستد وزمين برکتهايش را خارج
مى سازد. بهواسطه وى، زمين همانگونه که از ستم وجفاکارى پر شده،
از برابرى وداد سرشار مى شود...(15)
اگر از عمر دنيا تنها يک شب باقى مانده باشد، خداوند آن شب را به
اندازهاى طول خواهد داد، تا مردى از اهلبيت من به حکومت برسد...
او زمين را از قسط وعدل پر مى کند همانگونه که پيش از آن از ستم
وجفاکارى پر شده بود. وى خواسته ومال را برابر پخش مى کند وخداوند
در آن هنگام بى نيازى را در دلهاى اين امت قرار مى دهد....(16)
از اين دسته روايتها بهخوبى فهميده مى شود که در حکومت جهانشمول
حضرت مهدى، عدالت وامنيتى فراگير در همهجاى دنيا برقرار مى شود
وتنها مسلمانان از اين فيض ورحمت خداوندى بهرهمند نمى شوند، بلکه
اين بهرهمندى به همه ساکنان زمين مى رسد؛ زيرا در سراسر گيتى،
(گنجها بيرون آورده خواهد شد وشهرها وروستاهاى شرک فتح مى شود).(17)
در چنين حکومتى، عدالت وامنيت وهمه بهرههاى آسمان وزمين، بى
تبعيض، نصيب همگان خواهد گرديد. همچنانکه امام حسين (عليه
السلام) در فراز مهمى مى فرمايد:
... اذا قام قائم، العدل وسع وسعه عدل البر والفاجر.
هنگامى که قائم قيام مى کند، عدل گسترده مى شود واين گستردگى
عدالت، نيکوکار وفاجر را در بر مى گيرد.(18)
بدين ترتيب بهره حکومت جهانشمول وعدالتگستر وامنيت محور حضرت
مهدى، نه تنها شامل مسلمانان وغيرمسلمانان واقليتهاى گوناگون مى
شود، بلکه حتى بدکاران آنها را هم در بر مى گيرد. البته از روايات
چنين بر مى آيد که حسنات وجاذبه حضرت مهدى ونهضت عدالتگستر او
باعث جهانشمولى ديانت اسلام واصلاح بدکاران وروى آورى تمام مردم
جهان به اسلام خواهد شد. يکى از شواهد اثبات اين مدعا روياتى است
از امام صادق (عليه السلام). از ايشان درباره تفسير آيه هشتاد وسوم
سوره آل عمران که مى فرمايد: (با آنکه هر که در آسمانها وزمين
است خواه وناخواه سر به فرمان او نهاده است)(19)
پرسش شده است. امام (عليه السلام) در پاسخ اظهار مى دارند که اين
آيه درباره زمان قيام قائم (عليه السلام) است که در آن هنگام در
کره خاکى، جايى باقى نمى ماند مگر آنکه در آن نداى شهادتين
(لا اله ال االله ومحمد رسول الله) شنيده شود.(20)
از سويي, با توجه به اينکه در طول تاريخ، بسيارى از بى عدالتى ها
وخونريزى ها ونا امنى ها متوجه شيعيان بوده است، دوران امام قائم
(عليه السلام)، عصر قدرت وايمنى ورفع بلا ومصايب از شيعيان است.
توان دفاعى آنها بسيار بالا مى رود وحکومت زمين وسرورى آن به ايشان
خواهد رسيد. امام زينالعابدين (عليه السلام) در اين باره فرموده
است:
اذا قام قائمنا اذهب الله عن شيعتنا العاهه، وجعل قلوبهم کزبر
الحديد وجعل قوّه الرّجل منهم قوّه اربعين رجلاً ويکونون حکام
الارض وسنامها.
هنگامى که قائم ما قيام کند، خداوند آفات وبيمارى وبلايا را از
شيعيان ما دور مى سازد وقلبهاى آنان را به مانند پارههاى آهن مى
گرداند وقوت وتوان مردان ايشان را به اندازه چهل مرد افزون مى کند.
در آن هنگام شيعيان حاکمان زمين وسروران آن خواهند گشت.(21)
با وجود اين، در عصر حکومت مهدى، همه مردم از امنيت وعدالت فراگيرى
برخوردار خواهند بود وعدالت در بيشترين حد وبه صورت کامل وتمام
اجرا مى شود. در آن هنگام استيفاى حقوق به صورت قطعى صورت خواهد
گرفت ودر قضاوتها ومحاکم، ديگر امکان هيچ خطا واشتباهى پيش نخواهد
آمد. زيرا امام (عليه السلام) خود ميان مردم زندگى مى کند وبر
آنها حکومت وقضاوت خواهد کرد. قضاوتى که بدون نياز به بيّنه
واِماره صورت مى گيرد واين حکومت وقضاوت متکى به الهام الهى وبر
همين مبنا متکى بر علم امام است. بدين ترتيب امام (عليه السلام) از
مردم درخواست بينه وشاهد نمى کند وبه مانند داوود وسليمان حکم
واحدى مى نمايد.(22)
بر همين مبنا، عدالت واداى حقوق به صاحبان آن به شکل قطعى صورت
پذيرفته وکاملاً وبدون هيچ شبه وخطايى انجام مى گردد.
از ديگر نشانهها وشاخصههاى مهدوى که موجب پديد آمدن امنيت، آرامش
وثبات سياسى، اجتماعى واقتصادى مى گردد، تقسيم درست وبرابر ومبتنى
بر استحقاقِ بيتالمال واموال مشترک عمومى است. همچنانکه امام
باقر (عليه السلام) مى فرمايد:
وقتى قائم اهل بيت قيام کند، (بيتالمال) را با مساوات تقسيم مى
کند ونسبت به شهروندان عدل مى ورزد. پس هر کس او را اطاعت کند، خدا
را اطاعت کرده است وسرکشى نسبت به او همانند سرکشى وگناه نسبت به
خدا است.(23)
نکته بسيار مهم در مبحث حکومت عدالتمحور وامنيتگستر مهدوى اين
است: اگرچه حضرت ولى عصر (عليه السلام) فاتح شهرهاى شرک هستند وحتى
چهره ترسيمى ايشان در روايات وهنگام قيام به گونهاى است که همواره
شمشير بر دوش دارند، واقعيت اين است که قيام امام (عليه السلام)
قيامى نظامى وميليتاريستى ومتکى بر اجبار وسرکوب نيست. بنابراين،
نبايد امنيت وعدالتى کاذب ودر سايه شمشير برقرار شود. قيامِ
مصلحانه ياد شده، نهضتى ايمانى، اسلامى وانسانى براى رهانيدن همه
بشر از زنجيرهاى نفسانى وموانع وبندهاى بى شمارى است که بر دست
وپاى انسان فعلى از سوى طاغوتها زده شده وتکامل وکمال بشرى را
راکد کرده يا به پسرفت وقهقرا کشانده است. حرکت اميدبخش وزندهکننده
حضرت، که با پرچم ايمان وعدالت صورت مى پذيرد، در نهايت مشروعيت
ورضايت عمومى صورت مى گيرد وبا پذيرش همگانى همه ساکنان زمين
وآسمان وحتى حيوانات وجنبندگان عالم هستى تحقق مى يابد وهمه با
مباهات وخشنودى به آن تن مى دهند. در اين ميان، فرقى ميان
ديانتها، نژادها، قوميتها وهويتهاى گوناگون مردم گيتى نيست؛ چرا
که نهضت مهدوى، حرکتى جهانگستر وعال مشمول براى نجات ورستگارى همه
بشريت است. بديهى است عدالت گسترى حضرت مهدى (عليه السلام)، خود
زمينههاى تقويت وپايندگى مشروعيت حکومت ايشان وجذب دلهاى بيشتر
مردم را به دنبال خواهد داشت. پيامبر اکرم (صلى الله عليه وآله
وسلم) درباره اجماعى بودن پذيرش حکومت حضرت مهدى (عليه السلام) مى
فرمايد:
... فيملأ الارض عدلاً وقسطاً کما ملئت ظلماً وجوراً يرضى عنه ساکن
السماء وساکن الارض...(24)
... يملا الارض عدلاً کما ملئت جوراً يرضى بخلافته اهل السموات
واهل الارض والطير فى الجو...(25)
... پس زمين را از عدل وقسط پر مى کند؛ همانگونه که از ستم
وجفاکارى پر شده بود. هم ساکنان آسمان وهم ساکنان زمين از او خشنود
هستند....
زمين را همانگونه که از ستم پر شده بود، از عدل سرشار مى کند. اهل
آسمانها واهل زمين وپرندگان آسمان به خلافت او رضايت مى دهند.
از ديگر ويژگى هاى عدالت مهدوى وجهانشمولى بدون تبعيض حرکت مصلحانه
امام مهدى (عليه السلام) اين است که ايشان اصحاب خود را با هدايت
الهى وبر اساس لياقت وشايستگى، نه از يک نقطه خاص که از کشورها
وشهرهاى گوناگون بر مى گزينند. اين امر نشانگر آن است که حرکت
امام (عليه السلام) مختص ناحيه يا کشور خاصى نيست، بلکه متعلق به
همه جهانيان است تا آنان با آغوش باز وخشنودى اسلام را پذيرا باشند
ودستورهاى آن را سرمشق زندگى رستگارانه خود قرار دهند.
پيامبر گرامى اسلام درباره عدالتگسترى وهمچنين اصحاب حضرت مهدى
(عليه السلام) فرموده است:
مهدى يحکم بالعدل ويامر به يصدق الله عز وجل ويصدق الله فى قوله
يخرج من تهامه حين تظهر الدلائل والعلامات وله کنوز لا ذهب ولا فضه
الا خيول مطهمه ورجال مسوّمه يجمع الله له من اقاصى البلاد على عده
اهل بدر ثلاثمائه وثلاثه عشر رجلاً معه صحيفه مختومه فيها عدد
اصحابه باسمائهم وبلدانهم وطبايعهم وحلاهم وکناهم کدادون مجدون فى
طاعته.(26)
مهدى به عدالت حکم نموده وبه آن امر مى کند. خداوند عز وجل او را
وکلامش را تصديق مى نمايد وهنگامى که نشانه وعلامتها آشکار مى
شوند، از مکه خروج مى نمايد. وى داراى گنجهايى از طلا ونقره نيست،
بلکه گنجهاى او اسبهاى خوش اندم ونيکومنظر ومردان مشخص شدهاى
هستند که خداوند آنها را براى وى از دورترين بلادها جمعآورى کرده
است که تعدادشان به عدد اهل جنگ بدر، سيصد وسيزده نفر مرد است؛
وصحيفهاى همراه مهدى است که در آن اصحاب وى با ذکر اسامى، کنيهها،
کشورها، محل سکونت وحتى نوع طبايعشان آمده است، اينان در راه اطاعت
او کوشا بوده ورنج وسختى مى کشند.
بدين ترتيب مى توان استنباط کرد که در حکومت جهانى مهدوى، حقى از کشورها
يا به عبارتى بهتر، ايالتهاى اين حکومت در هر کجاى گيتى ضايع نمى
شود. عدالت مهدوى واسلامى ايجاب مى نمايد که در محيطى با ثبات
وسرشار از آرامش وفارغ از هر گونه نزاع، اقوام، کشورها ومليتها،
شايستگان ونخبگان متصف به صفات لازمه اسلامى را به کارگزارى
ومديريت ايالات خويش، در چارچوب حکومت جهانى حضرت مهدى بگمارند.
از مواهب گوناگون اين حکومت، همچون امنيت به گونهاى مساوى با ديگران
بهرهمند شوند.
نتيجه گيرى درباره عدالت وامنيت
همانگونه که گفته شد، عدالت وامنيت از برترين ومقدمترين نعمتها
ودستاوردهايى است که توسط امام موعود به بشريت، آنهم در فراخناى گيتى
هديه خواهد شد. انقلاب مصلحانه حضرت براى تکميل ديانت، رسالت نبوى
وامامت اصلاحگرايانه امامان معصوم (عليهم السلام) مى باشد. امامتى
که با خودکامگى واختناق وسرکوب خودکامگان ستمگر وچيره به فرجام نيکوى
خويش نرسيد. امام عصر (عليه السلام) اين نهضت را به پايان خواهند
برد وهمه اقوام وملل وفرد فرد انسانها بدون هيچگونه تبعيض وگزينشى
طعم شيرين عدالت وامنيت مهدوى را خواهند چشيد. اسلام دين فراگير
خواهد شد ودر جايگاه عادلانه وبايسته خود خواهد نشست وتشيع وشيعيان
از آفات وبليات وآسيبها محفوظ ودر کمال امنيت، توان روزافزون
واستقرار وحاکميت خواهند يافت. بشر وتمام ساکنان وجنبندگان آسمانها
وزمين با آغوشى باز وخشنودى بدين حکومت تن خواهند داد. قريه وشهر
امن قرآنى والهى در سايه عدالت گسترى حضرت مهدى محقق خواهد گرديد
وجانشينى زمين به صالحان وپارسايان خواهد رسيد وايمان به عنوان
سرچشمه اصلى امنيت، بر قلبها وجانها طمأنينه وآرامش را حکمفرما
خواهد ساخت. حيات سيئه بشرى، جاى خود را به حيات طيبه وحسنه خواهد
داد.
آسمانها وزمين نيز با پيشهکردن عدالت، همه بهرهها ونعمتهاى خود
را براى استفاده بشر، تقديم مى نمايند وترس وهراس ونا امنى وبى
عدالتى جاى خود را به آرامش وقسط وعدل خواهد داست.
امنيت در زمان ظهور حضرت مهدى، امنيتى غالب بر عدالت ودر سايه
شمشير، سرکوب وخودکامگى واجبار نيست، بلکه بر رويکرد ومشى الهى
وانسانى استوار است واز مشروعيت، مقبوليت وحقانيتى مبتنى بر رضايت
وپذيرش کامل مردم سود مى برد. همين امر به جذب بيشتر قلبهاى مردم
به سوى امام عصر ونهضت جهانشمول ايشان خواهد انجاميد وحتى بدکاران
نيز راه خوبى ورستگارى در پيش خواهند گرفت.
عدالت مهدوى حکم مى کند، ملاک گزينش کارگزاران، قوميّت پرستى
وقبيلهگرايى نباشد. برعکس، در گزينش آنها، اصلح بودن، شايستگى وکاردانى
لحاظ شود. همچنانکه امام (عجل الله فرجه) در انتخاب اصحاب سيصد
وسيزدهگانه خود، اين ملاحظات را در نظر گرفته وآنها را از کشورها
وشهرهاى مختلف وبا هدايت الهى انتخاب مى نمايد. عدالت وامنيت چه در
انديشه اسلامى وچه در عصر مهدوى در تعامل مستقيمى با يکديگر قرار
داشته وعدالت، خاستگاه وبستر امنيت است. حضرت (عليه السلام) با
رعايت مساوات واستحقاقهاى افراد بشر، خيرات مشترک را ميان مردم
توزيع نموده وبا حکميّت وقضاوت بر مبناى الهام وعلم الهى خويش،
زمينه هرگونه حکومت وداورى ناعادلانه وخطاآميز را از بين مى برد.
بدينوسيله، زمينههاى نارضايتى واعتراضهاى مردمى را که بى ثباتى
ونا امنى را در پى دارد، از ميان بر مى دارد. در آن دوران، در دل
مردم بهجاى اشمئزاز از حکومت، مهر ومحبت جايگزين مى شود.
با اميد به طلوع هرچه زودتر چنين عصر شکوفا وبالندهاى، با اين
دعا، نوشتار حاضر را به پايان مى بريم: (اللهم انا نرغب اليک فى
دوله کريمه، تعز بها الاسلام واهله وتذل بها النفاق واهله..)..
پاورقى:
(1)
(من عدل تمکّن)، شرح غررالحکم، ج 5، ص 275؛ (من عدل عظم
قدره)، همان، ج 5، ص 193؛ (من عدل فى سلطانه استغنى من
اَعوانه)، همان، ج 5، ص 343؛ (من کثر عدله حمدت ايامه)،
همان، ج 5، ص 290؛ (من عدل فى سلطانه وبذل احسانه اعلى
الله شأنه واعزّ اعوانه)، همان، ج 5، ص 396.
(2)
(لن تحصّن الدول بمثل استعمال العدل فيها) شرح غرر الحکم، ج
5، ص 70؛ (من عمل بالعدل حصّن الله ملکه ومن عمل بالجور
عجل الله هلکه)، همان، ج 5، ص 355؛ (العدل جنّهُ الدول)،
همان، ج 2، ص 62؛ (اعدل تدم لک القدره)، همان، ج 2، ص 178.
(3)
(العدل قوام البريّه)، عبد الکريم بن محمد يحيى قزوينى، زوال
وبقا در کلمات سياسى اميرالمؤمنان (عليه السلام)، ص 99؛
(حسن العدل نظام البريّه)، همان، ص 138؛ (عدل الساعه حيوه
الرعيه وصلاح البريه)، همان، ص 175؛ (بالعدل تصلح الرعيه)،
شرح غرر الحکم، ج 1، ص 354؛ (العدل يستديم المحبه)، بقا
وزوال... در کلمات سياسى امير مؤمنان، ص 100؛ (الانصاف يرفع
الخلاف ويوجب الائتلاف)، همان، ص 101.
(4)
(ما عمّرت البلدان به مثل العدل)، همان، ص 193.
(5)
نهجالبلاغه، فيض الاسلام، حکمت 468، ص 1304.
(6)
ر.ک: عبد الله جوادى آملى، (اجراى عدالت، مهمترين عامل
بقاى نظام)، روزنامه جمهورى اسلامى، شمارههاى 3082، 23 دى.
(8)
نهجالبلاغه، فيض الاسلام، حکمت 342، ص 1251.
(9)
همان، خطبه 207، ص 681.
(10)
(واما وجه الانتفاع بى فى غيبتى فکالانتفاع بالشمس اذ
غيبها عن الابصار السّحاب)، بحار الانوار، ج 52، ص 92.
(11)
(وانى امان لاهل الارض کما ان النجوم امان لاهل السماء)،
همان، ج 78، روايت 1، باب 30، ص 380.
(12)
قال رسول الله (صلى الله عليه وآله وسلم): (واهل بيتى امان
لاهل الارض)، همان، ج 23، روايت 64، ص 37، باب 1.
(13)
همان، ج 23، روايت 10، باب 1، ص 5.
(14)
همان، ج 10، ص 104؛ تحفالعقول، ص 110. در نسخه تحف العقول
حديث اينگونه روايت شده که اين زن بر روى سرش زنبيل را
قرار داده است.
(15)
بحار الانوار، ج 51، روايت 25، ص 82.
(16)
همان، روايت 35، ص 84.
(17)
قال رسولالله (صلى الله عليه وآله وسلم): المهدى من
ولدى... يستخرج الکنوز ويفتح المدائن الشرک)، همان، باب
18، ص 96.
(18)
همان، ج 27، روايت 24، باب 4، ص 90.
(19)
(
وله اسلم من فى السموات والارض طوعاً وکرهاً)، آل عمران/
83.
(20)
(اذا قام القائم (عليه السلام) لا يبقى أرض الاّ نودى فيها
بشهاده ان لا اله الا الله وأنّ محمداً رسول الله)؛
ميزانالحکمه، ج 1، روايت 1247، ص 294، (بهنقل از تفسير
نور الثقلين، ج 1، ص 362).
(21)
ميزانالحکمه، ج 1، روايت 1240، ص 293. (بهفعل از مشکوه
الانوار، ص 80).
(22)
قال ابا عبد الله (عليه السلام): (اذا قام قائم آل محمد عليه
وعليهم السلام، حکم بين الناس بحکم داود لا يحتاج الى بينه
يلهمه الله تعالى فيحکم بعلمه)؛ بحار الانوار، ج 14، روايت
23، باب 1، ص 14.
قال ابى جعفر (عليه السلام): (انه اذا قام قائم آل محمد
حکم بحکم داود وسليمان لا يسأل الناس بينه)؛ همان، ج 23،
روايت 28، باب 4، ص 85.
(23)
(اذ قام قائم اهل البيت قسم بالسويه وعدل فى الرعيه فمن
اطاعه فقد اطاع الله ومن عصاه فقد عصى الله)، همان، ج 52،
روايت 103، باب 27، ص 350؛ همچنين ر.ک: همان، ج 51، روايت
15، ص 81.
(24)
همان، ج 51، روايت 15، ص 81.
(25)
همان، باب 8، ص 91؛ همان، باب 17، ص 95.
(26)
همان، ج 52، ص 310، روايت 4، باب 27.